نویسنده: فرجالله میرعرب
دربارهی زمان آغاز وحی میان نویسندگان علوم قرآن و اهل حدیث و تاریخنویسان اختلاف است. بخشی از روایات شیعه، مبعث و نزول نخستین آیات را در چهل سالگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دانستهاند: در روایتی از امام علی النقی (علیهالسلام) پس از بیان حالتهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا و عبادتها و رشد بی نظیر معنوی حضرت پیش از بعثت، آمده است:
فإن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لما ترک التجارة إلی الشام و تصدق بکل ما رزقه الله تعالی من تلک التجارات، کان یغدو کل یوم إلی حراء یصعده و ینظر من قلله إلی آثار رحمة الله و أنواع عجائب رحمته و بدائع حکمته و ینظر إلی أکناف السماء و أقطار الأرض و البحار و المفاوز و الفیافی، فیعتبر بتلک الآثار و یتذکر بتلک الآیات و یعبد الله حق عبادته.
فلما استکمل أربعین سنة [و] نظر الله عزوجل إلی قلبه فوجده أفضل القلوب و أجلها و أطوعها و أخشعها و أخضعها، أذن لأبواب السمامء ففتحت و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ینظر إلیها و أذن للملائکة فنزلوا و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ینظر إلیهم و أمر بالرحمة فأنزلت علیه من لدن ساق العرش إلی رأس محمد و غمرته و نظر إلی جبرئیل الروح الأمین المطوق بالنور، طاوس الملائکة هبط إلیه و أخذ بضبعه و هزه و قال: یا محمد اقرأ. قال: و ما أقرأ قال: یا محمد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ
* خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
» (1) إلی قوله «مَا لَمْ یَعْلَمْ
»، (2) ثم أوحی [إلیه] ما أوحی إلیه ربه عزوجل: (3) آنگاه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تجارت به شام را ترک کرد و هر چه را که خدا از راه تجارت به او داده بود، صدقه داد، هر روز به حرا میرفت و بالا میرفت و از قلهی آن به آثار رحمت الهی و انواع عجایب رحمت او و پدیدههای بی نظیر که نشان حکمت خدا بودند، مینگریست و در آنها میاندیشید و به اطراف و چارسوی آسمان و گستره و دورنای زمین و دریا مینگریست [و در آن میاندیشید] ... و از این آثار درس میگرفت و با درنگ در این آیات، متوجه خدا [و عظمت او] میشد و به شایستگی بندگی خدای را میکرد. پس آنگاه که به چهل سالگی رسید و خدا به قلب او نگاه کرد و آن را ارزشمندترین، بزرگوارترین، فرمانبردارترین، فروتنترین و خاکسارترین قلب یافت، به درهای آسمان اذن داد که باز شوند و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها نگریست و خدا به فرشتگان اذن داد و آنها نازل شدند و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها نگاه کرد و [خدا] به رحمت امر کرد که از ساقالعرش تا بالای سر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شود و او را فرا بگیرد و حضرت به جبرئیل روح الأمین که هالهای از نور او را فرا گرفته نگاه کرد، طاووس فرشتگان (جبرئیل) به سوی او پایین آمد، بازوان حضرت را گرفت و او را تکان داد و گفت: یا محمد، بخوان! حضرت گفت: چه بخوانم؟ گفت: ای محمد «بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ انسان را از خون بسته آفرید» سپس به او وحی کرد آنچه را که پروردگار عزوجل به او وحی کرد.
در برخی روایات، 27 رجب روز مبعث بیان شده و در روایاتی نیز نزول قرآن در ماه رمضان بیان شده است. اگر این دو دسته روایت را صحیح بدانیم، میتوانند سبب جدایی بین مبعث و زمان نزول قرآن شوند.
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده: «روزهی 27 رجب را ترک نکنید؛ زیرا "هو الیوم الذی أنزلت فیه النبوة علی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)"...»: (4) آن روزی است که نبوت بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است.
البته ممکن است نبوت به معنای خبر آسمانی (إنباء) باشد که بر وحی انطباق پذیر است.
همین تعبیر در روایت دیگری تکرار شده؛ (5) ولی در برخی روایات «بعث الله عزوجل محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمة للعالمین فی سبع و عشرین من رجب» آمده است. (6)
اگر مسلّم باشد که بعثت با نزول قرآن آغاز شده، میتوان گفت لااقل بخشی از قرآن، مانند سورهی علق که آغاز وحی است در همان 27 رجب که آغاز نبوت بوده، نازل شده است.
روایاتی نیز نزول قرآن را در ماه رمضان میدانند. از جمله:
از امام رضا (علیهالسلام) دربارهی علت جعل روزه در ماه رمضان نقل شده که فرمودند: «لان شهر رمضان هو الشهر الذی أنزل الله تعالی فیه القرآن ... و فیه نُبِّیُ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)». (7)
این روایت، نزول قرآن و «إنباء» را در ماه رمضان بیان کرده است که ظاهراً با «نزول و نبوت» در 27 رجب تعارض دارد.
روایاتی نیز بر نزول قرآن در شب قدر تأکید دارند.
حمران از امام باقر (علیهالسلام) دربارهی قول خدای تعالی: «إِنَّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة مُّبَارَکَة» میپرسد و حضرت میفرمایند: «مقصود، لیلة القدر» است و آن هر سال در ماه رمضان است؛ آن هم در دههی آخر ماه و در پایان میفرمایند: "فلم ینزل القرآن الا فی لیلة القدر": (8) قرآن نازل نشد مگر در شب قدر».
در حدیث دیگر، امام صادق (علیهالسلام) نزول تورات و انجیل را در ماه رمضان دانسته و در پایان فرموده: «و نزل القرآن فی لیلة القدر»: (9) و قرآن در شب قدر نازل شد.
این روایتها صریحاند که قرآن در شب قدر، در ماه رمضان، نازل شده است. ممکن است تعبیر «فلم ینزل القرآن الا فی لیلة القدر» ما را وادارد که بگوییم هیچ قرآنی - حتی یک آیه - در غیر از شب قدر نازل نشده است؛ ولی این برداشت صحیح نیست؛ زیرا یقینی است که آیاتی در طول سال - به مناسبت - نازل میشده که روایات اسباب نزول و غیر آن تصریح دارند.
روایت حفص بن غیاث از امام صادق (علیهالسلام) مؤید نزول تدریجی است: «نزل القرآن جملة واحدة فی شهر رمضان إلی البیت المعمور ثم نزل فی طول عشرین سنة»: (10) قرآن به طور کامل در ماه رمضان به بیت معمور نازل شد؛ سپس طی بیست سال - به تدریج - نازل شد.
همچنین در بیان حضرت خطاب به مفضل آمده است: «إن القرآن نزل فی ثلاث و عشرین سنة ... أعطاه الله القرآن فی شهر رمضان و کان لا یبلغه إلا فی وقت استحقاق الخطاب و لا یؤدیه إلا فی وقت أمر و نهی فهبط جبرئیل (علیهالسلام) بالوحی فبلغ ما یُومر به»: (11) قرآن که طی 23 سال نازل شد ... خدا آن را در ماه رمضان به او اعطا کرد و آن را ابلاغ نمیکرد؛ مگر در وقت مناسب خطاب و نمیرساند پیام را [و ادای وظیفه نمیکرد]؛ مگر در وقت [لزوم] امر و نهی. پس [در این زمانها که خطاب لازم و امر و نهی ضروری بود] جبرئیل با پیام وحی فرود میآمد و مأموریت را ابلاغ [و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را به او امر شده بود ابلاغ] میکرد.
پس قرآن نزول تدریجی نیز داشته که در غیر ماه رمضان هم بوده؛ مگر بگوییم نزول دفعی در ماه رمضان بوده؛ ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در وقت نیاز، آیات مناسب را قرائت میکردند.
روایت اخیر میتواند توضیح روایت قبل باشد؛ زیرا نشان میدهد قرآن ابتدا بر «بیت معمور» نازل شده و هنگام نیاز، جبرئیل مأمور شده آیات مورد نیاز را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاوت و آن حضرت به مردم اعلام کند.
البته در یک حدیث، 20 سال بود و در دیگری 23 سال که ممکن است 20 سال با احتساب سه سال فترت و انقطاع وحی باشد؛ زیرا مدت رسالت حضرت به شهادت قطعی تاریخ، 23 سال بوده است.
بر این اساس ممکن است بگوییم مقصود از این روایتها همان نزول دفعی است که فقط در ماه رمضان بوده و این نزول، بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا وجود جبرئیل است.
در یک جمعبندی باید گفت بر اساس روایتهای گذشته و روایتهای مبعث به همراه روایت امام صادق (علیهالسلام) (أول ما نزل علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم * اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ» ...) (12) نخستین سورهی نازل شده بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ» بوده است. نتیجه اینکه نزول سورهی علق یا دست کم بخشی از آن در 27 رجب و نزول دفعی قرآن در ماه رمضان بوده است. البته ممکن است گفته شود خبر آغاز رسالت و نبوت به حضرت، در 27 رجب بوده؛ ولی نزول در ماه رمضان. در مقابل 27 رجب، ابن اسحاق از علمای اهل سنّت، ماه رمضان را آغاز بعثت و نزول دانسته:
حدیث اقامت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در حرا مشهور است و در کتب صحاح آمده که ایشان هر سال یک ماه در حرا بود و خدیجه (علیهاالسلام) و علی (علیهالسلام) و یک خادم همراهشان بودند. در همین ایام، جبرئیل (علیهالسلام) با پیام رسالت خدمت حضرت رسید.
او در ادامه از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش میکند:
جائنی و أنا نائم بنمط فیه کتاب فقال: اقرأ، قلت: ما أقرأ؟ فغطّنی حتی ظننت أنه الموت ثم أرسلنی فقال: "اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ ... عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم یَعلَم". (13)
فقرأته ثم انصرف عنی، فهببت من نومی و کأنما صور فی قلبی کتاب: (14) جبرئیل با پارچهای که در آن نوشتهای بود، نزد من آمد؛ در حالی که من خواب بودم و گفت بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ پس چنان مرا فشرد که گمان کردم مرگم فرا رسیده و بعد مرا رها کرد و گفت: «بخوان به نام پروردگاری که ...». من خواندم و در پی آن از من جدا شد و رفت؛ من از خواب بیدار شدم؛ در حالی که گویا در قلب من صورت کتابی نقش بسته و نوشته شده بود.
اینکه کتاب، یعنی صرف نوشته که یک سوره را نیز در بردارد یا اینکه کتاب، یعنی تمام قرآن؛ روایت مجمل است.
نکتهی در خور دقت، این است که در روایت، شاهدی بر سخن ابن اسحاق دربارهی زمان وجود ندارد.
با توجه به آنچه گذشت، ادعای یقینی دربارهی زمان آغاز نزول مشکل است؛ ولی جمعبندی روایتهای اهل بیت (علیهمالسلام) مؤید آغاز نزول در 27 رجب و نزول دفعی و سالانهی قرآن در ماه رمضان و نزول تدریجی در مناسبتها و موارد نیاز و مصلحتهای بیان آیات است.
پینوشتها:
1. علق: 1 و 2.
2. علق: 5.
3. تفسیر منسوب به امام عسکری؛ ص 156-158، ح 78.
4. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 10، ص 447، ح 1.
5. همان، ص 448، ح 4.
6. همان، ح 5.
7. حویزی؛ تفسیر نورالثقلین؛ ج 5، ص 630، ح 83.
8. همان، ص 625، ح 56.
9. همان، ح 55.
10. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 625، ح 6.
11. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 89، ص 37.
12. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 628، ح 5.
13. علق: 1-5.
14. محمدبن اسحاق بن یساره؛ سیرهی ابن اسحاق؛ ج 2، ص 101. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ ج 13، ص 209 و فیه «کتب» بدل «صور».
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول