شاعر: علی اکبر لطفیان
مانند طفل در به دری گریه میکنم
مثل گدای پشت دری گریه میکنم
اشک مرا زمان گدایی ندیدهاند
این بار چون تو میگذری گریه میکنم
حالا که بین این همه مردم زیادیم
از این به بعد یک نفری گریه میکنم
حتی اگر مرا بزنی قول میدهم
با آب و تاب بیشتری گریه میکنم
تنبیه تو حواس مرا جمع میکند
من سالها ز خیره سری گریه میکنم
بار مرا کسی نخریده...تو میخری؟!
بار مرا بخر، نخری گریه میکنم
از چند جا شکسته پرم...ای شکسته بند!
از غصه شکسته پری گریه میکنم
این روزه ها به درد قیامت نمیخورد
دارم برای بی سپری گریه میکنم
آقا نیامد و دل ما همچنان شکست
پس پای سفره سحری گریه میکنم
جان همان که زائر بابا نشد مرا
یک کربلا ببر، نبری گریه میکنم