نویسنده: رسول سعادتمند
چرا جوانها عمامه اینها را برنمیدارند؟
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
امام در بحث حکومت اسلامی ماهیت روحانی نماهای وابسته به دربار را چنین برملا کردند: خدا میداند که صدر اسلام تاکنون از علمای سوء چه مصیبتهایی بر اسلام وارد شده است. اشکال سر آنهاست که عمامه به سر گذاشته و برای شکم به این دستگاه پیوستهاند. با اینها باید چه کنیم؟ بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا دعا کنند. اگر در اعیاد و دیگر مراسم نتوانست به زور و جبر ائمه جماعت را وادار کند که حضور یابند حالا میخواهد از خودشان داشته باشند تا جلی جلاله بگویند. اخیراً لقب جلا جلاله به شاه دادهاند!... اینها را باید رسوا کرد و لکه دار و متهم ساخت. تهمت که از گناهان کبیره است به این نوع آخوندها لازم است زده شود تا ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند امام زمان را ساقط میکنند. اسلام را ساقط میکنند. باید جوانها عمامهی اینها را بردارند من نمیدانم جوانهای ما در ایران مردهاند؟ کجا هستند؟ چرا عمامه اینها را برنمی دارند. من نمیگویم آنها را بکشند آنها قابل کشتن نیستند.(1)کسی حق اقتدا ندارد
حجت الاسـلام والمسلمین مهدی کروبی:
توطئه ریشه دار خائنانه ای با ظاهر فریبندهی اوقاف، دخالت در روحانیت و در مدارس علمیه در شرف انجام بود، زیر پرده کاملاً دست ساواک در کار بود. تدریس کردن و تعلیم و تعلم، گرفتن حقوق و وارد آن مدارس شدن همه با نظر ساواک بود. امام در این رابطه فرمودند: امام جماعتی که در آنجا نماز بخواند فاسق است و کسی حق اقتدا به او را ندارد. امام با این حرکت کاملاً نقشه فریبنده نظام حاکم فاسد شاه را منزوی و رسوا برملا کرد و خنثی نمود و نگذاشت که آنها به آن مقصد شوم فریبندهی خودشان برسند.(2)این آقا عارف است!
آیت الله صادق خلخالی:
در آن زمان وقتی امام نماز جماعت برگزار میکردند و طلبهها برای اقتدا میآمدند، بعضی از این خشکه مقدسها از اقتدا به امام امتناع میکردند. این عده حتی به طلبهها میگفتند: این آقا (امام) عارف و صوفی است. اینها (نعوذ بالله) کافرند.(3)باعث تعطیلی درس امام شدند
آیت الله محمدرضا توسلی:
در ابتدای ورود من به قم درس اخلاق امام در روزهای پنج شنبه و جمعه در مدرسه فیضیه ادامه داشت. حدود هشت سال این درس ادامه پیدا کرد. بعد افرادی که نظیر آنها در هر صنفی پیدا میشود و کسانی که نمیتوانستند ببینند انسانی چنین در قلبهای مردم نفوذ کرده است، به بهانههای مختلف کار میکردند که درس اخلاق امام تعطیل شد. در رابطه با این درس اخلاق مسائلی میگفتند که کم کم به گوش امام رسید و به این ترتیب، کاری کردند که امام این درس را تعطیل کردند.(4)چیزی نیست
آیت الله محمدرضا توسلی:
منحرفان علیه کتاب «کشف الاسرار» امام صحبت و تبلیغ میکردند چرا که در آن مقداری راجع به فلاسفه صحبت شده بود. آنها میگفتند: یکی از کتابهایی که میتوان به استناد آن خمینی را کوبید، همین کتاب است.در این خصوص من با امام تماس تلفنی گرفتم. فکر میکنم این اولین تماس تلفنی با ایشان بود. و عرض کردم که اینها چه قصدی دارند. امام هم فرمودند: خوب، قصد داشته باشند چیزی نیست.
وقتی امام درس فقه را شروع کردند، آنها گفتند: آقای خمینی برود همان اسفار را درس بدهد او که فقه بلد نیست.(5)
باید کوزه را آب بکشم
آیت الله محمدرضا توسلی:
امام مقدس واقعی را دوست میداشتند. آنچه موجب ناراحتی ایشان شده بود، مقدس مآبی بود. کسانی که سطح فهم و آگاهیشان کم بود، ولی در پوششی ظاهری تقدس و تقوا اهداف خود را دنبال میکردند و مانع اموری میشدند که نسبت به آنها آگاهی نداشتند. امام کسی بودند که در تمام دوران نهضت، از برخوردهای این قبیل افراد زجر کشیده بودند. آن جریان آقا مصطفی را که ایشان در پیامشان نقل کردند، بخشی از این آزار و اذیتها بود.سال اولی بود که به قم آمده بودم. یک روز تابستان با مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی که هنوز طلبه نشده بود و پالتوی نخودی رنگی به تن کرده بود از مدرسه فیضیه به مدرسه دارالشفا رفتیم و حاشیه عروه را با هم مباحثه میکردیم، حین صحبت، ایشان تشنه شد و به طرف کوزه آبی که در یکی از حجرهها بود رفت و از آن آب خورد. شیخ محترمی که در آن حجره بود و بعدها از ارادتمندان امام شد تا این صحنه را دید پرسید تو پسر حاج آقا روح الله هستی. وقتی حاج آقا مصطفی پاسخ مثبت داد او گفت پس باید بروم این کوزه را آب بکشم چون پدرت درس فلسفه میگوید!(6)
درسهای خصوصیشان را تعطیل کردند
آیت الله شهید محلاتی:
عده ای بودند که نمیخواستند رشد امام را ببینند. در حوزه خیلیها برای ایشان مزاحمت فراهم میکردند و هم چنین به دلیل مسائلی که درون حوزه بود عده ای جوسازیهایی بر علیه امام میکردند و اتهاماتی میزدند تا جائیی که بالاخره امام یک مرتبه تصمیم گرفتند که تمام درسهای خصوصی شان را تعطیل کنند و درس عمومی فقه و اصول را شروع کنند. امام درس خصوصی فلسفه و عرفان را تعطیل کردند و بعدها هرچه از ایشان خواهش کردیم دیگر قبول نکردند.(7)خوشحالی مقدس نماها از تنهایی امام
پس از تبعید امام به نجف، ساواک با تمام توان کوشید که جلوی تکثیر و پخش اطلاعیههای امام را در ایران بگیرد و تا حدودی هم موفق شد. در این فاصله بدخواهان شروع به خوشحالی کردند که امام دیگر تنها شده و یاوری ندارد. وقتی من خدمت مرحوم حاج آقا مصطفی عرض کردم که امکاناتی را در قم برای تکثیر در اختیار داشته و مخفی کرده ام و اگر دستور بفرمائید به ایران بروم و اعلامیه حضرت امام را تکثیر کنم، ایشان موافقت کردند که این کار انجام شود و به دنبال آن علاوه بر تکثیر و انتشار پیام حضرت امام پاسخ طلاب حوزهی علمیه قم به اعلامیه امام نیز تهیه و تکثیر شد و به عراق برگشتم.(8)پینوشتها:
1. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج4، ص52-53.
2. همان، ص 53.
3. همان، ص 178.
4. همان، ص 179.
5. همان، ص 179-180.
6. همان، ص180.
7. همان، ص 183.
8. همان، ص 189.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.