پرسش و پاسخ های مهدوی ( قسمت چهارم )

به خاطر وجود انگيزة قوي براي رسيدن به اطمينان قلبي نسبت به امر غيبت امام عصر ارواحنا فداه به شما تبريك مي گوييم و اميدواريم در پرتو عنايات حضرت به اين مرحله از كمال معرفت دست پيدا كنيد. اما در پاسخ به درخواست شما مبني بر ارائة راهكاري براي ايجاد اطمينان قلبي نسبت به مسئله غيبت امام زمان (عج) شايسته است به نكات ذيل توجه فرماييد:
چهارشنبه، 30 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرسش و پاسخ های مهدوی ( قسمت  چهارم )
پرسش و پاسخ های مهدوی(قسمت چهارم)
پرسش و پاسخ های مهدوی(قسمت چهارم)

من شيعه دوازده امامي هستم ولي نمي دانم چرا بعضي موارد به وجود امام زمان (عج) در پس پرده غيبت يقين حاصل نمي كنم البته قبول دارم لطفاً راهكاري ارائه فرماييد به اين مهم اطمينان قلبي حاصل كنم؟
پاسخ :
به خاطر وجود انگيزة قوي براي رسيدن به اطمينان قلبي نسبت به امر غيبت امام عصر ارواحنا فداه به شما تبريك مي گوييم و اميدواريم در پرتو عنايات حضرت به اين مرحله از كمال معرفت دست پيدا كنيد. اما در پاسخ به درخواست شما مبني بر ارائة راهكاري براي ايجاد اطمينان قلبي نسبت به مسئله غيبت امام زمان (عج) شايسته است به نكات ذيل توجه فرماييد:
1. براي رسيدن به اطمينان قلبي ـ يعني بالاترين مرحلة شناخت - بايد مسئله مورد نظر شهود شود كه در مسائل حسي و تجربي، شهود حسي و مادي، اين اطمينان خاطر فراهم مي شود و در مسائل مربوط به ماوراء حس و تجربه، رسيدن به مرحلة والاي شهود باطني؛ كه اين مرحلة از ادراك، مختص اولياي الهي مي باشد و كمتر كسي به اين درجه از معرفت دست مي يابد.
در ماجراي زنده كردن پرندگان توسط حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ وقتي حضرت از خداوند متعال درخواست مي كند چگونگي زنده كردن مردگان را به او نشان دهد، خداوند خطاب به او مي فرمايد: "اولم تؤمن" آيا ايمان نياورده اي، و حضرت در پاسخ مي گويد: "بلي و لكن ليطمئن قلبي"[1] ايمان آورده ام اما مي خواهم قلبم مطمئن شود پيداست براي دست يافتن به اطمينان قلبي در چنين موردي، تنها ادلة عقلي و علمي محض كارساز نيست بلكه با ضميمه شدن شهود عيني و حسي، اين مرحله از ادراك براي انسان حاصل مي شود. نكتة بسيار مهمي كه در اين مورد قابل توجه است و علامه به زيبايي به آن اشاره مي كند آنكه: وجود طورات مخالف با عقائد ديني، هميشه منافي با ايمان و تصديق آنها ندارند بلكه تنها اثر اينگونه خطورات قلبي آزار روح و روان انسان و سلب آرامش و قرار از او مي باشد.[2]
بنابراين اولاً رسيدن به مرحله باور قلبي در اين گونه مسائل دشوار بوده و براي رسيدن به آن تلاش علمي و عملي فراواني لازم است.
ثانياً: اگر شما با طي كردن مراحل علمي و رسيدن به يقين استدلالي و منطقي در مورد غيبت حضرت باز هم به مرحلة اطمينان قلبي نرسيديد جايي براي نگراني و تشويش خاطر در مورد اعتقاد به غيبت حضرت وجود ندارد و از اين بابت ايرادي در اعتبار و ايمان شما به مسئله غيبت وجود ندارد.
2. براي رهايي از ترديدهاي ذهني مربوط به اين موضوع كه در برخي موارد به مرحلة آزار دهنده اي نيز مي رسد راهكارهاي ذيل پيشنهاد مي شود.
ـ با يك بررسي و درون نگري عميق، نقاط آسيب پذير خود را در زمينة اعتقاد به غيبت امام عصر (عج) مشخص كنيد:
ـ اگر در اين زمينه اصلاً مطالعه اي نداشته ايد از هم اكنون، تصميم بگيريد به صورت منظم و پي گير سطح آگاهي خود را ارتقاء بخشيد.
ـ ممكن است شناخت شما در اين زمينه محدود به برخي شنيده ها و يافته هاي غير مستدل باشد در اين صورت به تصحيح اندوخته هاي خود اقدام كنيد.
ـ اگر با وجود مطالعات مفيد و شناخت كافي در اين زمينه، باز هم دچار ترديد هستيد، پيشنهاد مي شود: تمام شبهات و سؤالاتي كه به نحوي موجب آزار شما مي شود را به طور مشخص و صريح بر روي كاغذ بياوريد. سعي كنيد تمامي شبهات و القائاتي كه موجب مي شود امر غيبت حضرت را بعيد و يا حتي غير ممكن بشماريد، جمع آوري نماييد. در اين رابطه حتي از ابتدايي ترين و پيش پا افتاده ترين شبهات و سؤالات نيز غافل نشويد.
پس از گردآوري تمام نقاط ترديد زا، آنها را به ترتيب اهميت رتبه بندي كنيد و آنگاه به دنبال يافتن پاسخ مستدل راه حل منطقي براي تك تك ابهامات خود باشيد.
ما نيز آماده ايم تا در اين راستا شما را ياري كنيم.
ـ بهترين راه براي زدودن زنگار شك و ترديد در اين گونه مسائل، سيراب شدن از زلال وحي و سرچشمه هاي معارف الهي و زانو زدن در مكتب كساني است كه به عصمت و خطاناپذيري آنان ايمان و اعتقاد داريم. گفتار ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ در اين رابطه راهگشاست و مطالعة احاديث اهل بيت شما را به ساحل اميدبخش و مطمئني خواهد رساند.
جهت اطمينان بخش بيشتر مطالعة كتاب هاي از ولادت تا ظهور (سيد كاظم قزويني)، الغيبة (نعماني)، خورشيد مغرب (حكيمي) و... توصيه مي شود.
مطالعه و تدبر در فلسفة و علل غيبت امام زمان (عج) و نيز پيگيري مسير غيبت در ميان انبياي گذشته همچون، حضرت موسي، يوسف، يونس و... نيز مي تواند راهگشا در رسيدن به باور قلبي باشد.[3]
حديث: امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:
بايد امام زمان خود را بشناسي اگر او را شناختي اين معرفت خودش كمال است دير يا زود بودن ظهور آن حضرت براي تو مشكلي ايجاد نمي كند.
ترجمه الغيبة، شيخ طوسي، منشورات تفسير

پی نوشتها:
[1] . توجه به اين نكه در ساير اعتقادات و باورهاي ديني نيز راهگشاست.
[2] . الميزان، ج 3،ص 374، ذيل آية 260، بقره.
[3] . مطالعة كتاب، كمال الدين و تمام النعمة، تأليف شيخ صدوق با ترجمة عباس پهلوان توصيه مي شود.
*****

تفسير كامل بخشي از دعاي ماه شعبان را كه در ذيل آمده است، بيان فرماييد:
پاسخ :
«الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الي معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقه يعز قدسه. الهي و اجعلي ممّن ناديتهُ ناجابك و لاحظته فصعق لجلالك فناجيتهُ سِرّا و عمل لك جهراً» همچنين تفسير كامل شعر كعب بن مالك كه حضرت امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ به آن تمثل جست، چيست؟
زعمت كينة ان ستغلب ربها فليغلبّن مغالب الغُلاّب ابتدا ترجمه دعا را مي آوريم و سپس به توضيح بخش هايي از آن مي پردازيم. همچنين يادآور مي شويم كه اين دعا بسيار ژرف و دامنه دار است و شرح كامل و تفسير جامع از آن بر فرضي كه در حد توان بشر معمولي باشد، بي ترديد در زبان و قلم نمي گنجد و آنچه در شرح هاي دعاي ماه شعبان گفته مي شود، بيش از توضيحي اجمالي و سر بسته نيست و درك حقيقت آن پوينده مي خواهد نه شنونده.
«خداوندا، كمال دلبستگي به خودت را به من ببخش و ديدگان دل ما را با پرتو نظر به خودت نور بخش تا ديدة دل ها حجاب هاي نور را بدرد و به معدن بزرگي برسد و روح هاي ما به درگاه عز قدس تو آويخته گردد.
خدايا، مرا از كساني قرار بده كه صدايشان زدي پس اجابت كردند و به ايشان نظر كردي، پس در برابر جلال تو مدهوش شدند، پس در سرّ با آنان سخن گفتي و آنان آشكارا براي تو عمل كردند.»[1]
مسئله انقطاع الي الله كه برگرفته از آيه « ... و تبتل اليه تبتيلا؛ ... و تنها به او دل ببند.»[2]
غير از مسئله خلوت و عولت يا صحبت و جمعيت است كه در كتب اخلاقي طرح شده (اشاره است به اين كه در سير و سلوك آيا جدا شدن از خلق و عزلت گزيدن مناسب و بهتر است يا در جمع ديگران بودن)؛
مسئله انقطاع الي الله بريدن و وارستگي انسان از غير خدا در همة ابعاد است؛ به ديگر سخن، در مسئلة انقطاع الي الله وارستن از هر نوع شرك ربوبي و وابستگي و پيوستگي و حاجت بردن به آستان پروردگار متعال است.
عرفا دربارة حجاب هاي نوراني، تفسيرهاي متعددي دارند كه مي تواند به درجات مختلف آن ها اشاره داشته باشد. در روايتي از پيامبر گرامي اسلام ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ كه «ان لله تبارك و تعالي سبعين الف حجاب من نور و ظلمة لو كشفها لِاحرقت سبحات وجهه مادونه؛ يعني براي خداي متعال هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است كه اگر گشوده شود، همه (نظاره گران) را بسوزاند.»؛[3] بنابراين، وراي حجاب هاي نوراني و ظلماني را تنها كساني مي توانند دريابند كه زمينة لازم و مقدمات و شروط نظارة به حقايق را فراهم آورده باشند.
مقصود از حجاب هاي نوراني حجاب هايي است كه خود هر چند در مرتبه اي ارزش به شمار مي روند، در مرتبه اي ديگر مانع سير و سلوك اند. نمونة‌ حجاب نوراني را مي توان به علم و عمل صالح مانند نماز، روزه، صدقه، و ... مثال زد كه سالك را ممكن است در حجاب عجب فرو برد و منيّتي فرا روي او بسازد.[4]
براي آگاهي بيشتر از معاني فقرة ياد شده از دعاي شريف شعبانيه رجوع شود به شرح مناجات شعبانيه نوشتة آية الله محمد محمدي گيلاني.[5]
بيت مورد پرسش از كعب بن مالك انصاري است، هر چند برخي به حسان بن ثابت انصاري نسبت داده اند.[6]
«سخينة» نوعي غذاي قريشي ها بوده كه از روغن و آرد درست مي شده است و در ايام گراني غذا و كمبود آن مي خوردند. قريشي ها به سبب اين غذا سرزنش مي شده اند و به گفته شارحان، كعب قريش را در اين بيت سرزنش كرده است. مي گويد: قريش به خيال خود پنداشته مي تواند بر خدا غلبه كند، اگر راست مي گويند به ميدان پهلوانان و قهرمانان بروند و سرافراز بيرون بيايند و غلبه بر خدا پيش كش آنها!
براي آگاهي بيشتر. ر.ك: محمد بن حسن الطوسي، امالي، ص 421، دارالثقافة؛ ط الاولي، قم، 1414 هجري؛ بحارالانوار، همان، و نيز شرح مناجات شعبانيه، محمد محمدي گيلاني، نشر سايه، 1373 ش.
براي آگاهي بيشتر از انواع حجاب ها و به ويژه حجاب هاي نوراني و ظلماني. ر.ك: جواد نوربخش، فرهنگ نوربخش (اصطلاحات تصوّف)، ج 3، ص 10 - 11، انتشارات يلدا قلم، ج سوم، 1378، ش؛ گوهرين، سيد صادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 3 - 4، ص 164 - 169، انتشارات افّار، ج اول، 1368 ش).
امام باقر ـ عليه السّلام ـ : انّما شيعتُنا من اطاع الله عزوجل شيعيان ما تنها كساني هستند كه خدا را اطاعت مي كنند.

پی نوشتها:
[1] . (محمد باقر مجلسي، ج 91، ص 97 - 99، باب 32، حديث 12، مؤسسه الوفاء، ط الثانيه، بيروت، 1404 ق).
[2] . مزمل 81.
[3] . بحارالانوار، ج 55، ص 45.
[4] . براي آگاهي بيشتر از انواع حجاب ها و به ويژه حجاب هاي نوراني و ظلماني. ر.ك: جواد نوربخش، فرهنگ نوربخش (اصطلاحات تصوّف)، ج 3، ص 10 - 11، انتشارات يلدا قلم، چ سوم، 1378، ش؛ گوهرين، سيد صادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 3 - 4، ص 164 - 169، انتشارات زوّار، چ اول، 1368 ش).
[5] . نشر سايه، چ اول، 1373ش، ص 229.
[6] . بحارالانوار، ج 48، ص 152.
*****

علت نهى از ذكر اسم خاص امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)چيست؟
پاسخ :
رواياتى كه درباره ى امام مهدى (عج) از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه ى طاهر(عليهم السلام) نقل شده است، به دو
دسته ى كلّى قابل تقسيم است:
1- دسته نخست، رواياتى هستند كه از طريق اهل سنّت و يا از طريق اصحاب ائمه(عليهم السلام) نقل شده اند.
اين روايات، دو گونه است:
الف) بعضى از اين روايات، با كنايه، به اسم خاص امام مهدى (عج) اشاره كرده اند. مانند روايتى كه جابر بن عبدالله انصارى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: (المهدي من ولدي اسمه اسمي و كنيته كنيتي);
[1] مهدى، از فرزندان من است. اسمش، اسم من و كنيه اش، كُنيه ى من است...».
ب) برخى ديگر از روايات نيز به صورت صريح، به نام خاص امام مهدى (عج) اشاره كرده اند. مفضل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود:«الإمام من بعدي ابني موسى و الخلف المأمون المنتظر م ح م د بن الحسن بن على بن محمّد بن على بن موسى;
class=`FP` href=#_ftn2 name=_ftnref2>[2] امام بعد از من، پسرم موسى است و جانشينى كه مورد اميد و انتظار است، م ح م د بن حسن بن على بن محمد بن على بن موسى است.».
2- دسته ى دوم، رواياتى هستند كه نه تنها نام خاص امام مهدى (عج) را به صورت صريح ذكر نكرده اند، بل كه از ذكر نام خاص آن حضرت، به شدّت نهى كرده اند:
عن موسى به جعفر(عليه السلام) أنّه قال عند ذكر القائم(عليه السلام): «يخفى على الناس ولادته ولايحل لهم تسميتهُ حتّى يظهره الله عزّوجل فيملَأ به الأرض قسطاً وعدلا كما ملئت جوراً و ظلماً;[3] ولادت او، از مردم پوشيده خواهد بود و بر آنان جايز نيست كه نام او را ذكر كنند تا اين كه خداوند او را ظاهر كند و زمين را پر از قسط و عدل كند، آن گونه كه پر از جور و ظلم شده بود.».
نيز يكى از توقيع هاى امام زمان (عج) آمده است: «هر كس در بين مردم، اسم خاص مرا ذكر كند، بر او لعنت خدا باد4].».]
در برخى از اين احاديث، علت اين نهى نيز ذكر شده است:
1- نام امام مهدى (عج) وديعه اى الهى است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) اجازه ى ذكر آن را نداده اند[5].
2- شما را از تصريح به اسم آن حضرت نهى كرده ايم تا اسمش بر دشمنان ما مخفى بماند و آنان او را نشناسند. [6]
علماى شيعه نيز با توجّه به احاديث نهى، از ذكر اسم خاص آن حضرت، پرهيز كرده اند، ولى در مورد زمان و مدّت اين نهى، اختلاف دارند و به دو گروه تقسيم مى شوند:
بزرگانى چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، علامه ى مجلسى، و... فتوا به منع ذكر نام امام مهدى (عج) تا زمان ظهور آن حضرت داده اند و از تخصيص اين احاديث به دوره ى غيبت صغرا، پرهيز كرده اند. علامه ى مجلسى در بحارالأنوار بعد از ذكر برخى از احاديث نهى، مى نويسد:
«اين احاديث، تصريح دارد در ردّ سخن كسانى كه نهى از ذكر نام خاص را مختص زمان غيبت صغرا مى دانند.». [7]
عدّه اى ديگر از علما، از احاديث نهى، چنين استنباط كرده اند كه علّت اين نهى، تقيه و خوف از دشمن بود. پس اگر تقيه يا خوف نباشد، ذكر نام خاصّ امام مهدى (عج) هيچ منعى ندارد. مؤلف كشف الغّمة مى نويسد:
عجيب است كه شيخ طبرسى و شيخ مفيد مى گويند: «ذكر اسم و كنيه آن حضرت (عج) جايز نيست» و بعد مى گويند: «اسمش، اسم پيامبر(صلى الله عليه وآله) و كينه اش، كنيه ى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است» و گمان مى كنند كه اسم و كنيه ى آن حضرت را ذكر نكرده اند! آن چه به نظر مى آيد، اين است كه منع، به خاطر تقيه و در زمان خوف بر آن حضرت و... بود و الان، چنين نيست... [8]
با توجّه به مطالب ياد شده و در جمع بندى آنها مى توان گفت:
اوّلا، در همه ى احاديث، تقيه و ترس از دشمن، علّت نهى از ذكر نبوده و حضرت على(عليه السلام)اسم خاص امام مهدى(عليه السلام) را وديعه اى الهى مى دانند و مى فرمايند: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) اجازه ى ذكر آن را نداده اند».
ثانياً، حمل تمام احاديث منع بر زمان تقيّه و ترس از دشمن، با توجه به تعداد زياد آن احاديث، و نيز تصريح امام كاظم(عليه السلام) به عدم ذكر نام خاص امام مهدى (عج) تا زمان ظهور، كمى مشكل مى نمايد. اگر اين احاديث، حرمت ذكر اسم خاص امام مهدى (عج) را تا زمان ظهور ثابت نكنند، حدّاقل، كراهت شديد آن را اثبات مى كنند.
مرحوم آية الله محسن امين، در جمع ميان اخبار نهى و تسميه مى نويسد: «تصريح به اسم خاص، مطلقاً مكروه است، ولى ذكر نام خاص آن حضرت، صراحتاً يا با كنايه، در زمان خوف، حرام است.».[9]
بنابراين، شايسته است كه با توجّه به تصريح احاديث نهى، ما نيز از ذكر اسم خاص امام زمان (عج) پرهيز كنيم و از القاب آن حضرت، براى ذكر ياد و نام وى استفاده كنيم.

پی نوشتها:
[1]. بحارالأنوار، ج 51، ص 71.
[2]. همان، ج 48، ص 15.
[3]. همان، ج 51، ص 32.
[4]. بحارالأنوار، ج 51، ص 33.
[5]. بحارالأنوار، ج 51، ص 33.
[6]. مستدرك الوسايل، ج 12، ص 285.
[7]. بحارالأنوار، ج 5، ص 32.
[8]. كشف الغمه، ج 3، ص 326.
[9]. المجالس السنية، ج 5، ص 678.
*****

حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)چگونه نظم دهندة عالم هستي هستند؟
پاسخ :
اگر مراد سوال كننده از نظم، نظم موجود جهان آفرينش به واسطة وجود مقدس امام زمان (عج) است كه بركت‌ها و رحمت‌هاي الهي به خاطر او نازل مي‌شود، كه حضرت واسطة در فيض مي‌باشند و غيبت آن امام هم مانع از فيض رساني نمي‌باشد، چرا كه وجود امام لطف است و تصرفش لطفي ديگر.
و اما اگر سؤال اين است كه با آمدن و ظهور حضرت، چگونه جهان وعالم هستي از بي‌نظمي به در آمده و آن حضرت به آن نظم مي‌بخشد. در پاسخ بايد عرضه داشت: حضور حضرت و حكومت جهاني ايشان در عصر ظهور داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي است.
كه با وجود آنها جامعه بشري و بي‌نظمي‌هاي موجود در عالم هستي اصلاح گرديده و نظم خاصي پيدا مي‌كند. در ذيل اجمالاً به تعدادي از ويژگي‌هاي حكومت جهاني حضرت اشاره مي‌شود كه با جمع آنها، نظم موجود در آن هم تبيين مي‌شود.
1. خدمتگزاران و كارگزاران حكومت جهاني، از بزرگان و خوبان امت و اولياء الهي هستند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: «هنگامي كه حضرت قائم آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ قيام كند، هفده تن را از پشت كعبه زنده مي‌گرداند كه عبارتند از: پنج تن قوم موسي ـ عليه السّلام ـ آنان كه به حق قضاوت كرده و با عدالت رفتار مي‌كنند، هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالك اشتر».[1]
و در روايتي تعداد آنان بيست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسي را چهارده نفر بيان مي‌كند؛[2] «يا اين كه از اصحاب كهف به عنوان وزيران مهدي (عج) ياد شده است».[3]
از اين روايات و احاديث هم خانوادة آنها فهميده مي‌شود كه بار سنگين حكومت موعود، بر دوش افرادي است كه بارها ازمايش شده‌اند و شايستگي خود را در آزمايش‌هاي گوناگون به اثبات رسانده باشند از اين رو مي‌بينيم كه در رأس حكومت مهدي (عج)، حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ قرار دارد كه يكي از پيامبران اولو العزم است.
2. مردم در اين عصر از رشد معنويت و اخلاق برخوردارند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرموده‌اند: هنگامي كه قائم ما قيام كند، شخص شب را به صبح مي‌رساند، در حالي كه نادان، ترسو و بخيل است و به هنگام صبح داناترين مردم، شجاع ترين و بخشنده‌ترين انسان‌هاست و از دستورات امام تخلف نمي‌كند.[4] يا اين كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: هنگامي كه قائم ما قيام مي‌كند كينه‌هاي بندگان نسبت به يكديگر از دلهايشان زدوده مي‌گردد.[5]
امام باقر ـ عليه السّلام ـ هم مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم (عج) ما قيام مي‌كند دستش را بر بندگان خدا مي‌گذارد و خردهايشان جمع كرده و اخلاقشان را كامل مي‌كند.
3. در حكومت جهاني حضرت امنيت فراگير حاكم مي‌شود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «... زمين را از عدالت پر مي‌كند تا جايي كه مردم به فطرت خويش باز مي‌گردند، نه خوني به ناحق ريخته مي‌شود و نه خوابيده‌اي را بيدار مي‌كنند».[6]
و امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: به خدا سوگند، ياران مهدي (عج) آن اندازه مي‌جنگند تا خدا به يگانگي پرستيده شود و به او شرك نورزند و تا آن جا كه پيرزني سالخورده از اين سوي جهان به آن سوي رهسپار شود و كسي متعرض او نشود».[7]
4. در عصر ظهور فقر ريشه كن مي‌شود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي‌فرمايد: «... زمين گنج‌هاي خود را بيرون ريخته و آشكار مي‌كند، به گونه‌اي كه مردم با چشم خود، آن را مي‌بينند و دارندگان زكات سراغ كسي مي‌گردند كه نيازمند باشد تا زكاتشان را به او بدهند، ولي كسي يافت نمي‌شود و مردم ـ از فضل و بخشش خداوند ـ از ديگران بي‌نياز مي‌گردند».[8]
5. قضاوت حضرت همانند قضاوت حضرت داود است. يعني حضرت از انسان‌ها دليل و شاهد نمي‌خواهد و به باطن و طبق واقع حكم مي‌كند و امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: «دنيا به پايان نمي‌رسد مگر اين كه مردي از ما اهل بيت خروج كند و به شيوه داود ـ عليه السّلام ـ حكم نموده و از مردم بيّنه نمي‌خواهد».[9]
6. شورشي عليه دولت حضرت پاي نمي‌گيرد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «هيچ چيز نيست مگر مطيع ياران مهدي (عج) است، حتي حيوانات وحشي در زمين، و پرندگان وحشي در هوا، همه خشنودي ياران قائم (عج) را مي‌خواهند، تا آن جا كه بخشي از زمين به بخشي ديگر افتخار نموده و مي‌گويد: امروز يكي از ياران قائم (عج) از من عبور كرد.»[10]
7. حضرت مهدي (عج) از ارتشي قدرتمند برخوردار است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «آن روز كه لوط پيامبر ـ عليه السّلام ـ گفت: اي كاش قدرتي مي‌داشتم، يا به پناهگاهي محكم دست مي‌يافتم، تمنايي جز قدرت قائم ـ عليه السّلام ـ نداشت. او در آن خواهش از توان فوق العاده اصحاب مهدي (عج) ياد نمود، زيرا هر مرد آنان، قدرت چهل مرد را داراست. شمشيرها را باز نخواهند داشت تا آن كه خدا را خشنود كنند».[11]
آن چه كه ذكر شد بعضي از امكانات و ويژگي‌هاي حكومت جهاني حضرت است و امام زمان (عج) با تكيه بر قدرت خداي توانا و چنين امكاناتي نظم عالم گير را برقرار مي‌كنند، زيرا از حكومتي كه رهبرش مهدي فاطمه (عج) و كارگزارانش حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و مالك اشتر و... و اخلاق و معنويت مردم جامعه‌اش رشد يافته باشند و فقر ريشه كن و امنيت در درجه اعلا و قضاوت دستگاه قضائيه مطابق با حق و واقع باشد جز باران نظم و فراگير شدن قانون و تن به مقررات دادن انتظار نمي‌رود.
منابع ديگر براي مطالعه بيشتر:
1. زمينه سازان ظهور، دشتي.
2. عصر ظهور، محمد حكيمي.
3. مهدي تجسم اميد، عزيز الله حيدري.

پی نوشت:
[1] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 346، مؤسسه الوفاء بيروت، چ دوم.
[2] . محمد بن الحسن الحر العاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 573، ح 707.
[3] . آيت الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 485 و طبع دوم، ناشر مكتبة الصدر.
[4] . نجم الدين طبرسي، چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، ص 184، ناشر بوستان كتاب به نقل از وافي، ج 2، ص 113.
[5] . همان، به نقل از خصال، ج 2، ص 254، ح 1051.
[6] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 290، چ بيروت، مؤسسه الوفاء؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 514؛ طوسي، غيبه، ص 274.
[7] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 345، چ بيروت، مؤسسه الوفاء؛ عياشي، تفسير، ج 2، ص 62؛ نعماني، غيبه، ص 149.
[8] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 337، چ بيروت، مؤسسه الوفاء؛ مفيد، الارشاد، ص 363.
[9] . همان، ص 319.
[10] . همان، ص 319.
[11] . همان، ص 327.
*****

چرا به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شريك القرآن مي‎گوئيم و آيا اين لقب را به ائمه ديگر هم مي‎توان داد يا خير؟
پاسخ :
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: به درستي كه من در ميان شما دو امانت گرانبها مي‎گذارم يكي كتاب خدا و ديگر عترتم و اين دو يادگار من هيچ گاه از همديگر جدا نمي‎شوند، تاحوض (كوثر) به من برسند.
حديث ثقلين از نظر سندي، از احاديث معتبر و متواتر به شمار‌ آمده كه علماء و محدثين بسياري از شيعه و اهل سنت، در منابع خود، آنرا، با عبارات و الفاظ گوناگوني نقل نموده‎اند و بنابراين در اين روايت جاي هيچ خدشه و ترديدي باقي نمي‎ماند.[1]
مفاد حديث در بردارندة نكات مهم ذيل است:
1. امامت كه از باورها بنيادين و مسلّمات تشيع است از بعد از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، به عنوان مفسِّر و مبيِّن و مؤيِّد قرآن همواره در كنار اين كتاب آسماني قرار گرفته و با عنايت به عصمت امامت، و لزوم تبيين و تفسير احكام قرآن، هيچ گاه از قرآن جدا نگشته است تا به حدي كه امامت را قرآن ناطق ناميده‎اند.
2. همراهي و همگامي عترت با قرآن فقط در تفسير و تبيين آن نيست بلكه با توجه به نصوص بين قرآن و عترت مساوات و موازنه برقرار شده است بدين سان كه اين دو در تبيين احكام، برپايي قسط و عدالت در ميان مردم، سازندگي‎هاي معنوي و اخلاقي و ديگر امور با هم مشاركت دارند و همان گونه كه قرآن ميزان القسط[2]، موعظه[3]، عظيم[4]، منار حكمت[5]، شفيع[6]، نور[7]، عزيز[8] و ريسمان محكم[9] است، اهل بيت نيز چنين مي‎باشند.
بنابراين باعنايت به موازنه و مساوات عترت با قرآن، در صورت عدم بيان امور فوق توسط قرآن و يا صريح نبودن بيان قرآن، اين مهم بر عهدة اهل بيت است.
3. با عنايت به آنكه درحديث آمده است كه: قرآن و عترت هيچ گاه از هم جدا نخواهند گشت، زمان حاضر هم، حوزة وجودي، دوازدهمين امام از رهبران معصوم ـ امام مهدي (عج) ـ مي‎باشد. و آن حضرت هم، همراه و همگام با قرآن و در كنار قرآن است.
4. مراد از عترت، فقط وجود اهل بيت نيست، بلكه شامل قول، فعل، تقريرهاي بجاي مانده از ائمه معصومين هم مي‎باشد. كه اگر چه در زمان‎هاي قبل بيان شده‎اند ولي همواره در كنار قرآن، بعنوان مفسّر و مبيّن آن مي‎باشند.
هميچنين شيخ مفيد به نقل از سيد بن طاوس مي‎فرمايد: امام در تبيين احكام شريك قرآن است، از آنجا كه احكام الهي غيرمتناهي و كتاب خدا متناهي است، و براي مجتهد هم علم به احكام ميسر نيست براي همين به امام نياز است.[10]
با اين بيانات روشن مي‎شود كه همه امامان شريك القرآن بوده و در نتيجه اين لفظ بر همه آنها اطلاق مي‎شود و البته هر چند در برخي زيارتنامه‎ها، از امام حسين ـ عليه السّلام ـ به شريك القرآن تصريح شده است[11] ولي اين تصريح دليل بر آن نيست كه اطلاق اين لفظ به حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ اختصاص داشته باشد.
امّا در اين زمان، غالباً استعمال شريك القرآن بر، حضرت امام مهدي (عج) اطلاق مي‎شود از آن جهت كه زمان حاضر، حوزة وجودي، آن امام همام بوده و آن حضرت است كه در اين دنيا در كنار قرآن است.
البته مي‎توانيد براي كسب اطلاعات بيشتر علاوه بر منابعي كه در پاورقي آمده است به منابع ذيل هم رجوع فرمائيد.
1. مهدي در حديث ثقلين/ جمعي از نويسندگان/ بنياد فرهنگي مهدي موعود (عج).
2. قرآن و امام حسين ـ عليه السّلام ـ / محسن قرائتي/ مركز فرهنگي درس‎هائي از قرآن.

پی نوشتها:
[1] . ابن حجر عقسلاني مي‎گويد: حديث ثقلين با بيش از 20 سند نقل شده است، صواعق المحرقه/ عسقلاني/ ص 135.
مناوي مي‎گويد: بيش از 20 صحابه اين حديث را از پيامبر نقل نموده‎اند، فيض القدير/ ج 3/ ص 14.
مير حامد حسين دانشمند بزرگ شيعه اين حديث را از 502 كتاب كه همگي به قلم دانشمندان اهل تسنن نگارش يافته، نقل كرده است. آيت الله سبحاني/ پرسش‎ها و پاسخ‎ها/ ص 159/ موسسه سيد الشهداء/ 1369 و همچنين ر.ك: عبقات المنوار، ج 4ـ3، ص 2ـ 10، كنزالعمال ج 1 ص 173.
مسند احمد: ج 3 ص 14، اُسد الغابه ج 3 ص 147، فيض القدير ج 3 ص 20ـ19، مستدرك: ج 3 ص 148، طبقات الكبري: ج 2 ص 194، صواعق المحرقه: ص 136، صحيح مسلم: ج 2 ص 362، مجمع الزوائد: ج 9 ص 164، المسندالجامع: ج 5 ص 551.
[2] . جامع الاحاديث شيعه، ج 12، ص 481.
[3] . لواعج الاشجان، ص 26 ـ يونس/ 57.
[4] . بحار ج 98 ص 239 ـ حجر/ 87.
[5] . مفاتيح الجنان ـ الحياة/ ج 2، ص 120.
[6] . زيارت عاشورا ـ نهج الفصاحة، جملة 662.
[7] . كامل الزيارات ص 200 ـ نساء/ 174.
[8] . لهوف ص 54 ـ فصلت/ 41.
[9] . پرتوي از عظمت حسين ص 6 ـ بحار ج 92 ص 31.
[10] . الالفين/ شيخ مفيد/ ص 198.
[11] . بحارالانوار، ج 98، ب 26، ص 336؛ همان، ص 355؛ الاقبال/ سيد بن طاوس/ فصل فيما نذكره من لفظ زيارة الحسين/ ص 712/ دارالكتب الاسلاميه/ 1367؛ البلد الامين/ ابراهيم بن علي عاملي كفعمي/ چاپ سنگي/ ص 281؛ مصباح/ الكفهي/ ص 481.
*****

امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)از لحاظ رفتار اجتماعى چه ويژگى هايى دارد؟
پاسخ :
امام مهدى (عج) مانند ساير فرستادگان الهى و ائمه ى معصوم(عليهم السلام)همه ى ويژگى ها و خصوصيات عالى را دارا است، لكن از لحاظ رفتار اجتماعى، بعضى خصوصيات را دارد كه خداوند متعال به آن حضرت عطا كرده است:
1- امام مهدى (عج) هيچ حكومتى را حتّى از روى تقيّه، به رسميت نشناخته و نمى شناسد. او مأمور به تقيّه از هيچ حاكم و سلطانى نيست و تحت سلطنت هيچ ستمگرى در نيامده و در نخواهد آمد. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «قائم(عليه السلام) قيام مى كند در حالى كه بيعت هيچ كس را بر گردن ندارد.».[1]
2- آن حضرت، در قضاوت، از علم الهى استفاده كرده و نيازى به بيّنه و شاهد ندارد و همانند حضرت داوود و سليمان قضاوت خواهد كرد. امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «سپس امام مهدى (عج) به منادى امر خواهد كرد تا ندا دهد كه اين مهدى است و همانند قضاوت داوود(عليه السلام) و سليمان(عليه السلام)قضاوت مى كند و در اين امر بيّنه اى نمى خواهد.».[2]
3- هر چند برخى از پيامبران و امامان، تشكيل حكومت دادند، ولى حكومت آنان فراگير نبود، بلكه محدود به مناطق خاص و قسمت هايى از سرزمين هاى عالم خاكى مى شد، امّا امام مهدى حكومتى فراگير تشكيل مى دهد كه تمام كره ى خاكى را در بر مى گيرد. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)در اين مورد مى فرمايد: «... حكومت امام مهدى(عليه السلام) غرب و شرق را فرا مى گيرد.».[3]
4- حكومت حضرت مهدى (عج) حكومت عدل و داد است و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. تقريباً، در اكثر احاديث مربوط به امام زمان(عليه السلام) آمده است كه خداوند به وسيله ى آن حضرت، جهان را پر از عدل و قسط خواهد كرد.[4]
5- چون حكومت امام زمان، حكومت عدل است، همه از حكومت آن حضرت راضى خواهند بود. پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «در خلافت مهدى(عليه السلام)اهل زمين و اهل آسمان راضى خواهند بود.».[5]

پی نوشت:
[1]. بحارالأنوار، ج 51، ص 39.
[2]. مستدرك الوسائل، ج 17، ص 365.
[3]. بحارالأنوار، ج 51، ص 71.
[4]. همان، ج 51، ص 73.
[5]. همان، ج 51، ص 80.
*****

خصوصيات ظاهري امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را بيان و نحوة برخورد ايشان با كفار چگونه است؟
پاسخ :
در مورد خصوصيات ظاهري حضرت مهدي (عج) مي توان به چند روايت استناد كرد:
امام رضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «نشانه و علامت قائم اين است كه سن حضرت زياد است ولي از نظر چهره جوان مي نمايد؛ به گونه اي كه اگر كسي به او نظر كند، مي پندارد او در سن چهل سالگي يا كمتر است. نشانة ديگرش اين كه گذشت روزگار او را پير نمي كند تا زماني كه اجلش فرا رسد».[1]
و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: او از فرزندان من است، اندامش چونان مردان بني اسرائيل سخت و ستبر است، به هنگامي سختي و گرفتاري امت من قيام مي كند، رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد، قيافه اش چون مرد چهل ساله مي نمايد و ....[2]
بنابراين امام از نظر سنّي به جواني 30 ـ 40 ساله مي نمايد اگرچه عمر او بسيار طولاني است.
اما در مورد مشخصات بدني آن حضرت به دو روايت اشاره مي شود ابوبصير مي گويد: به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم: از پدر شما شنيده ام كه امام زمان سينه اي گشاده و كتف هايي باز و عريض دارد امام فرمود: اي ابا محمد! پدرم زره پيامبر را پوشيد ولي برايش بلند بود، به طوري كه بر زمين مي رسيد، من نيز آنرا پوشيدم ولي بر قامتم بلند بود، ولي آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا اندازه بود و قسمت پايين آن زره كوتاه است به طوريكه هر بيننده گمان مي كند اطراف آن را گره زده اند.»[3]
اما در مورد ساير خصوصيات اين امام بزرگوار همانند كمالات اخلاقي، زهد، و ... روايات متعددي است كه در اين نوشتار مجال پرداختن به آنها نيست.
نحوه برخورد حضرت با كفار ترديدي نيست در اينكه حضرت اما زمان (عج) همانند جدّ بزرگوارش ابتدا با الفت و مهرباني راه تبليغ و دعوت را پيش مي گيرد و با كفار اتمام حجت مي كند و چنانچه نپذيرند و گردنكشي كنند با قاطعيت تمام با آنان برخورد مي نمايد.
امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «هنگامي كه قائم قيام كند، بر يك يك ناصبيان ايمان را عرضه مي كند، اگر به حقيقت آنرا بپذيرند، آنان را رها مي سازد وگرنه هر كس كه ايمان را نپذيرفت، گردنش را مي زند يا از او جزيه مي گيرد ـ چنان كه امروز از اهل ذمه مي گيرند ـ و او را به روستاها و آبادي هاي دور تبعيد مي كند.»[4]
امّا در مورد برخورد حضرت مهدي(عج) با اهل كتاب ـ كه آنها نيز كافر هستند ـ روايات متعددي است كه به يكي از آنها اشاره مي شود.
عبدالله بن كلير از امام كاظم ـ عليه السلام ـ درباره تفسير آيه «و له اسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً» هر كس كه در آسمان و زمين است چه از روي اختيار يا اجبار مطيع فرمان خداست» سؤال كرد:
امام فرمود: اين آيه درباره قائم فرود آمده است، هنگامي كه عليه يهود، نصاري صائبان، مادي گرايان و برگشتگان از اسلام و كافران در شرق و غرب كرة زمين قيام مي كند و اسلام را به آنان پيشنهاد مي كند هر كس از روي ميل پذيرفت دستور مي دهد كه نماز بخواند و زكات بدهد و بر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است رفتار نمايد و هر كس مسلمان نشود، گردنش را مي زند تا آنكه در شرق و غرب جهان يك كافر بر جاي نماند.»[5]
بنابراين با توجه به رأي مشهور و با عنايت به روايات متعدد امام بزرگوار در آغاز راه مسالمت را پيش مي گيرند و اسلام را ارائه مي كنند و چنانچه نپذيرند با آنان برخورد قاطع خواهد شد.
البته فرضيه ديگري هست و آن اينكه اگر اهل كتاب اسلام را نپذيرند بايستي جزيه پرداخت كرده و يا تبعيد شوند كه اين فرضيه هم طرفداراني دارد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . چشم اندازي بر حكومت حضرت مهدي، نجم الدين طبسي.
2 . فصلنامه انتظار، سال چهارم، شماره 11 و 12، مقاله آقاي آيتي، ص 360، اهل كتاب در دولت مهدي.
حديث: امام صادق ـ عليه السلام ـ : براي ما دولتي است كه خداوند هر وقتي بخواهد آن را مي آورد، هر كسي كه دوست دارد از اصحاب قائم باشد بايد منتظر باشد. بحارالانوار، ج 52، ص 140

پی نوشت:
[1] . غيبت نعماني،‌ص 188، و بحارالانوار، ج 52، ص 287.
[2] . ابن طاووس، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر، مؤسسه اعلمي بيروت.
[3] . اثبات الهدات، حرّ عاملي، ج 3، ص 440 و 520، چاپ علميه قم.
[4] . الكافي، كليني، ج 8،ص 228، بحارالانوار، ج 52، ص 375، دارالكتب الاسلاميه، تهران.
[5] . تفسير نور الثقلين، ج اول، ص 362، چاپخانه علميه، قم. عبد علي بن جمعه العروسي.
*****

آيا امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)معجزه اى دارد؟
پاسخ :
قبل از پاسخ به اين سؤال، لازم است كه اشاره اى هر چند مختصر، به معنا و تعريف معجزه داشته باشيم.
محقّق خويى، در تعريف معجزه مى نويسد:
معجزه، در اصطلاح، اين است كه مدعى منصبى از مناصب الهى، براى اثبات صحت ادعايش، كارى را انجام دهد كه خارق قوانين طبيعى است و ديگران از انجام دادن آن عاجزند.[1]
چون خداوند، بعد از خاتم انبيا حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) امامان معصوم(عليهم السلام)را مجريان شريعت و جانشينان طريقت آن حضرت و حجّت خويش در روى زمين قرار داده تا راه هدايت را بر مردم هموار كنند و از آن جا كه همواره در طول تاريخ، مدعيان دروغين نبوّت و امامت، واقعيّت را بر مردم مشتبه مى كردند و مردم را به گمراهى و ضلالت مى كشاندند، لازم است كه راهى براى شناخت امام و حجّت، قرار داده شود. اين راه و علامت، همان است كه در اصطلاح متكلمان، «معجزه» خوانده مى شود و در اصطلاح قرآن، «بيّنه» و «آيه» ناميده مى شود. خداوند مى فرمايد:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...);[2]
ما، رسولان خود را با دلائل روشن (معجزه) فرستاديم و با آنان، كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) درباره ى علت اعطاى معجزه از سوى خداوند، سوال شد. حضرت، در جواب فرمودند: «معجزه، علامتى است از طرف خداوند كه آن را فقط به انبيا و رسل و امامان اعطا مى كند تا صدق آنان از دورغ دروغگو شناخته شود.» [3]
حال، با توجّه به اين كه جميع مسلمانان، به جواز كرامت اولياى خدا عقيده دارند ـ چنان كه تفتازانى مى گويد: «جمهور مسلمانان، به جواز كرامت اولياى خدا معتقد هستند[4]» ـ پس انجام دادن معجزات و كرامات از سوى امامان معصوم(عليه السلام) ـ و از جمله امام زمان (عج) ـ كه حجت هاى خداوند بر روى زمين و وارثان زمين هستند، امر عجيبى نيست. با مراجعه به كتاب هاى تاريخى و روايى و ورق زدن صفحات آن، مشاهده مى كنيم كه معجزات و كرامات فراوانى از سوى آنان به وقوع پيوسته است.
بعد از اين مقدمه بايد گفت، معجزات آن حضرت، دو دسته است:
الف) معجزاتى كه آن حضرت در دوران تولّد و كودكى و غيبت، انجام داده اند.
1- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل از امام حسن عسكرى(عليه السلام) نقل شده كه به حكيمه (دختر امام جواد(عليه السلام)) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بيا; زيرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حكيمه پرسيد: «چه اتفاقى؟». امام(عليه السلام)فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنيا خواهد آمد.». حكيمه پرسيد: «از چه كسى؟». امام(عليه السلام)فرمود: «از نرجس.».
حكيمه مى گويد: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى كه هيچ اثر حملى در او مشاهده نكردم5].». ]
چنين معجزه اى، در مورد حضرت موسى(عليه السلام) هم بيان شده است. در مادر او، يوكابد، هيچ آثار حملى ظاهر نبود[6] و تا روزى كه موسى(عليه السلام) به دنيا آمد، كسى نفهميد كه او حامله است.
2- قرآن خواندن در بدو تولّد هنگامى كه امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ايشان را به امام حسن عسكرى(عليه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن كرد.[7]
3- شفاى مريض لاعلاج محمّد بن يوسف نقل مى كند، به مرضى دچار شدم كه پزشكان از علاج آن نااميد شدند. نامه اى به حضرت امام مهدى (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا كردم. ايشان در جواب نوشتند: «ألبسك الله العافيه; خداوند، بر تو لباس عافيّت بپوشاند.». مدّتى نگذشت كه شفا پيدا كردم و وقتى پزشكان از اين ماجرا مطلع شدند، گفتند: «اين شفا و عافيت، به يقين، از جانب خداوند بوده است8].». ]
4- طلا شدن سنگريزه يكى از اهالى مدائن مى گويد: به همراه رفيقم، به حج مى رفتيم. در نزديكى موقف، فقيرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ داديم. سپس به سوى جوانى خوش سيما كه ردايى پوشيده بود رفت. او، سنگى از روى زمين برداشت و به فقير داد. شخص فقير، مدّت زيادى در حق او دعا مى كرد. در اين هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقير رفتيم و گفتيم: «واى بر تو! آيا براى گرفتن يك سنگ، اين قدر دعا مى كنى؟» كه ناگهان در دست او سنگى از طلا ديديم كه در حدود بيست مثقال مى شد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مكّه و مدينه سوال كرديم، گفتند: «چنين شخصى از علويان است و هر سال با پاى پياده به حج مى آيد.».[9]
5- خبر دادن از غيب از پسر مهزيار نقل شده كه در سفرى با كشتى همراه پدرم بودم و مال زيادى به همراه او بود. پدرم، دچار بيمارى سختى شد و گفت: « من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصيت كرد كه آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از اين وصيّت تعجّب كردم، ولى مطمئن بودم كه پدرم بيهوده سخن نمى گويد. با خود گفتم: «اگر امر برايم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسكرى(عليه السلام) به وصيّت عمل مى كنم والّا آن را صدقه مى دهم.».
مدّتى در عراق بودم تا اين كه فرستاده اى از جانب امام زمان (عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى كردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را كه خودم هم نمى دانستم، بيان كرد و من هم مال را به او دادم.[10]
ب) معجزاتى كه امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «هيچ معجزه اى از معجزات انبيا نيست مگر اين كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.».[11]
بنابراين، معجزات آن حضرت به دوره ى قبل از غيبت و غيبت، ختم نمى شود و به هنگام ظهور نيز آن حضرت براى معرّفى حقانيّت خويش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.

پی نوشت:
[1]. آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ص 3، (به نقل از: إيضاح المراد فى شرح كشف المراد، ص 345، ربانّى گلپايگانى).
[2]. الحديد: 25.
[3]. بحارالأنوار، ج 11، ص 71.
[4]. الإلهيات من شرح المواقف، تحقيق على ربانى گلپايگانى، ص 132.
[5]. مدينة المعاجز، سيدهاشم بحرانى، ج 8، ص 10 و 26، مؤسسه ى معارف اسلامى، چاپ اوّل، 1416 هـق.
[6]. قصص قرآن يا تاريخ انبياء، هاشم رسولى محلاتى، ج 2، ص 46، انتشارات علميه ى اسلاميه، چاپ پنجم، 1407 هـق.
[7]. تبصرة الولى، سيدهاشم بحرانى، ج 18.
[8]. بحارالأنوار، ج 51، ص 297; اصول كافى، ج 1، ص 519.
[9]. اصول كافى، ج 1، ص 332; مدينة المعاجز، ج 8، ص 71.
[10]. الغيبة، شيخ طوسى، ص 282، مؤسسه ى معارف اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1411.
[11]. منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، لطف الله صافى، ص 312، مكتبة الصدر، چاپ سوم.
*****

معني «عدمه منا» و آيه «امن يوجيب...» چيست؟ امام زمان (عج) هم كنيه چه كسي بوده و اولين كسي كه در مورد تصوير امام سخن گفت كيست و نويسنده كتاب منتخب الاثر چه كسي است؟
پاسخ :
معني «عدمه منا» يكي از مباحثي كه در بحث امامت مطرح است اينكه وجود امام لطف و رحمتي است از طرف پروردگار بخاطر اينكه امام فردي كامل و صالحي است كه از طرف خداوند به تدبير شؤونات انسانها مي پردازد، اقامه عدل مي كند، رفع ظلم و ظالم مي كند، و شريعت و دين را از تحريف و زيادي و نقصان حفظ كرده و شبهات موجود در دين را ازاله نموده و تفسير واقعي قرآن را عهده دار مي باشد و الطاف ديگري كه از وجود پربركت امام حاصل مي شود. پس وجود چنين نعمتي در ميان بندگان خدا واقعاً لطف بسيار بزرگي از طرف پروردگار متعال مي باشد.
حال سؤالي كه مطرح است اينكه هيچ شكي در اين نيست كه وجود امام واقعاً لطف بزرگي است وقتي كه در ميان مردم باشد و در امورات آنها تصرف بكند اما اگر اين امام ظاهر نباشد و نتواند در امورات تصرف كند مردم از درك امام محروم باشند اين وجود چه لطفي در حق بندگان دارد؟ (مثل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب اين پرسش بسيار واضح است چون وجود امام يك لطف است و تصرف او در امورات مسلمين هم يك لطف است و ظهور و آشكار بودن آن لطفي ديگر است. پس ما بخاطر بعضي از جهات از لطف تصرف در امورات و يا ظهور امام محروم هستيم ولي از جهات ديگر از اين نعمت استفاده مي كنيم.
از اين رو حكيم توانا محمدمهدي نراقي در جواب اين پرسش مي گويد: همانا ظهور امام عصر (عج) و تصرف او در امورات مردم فائده اي از فوائد وجودي آن حضرت مي باشد چون فوائد وجودي آن حضرت بي شمار مي باشد.[1]
محقق طوسي در متن تجريد الاعتقاد در اين مورد مي گويد: «وجوده لطف، و تصرّفه لطف آخر، وعدمه منّا»[2] يعني وجود امام در ميان مردم نعمت و رحمت بزرگي است و تصرف امام در امورات مردم نعمتي ديگر است و «وعدمه منّا» يعني عدم تصرف و يا ظهور امام در پرده بودن آن هم از طرف و ناحيه مردم مي باشد. اينكه مردم نمي توانند از آثار و بركات وجودي امام استفاده بكنند بخاطر بعضي اعمال خودشان مي باشد كه باعث عدم تصرف در اموراتآنها و يا غيبت امام از نظرها شده است.
خواجه نصيرالدين طوسي در اين مورد مي گويد: «غيبت و عدم حضور حضرت مهدي ـ عليه‎ السلام ـ از طرف خداوند نيست و از طرف خود امام هم نيست بلكه از طرف مكلفين و مردم مي باشد از خوف و ترس اينكه مردم از او اطاعت نكنند مي باشد و وقتي موانع غيبت از طرف مردم از بين رفت ظهور واقع مي شود.»[3]
معني آيه «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء» اين دعا در آيه 62 سوره نمل مي باشد و معني آن اين است كه «(آيا بتهايِ بي ارزش بهترند) يا كسي كه دعاي مضطر و درمانده را به اجابت مي رساند و گرفتاري و بلا را برطرف مي كند؟»
آري در آن هنگام كه تمام درهاي عالم به روي انسان بسته مي شود و از هر نظر درمانده و مضطر مي گردد، تنها كسي كه مي تواند قفل مشكلات را بگشايد و نور اميد در دلها بپاشد، تنها ذات پاك خداوند است.
جالب اينكه در بعضي از روايات اين آيه تفسير به قيام حضرت مهدي ـ عليه‎ السلام ـ شده. در روايتي از امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ چنين آمده «اين آيه در مورد مهدي نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامي كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجا مي آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مي دارد دعاي او را اجابت مي كند و ناراحتي ها را برطرف مي سازد...»[4]
اما اينكه امام هم كنيه چه كسي است؟
در مورد هم كنيه حضرت مهدي ـ عليه‎ السلام ـ حديثي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد شده است كه مي فرمايند: «مهدي از فرزندان من است، اسم او اسم من است و كنيه او كنيه من است و شبيه ترين مردم به من است از نظر خُلق و خوي...»[5] پس طبق اين حديث نام حضرت مهدي همان نام پيامبر است و كنيه او همان كنيه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي باشد.
در مورد تصوير امام زمان اگر منظورتان همان عكس و فيلم مي باشد بايد بگوئيم كه هيچ تصوير و فيلمي از آن حضرت موجود نمي باشد و اگر منظورتان مطلب ديگري است لطفاً واضحتر بيان بفرمائيد.
براي آگاهي بيشتر در مورد امام زمان ـ عليه‎ السلام ـ به كتاب ارزشمند «منتخب الاثر» نوشته آيه الله صافي گلپايگاني مراجعه بفرمائيد. اين كتاب به زبان عربي است و حاوي مطالب بسيار مفيدي و متقن در مورد حالات امام زمان ـ عليه‎ السلام ـ مي باشد كه در ده فصل و 655 صفحه توسط انتشارات حضرت معصومه به چاپ رسيده است.

پی نوشت:
[1] . سيدمحسن خرازي، بداية المعارف، مؤسسه نشر الاسلامي، ج 2، ص 27.
[2] . طوسي، شرح تجريد الاعقايد، انتشارات حديث، ص 362.
[3] . سيدمحسن خرازي، همان، ص 148، به نقل از رسالة الامامة، فصل 3، ص 25.
[4] . تفسير نوراثقلين، ج 4، ص 94.
[5] . صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، انتشارات حضرت معصومه، ص 236.
*****

حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)چگونه رابطه عالم غيب و طبيعت هستند و چگونه فيض الهي را از خداوند دريافت و به تمام موجودات مي‌رسانند؟
پاسخ :
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به دو گونه بر مردم فيض رسانده و واسطه بين عالم غيب و عالم طبيعت است.
1. فيض تكويني حضرت حجت(عج) به عنوان يكي از چهارده معصوم علت غايي آفرينش انسان و هستي است، و حديث معروف «لولاك لما خلقت الأفلاك»[1]؛ اگر تو نبودي افلاك را نمي‌آفريدم، بر اين مطلب دلالت مي‌كند. و غايب بودن امام عصر (عج) هم نمي‌تواند مانع از اين فيض تكويني شود. زيرا وجود مقدس امام زمان (عج) واسطه و شرط در فيض رساني است نه ظهور او.[2]
2. فيض‌هاي تشريعي
الف. «احكام ولايي»؛ حضرت مهدي (عج) گاهي به واسطة افراد خاص در مسائل مهم، حكم نهايي را بيان فرموده‌اند و گاه بي‌واسطه حكم و اختلافي را برطرف كرده‌اند و اين گونه احكام، در عصر غيبت صغري نمونه‌هاي زيادي دارد به عنوان مثال، مرحوم صدوق نقل مي‌كند كه: «امام زمان (عج) بر جعفر كذّاب، هنگامي كه به ناحق، ادّعاي ميراث امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ كرد، از مكان مجهولي ظاهر شد و فرمود: «اي جعفر! چرا مي‌خواهي حق مرا ببري؟! جعفر متحير و مبهوت ماند. آن گاه حضرت مهدي (عج) غايب شد. جعفر پس از آن، هر چه در ميان مردم گشت، آن حضرت را نيافت تا آن كه مادر حضرت امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت و وصيت كرده بود در خانة ‌امام حسن ـ عليه السّلام ـ دفن شود. جعفر، مانع شد و گفت: «نبايد در اين خانه دفن شود». اين جا نيز حضرت بر او ظاهر شد و فرمود: «اي جعفر! آيا اين خانة تو است؟ پس غايب شد و ديگر ديده نشد».[3]
ب. حضرت به صالحان و پيروانش نظر لطف دارند و مي‌فرمايند: ما نظر خود را از شما بر نمي‌گيريم (كه به حال خود رها شويد)، و فراموش‌تان نمي‌كنيم».[4]
ج. حضرت مهدي (عج) در عصر غيبت صغري و كبري، مهدي باوران را از هدايت‌هاي عمومي و خصوصي خود بي‌بهره نكرده است.[5]
ح. وجود شريف امام عصر (عج) و انتظار ظهورش مايه اميدواري مسلمانان است و اين اميدواري يكي از بزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت در هدف مي‌باشد».[6]
در تأكيد و تأييد مطالب فوق مي‌توان روايات ذيل را بيان نمود.
1. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «به خدا قسم خداوند از زماني كه آدم را قبض روح فرموده، زمين خود را تاكنون رها نكرده است مگر اين كه در روي آن امامي بوده كه به وسيله او هدايت به سوي خدا انجام مي‌گرفته است، ‌و او حجت خدا بر بندگانش بوده، ‌و پس از اين هم زمين بدون امامي كه حجت خدا براي بندگان اوست باقي نمي‌ماند».[7]
2. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «اگر زمين بدون امام بماند حتما فرو خواهد رفت».[8]
3. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «ستارگان براي اهل آسمان امان هستند و اگر ستارگان از بين بروند، اهل آسمان هم از بين مي‌روند، و خاندان من هم امان اهل زمينند، پس اگر اهل بيت بروند، اهل زمين نيز از بين مي‌روند».[9]
4. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «خدا ما را به نيكوترين خلقت آفريد و در آسمان و زمين خزانه‌دار علوم خويش قرار داد... و اگر ما نبوديم خدا عبادت نمي‌شد».[10]
5. امام عصر (عج) مي‌فرمايند: «امامان از خدا درخواست مي‌كنند، و او مي‌آفريند و روزي مي‌دهد و اين اجابت درخواست به خاطر تعظيم حق و شأن امامان است.»[11]
گفتني است از اين روايات و احاديث ديگر استفاده مي‌شود كه وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد كامل انسانيت و رابطة ميان عالم مادي و عالم ربوبي است و اگر امام نباشد، ‌رابطه بين عالم مادي و دستگاه آفرينش منقطع مي‌گردد. «قلب مقدس امام به منزله ترانسفورماتوري است كه برق كارخانه را به هزاران لامپ مي‌رساند. اشراقات و افاضات عالم‌هاي غيبي، اولاً بر آينه پاك قلب امام و به وسيله او بر دلهاي ساير افراد نازل مي‌گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و مربي نوع انسان است و معلوم است كه حضور و غيبت او، در تربيت اين آثار تفاوتي ندارد.
سليمان مي‌گويد: مردم چگونه از وجود امام غايب منتفع مي‌شوند؟ فرمودند: همان طور كه از خورشيد پشت ابر انتفاع مي‌برند.
در اين حديث و چندين حديث ديگر، وجود مقدس صاحب الامر و انتفاع مردم از وي تشبيه به خورشيد پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است. در علوم طبيعي و فلكيات ثابت شده است كه خورشيد مركز منظومه شمسي است،‌ جاذبه‌اش حافظ زمين و آن را از سقوط نگه مي‌دارد، زمين را به دور خود چرخانده، شب و روز و فصول مختلف را ايجاد مي‌كند، حرارتش سبب حيات و زندگي حيوانات و گياهان و انسان است و نورش روشني بخش زمين است. در ترتيب اين آثار بين اين كه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتي وجود ندارد گرچه كم و بيش دارد.
وجود مقدس امام هم خورشيد و قلب انسانيت و مربي و هادي تكويني است و در ترتيب اين آثار، بين حضور و غيبت او تفاوتي نيست.[12]»
«امّا اين كه امام واسطه فيض است، چون فرد كاملي است كه به تمام عقايد حقه عقيده‌مند است و از اشتباه و خطا و عصيان معصوم است و به واسطه علم و عمل تمام كمالات ممكنه انساني در وي به فعليت رسيده است».[13]
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي‌فرمايند: «خداوند ما را به نيكوترين خلقت آفريد و در آسمان و زمين خزانه دار علوم خويش قرار داد... و اگر ما نبوديم خدا عبادت نمي‌شد».[14]
امام عصر (عج) فرمود: «امامان از خداوند تعالي درخواست مي‌كنند و خداوند به خاطر تعظيم حق ايشان، مي‌آفريند و روزي مي‌دهد».[15]
براي مطالعه بيشتر به كتاب‌هاي مكيال المكارم، ج 1، مناظرات امامت و رهبري، ج 3 و دادگستر جهان مراجعه بفرماييد.

پی نوشت:
[1] . علم اليقين، 1 / 381 في صفات الامام.
[2] . دليل براين مطلب رواياتي است كه در صحفه‌هاي بعدي ذكر شده است.
[3] . انتظار، ش 5، ص 306، به نقل اكمال الدين، ج 2، ص 442.
[4] . سيد محمد تقي موسوي، مكيال المكارم، ج 1 در صفحه‌هاي نخستين.
[5] . به كتاب «عنايات حضرت مهدي (عج)»، نوشته محمد رضا اصفهاني، به علما و طلاب و كتاب كمال الدين صدوق، ج 2 مراجعه شود.
[6] . دادگستر جهان، ص 157.
[7] . النعماني، غيبت، ترجمه محمد جواد غفاري، نشر صدوق، ص 193، حديث 7.
[8] . همان.
[9] . دادگستر جهان، ص 81، به نقل از تذكرة الخواص‌و نيز از كتاب كمال الدين، ج 20، ص 205 نقل شده است.
[10] . دادگستر جهان، به نقل از اصول كافي، ج 1، ص 368.
[11] . مكيال المكارم، ج 1، ص 90، به نقل از الاحتجاج، 2 / 284.
[12] . ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ناشر: انتشارات شفق، چ قدس، نوبت چاپ 25، 1381، ص 155.
[13] . دادگستر جهان، ص 78.
[14] . دادگستر جهان، به نقل از اصول كافي، ج 1، ص 368.
[15] . سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج 1، چ نگين، مترجم سيد مهدي حايري، ص 90.
*****

علما چگونه توانسته اند خصوصيات ظاهري حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را بدانند؟
پاسخ :
ويژگي هايي كه دانشمندان دربارة امام مهدي ـ عليه السلام ـ برشمرده اند ريشه در احاديثي دارد كه از پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ رسيده است.
امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ براي اينكه تشخيص امام مهدي واقعي از مدعيان دروغين مهدويت آسان تر باشد ـ و به دلايل ديگري ـ خصوصيات ظاهري امام مهدي ـ عليه السلام ـ را براي مسلمانان بازگو كرده اند. از جمله امام علي ـ عليه السلام ـ در اين خصوص فرموده اند: مهدي ـ عليه السلام ـ جوان و چهارشانه است، او زيبارو و زيبامو است و نور صورتش بر سياهي موهاي سر و محاسنش غلبه دارد.[1]
براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به فصلنامة انتظار، شمارة 5، مقاله جمال يار، نوشته جواد جعفري.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: براي ما دولتي است كه خداوند هر وقت بخواهد آن را مي آورد، هر كس دوست دارد از اصحاب قائم ما باشد بايد منتظر باشد. بحارالانوار، ج 52، ص 140

پی نوشت:
[1] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، ج 51، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403، چاپ دوم، ص 36.
*****

چه راه هايى براى شناختن مهدى نمايان وجود دارد؟
پاسخ :
همان گونه كه گذشت، اعتقاد به مهدويّت، از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) رواج داشته و تقريباً بعد از واقعه ى كربلا و شهادت امام حسين(عليه السلام) ادّعاى مهدويّت نيز آغاز شد و برخى از مردم بعد از وفات محمّد حنيفه، او را مهدى دانستند و بعدها نيز عدّه اى خود را مهدى ناميدند و ادّعاى مهدويت كرده اند... براى اين كه ما مهدى نمايان را تشخيص دهيم، لازم است شناخت كامل از امام زمان(عليه السلام) داشته باشيم. در روايات ما آمده است كه زراره بن اعين از امام صادق(عليه السلام)سؤال كرد: «در زمان، غيبت امام زمان(عليه السلام)امام را چه گونه از امامان بدلى تشخيص دهيم؟». امام(عليه السلام)فرمود: «اين دعا را ياد بگيرد و تكرار كن: (اللهم عَرِّفني لنفسك فإنَّك إنْ لم تعرفني نَفسَك لَم أعرف نبيك. اَللهم! عرّفْني رسولك فإنّك إنْ لمْ تعرفْني رسولك لم أعْرِفْ حجتَك. اللهم! عرّفْني حجتك فإنّك إنْ لمْ تُعَرِّفْني حجتك ضَلَلْتُ عَن ديني.)[1]
بنابراين، بر ما لازم است كه امام زمان(عليه السلام) را از چند جهت شناسايى كنيم، هم شناسنامه اى و هم اعتقادى و قلبى. روايات ما، به همه ى اين ها اشاره كرده اند و فرموده اند: «امام زمان(عليه السلام) از بنى هاشم و از اولاد فاطمه(عليه السلام)و از سلاله ى سيدالشهداء امام حسين(عليه السلام) و نام پدرش حسن و خودش همنام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و.... است، و بعد هم خصوصيات شخصى و جسمى امام دوازدهم(عليه السلام)را بيان فرموده اند و گفته اند: او، شبيه ترين مردم به پيامبر(صلى الله عليه وآله)است; پيشانى حضرت فراخ و سفيد و تابان و اثر سجده در آن آشكار است; ابروهاى حضرت، به هم پيوسته است; چشم حضرت، سياه و سرمه گون است; در طرف راست صورت، خالى وجود دارد;[2] هنگام ظهور، با شمشير قيام مى كند; از ايشان، كرامت هاى بى شمارى ظهور مى كند. براى ظهور نيز علائمى حتمى و غيرحتمى بيان كرده اند، نداى آسمانى، خروج سفيانى، خروج خراسانى، قتل نَفْسِ زكيّه، فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابانى ما بين مكه و مدينه[3] و... از جمله ى آن علائم است.
از طرفى، انسان بايد آن قدر قدرت تشخيص داشته باشد تا بتواند امام مهدى(عليه السلام) را با اوصافى كه بعضى از آن ها ذكر شد، از مهدى نمايان تمييز دهد، چون، بديهى است كه در هر زمان، برخى عناصر فرصت طلب، از موضوع مهدويّت سوء استفاده مى كنند، چنان كه مدّعيان الوهيّت يا نبوت يا ساير مقامات معنوى، در دنيا كم نبوده اند، ولى اين ها، هرگز، دليل بر اين نمى شود كه منكر اصل وجود خدا و نبوّت انبيا و مهدويّت شويم. از اين رو، دانايان و اهل تشخيص، از پيامبران درخواست معجزه مى كردند. به همين دليل مشاهده مى كنيم كه براى شناخت امام بعدى، امام هر عصرى، براى اصحاب خود، علائمى از امام پسين را نشان مى دادند تا در مسئله، شكى باقى نماند و آنان بتوانند امام بعد را به صورت واضح، شناسايى كنند.

پی نوشت:
[1]. كمال الدين و إتمام النعمة، ج 2، ص 342. خدايا! خودت را به من بشناسان كه اگر تو، خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نمى شناسم. خدايا پيامبرت را به من بشناسان كه اگر پيامبرت را نشناسانى، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدايا! حجّت و امام زمان را به من بشناسان كه اگر امامت را نشناسانى، در دينم گمراه خواهم شد.
[2]. منتهى الآمال، ص 289.
[3]. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى; مهدى موعود، در اين كتاب بيش از چهارصد مورد، علامت ذكر شده است.
*****

چرا با آغاز دوره ى استعمار، ادعاى دورغين مهدويّت زياد شد؟
پاسخ :
بعد از آغاز غيبت صغرا، عدّه اى، به خيال كسب مال و مقام، شروع به ادّعاى نيابت و بابيت حضرت مهدى (عج) كردند و افرادى مانند شريعى، شلمغانى، نميرى، كرخى، حلاج، ابن ابى العزاقر و... خود را نايب و باب امام زمان(عليه السلام) ناميدند و بعد از اندك مدّتى، كم كم، ترقى كردند، خود را امام و حتّى پيامبر خواندند.[1]
ادّعاى نيابت و حتّى ادّعاى مهدويت كه براى رسيدن به مال و مقام دنيوى و فريب دادن مردم ساده دل بود، بعد از آغاز غيبت كبرا نيز ادامه يافت و عدّه اى با فريب مردم، مدّتى به فتنه انگيزى پرداختند و بعد از بين رفتند تا اين كه نوبت به استعمار رسيد. دولت هاى استعمارى كه در طول جنگ هاى صليبى، طعم شكست را چشيده بودند، بعد از آغاز رنسانس و آغاز نفوذ به كشورهاى آفريقايى و آسيايى، به اين نتيجه رسيدند كه براى نفوذ در كشورهاى اسلامى، چاره اى جز ايجاد اختلاف هاى دينى ندارند.
همفر (جاسوس انگليسى) به هنگام توضيح موادّ موافقت نامه ى مقامات بلندپايه ى وزارت مستعمرات بريتانيا براى شكست و نابودى اسلام، به چهارده بند از آن اشاره مى كند. در بند ششم چنين آمده است:
تبليغ عقايد و مذاهب من درآوردى و ساختگى در مناطق اسلامى با برنامه ريزى آگاهانه و منظّم به گونه اى كه تبليغ پس از ارزيابى زمينه هاى مساعد فكرى در اقشار مردم صورت گيرد... و اختلافات و منازعات شديدى بين اين فرقه ها بر پا گردد تا بدان جا كه هر فرقه اى خود رامسلمان واقعى و ديگران را مرتد و كافر و واجب القتل پندارد.[2]
استعمار غرب، روش هاى گوناگونى را براى تحقق اين اهداف، درپيش گرفت. يكى از آن ها، روشى بود كه در يك برهه از زمان، مبارزان مسلمان براى مبارزه با استعمار از آن استفاده كرده بودند. آن روش، ادّعاى مهدويّت از سوى برخى از مسلمانان آفريقا بود. استعمار مى خواست از اين حربه، براى شكست خود اسلام استفاده كند.
استعمار انگليس، طعم مبارزه با مهدى سودانى يا متمهدى سودانى را كه با ادّعاى مهدويّت، عدّه اى را به دور خود گرد آورد و جنگ هاى بسيارى با دولت مصر و حتّى انگليس كرد[3] به ياد داشت و حتّى در نهايت، از اين حركت نيز براى رسيدن به اهداف خود استفاده كرد و با تشويق عدّه اى براى ادّعاى مهدويّت، ايجاد تفرقه ميان مسلمانان را آغاز مى كرد.
در كتاب اديان و مهدويّت، در فصلى با نام «مدّعيان مهدويّت»، از حدود چهل و شش نفر نام برده شده است كه مدّعى مهدويّت شده اند.[4] هر چند تعداد مدّعيان مهدويّت، بيش از اين مقدار است، ولى بايد دانست كه اوج اين ادّعاها، در دوره ى استعمار بوده است. مؤلّف كتاب مذكور، در ادامه مى نويسد: اشخاص ديگرى مدّعى مهدويّت شدند كه سياست خارجى، آن ها را تحريك نمود وگرنه فرومايگى آن ها مانند آفتاب آشكار شد. مانند سيّد على محمد باب، ميرزا يحيى ازل، حسين على عبدالبهاء، يوسف خواجه كاشغرى كه گفت من امام زمان هستم و پيشواى تراكمه گرديد و بيست و نه هزار تركمن در كنار رود گرگان با قشون ايران مصاف داده و نظاير بسيار در اطراف جهان از آن ها ديده شده است. [5] استعمار، در هندوستان نيز احمدخان قاديانى را به اين ادّعا برانگيخت و فرقه قاديانيّه را ايجاد كرد. اين فرقه، بعدها، به دو فرقه تقسيم شدند و هم اكنون نيز در پاكستان به حيات خود ادامه مى دهد.[6]

پی نوشت:
[1]. به بحارالأنوار، ج 51، ص 367 ـ 381 مراجعه كنيد.
[2]. خاطرات همفر، (جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى)، ص 193.
[3]. اديان و مهدويت، ص 71.
[4]. اديان و مهدويت يا آراء و عقايد درباره ى مهدى، محمد بهشتى، ص 71 ـ 83، انتشارات امير.
[5]. همان مرجع، ص 83.
[6]. فرق و مذاهب كلامى، ص 345 ـ 347.
*****

آيا در قرآن كريم نامي از حضرت مهدي برده شده است و آيا در قرآن كريم حرفي از انتظار و اينكه منتظر واقعي كيست و بايد داراي چه ويژگي هايي باشد، به ميان آمده است؟
پاسخ :
ابتداءً با ذكر يك مقدمه به فراز اول از سوال مي پردازيم.
مقدمه: قرآن كريم براي معرفي شخصيت ها به مقتضاي حكمت و بلاغت از سه روش استفاده نموده است كه ذيلا بيان مي شود.
1. معرفي با اسم: اولين راه اين است كه شخصيت مورد نظر را با اسم معرفي مي نمايد، به طور مثال «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل»؛[1] محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ نيست جز پيامبري كه قبل از او نيز پيامبراني بوده اند.
2. معرفي با عدد: در اين مورد به عنوان نمونه قرآن نقباي بني اسرائيل را اينگونه معرفي نموده است. مانند: «و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً»؛[2] و از ايشان دوازده پيشوا برانگيختيم.
3. معرفي با صفت و ويژگي: قرآن پيامبر را با اين شيوه نيز معرفي نموده است، مانند آيه «الذين يتبعون الرسول النبي الامّي»[3]؛ همانان كه از اين فرستاد پيامبري كه درس نخوانده پيروي مي كنند و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را هم با صفاتش معرفي شده است، مانند آيه «انما وليكم الله ورسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»؛[4] ولي شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند، همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند.
اين قسم اخيركه معرفي با صفات است شايد بهترين راه معرفي باشد، زيرا اين نوع معرفي راه را بر سود جويان مي بندد چون نام قلابي مي توان درست كرد، اما تخلق به صفات، عملاً كار آساني نيست و قابل جعل نمي باشد. لذا در سورة بقره مي بينيم كه خداوند متعال بعد از آن كه طالوت را به اسم معرفي مي كند بلافاصله وي را با صفات و نشانه نيز معرفي مي نمايد تا جلوي هرگونه اشتباه احتمالي گرفته شود. در آنجا كه مي فرمايد: «انّ الله قد بعث لكم طالوت ملكا»؛[5] در حقيقت خداوند طالوت را بر شما به پادشاهي گماشته است. بعد مي فرمايد: «و قال لهم نبيهم ان آية ملكه...»؛[6] و پيامبرشان به ايشان گفت در حقيقت نشانة پادشاهي او اين است كه ..
قرآن كريم در معرفي اشخاص از سه روش استفاده نموده است و بهترين روش معرفي اشخاص با صفات و ويژگي ها است. حال سوال اين است كه قرآن كريم حضرت مهدي (عج) را چگونه معرفي مي كند.
با مراجعه به قرآن مجيد در مي يابيم كه نامي از حضرت مهدي (عج) در اين كتاب آسماني به صراحت بيان نشده است. همان گونه كه از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و ساير ائمه معصومين نامي به ميان نيامده است و عدم تصريح به اسم براساس مصالحي است كه خداوند عليم و حكيم بر آن آگاه است و اما بايد اذعان داشت كه تصريح به اسم تنها راه معرفي اشخاص نيست، بلكه از راه هاي ديگري مانند معرفي به صفات هم مي توان بهره برد. حضرت ولي عصر (عج) هم با برخي صفات و ويژگي ها و كارها شناسانده شده است. خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: «و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»؛[7] و همانا نوشته ايم در زبور پس از ذكر كه زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.
حافظ قندوزي سليمان حنفي به اسناد خويش از امام محمد باقرو امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة اين آيه مي گويد: عباد صالح كه در اين آيه آمده است حضرت مهدي (عج) و اصحاب او مي باشند.[8]
به طور كلي انديشه مهدويت ريشه در كلام الهي دارد كه همان حقيقت رسيدن نهايي جامعه بشري به عدالت در تمامي ابعاد است. به گفته محققان و پژوهشگران اين عرصه بيش از دويست و پنجاه آيه دربارة حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و بيش از پانصد روايت از پيامبرگرامي اسلام و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ در تأويل و تفسير اين قسم از آيات بيان شده است.[9]
كه تفصيل آنها در اين مختصر نمي گنجد، جهت اطلاع بيشتر به منابعي كه در پايان معرفي مي گردد رجوع فرماييد.
و اما راجع به فراز دوم سوال كه آيا در قرآن كريم از انتظار و صفات منتظران سخني به ميان آمده است يا خير.
در پاسخ به اين نكته بايد توجه داشت كه انتظار فرج و وظايف منتظران نيز ريشة قرآني دارد و انديشه اي است مشتمل بر عنصر خوش بيني نسبت به آينده و انديشة پيروزي نهائي حق بر باطل و غلبة قطعي صالحان و پرهيزگاران و كوتاه شدن دست ستمكاران و جباران كه در اينجا به يك مورد از آن آيات اشاره مي كنيم.
1. فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معكم من المنتظرين؛[10] پس بگو جز اين نيست كه غيب خدا را است پس منتظر باشيد همانا من نيز با شما از منتظران مي باشم.
حافظ قندوزي حنفي به اسناد خويش از امام صادق ـ عليه السّلام ـ درباره اين آيه مي گويد غيب حجت قائم (عج) در اين آيه مي باشد.[11]
و اما منتظر واقعي كيست و داراي چه ويژگي هايي مي باشد؟
شايد از بعضي آيات بتوانيم پاسخ اين سوال را بدهيم كه قرآن كريم نيز دربارة منتظران و ويژگي هاي آن سخني به ميان آورده است، به طور نمونه به يك آيه اشاره مي كنيم: «يا ايها الذين آمنوا اصبرو و صابروا و رابطو و اتقّوا الله لعلكم تفلحون»؛[12] اي كساني كه ايمان آورده ايد شكيبايي كنيد و پايداري ورزيد و مرزباني كنيد و خداترس باشيد. امام باقر در همين راستا مي فرمايند، در انجام واجبات الهي و دستورات ديني شكيبا باشيد و در مقابل دشمنان ثابت قدم و استوار ايستادگي كنيد و همواره مرزبان پيشواي موعودتان حضرت مهدي باشيد.[13] گفتني است تفصيل خصوصيات را بايد از سنت توقع داشت و لزوم امامت به همين جهت است.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عابدين زاده محمد، مهدي در قرآن، ناشر: لاهيجي، چ 1380.
2. فروز رضا، مهدي در قرآن، ناشر رايحه، چ 1376.
3. حسيني شيرازي، موعود قرآن، ناشر موسسه امام مهدي.
4. حسينعلي سعدي، فصلنامه تخصصي انتظار، شمارة 6، نام مقاله: شناخت وصاياي خورشيد پنهان، ص 299.
5. گوردي يزدي، انتظار، ناشر سيماي ولايت، چ 1380.
6. تلافي علي اكبر، آيين انتظار، ناشر موسسه فرهنگي نبا، چ 1378
7. مغيثي پور علي اكبر، انتظار فرج، نشر ايستا، چ 1380.
8. تحقيقات جمران، وظايف منتظران، نشر مسجد جمكران، چ 1379.
9. مولوي نيا، محمد جواد. سيماي مهدويت در قرآن، ناشر: امام عصر، چ 1381.
امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند:
ن: 1376م انتظار الفرج من اعظم الفرج؛[14] انتظار فرج خود از بزرگترين گشايشها است.

پی نوشتها:
[1] . آل عمران، 144.
[2] . مائده، 12.
[3] . اعراف، 157.
[4] . مائده، 55.
[5] . بقره، 247.
[6] . بقره، 248.
[7] . انبياء، 105.
[8] . موعود قرآن، حسيني شيرازي، ترجمه موسسه امام مهدي، چ 1360، ص 75، به نقل از عقد الدرر مقدس شافعي، باب 7، ص 217.
[9] معجم احاديث المهدي، شيخ علي كوراني، موسسه معارف اسلامي، چ بهمن 1375، ص 150.
[10] . يونس، 20.
[11] . حسيني شيرازي، موعود قرآن، ترجمه مؤسسة امام مهدي، ص 54، به نقل از ينابيع الموده، قندوزي حنفي، ص 508.
[12] . آل عمران، 200.
[13] . تفسير برهان، ج 1، ص 334.
[14] . شيخ صدق، كمال الدين، باب 31، حديث دوم.
*****

نسبت رشد عقلاني، برابري و اخلاق در نظام دار بنيادي مهدوي مورد انتظار ما چگونه است؟ و آگاهي و اراده آدمي در رسيدن به اين نظام چه نقشي دارد؟
پاسخ :
انسان در بعد عقلاني و رشد برابري و اخلاق سيري طولاني داشته است. در ميان دست آوردهاي علمي كه نصيب انسان شده است تعاليم انبياء و آموزگاران اصول وحي، مقامي بلند و ارزشمند دارد و چون حضرت مهدي (عج) آخرين سفير الهي است در عصر ظهورش، انسان ها را در بعد عقلاني و اخلاقي و برابري نيز به جايگاه اصلي خويش كه بالاترين رشد عقلاني و برابري و اخلاق باشد مي رساند.
امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما برخيزد دستش را بر سر بندگان مي گذارد و عقل آنان را متمركز مي نمايد و قواي عقلاني را به كمال مي رساند.»[1]
در حكومت آن حضرت نه عامل مهم وجود دارد كه فسادهاي اخلاقي را ريشه كن مي كند و باعث رشد اخلاقي مي شوند:
1. اجراي عدالت اجتماعي و تقسيم عادلانه ثروت.
2. آموزش و تربيت صحيح.
3. وجود داشتن يك دستگاه قضايي بيدار و آگاه با مراقبت هاي دقيق.[2]
امام حسن ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «... خداوند در آخرالزمان مردمي را بر مي انگيزد كه كسي از منحرفان و فاسدان نمي ماند مگر اين كه اصلاح گردد.»[3]
و اراده و آگاهي آدمي نيز در رسيدن به نظام حكومتي حضرت نقش به سزايي دارد زيرا او مي خواهد حكومت جهاني به وجود آورد و حكومت جهاني قبل از هر چيز نيازمند عناصر آماده و با ارزش انساني است و اين در درجه اوّل به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي فكري و روحي براي پياده كردن آن برنامة عظيم نياز دارد. و هرگز نمي توان به انتظار معجزه نشست، زيرا معجزه استثنايي است منطقي در نظام جمادي طبيعت براي اثبات حقانيت يك آيين آسماني نه براي ادارة هميشگي نظام جامعه.[4]
براي مطالعة بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:
عصر زندگي محمد حكيمي، حكومت جهاني مهدي آيت الله مكارم شيرازي، دادگستر جهان آيت الله اميني، خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمي، چشم اندازي به حكومت مهدي، نجم الدين طبسي و مكيال المكارم موسوي اصفهاني.
حديث: پيامبر اكرم ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ: با ايمان ترين شما با معرفت ترين شما است.
جامع الاخبار، ص 36.
حديث:
امام علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «اما مهدي قاضيان زشتكار را كنار مي گذارد ... و حكمرانان ستم پيشه را عزل مي نمايد و زمين را از هر نادرست و خائني پاك مي سازد.»
بحارالانوار، ج 51، ص 120.

پی نوشت:
[1] . موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ترحمه، سيد مهدي قزويني، ناشر، ايران نگين، ج 1، ص 144؛ كافي، ج 1، ص 25. [2] . ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، انتشارات نسل جوان، ج 11، چاپخانه نمونه، ص 276.
[3] . محمد بن الحسن حرّ عاملي، اثباة الهداة، ج 3، چاپخانه علميه قم، ص 524.
[4] . ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني حضرت مهدي، ج يازدهم، انتشارات نسل جوان، ص 82.
*****

از چه زمانى، عدّه اى به دروغ، ادعاى مهدويّت كردند؟
پاسخ :
اعتقاد به مهدى موعود(عليه السلام) در بين مردم به خاطر تأكيداتى كه پيشوايان دينى ما داشتند، از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) رواج داشته است.[1] آن حضرت، بارها[2]، در مناسبت هاى گوناگون، از حضرت مهدى و از ظهور و قيام و غيبت طولانى و ديگر ويژگى هاى آن حضرت خبر داده اند و بسيارى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله)[3] از اين موضوع خبر داشتند و شعراى مسلمان، مانند كميت اسدى (متوفاى 126 هـ ق) و اسماعيل حميرى (متوفاى 173 هـ ق) و دعبل خزاعى (متوفاى 246 هـ ق) در اشعار خود، از آن ياد كرده اند. همين مسئله، سبب شده كه در طول اين مدّت، افرادى پيدا شوند كه يا خود، ادّعاى مهدويّت كنند و يا عدّه اى از مردم به مهدويّت آنان معتقد شوند.
به عنوان مثال، عدّه اى، محمّد حنيفه (پسر اميرالمؤمنين(عليه السلام)) را امام مهدى مى پنداشتند و مى گفتند او غيبت كرده است، در حالى كه در سال (81 هـ ق) وفات يافته است،[4] و يا مهدى عباسى خود را مهدى موعود مى ناميد.[5]بنابراين، آغاز ادّعاى مهدويّت، به دوره ى بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) باز مى گردد.

پی نوشتها:
[1]. اعلام الورى، طبرسى، ص 443، نشر دارالكتاب، طبع سوم، تهران; دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص 74ـ82، انتشارات دارالفكر، چاپ چهارم، قم.
[2]. همان مدرك، ص 310. روايت از يازده امام نقل شده است.
[3]. نويد امن و امان / 91، لطف الله صافى، دارالكتب الاسلاميه، تهران.
[4]. الملل و النحل، عبدالكريم شهرستانى، ج 1، ص 132، منشورات رضى، قم.
[5]. مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهانى، ص 193، المكتبة الحيدرية، 1385 هـ ق، نجف.
*****

آيا انقلاب اسلامي ايران مي‌تواند از مقدمات ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)محسوب گردد؟
پاسخ :
‌انقلاب اسلامي ايران نهضتي مبارك و انفجار نوري است كه در شبستان ديجور گمراهي‌ها و سرگردانيها رخ داده است. و رعدي بوده است كه بر تارك طاغوتيان فرود آمده است كه از آن تولد دوباره يك ملت پديدار گشته است و آرزوي ديرينة همة انبياء و اوصياء الهي به وسيلة آن نهضت برآورده گشته است و چقدر زيباست كه بيان شود اين انقلاب ظهور صغرا است و زمينه ساز ظهور كبري حضرت صاحب الزمان (عج) است. و به فرموده‌ آن سلالة پيامبر، رهبر و ناخداي اين انقلاب كه فرمود: «انقلاب ما نقطة شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام، به پرچمداري حضرت حجت ارواحنا فداه است كه خداوند بر همة مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور فرجش را در عصر حاضر قرار دهد».[1]
و اين كه اين انقلاب از جمله مقدمات ظهور و زمينه‌ساز حكومت جهاني حضرت ولي عصر (عج) مي‌باشد. ريشه در معاني روايي ما دارد كه اجمالاً به برخي از آنها اشاره مي‌گردد.
1. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «خداوند متعال در شب معراج به من فرمودند: يا محمد از جمله عطاهايي كه به تو مرحمت فرموده‌ايم آن است كه يازده مهدي از نسل تو مي‌باشند و آخر آنها كسي است كه عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌خواند و به وسيلة او زمين پر از عدل و داد مي‌گردد. عرض كردم اينها چه وقت ظاهر مي‌شود، پروردگار متعال علايمي را فرمود، از جمله: و خروج رجلٍ من ولد الحسين ابن علي مردي از اولاد حسين پيش از ظهور حضرت مهدي قيام و انقلاب خواهد نمود.[2] قابل توجه است كه در اين روايت خبر دهنده خالق هستي و مخاطب و شنونده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ . معلوم است وقتي كه خداوند متعال خبر از انقلاب كسي بدهد او فرد عادي نيست و انقلاب او هم بايد انقلاب عظيمي بوده باشد و در تاريخ حداقل تاكنون مانند اين انقلاب چنين به وقوع نپيوسته است. و از قرائن ديگري كه ذيلاً اشاره مي‌شود مي‌توان اين خبر را مصدق انقلاب اسلامي ايران دانست.
2. امام باقر مي‌فرمايند: در يكي از روزها عمر و ابابكر و زبير و ابن عوام و عبدالرحمن بن عوف در منزل رسول اكرم جمع شدند. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در جمع آنان نشست، در حالي كه نعلين حضرت پاره شده بود. به علي ـ عليه السّلام ـ داد تا اصلاحش نمايد، در اين حالت حضرت فرمود گروهي از ما در طرف راست عرش خدا بر منبرهايي از نور قرار دارند كه صورتهايشان نوراني و لباسهايش نيز نوراني است و نور صورتشان چشم بينندگان را خيره مي‌كند. ابوبكر و زبير وعبدالرحمن سؤال كردند آنها چه كساني هستند، ‌پيامبر سكوت كرد، ‌علي ـ عليه السّلام ـ پرسيد پيامبر فرمودند: آنها كساني هستند كه به واسطة روح الله دوست هم مي‌گردند و متحد مي‌شوند بدون آن كه اغراض مادي يا خويشاوندي داشته باشند و آنان شيعيان تو هستند يا علي و تو امام آنها مي‌باشي».[3] پس از پيروزي انقلاب اسلامي آيت الله صدوقي در ملاقاتي خدمت امام عرض كرده بودند. آقا اين روح الله كه در حديث (تحابوا بروح الله) شما هستيد؟ زيرا امروز تمام اقشار مردم به واسطة رهبري دوستي شما متحد شدند،‌ امام با لبخندي گذشت.[4]
3. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: مردم از مشرق قيام مي‌كنند و زمينه را براي انقلاب جهاني مهدي (عج) فراهم مي‌سازند.
4. امام صادق ـ عليه السّلام ـ: خداوند سبحان قم و اهلش را براي رساندن پيام اسلام قائم مقام حضرت ولي عصر مي‌گرداند و دانش از اين شهر به شرق و غرب عالم منتشر مي‌گردد و آن گاه قائم ظهور مي‌كند.[5]
5. امام باقر ـ عليه السّلام ـ: مي‌بينم گروهي از مشرق زمين قيام مي‌كنند و طالب حق مي‌باشند امّا آنان را اجابت نمي‌كنند، مجدداً بر خواسته‌هايشان پافشاري مي‌كنند امّا مخالفان نمي‌پذيرند وقتي چنين وضعي را مشاهده مي‌كنند، شمشيرها را به دوش كشيده و در مقابل دشمن مي‌ايستند. اين جاست كه پاسخ مثبت مي‌گيرند امّا اين بار هم نمي‌پذيرند تا اين كه همگي با هم قيام مي‌كنند و آن چه به دست مي‌آورند (انقلاب) جز به دست تواناي صاحب شما (حضرت مهدي (عج)) به كس ديگري نمي‌سپرند. كشته‌هاي آنان شهيد محسوب مي‌گردد، اگر من آن زمان را درك مي‌كردم خويشتن را براي صاحب اين امر نگه مي‌داشتم.[6]
اين روايت معجزه آسا فرازهاي انقلاب اسلامي را بيان مي‌كند. و مژده اتصال اين انقلاب را به انقلاب جهاني حضرت ولي عصر (عج) مي‌دهد.
جهت تطبيق مراحل اين روايت با انقلاب اسلامي ايران و پيگيري بحث از اين منظر كه انقلاب اسلامي ايران جزء زمينه سازان ظهور حضرت است مي‌توان به كتب و منابع مفصل‌تري مراجعه كرد كه ذيلا معرفي مي‌گردد.
1. زمينه سازان ظهور انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج)، سيد اسدالله هاشمي شهيدي، ناشر پرهيزگار قم.
2. آينده و آينده سازان، محمد دشتي، ناشر: موسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين.
3. عصر ظهور، علي كوراني، چ و نشر بين الملل دفتر تبليغات اسلامي.

پی نوشت:
[1] . صحيفة نور، ج 21، ص 180.
[2] . كمال الدين و اتمام النعمه، شيخ صدوق، با تحقيق علي اكبر غفاري، چ اسلامي، ج 1، ص 283.
[3] . بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، ج 68، ص 139، چاپ اسلامي.
[4] . آينده سازان، محمد دشتي، ص 70.
[5] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، حديث 4088؛ و عقد الدرر، ص 125، به نقل از زمينه سازان ظهور، اسدالله شهيدي، ص 196، چ پرهيزگار قم.
[6] . بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، ج 52، ص 243، چ اسلاميه.

 

 


منبع: اندیشه قم




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.