مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
الف) کلیساها با بامهای سنگ فرش، کلیساها با شیروانی روی کمان:
در زمینهی کلی معماری بیزانتین، دو مکتب سوری نمودار میگردد که کارهای آقایان «ری (1)» و «ووگه (2)» آنها را شناساند: یکی منطبق با درّه «اورونت (3)» است و دیگری منطبق با منطقه جنوبی شهر دمشق، یعنی «حوران (4)».در همه جا چوب کمیاب است. در جنوب دمشق چوب به کلی نایاب بوده، از طرفی با کمبود سنگهای مخصوص تولید گچ مواجه میباشد و تنها چیزی که به حد وفور وجود دارد، سنگهای آتش فشانی است. در همه جا باید استفاده از چوب بست را محدود ساخت و حتی در بعضی نقاط نه تنها آن را به کلی ممنوع کرد بلکه از وجود سنگ نیز صرف نظر کرد و در همه جا به استفاده از سنگهای آتش فشانی که به صورت لخت کار گذاشته میشود، اکتفا نمود.
در تصویر 1 دو نمونهی ساختمانی مشاهده میشود که یکی منطبق است با دشتهای جنوب دمشق و دیگری با درّه «اورونت»: بازیلیکی که در شکل A نمونهی سقف بندی آن نمایش داده شده، پوشیده از سنگ فرش است. بازیلیک («تافکا (5)»). بازیلیک دیگر در شکل B («روییها (6)») دارای بامی از چوب بست است که به کمک تیرهای چوبی متناوب با کمانهای سنگی حمل گردیده است.
ب) کلیساهای گنبددار:
معماری سوریه بدون آنکه هرگز بازیلیک با بامهای سنگ فرش روی طاق را متروک گذارد، در قرن پنجم گنبد را مورد استفاده قرار میدهد و به ندرت دیده شده که طرح چهارگوش را به کار برده باشد.ما قبلاً پیرامون گنبدهای روی آویزهای سنگ چینی شده متعلق به کلیسای «هرم» شرحی ارائه دادیم. این گنبدها جزو موارد استثنایی محسوب میشوند. در بناهای گنبددار سوریه، کنار رود اردن، تقریباً در همه جا آویزها جایگزین دیوارهای برآمده شده است که دربارهی آن مطالبی بیان گردید. در این طرز معماری سعی شده تا با استفاده از طرح چند ضلعی، قسمت برآمدگی کاهش یابد. کلیسای «سن- ژرژ» در «ازرا (7)»، نمونهی کلیسای سوری با گنبد است: گنبد روی طرح هشت ضلعی توسط تکیه گاههای سنگی حمل شده، ارتفاع نیم رخ آن خیلی بیشتر از نیم رخ گنبد ایرانی است؛ یک نیم رخ مخروطی خیلی نوک تیز که به زحمت در قله گرد شده است.
گاهی اتفاق میافتد که سوریها برای جلوگیری از وابستگی یک گنبد، تقاطع دو محراب را بدون بام باقی میگذارند. نوشتههایی مؤکد به آقای «ووگه» امکان داده تا ثابت کند که کلیسای بزرگ «سن- سیمئون- استیلیت (8)» در «کَلات- سِمان (9)» دارای تقاطعی کاملاً چند ضلعی از چند محراب بوده است.
موقعی که چوب به کلی کمیاب نبود، اشکال کار را با توسل جستن به گنبدی از چوب بست مورد بررسی قرار میدادند. کلیسای «بوسرا (10)» دارای تامبوری است که قادر به نگاه داشتن یک طاق نیست. در این تامبور چندین پنجره ترتیب یافته است و این امر ثابت میکند در ذهن معمار، تامبور مذکور برای محصور نمودن طرح چندضلعی نظیر طرح کلیسای «کِلات- سِمان» به وجود نیامده بود: وجود یک گنبد به کمک چوب بست در ویرانه نمایان میباشد.
در چند بنا از یک راه حل مختلط استفاده به عمل آمده است: یک بدنه مخروط از چوب بست که در قله باز میباشد. این تجربه را در خصوص حصار سنگی «سن- سپولکر» متذکر شدیم.
از طرفی بناهای فلسطین دورهی اسلامی میتواند به ما کمک کند تا گنبدهای چوب بستی فلسطین در دورهی مسیحی را دوباره در ذهن مجسم سازیم. اما به موقع خود گنبدهای بیضی شکل با پوشش مضاعف از چوب بست را در «مسجدالاقصی» و «صخرا (11)» در بیت المقدس شرح خواهیم داد. مسلماً این گنبدها و همین طور گنبد «سن- سپولکر» متعلق به خانواده ای است که جزو کلیسای «بوسرا» و حتی کلیسای هشت ضلعی «گاریزیم (12)» میباشد. در سوریه گنبد سنگی ظاهراً اغلب جای خود را به یک چوب بست سبک داده است.
3- کلیساهای ارمنستان
ارمنستان که موقعیت جغرافیایی آن بین ایران و امپراتوری یونان، به منزلهی یک میدان نبرد دائمی بود، در زمانهای بعد، از آرامش لازم برای خلق یک هنر برخوردار گردید: به لطف حمایتی که خلفای بغداد از «پاگراتیدها (13)» معمول داشتند، معماری ارمنستان از قرن یازدهم حیات خود را آغاز کرد و از اواسط قرن دوازدهم رو به ضعف گذاشت. در طی این فاصلهی کوتاه، امپراتوری از بناهایی با ابعاد کوچک ولی با ظرافتی بی نظیر، برخوردار گردید. در زمانی که این معماری شکوفا میگردید، معماری بیزانتین به حد کمال رسیده بود و ارمنستان خصوصیات عمومی طرحهای آن را به عاریت گرفت. طرح ارمنی (تصویر 2) تقلیدی است از طرح یونانی قرن دهم.از نظر تعادل، طاق محراب مرکزی به نحو کاملی توسط طاقهای محرابهای جانبی که آن را محصور میسازند، نگه داری شده است: از ورود نور مستقیم جلوگیری به عمل آمده، ولی ارمنستان سرشار از روشنایی است.
از نظر تناسبات، کلیسای ارمنی به داشتن یک قامت متناسب مشخص میباشد که از قرن یازدهم نیم رخ مخروطی کمان ها، این حالت را بارزتر نشان میدهد.
در دکوراسیون داخلی، آنچه جلب نظر میکند عبارتست از: کمان با سنگهای نیم رخ دار؛ ستونها با ردیفهایی از ستون دیواری که گاهی اوقات چند ستون طویل دیواری آنها را همراهی میکنند. یک شیوه تزین معمول در ارمنستان که در هنر بیزانتین کاملاً ناشناخته میباشد، عبارتست از پوشیدن لختی دیوارها به کمک ردیفهایی از کمانِ کاملاً هلالی شکل یا به صورت نعل اسب در طول برجستگیها و در اطراف درگاهها، همین نقشهای تزیینی مشاهده میگردد که عظمت آن با کوچکی ابعاد بنا تضاد دارد و به این سبک لحن خاصی میبخشد. روی نوارهای این کنارهها غالباً نقشهایی به صورت برگ ترتیب یافته است و این نقوش از مبدأ کاملاً ساسانی حکایت میکنند.
در سطح داخلی، کلیهی کلیساها دارای محرابهایی با بسترهای بیضی شکل و کمانهای فرعی برجسته و پایههای قطعه شده به تعداد قطعاتی که آویزها روی آنها قرار بگیرند، میباشند و همهی آنها با بناهای معماری رومی شباهتی دارند که تنها یک منشأ مشترک میتواند آن را توجیه نماید به عنوان نمونه، میتوان از کلیسای «آنی» نام برد که قدمت آن طبق نوشتهای خیلی نزدیک به سال 1010 میباشد، و «سامتاویس (14)» (تصویر 3) و «اوسونلار» که طرح آن کاملاً مستطیل شکل است، و «دیگور»، «پیتزوندا (15)»، «موکوی (16)»، «اشمیازین (17)» و «تربیزوند (18)» که آیسیدهای کم و بیش در خارج نمایان شده است.
به عنوان نمونه از طرح اصلاح شدهی مسیحی، میتوان از کلیساهای مقبرهای و از آن جمله کلیسای «آنی» نام برد که به صورت یک سالن هشت ضلعی آبسید دار با یک دالان در جلو ترتیب یافته است. در اینجا لازم است خصوصاً به ساختمان بندی ابتکارآمیز کلیسایی اشاره کرد که نظیر محراب «کُردو (19)» بوده، نمونهی خیالی از طاقهای روی رگه در معماری گوتیک میباشد.
4- کلیساهای روسیه و دانوب سفلی
بین مکتبهای قسطنطنیه و ارمنستان، ولی کمی نزدیک به مکتب ارمنستان است که ظاهراً بناهای مذهبی روسیه جنوبی طبقه بندی میشود. نظیر مکتب بیزانتین، مکتب اسلاو فاقد گنبد مخروطی میباشد و مثل مکتب ارمنستان از تناسبات کشیده پیروی میکند: کلیسای «پروکووا (20)» و غیره؛ نیم رخ مخروطی گنبدها با تقلیدهایی در روسیه همراه بوده است. در دیوارهای کلیساهای روسیه حفرههایی کاملاً مشخص، شبیه به طاقچه دیواری مستطیل شکل مشاهده میشود (تصویر 2-V). سرستون برآمده در هنر روسیه ظاهراً تقلیدی خیلی شدید از فرم حلقهای سرستون ارمنی است و با تقلیدی که گواهی بر ادامهی نفوذ نواحی ماورای قفقاز میباشد، یعنی موقعی که در حدود قرن شانزدهم، ایران مسلمان فصل گنبد پیازی را میگشاید، روسیه آن را تصاحب میکند و آن را یکی از عناصر اصلی معماری خود قرار میدهد.در درّه دانوب، صربستان، رومانی و در مولداوی خصوصیت ارمنی دکوراسیون آشکارتر میباشد: در کلیساهای «راوانیکا (21)»، «کروزواک (22)» و «استودنیکا (23)» کلیهی جزییات زینت ارمنی در حجمهایی به سبک بیزانتین مشاهده میشود. کلیساهای «کورتئا (24)» در «آگریج (25)»، «ترگوویست (26)» و «دراگومیرا (27)»، دارای تزئیناتی متعلق به ارمنستان میباشند: از نظر معماری تزیینی، درّه دانوب سفلی ظاهراً یک مستعمره ارمنی محسوب میشود، یعنی تنها معماری که به هیچ وجه از طرح مخروطی استفاده نمیکند.
5- کلیساهای مصر و سواحل آفریقا
قِبطیهای مصر عُلیا سنت کلیساهای گاه مدوّر و گاه مربع را که در آن، مکان مقدس در پشت سه حصار مشترک المرکز محصور شده است، حفظ نمودهاند: این کلیساها که اکثراً دارای بامهای پوشالی میباشند، نمونههای کم اهمیتی محسوب میشوند ولی نمونههایی هستند که شاید خصوصیات ممتازتری از نوع کلیسا با مقبره مرکزی را در بر دارند.در خصوص بازیلیک بیت اللحم در فلسطین، به چگونگی طرح آن با آبسید سه گانه پی بردیم.
در آفریقا کلیسای «اورلئان ویل (28)» که محققاً متعلق به سال 325 است، به منزلهی بازیلیکی با آبسید مضاعف میباشد: تعداد محرابها پنج است و در هر انتها، محراب اصلی به محوطهای دایره شکل ختم میشود. طرح کلیسای قِبطی «ارمنت (29)» در مصر نیز به همین نحو میباشد.
چند بازیلیک قبطی با سه محراب که دارای طاقهای بستری بوده، و منطبق با ترکیبی است که در عصر روم در اروپا رواج یافت. در دهکده «دیرابوفانه (30)» هیئت اکتشافی مصر به یک کلیسا دست یافته که محراب مرکزی آن توسط یک بستر تمام هلالی پوشیده شده است و محرابهای جانبی به صورت نیم بستری که طاق مرکزی را دربر میگیرند. همهی این تشکیلات مجموعه ای کاملاً متعادل را به وجود میآورد ولی مجموعهای که محراب اصلی آن، فاقد پنجرهای مستقیم است. این نقص در هوای مصر زیاد اهمیت ندارد و این سیستم ساختمانی جای خود را کاملاً حفظ نموده است.
آیا یک گونهی ساختمانی آسیایی که امروزه ناپدید شده، با این کلیساهای قبطی و کلیساهای بدون نور مستقیم ارمنستان و کلیساهای طاقدار شهر «پوآتو (31)» و شهر «اورنی (32)» وجه مشترک ندارد؟
6- کلیساهای سیسیل
مکتب سیسیل دو گروه بیزانتین مقام جداگانهای را احراز میکند. سه نفوذ در آنجا با هم تلاقی میکنند که عبارتند از: نفوذ یونانیان قسطنطنیه، اعراب و «نورمانها (33)». این مکتب، هر سه نفوذ را میپذیرد و آنها را در یک معماری که خاص آن میباشد، ادغام میکند، این مکتب دارای کلیساهای طاقدار است و در آن گنبد مخروطی اعراب به چشم میخورد. کلیساها با مقبره طاقدار، محراب با چوب بست و بازیلیکهایی به سبک لاتین، از نظر طرح، که در آن گنبد مخروطی جای خود را به هلال کامل داده است و طبق جزییاتی که از هنر نُورمان به عاریت گرفته، ترکیب مییابد.کلیسای «مارتورانا (34)» در «پالرم» که در قرن دوازدهم بنا شده، یکی از اوّلین بناهای بیزانتین است که در آن هلال کامل، جای خود را به طاق مخروطی عرب داده است. کلیساهای «سان- کاتالدو (35)»، «سن- آنتوان (36)» و «ارمیتانی (37)» کلیساهای بیزانتین هستند که به دورهای تعلق دارند که در آن، گنبد در جهت ارتفاع بیشتر کشیده میشود از خصوصیت گنبد روی آویز به صورت خرطوم که آن هم اصل و منشأ بالاروندگی دارد، برخوردار میباشد.
کلیسای سلطنتی «پالرم» (تصویر 3)، دارای یک جایگاه آواز با گنبد روی آویز به صورت خرطوم است که به محرابی بازیلیگ متصل میگردد. طاقهای محراب مخروطی شکل از نوع عرب اصیل بوده، سقف آن ترکیبی است از حجمهای چهارگوش و خانکهایی که راجع به آنها ضمن بحث پیرامون هنر اسلامی صحبت خواهیم کرد. طرح محراب به سبک لاتین و خصوصیات معبد به سبک بیزانتین بوده، جزییات و حتی سنگ نوشتههای عربی، از اختلاط نفوذهایی که کوچکترین لطمهای به یکپارچگی اثر نمیزند، گواهی میدهند. طاقها از موزاییک با زمینه طلایی پوشیده شدهاند و دیوار از لوحههای مرمری و «سوفیتهای» طلاکاری شده روی زمینهای به رنگ تیره نقش بستهاند. همهی این ترتیبات به وسیلهی نوری مبهم که با انعکاسهای ملایم توأم با یک هماهنگی غیرقابل وصف پخش میشود، روشن گردیده است. این دکور که روشنایی به زحمت آن را برملا میسازد، شاهکار رنگ آمیزی محسوب میشود. بنای عمده این معماری سیسیلی کلیسای «مونرآل (38)» است (تصویر 4): یک بازیلیک بدون طاقهای دیگری مگر طاقهای آبسیدها، که در نقطه تلاقی دو محراب دارای یک پل مرکزی با شیروانی برآمده است. برآمدگی این شیروانی که شاید منشأ «نُورماندی» داشته باشد، حاکم بر چهار کمان بزرگ روی چهار نما بود که این کمانها از ابهت خاصی برخوردار میباشند. گنبد مخروطی که در همه جا با تناسب عربی همراه میباشد، به این مجموعه جنبهی ابتکارآمیزی از نظر جسارت و سبکی میبخشد.
شیروانیها را با چوب بستهای خیلی ساده و در همه جا لخت، در سطوح مختلف طبقه بندی شدهاند. این طبقه بندی و جهت یابی عرضی شیروانیهای شاخههای صلیب، نموداری از تنوع و تحرک و یک نوع زندگی است.
قسمتهای تحتانی دیوارها پوشیده از مرمر و قسمتهای فوقانی و کمانها پوشیده از موزاییک میباشند؛ با یک طراحی وسیع که در آبی آسمان جلوه خاصی دارد.
چوب بست که به دنبال یک آتش سوزی مرمت شده، تماماً رنگ آمیزی و طلاکاری گردیده است با زمینههایی که در آن، رنگ آبی برتری دارد. دکوراسیون خارجی پوششی است از مرمر با طرحی از طاقهای متعدد و تو در تو که نظیر آن در آبسید کلیسای «پالرم» یافت میشود و معماران «نُورماندی» به نوبهی خویش بعدها از آن در معماری خود تقلید کردند.
در «سِفالو (39)» تقلید معماران «نورماندی» به خوبی آشکار میباشد. همین تقلید در آثار بزرگ به صورت کوششهایی در به کار بردن طاق رگه دار مشاهده میشود و در دکوراسیون، به صورت جزییات گیلوییها و گلوگاهها که ظاهراً از روی کلیساهای «کان (40)» تقلید شدهاند. با این استثنا؛ نحوهی عمل همان است که در «مونرآل» مورد استفاده واقع شده است. در مجموع این بنا را باید جزو یکی از شاهکارهای این معماری محسوب داشت که کانون آن در «پالرم» بوده، نفوذ آن در ایتالیا تا «سالرِن (41)» گسترش مییابد.
در حال حاضر، «سِفالو» و «مونرآل»، موزاییکها و نقاشیها و مرمرهای غرق در روشنایی خود را حفظ کردهاند: سابق بر این، قسمت داخلی تاریک بود، همان طوری که اکنون قسمت داخلی کلیسای سلطنتی تاریک است. درگاههای «مونرآل» که اکنون شیشه کاری شده، سابقاً توسط صفحههایی از سرب بریده که روشنایی به زحمت از آن عبور میکرد بسته میشد و رنگ آمیزیها غرق در تاریکی عمیقی بود که کلیسای سلطنتی به ما اجازه میدهد تا چگونگی آن را حدس بزنیم.
پینوشتها:
1. Rey
2. Vogue
3. Oronte
4. Hauran
5. Tafka
6. Roueiha
7. Ezra
8. St.- Simeon Stylite
9. Kalat- Seman
10. Bosra
11. Sakhra
12. Garizim
13. Pagratides
14. Samthavis
15. Pitzounda
16. Mokvi
17. Echmiazin
18. Trebizonde
19. Cordou
20. Procowa
21. Ravanica
22. Krusevac
23. Studenika
24. Kurtea
25. Agryich
26. Tergoviste
27. Dragomira
28. Orléonsville
29. Erment
30. Deir- Abou- Faneh
31. Poitou
32. Auvergne
33. Normands
34. Martorana
35. San- Cataldo
36. St.- Antoine
37. Ermitani
38. Monreale
39. Cefalu
40. Caen
41. Salerne
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم