تاثير رسانه ها بر روابط بين الملل
نويسنده: امير دبيري مهر
انقلاب نوين اطلاعاتي
به اين معنا كه تا قبل از رنسانس در غرب مبناي قدرت، قهر و سلطه بود و هركس زورش بيشتر قدرتش بيشتر. پس از آن مبناي قدرت زمين شد و ما شاهد بروز فئوداليسم بوديم ولي در پي انقلاب صنعتي اول و دوم در قرون 18 و 19 مبناي قدرت از زمين به ابزار توليد و سرمايه منتقل شد و تا سالهاي پس از جنگ دوم ابزار توليد و جنگ افزارهاي نظامي مبناي قدرت را تشكيل مي دادند و جنگ سرد امريكا و شوروي نيز برسر اين دو موضوع بود اما از اواخر دهه 70 ميلادي و با ظهور اينترنت هاي اوليه و انقلاب در فناوري اطلاعات و ارتباطات صحنه جهاني تغييراتي بزرگي را شاهد بود و مقوله اي به نام رسانه وارد معادلات قدرت شد.
سه تئوري درباره رسانه و قدرت
1- رسانه به مثابه ابزار:
براساس اين تئوري رسانه ها به ابزاري در دست سياستمداران و صاحبان كمپاني هاي بزرگ اقتصادي تقليل يافتند. در اين رويكرد رسانه ها به خاطر پرهزينه بودن اداره آنها گريزي جز تن سپردن به منافع و مصالح اصحاب و ارباب قدرت ندارند هرچند سعي مي كنند خود را مستقل نشان دهند از اين جهت طرفداران اين نظريه هر رسانه اي را ارگان نهاد و دستگاهي مي دانند و آن را به جايي منسوب مي سازند. بعنوان مثال وقتي مي گويند روزنامه نيويورك تايمز حتماً قيد وابسته به دموكراتها در امريكا را ذكر مي كنند يا وقتي نحوه سخن FoxNews مي شود قيد تلويزيون دولتي گنجانده مي شود.
2- رسانه فعال مايشاء:
در اين تئوري رسانه فعال مايشاء تلقي مي شود يعني صاحب قدرت و اراده كامل براي توليد، انتقال و القاي پيام. طرفداران اين نظر گاهي چنان به قدرت رسانه ها باور دارند كه گويي همه عالم خلق شده است كه اين رسانه باشد و به اظهار نظر و موضع گيري درقبال مسائل بپردازد. و گويي تنها اين رسانه ها هستند كه مي توانند مشكل يابي و گره گشايي كنند و به عبارت ديگر رسانه ها حلقه مفقوده زندگي بشر هستند.
3- نظريه تعاملي قدرت و رسانه:
در پي طرح و منطقي جلوه گر شدن نقاط ضعف دو تئوري مذكور تئوري سومي مطرح شد كه بر رابطه تعاملي و دو جانبه قدرت ( اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي ) و رسانه تاكيد مي كند. به اين معنا كه رسانه چون توليد كننده و رساننده پيام است در خلأ به توليد و پردازش پيام نمي پردازد بلكه ضمن داشتن اهداف و تقيد به رسالتهاي خود كه هم مادي و هم ارزشي است از ارباب قدرت و مصالح و منافع آنها تأثير پذير است. رسانه ضمن اينكه مزدور و سرسپرده ارباب قدرت نيست در عين حال سرجنگ و ستيز هم با چارچوب هاي موجود ندارد و البته به ميزاني كه آگاهانه و مستقل تصميم گيري مي كند و در تصميم سازي ها ايفاي نقش مي نمايد قدرتمند است.
امروزه تئوري سوم يا نظريه تعاملي قدرت و رسانه تقريباً فراگير شده و جامعيت يافته است.
ويژگي هاي نوين وسايل ارتباط جمعي
1- تعاملي بودن Interactivity:
2- جمع زدايي و تخصصي شدن: Demassification
3ـ ناهمزماني:
4- ضرفيت بيشترhigher Capacity :
سه روايت رسانه اي
1- روايت مسلط:
جهاني سازي ( پروژه). تقريباً غالب رسانه هاي جهاني امروزه قرائت و روايت نزديك به هم و قريبي از تحولات و رويدادهاي پيراموني دارند. اگر مخاطبي براي كسب اخبار امروز عراق شبكه هاي CNN، FoxNews، MSNBC، CBS، ABC، NBC و PBC را كه همگي آمريكايي هستند مونيتور كند تقريباً پيام مشتركي را دريافت مي كند و آن اين است كه امريكا براي ايجاد آزادي و دموكراسي در عراق با چالش بزرگي روبروست و هيچ گاه سخن از عدم مشروعيت دولت امريكا بـراي ملت و دولت سازي در عراق در ميان نيست. يا اگرمخاطبي از رسانه هاي مشابه اخبار فلسطين را دريافت كنند هيچگاه اين سخن را نمي شنود كه رابطه حقيقي مردم فلسطين و رژيم صهيونيستي رابطه يك ملت و دولت وحكومت مشروع نيست بلكه رابطه مردمي مظلوم و رژيمي اشغالگر و متجاوز است. اين همان انگاره سازي است كه از آن سخن رفت، روايت مسلط تلاش مي كند و تا حدودي هم موفق بوده تا قرائت يكپارچه و واحد و غيرقابل خدشه اي از واقعيات پيراموني براي افكار عمومي ارائه دهد تا براساس آن صاحبان قدرت و ثروت در جهان بتوانند برنامه ريزي لازم براي حفظ و افزايش قدرت و ثروت خود داشته باشند. زيرا همانطور كه در مقدمه اين بحث ذكر شد صاحبان قدرت و ثروت نمي توانند به افكار عمومي بي اعتنا باشند و رسانه ها هم نمي توانند به صاحبان و ارباب قدرت و ثروت بي اعتنا باشند و به قولي اگر بتوان قلبها را فتح كرد خالي كردن جيب شهروندان و بازي با مغر و افكار آنها مثل يك موم آسوده خواهد بود.
2- روايت انعفالي:
3- روايت موثر:
اشغال عراق با عنوان عمليات آزاد سازي عراق آغاز شد و رسانه هاي مسلط يا سلطه گر ضمن ارائه تصويري مخوف از صدام و رژيم بعثي كه البته تصويري درست بود مقدمات كاررا فراهم كردند؛ تا اينجا بحثي نيست و شبكه رسانه اي نظام هم جز اين تصويري از صدام و حكومتش ارائه نداده بود ولي نقطه اختلاف آنجا بود كه آمريكا تصميم گرفت اين تصوير را از عراق بزدايد بدون اينكه به 2 سوال پاسخ دهد.
1-اين تصوير كريه از عراق را در خاورميانه چه كساني كشيدند؟
2- مباي مشروعيت امريكا براي پاك كردن اين تصوير چيست؟
رسانه هاي وابسته به آمريكا از طرح اين سوالات براي مخاطبان به شدت پرهيز مي كردند و تمام توان خود را در نفرت آور نشان دادن صدام و رژيم بعثي متمركز كردند.
پخش تصوير ملاقات رامسفلد وزير جنگ امريكا كه سردمدار عمليات عراق بود با صدام در ساليان گذشته و افشاي اين خبر كه سفير امريكا در عراق به صدام براي حمله به كويت چراغ سبز نشان داده از جانب رسانه هاي مستقل و موثر چالش رسانه اي بين دو روايت مسلط و موثر را آغاز كرد و افكار عمومي تا حدودي هشيار شد كه اين قصه زواياي ناگفته دارد. مردم منطقه خاورميانه اين گونه اخبار را بيشتر از شبكه هاي سحر و العالم برون مرزي و شبكه خبر و جام جم كه روي ماهواره قرار دارند مي ديديدند و مي شنيدند. تا الجزيره و العربيه و CNN و BBC. پس از اشغال عراق و سقوط صدام نه تنها اين قصه پايان نيافت كه ابعاد جديدي به خود گرفت. موضوعات مهمي مثل ترورهاي كور، ترور شخصيتهاي مطـرح و محبوب مثـل آيت ا... حكيم، گروگانگيـري و سربريـدن اتباع بيگانه، بمب گذاريهاي مشكوك، دعوت از اعضاي سابق استخبارات براي همكاري با امريكا و دولت موقت عراق، قراردادهاي پنهاني با شركت هاي امريكايي براي بهره برداري از نفت عراق بعنوان دومين ذخيره نفتي جهان، حملات تبليغاتي به جمهوري اسلامي ايران و اين اواخر حمله به نجف و رويارويي با جوانان شيعه در كوت، بصره، نجف وكوفه و شهرك صدر برخي از موضوعات حساس و مهمي است كه رسانه هاي مسلط سعي كردند قرائت وروايت واحدي از آن در ذهن مخاطبان در خاورميانه و اقصي نقاط جهان ايجاد كنند تا انگاره سازي كلان آنها يعني آزاد سازي عراق بعنوان مقدمه اي براي ايجاد خاورميانه جديد بعنوان يك حقيقت نمود يابد در حالي كه ماجرا به اين سادگي ها نبود و با تحليل هاي روشن گر و اطلاع رساني به موقع شبكه هاي اطلاع رساني با روايت موثر، افكار عمومي جهان بويژه درخاورميانه و ر عراق با مسائل به شكل ديگري مواجه شد.
قرائت ديگر اما موثر اين بود كه عراق بخاطر برخورداري از دومين ذخاير نفتي جهان و موقعيت ژئوپلتيك خود از ديرباز دندان طمع امريكا را تيز كرده بود و امريكاييها كه همواره نگران برهم خوردن جريان آزاد نفت خليج فارس بوده و هستند بايد نقطه اتكايي جديد داشته باشند كه آن عراق است. عراق هم مرز با ايران، سوريه، تركيه، اردن و همجوار خليج فارس. اما پارادوكس اينجاست كه اكثر مردم اين كشور شيعه هستند و برخوردار از رويكرد سياسي خاصي كه متضمن منافع امريكا نيست. و امريكا اگر بخواهد تن به دموكراسي بدهد بايد حاكميت و اكثريت شيعيان را بپذيرد و اگر تن به دموكراسي ندهد كه با نقض غرض مواجه است. امريكا در اين شرايط پيچيده همزمان چند پروژه را اجرا كرد و رسانه هاي سلطه گر نيز سعي در تحقق آنها داشتند. كه رويدادهاي ماههاي اخير در اين كشور باتوجه به اين پروژه ها قابل درك است و نوع اطلاع رساني را سمت و سو مي دهد.
1ـ پيگيري جدي خط اختلاف بين شيعيه و سني
2- وارد كردن سلفي ها و وهابي ها در عراق و گشوده بال كردن آنها با 3 هدف. يكي اقدام عليه شيعيان براي تامين هدف شماره 1. دوم نشان دادن چهره اي سياه از اسلام با نشان دادن سربريده گروگانها و سوم نشان دادن اوج قدرت و قساوت دشمن امريكا يعني القاعده يا به قول رسانه هاي امريكايي مسلمانان ستيزه جو
3- حذف چهره هاي كليدي ومحبوب و در عين حال مستقل، از صحنه سياسي عراق براي جا بازكردن براي مهره هاي خارج نشين و سرسپرده آمريكا
4- تاخير در برگزاري انتخابات و ايجاد ساختارهاي انتصابي براي در دست داشتن كنترل اوضاع
5- مشاركت و دخالت بعثي هاي سابق و عوامل استخبارات و بي توجهي به خواسته هاي مردم و نفرت ديرين ايشان از بعثي ها
6- فرافكني افكار عمومي از چالش هاي امريكا در عراق با تبليغات بي اساس عليه ايران آن هم با استفاده از مهره هاي امريكايي عراقي تبار
7- محدود نشان دادن مخالفت مردم عراق با اقدامات امريكا با تقليل آن به درگيري طرفداران مقتدي صدر در نجف
شبكه اطلاع رساني جمهوري اسلامي بويژه در حوزه برون مرزي با داشتن چنين چارچوبي نظري و تحليلي از اوضاع عراق رويدادهاي 2 سال اخير را زير نظر داشته و به اطلاع رساني پرداخته است و با اقبال خويي هم در عراق، خاورميانه و جهان مواجه شده است و فراموش نكنيم كه اگر امروز امريكا در عراق موقعيت خوبي ندارد و اگرهيات حاكمه ايالات متحده در امريكا و اروپا تحت فشار است نمي توانيم در اين معادله جايي فراخ براي رسانه ها باز نكنيم.
منبع: باشگاه انديشه