پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهمالسلام) گذشته از این که به فقرا، ضعفا، مستمندان و قشرهای محروم اجتماع کمک میکردند، آیندگان را نیز فراموش نمیکردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زیادی از املاک و زمینها و اموال خویش، سنت حسنه وقف را پایهریزی کردند. یکی از فصول درخشان زندگانی این پیشوایان بزرگ، اقدامات آنان در زمینه وقف است که هم مردم را به وقف تشویق میکردند و هم شخصاً املاک و داراییهای ارزندهای را وقف میکردند. پیش از بررسی این موضوع، چند مسأله مقدماتی درباره وقف را از نظر خوانندگان ارجمند میگذرانیم.
ضرورت مالکیت واقف، پیش از وقف
نکتهای که در این جا نباید از آن غفلت ورزید این است که غرض از ذکر این مسائل و بیان وقفها و صدقههای اهل بیت (علیهمالسلام) این است که آنان اموالی که وقف میکردند، ملک شخصیشان بود که از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب میآمد و اگر ملک شخصی آنها نبود نمیتوانستند وقف کنند. چرا که انسان به طور قطع وقتی میتواند تمام یا قسمتی از اموال خود را وقف نماید و در راه خدا برای استفاده یک قشر خاص یا جمیع مسلمانان و... قرار دهد که ملک شخصی او باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غابه (جایی نزدیک مدینه در راه شام) وقتی کنار چاه همّ رسید، مسلمانان گفتند:ای رسول خدا آیا این چاه را مصادره نمیکنید؟ فرمود: خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن صدقه داده شود. طلحة بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد. (1) به دیگر سخن، وقف کردن چیزی وابسته به مالکیت خصوصی است که اگر شخصی مالک چیزی نباشد نمیتواند وقف کند. واقف باید مالک باشد تا بتواند به دیگری تملیک کند، همانگونه که در کتب فقهی آمده است. (2) موقوفه اگر مملوک نباشد؛ یعنی مال دیگری باشد و غاصب بخواهد آن را وقف کند صحیح نیست. از این رو وقف هم مانند دیگر صدقات مشروط است بر این که مال وقف شده به گونهای باشد که انسان بتواند با وقف کردن آن به خدا نزدیک بشود. پس اگر واقف مال حرام را بخواهد وقف نماید، چون آن مال «غصب» و تصرف در آن حرام و معصیت است نمیشود با همان چیزی که به وسیله آن خدا را نافرمانی کرده در پیشگاه خدا مقرب گردد، که برای اثبات این مطلب به یک آیه و چند حدیث آیه توجه کنید:دلایل ضرورت مالکیت واقف
قرآن میفرماید:... خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد. (3)1. در یک حدیث طولانی از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است درباره مردی که دو عدد نان از نانوایی و دو عدد انار از میوه فروشی به سرقت برد و سپس آنها را صدقه داد. حضرت او را نصیحت کرد ولی در او مؤثر واقع نشد و بر همان توجیه جاهلانه خود اصرار میورزید. فرمود: آیا نشنیدهای که خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد. (4)
2. امام باقر (علیهالسلام) فرمود:
هر کس مالی از یکی از چهار راه به دست آورد و در چهار چیز مصرف کند، پذیرفته نیست.
هر کس مالی را از غلول، (5) ربا، خیانت و سرقت به دست آورد و در راه زکات، صدقه، حج، عمره خرج کند، پذیرفته نخواهد شد. (6)
3. امام هفتم (علیهالسلام) به داود صرمی فرمود:
ای داود حرام نمو نمیکند و اگر نمو کند برکت ندارد و آنچه انفاق میکند از جانب حق پذیرفته نمیشود و آنچه باقی میماند توشهای است که او را به طرف آتش میکشاند. (7)
4. سماعه میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کردم درباره مردی که مالی از کارهای بنیامیه به دست آورده و از آن مال صدقه میدهد و به نزدیکان خود احسان مینماید و حج میگذارد تا این که آنچه حرام و خلاف مرتکب شده است آمرزیده شود. او میگوید: حسنات، سیئات (و آثار آنها را) برطرف میسازد. (8) حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: گناه و خطا، گناه را از بین نمیبرد بلکه کار خوب خطا را از بین میبرد. (9)
5. در حدیث دیگری امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
اگر مردم آنچه (مالی) را که خدا حرام کرده است بگیرند، و در آنچه که خدا حرام نموده مصرف کنند از آنها نخواهد پذیرفت و اگر آنچه (مال) را که نهی کرده است به دست آورند و آن را در چیزی که خدا امر فرموده است به مصرف برسانند، خدا آن را از آنها نمیپذیرد. (10)
6. و آخرین حدیث در این باره این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن آخرین خطبهای که در مدینه قبل از وفاتش ایراد کرد، فرمود:
هر کس مالی را از حرام به دست آورد، خدا صدقه و بنده آزاد کردن و حج و عمره را از او قبول نمیکند و خدا به عدد اجزای این مال به پای او وزر و گناه مینویسد و آنچه از آن مال بعد از مرگش باقی بماند توشه او به سوی آتش خواهد بود. (11)
احادیث دیگری نیز به همین مضمون در این باره رسیده است که جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. (12)
هدف از بیان این مقدمه این است که ثابت کنیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) آنچه را وقف میکردند خود مالک آن بودهاند.
جایگاه وقف در اسلام
در این جا لازم به نظر میرسد که قبل از شروع بحث، به اختصار درباره اهمیت وقف از دیدگاه روایات و جایگاه آن در اسلام و ترغیب پیشوایان دینی به مسأله وقف بپردازیم. از جالبترین تعالیم اجتماعی اسلام که براساس تعاون و حس نوعدوستی بنا نهاده شده، مسأله وقف و صدقات جاریه است.هدف اصلی از وقف، تأمین و تثبیت محل سکونت و منبع ارتزاق و تأمین قسمتی از نیازمندیهای عمومی و گسترش فرهنگ و تشویق به احداث بناهای علمی، بهداشتی و مذهبی است.
اسلام با این کار یک برنامه عالی انسانی را بنیانگذاری کرد که در اثر آن عواطف بشردوستی زنده شد.
اسلام با این ابتکار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت که از مال خود چشم میپوشند و با وقف کردن قسمتی از اموال خویش به نفع کسانی که باید حمایت شوند وسیله آسایش آنان را فراهم میکنند و نیازمندیهای نسلهای آینده را نیز از طریق وقف تأمین میکنند.
فقه اسلام در چهارده قرن قبل برای وقف اهمیت خاصی قایل گردیده و یک بخش مهم و تقریباً مفصل از کتب فقه و حدیث و قوانین اسلامی ویژه احکام و مقررات وقف و صدقات جاریه و کارهایی است که برای عموم مردم مفید است.
اسلام با طرح مسأله وقف و تشویق به صدقات جاریه از یک طرف اختیارات و نظرات مالک را نسبت به ملک خود (حتی سالها پس از مرگش) محترم و نافذ شمرده و از طرفی قدم اساسی را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بنای عمران و آبادی شهرها و دهات و رفاه عموم را حتی در بیابانها و جاهای دور از آبادی پایهریزی نموده است.
ترغیب ائمه به مسأله وقف
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان رسالت مردم را بر این کار خیر ترغیب و تشویق نموده و از طرف خداوند نوید پاداش برای هر کار نیکی مخصوصاً به عنوان باقیات الصالحات به آنان میدادند که از بین احادیث فراوانی که در این باره رسیده است به عنوان نمونه چند حدیث از نظرتان میگذرد:امام صادق (علیهالسلام) فرمود: هر کس از این جهان درگذرد پس از مرگ، چیزی به او نمیرسد جز این که پیشتر سه چیز از خود باقی گذاشته باشد:
1. کار نیکی که اثرش پس از او باقی باشد؛
2. سنت حسنهای که در میان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل کنند؛
3. فرزند صالحی که برای او دعا کند. (13)
در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود:
شش چیز است که شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهرهمند خواهد شد:
1. فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند؛
2. قرآنی که از او باشد و مورد استفاده قرار گیرد؛
3. درختی که مینشاند؛
4. چاه آبی که احداث نماید؛
5. چشمه آبی که در راه خدا جاری میکند؛
6. سنت و روش نیکی که پس از او مردم به آن عمل کنند. (14)
موقوفهها و صدقههای پیشوایان دینی
چنان که اشاره کردیم گذشته از این که رسول مکرّم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشویق میکردند، (15) طبق احادیث معتبر و مدارک تاریخی، خود از نخستین کسانی بودند که اقدام به وقف املاک شخصی خود نموده و آثار خیری به عنوان وقف برای اعقاب و طبقات بعد از خود به جای گذاردند و وقفنامههایی تنظیم کردند که به برخی از آنها اشاره میشود:باغ مُخَیرِیق
واقدی مینویسد: مخیریق یهودی از علمای یهود بود. روز شنبه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ در احد بود، او به یهودیان گفت: به خدا قسم شما میدانید که محمد پیامبر است و نصرت و یاری او بر شما فرض و واجب است. آنها بهانه آوردند که امروز شنبه است؛ گفت دیگر شنبه معنایی ندارد، سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به میدان جنگ آمد و کشته شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مخیریق بهترین یهودی است، مخیریق وقتی از مدینه به احد میرفت گفت: اگر کشته شدم، اموال من مال محمد است که در راه خدا صرف کند. آن اموال منشأ اصلی صدقات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد. (16)اموال مخیریق هفت مزرعه بودند، به نامهای: مِیثَب، صافیه، دَلال، حسنی، بَرقه، اعواف و مشربهام ابراهیم که مادر ابراهیم (فرزند حضرت رسول) در این منطقه سکونت داشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن جا میآمد. (17)
اصل داستان مخیریق و وصیت کردن و شهادت وی، وقف کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جریانهای سیاسی که در مورد این باغها به وقوع پیوسته در کتب حدیث و تاریخ و... ثبت و ضبط شده است. (18)
صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کتب شیعه و سنی بسیار معروف است که برای نمونه به کتب یاد شده در پاورقی رجوع شود. (19)
موقوفههای دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
موقوفههای آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود، بلکه در کتب تاریخ زمینهای دیگری را به نام صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر کردهاند که یکی بُوَیرَه است.حموی در معجم البلدان مینویسد:
بویره از زمینهای بین النضیر بوده است. (20)
سمهودی مینویسد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خیبر نیز موقوفههایی داشته است. (21)
ابنشبّه مینویسد: بخشی از سرزمین خیبر به نامهای الوطیح و الکتیبه و سلالم را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقف کرد. (22)
بخاری نقل میکند: نوشته یا نوشتههایی در دست امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بوده است که وقفهای رسول الله در آن نوشته شده بود یا آن نوشتهها وقفنامه موقوفههای رسول خدا بوده است، ولیکن توضیح نداده است که این موقوفات همان هفت باغ مذکور بوده یا موقوفههای دیگر. به هر حال برای روشن شدن مطلب عین عبارت «بخاری» را ذکر میکنیم. ابن حنفیّه گوید: اگر علی (علیهالسلام) از عثمان (به بدی) یاد میکرد بدون شک روزی عثمان را به بدی یاد میکرد که عدهای از عمال عثمان شکایت کردند، آنگاه علی (علیهالسلام) فرمود: برو پیش عثمان و به او بگو که آنها (نامههایی که علی در دست داشت) صدقه پیامبر است؛ (یعنی در آن صدقات نوشته شده است.) سپس کارمندان خود را دستور بده به آن عمل کنند؛ (یعنی مطابق این نوشتهها عمل شود) من نوشتهها را پیش عثمان بردم. عثمان (اعتنا نکرد و) گفت: آنها را از ما دور کن (که نیازی به آن نداریم) من آنها را پیش علی (علیهالسلام) آوردم و جریان را گفتم. به من فرمود: از جایی که برداشتی به همان جا برگردان. (23) ظاهراً این نامهها مربوط به آن هفت باغ نبوده است، زیرا آن باغها که صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است. و احتیاج به دیدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خلیفه قبلی و سایر مسلمانان و کارمندان دولتی خلیفه نیز آنها را میشناختند. پس احتیاجی به فرستادن وقفنامه و موردی برای بیاعتنایی عثمان نبوده است. از این رو باید گفت: این موقوفهها غیر از آن هفت باغ بوده است که عثمان اظهار بیاطلاعی کرده و پس از دیدن وقفنامهها نیز توانست بیاعتنا باشد.
عسقلانی نیز این حدیث را نقل نموده و اضافه میکند: بعضی از علمای اهل سنت همه اموال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه نامیده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر میکنند، به دلیل حدیثی که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لانورّث ماترکناه صدقه.» (24)
ابن ابیالحدید در این مورد چنین میگوید:
رسول خدا از دنیا رفت در حالی که مزارع زیادی در «خیبر»، «فدک»، «بنی النضیر»، «وادی نخله» و همچنین «طائف» داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد، به دلیل خبری که ابوبکر نقل کرده است. (25)
در عمدة القاری در شرح گفتار بخاری «و صدقته بالمدینه» گوید: یعنی املاکی که بعد از آن حضرت صدقه شد و گفته میشود که صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه اموال بنیالنضیر است که نزدیک مدینه بود و از قاضی عیاض نقل شده که صدقات آن حضرت در مدینه عبارت است از اموال مخیریق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنیالنضیر و همچنین نصف زمین فدک و ثلث زمین «وادی القری» و دو قلعه از قلعههای خیبر. و سهم آن حضرت از خمس خیبر که همه بعد از آن حضرت به علت آن حدیث صدقه شد. (26)
ابن عبد ربه (27) و ابن ابیالحدید (28) میگویند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مهزور را (که مکانی واقع در بازار مدینه بوده است) برای مسلمانان وقف کرد. (29)
علامه عسکری میگوید: علمای مدرسه خلفا از محدثان و مورخان و فقها و لغوبین و... توافق کردند بر این که هرچه را که رسول خدا از خود به ارث گذاشته، از مزارع و باغها صدقه بنامند و استناد کردهاند به آنچه که ابوبکر از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «و ما ترکناه صدقه» (30) این نامگذاری و سازش به دلایل سیاسی آن روز بوده است و ریشه سیاسی دارد که این جا جای شرح آن نیست. (31)
علامه مجلسی به نقل از مناقب ابن شهرآشوب و ارشاد مفید نقل کرده است که: هنگام فتح بنیالنضیر رسول خدا اموال (زمینها و باغها و خانههای) بنیالنضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به علی (علیهالسلام) دستور داد که سهم رسول خدا را تحویل بگیرد و آنها را صدقه قرار دهد. (32) معلوم است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه وقف است؛ زیرا آنها اصطلاح علمای اهل سنت را قبول نداشتهاند. البته این موقوفات را عملاً به استناد حدیث ابوبکر، جزء اموال عمومی کردند در حالی که آنها در موارد خاصی وقف شده بود.
موقوفههای امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
امیرمؤمنان (علیهالسلام) موقوفههایی داشت که در تاریخ ثبت شده است و این موقوفات از اموال و دارایی شخصی آن حضرت بوده که محدثان و مورخان نقل کردهاند و آنچه از طریق کشاورزی و تولید و دیگر مواردی که اموالی به دست میآورد آن را در راه خدا وقف میکرد که به برخی از آن موقوفهها در بحث املاک و مزارع علی (علیهالسلام) اشاره شد و در این جا برخی دیگر از موقوفههای آن امام از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. و از آن جا که این وقفنامهها با عبارتهای مختلف نقل شده است، منابع را در پاورقی یادآور میشویم که هر کس بخواهد تحقیق بیشتر کرده و اختلاف نسخ را بررسی نماید، به این مدارک رجوع کند.عبدالرحمن فرزند حجاج میگوید: این وصیت نامه را ابوابراهیم (حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) نزد من فرستاد! این، آن چیزی است که وصیت کرده و حکم نموده بنده خدا علی در مال خود برای رضای خدا تا این که (به وسیله این وصیت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزی که صورتهایی سفید و صورتهایی سیاه میگردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد. آنچه در «ینبع» املاک دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ینبع» هم معروف است که مال من است، همه وقف است و همچنین بردههایی که در آن املاک دارم به غیر از ابی نیزر و ابی رباح و جبیر که آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقیه در همین املاک پنج سال کار میکنند و مخارج خود و عائلهشان را از آن جا تأمین میکنند. علاوه بر این آنچه که در «وادی القری» (33) دارم همه مختص اولاد فاطمه است و بردههایی هم که در املاک وادی القری دارم، وقف است. غیر از اینها هم آنچه در «ذعة» دارم با بدرههایی که آنجا هست وقف است و مانند بردههای دیگر در املاک کار کرده و مخارج خود و عائلهشان را از همان املاک اداره نمایند. علاوه بر اینها آنچه در «اذینه» دارم با بردههایی که آن جا دارم وقف است.
«قصیره» هم همانگونه که میدانید وقف است.
آنگاه حضرت مینویسد: در حقیقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب» است؛ یعنی وقف است که قابل فسخ نیست و نمیتوان آن را فروخت یا به کسی بخشید یا شرایط آن را تغییر داد و قطعی و خارج از ملک خصوصی میباشد، خواه من زنده بمانم یا بمیرم و در هر موردی که برای خدا باشد صرف میشود. بعد درصدد توضیح شرائط وقف و متولی آن برآمده، میفرماید:
مال محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (موقوفهی آن حضرت) همان طوری که خود مقرر داشته، مال اولاد فاطمه است. و همین طور است اموال فاطمه (علیهاالسلام) و بردههایی که در کاغذ کوچکی اسم بردهام همه آنها از بردگی آزادند. تولیت این موقوفه در دست حسن بن علی میباشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاک بردارد و هر طوری که مطابق خواست خداست مصرف کند. اگر قرضی (دینی) داشته باشد میتواند از همین املاک بفروشد و آن را ادا کند و اختیار و سرپرستی اولاد علی و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن علی در غیر خانه وقفی سکونت داشته، میتواند خانه وقفی را بفروشد و یک سوم پول را به بنیهاشم و بنیالمطلّب و یک سوم به آل ابیطالب بدهد و یک سوم باقی مانده را هم در راه خدا مصرف کند. و اما اگر برای حسن پیشامدی کرد، حسین تولیت دارد به همان نحوی که حسن دارد و این امتیاز که برای فرزندان فاطمه قرار دادم برای رضای خدا و حفظ احترام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد. و اگر برای حسین پیشامدی کرد، از اولاد علی شخصی را که اسلام و امانت او موردقبول باشد برای تولیت نصب کنند و اگر چنین کسی پیدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنین کسی را انتخاب کنند و اگر نشد از آل ابیطالب اختیار نمایند... این وصیت نامه را در روز ورود به «مسکن» (34) (20 جمادی الاولی سال 37 یا 39) نوشتم برای خشنودی حق سبحانه و تعالی. (35)
وقف خانه
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خانهای در بنی زریق داشته و بدین صورت آن را وقف کرد:به نام خدای بخشاینده مهربان. این است آنچه علی ابن ابیطالب آن را در حالی که زنده و کامل بود، صدقه کرده است.
وقف نمود خانه خود را که در بنی زریق دارد، صدقهای که فروخته نمیشود و هبه نمیگردد تا خدایی که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود. و در این خانه خالههای خود را سکونت داد مادامی که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتی مرگ آنها فرا رسید برای محتاجهایی از مسلمانان باشد. (36)
موقوفههای دیگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
حضرت موقوفههای دیگری نیز داشت که برخی از آنها بدین قرار است:«سویقه» که جایی است در نزدیکی مدینه و آل علی (علیهمالسلام) آن جا سکونت میکردند، از جمله صدقات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. (37)
از ابوجعفر نقل شده است که عمر و علی یک قطعه زمین خود را وقف کردند. (38)
آن حضرت زمین و خانه خود را در مصر با اموالی که در مدینه داشت وقف اولاد نمود. (39)
«فقیر» و «وادی ترعه» نیز از موقوفات حضرت علی (علیهالسلام) است. (40) فقیر اسم دو مکانی است در نزدیکی مدینه که آنها را فقیران مینامند و از امام جعفر صادق رضی الله تعالی عنه روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای علی رضی الله تعالی عنه چهار زمین اقطاع نمود: «فقیرین»، «بئرقیس» و «الشجره»... (41)
حرة الرجلاء (که در بحث املاک ائمه (علیهمالسلام) گذشت) جزء صدقات علی (علیهالسلام) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست «آل منّاع» از بنیعدی قرار داشته که علی (علیهالسلام) به آنها بخشیده بوده است. (42)
و باز در حرة الرجلاء درهای به نام «بیضاء» و در آن مزارع و زمینهای خالی وجود داشته که از جمله موقوفههای امام بوده است. (43)
قصیبه (که در بحث املاک گذشت) منطقهای است در نزدیکی خیبر و مدینه منوره که حضرت آن را وقف کرده است. (44)
در حره الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده است و به آنها «ذات کمات» گفتهاند. (45)
همچنین چاههای «ذوات العشراء»، «قعین»، «معید» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است. (46)
وصیت امیرمؤمنان (علیهالسلام) در مورد اداره اموال موقوفهی او
از وصیتهای امام (علیهالسلام) در مورد مصرف اموالش بعد از وفات او این است که حضرت پس از بازگشت از صفین مرقوم فرموده است این دستوری است که بنده خدا علی بن ابیطالب امیرمؤمنان در مورد چگونگی تصرف در اموالش به خاطر خشنودی خدا داده است. تا از این طریق خداوند وی را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و امنیت و آرامش در سرای دیگر به او عنایت کند.از آن جمله است: سرپرستی آن به عهده حسن بن علی است که به طور شایسته از آن مصرف کند و به طور شایسته از آن انفاق نماید. اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده است او سرپرستی آن را برعهده بگیرد و به جای وی وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال را دارند که پسران علی (علیهالسلام) و این که سرپرستی آن را به پسران فاطمه گذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندیاش میباشد و با کسی که این اموال در دست اوست شرط میکنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از میوه و درآمدش در آن راهی که به او دستور دادهام انفاق نماید و از نهالهای نخل چیزی نفروشد تا همه این سرزمین یک پارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود... (47)
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:... علی بندهی خدا بود. خدا بهشت را برای او واجب کرد. مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا این مال را برای این جهت صدقه قرار دادم که آتش را از صورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازی. (48)
موقوفههای حضرت زهرا (علیهاالسلام)
از جمله اعضای اهل بیت (علیهمالسلام) که موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است.محمد بن علی شافعی از عبدالله بن حسن فرزند حسین روایت میکند که گفت: عدهای از اهل بیت (علیهمالسلام) به من خبر دادند که فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیهالسلام) اموال خود را بر بنیهاشم و بنیالمطلب وقف کردند و دیگران را هم در ردیف وقفشدگان بر آنها داخل نمودند. (49)
ابیمریم گوید: از امام صادق (علیهالسلام) درباره صدقه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه علی بن ابیطالب (علیهالسلام) سؤال کردم. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: برای ما حلال است. فاطمه (علیهاالسلام) صدقات خود را بر بنیهاشم و بنیعبدالمطلب قرار داد. (50)
«فرع» (به ضم فاء) و «ام العیال» دهی بوده است میان مکه و مدینه که صدقه فاطمه زهرا (علیهاالسلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. (51)
سمهودی از وقف حضرت زهرا (علیهاالسلام) یاد میکند و میگوید شافعی بنا به نقل بیهقی گفته است: صدقه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) (فدای او شوم) و صدقه زبیر در نزدیکی آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه علی و فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه آنها که من نمیتوانم بشمارم، در مدینه و اطراف مدینه است. (52) (همان طوری که بنا به نقل مصباح الانوار در وصیتنامه حضرت زهرا (علیهاالسلام) این معنا روشن است.)
و در وقفنامه حضرت علی (علیهالسلام) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (علیهاالسلام) اسم برده شده است. «و مال فاطمة الی بنیها.» (53)
وقفنامهای از حضرت زهرا (علیهاالسلام)
حضرت زهرا (علیهاالسلام) هنگام شهادت وصیت نامهای در مورد باغهای مخیریق (که شرح آن در املاک و داراییهای پیامبر اسلام گذشت) تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست او بود به امیرالمؤمنین و بعد از او به ترتیب به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) واگذار نمود که وصیت نامه اینگونه است.به نام خداوند بخشاینده مهربان.
این چیزی است که فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن وصیت کرده است. فاطمه وصیت میکند که باغهای هفتگانهاش، عواف، دلال، برقه، میثب، حسنی و صافیه مال امابراهیم (یعنی باغی که مادر ابراهیم، «ماریه» همسر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن سکونت داشت) به نام او نامیده شده است و «مشربه امابراهیم نیز نامیده میشد»، در دست علی بن ابیطالب (علیهالسلام) باشد. اگر علی وفات کرد در دست حسن و بعد از او در دست حسین و پس از وفات او در دست بزرگترین فرزندان من، خدا بر این امر شاهد و مقداد پسر اسود کندی و زبیر پسر عوام بر آن گواه هستند و علی بن ابیطالب این (مکتوب) را نوشته است. (54)
وقفنامه دیگر
وصیتنامه دیگری از آن حضرت را مرحوم مجلسی در بحار نقل میکند که امام باقر (علیهالسلام) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) بعد از رسول خدا شش ماه زندگی کرد و این مکتوب را نوشت، که به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.این وصیتنامهای است که فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است:
فاطمه وصیت کرد که از میوههای (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از کسر هزینه آبیاری و سایر هزینههای کشت و بهرهبرداری از طرف او هشتاد اوقیه صدقه داده شود. همچنین فاطمه وصیت کرد که عموم میوههای (درختانش) و محصول گندمش در سال آینده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصیت کرد که چهل و پنج اوقیه به همسران پدرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پنجاه اوقیه به فقرای بنیهاشم و بنیعبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدینه نوشت که: چون علی (علیهالسلام) از او خواسته است فاطمه او را متولی اموالش قرار دهد تا اموال او با اموال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را یکجا جمع کند تا متفرق نشود، از این رو، علی (علیهالسلام) را - مادامی که زنده است - متولی اموالش قرار داد و وصیت کرد که اگر برای او حادثهای پیش آید، آن را به دو فرزندم، حسن و حسین تحویل دهد تا آن دو متوّلی آنها باشند.
فاطمه میگوید: من اموالم را به علی بن ابیطالب تحویل دادم و اختیار آن را به او سپردم تا مال من و مال محمد در اختیار او باشد و از هم جدا نشود.
علی از طرف من از عواید این اموال، آنچه من گفتهام و صدقه قرار دادهام میپردازد و وقتی که صدقه آنها را در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختیار دست خدای تعالی و در دست علی است تا هرچه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق کند و هیچ باکی بر او نیست. اگر برای علی حادثهای پیش آید همه اموال را چه مال من و چه مال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دو فرزندم، حسن و حسین تحویل میدهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه میکنند و هیچ باکی بر آنها نیست...
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در ادامه وصیتنامه خود اموال و اثاثیهای را برای دختر ابوذر غفاری وقف کرده و آنگاه افزوده است: «اگر یکی از کسانی که برای او چیزی وصیت کردم، پیش از این که به او پرداخت شود بمیرد، سهم او به فقرا و مساکین پرداخت میگردد.»
در پایان وصیت نامه آمده است که مقداد بن اسود و زبیر بن عوّام شاهد آن هستند و آن را علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نوشته است. (55)
وقفنامههای امام حسین (علیهالسلام)
امام حسین (علیهالسلام) خانهای را وقف کرد. امام حسن (علیهالسلام) به او فرمود: خانه را تخلیه کن. (56) (چون چیزی را که انسان وقف میکند از تصرف او بیرون میرود.) خانه هم اینگونه است: وقتی وقف شد خود واقف نباید در آن تصرف کند.در حدیث دیگری آمده است: امام حسین (علیهالسلام) زمین و اشیای دیگری را که ارث برده بود پیش از این که تحویل بگیرد، وقف کرد. (57)
موقوفههای امام صادق (علیهالسلام)
آن حضرت نیز موقوفههایی داشته است که از وقفنامه امام هفتم (علیهالسلام) این مطلب بخوبی استفاده میشود.مرحوم کلینی در اصول کافی مینویسد یزید بن سلیط میگوید: امام هفتم موسی بن جعفر (علیهالسلام) وصیت فرمود و ده نفر را گواه گرفت... تا آن جا که مینویسد... امام وصیت کرد تولیت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (علیهالسلام)) و ثلث خودم نیز با او (فرزند امام هفتم (علیهالسلام) است.) از این که حضرت فرمود: تولیت ثلث موقوفه پدرم، معلوم میشود که امام صادق (علیهالسلام) هم موقوفههایی داشته است. (58)
وقفنامه حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام)
حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) زمینی را وقف کرد که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد: این است آنچه موسی بن جعفر وقف نمود (که مشتمل است بر) همه زمین خود که در فلان مکان واقع است و حدود زمین نیز فلان است که به طور کلی: درختهای خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب، زمین، پستی، بلندی، عرض، طول، میدان جلوی باغ، نهرهای کوچک و بزرگ، مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است.متولی وقف، درآمد آن را (پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سی عدد درخت خرما برای فقرای آبادی) میان فرزندان فلان (در بعضی از نسخ به جای فلان، موسی ذکر شده است) تقسیم کند برای هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراین اگر یکی از دختران موسی ازدواج نمود سهمی در این صدقه ندارد. (59)
تا این جا از موقوفات خاندان پیامبر استفاده کردیم که آنان دارایی شخصی داشتند که مقداری از آن را وقف کردند (چون همانگونه که گذشت تا کسی مالک چیزی نباشد، نمیتواند آن را وقف کند.) در این جا میتوان این نتیجه را نیز گرفت که گرچه بسیاری از این موقوفات در راههای عمومی وقف شده بود اما چنان که از وقفنامه تعدادی از آنها بر میآید، وقف علویان و بازماندگان ائمه (علیهمالسلام) بوده که شامل ائمه بعدی نیز میشده است. بنابراین یکی از منابع درآمد ائمه (علیهمالسلام) موقوفات خاصی بوده که از امامان قبلی مانده بود.
تولیت موقوفات و صدقات
درآمد موقوفات و صدقات اهل بیت (علیهمالسلام) در راههای مختلف به مصرف میرسید و همچنان ادامه داشت و متولیانی برای این اوقاف و صدقات از بنیهاشم و فرزندان عبدالمطلب قرار داده بودند که گرچه از موضوع بحث خارج است، اما به مناسبت به ذکر چند مورد به عنوان نمونه بسنده میشود:تولیت صدقات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
زید بن حسن متولی صدقات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)زید بن حسن (علیهالسلام) فرزند امام مجتبی که از دیگر فرزندان آن حضرت بزرگتر بود، (در زمان خود) متولی صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او همچنان متولی صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود تا آنگاه سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، نامهای به فرماندار خود در مدینه نوشت که پس از رسیدن این نامه من زید بن حسن را از منصب تولیت صدقات رسول خدا برکنار کن و آن را به دست فلان پسر فلان (شخصی که از بستگانش بود) بسپار و هرگونه کمکی از تو خواست به او کمک کن، والسلام. فرماندار مدینه، این دستور را اجرا کرد، تا آن که وقتی عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید نامهای از او به همان فرماندار مدینه رسید بدین مضمون که زید بن حسن مرد شریف قبیله بنیهاشم و سالمند ایشان است. پس همین که این نامه من به تو رسید صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به او بازگردان و هرگونه کمکی از تو خواست به او کمک کن. (60)
تولیت صدقات امیرمؤمنان (علیهالسلام)
حسن بن حسن متولی صدقاتفرزند دیگر امام حسن (علیهالسلام) در زمان خود متولی صدقات امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بود که در این باره با حجاج بن یوسف ثقفی داستانی دارد که از نظر خوانندگان میگذرد: زبیر بن بکار میگوید: حسن بن حسن در زمان خود متولی صدقات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. یک روز او هم در میان سوارانی بود که با حجاج میرفتند و حجاج در آن روز فرماندار شهر مدینه بود. حجاج به او گفت: عمر بن علی را در صدقات پدرش با خود شریک ساز، زیرا او عموی تو و یادگار خاندان شماست. حسن گفت: شرطی که علی (علیهالسلام) در این باره کرده (و آن را به فرزندان حسن واگذارده) تغییر نمیدهم و کسی را که او در صدقات داخل نکرده من هم داخل نخواهم کرد. حجاج گفت اکنون من او را داخل در آن صدقات میکنم. حسن بن حسن خود را عقب کشید تا وقتی که حجاج از او غافل شد. و آنگاه به سوی عبدالملک (بن مروان که آن هنگام خلیفه بود و در شام اقامت داشت) رهسپار شد وقتی که به شام رسید بر در خانه عبدالملک ایستاد و اجازه ورود خواست یحیی بن امالحکم او را دید و سلام کرد و علت آمدنش را به شام سؤال کرد، بعد گفت من هنگام ملاقاتت با عبدالملک سودی به تو خواهم رساند و هنگامی که حسن بن علی وارد شد عبدالملک به او خوشامد گفت و با خوشرویی آماده پاسخگویی به سؤالات او شد و چون حسن بن حسن زود مویش سفید شده بود عبدالملک در حالی که یحیی بن امالحکم نیز در مجلس خلیفه حاضر بود به حسن گفت: ای ابامحمد سفیدی مو و پیری، زود به سراغ تو آمده است. یحیی ابن امالحکم گفت:ای امیرالمؤمنین چرا چنین نباشد؟ آرزوهای مردم عراق او را پیر کرده است. گروههای مردم (از این سو و آن سو) به نزد او میآیند و او را به آرزوی خلافت میاندازند (و اندوه نرسیدن به آن او را پیر کرده). حسن بن حسن رو به یحیی کرد و گفت: به خدا پذیرایی بدی از من کردی. اینگونه نیست که تو میگویی، بلکه ما خاندانی هستیم که موی ما زود سپید میشود. و عبدالملک این سخنان را میشنید. آنگاه به حسن گفت آنچه به خاطر آن به این جا آمدهای بیان کن. او سخن حجاج را بیان کرد. عبدالملک گفت: حجاج را چنین کاری نرسیده و من برای او نامهای مینویسم که این کار را نکند. و صله خوبی هم به حسن بن حسن داد... (61)
مرحوم مجلسی مینویسد: عبدالله بن علی بن الحسین برادر امام باقر (علیهالسلام) تولیت صدقات رسول الله را (در زمان خود) داشته است و عمر بن علی بن الحسین نیز متولی صدقات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. (62)
پینوشتها:
1. المغازی، ج 1، ص 547.
2. به عنوان نمونه رجوع شود به الحلی، ابوالقاسم نجمالدین جعفر بن الحسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، مطبعه الآداب فی النجف الاشرف، 1389 ه، 1969 م، ج 2. کتاب الوقف، ص 212، فی الشرائط.
3.... انما یتقبل الله من المتقین، (سوره مائده، آیه 27).
4. چون داستان مشهور است از نقل تمام آن خودداری شد. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 614. الشیخ الصدوق، ابیجعفرمحمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، معانی الاخبار با مقدمه السید حسن الخرسان، قم، منشورات مکتبه المفید، المطبعه الحیدریه، النجف، 1971، ج 1، ص 29، باب معنی الصراط، وسائل الشیعه، ج 6. کتاب الزکاه و الخمس ابواب الصدقه، باب 46، حدیث 6، ص 327. بحارالانوار، ج 47، ص 238. مناظرات امام صادق (علیهالسلام) الاحتجاج الصادق (علیهالسلام) علی الرجل الذی تصدق بما سرق.
5. این واژه در مورد خیانت به بیتالمال به کار میرود.
6. عن ابیجعفر الباقر (علیهالسلام) قال: من اصاب مالاً من اربع لم یقبل منه فی اربع. من اصاب مالاً من غلول او ربا او خیانه او سرقه لم یقبل منه فی زکاه و لا صدقه و لا حج و لا عمره، وسایل الشیعه، ج 8. کتاب الحج، ابواب وجوب الحج و شرائطه، ص 103، حدیث 5، باب 52. جامع احادیث الشیعه، قم، منشورات المطبعه العلمیه، 1397 ه.ق، ج 10، ص 260. حدیثی به همین مضمون آمده است که رجوع شود به: الشیخ الصدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه، لجماعه المدرسین بقم المشر قه 1424 ه.ق. الطبعه السادسه ج 1، ص 244، باب الاربعه حدیث شماره 38. امالی الصدوق، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات 1400 ه.ق.، ط 5، ص 358، حدیث 4، مجلس 68.
7. قال ابوالحسن (علیهالسلام) یا داود ان الحرام لاینمی و ان نمیلم یبارک له فیه و ما انفقه لم یوجر علیه و ما خلفه کان زاده الی النار، وسائل الشیعه، همان، ج 12، کتاب التجاره، ابواب ما یکتسب به، باب 1، حدیث 5، ص 53. فروع کافی، ج 5، ص 125، حدیث 7، کتاب المعیشه، باب المکاسب الحرام.
8. ان الحسنات یذهبن السیئات... (سوره هود، آیه 114).
9. عن سماعه قال سألت ابا عبدالله (علیهالسلام) عن رجل اصاب مالاً من عمل بنیامیه و هو یتصدق منه و یصل منه قرابته، و تحج لیغفر له ما اکتسب و یقول ان الحسنات یذهبن السیئات فقال ابوعبدالله (علیهالسلام) ان الخطیئه لاتکفر الخطیئه و ان الحسنه تحط الخطیئه، وسایل الشیعه، همان، ص 59، حدیث 2. فروع کافی، همان، ص 126، حدیث 9.
10. لو ان الناس اخذوا ما امرهم الله به فانفقوه فیمانها هم الله عنه ما قبله منهم و لو اخذوا مانهاهم الله عنه فانفقوه فیما امرهم الله به ما قبله منهم حتی یاخذوه من حق و ینفقوه فی حق، وسائل الشیعه، ج 6. کتاب الزکوه، ابواب الصدقه، باب 46، باب استحباب، الصدقه بأطیب المال و احله، حدیث 3، ص 326 و ج 3. کتاب الصلاه، ابواب مکان المصلی، باب 2، باب حکم الصلاه فی المکان المنصوب و الثوب المغصوب، حدیث 1، ص 423 و ج 11، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ابواب فعل المعروف باب 4، حدیث 5، ص 531-530.
11.... و من اکتسب مالاً حراماً لم یقبل الله منه صدقه و لاعتقا و لاحجاً و لا اعتماراً و کتب الله له بعدد اجزاء ذلک اوزاراً و ما بقی منه موته کان زاده الی النار، وسائل الشیعه، ج 8. کتاب الحج، باب 52، حدیث 6، ص 103. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تهران، منشورات مکتبه الصدوق، بیتا، باب یجمع عقوبات الاعمال، ص 334. جامع احادیث الشیعه، ج 10، ص 259.
12. جهت اطلاع بیشتر به کتب حدیثی مراجعه شود.
13. لیس یتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال صدقه اجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته او سنه هدی سنها فهی یعمل به بعد موته او ولد صالح یدعواله. المنذری، زکی الدین عبدالعظیم بن عبدالقوی، الترغیب و الترهیب، تعلیق مصطفی محمد عماره، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ج 1، ص 100 و 118. وسائل الشیعه، ج 13، ص 292. کتاب الوقف، حدیث 1 و 2، و ص 293، حدیث 3 و 4، و ص 294، حدیث 10 و ج 11. کتاب الامر بالمعروف، باب 16، ص 437، حدیث 6. امالی الصدوق، ص 38، حدیث 7، مجلس 9. فروع کافی، ج 7، ص 56. کتاب، الوصایا، باب ما یلحق المیت بعد موته، حدیث 5، 4، 3، 2، 1. بحارالانوار، ج 6، ص 293، باب 10 و ج 100، ص 181، حدیث 2 و 3، ج 2، ص 22، ج 85، ص 305. شبّر السید، عبدالله، تسلیه الفؤاد فی بیان الموت و المعاد، تحقیق حسینی، استادی، منشورات قم، مکتبه بصیرتی، 1393 ه، 1352 ش، ص 134. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 511. احسایی، محمد بن علی بن ابراهیم (معروف به ابن ابیجمهور) غوالی اللئالی الغزیریّه فی الاحادیث الدینیه، مطبعه سید الشهدا، تحقیق مجتبی عراقی، ط 1، 1404 ه، 1984 م، ج 3، ص 260. باب الوقف و ما یتبعه حدیث 1 و 2. التمیمی، المغربی، ابی حنیفه النعمان، دعائم الاسلام، القاهره، منشورات دارالمعارف، 1383 ه.ق، ج 2، ص 340، حدیث شماره 1279. و در حدیث 1278 آمده است عن علی (علیهالسلام) انه قال لایتبع احداً من الناس بعد الموت شی الا صدقه جاریه او علم صواب او دعاء ولد، الطبرانی، الحافظ ابیالقاسم سلیمان احمد بن ایوب اللخمی، المعجم الصغیر، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، 1403 ه، 1983 م، ج 1، ص 141. لازم به یادآوری است که این احادیث با اندک تفاوت آمده است. به عنوان نمونه در بعضی احادیث مانند فروع کافی و وسائل الشیعه صدقه مبتوله آمده است. این حدیث به همین مضمون ولی با عبارات دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه نقل شده است: عن ابی هریره ان النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: اذا مات الانسان انقطع عمله الا من ثلاثه اشیاء، صدقه جاریه، او علم ینتفع به او ولد صالح یدعواله، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، نیل الاوطار شرح منتقی الاخبار من احادیث سید الاخیار، المطبعه الامیریه، 1297، دارالحدیث القاهره، ج 6، ص 20. کتاب الوقف، شیخ منصور علی ناصف، التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، داراحیاء التراق العربی، بیروت، لبنان، ط 2، 1381 ه، 1961 م، ج 2، ص 243، الباب الثانی عشر، فی الوقف نسائی، سنن النسایی، به شرح جلال الدین سیوطی، حاشیه السندی، بیروت، دارالفکر، ط 1، 1348 ه، 1930 م، ج 6، ص 251. فضل الصدقه عن المیت، ابن قدامه، المغنی، دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع، بیروت، لبنان، 1392 ه، 1972 م، ج 6، ص 185. السمهودی، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، تحقیق الدکتور موسی بنای العلیلی، بغداد، 1405 ه، 1984 م، ج 1، ص 98. الشرباصی، الدکتور احمد، یسألونک فی الدین و الحیاه، بیروت، دارالجیل، ج 1، ص 167. ابن حزم ابی محمد علی بن احمد بن سعید، المحلی، تحقیق لجنه، احیاء التراق العربی، بیروت، دارالجیل، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ج 9، ص 176. الصنعایی، الیمانی، احمد بن قاسم العنیسی، التاج المذهّب لاحکام المذهب شرح متن الازهار فی فقه الائمه الاطهار، دارالحکمه الیمانیه للطباعه و النشر، 1414 ه، 1993 م، ج 3، ص 281، کتاب الوقف. ابوزهره محمد، محاضرات فی الوقف، ملتزم الطبع و النشر دارالفکر العربی، القاهره، ص 9.
14. قال ابی عبدالله (علیهالسلام) سته تلحق المؤمن بعد موته ولد یستغفر له، و مصحف یخلفه و غرس یغرسه، و قلیب یحفره و صدقه یجریها و سنه یؤخذ بها من بعده، وسائل الشیعه، همان، ص 293، حدیث 5. الشیخ الصدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 182، باب الوقف و الصدقه، حدیث 637. فروع کافی، همان، ص 57، حدیث 5. غوالی اللثالی، همان حدیث 3. تسلیه الفؤاد، همان، حدیث 1. بحارالانوار، همان، حدیث 2، ج 100، ص 181. ابواب الوقوف و الصدقات، باب 1، حدیث 1. شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 355. باب السته، حدیث 9. مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، المطبعه العلمیه، قم، 1398 ه، ج 11، ص 165، یسألونک فی الدین و الحیاه، همان. در الترغیب حدیث این گونه آمده است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ان مما یلحق المؤمن من عمله و حسناته بعد موته علماً علمّه و نشره و ولداً صالحاً ترکه او مسجداً بناه او بیتا لابن السبیل بناه او نهراً أجراه او صدقه اخرجها من ماله فی صحته و حیاته تلحقه من بعد موته الترغیب و الترهیب، ج 1، ص 99، حدیث 4 و ص 118 حدیث 1 و در مورد دیگری مینویسد که آن حضرت فرمود: اربعه تجری علیهم اجورهم بعد الموت رجل مات مرابطاً فی سبیل الله و رجل علّم علماً فاجره ما یجری علیه ما عمل به و رجل اجری صدقه فاجرها له ماجرت و رجل ترک ولداً صالحاً یدعواله، همان، ص 119. چهار چیز است که پاداش آنها پس از مرگ نیز جریان دارد: مردی که در حال پاسداری در راه خدا بمیرد؛ مردی که علمی را به کسی بیاموزد که اجرش برای او جریان دارد تا وقتی به آن علم، عمل شود. مردی که صدقهای را به جریان اندازد... و مردی که فرزند صالح و شایستهای به جا گذارد که برایش دعا کند. در روایت دیگری از آن حضرت میخوانیم: سبعه اسباب یکتب ثوابها بعد وفاته رجل غرس نخلاً او حفر بئراً او اجری نهراً او بنی مسجداً او کتب مصحفاً او ورّث علماً او خلّف ولداً صالحاً یستغفر له بعد وفاته ورّام ابن ابیالفراس المالکی، ابی الحسین، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام)، دار صعب بیروت، دارالتعارف بیروت، ج 2، ص 110 و الترغیب، همان، ص 96، حدیث 14.
15. به عنوان نمونه دو مورد از مواردی را که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به وقف تشویق میکرد یادآور میشویم:
یکم. یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام ابوطلحه انصاری در مدینه نخلستان و باغی داشت که بسیار باصفا و زیبا بود. به طوری که همه در مدینه از آن سخن میگفتند. در آن چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن باغ میرفت از آن آب میل میکرد و وضو میساخت. و علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت. پس از نزول آیه: «لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (سوره آل عمران، آیه 92) هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسد، مگر این که از آنچه دوست میدارید (در راه خدا) انفاق کنید،... به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: میدانی که محبوبترین اموال من همین باغ است و میخواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیرهای برای رستاخیز من باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آفرین بر تو، آفرین بر تو، این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود. سپس فرمود: من صلاح میدانم آن را به خویشاوند نیازمند خود بدهی، ابوطلحه دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را عمل کرد و آن باغ را (بیرحاء) بر خویشان خود وقف کرد. نیل الاوطار، ج 6، ص 134. جواهر الاخبار در حاشیه بحر زخار، ج 5، ص 148. فتح الباری، ج 5، ص 284. الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 567. تراتیب الاداریه للکتانی، ج 1، ص 403. سنن دار قطنی، ج 4، ص 186. جامع احادیث الشیعه، ج 8، ص 412. التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 243. المنتفی ابن تیمیه، ج 2، ص 441. کتاب الوقف، مالک بن انس الموطأ، تعلیق محمد فؤاد عبدالباقی داراحیاء التراث العربیه، 1370 ه، 1951 م، ج 2، ص 995. کتاب الصدقه، باب الترغیب فی الصدقه معجم البلدان، ج 1، ص 524. ابن حزم المحلّی، همان، ص 183.
دوم. سمهودی مینویسد: عمر زمینی در خیبر به دست آورد به نام «ثمغ» و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: با این زمین چه کنم؟ فرمود: «اصلش را نگه دار و میوهاش را در راه خدا بده (وقف کن)، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1165. الحمیدی، المسند، ابیبکر عبدالله بن الزبیر، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 2، ص 289، حدیث 652. الدار قطنی، علی بن عمر، سنن الدار قطنی، تصحیح سید عبدالله هاشم یمانی، المدینه المنوره، دارالمحاسن للطباعه و النشر، القاهره 1386 ه، 1966 م، ج 4، ص 186؛ التاج المذهّب، همان. محاضرات فی الوقف، همان، ص 10.
16. المغازی، ج 1، ص 262 و 263. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 3، ص 289-288. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 173. الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص 169. الشیبانی، ابوبکر، احمد بن عمرو، المعروف بالخصاف، کتاب احکام الاوقاف، الناشر مکتبه الثقافه الدینیه، القاهره، جمادی الاولی، 1322 ه، ص 1.
17. مغازی، همان، ص 378. تاریخ المدینه، همان، ابی الفرج، عبدالرحمن بن الجوزی، الوفا باحوال المصطفی، تحقیق مصطفی عبدالواحد، مطبعة السعاده بمصر، ط 1، 1386 ه، 1966 م، ج 1، ص 57. علامه عسکری آن جا که املاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و منشأ تملک آن حضرت را درباره آن اموال بیان میکند، از جمله املاک آن حضرت وصیت مخیریق را نام میبرد که جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به: العلامه، العسکری، السید مرتضی، معالم المدرستین، المطبعة الکلینی، الناشر المجمع العلمی الاسلامی، ج 2، ط 3، 1413 ه، 1993 م، ص 141 به بعد. بیان ما تملکه الرسول و منشؤه. کتاب احکام الاوقاف، همان، ص 2.
18. جهت اطلاع بیشتر به این منابع مراجعه فرمایید: السیره النبویه، ج 2، ص 164. العباسی، شیخ احمد بن عبدالحمید، عمدة الاخبار فی مدینه المختار، الناشر اسعد درابزونی الحسینی، تصحیح شیخ محمد الطیب الانصاری، مطبعه المدنی القاهره، مکتبه التجاریه الکبری، ط 3، 1359 ه، ص 115-117. الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صار، 1385 ه، 1965 م، ج 2، ص 162. مقدمه مرآه العقول فی شرح اخبار الرسول، دارالکتب الاسلامیه، 1404 ه.ق، 1363 ه.ش، ج 1، ص 261. داماد افندی، عبدالله بن شیخ محمد بن سلیمان، مجمع الانهر فی شرح ملتقی الابحر، داراحیاء التراث العربی، للنشر و التوزیع، ج 1، ص 730. کتاب الوقف، الاحکام السلطانیه، ص 151. باغهای مخیریق و... ابنتیمیه، المنتقی من اخبار المصطفی، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، ط 2، 1398 ه، 1978 م، ج 2، پاورقی ص 439.
19. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 173. ما جاء فی اموال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقاته و نفقاته بالمدینه، وسائل الشیعه، ج 13، ص 294-293. کتاب الوقوف و الصدقات، باب 1، ص 311، باب 10 و ج 17، ص 443. کتاب الفرائض، و المواریث، باب 4، حدیث 8، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513-512. کتاب الوقوف و الصدقات، بحارالانوار، ج 100، ص 183، حدیث 10، ج 22، ص 300-295. باب صدقاته و اوقافه (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج 43، ص 235-236 و ج 44، ص 163، حدیث 2، ج 46، ص 121، حدیث 12 و ص 166 حدیث 10. قرب الاسناد، بیتا، ص 160. قاموس الرجال، ج 8، ص 468. عمده الاخبار، ص 443 به بعد. ابی عبدالرزاق ابن همام الصنعانی، المصنف، تصحیح و تعلیق شیخ حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت، لبنان، منشورات مکتب الاسلامی، ط 1، 1392 ه، 1972 م، ج 5، ص 10361. البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار و یهامشه جواهر الاخیار و الاثار، ج 5، ص 148. دعائم الاسلام، ج 2، ص 341، حدیث شماره 1282. احمد بن علی بن حجر العسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، دارالمعرفه للطباعه و النشر، بیروت، لبنان، ج 5، ص 402. مینویسد: ان اول صدقه موقوفه کانت فی الاسلام اراضی مخیریق التی اوصی بها الی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فوقفها النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)... مغازی، ج 1، ص 263-262. اراضی مخیریق، معجم البلدان، ج 5. کلمه النضر، ص 291، 290، 241. نیل الاوطار شرح منتقی الاخبار من احادیث سید الابرار، ج 6، ص 22. صدقات الرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، الطبقات الکبری، ج 1، ص 501. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الدکتور جواد علی دارالعلم للملائین، بیروت، مکتبه النهضه بغداد، ط 1، ج 7، ص 43.
20. معجم البلدان، ج 1، ص 512 مینویسد: بویره موضع منازل بنیالنضیر الیهود الذین غزاهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد غزوه احد...
21. وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج 4، ص 1210.
22. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 188. وفاء الوفاء، همان.
23. عن ابن الحنفیه قال: لو کان علی رضی الله عنه ذاکراً عثمان رضی الله عنه ذکره یوم جائه ناس فشکو اسعاه عثمان فقال لی علی اذهب الی عثمان فاخبره انها صدقه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فمرسعاتک یعملون فیها (بها) فاتیته بها فقال اغنها عنا فاتیت بها علیاً فاخبرته فقال: ضعهاحیث اخذتها، صحیح البخاری، ابیعبدالله محمد بن اسماعیل... دارو مطابع الشعب، ج 4، ص 102. فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج 6، ص 150.
24. فتح الباری، ج 6، ص 150.
25. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 15، ص 147 و ج 16، ص 221.
26. العینی، بدرالدین، ابیمحمد، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج 15، ص 20.
27. ابی عمر احمد بن محمد بن عبدربه الاندلسی، العقد الفرید، شرح احمد امین، احمد الزبن، ابراهیم الابیاری، القاهره، مکتبه النهضه المرتضویه، ط 2، 1381 ه.ق، 1962 م، ج 4، ص 283.
28. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 1، ص 198.
29. همانگونه که گذشت از جمله صدقات و موقوفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باغهای مخیریق است که نام یکی از آنها مشربهام ابراهیم است. عمر بن شبه در این باره مینویسد: در آخر باب العوالی مدینه منوره بستانی است که چون امابراهیم همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن جا درد زایمان عارض شد، دستش را به چوبی گرفته بود و پس از این که فرزندش در آن جا متولد شد آن را به مشربه امابراهیم نامگذاری کردند که هم اکنون آن چوب در آن مشربه معروف است. البصری، تاریخ المدینه المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفکر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 174-173. و درختان این مشربه از وادی «مهزور» آبیاری میشده است. همین مأخذ.
30. مقدمه مرأه العقول فی شرح اخبار الرسول، ج 1، ص 127. معالم المدرستین، ج 2، ص 141.
31. جهت اطلاع بیشتر درباره جعلی بودن این حدیث و انگیزه سیاسی آن رجوع شود به: نقش ائمه در تهذیب احادیث نبوی، نورالله علیدوست خراسانی، با مقدمه آیت الله سبحانی، انتشارات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) چاپ اول، 1390، ص 57 به بعد.
32. بحارالانوار، ج 20، ص 173.
33. «وادی القری» درهای میان مدینه و شام و از توابع مدینه است، دارای دهات و آبادیهای زیاد و در سال هفتم هجرت با قدرت نظامی ارتش اسلام که اصطلاحاً مفتوحه عنوه نامیده میشود، فتح شد. ساکنین آن یهودی بوده و هر چه زمین آباد داشتند، مال مسلمین شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به یهودیها به عنوان مزارعه و مساقات واگذار کرد. وفاء الوفاء، ج 4، ص 1329-1328. معجم البلدان، ج 5، ص 345. جهت اطلاع بیشتر به معجم البلدان کلمهی «قری» و «وادی» رجوع شود.
34. مَسْکِن به کسر کاف اسم مکانی در کوفه است. یاقوت حموی مینویسد: کنار نهر دُجَیل در نزدیکی دیر جاثلین قرار دارد آن جا که عبدالملک با مصعب در سال 72 جنگ کرد و کشته شد که قبرش در آن جا معروف است. معجم البلدان، ج 5، ص 127.
35. وسائل الشیعه، ج 13. کتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، ص 312، حدیث 4. فروع کافی، ج 7، ص 49. کتاب الوصایا، باب صدقات النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه و الائمه (علیهمالسلام) حدیث 7، بحارالانوار، ج 42، ص 74-71، ج 41، ص 42-40. دعائم الاسلام، ج 2، ص 341 حدیث شماره 1284. الفیض الکاشانی، الوافی، منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی، 1404 ه.ق، ج 2، باب صدقات النبی، ص 79. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 512. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 15، ص 146. خوئی، حاج میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، شرح حسن زاده آملی، ج 18، ص 365. البحرانی، کمال الدین میثم، شرح نهجالبلاغه، چاپخانه خدمات چاپی، ج 4، ص 407. محمودی، شیخ محمدباقر، نهج السعاده فی مستدرک نهجالبلاغه، بیروت، لبنان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 2، ص 434. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 228-225.
36. بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما تصدق به علی بن ابیطالب و هو حیّ سوی تصدق بداره التی فی بنی زریق صدقه لاتباع و لاتوهب حتی یرثها الله الذی یرث السموات و الارض و اسکن هذه الصدقه خالاته ما عشن و عاش عقبهن فاذا انقرضوا فهی لذوی الحاجه من المسلمین، وسائل الشیعه، ج 13. کتاب الوقوف و الصدقات، باب 6، ص 304. حدیث 4، نهجالسعاده فی مستدرک نهجالبلاغه، ج 4، ص 6. تهذیب الاحکام، ج 9، ص 154. الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج 4، ص 98. کتاب الوقوف و الصدقات، باب 6، حدیث 4. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 183، حدیث 23 و باب 128. باب الوقف و الصدقه و النحل، مستدرک الوسائل، همان. باب صدقات النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه و الائمه (علیهمالسلام) ج 2، ص 81. دعائم الاسلام، همان، ص 343، حدیث 1285. با این تفاوت که در بعضی از منابع مانند من لایحضره الفقیه در آخر حدیث آمده است شهدالله، روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 11، ص 171.
37. معجم البلدان، ج 3، ص 286. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1239.
38. بیهقی، ابیبکر، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، ج 6، ص 161.
39. الحنفی الزیعلی، جمالالدین ابی محمد عبدالله بن یوسف، نصب الرایه لاحادیث الهدایه، داراحیاء التراث العربی، للطباعه و النشر، بیروت، لبنان، ط 3، 1407 ه، 1987 م، ج 3، ص 478. کتاب الوقف، تصدق علیّ بارضه و داره بمصر و بامواله بالمدینه علی ولده.
40. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 226.
41. وفاء الوفاء، ج 4، ص 1282.
42. وفاء الوفاء، همان، ص 1186. ابن شبه، همان، ص 224. العباسی، شیخ احمد بن عبدالحمید، عمده الاخبار فی مدینه المختار، تصحیح شیخ محمد الطیب، قاهره، مطبعه المدنی، ط 3، 1359، ص 305.
43. عمده الاخبار، همان. تاریخ المدینه، همان، ص 224. وفاء الوفاء، همان.
44. تاریخ المدینه، همان ص 225. عمده الاخبار، همان، ص 306. وفاء الوفاء، همان.
45. تاریخ المدینه، همان، ص 224.
46. تاریخ المدینه، همان. درباره موقوفههای حضرت، صاحب احقاق الحق نیز مواردی را این گونه نقل میکند: در جلد 8، ص 584 از سمهودی نقل کرده که چشمههایی که وقف کرده عبارتند از «عین البحیر»، «عین ابی نیزر»، «عین نولا»، «بغیبغات»، «عین خیف الاراک»، «عین خیف لیلی» و «عین خیف یسطاس» و در ص 585 عین بغیبغه و ابی نیزر را از معجم البلدان و شفاء الغلیل و وفاء الوفاء نقل کرده است. و در ص 586 «عین الملک» از وفاء الوفاء و در همان ص 586 «عین ینبع» را از بیهقی ج 6، ص 160 احکام الاوقاف ص 9، ذخائر العقبی، ص 103. ریاض النضره، ص 277؛ ارجح المطالب، ص 167؛ وفاء الوفاء، ص 589 نقل کرده و باز عین ابی نیزر را از وفاء الوفاء و ربیع الابرار (مخطوط، ص 680 و 590) نقل کرده است. الحسینی المرعشی، السید الشهید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل به اهتمام حسن الغفاری، کتابفروشی اسلامی، 1384 ه.ق، ج 8، ص 592-583.
47. الدکتور صبحی الصالح، نهجالبلاغه، قم، منشورات دارالهجره، 1395 ع.ق، ص 379 نامه 24. محمد عبده، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد محیی الدین، مطبعه الاستقامه، مصر، بیتا، ج 2، ص 26-25، نامه 24. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 15، ص 150-146. منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، ج 18، ص 364. البحرانی، کمالالدین میثم بن علی بن میثم، شرح نهجالبلاغه، چاپخانه خدمات چاپی، چ 2، سال 1404 ه، دفتر نشر الکتاب، ج 4، ص 405. بحارالانوار، ج 100 باب الوقف و فضله، ص 184.
48. عن ابیعبدالله (علیهالسلام) انه ذکر امیرالمؤمنین علیاً صلوات الله علیه فقال کان عبدالله قد اوجب الله له الجنه عمد الی ماله فجعله صدقه مبتوله تجری بعده للفقراء و قال اللهم انی انما جعلت هذا لتصرف النار عن وجهی و لتصرف وجهی عن النار، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 511. دعائم الاسلام، همان، ص 340. کتاب احکام الوقف، ص 10، صدقه علی بن ابیطالب.
49. الشافعی، ابیعبدالله محمد بن ادریس، کتاب الام، رمضان 1388 ه، 1986 م، ج 3، ص 279 و 281. السنن الکبری، ج 6، ص 161. نظام الحکومه النبویه المسمی، التراتیب الاداریه، ج 1، ص 402 و 408. جواهر الاخبار در حاشیه بحر زخار، ج 5، ص 148-147.
50.... عن ابی مریم قال سألت اباعبدالله (علیهالسلام) عن صدقه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه علی (علیهالسلام) فقال هی لنا حلال و قال ان فاطمه (علیهاالسلام) جعلت صدقتها لبنیهاشم و بنیالمطلب، فروع کافی، ج 7، ص 48. کتاب الوصایا، حدیث 2 و 4. بحارالانوار، ج 43، ص 235. وسائل الشیعه، ج 13. کتاب الوقوف و الصدقات، ص 294، حدیث 8.، البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، ج 5، ص 147. الوافی، ج 2، ص 78. روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 11، ص 163.
51. وفاء الوفاء، همان، ص 1117 و در ص 1130. فقط امالعیال را نام میبرد. معجم البلدان، دار بیروت للطباعه و النشر، 1408 ه، 1988 م، ج 1، ص 254.
52. سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، باخبار دارالمصطفی، ج 3، ص 999-998.
53. دعائم الاسلام، ج 2، ص 343.
54. روی عاصم ابن حمید عن ابیبصیر قال: ابوجعفر (علیهالسلام) الا احدثک بوصیه فاطمه (علیهاالسلام) قلت بلی فاخرج حقاً او سفطاً فاخرج منه کتاباً فقرأه: بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمه بنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اوصت بحوائطها السبعه: العواف و الدلال و البرقه و المیثب و الحسنی و الصافیه و مال امابراهیم الی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) فان مضی علی (علیهالسلام) فالی الحسن (علیهالسلام) فان مضی الحسن فالی الحسین (علیهالسلام) فان مضی الحسین فالی الاکبر من ولدی شهد الله علی ذلک و المقداد بن الاسود و الزبیر بن العوام و کتب علی بن ابیطالب (علیهالسلام). من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 180. فی الوقف و الصدقه و النحل، حدیث 13، باب 128. وسائل الشیعه، ج 13. کتاب الوقوف و الصدقات، ص 311، باب 10، حدیث 1. الوافی، ج 2، ص 78. باب صدقات النبی و فاطمه و الائمه (علیهمالسلام) و وصایاهم، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513-512. بحارالانوار، ج 43، ص 235 و 236، ج 100، ص 185، حدیث 14. فروع کافی، ج 7، ص 48. کتاب الوصایا، حدیث 5، ص 49، حدیث 6. تهذیب الاحکام، ج 9، ص 169. کتاب الوقوف و الصدقات، حدیث 48، دعائم الاسلام، ج 2، ص 344-343. النوری، الطبرسی، میرزا حسین، نفس الرحمان فی فاضئل سلمان، تحقیق جواد قیومی، ط 1، 1369 ش، 1411 ه.ق، انتشارات مؤسسه کوکب، ص 106-105.
55. بحارالانوار، ج 100، ص 185-184. روضیه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 11، ص 159.
56. عن ابیجعفر، (علیهالسلام) انه قال: تصدق الحسین بن علی (علیهالسلام) بدار فقال له الحسن (علیهالسلام) تحول عنها، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 511. دعائم الاسلام، ج 2، ص 344، حدیث شماره 1289.
57. عن الحسین بن علی (علیهالسلام) انه ورث ارضاً و اشیاء فتصدق بها قبل ان یقبضها. دعائم الاسلام، همان، ص 339، حدیث شماره 1271. مستدرک الوسائل، همان. با این تفاوت که در مستدرک آمده است: عن الحسین بن علی (علیهالسلام) انه ورق ارضاً او اشیاءً.
58. کلینی، ابیجعفر، محمد بن یعقوب، اصول کافی، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1388 ه، ج 1. کتاب الحجه، باب الاشاره و النص علی ابیالحسن الرضا (علیهالسلام)، ص 256-253، حدیث 15. جهت اطلاع بیشتر به همین مدرک رجوع شود.
59. هذا ما تصدق به موسی بن جعفر تصدق بارضه فی مکان کذا و کذا کلها و حد الارض کذا و کذا تصدق بها کلها و نخلها و ارضها و قناتها و ماثها و ارحابها «و ارجاءها خ ل» و حقوقها و شربها من الماء و کل حق هولها فی مرفع او مظهر «موقع او مطهر خ ل» او عرض او طول او مرفق او ساحه او اسقیه او متشعب او مسیل او عامر او غامر تصدق بجمیع حقوقه من ذلک علی ولد صلبه من الرجل و النساء یقسم و الیها ما اخرج الله عزوجل من غلتها بعد الذی یکفیها فی عمارتها و مرافقها، و بعد ثلاثین غذقاً تقسم فی مساکین القریه بین ولد موسی للذکر مثل حظّ الانثیین فان تزوجت امرأه من بنات موسی فلا حق لها فی هذه الصدقه... وسائل الشیعه، ج 13. کتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، حدیث 5، ص 314. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 184. فروع کافی، ج 7، ص 52. بحارالانوار، ج 48، ص 281. تاریخ الامام موسی بن جعفر (علیهالسلام) باب وصایاه و صدقاته صلوات الله علیه، حدیث 2. الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) با مقدمه السید حسن الخرسان، النجف، منشورات مطبعه الحیدریه، 1390 ه.ق، ج 1، ص 30. تهذیب الاحکام، ج 9، ص 17. باب الوقوف و الصدقات، حدیث 55. روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 11، ص 183. الوافی، ج 2، ص 81، باب صدقات النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه و الائمه (علیهمالسلام).
60. شیخ مفید، ارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، قم، ط 1، 1413 ه، ج 2، ص 330.
61. ارشاد، مفید، همان. بحارالانوار، ج 44، ص 166.
62. بحارالانوار، ج 46، ص 167-166.
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)، چاپ اول.