نویسنده: یدالله منصوری (1)
در دورهی میانه یا روزگار ساسانیان، برای رفع نیازهای علمی، به نگارش فرهنگ توجه شد. پدید آمدن متون متعدد در زمینههای گوناگون به زبان پارسی میانه (پهلوی) باعث شد كه برای استفاده از آنها نیاز به فرهنگ این زبان احساس شود.
كهنترین فرهنگهای زبان پهلوی به نامهای اوئیم ایوَك (2) و فرهنگ پهلویك (3) را به عصر ساسانیان نسبت میدهند اما تاریخ نگارش آنها را میتوان در فاصلهی پایان آن عصر تا قرن سوم هجری جای داد. وجه تسمیهی فرهنگ اوئیم ایوَك این است كه نخستین سرواژهی (مدخل) آن اوئیم، واژهای اوستایی به معنی «یك»، است و در مقابل آن ایوَك، واژهای پهلوی باز به معنی «یك» آمده است. همچنان كه از این نام گذاری برمیآید، این اثر یك فرهنگ اوستایی به پهلوی است. در این فرهنگ، 1000 واژهی اوستایی به 2250 واژهی پهلوی برگردانده شده است. در آغاز آن آمده كه «این رساله برای شناختن سخنان و واژگان اوستایی است و اینكه زندِ (=ترجمهی پهلوی) آنها چه و چگونه است». این فرهنگ دارای 27 دَر (=باب) است و بر پایهی موضوع- شمار و اعداد و برخی قیدها (درِ 1)، ضمایر (درِ 2)، اندام تن و ویژگی آنها (درِ 3)، واژههای اوستایی بر پایهی نخستین حرف آنها (بخشی از درِ 4 و درهای 5 تا 24)، تاوان گناه و جریمهها (درِ 25)، اندازه گیری زمان (درِ 27)-سامان یافته است. گردآورنده و مؤلف ناشناختهی آن میخواسته دشواری واژههای اوستایی را برای گزارشگران و مفسّران اوستا آسان سازد. ارزش این فرهنگ در آن است كه واژههای مندرج در متون اوستایی عصر ساسانی و پس از آن را كه اكنون در دست نیست در بردارد. این فرهنگ را، پس از نشر متون اوستایی به همت آنكتیل دوپِرُن (4) (1731-1805)، مستشرق مشهور فرانسوی، در سال 1771، نخستین بار هوشنگ جی جاماسپ جی (تولد: 1833)، دانشمند پهلوی دان هندی- پارسی تبار، به نام واژه نامهی كهن زند- پهلوی (5) در سال 1867 به چاپ رساند. سپس هانْس رایْخِلت (6) (1877-1939)، اوستا شناس آلمانی، آن را به سال 1900 چاپ و منتشر كرد.
در فرهنگ پهلویك واژههایی كه خواندن صورت نوشتاری آنها برای دبیران دشوار بوده گرد آمده است. دشوارترین واژههای پهلوی از این نظر هزوارشها یعنی واژههای آرامی تباری هستند كه در متون پهلوی، به صورتی متناظر با اصل نوشته میشدند اما به صورت معادل پهلوی (فارسی میانه) خوانده میشدند (مثلاً میا مینوشتند و آب میخواندند یا مِنْ مینوشتند و از میخواندند). درواقع، فرهنگ پهلویك معادل پهلوی هزوارشها را به دست داده است. این فرهنگ نیز، به روش بسیار كهنی كه از دوران اَكَّدی رواج داشته، بر پایهی موضوع همچنین مقولههای دستوری در سی «دَر»-ایزدان و موجودات مینویی و نظایر آنها (درِ 1)، چیزها و امور گیتی (درِ 2)، آبها (درِ 3)، دانهها و میوهها (درِ 4)، خورش و میگساری (درِ 5)، سبزیها و گیاهان (درِ 6)، چهارپایان و شیر و پوست آنها (درِ 7)، مرغان و پرندگان (درِ 8)، جانوران و درندگان (درِ 9)، اندامهای تن (درِ 10)، مردم گوناگون (درِ11)، القاب پادشاهان و بزرگان (درِ 12)، طبقات مردم (درِ 13)، سواری و جنگاوری (درِ 14)، دبیری و جامه پوشی (درِ 15)، خواسته و سیم و زر (درِ 16)، كیفر و زندان (درِ 17)، افعال (درِ 18 تا 23)، ضمایر (درِ 24)، قیود (درِ 25)، صفات (درِ 26)، تقسیمات زمان (درِ 27)، نام روزها و ماهها (درِ 28)، اعداد و شمار (درِ 29)، املاهای گوناگون واژههای پهلوی و مترادف آنها و جز آن (درِ 30)-تبویب شده است. در این فرهنگ، به صورت كنونی، نزدیك 1300 واژهی پهلوی آمده و گویا متن اصلی آن تنها شامل 1000 واژه بوده است. این فرهنگ، به تصحیح هایْنْریش یونكِر (7) (تولد: 1889) زبان شناس و مستشرق آلمانی، نخست به سال 1912 و بار دیگر (به صورت مختصر) به سال 1955 منتشر شد. اِریش اِبْلینگ (8)، سامی شناس آلمانی، نیز آن را در سال 1941 به چاپ رساند. همچنین هِنریك ساموئل نیبرگ (9) (1889-1974)، خاورشناس سوئدی و استاد ممتاز دانشگاه اوپسالا، این فرهنگ را با افزودن آخرین یافتهها دربارهی هزوارشها و واژههای پهلوی ویرایش كرد و حاصل كار او را اوتاس (10) پس از بازنگری، به سال 1988 منتشر ساخت.
فرهنگ هزوارشهای پهلوی به تصحیح و تألیف محمدجواد مشكور را نیز باید یكی از ویراستههای فرهنگ پهلویك شمرد. بخش نخست آن متن پهلوی فرهنگ پهلویك براساس ویراستهی خاورشناسان است. مؤلف، در بخشی دیگر، ذیل هر مدخل هزوارش، معادلهای پازندی، پهلوی، پارتی، فارسی همچنین عربی، آرامی، اَكَّدی، سُریانی، و عبری آن را آورده است. (11)این كتاب همچنین با عنوان فرهنگ پهلوی- پازند به تصحیح سعید عریان چاپ و منتشر شده است.
در كنار آثار یاد شده، در گذر زمان، پهلوی خوانان و دبیران و موبدان و دین مردان، به ناچار دست كم برای بهرهوری در پژوهشها و جُستارهای خود در متون پهلوی، واژه نامهها و فرهنگهای كوچكی تهیه كرده بودهاند كه به جا نماندهاند.
طیّ دو قرن اخیر، كه پژوهشها در حوزهی ایران شناسی و زبانهای ایرانی در آنها رونق داشته، متون پهلوی همانند متون دیگر زبانهای ایرانی كشف و بازخوانی و ویرایش به زبانهای گوناگون اروپایی، بیشتر انگلیسی و فرانسه و آلمانی و روسی، ترجمه شدهاند. در این میان، واژههای زبان پهلوی نیز، به صورت پراكنده و به دست پژوهندگان زبانهای ایرانی، گردآوری شد و آثاری پدید آمد كه در این گفتار میكوشیم اهمّ آنها را معرفی كنیم.
از جمله كارهای درخور توجه خاورشناسان در این عرصه آثار پروفسور نیبِرگ است.
وی، در تحقیقی پر ارزش، از چند متن پهلوی، گزیدهای فراهم آورد و آن را همراه با واژه نامهی ریشه شناختی، در دو جلد به نام كتاب راهنمای زبان پهلوی (12) (1928-1931)، عمدتاً برای استفادهی دانشجویان و علاقه مندان به فراگیری زبان پهلوی، منتشر ساخت. وی متعاقباً ویرایش دیگری از این اثر، با اصلاحات و افزودههای قابل ملاحظهای، در دو جلد با عنوان راهنمای زبان پهلوی (13)، به زبان انگلیسی پدید آورد كه جلد اول آن در سال 1964 و جلد دوم آن در سال 1974 در آلمان منتشر شد. جلد اول شامل گزیدههایی از هفت متن پهلوی، هفت كتیبه (پنج كتیبه به زبان پهلوی و دو كتیبه به زبان پارتی)، و یك سرود زبور به فارسی میانهی مسیحی است. جلد دوم، درواقع، واژه نامهی متون مندرج در جلد اول است با حدود 3000 واژهی پهلوی.(14)
اثر دیگری از این نوع كه پس از كار نیبِرگ پدید آمد فرهنگ مختصر زبان پهلوی (15) تألیف دِیْوید نیْل مَكِنزی (16)، استاد سرشناس زبان پهلوی و زبانهای ایرانی بود. مكنزی این فرهنگ را، كه حدود 4000 واژهی پهلوی در بردارد، براساس چهارده پانزده متن پهلوی تألیف كرده است. مؤلف از آوردن واژههای ناخوانا و مشكلدار در آن خودداری كرده است. این فرهنگ را واژهنامهی پهلوی- انگلیسی و انگلیسی- پهلوی باید شمرد كه هرچند اطلاعات مختصر و مفیدی به مراجعه كننده میدهد، در بیشتر موارد مشكل او را حل نمیكند. مكنزی، در مقدمهی این فرهنگ، هدف خود را از تدوین آن آشنا كردن دانشجویان با زبان پهلوی اظهار كرده است. وی، در این فرهنگ، نخستین بار از آوانگاری و آوانویسی مبتنی بر املای متون مانوی (فارسی میانهی تُرفانی) و فارسی دری استفاده كرده است. مهشید میرفخرایی این فرهنگ را با عنوان فرهنگ كوچك زبان پهلوی، به زبان فارسی ترجمه كرده كه به همت انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چاپ و منتشر شده است.
كار دیگری در این حوزه، كه در دههی چهل قرن بیستم میلادی آغاز شد، تدوین فرهنگ پهلوی (17) تألیف پروفسور آبراهامیان است. استاد آبراهامیان به مدت ده سال كرسی زبانهای ایرانی باستان دانشكدهی ادبیات دانشگاه تهران را داشت و طیّ این سالها، فرهنگی سه زبانه (پهلوی- فارسی- انگلیسی) تألیف كرد كه به دلایلی فنّی به چاپ نرسید. پس از آن، در ایام سكونت در ارمنستان، زبانهای ارمنی و روسی را نیز به فرهنگ خویش افزود و حاصل كار، در قالب فرهنگی پنج زبانه، پس از مرگ او، به همت پروفسور نعلبندیان (ایروان 1965) چاپ و منتشر شد. این فرهنگ شامل حدود 5000 واژه است و امروزه كمتر كسی در ایران به آن دسترسی دارد. اشكالات اساسی این فرهنگ را استاد فقید، دكتر احمد تفضلی، نمونهوار بازگفته است. (تفضلی 2).
اثر دیگری در این مقوله فرهنگ پهلوی- ارمنی تألیف پروفسور گئورگی نعلبندیان است. این فرهنگ (ایروان 1994) حدود 10000 واژهی پهلوی در بردارد و به سیاق فرهنگ مكنزی است و در تدوین آن از همین فرهنگ و فرهنگ آبراهامیان و چند اثر دیگر استفاده شده است.
در ایران نیز، چند تن از استادان ایرانی زبان پهلوی به تحقیقات در خور توجهی در حوزهی زبان پهلوی دست زدند كه در اینجا گزارش كوتاهی دربارهی آنها عرضه می شود: حاصل یكی از این پژوهشها اثری است نسبتاً حجیم با عنوان فرهنگ پهلوی- فارسی تألیف شادروان بهرام فرهوشی (1304-1371)، استاد پیشین گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران، كه نخستین بار در سال 1346، به همت بنیاد فرهنگ ایران، به چاپ رسید و سپس، در سالهای بعد از انقلاب، سه بار به نفقهی انتشارات دانشگاه تهران تجدید چاپ شد. این فرهنگ حدود 10000 واژه در بردارد و از نظر شمار مدخلها و دامنهی كار غنیتر از فرهنگهای سابق بر خود در حوزهی زبان پهلوی است؛ اما، همانند فرهنگ مكنزی، از متنهای پهلوی شاهد یا به آنها ارجاعی ندارد و حلّ مشكلات از جهت معنیِ بعضی از واژهها در متون پهلوی و رفع ابهام و بدخوانیها و برخی مسائل دیگر با آن میسّر نیست. شیوهی آوانگاری آن به صورت سنتی معروف به شیوهی بارْتولومه (18) است یعنی صورت املائی مبنای تلفظ واژهها اختیار شده است. فره وشی سوی دیگر این فرهنگ را در جلد دوم با عنوان فرهنگ فارسی به پهلوی به نفقهی انتشارات انجمن آثار ملی، در سال 1352، منتشر كرد. بنا به گفتهی مؤلف، در مقدمهی هر دو كتاب، وی قصد داشت، با مدخل قرار دادن واژههای پهلوی به خطّ پهلوی، جلد سوم فرهنگ را نیز تدوین كند كه متأسفانه فرصت آن را نیافت.
در این مجال، شایسته است از حركت و كوشش علمی دیگری در مؤسسهی پژوهشی بنیاد فرهنگ ایران یاد شود. این فعالیت علمی را استادان و پژوهندگان ایرانی، به سرپرستی شادروان پرویز ناتل خانلری آغاز كردند. ظاهراً بنا بر آن بود كه برای همهی متنهای پهلوی، هریك جداگانه، واژه نامهای تهیه و چاپ شود، و در پایان، با استفاده از آنها فرهنگ بزرگ و جامع زبان پهلوی مدوّن گردد. اما بنیاد تنها مجال آن یافت كه، علاوه بر فرهنگ پهلوی- فارسی فرهوشی و فرهنگ هزوارشهای پهلوی مشكور، واژهنامههایی برای چهار متن پهلوی- بندهش (مهرداد بهار)؛ گزیدههای زادسپرم (مهرداد بهار)؛ مینوی خرد (احمد تفضلی)؛ ارتای ویرازنامك (ارداویراف نامه) (فریدون وهمن)-واژه نامه تدوین و چاپ كند. در كنار این واژه نامهها، بجاست از واژهنامهی شایست نشایست تألیف محمود طاووسی، چاپ بنیاد پژوهشی مؤسسهی مطالعات آسیایی دانشگاه شیراز یاد شود.
باری، همهی این كوششها نشان میدهد كه تدوین فرهنگ زبان پهلوی همواره طرف توجه استادان و پژوهشگران زبانهای ایرانی در خارج و داخل كشور بوده است. از نیمهی دوم قرن بیستم، محققان غربی، در جنب آوانویسی و ترجمهی متون پهلوی، واژه نامهی هر متنی را، به صورت بسامدی با ارجاع به خود متن، در پایانِ آن درج میكنند كه در پژوهشهای متنی و زبان شناختی زبان پهلوی بسیار سودمند است.
اینك، پس از معرفی اجمالی فرهنگها و واژه نامههای زبان پهلوی، به دسته بندی كلی متون پهلوی میپردازیم. این متون را براساس اعتبار و اهمیت و كیفیّت ویرایش و چاپ و انتشار آنها به سه دسته میتوان تقسیم كرد:
1.متنهایی كه به شیوهی علمی و انتقادی، همراه با حرف نویسی و آوانویسی و واژهنامه و ترجمه (اغلب به زبانهای اروپایی)چاپ و منتشر شدهاند. برخی از متون مهمّ این دستهاند: مادیان هزار دادستان (پریخانیان به روسی؛ ماتسوخ (19) به آلمانی)؛ روایات پهلوی (دو جلد، ویلیامز (20) به انگلیسی؛ میرفخرایی ترجمه به فارسی)؛ گزیدههای زادسپرم (ژینیو (21)- تفضلی به فرانسه؛ راشد محصل ترجمه به فارسی)؛ ارداویراف نامه (ژینیو به فرانسه، آموزگار ترجمه به فارسی)؛ دینكرد پنجم (آموزگار- تفضلی به فرانسه و اخیراً به فارسی)؛ دینكرد ششم (شاكِد (22) به انگلیسی)؛ زند وهمن یسن (چِرِتی (23) به انگلیسی؛ راشد محصل ترجمه به فارسی).
2.متنهایی كه به فارسی ترجمه شدهاند و اغلب دارای واژه نامه نیز هستند، مانند بندهش (مهرداد بهار)؛ مینوی خرد (تفضلی)؛ متنهای پهلوی، ویراستهی جاماسپ آسانا (ترجمه و آوانویسی سعید عریان، بدون واژهنامه)؛ شایست ناشایست (ترجمه و آوانویسی به فارسی از مزداپور؛ واژه نامهی آن از طاووسی)؛ كارنامهی اردشیر بابكان (فرهوشی)؛ روایات امید اَشَوَهیشتان (ترجمه و آوانویسی به انگلیسی؛ نیز ترجمه و آوانویسی به فارسی از نزهت صفای اصفهانی، بدون واژهنامه).
3.آن دسته از متنهای پهلوی كه به شایستگی در آنها كار جدّی و تحقیقی به شیوهی علمی و روشمند نشده و بیشتر آنها نیاز به بازخوانی و بازپژوهی دارد، از قبیل كتاب (دفتر)های دینكرد (به جز كتاب پنجم و ششم و هفتم)؛ متون زند پهلوی (ترجمههای اوستا به پهلوی، غالباً ویراستهی محققان هندی)، و بسیاری از متنهای دیگر پهلوی از جمله رسالهها و اندرزنامهها.
پینوشتها
1.فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه زبانهای ایرانی
2.Oim-ēvak
3.Frahang 7 Pahlavik
4.ANQUERTIL-DUPERRON
5.An Old Zand-Pahlavi Glassary
6.Hans REiCHEh
7.Heinrisch F.J.JUNKER
8.Erich EbEliNq
9.Henrik Samuel NybERq
10.B.UTAS
11.برای آگاهی بیشتر تفضلی 3.
12.Hilfsbuch des Pahlavi
13.A Manual of Pahlavi
14.این هر دو جلد به هزینهی مركز بین المللی گفتگوی تمدنها با همكاری انتشارات اساطیر (تهران، 1381) به صورت افست چاپ شده است.
15.A Concise Pahlavi Dictionary
16.D.N.MACKENZIE
17.Peclevijsko-persidsko-armjano-russko-anglijkijslovar
18.BARTHOLOMAE
19.MACUCH
20.WilliAMS
21.GiqNOUX
22.SHAKEd
23.CERETI
بهار، مهرداد (1)، واژه نامهی بندهش، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1345.
__(2)، واژه نامهی گزیدههای زادسپرم، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1351.
تفضلی، احمد (1)، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به كوشش ژالهی آموزگار، معین، تهران، 1374.
__(2)، «فرهنگ پهلوی»، راهنمای كتاب، س 9 (1345)، ش3، ص315-318.
__(3)، «نقدی بر فرهنگ هزوارشهای پهلوی»، مجلهی دانشكدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س17، (1348)، ش2، ص101-110.
__(4)، واژهنامهی مینوی خرد، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1348.
طاووسی، محمود، واژهنامهی شایست نشایست، دانشگاه شیراز، شیراز 1365.
عریان، سعید، واژهنامهی پهلوی- پازند، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، تهران، 1377
فرهوشی، بهرام (1)، فرهنگ زبان پهلوی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1346.
__(2)، فرهنگ فارسی به پهلوی، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران 1352.
مشكور، محمدجواد، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1346.
مكنری، د.ن.، فرهنگ كوچك زبان پهلوی، ترجمهی مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1373.
نعلبندیان، گئورگی، فرهنگ پهلوی- ارمنی، انتشارات پیونیك، ایروان 1994.
وهمن، فریدون، واژهنامهی آرتای ویرازنامك، بنیاد فرهنگ ایران، تهران 1355.
Abʀᴀнᴀмјᴀи,R.(1965),Pexlevijsko-persidsko-armjano-russko-anglikijslovar,Erevan
Jᴀмsᴩji,H. and M.Hauq(1867),An Old Zand-Pahlavi Glossary,Bombay and London
Junker,Heinrisch,F.J.(1912),The Frahang i Pahlavik,Heidelberg
__(1955),Das Frahang ī Pahlavīk,Leipzig
MACKENZIE,D.N.(1971),A Concise Pahlavi Dictionary,Oxford
__(1991),Middle Iranian Lexicography, Wörterbücher/Dictionaries/Dictionnaires,ed.Franz Josf Hausmann and others,Berlin and New York,p.2473 ff
__(2001),Frahang ī Pahlawīg,Encyclopedia Iranica,ed.Ehsan Yarshater,vol.X,fascicule 2,pp.123-125
Malandra,William W(2001),Frahang ī Oīm,Encyclopedia Iranica,ed.Ehsan Yarshater,vol.X,fascicule 2,p.123
Nyberq,H.S.(1927-1932),Helfsbuch des Pahlavi,I-II,Uppsala
__(1964-1974),A Manual of Pahlavi,I-II,Wiesvaden
__(ed)(1988),Frahang i Pahlavīk,ed. from posthumous papers... by B.Utas,Wiesbaden
West,E.W.(1896-1904),Pahlavi Literature,Grundriss Iranischen Philologie,Band II,von Wilh
Geiqer und Ernst Kuhn,Strassburg;Berlin and New York 1974
منبع مقاله :
نامهی فرهنگستان 1/10، تحقیقات ایران شناسی