مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
نیمرخها:
در قرن یازدهم استفاده منحصر به فرد از هلال کامل و در قرن دوازدهم استفاده متناوب از هلال کامل و کلاهک را میتوان نام برد. در دورهی «رمان»، کلاهک تنها از نظر ترجیح دادن مورد استفاده قرار نگرفت: ما قبلاً شاهد رواج کلاهک در طاقهای تیغهای و بسترهای برآمده بودیم. برای درگاهها و کمانچهها که در آن، مسئلهی سلیقه میتوانست به نحوی آزاد مطرح شده، دنبال گردد، معماران «رمان» فقط در زمانی که طی آن، هنر گوتیک آن را در ارجحیت قرار داده بود، مورد استفاده قرار دادند. به عنوان نیمرخهای استثنایی، در تصویر (1) (شکل D)، نیم رخ به صورت مخرطوی را نام میبریم که در «پوآتو» مورد استفاده قرار گرفته است و نیز کمان کاملاً باز (شکل C) که در «ژرمینی (1)» به کار رفته و کمان گونه دار (شکل F) که در «کلرمون» و «ایسوآر» یافت میشود: دو کمان بعدی به عنوان شواهد نفوذهای آسیایی جالب توجه میباشند.تزیینات:
تصویر 20 طرحهای زینتی فرعی طاقها را نشان میدهد. به طور کلی، تزیینات (قالب گیری شده یا تصاویر تراشیده شده) نه در تودهی سنگها بلکه در باندی که زینت بخش خط بیرونی طاق است، به کار رفته است.مکاتب «شرانت (2)» و «نورماندی» تقریباً تنها مکتبهایی هستند که سنگهای کلیدی طاق را میتراشند: مکتب اوّل این سنگها را به وسیلهی تصاویری از برگ درخت زینت میدهد و مکتب دوم آنها را به تزیینات هندسی، چوبهای بریده، گویهای کوچک و سکه منقش میسازد.
کمان
از دیرباز، معماران قرون وسطی از کمان آویزان بر روی دیوارهای تکیه گاهی ساده استفاده میکردند: در «باس اوور (3)» واقع در شهر «بووه (4)»، پایه استوانهای و پایه مربع با تیغههایی خم شده به طور اریب بدست آمده است (تصویر 21-S). همین طور در «سن رمی» واقع در شهر «رِم»، پایه به صورت شبکهای از چند ستون (شکل R)؛ و در محل آوازخوانی (کر) تقریباً تمام کلیساها و در جایی که ترتیبات گرداننده مجبور به فشرده ساختن نقاط تکیه گاهی میکند، کمان روی ستونهای مجزا قرار گرفته است.برای محراب ها- در جایی که میتوان حجم بیشتری به دیوارهای تکیه گاهی داد- تیپ همیشگی کمان، از اواسط قرن یازدهم همان است که در شکل A یا B مشاهده میشود (تصویر 21). این کمان از نوع کمانی است که دارای نوار زینتی یا بدون آن است. یک دیوار تکیه گاهی با هستهای مستطیل شکل یا استوانهای که درون آن، ستون قرار میگیرد. کمان، روی ستون میافتد و نوار زینتی- اگر وجود داشته باشد- به طور اریب بر روی بدنه دیوار تکیه گاهی واقع میشود. برخی اوقات خود نوار زینتی توسط ستونهای دیواری کوچکی حمل میشود و این منظومه حالت شکل C به خود میگیرد. این ترتیبات که هم اکنون جنبهی گوتیک دارد، از قرن یازدهم در معماری «رمان» در نورماندی عمومیت مییابد.
در مورد کمان معمول دوران قدیم یعنی کمان ستون دار یا پایهی کاملاً تزیینی، میتوان گفت که این کمان با هنر «رمان» مراودهای ندارد و به میزان خیلی نادر در «تریفوریوم» کلیسای «اوتان (5)» مشاهده میگردد که در آن کلیسا، کمان مزبور از «دروازه رومی» تقلید شده است؛ نیز در «پرووانس»، در کمانچههای تزیینی کلیسای «سن پل تروا شاتو (6)»، جایی که این کمان به طور کاملاً مشهود، تقلیدی است از یک نمونه قدیمی.
ستون
ستون، در صورتی که یک ستون قدیمی دوباره رواج نیافته باشد، نه دارای نازکی سطح در قله و نه دارای نیم رخ قالب گیری شده نظیر بدنههای قدیمی میباشد: بلکه شکلی کاملاً استوانهای دارد و همین صفات در تمامی دوران در ستون گوتیک حفظ میشود.معماری قدیم برای ستونها یک طبقه بندی با مشخصاتی کاملاً مشخص ترتیب داده بود و این ستونها دارای قوانین تناسب خاص خود بودند. معماری فرانسه، در قرون وسطی از تنظیم تناسب ستونها بر حسب قطر آنها دست میکشد و در نتیجه این طبقه را کنار میگذارد. تنها نظمی که جزییات آن مورد تقلید قرار گرفته باشد، همان نظمی است که در آخرین دوران معماری رومی رواج یافت و آن نظم «کورنت» است. ولی کافی است که نمونههای قدیمی را با جزییات بعدی مورد مقایسه قرار دهیم تا دریابیم که کار تقلید تا چه حد آزادانه صورت میگرفت و تنها به یک خط مشی کلی و حداکثر به یک زمینه تجسمی اکتفا میشد.
سرستون:
قبلاً به نفوذی که میبایست عمل قراردادن سرستون بدون صیقلی را، روی دکوراسیون بناهای قرون وسطی باقی میگذاشت، اشاره کردیم و دیدیم که سرستون و پایهی ستون «رمان» از این نفوذ به نحوی کامل پیروی میکند. با رواج این سیستم، هر عضو زینتی باید با تعداد دقیقی پایه منطبق گردد. به این ترتیب یک سرستون درون یک یا دو پایه جای میگیرد و به هیچ وجه ابعاد دیگری در فاصلهی بین آنها مشاهده نمیشود تا جایی که سرستون، دیگر با ارتفاع ستونی که پایان میدهد، تناسب نمیگیرد. از اینجا اوّلین اختلاف با سرستون قدیمی ظاهر میشود. یک اختلاف دیگر در قسمت بالای سرستون که گچ بری سرستون روی آنست نهفته است.این «تایوار» (قسمت بالای سرستون) نقش دوگانهای را ایفا میکند: از یک طرف افتادگی کمانها را دریافت میکند و در مدت زمان ساختمان، به عنوان تکیه گاه قالبها مورد استفاده قرار میگیرد. معماران امپراتوری دوم ظاهراً جز به یک نقش دائمی، یعنی نقش متکایی، توجهی نداشتهاند و «تایوارهای» آنها فقط نمای کمان را لمس میکند. این سازندگان دوران «رمان» هستند که اوّل از همه فکر حمل کردن قالبها را رواج دادند. از اینجاست که برآمدگی که «تایوار» رمان روی لختی کمان وارد میسازد، به وجود میآید. حتی گاهی اوقات (تصویر 22-E) این برآمدگی وجود خارجی ندارد، مگر روی سطحی که در آن، این برآمدگی باید قله قالب را حمل کند.
معمولاً یک پایه مخصوص به «تایوار» اختصاص داده میشود و با به کار بردن همین اصل، ارتفاع «تایوار» بر حسب ضخامت خود پایه اندازه گیری میشود، نه بر حسب یک سیستم تناسب گیری سنتی.
تصاویر 4 تا 6 نمایشگر خصوصیات تسلسلی سرستون «رمان» میباشند.
سرستون شکل D (تصویر 4) به دوره باستانی تعلق دارد. همین سرستون در عصر «مروونژین» و دوران قبل از درخشندگی قرن یازدهم رواج داشت. مابقی آنها از معماری پایان قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم به عاریت گرفته شدهاند. سرستون شکل B (تصویر 5) از سبک «کورنت» رومی الهام گرفته شده است. سرستونهای شکل D (تصویر 4) و شکل B (تصویر 6) که سطح آنها از رسوخ یک مکعب و یک گوی ناشی میشود، مخصوصاً در ایالتهای منطقهی «رن» مورد استفاده بودند و ظاهراً به سنتهای مکتب «بیزانتین» شهر «اکس لاشاپل (7)» مربوط میگردند. معماری «کلونی» و «اورنی» شکل سبد را به شکلی دیگر که شبیه به بدنه یک مخروط وارونه است، کاهش میدهند.
سرستونهای شکل C (تصویر 5) به عبادتگاه زیرزمینی و سرستونهای شکل B (تصویر 5) به جایگاه آواز کلیسای «سن بنوا سور لوآر» تعلق دارند. سرستونهای شکل D (تصویر 4) به «مارموتیه (8)»؛ شکل E به «تورنو» و شکل A (تصویر 5) به «دِاُل (9)» مربوط میشوند و نمونههای تصویر 6 از کلیساهای شهر «شامپانی (10)» گرفته شدهاند.
برای تزیین سبد، مجسمه سازان «رمان» به ندرت مدلهای خود را از طبیعتی که آنها را احاطه میکند، اقتباس میکنند: آنها از برگهای درختان الهام نمیگیرند، بلکه تصاویر خود را از سرستونهای دوران باستانی تقلید میکنند یا آن که از عربسکها و حیوانات افسانهای متعلق به خاتم کاری عصر ساسانیان و بالاخره از منگولههای تزیینی «بیزانتینی» یا «سارازین»، که تجارت «ونیز» و «ژن» به آنجا میبرد، الهام میگیرند: این تصاویر برگ و منگولهها و این موجودات افسانهای که در تصاویر 5 و 6 مشاهده میشود، سبکی را که بیشتر در تزیینات مکتب معماری «کلونی» به کار برده میشد، نمایش میدهند.
زیرستون:
در معماری قدیمی- جایی که ستون وزنه سنگین یک طاق را حمل نمیکرد- زیرستون نقشی منحصراً زینتی را برعهده داشت. این شرط در مورد زیرستون «رمان» صدق نمیکند. زیرستون «رمان» که بین زیربنای ساختمان و بدنه ستون قرار دارد، وظیفه دارد که فشاری را که وارد میشود روی یک سطح وسیع، پخش و توزیع نماید: این زیرستون بر روی یک پایه مکعب شکل واقع شده، واسطهای است بین بدنهی استوانهای و محیط مستطیل شکل این پایه؛ درست نظیر سرستون که نقطه تحولی است میان بدنه ستون و نوار زینتی. شاید بتوان به عنوان یک شکل منطقی، شکل یک سرستون وارونه را برای این زیرستون قائل شد و همین است در واقع شکلی که این زیرستون در بدو امر دارا بود، بدین معنی که اگر سرستون شکل C را وارونه نشان دهیم (تصویر 4)، تصویر زیستون «مروونژین» را بدست میآوریم.به تدریج در حوالی قرن یازدهم، بار دیگر زیرستون قدیمی رواج مییابد و تمایل به اضافه کردن زائدهای به شکل پنجه به آن، ظاهر میگردد.
تصویر 7 در نمونههای B و C دو زیرستون را نشان میدهد که با سنت رومی منطبق میباشند. در شکل A نیم رخی مشاهده میشود که به «سن بنوا سور لوار» تعلق دارد و بیان اصیل و سادهای از نقش اتصال بین پایه مکعب شکل و بدنه گرد میباشد.
دیوار یا ستون تقویتی
رومیان و بیزانتینها، بعد از آنها سعی میکردند تا تودههای تکیه گاهی را در داخل بناها قرار دهند: چون ستون تکیه گاهی به شکل چنگک بود، از این رو در نزد رومیان بجز در مورد دیوارهای تکیه گاهی، مورد استفاده قرار نمیگرفت: فکر قرار دادن این تکیه گاه در خارج از بناها برای نگاه داشتن طاقها به تدریج از عصر «رمان» عمومیت پیدا کرد و این فکر ظاهراً از تمایل به خالی گذاشتن داخل ساختمانها از یک حجم مزاحم، ناشی گردید. معماران «رمان» با به کار بردن تکیه گاه بیرونی، به تدریج شروع به دادن اشکال متناسب با هدف مورد نظر کردند: تنها ترکیب تکیه گاهی که این معماران به نحوی بارز، آشکار ساخته اند، همان ترکیبی است که ما قبلاً در مکتب «اورنی» مورد شناسایی قرار دادیم و مشتمل است بر چنگکهایی که توسط تعدادی کمانچه به هم متصل گردیدهاند. تصویر 8 (شکل A) سبک تزیینی را که دارای ترکیبی ماهرانه است به «نتردام دوپور» نسبت میدهد.به طور کلی، تکیه گاهها دارای حالتی مسطح میباشند (A) نقش خود را در زیر ظاهری از ستونهای دیواری پنهان میسازند. (تصویر 8-C). تنها در قرن دوازدهم و در مکتب گوتیک است که معماران قطعاً تصمیم میگیرند، فونکسیون تکیه گاه را با به کار بردن یک نیم رخ منطقی به جای زینت عمودی تکیه گاهها آشکار میسازند و این همان نیم رخ با چنگک نیرومندی است که برجستگی آن، با فرورفتگیهای تدریجی افزایش مییابد.
در این جا سری اعضایی که تشکیل دهندهی کارهای عمده میباشند، به اتمام میرسد. اکنون بد نیست اعضای فرعی، نظیر گیلویی و درگاهها را مورد مطالعه قرار دهیم.
گیلوییها، اکلیلها و غیره
دیوارهای «رمان» موقعی که در نقاط انتهایی محرابها تشکیل «پینیون» میدهند، به عنوان اکلیل، یک سر در مثلثی شکل یا پیشانی مسطح بر حسب سراشیبی بام به وجود میآورند؛ و خود بام موقعی که بر روی توده یک طاق قرار دارد، برحسب خط تقاطعی، به وسیله یک اکلیل سنگی کاملاً لخت و جلب توجه کننده زینت مییابد. اکلیل زینتی دیوارهای قطعات طویل، به صورت گیلویی میباشد.در معماری قدیمی، گیلویی دیوارها دارای نظمی بود که حکم سایبان را داشت و معمولاً یک آبریز را حمل میکرد. معماری «رمان» با این سنت مطلقاً قطع رابطه میکند. جزییات تصویر 9 نشان میدهد چگونه سازندگان «رمان» گیلویی را درک میکردند و چه فونکسیونی به آن محول میساختند. گیلویی برای آنها دیگر در حکم یک پناهگاه نیست، بلکه باند کوچکی است که به صورت برآمده به جلو میآید تا آبریز را تا حد ممکن دور از لختی دیوارها نگه دارد ولی از این پس نقش دفع آب را ایفا نمیکند: بام، اگر بر روی ترکیبی از تیرهای چوبی قرار گرفته باشد، به صورت پیشانی بام به جلو میرود (شکل B) و اگر بر روی تودهای از بنایی واقع شود (شکل A)، آخرین ردیف خشتها به جلو میآید و حالت سایبان را به خود میگیرد.
گیلویی از این پس به یک برآمدگی مختصر میشود: برای آن که بتوان برجستگی شدیدی به آن داد، حالت درگاهی به آن داده میشود که گاهی اوقات دارای پایه است (A) یا آن که آن را به کمک یک ردیف «کوربو» یا کمند که یک لوحه تزیینی فوقانی را حمل میکند، میسازند. پایهها را میتراشند و لوحه را نیم رخ دار ترتیب میدهند. دکوراسیون A («سن تروفیم درل (11)») از مکتب «پرووانس» به عاریت گرفته شده است. در این دکوراسیون، نقش و نگار ظریفی مشاهده میشود که از معماری زیبای قدیمی «پرووانس» تقلید گردیده است. نوک پایهها کمی به پایین متمایل میباشد، نور را به طور مستقیم دریافت میکند و به طور درخشانی خودنمایی میکند. دکوراسیون B («وزله») متعلق به مکتب «بورگنی» میباشد. این دکوراسیون از خواص بیشتری برخوردار است و برجستگیهای آن خشنتر میباشد.
تنها در معماری «پواتو» است که نمونههایی از زینت دیواری با آبریزگاه و ناودان به چشم میخورد («نتردام دو پوآتیه (12)» و جایگاه کر کلیساهای «شووینی (13)» و «سن سون (14)»). در این موارد گیلویی حذف شده، یا به صورت یک برجستگی خیلی مختصر درآمده است. این ترتیبات استثنایی ظاهراً به دلایل دفاعی صورت گرفته است. همان طوری که در مقطع «نتردام دو پوآتیه» مشاهده میشود، برجستگی آبریزگاه تا ارتفاعی ادامه مییابد که نه حالت لگن مانند آن و نه منظور زینتی آن توجیه کننده این ارتفاع نمیباشد. این برآمدگی سنگری است که در صورت حمله به عنوان پناهگاه مدافعین مورد استفاده قرار میگیرد. گیلویی که روی آن یک آبریزگاه قرار گرفته باشد فقط در دوران گوتیک ظاهر میگردد.
دروازهها
حالت کلی:
در غرب، حتی در بناهای «کلونی» که در آن، از کلاهک به عنوان نیم رخ گنبدها استفاده شده است، درگاهها، دروازهها و پنجرهها هرگز دارای کلاهک نمی باشند. برای یافتن درگاههایی که به صورت هلال کامل نیستند، باید به دورانی بازگشت که در آن معماری گوتیک قبلاً رواج داشته، یا آن که نمونههای دیگری را در مکتب «رمان» شهر فلسطین جست و جو نمود: در فرانسه، یکی از قدیمیترین بناها با درگاههای کلاهک دار، کلیسای «ویوپارتونه (15)» است که با بناهای گوتیک فرانسه هم عصر میباشد. در فلسطین شکل کلاهک مانند، بدون استثنا مورد استفاده واقع شده است.دروازه به معنی واقعی، نازکتر از دیواری است که درون آن نصب شده است. محل نصب آن بیشتر رو به داخل است و قسمت جلویی دیوار، روی چند کمان تکیه گاهی که در حکم طاق میباشند، قرار میگیرد.
«لنتو (16)» و «ووسور (17)»:
یک دروازه موقعی قابل باز و بست است که دارای یک «لنتو»ی مستقیم باشد. [لنتو: قطعه چوب یا تخته سنگی که از پهنا، بالای درگاه در یا پنجرهای کار گذاشته باشند.] دروازه «رمان» همیشه در بالای «ووسور» [خمیدگی طاق]، دارای یک لنتوی مستقیم میباشد. این لنتو تا حد ممکن یک تخته سنگ یکپارچه است و با توجه دقیق به اشکال یکنواخت از نظر مقاومت، معماران «رمان» این لنتو را معمولاً از یک قطعه سنگ که وسط آن ضخیمتر از دو انتهای آن میباشد، درست میکنند. در میان بناهای متعددی که در آن این خصوصیت مشاهده میگردد، میتوان از «نتردام دوپور»، کلیسای «سنت کلراو پویی (18)» و غیره نام برد.نمونهی لنتوی منطقه «شامپانی» تصویر (10) دارای سکویی است که در آن، عدم مقارنت دیوارکشی، بر نظم سنگ که ممکن بود آن را ضعیف سازد، ترجیح داده شده است. چند «کوربو» (کمند) این تیر سنگی را سبکتر ساخته، اهمیت آن را کاهش میدهند. به کمک ووسور که در حکم تکیه گاه است، تنها «تمپان (19)» [فاصلهی میان سه گیلویی نما و سر در] روی آن فشار وارد میسازد: سعی میشود تا تمپان به کمک لوحههای سبک ساخته شود و موقعی که دیوار دارای ضخامت زیاد است، ووسور حالت یک سطح مقعر را به خود میگیرد که توسط کمانهای تو در تو که روی چند ستون کوچک میافتند، ترتیب یافته است («سن تروفیم»، «سن گیل (20)»، «وزله»، «اوتان» و غیره).
موقعی که دروازه دوگانه باشد، دو لنتو در زیر یک ووسور واحد جای گرفته است. تصویر 29 (شکل V) ترتیبات ساختمانی رواق زیبای کلیسای «وزله» را در ارتفاع و در مقطع نشان میدهد و ترتیبات دیواری را که از وسعت رواق میکاهد و همین طور طرز دیوارکشی به کمک سنگ چین را که از سنگینی تمپان میکاهد، مجسم میسازد. شکل M نمایشگر سیستم ماهرانه برش سنگ دروازههای «موآساک (21)» میباشد. بعضی اوقات لنتوهایی به شکل طاقهای مسطح ساخته میشود: اما در این صورت به منظور جلوگیری از سرخوردگی سنگها، به بسترها برش دندانه داری داده میشود که شباهت زیادی به دیوارکشیهای عرب در قاهره دارد.
از نظر تزیینی، «تمپان» نقطهای کاملاً مناسب برای صحنه نقوش برجسته است که ووسور آن حکم قاب (کادر) را دارد. سنگهای ووسور از تزیینات معمولی و گاهی اوقات از تعدادی مجسمه پوشیده شدهاند، که این مجسمهها در ناحیه فرورفتگی درگاه به ستونها نصب گردیدهاند (دروازههای «سن گیل»، «سن تروفیم»، «پارتونه»، «اُوتان»، «سنت کروا (22)» در «بوردو (23)»).
لنگههای درب:
درب از تعدادی قطعه چوب عرضی و زه با سطوحی از الوار که توسط میخهای کوچک به هم متصل شدهاند، تشکیل یافته است. موقعی که امکانات فراهم باشد و برحسب یک شیوه قدیمی که تا دورهی هنر بیزانتین دوام یافته است، لنگههای در به کمک پوششی برنزی تزیین داده میشوند («اکس لاشاپل»، «مونرآل» و غیره). در هشتی «پوئی» که در آن، این تزیینات پر خرج مشاهده نگردیده، تمام قسمت نجاری از یک مجسمه با برجستگی سطحی پوشیده شده است، که طرح آن یادآور طرح تزیینی شرقی میباشد. حتی درهایی وجود دارد که در آن باریکههای اتصالی از آهن آب دیده، بر روی سطح بیرونی نصب شدهاند، که حکم یک نوع زینت و در عین حال تکیه گاه میباشد («لوپوئی» و «ابروی (24)»).پنجرههای «رمان» و درگاههای «تریفوریوم»
در بدو امر، پنجرههای «رمان» فاقد شیشه بود و تنها چند روزنه کوچک درون آنها تعبیه شده بود. ترتیبات پنجرهها با این فقدان شیشه مطابقت داشت: برای جلوگیری از نفوذ سرما میبایست تعداد روزنهها را کاهش داد و تکیه گاهها را تا حد ممکن در سطح بالا قرار داد تا از جریان هوا کاسته شود. کوچکی و ارتفاع پنجرهها، در عین حال تضمین ایمنی نیز بود. با این حال لازم به تذکر است که بناهای خیلی قدیمی در واقع بناهایی هستند که دارای عریضترین درگاهها و کم ارتفاعترین تکیه گاهها میباشند («سن ژنرو»، «باس اوور» در «بووه»). آیا احساس خطر در اوایل کمتر بود، یا آن که احترام به کلیساها یک دفاع کافی شمرده میشد؟تصویر 12 مقطع یک پنجره را نشان میدهد. چون درگاه برای دریافت یک شاسی متحرک در نظر گرفته نشده است، از این رو هیچ گونه احتیاجی نیست که یک «لنتو» روی آن قرار گیرد: درگاه به صورت هلال کامل پایان مییابد و گاهی اوقات نیز پایهها به تعدادی ستون کوچک مزین میگردد.
پنجره کلاهک شکل- همان طور که گفتیم- یک استثنای نوظهور است. در مکتب «رنان»، از گیلویی برجسته و در مکتب «پواتو» از سیخکی استفاده میشود. در قسمت داخل پنجره، روزنهای وجود دارد تا ورود نور آسانتر صورت گیرد و تکیه گاه که غالباً به صورت افقی میباشد، معمولاً دارای نیم رخی به شکل A است که در عین حال به منظور آسان ساختن نفوذ آفتاب و جلوگیری از ورود آب باران ترتیب یافته است. شکل B، نمونهای از لوحههای سنگی لخت است که برای پر کردن فضا به کار برده میشد. هم چنین بدون شک از روزنههای چوبی نیز استفاده به عمل میآمد که سنت آن در طارمی بالکنهای منازل شرقی، محفوظ مانده است.
ظهور شیشه ظاهراً در معماری «کلونی» شروع شد و استفاده عمومی از آن و به خصوص زینت رنگ آمیزی شدهی آن، از عصر گوتیک آغاز گردید.
به غیر از پنجرههایی که نور آفتاب را به درون شبستانها راه میدهد، کلیساهای «رمان» دارای درگاههایی است که روشنایی شبستانهای بزرگ را به پایین شیروانیهای جانبی میرساند. این درگاههای «تریفوریوم» درست شبیه پنجره ترتیب یافتهاند.
پلکانها
پلکانها تقریباً در همه جا به صورت مارپیچ میباشند: پلکان مارپیچ «سن گیل» مشهور است. قفس پلکان که به صورت برج با سقف مخروطی است، یک عنصر تزیینی به حساب میآید: سر در «نتردام» در «پواتیه» دارای نمونه برجستهای از این سبک زینتی است.شیروانیهای لخت
اوّلین بازیلیکهای مسیحی که یادگارهای رومی میباشند، دارای سقفهای گچ بری شده بودند. این تجمل در عصر «رمان» به ندرت دیده میشد و داربستها به صورت لخت باقی میماند: در «وینیوری» چوبها پَخ شده بود، به استثنای نقطه اتصال که برش آن حالت چهارگوش به خود میگرفت.نوک چوبها از بیرون تراشیده شده، دکوراسیون ستاره مانند (شکل D) و همین طور نیم رخ قطعات روکش به کمک چند برش اره به دست آمده است. به آسانی میتوان یک طرح تزیینی را که به کمک وسایل ابتدایی انجام گرفته، در نظر مجسم ساخت. درخشندگی رنگ، به این دکوراسیون بس ساده قدرت بیانی میبخشد که آن را در ردیف زیباترین ساختمانهای طاقدار قرار میدهد.
پینوشتها:
1. Germigny
2. Charentes
3. Basse- Oeuvre
4. Beauvais
5. Autun
6. St.- paul- Trois- Chateaux
7. Aix la Chapelle
8. Narmoutier
9. Déols
10. Chamagne
11. St. Trophime d"Arles
12. Notre- Dame de Poitiers
13. Chauvigny
14. St. Savin
15. Vieux- Parthenay
16. Linteau
17. Voussure
18. Ste.- claire- Au puy
19. Tympan
20. St.- Gilles
21. Moissac
22. Ste.- Croix
23. Bordeaux
24. Ebreuil
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم