ایرانیان و عربها از قرنها پیش از اسلام، با یکدیگر مناسباتی داشتهاند. همجواری این دو قوم چنین مناسباتی را ایجاب میکرد. کلمات دخیل در زبان و ادبیات عرب از جمله وجود حدود پنجاه کلمه فارسی و دخیل در قرآن کریم مانند «ابریق» و «زنجبیل» (1) و نیز وجود کلمه «مجوس» را نیز میتوان از نشانههای آشنایی عرب حجاز با ایرانیان و دین زرتشتی (2) و حاکی از مناسبات طولانی مدت ایرانیان با عرب ساکن در جزیرةالعرب دانست. گزارشهایی نیز از ارادت قلبی و عملی ایرانیان عصر باستان به کعبه و چاه زمزم، وجود دارد، چنان که مسعودی مینویسد ساسان بن بابک (جد ساسانیان) دو آهوی زرین و شمشیرهایی به کعبه هدیه کرد که در چند سده بعد این هدایا را عبدالمطلب به هنگام حفر زمزم پیدا کرد. (3) این مورخ در توجیه خود برای ارسال این هدایا از سوی ایرانیان، ناتوانی عرب در تدارک چنین هدایایی را ذکر کرده است که قائل و شاهد تاریخی دیگری ندارد. در برخی منابع این هدایا از آویزههای کعبه به شمار آمدهاند. (4)
به موجب برخی گزارشها، بندر جده در ساحل شرقی دریای سرخ و نزدیک مکه را ایرانیان ساختند. البته زمان دقیق آن در منابع گزارش نشده است اما اخباری حکایت از آن دارد که ایرانیان در این بندر از زمانهای بسیار دور حضور داشتهاند. (5) علت ساخت بندر جده، از بین رفتن بندر سیراف (در جنوب ایران) و کوچ بازرگانان ایرانی به جده دانسته شده است. (6) براساس گزارش ابن المجاور:
هنگامی که سیراف از رونق افتاد و ویران شد، مردم آنجا آن بندر را ترک کردند و به بندرهای دیگر در ساحل دریا رفتند و از آن جمله عدهای هم به جده آمدند و در آنجا سکونت گزیدند و برای استحکام آنجا دور تا دور شهر را با رویی از سنگ و گچ ساختند... وقتی ایرانیان این شهر را بدین سان در نهایت استحکام ساخته و از گزند مهاجمان مصون و محفوظ داشتند، برای اینکه شهر دچار کمآبی نشود، تعداد بسیاری آبانبار در خارج و نیز داخل شهر ساختند. (7)
در تاریخ جده نیز آمده است که این بندر را ایرانیانِ پیش از اسلام ساختند و آباد کردند و از آن همچون مرکز بازرگانی دریایی و داد و ستد کالا برای مکه - که آن هم یک مرکز مهم بازرگانی و مبادله کالا در بخش غربی شبه جزیره عربستان شده بود - استفاده میکردند. (8) در این کتاب آمده است وصف ابن مجاور از کیفیت بنای این شهر درست منطبق با اطلاعاتی است که ما از فنون جنگی ایرانیان داریم؛ زیرا کندن خندقهایی با پهنا و ژرفای زیاد به دور شهرها برای دفاع از آنها در مقابل حمله دشمنان از قدیم جزو فنون جنگی ایرانیان بوده و اعراب آن را نمیشناختند و به همین علت هم بود که در جنگ خندق، سلمان فارسی به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیشنهاد کرد برای دفاع از مدینه، به دور شهر (یا دستکم آن قسمت که مورد هجوم اهل مکه بود) خندق بکنند و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پذیرفت. عدهای از سپاهیان قریش همچنان با شتاب به سوی شهر میتاختند و هنگامی که اسبهای آنان در کنار خندق متوقف شدند، از آنچه دیدند نخست به وحشت افتادند و گفتند به خدا سوگند این حیلهای است که هرگز عربها آن را نمیشناختند. (9)
مورخان از رویارویی شاپور دوم ساسانی (مدت حکومت: 309-379 م) با عرب مجاور مرزهای دولت ساسانیان سخن گفتهاند. (10) وی در پی هجوم برخی از قبایل عرب به شهرهای حاشیه مرزی در غرب و جنوب ایران، پس از سرکوب آنان برخی از ایشان را به مناطق جنوبی ایران همانند کرمان و پیرامون آن کوچانید. (11)
بعدها ساسانیان در زمان خسرو انوشیروان (مدت حکومت: 531-579 م) برای فائق آمدن بر مشکل هجوم عربهای بادیهنشین، دولت حائل حیره (نزدیک کوفه) را از میان عرب جنوبی به نام آل لخم به وجود آوردند که تأسیس این دولت، مهمترین مظهر رابطه سیاسی ایرانیان با عرب است. حاکمان حیره دستنشانده ساسانیان بودند و از اهداف تأسیس این دولت، جلوگیری از هجوم قبایل عرب بیابانگرد به مرزهای ساسانی بود. (12)
دولت حیره با عربهای داخل شبه جزیره نیز ارتباط داشت. در آستانه ظهور اسلام، هاشم بن عبدمناف (جد دوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم))، که ریاست مکه را برعهده داشت با تأسیس و راهاندازی شبکه تجاری منسجم و منظم از طریق گرفتن «ایلاف» (13) از قدرتهای مجاور، افتخار دیگری بر افتخارات بنی عبدمناف افزود. بنابر گزارشهای برخی مورخان، نوفل بن عبد مناف برادر هاشم (14) و یا برادر دیگر او عبد شمس بن عبدمناف، (15) نزد پادشاه ایران آمده، از او عهدی گرفت. گویا پس از آن برخی از تجار حجاز به حیره رفت و آمد داشتند.
گزارشهایی نیز از حضور برخی از چهرههای دیگر حجازی مانند نضر بن حارث بن کلده از بنی عبدالدار و اعشی بن قیس در حیره و نیز مرکز علمی جندیشاپور وجود دارد که میتوانست از اسباب انتقال فرهنگ ایرانی به حجاز بوده باشد. (16) نضر بن حارث در مکه، برای قریش افسانهها و داستانهای کهن ایرانی همانند رستم و افراسیاب را برای انحراف فکر ایشان از قرآن بازگو میکرد. (17)
افزون بر آنچه گفته شد، ساسانیان در برخی از نقاط جزیرةالعرب مانند سواحل جنوب خلیج فارس همچون بحرین و عمان نفوذ سیاسی فراوانی داشتند و در برهههایی این مناطق، بخشی از قلمرو ساسانیان را تشکیل داده، و مرزبان ایرانی داشتند. (18) یمن نیز از حدود یک سده پیش از اسلام از زمان خسرو انوشیروان تا پس از رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حاکم ایرانی داشت. (19) حضور و نفوذ ایرانیان در جزیرةالعرب موجب رواج ادیان ایرانی در بخشهایی از آن مانند یمن، بحرین و برخی قبایل ساکن در مرزهای ایران مانند بنیتمیم شده بود. (20)
پینوشتها
1. ر.ک: جلالالدین سیوطی؛ الاتقام فی علوم القرآن؛ ج 1، ص 191-200. آرتور جفری؛ واژههای دخیل در قرآن مجید؛ ص 101 و دیگر صفحات.
2. جواد علی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ ج 6، ص 693.
3. علی بن حسین مسعودی؛ مروج الذهب؛ ج 1، ص 262. ساسان بن بابک سالی قصد کرد به مکه رود با خود دو آهوی زرین و شمشیر ساخته، به حجاز رفت تا آنها را در کعبه قرار دهد؛ اما مردم نپسندیدند و همه را در میان زمزم ریختند.
4. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ ج 1، ص 69. علی بن حسین مسعودی؛ مروجالذهب؛ ج 1، ص 255.
5. عبدالقدوس انصاری؛ تاریخ مدینه جده؛ ص 45.
6. ابن مجاور؛ تاریخ المستبصر؛ ص 43.
7. ر.ک: ابن مجاور؛ تاریخ المستبصر؛ ص 43. محمد مهدی ملایری؛ تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی؛ ج 3، ص 135-136.
8. عبدالقدوس انصاری؛ تاریخ مدینه جده؛ ص 45.
9. همان، ص 51-52. به نقل از: ابن هشام حمیری؛ السیرة النبویة؛ ج 3، ص 235.
10. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 1، ص 460. عبدالرحمن بن خلدون؛ ج 2، ص 171. شاپور الاکتاف عربهای مهاجم و غارتگر به قلمرو ساسانیان را به شدت سرکوب کرده و بر آنان تسلط یافت و عمرو بن عدی، جد آل منذر را بر آنان ولایت داد و در حیره ساکن کرد.
11. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 2، ص 55-57. احمد بن ابیداوود دینوری؛ اخبار الطوال؛ ص 48.
12. آرتور کریستین سن؛ ایران در زمان ساسانیان؛ ص 107.
13. واژهپژوهان «ایلاف» را به معنای پیمانهایی که تاجران برای تأمین تجارت میبندند، معنا کردهاند و صاحبان ایلاف چهارگانه را فرزندان عبدمناف دانستهاند. (مرتضی زبیدی؛ تاج العروس؛ ج 12، ص 89، محمد بن منظور؛ لسان العرب؛ ج 1، ص 180).
14. محمد بن حبیب بغدادی؛ المحبر؛ ص 163. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی؛ ج 1، ص 244.
15. ابو عبدالله بلنسی؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ ج 2، ص 746.
16. علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی؛ ج 2، ص 161. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 18، ص 241-242. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9، ص 110. آذرتاش آذرنوش؛ راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی؛ ص 149-155.
17. ابن هشام حمیری؛ السیره النبویه؛ ج 1، ص 195-197. احمد بن یحیی بلاذری؛ انساب الاشراف؛ ج 1، ص 158-160.
18. محمدمهدی ملایری؛ تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی؛ ج 1، ص 159 و 173. احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان؛ ص 113.
19. احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان؛ ص 85. حمزه اصفهانی؛ تاریخ سنی الملوک الارض و الانبیاء؛ ص 108. محمدمهدی ملایری؛ تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی؛ ج 1، ص 157.
20. جواد علی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ ص 693. ابن رسته، اعلاق النفیسه؛ ص 226. مقدسی؛ البدء و التاریخ؛ ج 4، ص 31. آذرتاش آذرنوش؛ راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی؛ ص 171.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول