رابطه اميد و موفقيت در خانواده
نويسنده: مهرى زينهارى
هر كس در زندگى خود چشم اندازى را براى آينده خويش تنظيم مى كند و با برنامه ريزى ـ و چه بسا خيال پردازى ـ هدفش را تعقيب مى كند. آدمى به اميد زنده است و با اميدوارى تلاش مى كند. مادر, كودكش را با اميد شير مى دهد; كشاورز با اميد, بذر را در دل زمين مى نهد; صنعتگر, صنعتش را با اميد به نفع و توسعه, به كار مى گيرد; يك جوان با اميد به آينده اى سعادتمند و خوشبخت تن به ازدواج مى دهد و از خانواده خود مستقل مى شود. بيمارى كه به آسانى و علاقه, خود را به چاقوى جراح مى سپارد و يا داروى تلخ را مصرف مى كند, با اميد به بهبودى و پاكسازى ريشه هاى فساد و مرض است. و خلاصه اينكه موفقيت و نشاط در امور مادى و معنوى, در گرو اميد به آينده آنهاست, زيرا فطرت آدمى بر اميد استوار است و اين فطرت, زمانى تغيير مى كند كه انسان از مسير اصلى خود خارج شده و به خاطر عواملى گرفتار ياس و نوميدى شود.
خانواده كه كوچكترين واحد اجتماعى جامعه و اولين كانون تكوين و شكل گيرى شخصيت فردى و اجتماعى آدمى است با درخشش جرقه هاى اميد, به موفقيت مى رسد, زيرا در پرتو ((اميد)) مى توان فرزندانى شاد و پركار داشت و آنها را با روشهاى علمى صحيح كه بر گرفته از فطرت و عاطفه است, تربيت نمود و براى آينده اى روشن آماده شان ساخت. بدون ترديد كودك در خانواده روش هدف يابى را مىآموزد, شيوه هاى برنامه ريزى و تلاش و جديت را فرا مى گيرد و اميدوارى و پايبندى به آنها را در وجود خود تعميق مى كند. در نقطه مقابل, رشد بزهكارى, اعتياد, افت تحصيلى, ناهنجاريهاى اخلاقى, پوچى و بى هدفى, ناشى از شيوه هاى غلط تربيتى و كور كردن اميدهاى فرزندان است.
تذكر اين نكته ضرورى است كه اميد, زمانى محرك و رمز موفقيت است كه همراه با ((اراده)) و برنامه ريزى دقيق باشد و در غير اين صورت, زندگى آينده ((سرابى)) بيش نخواهد بود.
انسان منفى باف و ضعيف الاراده نه تنها نمى تواند از موقعيتهاى مفيد استفاده كند, بلكه هميشه مزاحم ديگران بوده و نيروى باطنى خود را در جلوگيرى از كار و پيشرفت و ايجاد مانع به كار مى برد. او با كلماتى مانند ((نمى شود)) و ((نمى توانيم)), خاموش و بى تحرك گوشه اى مى نشيند و ديگران را مايوس مى كند.
هر چند گفته كسانى چون ناپلئون نمى تواند ملاكى براى ما باشد اما به عنوان كسى كه در جهت اهداف خودش پيروزيهاى بزرگى داشت مى گفت: بايد كلمه ((نمى شود)) از قاموس زندگى و از لغت محو گردد. او از شنيدن واژه هاى ((نمى شود)) ((نمى توانم)) و ((نمى دانم)) بسيار دلتنگ مى شد و مى گفت: ((بخواه, مى شود.))(1)
آيا هيچ مشاهده كرده ايد كه ديدگاهها و تلقينات مثبت و منفى پدران و مادران چه تاثيراتى در روحيات و عملكرد فرزندان داشته و چه پيامدهايى را به دنبال دارد؟ آنها با كور كردن اميد و تاريك جلوه دادن آينده جوان و نوجوان و بدگويى از افراد و اقشار جامعه و مديران كشور, اراده آنها را سست, زندگى را بى هدف و ارزشهاى اسلامى و معنوى را كم رنگ مى كنند و در نتيجه زمينه تهاجم و شبيخون نظامى و فرهنگى دشمنان را فراهم مى سازند.
با اين بيان, آرزو نوعى خواستن است كه خواسته شده تحققى ندارد. از اين رو ممكن است منشا آثار منفى و نيز موجب كوتاهى در وظايف فعلى شود. در مناجات امام سجاد(ع) آمده است: ((واعوذ بك من دعا محجوب و رجا مكذوب))(3)
خدايا! از دعايى كه حجاب جلو آن را گرفته و اميدى كه خلاف واقع است به تو پناه مى برم.
آرزهاى غيرواقعى و طولانى, آدمى را از خدا دور مى كنند و زمينه هاى تربيتى و معنوى او را از بين مى برند. خداوند خطاب به حضرت موسى عليه السلام فرمود: ((اى موسى! در دنيا آرزوى طولانى نداشته باش, زيرا سنگ دل مى شوى.))(4)
خداوند در قرآن مى فرمايد:
((يا عبادىالذيأن اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا.))(5)
اى بندگان من كه نسبت به خود اسراف كرده ايد! از رحمت خدا نا اميد نباشيد زيرا كه خدا تمام گناهان را مى بخشد.
در اين آيه خداوند گنهكاران را با عنوان ((بندگان من)) خطاب كرده است و اين, حاكى از عنايت حق به سعادت و رستگارى بندگانش مى باشد.
در برخورد با افراد مشاهده كرده ايد كه مى گويند: با اينكه شخص نااميدى نيستيم اما هيچگاه موفق نمى شويم و توفيق نصيبمان نمى شود, مى خواهيم با ايمان و با تقوا باشيم, مى خواهيم خدمتگزار مردم و نوعدوست باشيم, مى خواهيم درس خوان و خوش خلق باشيم, اما نمى دانيم كه مانع ما چيست؟ و نمى دانيم كه چگونه بايد موفق شد؟
زندگى شيرين را كسى دارد كه علاوه بر آشنايى با حقوق زوجين به صفابخشى به زندگى و دلگرم كردن همسر خويش مقيد باشد و از زحمات او قدردانى و به نظراتش احترام گذارد و تقاضاى از وى را در سطح معقول قرار دهد.
مردى خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: همسرى دارم كه وقتى به خانه مى روم, به استقبالم مى آيد. وقتى از خانه بيرون مى روم مرا بدرقه مى كند. وقتى مرا غمگين و افسرده مى بيند مى پرسد: چرا ناراحتى؟ اگر به خاطر روزى است كه خدا روزى ما را كفالت كرده است و اگر به خاطر آخرت و قيامت است كه خدا بر غم تو بيفزايد. پيامبر به او فرمود:
((خداوند كارگزاران و مامورانى دارد و اين زن از كارگزاران خداست. او نيمى از اجر شهيد را دارد.))(6)
موفقيت اين زن, در گرو اراده قوى در انجام وظايف خويش در مقابل همسر است كه موجب شگفتى رسول خدا(ص) نيز مى شود.
كسى مى تواند به هدف برسد كه با اراده اى قوى و سينه اى آهنين به سوى مقصد حركت كند تا به وصال آن نايل آيد.
در ره منزل ليلى كه خطرهاست بسى
شرط اول قدمآن است كه مجنون باشى
بايد بدانيد كه زندگى مانند صفحه شطرنج است و بازيگر طرف مقابل شما, زمان مى باشد. چنانچه اگر حركت نكنيد و مردد شويد و مهره هايتان را جابجا نكنيد, مهره هاى شما يكى پس از ديگرى از روى صفحه شطرنج محو خواهد شد. شما در برابر رقيبى بازى ميكنيد كه هيچ گونه تاخير و بى تصميمى را نمى پذيرد.
انسانهاى نااميد و ناموفق, اغلب دستاويزهايى را براى خود بهانه مى كنند تا كوتاهى و شكستهاى خود را توجيه كنند. مثلا مى گويند:
چنانچه گرفتار همسر و فرزندان نبودم ...
چنانچه از سلامت كافى برخوردار بودم ...
چنانچه شرايط مساعد بود ...
چنانچه جوان بودم ...
چنانچه كسى را داشتم كه كمكم كند ...
چنانچه خانواده ام مرا درك مى كرد ...
چنانچه مى توانستم تصميم بگيرم ...
چنانچه خوش شانس بودم ...
و چنانچه شهامت و جرات شناخت واقعيات خويش را داشتم, در مى يافتم كه چه عيبى دارم و آن را اصلاح مى كردم.
همه مى دانيم كه همه اينها بهانه است. چه بسيار مردان و زنانى كه با داشتن همسر و فرزند به موفقيتهايى رسيدند و چه بسيار كسانى كه از سلامت كافى برخوردار نبودند و چه بسيار كسانى كه در سن پيرى و در شرايط سخت زندگى و بدون كمك گيرى از ديگران, ترقى و پيشرفت كردند.
مهم, همان بهانه اخير است كه بخاطر دلبستگى هاى مادى و آلوده شدن فطرت اوليه و جولانگاه شيطان قرار گرفتن نفس آدمى, قدرت عيب شناسى و خودشناسى از او گرفته مى شود و زمينه هاى تربيت و پرورش و رشد مادى و معنوى او به ضعف مى گرايد.
خستگى جسم و روح نتيجه عواملى نظير ملامت, عصبانيت, احساس قدرنشناسى از طرف ديگران, عجله و اضطراب است كه از ميزان فعاليت انسان مى كاهند و او را در بيمارى ناشناخته فرو مى برند.
نگرانى مى تواند آدمى را گرفتار ورم مفاصل, ناراحتى قلبى, معده و ... كند. يكى از معروف ترين متخصصان ورم مفاصل عقيده دارد:
((ناكامى در زناشويى, غصه و مصيبتهاى مالى, تنهايى, نگرانى و تاملات ممتد, از عوامل موثر ورم مفاصل مى باشند.))(7)
اما چه بايد كرد؟ و چگونه بايد از اين بحران روحى و آثار آن رهايى جست؟ چگونه مى توان از خود انسانى آرام, شاداب, اميدوار و پر تحرك ساخت؟
براى رهايى از نوميدى و كم كردن فشارهاى روحى راههاى زير پيشنهاد شده است:
1 ـ در كارهاى خود به خدا توكل كنيد.
((توكل)) پس ار استفاده از اسباب طبيعى و مصمم شدن بر كارى است. افرادى كه افق ديد و انديشه خود را در وسايل, امكانات و محاسبات مادى محدود مى كنند و از اراده خداوندى غافل مى شوند, گرفتار نااميدى و التهاب روحى مى گردند, اما ايمان به قدرت لايزال الهى و نظارت دائمى خدا بر بندگان و اينكه خداوند براى انسانها جز خير و خوبى نمى خواهد, روح اميد را تقويت مى كند.
جهان بينى اعتماد كنندگان و متوكلين به خدا اين است كه:
((بيدك لابيد غيرك زيأادتأى و نقصأى و نفعأى و ضرىأ))(8)
زياد و كم شدن[ روزى من] و نفع و ضرر متوجه من, به دست تو, در اختيار توست نه در اختيار ديگران.
قرآن مى فرمايد:
((الا بذكرالله تطمئن القلوب))(9)
آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد.
روى گرداندن از خدا و فراموشى او موجبات بى هدفى و ناامنى روحى را فراهم مى آورد. خداوند در اشاره به همين واقعيت مى فرمايد: و من اعرض عن ذكرى أ فان له معيشه ضنكا(10)
هر كس از ياد من روى گرداند همانا زندگى تنگى خواهد داشت.
اصولا تنگى زندگى و احساس پوچى و بى هدفى بخاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى و عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است.
البته هنگامى كه به جامعه هايى كه از ياد خدا غافل شده اند, وارد شويم, مساله از اين هم وحشتناك تر خواهد بود. جوامعى كه على رغم پيشرفت شگفت انگيز صنعت و على رغم فراهم بودن همه وسايل زندگى, در اضطراب و نگرانى شديد به سر مى برند و در تنگناى عجيبى گرفتارند و خود را محبوس مى دانند; همه از هم مى ترسند, هيچ كس به ديگرى اعتماد ندارد, رابطه ها و پيوندها بر محور منافع شخصى است.
دكتر ((بيلى گراهام)) مى نويسد: ((جوانان امروز با مقايسه با نسلهاى گذشته با سوادترين, خوش ذوق ترين و با هوش ترين نسلها به شمار مى روند; ولى معلوم نيست چرا هميشه احساس عدم امنيت مى كنند, غمگين هستند و ناراضى; آنها حقيقتا چه مى خواهند؟ اينها سوالاتى است كه در تمام كشورهاى دنيا مطرح مى شود.))
آنگاه همين نويسنده تحت عنوان ((اعتقاد و ايمان قوى)) بزرگترين عامل نارضايتى ها, نااميدى ها و خرابكارى ها را نداشتن اعتقاد و ايمان نيرومند معرفى مى كند و مى گويد: ((ما بايستى اعتراف كنيم كه در مورد پرورش ((ايمان و عقيده)) در جوانان خود, سخت كوتاهى نموده ايم.))(11)
در مراحل حساس زندگى و اوج مشكلات اجتماعى و زندگى فردى, با كاربرد شيوه ها و ابزار صحيح, ايمان و توكل بر خدا مى توان تعادل و آرامش روحى خود را حفظ كرد.
2 ـ اگر مى توانيد براى افراد مورد اعتماد و مقبول خود, درد دل كنيد و غصه ها و نگرانى هاى خود را بازگو نماييد و از آنها راهنمايى بخواهيد ـ اگر چه براى شما كارى نكنند ـ كه اين, خود تسكينى فورى براى اضطرابات و نگرانى هاست.
3 ـ به آنچه كه داريد ـ اعم از ثروت, خانه, شغل, همسر و فرزندان ـ راضى و خشنود باشيد و از ارزشها و خوبى هاى اطرافيان و بستگان خود تعريف كنيد; در زندگى قانع باشيد; هيچ گاه زندگى خود را با اطرافيان مرفه مقايسه نكنيد بلكه با كسانى مقايسه كنيد كه سطح زندگى شان پايين تر از شماست كه اين مقايسه, موجب دلگرمى به زندگى و قناعت و رضايت به داشته هاى خدادادى است.
((سلمان فارسى)) صحابى بزرگ رسول خدا(ص) مى گويد:
(( اوصانأى خليلأى رسول الله (ص) بسبع لا ادعهن على كل حال : ان انظر الى من هو دونأى و لاانظر من هو فوقأى و ان احبذ الفقرا و ادنو منهم...))(12)
دوستم رسول خدا(ص) مرا به هفت چيز سفارش كرد كه هيچ گاه آنها را رها نكنم: يكى اينكه به افراد پايين تر از خودم (از نظر سطح زندگى) نگاه كنم نه به بالاتر از خودم. ديگر اينكه مستمندان را دوست داشته و به آنها نزديك شده[و با آنها مراوده و معاشرت نمايم]....
آنچه بايد هميشه مد نظر باشد اين است كه خوبى ها و نكات مثبت همسر و فرزندانتان را ببينيد تا براى كار كردن و تلاش براى ايشان اميدوار و پرجنب و جوش باشيد.
4 ـ با قرائت قرآن و دعا بويژه مناجات پانزده گانه امام سجاد(ع) كه در مفاتيح آمده است و انديشيدن پيرامون معانى و مفاهيم آنها, خود را تسكين دهيد.
خانواده كه كوچكترين واحد اجتماعى جامعه و اولين كانون تكوين و شكل گيرى شخصيت فردى و اجتماعى آدمى است با درخشش جرقه هاى اميد, به موفقيت مى رسد, زيرا در پرتو ((اميد)) مى توان فرزندانى شاد و پركار داشت و آنها را با روشهاى علمى صحيح كه بر گرفته از فطرت و عاطفه است, تربيت نمود و براى آينده اى روشن آماده شان ساخت. بدون ترديد كودك در خانواده روش هدف يابى را مىآموزد, شيوه هاى برنامه ريزى و تلاش و جديت را فرا مى گيرد و اميدوارى و پايبندى به آنها را در وجود خود تعميق مى كند. در نقطه مقابل, رشد بزهكارى, اعتياد, افت تحصيلى, ناهنجاريهاى اخلاقى, پوچى و بى هدفى, ناشى از شيوه هاى غلط تربيتى و كور كردن اميدهاى فرزندان است.
تذكر اين نكته ضرورى است كه اميد, زمانى محرك و رمز موفقيت است كه همراه با ((اراده)) و برنامه ريزى دقيق باشد و در غير اين صورت, زندگى آينده ((سرابى)) بيش نخواهد بود.
انسان منفى باف و ضعيف الاراده نه تنها نمى تواند از موقعيتهاى مفيد استفاده كند, بلكه هميشه مزاحم ديگران بوده و نيروى باطنى خود را در جلوگيرى از كار و پيشرفت و ايجاد مانع به كار مى برد. او با كلماتى مانند ((نمى شود)) و ((نمى توانيم)), خاموش و بى تحرك گوشه اى مى نشيند و ديگران را مايوس مى كند.
هر چند گفته كسانى چون ناپلئون نمى تواند ملاكى براى ما باشد اما به عنوان كسى كه در جهت اهداف خودش پيروزيهاى بزرگى داشت مى گفت: بايد كلمه ((نمى شود)) از قاموس زندگى و از لغت محو گردد. او از شنيدن واژه هاى ((نمى شود)) ((نمى توانم)) و ((نمى دانم)) بسيار دلتنگ مى شد و مى گفت: ((بخواه, مى شود.))(1)
آيا هيچ مشاهده كرده ايد كه ديدگاهها و تلقينات مثبت و منفى پدران و مادران چه تاثيراتى در روحيات و عملكرد فرزندان داشته و چه پيامدهايى را به دنبال دارد؟ آنها با كور كردن اميد و تاريك جلوه دادن آينده جوان و نوجوان و بدگويى از افراد و اقشار جامعه و مديران كشور, اراده آنها را سست, زندگى را بى هدف و ارزشهاى اسلامى و معنوى را كم رنگ مى كنند و در نتيجه زمينه تهاجم و شبيخون نظامى و فرهنگى دشمنان را فراهم مى سازند.
فرق اميد و آرزو
با اين بيان, آرزو نوعى خواستن است كه خواسته شده تحققى ندارد. از اين رو ممكن است منشا آثار منفى و نيز موجب كوتاهى در وظايف فعلى شود. در مناجات امام سجاد(ع) آمده است: ((واعوذ بك من دعا محجوب و رجا مكذوب))(3)
خدايا! از دعايى كه حجاب جلو آن را گرفته و اميدى كه خلاف واقع است به تو پناه مى برم.
آرزهاى غيرواقعى و طولانى, آدمى را از خدا دور مى كنند و زمينه هاى تربيتى و معنوى او را از بين مى برند. خداوند خطاب به حضرت موسى عليه السلام فرمود: ((اى موسى! در دنيا آرزوى طولانى نداشته باش, زيرا سنگ دل مى شوى.))(4)
اميد سازنده
خداوند در قرآن مى فرمايد:
((يا عبادىالذيأن اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا.))(5)
اى بندگان من كه نسبت به خود اسراف كرده ايد! از رحمت خدا نا اميد نباشيد زيرا كه خدا تمام گناهان را مى بخشد.
در اين آيه خداوند گنهكاران را با عنوان ((بندگان من)) خطاب كرده است و اين, حاكى از عنايت حق به سعادت و رستگارى بندگانش مى باشد.
در برخورد با افراد مشاهده كرده ايد كه مى گويند: با اينكه شخص نااميدى نيستيم اما هيچگاه موفق نمى شويم و توفيق نصيبمان نمى شود, مى خواهيم با ايمان و با تقوا باشيم, مى خواهيم خدمتگزار مردم و نوعدوست باشيم, مى خواهيم درس خوان و خوش خلق باشيم, اما نمى دانيم كه مانع ما چيست؟ و نمى دانيم كه چگونه بايد موفق شد؟
توفيق و سلب توفيق
زندگى شيرين را كسى دارد كه علاوه بر آشنايى با حقوق زوجين به صفابخشى به زندگى و دلگرم كردن همسر خويش مقيد باشد و از زحمات او قدردانى و به نظراتش احترام گذارد و تقاضاى از وى را در سطح معقول قرار دهد.
مردى خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: همسرى دارم كه وقتى به خانه مى روم, به استقبالم مى آيد. وقتى از خانه بيرون مى روم مرا بدرقه مى كند. وقتى مرا غمگين و افسرده مى بيند مى پرسد: چرا ناراحتى؟ اگر به خاطر روزى است كه خدا روزى ما را كفالت كرده است و اگر به خاطر آخرت و قيامت است كه خدا بر غم تو بيفزايد. پيامبر به او فرمود:
((خداوند كارگزاران و مامورانى دارد و اين زن از كارگزاران خداست. او نيمى از اجر شهيد را دارد.))(6)
موفقيت اين زن, در گرو اراده قوى در انجام وظايف خويش در مقابل همسر است كه موجب شگفتى رسول خدا(ص) نيز مى شود.
كسى مى تواند به هدف برسد كه با اراده اى قوى و سينه اى آهنين به سوى مقصد حركت كند تا به وصال آن نايل آيد.
در ره منزل ليلى كه خطرهاست بسى
شرط اول قدمآن است كه مجنون باشى
بايد بدانيد كه زندگى مانند صفحه شطرنج است و بازيگر طرف مقابل شما, زمان مى باشد. چنانچه اگر حركت نكنيد و مردد شويد و مهره هايتان را جابجا نكنيد, مهره هاى شما يكى پس از ديگرى از روى صفحه شطرنج محو خواهد شد. شما در برابر رقيبى بازى ميكنيد كه هيچ گونه تاخير و بى تصميمى را نمى پذيرد.
ويژگى افراد نااميد
انسانهاى نااميد و ناموفق, اغلب دستاويزهايى را براى خود بهانه مى كنند تا كوتاهى و شكستهاى خود را توجيه كنند. مثلا مى گويند:
چنانچه گرفتار همسر و فرزندان نبودم ...
چنانچه از سلامت كافى برخوردار بودم ...
چنانچه شرايط مساعد بود ...
چنانچه جوان بودم ...
چنانچه كسى را داشتم كه كمكم كند ...
چنانچه خانواده ام مرا درك مى كرد ...
چنانچه مى توانستم تصميم بگيرم ...
چنانچه خوش شانس بودم ...
و چنانچه شهامت و جرات شناخت واقعيات خويش را داشتم, در مى يافتم كه چه عيبى دارم و آن را اصلاح مى كردم.
همه مى دانيم كه همه اينها بهانه است. چه بسيار مردان و زنانى كه با داشتن همسر و فرزند به موفقيتهايى رسيدند و چه بسيار كسانى كه از سلامت كافى برخوردار نبودند و چه بسيار كسانى كه در سن پيرى و در شرايط سخت زندگى و بدون كمك گيرى از ديگران, ترقى و پيشرفت كردند.
مهم, همان بهانه اخير است كه بخاطر دلبستگى هاى مادى و آلوده شدن فطرت اوليه و جولانگاه شيطان قرار گرفتن نفس آدمى, قدرت عيب شناسى و خودشناسى از او گرفته مى شود و زمينه هاى تربيت و پرورش و رشد مادى و معنوى او به ضعف مى گرايد.
راه درمان نااميدى ونگرانى روحى
خستگى جسم و روح نتيجه عواملى نظير ملامت, عصبانيت, احساس قدرنشناسى از طرف ديگران, عجله و اضطراب است كه از ميزان فعاليت انسان مى كاهند و او را در بيمارى ناشناخته فرو مى برند.
نگرانى مى تواند آدمى را گرفتار ورم مفاصل, ناراحتى قلبى, معده و ... كند. يكى از معروف ترين متخصصان ورم مفاصل عقيده دارد:
((ناكامى در زناشويى, غصه و مصيبتهاى مالى, تنهايى, نگرانى و تاملات ممتد, از عوامل موثر ورم مفاصل مى باشند.))(7)
اما چه بايد كرد؟ و چگونه بايد از اين بحران روحى و آثار آن رهايى جست؟ چگونه مى توان از خود انسانى آرام, شاداب, اميدوار و پر تحرك ساخت؟
براى رهايى از نوميدى و كم كردن فشارهاى روحى راههاى زير پيشنهاد شده است:
1 ـ در كارهاى خود به خدا توكل كنيد.
((توكل)) پس ار استفاده از اسباب طبيعى و مصمم شدن بر كارى است. افرادى كه افق ديد و انديشه خود را در وسايل, امكانات و محاسبات مادى محدود مى كنند و از اراده خداوندى غافل مى شوند, گرفتار نااميدى و التهاب روحى مى گردند, اما ايمان به قدرت لايزال الهى و نظارت دائمى خدا بر بندگان و اينكه خداوند براى انسانها جز خير و خوبى نمى خواهد, روح اميد را تقويت مى كند.
جهان بينى اعتماد كنندگان و متوكلين به خدا اين است كه:
((بيدك لابيد غيرك زيأادتأى و نقصأى و نفعأى و ضرىأ))(8)
زياد و كم شدن[ روزى من] و نفع و ضرر متوجه من, به دست تو, در اختيار توست نه در اختيار ديگران.
قرآن مى فرمايد:
((الا بذكرالله تطمئن القلوب))(9)
آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد.
روى گرداندن از خدا و فراموشى او موجبات بى هدفى و ناامنى روحى را فراهم مى آورد. خداوند در اشاره به همين واقعيت مى فرمايد: و من اعرض عن ذكرى أ فان له معيشه ضنكا(10)
هر كس از ياد من روى گرداند همانا زندگى تنگى خواهد داشت.
اصولا تنگى زندگى و احساس پوچى و بى هدفى بخاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى و عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است.
البته هنگامى كه به جامعه هايى كه از ياد خدا غافل شده اند, وارد شويم, مساله از اين هم وحشتناك تر خواهد بود. جوامعى كه على رغم پيشرفت شگفت انگيز صنعت و على رغم فراهم بودن همه وسايل زندگى, در اضطراب و نگرانى شديد به سر مى برند و در تنگناى عجيبى گرفتارند و خود را محبوس مى دانند; همه از هم مى ترسند, هيچ كس به ديگرى اعتماد ندارد, رابطه ها و پيوندها بر محور منافع شخصى است.
دكتر ((بيلى گراهام)) مى نويسد: ((جوانان امروز با مقايسه با نسلهاى گذشته با سوادترين, خوش ذوق ترين و با هوش ترين نسلها به شمار مى روند; ولى معلوم نيست چرا هميشه احساس عدم امنيت مى كنند, غمگين هستند و ناراضى; آنها حقيقتا چه مى خواهند؟ اينها سوالاتى است كه در تمام كشورهاى دنيا مطرح مى شود.))
آنگاه همين نويسنده تحت عنوان ((اعتقاد و ايمان قوى)) بزرگترين عامل نارضايتى ها, نااميدى ها و خرابكارى ها را نداشتن اعتقاد و ايمان نيرومند معرفى مى كند و مى گويد: ((ما بايستى اعتراف كنيم كه در مورد پرورش ((ايمان و عقيده)) در جوانان خود, سخت كوتاهى نموده ايم.))(11)
در مراحل حساس زندگى و اوج مشكلات اجتماعى و زندگى فردى, با كاربرد شيوه ها و ابزار صحيح, ايمان و توكل بر خدا مى توان تعادل و آرامش روحى خود را حفظ كرد.
2 ـ اگر مى توانيد براى افراد مورد اعتماد و مقبول خود, درد دل كنيد و غصه ها و نگرانى هاى خود را بازگو نماييد و از آنها راهنمايى بخواهيد ـ اگر چه براى شما كارى نكنند ـ كه اين, خود تسكينى فورى براى اضطرابات و نگرانى هاست.
3 ـ به آنچه كه داريد ـ اعم از ثروت, خانه, شغل, همسر و فرزندان ـ راضى و خشنود باشيد و از ارزشها و خوبى هاى اطرافيان و بستگان خود تعريف كنيد; در زندگى قانع باشيد; هيچ گاه زندگى خود را با اطرافيان مرفه مقايسه نكنيد بلكه با كسانى مقايسه كنيد كه سطح زندگى شان پايين تر از شماست كه اين مقايسه, موجب دلگرمى به زندگى و قناعت و رضايت به داشته هاى خدادادى است.
((سلمان فارسى)) صحابى بزرگ رسول خدا(ص) مى گويد:
(( اوصانأى خليلأى رسول الله (ص) بسبع لا ادعهن على كل حال : ان انظر الى من هو دونأى و لاانظر من هو فوقأى و ان احبذ الفقرا و ادنو منهم...))(12)
دوستم رسول خدا(ص) مرا به هفت چيز سفارش كرد كه هيچ گاه آنها را رها نكنم: يكى اينكه به افراد پايين تر از خودم (از نظر سطح زندگى) نگاه كنم نه به بالاتر از خودم. ديگر اينكه مستمندان را دوست داشته و به آنها نزديك شده[و با آنها مراوده و معاشرت نمايم]....
آنچه بايد هميشه مد نظر باشد اين است كه خوبى ها و نكات مثبت همسر و فرزندانتان را ببينيد تا براى كار كردن و تلاش براى ايشان اميدوار و پرجنب و جوش باشيد.
4 ـ با قرائت قرآن و دعا بويژه مناجات پانزده گانه امام سجاد(ع) كه در مفاتيح آمده است و انديشيدن پيرامون معانى و مفاهيم آنها, خود را تسكين دهيد.
پي نوشت :
1 ـ رمز پيروزى مردان بزرگ, جعفر سبحانى, ص99.
2 ـ شرح نهج البلاغه, محمد تقى جعفرى, ج9,ص275.
3 ـ بحارالانوار, ج9,ص156.
4 ـ كافى, ج2, ص329.
5 ـ سوره زمر, آيه53.
6 ـ وسايل, ج14, ص17.
7 ـ بهترين راه غلبه بر نگرانى ها و نااميدى ها, ص40.
8 ـ مناجات شعبانيه
9 ـ طه, آيه 124.
10 ـ طه, آيه 22.
11- علل پيشرفت اسلام وانحطاط مسلمين, زين العابدين قربانى, ص53.
12 ـ وسايل, ج6, ص309, ح12.