فرقی بین اینها نیست
آقای سید رحیم میریان:
یک روز پسر یکی از وزرا شهید شده بود به امام عرض کردند که آقا برای شهادت ایشان یک پیام بدهید. امام فرمودند: به خاطر اینکه وزیر است میگویید پیام بدهم شما فکر میکنید تنها پسر ایشان شهید شده است. تمام این شهدا فرزندان من هستند و من اگر بخواهم پیام بدهم باید برای همه آنان پیام بدهم و برای من فرقی بین اینها نیست. (1)تفاوتی در رفتارشان نبود
آیت الله ابراهیم امینی:
برخورد امام با شاگردانشان یکسان بود. رفتار ایشان نسبت به بعضی از آنها که بیشتر به ایشان اظهار علاقه میکردند و از سابقه بیشتری برخوردار بودند با دیگران تفاوتی نداشت. حتی شاگردانشان را بر دیگر طلاب ترجیح نمیدادند. من از قدیم با ایشان مأنوس و علاقمند و از شاگردان سابقه دار و حتی مروج ایشان بودم، اما رفتار امام با من درست مانند سایر طلاب بود و برخورد طبیعی و عادی داشتند و من همین صفت را یکی از محسنات ایشان میدانستم و نه تنها از این رفتار امام ناراحت نمیشدم بلکه به ایشان بیشتر علاقمند میشدم. (2)دقت کنید تبعیض نباشد
آقای غلامعلی رجائی:
به دعوت قرارگاه خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) مستمراً از حضرات آقایان اعضای بیت امام دعوت میشد که در محفل رزمندگان اسلام در جبههها حضور یابند که این عزیزان نیز با حضور خود و ابلاغ اسلام و اعطای هدایای حضرت امام به رزمندگان اسلام شور و حال دیگری به جبههها میدادند. در عملیات بدر نیز دو تن از این بزرگواران به نامهای شهید حجت الاسلام و المسلمین موسوی و شهید حجت الاسلام و المسلمین سلیمی در منطقهی عملیاتی بدر در جزایر مجنون حضور یافتند و با سخنرانی و ابلاغ سلام امام و اهدای سکههای تبرکی، رزمندگان را تشویق به ادامه عملیات مینمودند. در مراجعت، این عزیزان در ابتدای پل سیدالشهدا در اثر بمباران دشمن بعثی به درجهی رفیع شهادت نایل شدند و اجساد مطهرشان به تهران منتقل شد. وقتی خبر شهادت آنان به امام عرض شد فرمودند: «مبادا از این جهت که این شهدای عزیز منسوب به بیت من هستند در تبلیغات مربوط به آنها در رسانهها و صدا و سیما رعایت عدالت نشود. دقت کنید تبلیغ این شهدا با شهدای دیگر تفاوتی نداشته باشد.» (3)دقت شود تفاوتی نباشد
آیت الله هاشمی رفسنجانی:
یکبار حاج احمد آقا به مجلس تلفن کرده و گفتند امام فرمودند در نطقهای قبل از دستور بیشتر روی فداکاریهای نیروی هوایی و خلبانها تکیه شده است ضمن اینکه ایشان از شهامت و رشادت و فداکاری خلبانها بسیار خوشحال و راضی هستند ولی این رضایت را به طور یکنواخت نسبت به تمام ارتش اعم از زمینی، دریایی، هوایی و سپاه و ژاندارمری دارند. لذا فرمودهاند: دقت شود تفاوتی در برخوردها نباشد. (4)جریان آن شکایت از من چه شد؟
آیت الله موسوی اردبیلی:
در دو مورد که الآن نظرم هست امام خیلی قاطعانه نظر دادند. یکی مسأله عملیات مرصاد بود که امام در آنجا قاطعانه وارد شدند. دوم کسی از امام شکایت کرده بود که شما به من ضرر زدهاید و باید جبران کنید. این شکایت در دادگستری بدست نمیدانم کدام حلالزادهای افتاده بود که او هم برای امام ابلاغ فرستاده بود که جناب آقای روح الله مصطفوی، شما ساعت فلان به دادگاه بیایید از شما شکایت کردهاند و شما توضیح بدهید و یا وکیلتان را بفرستید توضیح بدهد. از بیت امام به من تلفن کردند که این چیست؟ گفتم نمیدانم بفرستید ببینم چیست. وقتی فرستادند دیدم بنده خدایی که شکایت کرده یک خرمشهری است، شکایت کرده از امام که شما نود و چند هزار تومان باید به من بدهید، یا نهصد و چند هزار تومان باید به من بدهید. (مبلغ ادعای او زیر یک میلیون بود.) توضیحی که داده بود این بود که خرمشهر مورد تهاجم صدامیان بود و ما اسباب و اثاثیهمان را جمع کرده بودیم و میخواستیم از شهر برویم ولی شما گفتید رفتن از شهر خلاف شرع است و ما ماندیم و عراقیها آمدند و کوبیدند و آن اثاثیه همهاش از بین رفت لذا حالا شما باید پول آن را بدهید. من به رئیس دادگستری آن وقت گفتم آیا این قابل طرح است؟ اصلاً قابل تعقیب است؟ شکایت است؟ گفت والله من خبر ندارم. بنده خدایی نوشته و داده دست دادیار، او هم نوشته داده به مأمور. او هم آورده به بیت امام داده است. از نظر ما این اصلاً قابل تعقیب نبود. نه از این جهت که مربوط به امام بود، بلکه به این دلیل که این اصلاً شکایت نیست. کسی مسألهای گفته این هم عمل کرده متضرر شده حالا آمده بعد از مدتی وقتی امام از من پرسید آن شکایت چه شد؟ گفتم جریانش این بود. امام فرمودند یک چیزی میگفتید میدادیم به ایشان. گفتم که آقا اگر به این عنوان از شما پول بگیرند و مشهور بشود یک کسی شکایت کرده آن هم شکایتش این بوده و امام خسارت او را داده، شما از عهده آن برنمیآیید چون تمام مناطق جنگی شاکی شما میشوند و شما باید به همه آنها هم پول بدهید. شما اجازه بفرمایید یک چیزی برایش بدهند. امام این را پسندیدند. ایشان تا اینجا دنبال قضیه بود. به جای اینکه بگوید این فلان، فلان شده کیست؟ این مأمور کیست؟ که این را برای من آورده یا مثلاً حالا او نفهمیده شکایت مرا کرده یا این مأمور کی بود که این کار را کرد؟ برعکس، امام پرسیدند شکایت چی شد؟ کجا رفت؟ منتظر بود که مثلاً محکوم بشود پول را از او بخواهیم و به آن فرد بدهد. (5)عدالت اسلامی را برقرار میکنیم
امام در ملاقاتی که خانوادههای کرد روستای قارنا از شهرستان مهاباد با ایشان داشتند فرمودند: «ما عدالت اسلامی را میخواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمیشود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی را میخواهیم که آن شخص اولش و آن فرد آخرش در مقابل قانون مساوی باشند.» (6)اگر تخلفی مشاهده کردید
حجت الاسلام و المسلمین محقق داماد:
در ملاقاتی که با امام داشتم گزارشی از کار سازمان بازرسی کل کشور خدمت ایشان ارایه شد. امام فرمودند: «کار بازرسی نهادهای انقلابی را باید در اولویت قرار دهید و اگر ضمن بازرسیها مشاهده کردید که یکی از افراد منتسب به انقلاب اعم از روحانی و غیر روحانی مرتکب تخلفی شده بلافاصله او را تحویل مقامات قضایی بدهید تا شورای عالی قضایی به کار او رسیدگی کند.» (7)اگر به تخلفات برسید
آیت الله امامی کاشانی:
روزی که اعضای ستاد پیگیری فرمان امام خدمت ایشان رسیدند وقتی آقای موسوی اردبیلی حال امام را پرسیدند امام فرمودند: «الحمدلله» و سپس رو کردند به ما و فرمودند: «اگر انشاءالله شما کارها را خوب انجام بدهید و به تخلفات برسید!» (8)اسلام، دین زندگی عادلانه
امام خمینی:
اسلام هم یک دینی است مال همه. یعنی آمده است که همه بشر را به این صورتی که میخواهد درآورد، به یک صورت عادلانه درآورد. به صورتی که یک بشر به بشر دیگر یک قطره - به قدر یک سر سوزن تعدی نکند؛ یک بشر با بچه خودش تعدی نکند، با زن خودش تعدی نکند، یک زن با شوهر خودش تعدی نکند، دو تا برادر با هم تعدی نکنند، اینها با رفقای دیگرشان تعدی نکنند. میخواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیتِ انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدب به آداب انسانی باشد، میخواهد این مطلب را اجرا بکند. (9)اگر احمد حکمش مرگ باشد
حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی:
زمانی که مرحوم آیت الله طالقانی در اعتراض به دستگیری فرزندشان چندروزی به عنوان اعتراض از نظرها پنهان شدند، ایشان سپس به خدمت امام رسید. امام به آقای طالقانی گفتند: پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروهکهای چپ است و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شدهاند ناراحت شوید. سپس اضافه کردند: والله قسم، اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت. (10)شکنجهگر باید قصاص شود
آیت الله موسوی اردبیلی:
امام این جانب را مأمور نمودند تا برای رسیدگی به وضع زندانها هیأتی تشکیل دهم. ایشان از شایعه شکنجه در زندانها سخت ناراحت بودند و فرمودند این هیأت باید با قاطعیت از تمام زندانها بازدید نموده و در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجهگر قصاص گردد و برای اطمینان بیشتر امام نمایندهای در این هیأت قرار دادند تا این هیأت با اختیارات تمام به زندانها رفته و با زندانیان تماس برقرار نمایند. (11)نکند به اینها ظلم شود
حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری:
یک بار که آیت الله منتظری با امام دیدار داشت، پس از ملاقات، شکایت دو تن از افرادی را که به علت ارتباط با جریان مهدی هاشمی دستگیر شده بودند به حاج احمد آقا میدهد تا به عرض امام برسد. حضرت امام، پس از آگاهی از مضمون نامهها که حاوی شکایت از وزارت اطلاعات بود، پیغامی به این مضمون برای من فرستادند: نکند یک وقت به اینها ظلم شود و مأمورین اطلاعات به طوری که مسئولین آنها بیخبر باشند با زندانیان بدرفتاری کنند. (12)من این حق را ندارم
خانم زهرا مصطفوی:
وقتی خواهر هیجده سالهام فرزندی هفت ماهه در شکم داشت و با مرگ دست و پنجه نرم میکرد و اطباء اتفاق نظر کرده بودند که تنها یا مادر و یا طفل را میتوان نجات داد و حیات هر دو ممکن نیست. یا باید از طفل گذشت تا مادر زنده بماند یا به فوت مادر رضا داد و فرزند را زندگی و حیات بخشید. از امام خواسته شد که رضایت دهد برای نجات مادر، طفل را قربانی کنند. با ملامت فرمودند: «من این حق را ندارم که چون به فرزندم علاقهمندم، موجب مرگ موجود دیگری گردم چون هر دو بنده خدا و موجود زنده هستند.»همین ایمان و اخلاق امام سبب شد خداوند هم مادر و هم فرزند را زنده نگهدارد. (13) - (14)
دیه او را بپرداز
آقای محسن رفیقدوست:
در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا اولین جایی که برای ما مشکل بوجود آمد، میدان آزادی بود. در میدان آزادی ازدحام جمعیت به حدی بود که چند لحظهای ماشین روی دست مردم قرار گرفت و کنترل از دست من خارج شد. بعد وقتی که ماشین روی زمین قرار گرفت، در اثر فشار جمعیت یک نفر پایش زیر ماشین رفت و شکست. امام هم با فهمیدن این جریان بعداً مرا مأمور کرد دیه پای او را بپردازم و او هم دیه را از من قبول نکرد. (15)نباید بیاحترامی شود
آقای جواد صفویان:
وقتی تیمسار رحیمی در بازداشت نیروهای کمیته استقبال از امام بود، امام فرموده بودند: تا محاکمه انجام نشده نباید به او بیاحترامی شود. (16)تنها مفسدین را اعدام کنید
حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی:
اولین روزهای پس از انقلاب اسلامی را خوب به یاد دارم. انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسیده بود و مردم حزب الله، گروهی حدود بیست نفر یا بیشتر را که در بین آنان هویدا، رحیمی، ربیعی، نصیری، و برخی دیگر از سران مفسد رژیم ستم شاهی به چشم میخوردند به مدرسه میآوردند. برخی از دوستان معتقد بودند که تمامی آنان باید اعدام شوند و بر این خواسته خود پافشاری میکردند. بالأخره قرار شد از امام کسب تکلیف شود. ایشان فرمودند تنها کسانی را که از نظر شرع اسلام مفسد فی الارض هستند و حکمشان مشخص است، اعدام کنید و تصمیم در مورد مابقی را به عهده دادگاه اسلامی بگذارید تا براساس موازین شرعی و اسلام در مورد آنان حکم کند. (17)نباید آلبومش را ببینید
حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری:
امام میفرمودند: حتی شما اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی میروید، موظف نیستید که آلبومش را نگاه کنید و حتی اگر گناهی کرده باشد موظف نیستید که او را بگیرید و افشا کنید. (18)نمیتوانم امضا کنم
آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی:
روزی خدمت امام نشسته بودم. در منزل را زدند، رفتم، نامهای از آقای بهبهانی آوردند که یکی از رجال سیاسی و دینی آن زمان و بسیار هم پرقدرت بود. شخص پیغام آورنده گفت: آن نامه را به آقا بدهید و بگویید آقای بهبهانی گفتند این نامه را امضا کنید. امام نامه را خوانده و فرمودند: به خود پیغام آورنده بگویید بیاید. من به آن آقا گفتم بیاید. وقتی او آمد، امام به او فرمودند: هر کس که بخواهد من برایش اجازه اجتهاد بنویسم، باید حتماً ده سال تمام با من باشد و از نظر علمی با من باشد تا امکان اجازه داده به ایشان باشد. سپس نامه را به شخص واسطه دادند و فرمودند: من معذورم، نمیتوانم امضا کنم. اگرچه این قضیه به خودی خود مهم نیست ولی در آن زمان پشتیبانی آقای بهبهانی از امام خیلی با ارزش بود. با این همه امام جز به حقیقت الهی به چیز دیگری توجه نمیکردند. (19)من خاطرم جمع نیست
حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:
با اینکه اجاره منزل امام در جماران به صاحب آن پرداخت میشد، روزی امام قبل از ماه مبارک رمضان دستور دادند که اعضای این خانه بیایند و با من صحبت کنند، من خاطرم جمع نیست که آیا در این خانه که میمانم صاحبانش راضی هستند یا خیر. آنها خیلی تعارف کردند که شما به ما و محل خیلی افتخار دادهاید و ما تا قیامت از این موهبت الهی قدردانی میکنیم. ولی امام فرمودند که حالا به زنها بگویید بیایند. خانمها آمدند. آقا به آنها فرمودند: ممکن است شما به چیزی از زندگی خود علاقهمند باشید و دوست نداشته باشید که جای دیگری بروید. آنها نیز به نوبه خود اعلام رضایت کردند. آنگاه امام فرمودند: حالا میمانم.(20)
چرا این کار را کردهاند؟
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
روزی برای تأمین نور کافی و مناسب فیلمبرداری از برخی از ملاقاتهای رسمی یا برنامههایی نظیر پیام نوروزی که در اتاق کار امام انجام میشد، سه نقطه از گچ سقف اتاق را به مساحت 5×5 سانتیمتر زیر تیرآهنها را تراشیده بودند و میخواستند نورافکنها را به آن نقاط جوش دهند. هنگامی که صبح طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم قبل از هر چیز با لحن خشن و تند و قیافهای ناراحت و مضطرب فرمودند: این چیست؟ چرا این کار را کردهاند؟ به عرض رسید که برای تأمین نور فیلمبرداری است. بعد از لحظهای تأمل و سکوت تلخ ادامه دادند، چرا بدون اجازه صاحب خانه، این تصرفات را میکنند؟ با این برخورد تند جرأت ادامه کار سلب شد و اصلاً قضیه منتفی و جای آن تعمیر شد. هنگامی که از خدمتشان مرخص شدیم، جناب آقای صانعی با اینکه دهها سال با امام بودند، به من گفتند: من در طول عمرم کمتر چنین ناراحتی و تکدر خاطری را در امام دیدهام. (21)پا روی کفشهای مردم نمیگذاشتند
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
در طول مدتی که امام در نجف اقامت داشتند سالی چندبار به مناسبت زیارتهای ویژه امام حسین (علیهالسلام) به کربلا مشرف میشدند و در منزل محقری که یکی از اهالی کویت در اختیار ایشان قرار داده بود، سکونت میکردند.امام ظهرها در همان منزل نماز جماعت اقامه میکردند که با شرکت جمع محدودی از دوستان در اتاق بیرونی و گاهی که جمعیت بیشتر میشد در حیاط منزل برگزار میشد. مساحت حیاط حدود پنجاه متر بود و فرش هم به اندازه کافی نبود، از این رو افراد عباهایشان را تا میکردند و به عنوان سجاده و زیرانداز روی آن به نماز میایستادند. وقتی امام از اندرونی برای اقامه نماز وارد حیاط میشدند، برای رسیدن به جلوی جمعیت میبایست از میان صفوف جماعت عبور کنند. تمام افراد حاضر بیگمان افتخار میکردند که عبایشان با قدم مبارک ایشان تبرک شود و امام نیز به این نکته واقف بودند، با این حال هنگام عبور، چه از پشت صفوف که کفشها بود و چه در مسیری که عباها پهن بود، امام با حرکتی مارپیچ و با برداشتن گامهای مناسب با دقت سعی میکردند که به هیچوجه پایشان را نه روی کفشها بگذارند و نه روی عبای دیگران و بدینگونه عملاً رعایت دقیق حق مردم را به مقلدان خود میآموختند. (22)
پینوشتها:
1. همان.
2. همان، ص 316-317.
3. همان، ص 317.
4. همان.
5. همان، ص 318-319.
6. همان، ص 319.
7. همان.
8. همان.
9. صحیفه امام، ج 4، ص 450-451.
10. برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 408.
11. همان، ص 407.
12. همان.
13. از نزدیکان امام نقل شده است که در این هنگام سختترین حالات روحی را در امام به واسطهی عاطفه شدیدشان شاهد بودهاند چون هر لحظه امکان مرگ فرزندشان میرفت. و بر همین اساس بود که دستور فرمودند برای سلامت ایشان ختم «امن یجیب» گرفته شود.
14. همان، ص 407-408.
15. همان، ص 405.
16. همان.
17. همان، ص 405-406.
18. همان، ص 406.
19. همان، ص 402-403.
20. همان، ص 388.
21. همان، ص 388-389.
22. همان، ص 386.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: عدالتخواهی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول.