الهه حیدری زاده (2)
مقدمه
فرهنگ به دلیل ماهیت پیچیده اش، که به طور عمده ناشی از درونی بودن آن است، از جمله پیچیده ترین مقولههای مربوط به دانش مدیریت به شمار میرود. برای دستیابی به فرهنگ پیشرو، پویا و غنی مبتنی بر ارزشهای تاریخی و ملی، و نیز ارزشها و آرمانهای زیربنایی جامعه، به مدیرانی فرهیخته و توانمند نیاز است که نخست به ابعاد و ماهیت مسائل فرهنگی آگاهی داشته و دوم، بر حوزه ی دانش مدیریت و اصول و تکنیکهای آن اشراف داشته باشند.سؤال اصلی این است که ضرورت توجه و استقرار مدیریت استراتژیک فرهنگی در ایران چیست؟
عامل منحصر به فرد و متمایز سازمان یا هر اجتماعی در مقیاس کلان، مدیران و راهبران آن تلقی میشوند. موفقیت، کامیابی و یا شکست و اصلاح تمدن جوامع، ورشکستگی سازمانها و شرکتها در گرو داشتن یا نداشتن مدیرانی لایق، کاردان، مدبر، شجاع و نترس است. مدیران کاردان و شایسته، توسعه یافتگی و پیشرفت را برای جامعه خود به ارمغان میآورند و مدیران نالایق و ترسو، شکست و اضمحلال را. بنابراین میتوان کلید توسعه یافتگی را توسعه مدیران دانست. به عبارت دیگر، مدیران عامل اساسی و استراتژیک سازمانها و جوامع تلقی میشوند. بنابراین چنانچه در جهت توسعه این بخش حیاتی اقدام شود، سایر بخشها نیز توسعه خواهند یافت. از طرفی، با توجه به اینکه نظام فرهنگی هر جامعه ای، بخش زیربنایی تغییر و تحول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را تشکیل میدهد و هر گونه توسعه و تحولی، باید با مبانی اعتقادی و ارزشی آن قوم و ملیت همخوانی داشته باشد، بنابراین توسعه و تحول مدیران فرهنگی کشور نسبت به مدیران سایر بخشهای کشور در اولویت قرار میگیرد.
به رغم آنکه مدیریت استراتژیک دانشی مهم به شمار میرود، یک فن و مهارت نیز قلمداد میشود که تنها مدیران مستعد و خلاق و یا به عبارتی، دارندگان بینش استراتژیک، از امکان بهره گیری از آن برخوردار هستند؛ که ما از آنان به مدیران استراتژی ساز تعبیر میکنیم.
اغلب سازمانهای نظامی، سیاسی و اقتصادی از دانش مدیریت استراتژیک بهره گیری میکنند و سابقه و میزان استفاده از این نوع مدیریت در بخش فرهنگی، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بسیار اندک و ناچیز است.
کشور ما، به ویژه پس از انقلاب شکوهمند اسلامی - که حقیقتاً یک انقلاب عظیم فرهنگی بود - صرف نظر از موفقیتهای چشم گیر در بسیاری از حوزهها همواره با بحرانهای فرهنگی متعددی روبرو بوده است. این چالشها را باید عمدتاً ناشی از فقدان یک نظام مدیریت استراتژیک و برنامهریزی جامع و هدفمند دانست که همچنان ما را با تهدیدات جدی مواجه ساخته است؛ به طوری که باید اذعان کرد: «فقدان یک مدیریت و برنامه استراتژیک فرهنگی زمینه استفاده انقلاب اسلامی از فرصتهای طلایی در حوزههای فرهنگی را به شدت کاهش داده و هم اکنون ما را در قبال بسیاری از معضلات فرهنگی منفعل ساخته است».
1- مدیریت استراتژیک
در جهان معاصر، مدیریت استراتژیک (3) یکی از شاخههای مهم و راهگشا در حوزه مدیریت قلمداد میشود. البته ورود این دانش و فن به کشور ما سابقه ی زیادی ندارد، با این حال، استقبال رو به رشد برخی از مدیران، به ویژه مدیران بخش خصوصی از این دانش و فن، نشان دهنده ی ثمرات کاملاً ملموس و قابل بهره برداری از دانش مزبور است. تا کنون تعاریف مختلفی از مدیریت استراتژیک ارائه شده است از جمله:«مدیریت استراتژیک، هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چندگانهای است که سازمان را قادر میسازد به هدفهای بلند مدت خود دست یابد» (دیوید، 1385: 24). اما به نظر میرسد کاربرد این نوع از مدیریت فراتر از تعریف فوق باشد.
هم اکنون، به ویژه در کشورهای توسعه یافته، مدیریت استراتژیک تا آنجا تکامل یافته که نخستین ارزش و اولویت آن، کمک به یک سازمان برای فعالیت موفق در یک محیط پیچیده و پویا است. امروزه بسیاری از سازمانها و حتی دولتها از این مدیریت به عنوان ابزاری توانا برای ایجاد و هدایت تغییرات مورد نظر و یا مقابله با بحرانهای مخاطره آمیز استفاده میکنند. صرف نظر از مدون شدن یا نشدن و به عبارتی، رسمی یا غیررسمی بودن [فرموله کردن] عملیات استراتژیک در یک سازمان، تحقیقات نشان داده که عملکرد سازمانهایی که به مدیریت استراتژیک توجه دارند، به مراتب موفق تر از سازمانهای مشابهی است که بدان بی توجه میباشند. لذا وضعیت فرهنگی حاضر و گمانه زنیهای کارشناسان درباره آینده، به ویژه با توجه به روند مخاطره آمیز جهانی شدن در قبال فرهنگ دینی و ملی، ایجاب میکند که مجموعه دستگاههای فرهنگی نظام، با تفکر استراتژیک به شکل جدیدی مدیریت و اقدام کنند.
با توجه به موارد فوق، ضرورتهایی که طرح مدیریت استراتژیک فرهنگی در کشور را حیاتی کرده اند عبارتند از:
1-1- دستیابی به انسجام فرهنگی در جامعه ایران بدون مدیریت استراتژیک فرهنگی ممکن نیست
واژه «انسجام» در لغت نامه دهخدا به مفهوم یگانه شدن، یکتایی و یگانگی است. انسجام، سطوح گوناگونی دارد و در سطوح فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مطرح میشود. با تأکید بر اصل نسبی بودن انسجام، میتوان به این نکته اشاره کرد که «همان طور که انسجام کامل هرگز رخ نمی دهد، حداقل آن نیز هیچ گاه از بین نمی رود» (بشیریه، 1386: 789). برخی از نویسندگان چهار نوع انسجام را برشمرده اند که انسجام ملی مستلزم همه ی آنهاست:الف) انسجام فرهنگی؛ به معنای اشتراک کلی در ارزشها
ب) انسجام فرهنگی؛ به معنای هماهنگی میان ارزشهای فرهنگی و شیوههای رفتار
ج) انسجام ارتباطی؛ به معنای گسترش ارتباطات در کل سیستم اجتماعی
د) انسجام کارکردی؛ به معنای وابستگی متقابل اجزای نظام یا عدم تغایر میان آنها (همان: 793-790).
پارسونز، در صورت بندی مبهم خود، فرهنگ را نظامهای منظم یا الگومند نمادها، عناصر درونی شده ی شخصیت افراد کنشگر، و الگوهای نهادمند نظام اجتماعی تعریف میکند.
مسلماً پارسونز تلاش میکند تا با تئوریزه کردن فرهنگ به منزله حوزه یا نظامی مستقل، نهادهای فرهنگی و اجتماعی را از یکدیگر متمایز سازد و هویت مستقل هر یک را بشناساند. او استدلال میکند که سیستم ارزشی مشترک پیش شرطهای لازم برای انسجام اجتماعی را فراهم میآورد؛ همچنین ارزشهای فرهنگی، عناصر هنجاری عالی هستند نه ارزشهای نظام اجتماعی که باید از آنها متمایز شوند. بنابراین فرهنگ به عنوان سیستم نمادین معنادار (الگوهای ایدهها و ارزشها) هم رفتار انسان و هم نتایج حاصل از آن را شکل میدهد. در مقابل، جامعه یا نظام اجتماعی به «سیستمی مشخصاً رابطه ای» از کنش متقابل میان افراد و گروهها مربوط میشود (Swingwood, 1998). (4) دیدگاه نظری پارسونز بر آن است که هر چند فرهنگ آن دسته از معانی نهایی را فراهم میآورد که به نظر او از انگیزش جدا نیستند، ولی در هیچ نقطهای نمی توان آنها را به کنش متقابل اجتماعی فرو کاست (Ibid).
بنابراین، دستیابی به انسجام فرهنگی در جامعه ایران بدون مدیریت استراتژیک فرهنگی ممکن نیست. تنوع و تکثر فرهنگی در جامعه ایران نیز ما را به سوی مدیریت استراتژیک فرهنگی رهنمون میکند. تنوع میتواند به اشکال گوناگونی ظاهر شود. اشکال تنوع را میتوان به صورتهای مختلفی تشریح کرد:
الف) تنوع دینی - مذهبی
دین از چند طریق باعث تنوع میشود. از طریق نوآوری دینی و یا بدعت یعنی انشعاب در یک دین، مهاجرت یا هجوم پیروان یک دین به قلمرو دین دیگر (صالحی امیری، 1388: 154).ب) تنوع زبانی
به کار بردن زبان و لهجههای قومی و محلی، یکی از متداول ترین خواستهای اقلیتهاست (سازمان ملل متحد، قطعنامه شماره 135/47).به نظر نوام چامسکی، زبان شناس و منتقد آمریکایی، با توجه به ساختار جوامع امروزی که عمدتاً چند زبانی اند، زندگی زبانها در کنار یکدیگر به نوعی، به غنای فرهنگی جامعه یاری میرساند و در تولید فرهنگ و ادبیات و پربار شدن محیط هنری، علمی و فرهنگی جامعه نقش بازی میکند. زبانها به طور طبیعی نیازهای خود را به وسیله یکدیگر برطرف میکنند و با وام گیریها خود را با ملزومات جهان مدرن هماهنگ میسازند. از این طریق، برهم پیوندیهای صاحبان زبانها و گویشها افزوده میشود (صالحی امیری، پیشین: 157).
ج) تنوع قومی
عوامل مؤثر در تنوع قومی، همان عواملی هستند که سبب مرزبندی آنهاست. این عوامل یا عناصر فرهنگی عبارتند از نام، زبان، دین، آداب و رسوم، موسیقی و رقص، لباس، احساس تعلق و همبستگی و به طور کلی، فرهنگ و تاریخ مشترک. گاهی ممکن است علاوه بر عوامل یاد شده، عوامل طبیعی مانند رودخانهها، دریاها و کوهها نیز در مرزبندی اقوام مختلف دخالت داشته باشند (امان اللهی بهاروند، 1384: 159).د) تنوع ملی
اقلیتهای ملی معمولاً به دلیل شکست امپراطوریهای چند ملیتی با گوناگونی قومی، شکست ملتها و تحت سلطه واقع شدن بخشی از سرزمینشان توسط دولت دیگر، با تشکیل دولت ملی بر پایه ملیت پدید آمده اند (صالحی امیری، پیشین: 160-159).شارما، نویسنده و نقاش و دبیر هندی تبار، تنوع فرهنگی را این گونه توصیف میکند: «فرهنگها در هر زمان و جغرافیای خاص اشکال گوناگونی به خود میگیرند. این تنوع فرهنگی در قالب هویتهای گروهی و جمعی جلوه گر میشود. به عنوان منبع غنی تبادل فرهنگ، خلاقیت و نوآوری، تنوع فرهنگی برای انسانیت به همان اندازه تنوع زیستی برای محیط زیست مهم است. به همین خاطر، تنوع فرهنگی را باید میراث مشترک انسانیت تلقی کرد و برای نسل امروز و فردا از آن محافظت نمود» (همان: 153). سرانجام اینکه جوامع فرهنگی به لحاظ جغرافیایی پراکنده هستند، ولی اشتراکات فکری و تجلیات فرهنگی، آنان را به یکدیگر پیوند میدهد (حسینی بهشتی، 1379). در این میان، در جوامع دارای ویژگی تنوع فرهنگی مانند ایران، توجه به مقوله مدیریت استراتژیک فرهنگی یک ضرورت انکارناپذیر است.
1-2- تحولات نظام فرهنگی جهانی ما را وادار به برنامهریزی استراتژیک فرهنگی میکند.
اولم و سورنسون بیان میدارند: «جهانی شدن یعنی تشدید و تقویت روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ورای مرزها» (Holm & Sorenson, 1995).آلبرو میگوید: «جهانی شدن عبارت است از کلیه فرایندهایی که به وسیله آن مردم درون یک جامعه واحد جهانی ادغام میشوند. جامعهای جهانی که در آن انسانیت برای اولین بار به شکل یک بازیگر جمعی در میآید» (Albrow, 1992).
رابرتسون، جهانی شدن را فشردگی جهانی و تشدید آگاهی جهانی به عنوان یک کل معنا میکند.
از طرفی، دنیای امروز نیازمند تبادل فرهنگی است. آنتونی مک گرو بیان میدارد که:
«جهانی شدن عبارت است از فرایند تحول ساختاری در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که منجر به شکلهای فراملی و منطقهای قدرت و روابط بین الملل خواهد شد» (McGrew, 1997:27-28).
نکته دیگری که با توجه به این مورد باید به آن اشاره کرد، چگونگی مواجهه با فرهنگ جهانی، فرصتها و تهدیدها، و ارائه الگوی مطلوب در این زمینه است.
جهانی شدن به واسطه تغییراتی که در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پدید میآورد، برای سیاست فرهنگی کشور هم محدودیت آفرین و هم فرصت ساز است. نقش عمده دولتها در سیاست گذاری فرهنگی و تمایل آنها به حفظ، گسترش و تقویت فرهنگ ملی، تحت تأثیر جهانی شدن قرار گرفته و موجب پیگیری نوعی سیاست فرهنگی مبتنی بر تنوع و با تأکید بر ویژگیهای فروملی و فراملی شده است. در حال حاضر، از حساسیتهای ملی در سیاست فرهنگی کشورها در پارهای از موارد کاسته شده و کنترل فرهنگی - تولید، توزیع و مصرف کالاها و محصولات فرهنگی - به آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده است (صالحی امیری و عظیمی دولت آبادی، 1387: 150-149).
بعد فرهنگی جهانی شدن، یکی از مهم ترین ابعاد آن است و فرایند جهانی شدن، دارای ویژگیهای فرهنگی بسیاری است. همچنین فرایندهای دگرگون ساز عظیم دوران ما را که با جهانی شدن توصیف میشوند، نمی توان به درستی فهمید؛ مگر آنکه آنها را با واژگان مفهومی فرهنگ دریابیم. به همین سان، این دگرگونیها بافت تجربه فرهنگی را تغییر میدهند و در واقع، بر درک ما از مفهوم فرهنگ در دنیای مدرن تأثیر میگذارند (تاملینسون، 1381: 13). لذا فرهنگ برای جهانی شدن برای فرهنگ دارای اهمیت است و میتوان انتظار داشت اقتصاد و سیاست تا آنجا جهانی شوند که با فرهنگ درآمیزند. همچنین میتوان انتظار داشت میزان جهانی شدن در عرصه فرهنگی، گسترده تر از دو عرصه دیگر باشد (واترز، 1379: 12).
به عقیده کاستلز، ماهیت جهانی که در حال شکل گیری است، در درجه نخست و اساساً ماهیتی فرهنگی است. حاملان فرهنگ علی الاصول میتوانند بالاترین سهم و نقش را در تحولات آتی ایفا نمایند (کاستلز، 1380: 21).
1-3- تحولات نظام ارتباطی، شبکهای و تکنولوژیک در بطن خود تغییر و تحولات فرهنگی را حمل میکند.
جامعه ایرانی هم تحت تأثیر این تحولاتی ارتباطی است و لذا برای چگونگی مواجهه با تحولات نظام ارتباطی نیازمند برنامهریزی استراتژیک هستیم.در عصر جهانی شدن، به واسطه گسترش وسایل اطلاعاتی و رسانهای مدرن و گسترش تبادلات فرهنگی، تعقیب سیاست فرهنگی در قلمرو ملی نه میسر و نه مطلوب است. دگرگونیهای فرهنگی ناشی از پیشرفت فناوری و اطلاع رسانی، به موازات گرایش بین المللی کردن و جهانی شدن تولید و مصرف، و مهاجرت و گردشگری موجب شده است که تقریباً همه جوامع همزمان از خود واکنش نشان دهند (کانکلینی، 1379: 163-162).
از جمله تحولات نظام ارتباطی و شبکهای و تکنولوژیک میتوان به تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات، اینترنت، ماهواره و ... اشاره کرد. اینترنت امروزه در همه ابعلاد زندگی بشر تأثیر گذارده است. برخی معتقدند: اینترنت در حال تولید فرمهای جدید انسان اجتماعی و عملکردهای جدید فرهنگی و نیز متحول ساختن جهت گیریها و عملکردهای قدیمی است. سرعت این تحول آنچنان بالا است که اغلب بررسی کلی تحولات ناشی از آن دشوار است؛ درست مثل این است که بخواهیم از قطاری که به سرعت در حال حرکت است، عکس بگیریم (آیت الله زاده شیرازی، 1376: 25-23).
فرایند شکل گیری و انتشار اینترنت و شبکههای ارتباطی کامپیوتری وابسته به آن در ربع قرن گذشته، ساختار رسانهای جدید را در معماری شبکه، فرهنگ کاربران شبکه و در الگوهای واقعی ارتباطات برای همیشه شکل داد (کاستلز، پیشین، 415-402).
به طور کلی، میتوان گفت: «شبکه اینترنت همانند یک محل مجازی ارتباط و ملاقات عمومی شهروندان جهان است. یک نقطه تلاقی عمومی است که در آن میلیونها نفر از بیش از 200 کشور جهان با هم در رابطه قرار میگیرند و سازمان عظیمی است که نظم آن از پیش تا حدودی تنظیم شده است» (محسنی، 1380: 71).
استفاده از اینترنت در ایران، نسبت به رسانههایی همچون رادیو و تلویزیون، رواج بیشتری داشته است و در حال حاضر، روند صعودی و شتابانی را طی میکند. گرچه آمار رسمی و قابل اعتمادی از تعداد کاربران اینترنت در ایران وجود ندارد، اما تعداد آنها در حدود 3/5 میلیون نفر در سال 1382 تخمین زده میشد و در سال 1386، آمار رسمی ضریب نفوذ 16 درصدی را نشان میداد. این در حالی است که برخی تا حد 30 درصد نیز آن را برآورد کرده اند (دربیکی، 1386: 38). با افزایش چشمگیر استفاده از این رسانه، نیاز به توجه بیشتر جامعه شناسان، ارتباط شناسان و مدیران کلان کشور به آثار مثبت و منفی آن احساس میشود.
1-4- ضرورت مدیریت تحولات و تغییرات فرهنگی در جامعه ایران نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
جهانی شدن تأثیر بر هویت، تغییر در نگرش سنتی، تغییر در رویکرد تغییر در فرهنگ ملی یا به تعبیر کلی تر، تغییر در ارزشها را به همراه خواهد داشت.با نظری بر تاریخ گذشته سرزمین ایران و نگاهی به مؤلفههای هویتی جامعه کنونی در خواهیم یافت که هویت ایرانی، هویتی چندپایه است و بر عواملی چون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، ادبیات مشترک، دین مشترک، آداب و منش مشترک استوار است. هر ایرانی که در یک عامل از عوامل بالا با ایرانی دیگر شریک نباشد، در دیگر عوامل با او و دیگر ایرانیان شریک است. همچنین، اگرچه هویت فرهنگی یک جامعه مدیون تمامی اجزاء و عناصر موجود در فرهنگ آن جامعه است، اما نمی توان انکار کرد که این هویت بخشی در برخی از عناصر حضور قوی تری دارند. در واقع، عناصری از فرهنگ درمقطعی از زمان به عنوان نمادهای هویت یک ملت متجلی شده و خود را عیان میسازد (طرح تدوین برنامه ایران 1400، 1375: 3).
به طور کلی، ارزشها یکی از عناصر اصلی فرهنگها میباشند و ارزشهای مختلف نمایانگر جنبههای اساسی تنوع در فرهنگ انسانی است. آنچه را که افراد ارج مینهند، از فرهنگ ویژهای که در آن زندگی میکنند تأثیر میپذیرد.
در مدل سلسله مراتبی و چندلایهای رفتارهای اجتماعی (تجلی فرهنگ عمومی) رابطه ارزشهای فرهنگی با سایر عناصر چنین ترسیم شده است (فصلنامه فرهنگ عمومی، شماره 37: 14).
شکل 1. رابطه ارزشهای فرهنگی و سایر عناصر
اول: ارزشها بنیان نظام فرهنگی یک جامعه هستند.
دوم: ارزشها سازنده هویت فرهنگی هستند.
سوم: ارزشها سبب تشابه و اختلاف هستند.
چهارم: ارزشها تعیین کننده میزان تشابه و تفاوت نظامهای فرهنگی هستند.
پنجم: ارزشها مسبب اصلی تبادل فرهنگها با هم هستند.
ششم: ارزشها تعیین کننده میزان تبادل و تضاد فرهنگها و نظامهای فرهنگی هستند (فیاض، پیشین).
نقش جهانی شدن در تحول ارزشها را نیز چنین میتوان ترسیم کرد (رفیع پور، 1384: 43):
شکل 2. نقش جهانی شدن در تحول ارزشها
1-5- تداوم و پایداری مدیریت فرهنگی در ایران با نگاه آینده نگر، نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
در میان آنچه مدیران یک سازمان انجام میدهند، هیچ چیز به اندازه ی راهبری سازمان در درازمدت، ایجاد توسعه حرکتها و رویکردهای استراتژیک و اجرای مناسب و مؤثر استراتژی سازمان حائز اهمیت نیست. در حقیقت، در کنار یک استراتژی خوب و اجرای خوب آن، برهانهای قاطع و مبنی بر مدیریت خوب در سازمان است. البته باید خاطر نشان ساخت که داشتن یک استراتژی خوب و حتی اجرای دقیق برنامههای استراتژیک مدیران شایسته به هیچ عنوان نمی تواند متضمن موفقیت سازمان باشد، چرا که گاهی اوقات مشاهده میشود بروز رخدادهای از قبل پیش بینی نشده، مانند هزینههای تحمیلی و تأخیری در برخی فعالیتها، این مسئله را تحت الشعاع قرار میدهد و چه بسا سالها دستیابی به اهداف متعالی استراتژی به طور میانجامد. بنابراین، هر سازمانی برای موفقیت، به مدیریت قوی، منابع کافی، فرایندهای ارزش ساز و نیروی انسانی کارآمد نیاز دارد (بوزنجانی، 1383).برای آنکه سازمانها و نهادهایی که مستقیماً با فرهنگ جامعه در ارتباط هستند و سایر دستگاهها و سازمانهایی که به طور غیرمستقیم بر ارزشها و نگرشهای آحاد جامعه اثر میگذارند، در یک چهارچوب کلی و کلان ساماندهی و هدایت شوند، جامعه نیازمند مدیران و رهبران کارآمد و مقتدر است. آنها در حوزه ی راهبری فرهنگ امر سیاست گذاری، نظارت و هدایت عالیه فرهنگ را بر عهده دارند. در این عرصه، بالاترین نهادهای فرهنگی شامل شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و نیز وزارت آموزش و پرورش هستند و بدون شک برنامهریزیهای کلان، سیاست گذاریها و نظارتهای عالیه آنها از طریق مدیران حوزه پشتیبانی و دستیابی سازمانها و نهادهای فرهنگی، تعدیل آیین نامه، بخشنامه، دستورالعمل، قانون و مقررات، روش و رویه استانداردها و فرمهای کاری انجام میگیرد و لذا بخش عظیمی از سازمانها و نهادهای فرهنگی کشور و به تبع آن، مدیران فرهنگی کشور در این حوزه قرار دارند. در این میان، کلیات فرهنگ و فرهنگ ملی حائز اهمیت است. فرهنگ، الگوی اندیشه و عمل است و همه ی امتیازات، باورها، ارزشها، آرمانها، هنرها، فنون و آداب جامعه را در بر میگیرد. فرهنگ در رفتار و عملکرد هر فرد یا گروهی دیده میشود و آنان را از دیگر افراد متمایز میسازد. مهم ترین عنصر هر سازمانی، انسانهایی هستند که در درون آن سازمان دارای مجموعهای از اعتقادات، باورها، ارزشها و الگوی رفتارند که به هدایت امور و نظارت بر سازمان میپردازند؛ که این مجموعه فرهنگ سازمانی را شکل میدهد. مطالعه فرهنگ سازمانی و تأثیر آن بر عملکرد سازمان از جمله مباحث مهمی است که در جهان امروز بخش عظیمی از وقت، بودجه و توجه صاحب نظران را به خود اختصاص داده است.
1-6- تحقق امنیت فرهنگی در ایران نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
فرهنگ پایه و اساس زندگی جوامع را تشکیل میدهد، چرا که رفتار و کردار انسانها از باورها و اندیشههای آن سرچشمه میگیرد. فرهنگ به مثابه ریشه ی درخت زندگی جوامع شمرده میشود و تقویت این درخت، منوط به تقویت ریشههای تنومند آن است. تقویت امنیت فرهنگی نیز به منزله قوام بخشیدن به ریشهها و حیات جامعه است. ریشهای که از عقاید، خلقیات، قوانین، آداب و سنن، ادبیات، علوم، فنون، حوادث تاریخی و ... سیراب شده، تنومند میگردد و در شاخههای کرداری و رفتاری آن نشو نما میکند و در پی آن ثمرات متعددی به جامعه ارزانی میدارد؛ به طوری که این ثمرات در اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی نمود پیدا میکند.امنیت فرهنگی عبارت است از ایجاد وضعیتی مطمئن، آرامش بخش و خالی از هر گونه تهدید و تعرض در انسان، نسبت به دین، افکار، اخلاق، آداب و رسوم، باورها، ارزشها، میراث فرهنگی، آثار ادبی و ... به عبارت دیگر، مصونیت فرهنگ فرد و جامعه از هر گونه تعرض و تهدید را امنیت فرهنگی مینامند (صالحی امیری، 1386: 57-56).
زمانی که امنیت را بستر رشد، بالندگی و شکوفایی فرهنگ بدانیم و فرهنگ را نیز بستر کمال، تعالی و خوشبختی انسان به شمار آوریم، تا اندازه ی زیادی به ارزش امنیت فرهنگی پی برده ایم. بذر ارزشمند فرهنگ در زمین شوره زار ناامنی هرگز نمی روید و به برگ و بار نمی نشیند. لذا اگر امنیت جنبه مقدماتی برای فرهنگ داشته باشد، از مقدمات واجب به شمار میرود.
1-7- جایگزینی اقتصاد فرهنگی به جای اقتصاد نفت محور، نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
کشور ما به لحاظ جاذبههای گردشگری در نوع خود از معدود کشورهای جهان است و بدین لحاظ از گذشتههای دور تا به امروز مقصد بسیاری از گردشگران بوده است. موقعیت جغرافیایی کشور، فصول متفاوتی را همزمان در فضای زیستی خود به وجود آورده و سبب شده است که تنوعات مورفولوژیکی مکانی تازگیهای محیطی را مطرح سازد و یکنواختی را از عرصهها دور و محو نماید. این امر یعنی دگرگونیهای طبیعی، گرایشات و اشتیاق به دیدن پهنههای جاذبهای را استمرار میبخشد و از ایجاد شرایط انفعالی در بازدیدکنندگان یا گردشگران جلوگیری میکند (رحمانی، 1387: 1).امروزه اهمیت گردشگری به عنوان پدیدهای نوین، از ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی قابل بررسی است. بعد اقتصادی، به عنوان منبع درآمد سرشار در تجارت جهانی و تجارت نامحسوس، عنصر مهمی در بهبود و تنظیم موازنه بازرگانی و تراز پرداختهای بسیاری از کشورها شده است.
در ابعاد اجتماعی و فرهنگی، به عنوان پالایش فرهنگها و ویژگیهای اجتماعی و تقویت هنجارها و باورها، ضربههای فرهنگی را تجربه کرده، حساسیتها و تعارضات را کاهش داده؛ مراودات و مناسبات را در میدان صمیمیتها قرار میدهد؛ و واقعیتها و رویدادها را در ساختار محصولات فرهنگی به عنوان نیروهای الهام بخش و برانگیزاننده برای جذب گردشگران در میآورد و فرصتهایی را جهت تماس فرهنگی که خود موجب ایجاد انگیزه جذب گردشگری میشود ایجاد میکند.
کشور پهناور ما با ویژگیهای طبیعی، فرهنگی، تاریخی و آثار تمدنی ملموس و ناملموس، منطقهای بسیار مستعد در زمینه جذب گردشگران در سطح بین المللی به شمار میرود که از نعمت انواع گردشگری علاوه بر پدید آوردن هزاران شغل تازه در محدودههای امکانات اقامتی، پذیرایی و خدمات مسافرتی و صادرات صنایع دستی و ارزآوری برخوردار است و علاوه بر آنکه عامل موثری در مقابله با فقر محسوب میشود، موجب افزایش درآمد قشرهای مختلف، کاهش بیکاری و رونق اقتصادی و در نتیجه، بهبود کیفیت زندگی مردم و افزایش رفاه اجتماعی میشود (همان).
امروزه، گردشگری سازمان یافته بخشی بسیار مهم در نظام اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان محسوب میشود؛ به طوری که اقتصاد برخی از آنها بیش از 80 درصد وابسته به فعل و انفعالات صنعت گردشگری است. آمارهای رسمی حاکی از آن است که بیش از 800 میلیارد دلار گردش مالی سالانه صنعت گردشگری در جهان وجود دارد که سهم کشور ایران کمتر از یک دهم درصد از این گردش مالی است. گزارشهای WTO حاکی از آن است که درآمد خاورمیانه از صنعت توریسم در سال 2014 حدود 70 میلیارد دلار برآورده میشود.
بر اساس آمارهای سازمان جهانی گردشگری و یونسکو، ایران به دلیل برخورداری از جاذبههای پر تعداد میتواند جزء 10 کشور اول دنیا به لحاظ ورود گردشگر باشد. لذا سهم بسیار ناچیز ایران از صنعت گردشگری نشان دهنده آن است که صنعت گردشگری نتوانسته نقش خود را به عنوان یک عامل توسعه اقتصادی کشور و معرفی ایران به عنوان یک کشور توریستی و فرهنگی به خوبی ایفا کند (برتو، 1388: 1).
1-8- دستیابی به توسعه فرهنگی بدون مدیریت استراتژیک فرهنگی ممکن نیست.
چنانچه تعریف فناوری اطلاعات و ارتباطات را مطالعه، طراحی، توسعه، پیاده سازی، پشتیبانی یا مدیریت سیستمهای اطلاعاتی مبتنی بر رایانه، خصوصاً برنامههای نرم افزاری و سخت افزاری رایانه بدانیم و یا به طور خلاصه، فناوری اطلاعات را فناوری بدانیم که با مسائلی مانند استفاده از رایانههای الکترونیکی و نرم افزار سروکار دارد تا تبدیل، ذخیره، حفاظت، پردازش، انتقال و بازیابی اطلاعات به شکلی مطمئن و امن صورت گیرد، میتوان نقش مهمی این فناوری را در توسعه فرهنگی مشاهده کرد. در عین حال، توجه به تعریف سازمانهای فرهنگی، نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات را در توسعه چنین سازمانهایی را دارای اهمیت بیشتری میکند.1-9- فرایند تولید و بازتولید فرهنگی و پویایی فرهنگی در جامعه ایران نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
انتقال هنجارها و ارزشهای فرهنگی از نسلی به نسل دیگر را بازتولید فرهنگی گویند. بازتولید فرهنگی به مکانیسمهایی اطلاق میشود که به وسیله ی آنها تجربه فرهنگی در طول زمان استمرار مییابد (صالحی امیری، 1386: 53).پویایی فرهنگی، به مفهوم نهادینه شدن فرهنگ در جامعه است. این پویایی زمانی حاصل میشود که برای تنوعات و پیچیدگیهای جدیدی که در نتیجه نوسازی فرهنگی به وجود میآید، نهادهای لازمی که موجب انسجام و همبستگی در درون جامعه میشوند، ساخته شود (وصفی، 1386).
نظر به اینکه مطالبات فرهنگی زیربنای مطالبات دیگر در جامعه محسوب میشوند، محوریت فرهنگ باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. زمانی که فرهنگ در جامعه به عنوان زیربنا قرار گیرد، شاهد ظهور ضد فرهنگها و الگوهای وارداتی ایستا در سطح جامعه نخواهیم بود. فرهنگهای ایستا، انسان و ذهن و ضمیر او را نسبت به سکون و اتکا به حداقلهای زیستی - روانی ترغیب میکنند. فرهنگهای ایستا، به اندازهای مهلک هستند که هر ضد فرهنگی میتواند در درون آن رسوخ نموده و سبب انحراف آن شود (صالحی امیری، 1387)؛ در مقابل فرهنگ پویا مابه ازاهای مناسب خود را با توجه به مقتضیات زمانی، محدودیتهای مکانی و اقتضائات خویش مییابد و عرضه میکند (مظاهری، 1387). تمام موفقیتها و پیشرفتهای جوامع انسانی در گرو فرهنگ بارور، پویا و مؤثر اوست (دارینی، 1384).
با توجه به آنچه گفته شد، فرهنگ برای تداوم حیات خود نیازمند حرکت و سرعت است. به عبارتی، فرهنگها ضمن تعامل با یکدیگر باید زایش داشته باشند تا بتوانند همیشه زنده بمانند (صالحی امیری و کاووسی، 1385: 27). اما نتیجه تعامل میان فرهنگها، بالاخص با نظر به پدیده ی جهانی شدن، تغییر و تحول در ارزشها و هنجارهای فرهنگی کشورها خواهد بود و چنانچه فرهنگ، پویایی لازم را نداشته باشد، سبب در معرض خطر قرار گرفتن و نابودی هویت ملی و فرهنگی کشور خواهد شد. از این رو، لازم است تا عوامل مؤثر در پویایی فرهنگی شناسایی شده و در قالب الگویی مطلوب برای بالندگی و پویایی فرهنگ آن مورد استفاده قرار گیرد.
با توجه به آنچه در ارتباط با اهمیت پویایی فرهنگی و نقش مهم آن در کشور بیان شد، ارائه یک الگوی مطلوب جهت ایجاد پویایی در نظام فرهنگی کشور لازم و ضروری به نظر میرسد. بنابراین فرایند تولید و بازتولید فرهنگی و پویایی فرهنگی درجامعه ایران نیازمند مدیریت استراتژیک فرهنگی است.
شکل 3. دلایل طرح مدیریت استراتژیک فرهنگی در کشور
2- نتیجه گیری
عدم برداشت عمیق از فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی، جدی نگرفتن انقلاب و اصلاح فرهنگی جامعه، پرداختن به توسعه کمکی محصولات فرهنگی بدون محاسبه جدی تأثیرات فرهنگی آن، نپرداختن به تغییر ساختارهای فرهنگی و روشهای مدیریت فرهنگ، نداشتن تصویر روشن و نظام مند از عوامل و اهداف فرهنگی، مشخص نبودن میزان نقش آفرینی لازم دولت، نهادهای مردمی و نهاد خانواده در امر فرهنگ و دهها ضرورت عینی از این قبیل، گواه اهمیت و ضرورت دستیابی به الگوی مطلوب پویایی فرهنگی برای ساماندهی و تعالی فرهنگی جامعه است (پیروزمند، 1377).ایرانیان، به خصوص در دهههای اخیر - که در بستر سه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی زندگی کرده اند - فرهنگ را ملاک و معیار داوری در معرکه خیر و شر، و سعادت و شقاوت جوامع و افراد دانسته اند. نکته قابل ذکر دیگر آن است که شاید بتوان گفت خصیصه اصلی فرهنگ ایرانی، حفظ و صیانت جوهر فرهنگ و به تحلیل بردن عناصر بیگانه در درون خود بوده است. با همه این امتزاجات فرهنگی، به نظر میرسد، سیستم فکری - فرهنگی ما بنیادها و مفروضات خاص مربوط به توسعه را داراست؛ منتهی به احتمال قوی در اهداف و معیارهای توسعه بین ما و تفکر معمول غربی تفاوت وجود دارد.
بنابراین، به نظر میرسد اکنون نیازمند الگویی برای توسعه هستیم که در تطابق و توافق کامل با ارزشهای فرهنگی مان و چهارجوبهای فکری جامعه ایرانی - اسلامی باشد. هماهنگ سازی کلیه ضوابط، مقررات و قوانین، نظامها و تصمیمات با چهارچوب کلان الگوی توسعه و نیازهای فرهنگی آن، ضرورت بلادرنگ و انکار ناپذیر چنین روالی است. بنابراین طرح مدیریت استراتژیک فرهنگی در جامعه ایران یک ضرورت انکارناپذیر است.
پینوشتها:
1. استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات.
2. دانشجوی دکتری مدیریت و برنامهریزی فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات تهران.
3. Strategic Management.
4. www.Hawzah.net/per/magazine/AR/018/AR01810.asp.
الف) منابع فارسی
1. آیت الله زاده شیرازی، رضا، اینترنت، تهران: کانون نشر علوم، 1376.
2. بشیریه، حسین، عقل در سیاست: سی و پنج گفتار در فلسفه، جامعه شناسی و توسعه سیاسی، تهران: نگاه معاصر، 1386.
3. برتو، آرین، سهم ناچیز ایران از درآمد توریسم، سایت جهان امروز، 1388/5/21.
4. پیروزمند، علیرضا، گردهمایی راهبردها و رویکردهای ساماندهی فرهنگی، 1377.
5. تاملینسون، جان، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، چاپ اول، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381.
6. حسینی بهشتی، سید علیرضا، تعدد فرهنگی، فصلنامه مطالعات ملی، مؤسسه مطالعات ملی، سال دوم، زمستان 1379.
7. حسینی، سید محمد، سایت شبکه ایران، 1388/11/27.
8. دارینی، محمد، پویایی اندیشه و جهاد علمی، سایت باشگاه اندیشه، 1384.
9. دربیکی، بابک، جامعه اطلاعاتی و تغییر در مفهوم شهروندی، پژوهشنامه شماره 11، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک، 1386.
10. دیوید، فردآر، مدیریت استراتژیک، ترجمه علی پارساییان و سید محمد اعرابی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1385.
11. رحمانی، محمود، مقاله آسیب شناسی اجتماعی - فرهنگی گردشگری، پژوهشنامه توسعه گردشگری مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام، 1387.
12. رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، چاپ ششم، 1384.
13. سازمان ملل متحد، قطعنامه شماره 135/47.
14. صالحی امیری، سیدرضا، مفاهیم و نظریههای فرهنگی، تهران: انتشارات ققنوس، 1386.
15. صالحی امیری؛ سیدرضا، انسجام ملی و تنوع فرهنگی، تهران: پژوهشکده تحقیقات و مطالعات استراتژیک، 1388.
16. صالحی امیری، سیدرضا و کاووسی، اسماعیل، بررسی علل فقدان پویایی در سازمانهای فرهنگی و آموزشی کشور، راهبرد، شماره 42، 1385.
17. صالحی امیری، سیدرضا و عظیمی دولت آبادی، امیر، مبانی سیاست گذاری و برنامهریزی فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، 1387.
18. طرح تدوین برنامه ایران 1400، گروه فرهنگی، تهران: سازمان مدیریت و برنامه ریزی، 1375.
19. فصلنامه فرهنگ عمومی شماره 37، ویژه نامه فرهنگ عمومی و ارزشها.
20. کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه احمد علیقلیان و افشین خاکباز، چاپ اول، تهران: انتشارات طرح نو، 1380.
21. کانکلینی، نستور گارسیا، گزینههای سیاست فرهنگی در عرصه جهانی شدن، ترجمه مصطفی اسلامیه، در کتاب گزارش جهانی فرهنگ، تهران: مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو، 1379.
22. محسنی، منوچهر، جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی، تهران: نشر دیدار، 1380.
23. واترز، سالکوم، جهانی شدن، ترجمه اسماعیل مردانی گیوی، تهران: انتشارات مدیریت صنعتی، چاپ اول، 1379.
24. وصفی، محمد، نقش مهندسی توسعه در پویایی فرهنگی، روزنامه قدس، شماره 5412، 1386.
منابع لاتین
1. Albrow, M., Introduction, in Albrow and E. King (eds), Globalization Knowledge, and society London: Sage, 1992.
2. Holm H. and Sorenson, G., Whose World Order: Uneven Globalization and the End of the Cold War Boulder: Westview Press 1995.
3. McGrew, A., Sellected Interpretations of Globalization: Seminar on Globalization of the Economy, Stockholm, 27-28/10/1997.
4. Swingewood Alan. Cultural Theory and the Problem of Modernity, MacMilan. Ch: 4, 1998.
5. Swingwood, Alan, Cultural Theory & The Problem of Modernity, MacMilan, 1998, www.hawzah.net/Per/Magazine/AR/018/ar01810asp.
منبع مقاله :
دکتر سید رضا صالحی امیری [و دیگران ...]؛ (1391)، مدیریت استراتژیک فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.