شصت سال جنايت ؛ شصت سال مقاومت
نويسنده: محمدعلی صمدی
اعلامیه بالفور و پایانی بر جنگ های صلیبی
شریف مکه
"شریف مکه" از طرف دولت عثمانی بر تمام شؤون شبه جزیرة عربستان کنترل داشت، به علاوه از حمایت معنوی خاصی در میان اعراب مسلمان سراسر قلمرو عربی امپراتوری عثمانی برخوردار بود. در آستانة جنگ، دولت مرکزی از "حجاز" خواست که از دستورات مرکز اطاعت کند و قوانین سربازگیری و تأمین نیرو برای ارتش را در آن منطقه اجرا کند. "شریف مکه" قبول نکرد و عثمانی بلافاصله او را برکنار کرد، اما به دلیل گرفتاریهای ناشی از جنگ نتوانست مسألة برکناری "شریف" را با جدیت دنبال کند. در همین ایام، عبدالله پسر "شریف مکه" (پادشاه آیندة اردن) که نمایندة "پارلمان عثمانی" بود، در قاهره با نمایندة انگلستان در مصر، اولین تماس خود را برقرار کرد و نظر او را دربارة جنگ احتمالی میان اعراب و عثمانی جویا شد. پاسخ نمایندة انگلستان ناامید کننده بود، زیرا هنوز جنگ آغاز نشده بود و انگلستان، به سیاستهای سنتی خود در برابر عثمانی التزام داشت. چند ماه بعد جنگ آغاز شد و با تغییر سیاست انگلستان، بار دیگر "شریف مکه" در کانون توجهات نمایندگان انگلیس در خاورمیانه قرار گرفت. نامهنگاری میان "شریف مکه" و پسران او با مقامات بلندپایة انگلستان آغاز شد و به "شریف مکه" وعده داده شد که در صورت قیام علیه عثمانی، او به عنوانی فرمانروای "سرزمینهای متحد عربی"، مورد حمایت بریتانیا خواهد بود.
لارنس عربسنان
دولت یهودی حافظ منافع بریتانیا
"یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین به وجود آید و بین سه تا چهار میلیون نفر یهودی که در اروپا متفرقاند به آنجا بروند و به این ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار "مصر" و "کانال سوئز" ایجاد کرده و نقطة حساسی را در دست خواهد داشت".
صاحب این پیشنهاد یکی از اعضای "فدراسیون صهیونیستهای انگلیسی" بوده و نام "هربرت ساموئل" نام داشت. در آن زمان رئیس این فدراسیون کسی نبود جز دکتر "حیم وایزمن" که در دانشگاه منچستر انگلستان کرسی تدریس شیمی داشت. وی به دلیل اختراع ماده "استون" که برای ساخت مواد منفجره در جنگ جهانی اول بسیار به کار انگلستان آمد، محبوبیت و نفوذ کلام فراوانی در میان رجال و سیاستمداران انگلیسی داشت. از این پس شخص دکتر "حیم وایزمن" به جدیترین مدافع پیشنهاد "هربرت ساموئل" تبدیل و با استفاده از تمام نفوذش با عالیترین مقامات انگلیسی برای عملی ساختن پروژة "دولت یهودی" وارد مذاکره شد.
پایان جنگهای صلیبی !!
یک سال پیش از این واقعه، جداییطلبان عرب به رهبری شریف مکه و پسرانش، اولین شرنگ خیانت متحدین صلیبی خود را چشیده بودند، اما یا کاری نمیتوانستند انجام دهند و یا از سر سادهلوحی، هنوز به آیندة روابط خود با انگلستان امیدوار بودند و نمیخواستند اقدام مخالفتآمیزی علیه متحد خیانتکار خود به انجام برسانند. جریان به این شرح بود که پس از "فتح دمشق" و اعلام "حکومت موقت عربی" از سوی "فیصل"، روسیة تزاری گرفتار انقلابی بزرگ شد که طومار سلطنت و نظام تزاری را در هم پیچید. دو ماه پس از پیروزی انقلابیون روسیه، رژیم کمونیستی که جانشین نظام تزاری شده بود، در یک اقدام انقلابی، به انتشار تعداد زیادی از قراردادهای استعماری محرمانه، میان استعمارگران غربی و روسیه تزاری در مطبوعات اقدام کرد. در میان این اسناد، تعدادی مربوط به سرزمینهای عربی میشد و چونان آب سردی بر سر رؤیاهای شیرین و پرحرارت رهبران جداییطلب عرب ریخته شد. ماجرا از این قرار بود که تنها چند ماه پس از اتمام "مذاکرات فیصل - مک موهان" به سال 1915، وزیر خارجة انگلستان، با سفیر فرانسه در لندن تماس گرفته و از او خواست که دولت فرانسه منافع خود را در بخش آسیایی عثمانی به بحث بگذارد. با اجابت فرانسه، "سِر مارک سایکس" معاون وزیر کابینة جنگی انگلستان و "جرج پیکو" کنسول فرانسه در بیروت، جزئیات توافق انگلستان و فرانسه را تنظیم کرده و فرمولی موقت برای "تقسیم استانهای عربی عثمانی" طرحریزی کردند. در همان سال، "سایکس" و "پیکو"، وزیر خارجة روسیه را در جریان توافق خود قرار دادند و او نیز اعلام کرد، چنانچه فرانسه و انگلستان مالکیت روسیه را بر "آناتولی شمال شرقی" بپذیرند، روسیه نیز توافق "سایکس" و "پیکو" را میپذیرد. توافق نهایی میان سه دولت در اکتبر 1916 انجام گرفت و به قرار داد "سایکس - پیکو" معروف شد. طی این قرارداد، جهان عرب میان فرانسه و انگلستان تقسیم میشد. منطقة نفوذ انگلستان از مرزهای "صحرای سینا" میگذشت، "اردن" و "عراق" را از کرکوک به خلیج فارس میپوشاند و شامل بنادر "حیفا" و "عکا" نیز میشد. فرانسه نیز بخش اعظم "سوریه" و قسمتی از "نوار شمال عراق" و بخشهایی از "آناتولی جنوبی" را در اختیار میگرفت. در این میان، آن چه باقی میماند، قسمت اعظم "فلسطین" کنونی بود (به استثنای بخش جنوبی و صحرای نقب) که با توافق روسیه، توسط یک "سیستم بینالمللی" اداره میشد.
یکی از اهداف قرارداد "سایکس - پیکو" تکهپاره کردن جهان عرب و ایجاد موانع مصنوعی بر سر راه وحدت مجدد آن بود. این در حالی بود که قول اتحاد ممالک عربی تحت امر یک "خلافت عربی - اسلامی" واحد قبلاً به "حسین شریف مکه" داده شده بود و با همین وعدة شیرین، او را به میدان جنگ با دولت عثمانی فرستاده بودند. طبیعی است که "شریف مکه" در جریان این قرارداد قرار نگرفت و حتی در سال 1917، که "سایکس" و "پیکو" در جده با او ملاقات کردند، وی را در جریان قرار ندادند. اما چند ماه بعد به دنبال انقلاب روسیه، تشت رسوایی استعمارگران از بام افتاد و جهان عرب را با یک شوک سنگین مواجه کرد. تنها چند ماه بعد، دومین شوک به اعراب و مسلمانان وارد شد.
اعلامیه ی بالفور، ادای دین ملکه به روچیلد ها
لرد روچیلد عزیز!
بسیار خوشوقتم اطلاعیه زیر را که از طرف دولت اعلیحضرت در جهت همدردی با آمال صهیونیستی یهود، به کابینه تسلیم و به وسیلة آن مورد تصویب قرار گرفته است، به اطلاع شما برسانم:
دولت اعلیحضرت، تأسیس یک "موطن ملی" برای مردم یهود در فلسطین را به دیدة مساعد مینگرد و بهترین تلاشهای خود را برای تسهیل وصول به این هدف به کار میبرد و صریحاً تأکید میورزد که هیچ عاملی نباید به زیان حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در هیچ کشور دیگر، صورت گیرد. باعث امتنان من خواهد بود، اگر این اطلاعیه را به اطلاع "فدراسیون صهیونیزم" [سازمان جهانی صهیونیزم" به عنوان بازوی اجرایی "کنگرة جهانی صهیونیستها"] برسانید.
ارادتمند شما
آرتور جیمز بالفور
صهیونیستها، نامة فوق را که در ادبیات سیاسی جهان به نام "اعلامیة بالفور" شناخته میشود، به عنوان سند رسمی و معتبر حق حاکمیت یهود بر فلسطین تلقی کرده و میکنند.
پیش از این گفتیم که خاندان "روچیلد"، پادشاهان بیتاج و تخت اروپا محسوب میشدند و قدرتمندترین آنان یعنی "روچیلد لندن" لقب پادشاه یهود را یدک میکشید. همچنین از پیوند و نزدیکی "آرتور جیمز بالفور" با "ناتی" ("ناتانیل روچیلد"، قدرتمندترین فرد خاندان روچیلد در پایان قرن نوزدهم) مطالبی نوشتیم. "بارون ادموند روچیلد"، رییس روچیلدها در فرانسه، برادرزاده "ناتی" و مهمترین پشتیبان اقتصادی و سیاسی "جنبش صهیونیزم" و "سازمان جهانی صهیونیزم" بود. طبیعی است که نامه وزیر امور خارجه بریتانیا (نزدیکترین و وابستهترین کشور به پادشاه یهود) به یکی از سران "امپراتوری روچیلد" که با عنوان "لرد روچیلد عزیز" آغاز شده و در آن پیام پادشاه انگلستان ابلاغ شده باشد، به منزل وعدهای قطعی محسوب خواهد شد.
راضی کردن "خلیفة عربی - اسلامی"(!)
ابتدا در ژانویة سال 1918 دیپلماتی به نام "هوگارت" مأمور شد تا با "شریف مکه" ملاقات کرده و او را دلگرم سازد. "هوگارت" به جده رفت و به "شریف مکه" قول داد که حمایت بریتانیا از "وحدت ملت عرب" پابرجاست و قرار نیست در "فلسطین"، اعراب، تابع یهودیان و یا بالعکس باشند، "بیتالمقدس" نیز توسط یک "سیستم بینالمللی" اداره خواهد شد، مسجدالاقصی نیز به مسلمانان تعلق خواهد گرفت و حمایت انگلیس از "بازگشت یهودیان" تا جایی است که به آزادی "جمعیت بومی فلسطین" از نظر سیاسی و اقتصادی ضربه نزند.
"هوگارت" به "شریف مکه" متذکر شد، در صورت همراهی اعراب با مسألة "بازگشت یهودیان"، نهضت استقلالخواهی اعراب، مورد حمایت یهودیان جهان نیز قرار خواهد گرفت.
در همان نظر اول، مشخص است که پیام "هوگارت" به هیچوجه "اعلامیة بالفور" را نفی نمیکند و هیچ تضمینی به اعراب نمیدهد؛ اما جهل و بیتدبیری "شریف مکه" به یاری انگلستان آمد و "خلیفة عربی - اسلامی"(!) به طرفداران خود اطمینان داد که استقرار یهودیان در فلسطین، به استقلال اعراب لطمهای نمیزند(!) و حتی از پسر خود "فیصل" خواست که از "یهودیان مهاجر به فلسطین"، به عنوان "میهمان" پذیرایی و استقبال کند و برای رفاه اقتصادی فلسطین، با آنان همکاری کند. متعاقباً در 19 ژانویه سال1918 یک هیأت سه نفره توسط "کمیتة خاورمیانه وزارت خارجة انگلستان" انتخاب شدند تا تحت سرپرستی "حیم وایزمن" (رئیس فدراسیون صهیونیستهای انگلیسی) به فلسطین بروند و در آنجا با همکاری یکی از مأموران وزارت خارجة انگلستان به نام "اورمسبی گور" نتایج سیاسی حاصل از صدور اعلامیة بالفور و امکانات اجرای مفاد آن را بررسی کنند. این هیأت سه نفره "کمیسیون صهیونیزم" نام گرفت. در گام بعدی انگلستان طی اعلامیهای خطاب به 7 تن از شخصیتهای جهان عرب که خواستار توضیح انگلستان پیرامون قرارداد "سایکس - پیکو" شده بودند، وعدههای سابق خود را به اعراب تأیید کرد و حتی شخص "لرد بالفور" طی تلگرافی به "شریف مکه" اطمینان خاطر داد که "قرارداد سایکس - پیکو" یک معاهدة تمام نشده است که پیش از قیام اعراب تنظیم شده و هدف آن، پیشگیری از برخی مشکلات ناشی از جنگ بوده است. به این ترتیب "ارتشهای متحد عرب" بار دیگر امیدوارانه برای پیکار نهایی با عثمانی مهیا شدند. اتفاقات معنادار دیگری هم که نشان از خلف وعدة بریتانیا داشت، به وقوع پیوست؛ اما هر بار استعمارگران با صدور یک اعلامیه چند پهلو و مبهم خطاب به سران استقلالطلب عرب که هیچ نکتة تازهای هم در بر نداشت سوء ظن و خشم اعراب را مهار میکردند تا مبادا شکافی در جبهة انگلستان ایجاد و سیر جنگ دچار اختلال شود.
منبع:خبرگزاری فارس
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله