مترجم: دکتر سیّدحسین سیّدی
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] است که پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] برای او دعا کرد که خداوند به او حکمت و تاویل کتاب عطا کند از این رو داناترین مردم به تاویل قرآن گشت. تفسیر و یا قدیمی ترین تلاش برای بیان معانی قرآن است. در میان صحابهی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفات ایشان، از همه سابقه دارتر و پیشتر، ابن عباس بود و حتی در زمان عمر و عثمان، تا زمان مرگش، فتوا میداد.(1) ابن مسعود درباره او میگوید: «ابن عباس چه مترجم خوبی برای قرآن است!»(2) وی به لقب «البحر» شهرت داشت و عطاء بن ابیّ رباح در اشاره به او میگفت: «قال البحر و فَعَلَ البَحرُ». (3) برخی از تابعین که روش او را در بررسی مسائل دینی برگرفته بودند، او را به گونهای وصف کرده اند که گویی خود را در برای دژی از درستی و حکمت مییابیم. ابن سعد در الطبقات الکبری میگوید: «سُفیان بن عُیَینه» از عبیدالله بن ابیّ یزید نقل میکند که میگفت: «هرگاه از ابن عباس دربارهی چیزی سؤال میشد اگر جواب آن در قرآن بود، از قرآن بیان میکرد و اگر در قرآن نبود و بلکه در سخنی از پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] بود، بدان خبر میداد و اگر نه در قرآن بود و نه در سخنی از پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم]، از ابوبکر و عمر نقل میکرد و اگر در هیچ یک از اینها یافت نمی شد، خود اجتهاد مینمود.»(4)
بدین ترتیب به میزان پایبندی وی به اصول و التزام به ترتیب مراتب استدلال [کتاب، سنت...] پی برده و به میزان اخبار وی در ارتباط با تفسیر قرآن و کمک جستن او از شعر در توضیح ابهامات قرآن در کتابهای سیره واقف میشویم که فعلاً مجال اثبات یا تحلیل آن نیست.
بدون شک، ابن عباس دراجماع بر مصحف نمونه [امام] بوده است و این مهم، زمانی برای خواننده روشن خواهد شد که رابطهی قاریان هفتگانه در سندهای مشهورشان را با وی بیان کنیم. اگر در تاریخ قرآن آمده است که او مصحفی داشته است، بایسته است در حدود اصول نقد اصطلاحی [جرح و تعدیل] و تاریخی به آن بنگریم. کافی است در این قسمت، خبری را ذکر کنیم که به نظر ما از مهم ترین خبرهایی است که موضع صحابه بزرگ را به تصویر میکشد و از میان اخباری که تاکنون به ما رسیده، بیانگر این مهم است که مصحف ابن عباس، از مصاحف تاریخ قرآن بوده است.
شهاب خفاجی، قرائت ابن عباس از آیهی6 سورهی احزاب: «النَّبیُّ اَولی بالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم [وَ هُوَ صَلَّی اللهُ تَعالی عَلَیهِ وَ سَلَّمَ، اَبٌ لَهُم]» (بدون «وَ اَزواجُهُ اُمَّهاتُّهُم) را ذکر کرده است و سپس در پی آن، خبر زیر را روایت کرده است که روزی عمر از کنار جوانی میگذشت که چنین قرائت میکرد و به او گفت: آن را از مصحف حذف کن».(5)
پیداست که در دست آن جوان، مصحفی به معنای اصطلاحی آن نبوده است بلکه به طور مطلق به آن، صحیفهی قرآنی، اطلاق شده است. بدون شک، آن جوان، آن متن را همان گونه که بوده فراگرفته و تلقی نموده که تماماً از قرآن است اما عمر - در آن روزگار اولیه- متوجه این نکته شده که بافت عبارتهای اضافی، غیرقرآنی است و از نوع تفسیر میباشد لذا به آن جوان فرمان داد تا آن عبارتها را از مصحف حذف نماید چه وقتی آن جوان متن قرآنی را از موارد تفسیری تفکیک نمی کرد، به گمراهی میافتاد. از این رو فرمان عمر در حذف این عبارتها از مصحف، ریشهی فتنهای را از بُن کَند.
این خبر دلالت کلیای دارد که در موارد بسیاری قابل صدق است امّا آنچه ما را واداشت تا آن را در این قسمت بیان کنیم، ارتباط آن با ابن عباس بود.
اگر این ملاحظات را نصب العین قرار دهیم، در مصحف ابن عباس چیزی که آن را از مصحف بن مسعود و اُبَیّ متمایز سازد، نخواهیم یافت، بلکه مصحف او هم شامل روایتهای قرائتی با ویژگی لهجهای و روایتهایی با تغییرهای قرائتی [تفسیری] میباشد.
1- روایتهای قرائتی با ویژگی لهجهای
ابن عباس و گروهی «جَهَرَة» (به فتحهاء) قرائت کرده اند.(6)
ابن عباس و گروهی «کَما سئلَ» (به کسر سین) قرائت کرده اند.(7)
ابن عباس و گروهی «اَن یَطافَ بِهِما» بر وزن یَفتَعِلُ قرائت کرده اند. (8)
ابن عباس و گروهی «کَمَثَلِ جَنَّة بِرِبوَة» (به کسر راء) قرائت کرده اند. (9)
ابن عباس و گروهی «أَصری» (به فتح همزه) قرائت کرده اند. (10)
ابن عباس و گروهی «تَسَلُونَ به» (بدون همزه) قرائت کرده اند. (11)
ابن عباس و گروهی «وَ نادی نُوحٌ ابنَهُ (به سکونهای ضمیر) قرائت کرده اند که لهجهی قبیلهی ازد سَراة یا بنی کِلاب و عقیل و یا لهجهی قبیلهی طیئ است. (12)
ابن عباس و گروهی «وَ اَصبَغَ عَلَیکُم (به صاد) قرائت کرده اند.(13)
ابن عباس و گروهی «یَحمِلونَ العُرشَ» (به ضم عین) به لهجهای قرائت کرده اند.(14)
ابن عباس و گروهی «... الصُّحفِ الاُولی صُحفِ ابراهیم...» (به سکون حاء) به لهجه تمیم قرائت کرده اند. (15)
در این روایتها، گرایش لهجهای روشن است. بیشتر این روایتها با رسم الخط مصحف هماهنگ است اما به خاطر ضعف سند آنها، شاذ میباشند که توضیح بیشتری دربارهی آنها خواهیم داد.
روایت نخستین شامل پدیدهی ترجیح آوای حلقی (هاء) برای فتحه است و روایت دوم شامل پدیدهی انسجام آوایی نرم در کلمه و سومی شامل پدیدهی ادغام میباشد. برای خواننده درک تفاوتهای لهجهای در بین این روایتهای قرائتی و قرائت عمومی دشوار نخواهد بود.
2- روایتهای قرائتی با ویژگی تفسیری
قرائت ابن عباس: اُدخُلُوا فی (الاسلامِ). (16)
وَ اِن عَزَمُوا (السَّراحَ). (17)
لِمَن اَرادَ اَن (یَکمُل) الرَّضاعَة. (18)
اَربَعَة اشهُر وَ عَشرَ (لَیال). (19)
وَ الصَّلاة الوُسطی (وَ صَلاة العَصر) که املای حفصه است. (20)
وَ شاورهُم فی (بَعضِ) الاَمرِ. (21)
حَرَّمنا عَلَیهِم طَیِّبات (کانَت) اُحلَّت لَهُم. (22)
(تَقیَّة) الله خَیرٌ لَکُم به جای «بَقَیَّة». (23)
وَ اَمَّا الغُلامُ (فَکانَ کافراً) وَ کانَ اَبَواهُ مُؤمِنینِ. (24)
فَناداها (مَلَکٌ) مِن تَحتِها. (25)
از ابن عباس روایت شده است که در قرائت در آیهی 5 و 6 از سوره طه، بر «الرَّحمنُ عَلَی العَرش» وقف میکرد و از «استوی له ما فی السَّموات...» شروع میکرد.(26) آیا این روش قرائت، مشکل اعتقادی بین اهل سنت و معتزله در خصوص مشکل ذات و صفات خدا و رابطهی آنها با حقیقت و مجاز را حل نمی کند؟
قرائتی از او را مییابیم که بزرگانی با قرائت آن موافقند و به پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] نسبت داده میشود چه بسا بر اتصال سند این قرائت، نص باشد چه از طرق مختلف روایت شده است، چنان که به این مسعود، عکرمه، عطاء بن ابی رباح، عطاء بن یسار، محمدبن علی [باقر (علیه السلام)]، جعفربن محمد [صادق (علیه السلام)]، علی بن حسین [سجاد (علیه السلام)] و ابن ابی عبیده منسوب است این قرائت «وَ الشَّمسُ تَجری لا مُستَقَرَّلَها»(27) است که چه بسا آشکارا با حقایق علم ستاره شناسی در باب حرکت خورشید هماهنگ باشد.
آشکارا پیداست، زیادت یا تغییرهایی که این روایتها قرائتی دربر دارند، برای بیان معنای مشخصی است که مراد آیه میباشد. این روایتها اگرچه بافت بیانی عبارت قرآنی را سست میسازند ولی، حداقل به نظر ابن عباس، مراد از عبارت قرآنی را در بیشتر مواقع، مشخص مینمایند.
پس مصحف ابن عباس در حقیقت، همان مصحف عثمانی است که ثبوت آن از وی به تواتر رسیده است از این رو، جایگاه حقیقی این روایتها، در تفسیر ابن عباس میباشد [تنویر المقیاس، به همّت فیروزآبادی].
پینوشتها:
1- محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 366.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- احمد بن محمد بن عمر، الشهاب الخفاجی، نسیم الریاض فی شرح شفاء القاضی عَیّاضی، ج 1، ص 303، اول، 1325 هـ. ق.
6- نک: بقره (2)، بخشی از آیهی 55. بنگرید به این خالویه، المختصرمن کتاب البدیع، ص 5 ، الکرمانی شواذ القراءة، ص 25، ابوحیان، البحرالمحیط، ج 1، ص 211 و ابن جنّی، المحتسب، ص 16. [قرائت عمومی «جَهرَة» است. بنابر قرائت به فتحهاء دو وجه وجود دارد. 1- جَهَرَة مصدر و هم معنای جَهرَة. 2- جمع جاهِد و منصوب به حالیّت].
7- نک: بقره (2)، بخشی از آیهی 108. بنگرید به: المختصر، ص 9. [قرائت عمومی «کَماسُئِلَ» است].
8- نک: بقره (2)، بخشی از آیهی 158. بنگرید به: البحر المحیط، ج1، ص 457. [قرائت عمومی «اَن یَطَّوَّفَ از باب تَفَعُّل است. طبق قرائت ابن عباس از باب افتعال اَن یَطَتوِفَ (قلب واو)/( الف به) ،. اَن یَطتافَ (قلب تاء)/( طاء به ) ، اَنَ یَططافَ ادغام/مثلین ، اَن یَطاف].
9- نک: بقره (2)، بخشی از آیهی 265. بنگرید به: المختصر، ص 16؛ البحر المحیط، ج2، ص 312 و شواذالقراءة، ص 43 [قرائت عمومی «بِرَبوة» است. «رَبوَة» لغت بنی تمیم و «رِبوَة» لغتی است. الفیومی، المصباح المنیر].
10- نک: آل عمران (3)، بخشی از آِهی 81. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 51. [قرائت عمومی اصری است].
11- نک: نساء (4)، بخشی از آیه 1: بنگرید به: ابن خالویه، المختصر، ص 24، ابوحیّان، البحر المحیط، ج3، ص 157 [قرائت عمومی «تَساءَلُونَ بِه» است].
12- نک: هود (11)، بخشی از آیهی 42. بنگرید به: البحر المحیط، ج5، ص 226؛ ابن جنّی، المحتسب، ص 78 و الکرمانی، شواذالقراءة، ص 112. [قرائت عمومی نادی نُوحٌ ابنَهُ است. اَزد، قبیلهای یمنی است. به آن اَزد شَنُواة، اَزدعُمان و اَزد السَّراة گویند.]
13- نک: لقمان (31)، بخشی از آیه 20. بنگرید به: البحرالمحیط، ج 7، ص 190؛ المحتسب، ص 78 و شواذ القراءة، ص 191. [قرائت عمومی «... اَسبَغَ ...» است. ابوحیان میگوید: بنی کلب چنین لغتی دارند، اینان «سین» را چون با «غین» یا «خاء» یا «قاف» در کلمهای جمع آید به «صاد» تبدیل کنند].
14- نک: غافر (40)، بخشی از آیه 7. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 212؛ البحر المحیط، ج 7، ص 451 و المختصر، ص 132.
15- نک: اعلی (87)، بخشی از آیههای 18 و 19. بنگرید به: شواذالقراءة، ص 263 و البحرالمحیط، ج 8، ص 460.
16- نک: بقره (2)، بخشی از آیه 208. بنگرید به: الکرمانی، شواذ القراءة، ص 28. [قرائت عمومی: ... اُدخُلُوا فِی السِّلمِ... ].
17- نک: بقره (2)، بخشی از آیه 227. بنگرید به: ابن خالویه: المختصرمن کتاب البدیع، ص 4؛ ابوحیان، البحرالمحیط، ج 2، ص 183 و شواذالقراء ة، ص 39. [قرائت عمومی «وَاِن عَزَمُوا الطَّلاقَ» است. سَرَّحتُ المِراةای طَلَّقتُها].
18- نک: بقره (2)، بخشی از آیه 233. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 40 و البحر المحیط، ج 2، ص 213. [قرائت عمومی: اَن یُتِمَّ...].
19- نک: بقره (2)، بخشی از آیه 234. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 40 و البحرالمحیط، ج 2، ص 223.
20- نک: بقره (2)، بخشی از آیه 238. بنگرید به: ابوحیان، البحر المحیط، ج 2، ص 240، الکرمانی؛ شواذ القراءة، ص 41، ابن خالویه و المختصر، ص 15.
21- نک: آل عمران (3)، بخشی از آیه 159. بنگرید به: البحرالمحیط، ج 3، ص 99؛ ابن جنّی، المحتسب، ص 41و شواذالقراءة، ص 55.
22- نک: نساء (4)، بخشی از آیه 160. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 66 و البحرالمحیط، ج 3، ص 394.
23 - نک: هود (11)، بخشی از آیه 86. بنگرید به: شواذ القراءة، ص 114؛ البحرالمحیط، ج 5، ص 252 و المختصر، ص 60 [تقیة به معنای تقوای الهی].
24- نک: کهف (18)، بخشی از آیه 80. بنگرید به: البحرالمحیط، ج 6، ص 154.
25- نک : مریم (19)، بخشی از آیه 24. بنگرید به: البحرالمحیط، ج6، ص 183. [به قولی دیگر، منادی، عیسی (ع) بوده است].
26- الکرمانی، شواذالقراءة، ص 150.
27- شواذالقراءة، ص 202؛ ابن خالویه، المختصرمن کتاب البدیع، ص 126؛ ابوحیان، البحرالمحیط، ج 7، ص 336 و ابن جنّی، المحتسب، ص 136.
شاهین، دکتر عبدالصّبور؛ (1381)، تاریخ قرآن، ترجمهی: دکتر سیّدحسین سیّدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم.