1. ملاحظات مقدماتی
قرن سیزدهم / نوزدهم نقطهی عطفی در تاریخ زبانهای ترکی محسوب میشود. این قرن دورهی کشف و آغاز عصر جدیدی در رشد و تحول آن زبانهاست. تحقیقات منظم و منسجم، شبکهی عظیمی از زبانهای محلی زنده و ساختارهای گوناگون آنها را نشان داده است. علاوه بر این، تحقیقات وسیع و کشفیات این دوره بسیاری از چشم اندازهای تاریخی خانوادهی زبانهای ترکی را نیز روشن ساخته است. به موازات آن، نیمهی دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم شاهد گسستگی زبانها از زبانهای ادبی قدیم است. این حادثه زمینه را برای زایش زبانهای ادبی جدید در دهههای 1300 و 1310ش/ 1920ش/ 1930 آماده کرد. زبانهایی که بر مبنای گویشهای زنده به وجود آمدند، خصوصیات آوایی پیشین را، که رسمالخطهای معمولی نشان نمیدادند (وجه مشخصهی زبانهای ادبی قدیم)، نداشتند. در نهایت، در دورهی جدید، سیاست زبان رسمی دولتی آغاز شد.2. تحقیقات عمومی
تحقیقاتی که شرح آن در سطور بعدی میآید، حاوی اطلاعاتی بر اساس زبانهای مکتوب رسمی، و با توجه به وسعت جغرافیایی و تعداد گویشوران آنهاست. توضیحاتی بر اساس زمینهی گویشی و گذشتهی متأخر آنها در بندهای جداگانه داده شده است. (1) کاشغر در این قلمرو زبانی، کانون ویژگیهای این زبانهاست.جنوب غربی (شرق خزر و ناحیهی جنوب قفقاز، خاور نزدیک، بالکان):
آذربایجانی در ایران، کشورهای مشترکالمنافع، افغانستان؛ گاگاوز در کشورهای مشترکالمنافع، بلغارستان؛ ترکی ترکیه در ترکیه، کشورهای بالکان، کشورهای اروپای غربی، عراق، قبرس، سوریه، اردن؛ ترکمنی در کشورهای مشترکالمنافع، ایران، افغانستان، عراق.زبان عثمانی کریمه، از نظر تکوینی، به گروه زبانهای ترکی ترکیه تعلق دارد. (2)
جنوب شرقی (آسیای مرکزی و میانه، شمال چین):
اویغوری (نو) در چین، کشورهای مشترکالمنافع؛ ازبکی در کشورهای مشترکالمنافع، افغانستان.دو زبان کوچک ترکی که فاقد سنّت ادبی است، در استان کانسو (شمال غربی چین) تکلم میشود. زبان سالار به اویغوری نو نزدیک است. افراد باسواد، این زبان و الفبای عربی را به کار میبرند. (3) اویغوری زرد، زبان مکتوب ندارند، اما بعضی مختصات آوایی، این زبانها را به زبان در خاکاس مربوط میکند. (4) هر حال این زبانهای مهجور در بعضی جنبهها مشترکاند. (5)
زبان مکتوب ازبکی امروزی عرصهی وسیعی از گویشهای ناهمگن و گوناگون است. به گفتهی سنت ورم (6) (7) در این زمینه شاهد گویشهای قپچاقی - ازبکی (نزدیک به قزاقی) نیمه ایرانی شده، گویشهای ایرانی شده (که بخشی از هماهنگی مصوتهای خود، یا بخشی از آنها، را از دست دادهاند) و گویشهای ترکمنی شده هستیم (که دورفر آنها را اغزی - قپچاقی مینامد). (8) اساس زبان مکتوب جدید به شدت متأثر از گویشهاست، اما در آغاز، این زبان بر اساس گویشهای قپچاقی (1308-1309ش / 1929-1930) به وجود آمد و چند سال بعد، گویش ایرانی شدهی تاشکند به عنوان مبنای گویشی زبان مکتوب برگزیده شد (1316ش/1937).
شمال غربی (لیتوانی، اوکراین، کریمه، سیبری، آسیای مرکزی):
باشقیری (کشورهای مشترک المنافع)؛ چوواش (کشورهای مشترکالمنافع)؛ تاتاری کریمه (کشورهای مشترکالمنافع)؛ قره چای - بالکار (کشورهای مشترکالمنافع)؛ قرائیم (کشورهای مشترکالمنافع)؛ قره قالپاق (کشورهای مشترکالمنافع)؛ قزاقی در کشورهای مشترکالمنافع، چین، مغولستان، افغانستان؛ قرقیزی در کشورهای مشترکالمنافع، چین، افغانستان؛ قمق (کشورهای مشترکالمنافع)؛ نوگای (کشورهای مشترکالمنافع)؛ تاتاری در کشورهای مشترکالمنافع، رومانی، ترکیه، چین، بلغارستان.جایگاه فعلی و آیندهی تاتاری کریمه روشن نیست. در پایان جنگ جهانی دوم، تمام جمعیت تاتارِ ساکن در شبهجزیرهی کریمه به آسیای مرکزی تبعید شدند و مطابق اسناد موجود، زبان مکتوب خود را در آنجا به کار بردند. این واقعیت، به روشنی ناقض نظری است که میگوید زبان تاتارهای کریمه را باید عملاً منسوخ شمرد. (9) در سالهای اخیر، این قوم اجازه یافتهاند که به کریمه باز گردند، اما تا امروز تنها تعداد کمی بازگشتهاند.
شمال شرقی:
آلتایی (کشورهای مشترکالمنافع)؛ خاکاس (کشورهای مشترکالمنافع)؛ تووان (10) در کشورهای مشترکالمنافع، مغولستان، یاکوت (کشورهای مشترکالمنافع).آلتایی زبان مکتوبی است که در قلمرو روسیهی فدراتیو برای گروههای کوچک قومی در آلتای کرای (11) به وجود آمد. این زبان، گویشهای آلتایی، تلنگیت (12) و تلئوت (13)/ تلوت را که بسیار شبیه هماند به گروه گویشهای توبا (14) (کوماندیها/ کوماندینها (15) و تاتارهای لبد) (16) که با زبانهای و شر/ شور (17) (18)و قپچاقی (19) حلقههای اتصال موقت دارند، پیوند میزند. آلتایی تا 1326 ش/ 1947 اویرات (20) خوانده میشد. این نام در 1335/1917 برای آن انتخاب شده بود. (21)
خاکاس نام زبانی ادبی است که برای اقوام ساگای (22) و کاچا (23) به وجود آمد. این اقوام در محدودهی شهر اباکان (24) زندگی میکنند و جمعیت اصلی جمهوری خودگردان خاکاسیا (25)ی روسیهی فدراتیو را تشکیل میدهند. این نام بعد از 1917 از منابع تاریخی چینی اقتباس شد. آنها تا 1303ش/1924 که الفبای لاتین ارائه شد، خط نداشتند. خط لاتین در 1318ش/1939 جای خود را به خط سیریلی داد. (26) این زبان ادبی را شریها، که به زبانی شبیه آن تکلم میکنند، نیز به کار میبرند. شریها در خلال سالهای 1304 تا 1318ش/ 1925- 1939 در «واحد سیاسی» (27) جداگانهای میزیستند و زبان مکتوب ویژهای داشتند. (28)
تووان (تووا، (29) سویوت (30) یا اوریانخای) (31) زبانی است که در جمهوری خودگردان تووایِ روسیهی فدراتیو (که پیش از 1323ش/1944، جمهوری نیمه مستقل بود) به آن صحبت میشود. توواییها پیش از تداول الفبای لاتین (1310ش/1931)، که در 1320ش/1941 الفبای سیریلی جایگزین آن شد، از زبان مغولی استفاده میکردند. (32) زبان کاراگاس(33)/ قرهگاسها به زبان تووان بسیار نزدیک است. به گفته باسکاکوف (34) کاراگاسها زبان تووان را میبرند، اما پوپه (35) میگوید که آنها از خود خطی ندارند و فقط به روسی میخوانند و مینویسند.
یاکوت زبانی است که دولگان (36) ها (ساموئید/ساموید (37) های یاکوت شده) به کار میبرند.
تحقیقات نشان میدهد که گروههای عظیمی از اقوام ترکزبان که زبان مکتوب ندارند، اغلب در مناطقی خارج از جمهوری آذربایجان اقامت دارند. علاوه بر آنها در موارد استثنایی، عدهای از آذربایجانیها نیز همین وضع را دارند. مناسبات این گویشوران با دیگر نقاط قلمرو یک زبان از کشوری به کشور دیگر فرق میکند. در بعضی کشورها که نسبت به مسائل اقلیتها حساسیت دارند (مثل ایران، عراق، افغانستان) سعی کردهاند که مناسبات خویشاوندی قومی را در مرزها محدود نگاه دارند.
تعیین موقعیت دقیق گروهبندیهای تکوینی، و رابطهی آنها در مجموعهی گویشهای ترکی، به تحقیقات بیشتری نیاز دارد. تحقیق در میان قرقیزها و ازبکهای افغانستان و خصوصاً بین گروههای اغز زبان ایران، معلومات ما را دربارهی ارتباط زبانهای این ناحیه بسیار غنی ساخته و در این مورد برای ردهبندی تکوینی این زبانها، کوششهای مقدماتی انجام شده است. این واقعیت که زبانهای ترکی از نظر ساختار بسیار مشابهاند، جز در مورد زبانهای حاشیهای که این قاعده شامل آنها نمیشود، نشان دهندهی درک متقابل مردمی است که به زبانهای گوناگون ترکی صحبت میکنند. ولی این رابطهی متقابل فقط تا حدی در گروههای کوچک خویشاوند، مثل اغزی و قپچاقی و اویغوری، ممکن است. (38)
3. تحولات معاصر
پیدایی و استقرار نظامهای اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری ترکیه، پس از جنگ جهانی اول، سرآغاز عصر اصلاحات به شیوهی دولتی در زمینهی زبان بود. تلقی ایدئولوژیکِ کاملاً متضاد اما قدرتمند هر دو حکومت منجر به سیاستی شد که عامل تعیین کنندهی تحولات آتی زبانهای ترکی بود.دربارهی شوروی مطالبی گفته شد، در مورد ترکیه باید بیفراییم که برای تغییر الفبا و پاکسازی واژگان از عناصر عربی - فارسی، اصلاحاتی شتابزده در دستور کار قرار گرفت. در آغاز (بر اثر بیتجربگی مسئولان امر) تنشهای اجتماعی پدید آمد و سپس زبان مکتوب جدیدی ظهور کرد. تنظیم قواعد زبان گفتار نیز به عهدهی این زبان نو بود. در اوایل دههی 1330ش/1950، مسئلهی زبان تدریجاً به امری سیاسی بدل شد. بنا به گفتهی برندموئن، (39) مسئلهی زبان («دیل دعواسی») به مسئلهای حزبی («پارتی دعواسی») بدل شد. (40) امروزه به جای یک سیاست زبانی متمرکز، نیروهای سیاسی و اجتماعی متضاد و گوناگونی در موج اصلاحات زبانی مؤثرند. این موج باعث تغییر و تحول دائمی معیارهای زبان شده است. تجدید نظر در زبانِ ادبیات عثمانی (شاید هم ترجمهی آن)، و حتی آثار ادبی مرحلهی اول دوران جمهوری، سرعت و شدت این جریان را نشان میدهد.
تحولات تاریخی قرن چهاردهم / بیستم، برخلاف نهضت ملیگرایی و پانترکیستی که از وحدت زبان همهی ترکهای جهان پشتیبانی میکرد، در جهت جداسازی و تثبیت زبانهای متعدد ترکی پیش رفته است. این روند به خصوص در مورد گویشهای خارج از قلمرو زبانهای مکتوب تثبیت شده، شدت داشته است. در قلمرو زبانهای ترکی، به خصوص در ناحیهی مرکزی آن، نفوذ قوی بیست و یک زبان مکتوب که گویشهای دیگر را تحت تأثیر قواعد خود قرار میدهند، آشکار است. این امر حیات گونههای محلی زبان را که در بررسی تاریخ زبان اهمیت خاصی دارند، به خطر میاندازد. انزوای گویشها یا زبانها نیز عامل خطرناک دیگری برای موجودیت آیندهی آنهاست. نتیجهی آشکار این تحولات، محو گویشها (مثلاً تاتاری لیتوویایی، قریمچاق و غیره) و شرایط مخاطرهآمیز زبان قرائیم است.
تحولات عظیم سیاسی اوایل دههی 1370ش/ 1990 شرایط کاملاً جدیدی برای تغییرات آیندهی زبانهای ترکی پدید آورده است. به رغم آن، لاتینی کردن مجدد الفبا در کشورهای مشترکالمنافع - که از تلاش برای آغاز کردن سیاست مشترک زبانی با ترکیه سرچشمه میگیرد - فعلاً روندی مبهم است که هیچ دستور کار مشخصی ندارد. گشایش مرزهای نواحی سابقاً جدا شدهی کشورهای مشترکالمنافع، زبان ترکیه را در موقعیت ممتازی قرار داده است. ممکن است تلاشهای ترکیه در «توسعهی فرهنگی» در این نواحی، به خصوص در عرصهی آموزشی، باعث استفادهی وسیع از این زبان در مجموع مناطق ترک زبان شود.
پینوشتها:
1. برای مسائل آماری ر. ک. هازایی، ص 5 به بعد.
2. دورفر، در <بنیاد فقه="" اللغة="" ترکی="">، ج1، ص 172-280.
3. پویه، ص 49.
4. همان، ص 40.
5. تامسن، در <بنیاد فقهاللغة="" ترکی="">، ج1، ص 566.
6. St. Wurm.
7. در <بنیاد فقهاللغة="" ترکی="">، ج1، ص 489.
8. ر. ک. ایرانیکا، ج5، ص 227.
9. پویه، ص 44.
10.Tuvan
11. Altai Kray
12. Telengit.
13. Teleϋt
14. Tuba/ Toba
15.Kumandin
16. Lebed Tatar
17. Shor
18.منگس، ص 60.
19. پویه، ص 41.
20. Oirat/oyrat
21. ر. ک. پریستاک، در <بنیاد فقهاللغة="" ترکی="">، ج1، ص 569.
22. Sagai/ Sagay
23. Kacha
24.Abakan
25. Khakassia
26. پویه، ص 40.
27. political unit
28. همان جا، پریستاک، در <بنیاد فقهاللغة="" ترکی="">، ج1، ص 630.
29. Tuva
30. Sojot
31. Uriankhai
32. پویه، ص 39.
33. Karagas
34. باسکالوف، ص 12.
35. پویه، ص 39.
36. Dolgan
37. Samoyed
38. ر. ک. بازن، ص 106- 107؛ هازایی، همان جا.
39.Brendemoen
40. برندموئن، ص 457.بنیاد>بنیاد>بنیاد>بنیاد>بنیاد>
رئیسنیا، رحیم ... [و دیگران]، (1389) ترکان، تاریخ، زبان، ادبیات، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.