شرمسار

الهى! اى دواى درد جانم بشوى اين ظلمت و زنگ از روانم ترحّم كن ندارم توشه راه مگر لاتقنطوا من رحمة الله
شنبه، 28 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌تبار
موارد بیشتر برای شما
شرمسار

شرمسار

شاعر: حبيب چايچيان «حسان»

الهى! اى دواى درد جانم

بشوى اين ظلمت و زنگ از روانم

ترحّم كن ندارم توشه راه

مگر لاتقنطوا من رحمة الله

يكى وامانده از راه و ذليلم

به چاه تن فتاده بى دليلم

اسيرم خائفم بى خانمانم

گدايم بى نوايم ميهمانم

سيه رويم تهيدستم فكارم

 گنهكارم تباهم شرمسارم

بده راهى تو اين شرمنده‌ات را

نوازش كن به رحمت بنده‌ات را

مرا با عفو خود بنماى درمان

 نجاتم ده نجات از نفس و شيطان

به حالم در همه حالى نظر كن

ز جرم و هر گناه من گذر كن

به جز جود و به جز لطفت الهى

مرا نبود در اين عالم پناهى



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط