نوروز از دیدگاه اسلام

بهار، فرصتى است، براى تإمل در راز آفرینش و اندیشیدن در شإن و جایگاه بهار از نظرگاه دین. در کشور ما نوروز را جشن مى گیرند، و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریک مى گویند، آیا چنین روزى از نظر اسلام، عید است؟
دوشنبه، 12 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
نوروز از دیدگاه اسلام
نوروز از دیدگاه اسلام
 
 
نویسنده: آیت الله محمد محمدی اشتهاردی رحمت الله علیه

اشاره:

بهار، فرصتى است، براى تإمل در راز آفرینش و اندیشیدن در شإن و جایگاه بهار از نظرگاه دین. در کشور ما نوروز را جشن مى گیرند، و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریک مى گویند، آیا چنین روزى از نظر اسلام، عید است؟ و رفتار مسلمانان در این روز، چگونه باید باشد؟
در این فرصت برآنیم تا به بازبینى این موضوع بپردازیم، و زوایاى آن را از نگاه اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام) مورد بحث قرار دهیم.

نوروز، پیش از اسلام

پیش از اسلام، نخستین روز بهار را عید و جشن ملى به شمار مى‌آوردند و از آن به ((عید باستانى)) یاد مى کردند.
به عقیده بعضى نخستین کسى که از ((نوروز)) تجلیل کرد، و آن روز را عید ملى شمرد، جمشید بود.(1) جمشید بر سراسر جهان تسلط یافت، و سرزمین ایران را آباد کرد، و اسباب کارها و امور، در نوروز براى او تکمیل و موزون گردید، از این رو این روز، آغاز سال عجم گردید.(2)
جمشید پسر تهمورث، از شاهان افسانه اى پیش از تاریخ ایران (قبل از مادها) است. روزى که او بر تخت سلطنت نشست، اولین روز بهار بود؛ آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشید مدتى طولانى سلطنت کرد، تا آن که مغرور شد و خود را خداى جهان نامید. سرانجام ضحاک با همکارى و همیارى مردم، او را از سلطنت خلع کرد، و روزى در کنار دریاى چین او را دید، و با اره، دو نیمش کرد(3) و به زندگى سلطه جویانه اش پایان داد.
بنا به روایتى، امام صادق(علیه السلام) فرمود: ((نوروز، روزى است که خداوند از بندگانش پیمان هایى گرفت که تنها خداى یکتا را بپرستند، و براى او همتا قرار ندهند، و ایمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(علیه السلام) بیاورند، و روزى است که کشتى نوح(علیه السلام) بر کوه جودى نشست...))(4)
و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: ((نوروز همان روزى است که ابراهیم خلیل(علیه السلام) بت هاى قومش را ـ که در آن روز براى شرکت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شکست.))(5)
مجوسیان نیز از قدیم، به نوروز اهمیت مى دادند و در آن روز به همدیگر تبریک مى گفتند و براى همدیگر هدیه مى فرستادند. هم چنین گفته اند: در عصر خلافت امیرمومنان على(علیه‌السلام)، مجوسیان چند ظرف نقره که در آن ((شکر)) ریخته بودند، در نوروز به آن حضرت هدیه کردند، آن حضرت هدیه آنها را پذیرفت و ((شکر)) ها را بین یاران خود تقسیم کرد، و آن ظروف را به عنوان جزیه (مالیات سرانه آنها) قبول کرد.(6)
بنابر همان روایت امام صادق(علیه‌السلام)، حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائیل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا که در آیه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) که در یکى از شهرهاى شام، بر اثر رواج بیمارى طاعون، بسیارى مردند. این بیمارى در حقیقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود، زیرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود، ولى آنها سرپیچى کرده بودند. در این میان هزاران نفر (طبق پاره اى روایات، ده هزار یا هفتاد هزار یا هشتاد هزار نفر) به بهانه گریز از طاعون، از شهر خارج شدند، و پس از فرار، در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با نادیده گرفتن اراده الهى، و چشم دوختن به عوامل طبیعى، دچار غرور شدند، خداوند آنها را نیز در همان بیابان با همان بیمارى نابود ساخت. سالیانى گذشت، و حضرت حزقیل(علیه السلام) ـ یکى از پیامبران بنى اسرائیل ـ از آن جا عبور مى کرد، و از خدا خواست که آنها را زنده کند، خداوند دعاى او را اجابت کرد. آن روزى که آنها زنده شدند، نوروز بود.(8)
از مجموع این مطالب به دست مىآید که نوروز، قبل از اسلام، روز محترم و خاصى بود، و با پیدایى رخدادهایى در آن روز که غالبا مثبت بوده اند بر اهمیت و شهرت آن افزوده شد.

نیکوداشت نوروز پس از اسلام

پس از اسلام نیز طبق پاره اى روایات، از این روز تجلیل شده است. هم چنین بروز رخدادهایى مهم موجب افزایش عظمت و احترام آن شده است.
در حدیث ((معلى بن خنیس))(9) از امام صادق(علیه السلام) ـ که علامه مجلسى مى گوید آن را در کتب معتبر دیده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز، بعد از اسلام اشاره شده است، از جمله فرمود:
((و هو الیوم الذى نزل فیه جبرئیل على النبى(ص)، و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمومنین(علیه السلام) على منکبه حتى رمى اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک ابراهیم، و هو الیوم الذى امر النبى اصحابه ان یبایعوا علیا بامره المومنین، و هو الیوم الذى وجه النبى علیا(علیه السلام) الى وادى الجن یإخذ علیهم البیعه له، و هو الیوم الذى بویع لامیرالمومنین(علیه السلام) فیه البیعه الثانیه، و هو الیوم الذى ظفر فیه باهل النهروان، و قتل ذوالثدیه، و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا و ولاه الامر و هو الیوم الذى یظفر فیه قائمنا بالدجال، فیصلبه على کناسه الکوفه، و ما من یوم نیروز، الا و نحن نتوقع فیه الفرج، لانه من ایامنا و ایام شیعتنا، حفظته العجم، و ضیعتموه إنتم؛ نوروز روزى است که:
1ـ جبرئیل بر پیامبر نازل شد؛
2ـ پیامبر (ص)، على(علیه السلام) را بر دوش خود گرفت، تا على(علیه السلام) بت هاى قریش را از بالاى خانه کعبه فرو ریزد. هم چنین ابراهیم(علیه السلام) در چنین روزى بت ها را شکست؛
3ـ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود امر کرد (در روز غدیر خم) با على(علیه السلام) به عنوان امیرمومنان، بیعت کنند؛
4ـ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) على(علیه السلام) را به ((وادى جنیان)) فرستاد، تا از آنها در پذیرش اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت بگیرد؛
5 ـ در چنین روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(علیه السلام) بیعتى دوباره شد؛
6ـ در چنین روزى على(علیه السلام) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پیروز شد، و مخدج ذوالثدیه (سردمدار خوارج) را کشت؛
7ـ در چنین روزى قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و صاحب امر از پرده غیب، آشکار مى شود؛
8ـ در چنین روزى قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر دجال (طاغوت خودکامه عصر) پیروز مى گردد، و او را در میدان کناسه کوفه به دار مى کشد؛
9ـ هیچ نوروزى بر ما نمى گذرد، مگر این که ما در آن روز امید فرج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داریم، زیرا آن روز، از روزهاى ما و از روزهاى شیعیان ما است، عجم ها آن را پاس داشتند، ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختید)).(10)
چنان که گفته آمد پدیدار شدن نه رخداد بسیار بزرگ، پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ، بنیانگذار حوزه علمیه نجف اشرف، شیخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در کتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنیس روایت مى کند که امام صادق(علیه السلام) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسید، در آن روز غسل کن، و پاکیزه ترین لباس ها را بپوش، و با بهترین عطرها خود را خوشبو نما، و در این روز روزه بگیر، و پس از انجام نافله نمازها، و پس از نماز ظهر و عصر، دو نماز دو رکعتى (به نیت نماز نوروز) بخوان؛ در نماز اول، در رکعت اول پس از حمد، ده بار سوره قدر، و در رکعت دوم پس از حمد، ده بار سوره کافرون را بخوان، و در نماز دوم، در رکعت اول، پس از حمد، ده بار سوره توحید، و در رکعت دوم پس از حمد، ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان، و پس از نماز، سجده شکر به جاى آر، و در این سجده، دعاى زیر را بخوان، که در این صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (یا پنج سال تو) را (اگر با شرایط باشد) مى بخشد)). آن دعا این است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد، الاوصیإ المرضیین، و على ارواحهم و اجسادهم[ ((...دعا در مفاتیح الجنان، ذکر شده است].
در نوروز این فراز از دعا را بسیار برخوان: ((یا ذاالجلال والاکرام.))

امام کاظم(علیه السلام) و نقل حدیث ناهمگن

محدث خبیر، رشید الدین طبرسى (متوفاى سال 588 هـ.ق) در کتاب ((مناقب)) روایت کرده که منصور دوانیقى ـ دومین خلیفه عباسى ـ از امام کاظم(علیه السلام) تقاضا کرد تا روز نوروز در مجلس جشن او براى تبریک حضور یابد و هدایایى را که مردم مىآورند بپذیرد. امام کاظم(علیه السلام) این تقاضا را رد کرد و فرمود: ((انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فلم اجد لهذا العید خبرا، و انه سنه للفرس و محاها الاسلام، و معاذ الله ان نحیى ما محاه الاسلام؛ همه اخبارى را که از جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است، بررسى کردم، خبرى در این مورد نیافتم. این عید، سنت پارسیان است، اسلام آن را محو کرد. پناه مى برم به خدا از این که چیزى را که اسلام آن را محو نموده، زنده سازم.))
منصور گفت: ((ما این مراسم را براى سیاست و تدبیر امور ارتشیان، انجام مى دهیم، تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم، در این مجلس حضور داشته باش.))
امام کاظم(علیه السلام) ناگزیر در آن مجلس حضور یافت، امیران، فرماندهان، سرداران و ارتشیان و مردمان به محضر آن حضرت مىآمدند و تبریک عرض مى کردند، و هدایایى را مىآوردند، خادم منصور آن جا حاضر بود، و آن هدایا را بازبینى مى کرد، در لحظات آخرین، پیرمردى وارد شد و به امام کاظم(علیه السلام) عرض کرد: ((اى پسر دختر رسول خدا! من فقیرى تهى دست هستم، از این رو چیزى نداشتم هدیه بیاورم، ولى سه بیت شعرى را که جدم در سوگ جدت امام حسین(علیه السلام) سروده، به شما هدیه مى کنم، و آن سه بیت چنین است:
عجبت لمصقول علاک فرنده
یوم الهیاج و قد علاک غبار
و لاسهم نفذتک دون حرائر
یدعون جدک والدموع غزار
الا تقضقضت السهام و عاقها
عن جسمک الاجلال والاکبار؛
درشگفتم از آن شمشیرهاى برنده که تیزى آنها در معرکه عاشورا بر پیکر غبار آلودت فرود آمدند، و نیز درشگفتم از آن تیرهایى که در برابر چشم بانوان حرم، در پیکرت فرو رفتند، در حالى که آنان، جدت را به مددکارى مى طلبیدند، و سیلاب اشک از دیدگان شان روان بود.
چرا سر و صداى آن تیرها از پیکر مقدس و شکوهمندت دور و پراکنده نشدند؟))
امام کاظم(علیه السلام) به او فرمود: هدیه ات را پذیرفتم، بنشین، خداوند به تو برکت دهد. آن گاه امام به خادم فرمود: نزد رئیس (منصور) برو و مجموع این هدایا را به او گزارش بده، و بپرس که آنها را چه کنم؟ خادم چنین کرد، سپس به حضور امام کاظم(علیه السلام) بازگشت و گفت: منصور مى گوید: همه آنها را به تو بخشیدم، اختیار آنها با شماست. آن گاه امام کاظم(علیه السلام) همه آن هدایا را به آن پیرمرد بخشید.(11)
بدین سان، امام کاظم(علیه السلام) هم به منصور و درباریانش فهماند که ما به هدایا و زرق و برق دنیا دل نبسته ایم، و هم پیرمرد فقیر شیعه را ـ که خاطره امام حسین(علیه السلام) قهرمان و سمبل مبارزه با زورمداران را در کاخ طاغوت، تجدید کرد ـ شادمان ساخت. و بدین گونه که آن پیر با بیان مظلومیت امام حسین(علیه السلام) در چنان روزى ستمگران و طاغوتیان را محکوم نمود.

نوروز در ترازوى نقد

در مجموع مى توان گفت روایاتى که در شإن نوروز، از امامان معصوم(علیه السلام) به ما رسیده، متعارض است؛ یعنى بعضى از روایات، آن را ستوده اند و بعضى (مثل روایت مذکور از امام کاظم، علیه السلام) آن را بازمانده دوران جاهلیت دانسته اند که اسلام آن را محو کرده است، ولى بعد از کند و کاو همه جانبه مى توان چنین نتیجه گرفت که:
1ـ روایات در تإیید و ستایش نوروز بیشتر از روایت یا روایات سرزنش گونه است.
2ـ سیره علماى بزرگ و مراجع تقلید، در شإن نوروز، بیانگر آن است که نوروز، از روزهاى برجسته و مبارک است، اما اطلاق ((عید)) براى چنین روزى، از دیدگاه اسلام پذیرفتنى نیست، چرا که در اسلام به طور رسمى چهار روز عید است: عید فطر؛ عید قربان؛ عید غدیر و روز جمعه.
به احتمال قوى، در حدیث امام کاظم(علیه السلام) اطلاق عید بر نوروز مورد سرزنش قرار گرفته است. حضرت امام خمینى (قدس سره) با این که در نوروز جلوس داشتند، و تبریک مى گفتند و تبریک دیگران را مى پذیرفتند، و در پیام تلویزیونى خود، دعاى معروف ((یا مقلب القلوب والابصار...)) را مى خواندند، ولى از به کار بردن واژه ((عید)) براى نوروز امتناع مى ورزیدند.))
حضرت حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان، یکى از اعضاى دفتر امام مى نویسد: ما روز نوروز به اتاق حضرت امام وارد شدیم... امام حدود ساعت نه صبح، با نشاطتر از روزهاى گذشته و متبسم و با قباى نو وارد شدند، و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار مبارک باشد گفتند، سپس خودشان سراغ سکه هاى یک ریالى را گرفتند، و کف دست قرار دادند، افراد حاضر نیز بعد از دست بوسى، هر کدام چند عدد برداشتند، مشابه این برنامه در نوروز سال هاى دیگر نیز تکرار مى شد.
در عین حال در اواسط فروردین 1362 از سوى دفتر، متنى به منظور پاسخ و تشکر از تمام کسانى که به مناسبت نوروز و یوم الله 12 فروردین (روز جمهورى اسلامى) براى حضرت امام، تلگراف و پیام تبریک فرستاده بودند، تهیه شده بود، متن مزبور، جهت تصویب، خدمت حضرت امام قرائت گردید، در متن جمله عیدنوروز آمده بود، حضرت امام فرمودند: کلمه عید را حذف کنید.(12)

نظریه علامه مجلسى (رحمت الله علیه)

عالم و محقق و محدث بزرگ، علامه مجلسى(رحمت الله علیه) که در گردآورى احادیث و اخبار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیه السلام) و در بررسى آنها مهارت وسیع و عمیقى داشت، نوروز را بر اساس روایات ستوده است، و در بیش از بیست مورد در بحارالانوار از ستایش آن سخن به میان آورده است(13) و پس از ذکر روایت معارض امام کاظم(علیه السلام) ـ که بیش از این ذکر شد ـ مى نویسد: ((روایتى که از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده، با روایت معلى بن خنیس، مخالف و معارض است، ولى احادیث معلى بن خنیس در بین اصحاب قوىتر و مشهورتر است، و ممکن است روایت منسوب به امام کاظم(علیه السلام) از روى تقیه بوده، زیرا حدیث معلى مشتمل بر امورى است که از موارد تقیه است (مانند این که فرمود: عجم ها عظمت و احترام نوروز را رعایت کردند، ولى شما عرب ها، آن را تباه ساختید یا مسإله مطرح کردن قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و...) از این رو تبرک جویى به نوروز در عصر خلفا در شهرهاى غیر شیعیان، به دلیل تقیه انجام نمى شد، یا این که منظور از نوروزى که در حدیث معلى بن خنیس آمده، غیر از نوروزى است که در حدیث امام کاظم(علیه السلام) آمده است. ))(14)

توضیح نگارنده

نوروز در جامعه ما از قدیم داراى دو جنبه است؛ جنبه مثبت و منفى، و از دیرباز در مورد نوروز، دو گونه عمل مى شده است: بعضى بیشتر به سراغ جنبه هاى منفى، مراسم خرافى و بى اساس، اسراف، سرمستى و شهوت پرستى نوروز رفته اند، و در این رهگذر بیشترین فسادها و گناهان در این ایام رخ مى دهد و... قطعا نوروز از این زاویه، نه تنها مبارک نخواهد بود، بلکه نامبارک و پلید و مایه فحشا و منکرات است، و از این رو، مورد سرزنش است و از نگاه هر خردمند، نامحمود است، و روایات و گفتار علمایى که آن را از امور دوران جاهلیت دانسته اند، در مورد این گونه امور منفى است. ولى روایاتى که بیان گر ستایش نوروز است، بر همین اساس مورد نیکوداشت علماى بزرگ و مراجع تقلید مى باشد، به دلیل توجه به مراسم مثبت و جنبه هاى مفیدى است که در نوروز انجام مى گیرد؛ مانند نظافت، پوشیدن لباس نو، همگامى با تحولات طبیعت و ایجاد دیگرگونى در خود، و فراگیرى درس خداشناسى و معادشناسى از رویش سبزه در بهار، که به راستى زمین و زمان، و درختان و هوا و فضا، با طراوت و نشاط بهارى گویى همه جشن گرفته اند و هر کدام به زبانى از ستودگى و نشاط نوروز و آغاز بهار سخن گفته و مبارک باد مى گویند.
بنابراین، نوروز همگام با نسیم بهارى، و شکوفه هاى درختان، و زنده شدن زمین، و جوانه زدن گیاهان، و در کنار آن، صله رحم، دید و بازدید، خانه تکانى، بهداشت و نظافت، و آشتى افرادى که مدت ها با هم قهر بوده اند و... داراى جهات مثبتى است که هر خردمندى آن را مى پسندد.

نوروز؛ رستاخیز طبیعت

نوروز، نخستین روز بهار است، نخستین روز سبزترین فصل سال، سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفایى ها و وزیدن نسیم دل انگیز بهارى، و چهچهه مرغان؛ همه چیز در بهار، نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نوید زندگى تازه مى دهد، و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى کند
با تن و جان شما آن مى کند
و به گفته سعدى:
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب
یا که باشد که برآرد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هایى که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر مى گویند
کآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار
بهار، درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تکامل است، اگر انسان ها از این طبیعت زیبا، درس بیاموزند، در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند، در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز، بر این اساس پى ریزى گردد، و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال؛ که بیان گر تحول و نغمه توحیدى است، سازند که:
((یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الى احسن الحال؛ اى خداوندى که گرداننده قلب ها و چشم ها هستى، و تدبیر کننده نظم شب و روز مى باشى، اى دگرگون کننده حال و احوال، حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.
آنان که طعم توحید را چشیده اند، در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان(علیه السلام) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى کنند که:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب؛(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز، قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز، انسان ها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و لذت بخشى بروند، قطعا، چنین روزى مبارک است، ولى اگر از این ایام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده، به خرافات روى آورند، مراسمى؛ مانند چهارشنبه سورى، سیزده بدر، و یا فال گوش ایستادن... روشن است، که باطل گرایى، و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس، انسان را بى محتوا خواهد کرد، و آلوده نمودن نوروز به امور واهى، از خردورزى، دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمى کشید.
اسلام وقتى که ظهور کرد، در دوران جاهلیت مراسمى وجود داشت، اکثر آنها برخلاف عقل، منطق و وجدان بود، خط بطلان بر همه آنها کشید، ولى مراسمى نیز وجود داشت، مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب، ذىقعده، ذىحجه و محرم) این رسم را که دربرگیرنده امنیت و آرامش است، امضا نمود، رسم دخترکشى را مردود دانست، ولى سنت دیه قتل انسان را که صد شتر بود، امضا کرد.
نوروز، مبارک، ستوده و مورد توجه امامان(علیه السلام) بود، و اختصاصى به ایرانیان ندارد، بلکه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگیزى است، مشروط بر این که با مراسم صحیح و سازنده همراه باشد، و از هرگونه باطل اندیشى و گناه، پرهیز گردد.
در این صورت حتى مى توان آن را ((عید)) نامید، بدان دلیل که امیرمومنان على(علیه السلام) فرمود: ((کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید؛(16) هر روزى که در آن روز گناه نشود، آن روز، روز عید است.))

پى‏‌نوشت‏ ها:

1 ) آقا محمّد مقدّس اصفهانی، الاوائل، ص584.
2 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص141.
3 ) جمعی از دانشمندان و نویسندگان، دائرة المعارف یا فرهنگ و هنر، ص1260.
4 ) بحار، ج59، ص92 و ج11؛ ص342.
5 ) بحار، ج12، ص43. (ماجرای شکستن بت‏ها در عصر نمرود، به دست حضرت ابراهیم، درقرآن‏سوره‏انبیاء،آیه58آمده‏است)
6 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج41، ص118.
7 ) همان، ج59، ص92.
8 ) علاّمه طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تفسیر قرطبی و آلوسی، تفسیر روح البیان، ذیل آیه 243 بقره.
9 ) معلّی بن خُنیس از دوستان و شیفتگان امام صادق(علیه السلام) بود، مرحوم شیخ طوسی(رحمت الله علیه) در شأن او می‏نویسد: «وَ کانَ مَحْمُودا عِنْدَهُ وَ مَضی عَلی مِنْهاجِهِ؛ معلّی، در محضر امام صادق(علیه السلام) شخص ستوده‏ای بود، و در حالی که در صراط امام صادق(علیه السلام) بود، از دنیا رفت.» و شیخ بهایی(رحمت الله علیه) می‏گوید: «اَلْحَقُّ اِنَّ مُعَلّی بن خُنَیس، مَمْدوحٌ جدّا؛ حق این است که معلّی بن خُنیس حقیقتا مورد ستایش است.» علاّمه علیاری، بهجة الآمال، ج7، ص48) از گفتنی‏ها این که: داوود بن علی، فرماندار مدینه، به فرمان عبداللّه سفّاح (اوّلین خلیفه عبّاسی) معلّی بن خُنیس را دستگیر کرد و به او گفت: «فهرست شیعیان را به من بده.» معلّی نام آنها را فاش نساخت، و با قاطعیّت گفت: اگر شیعیان، زیر قدم‏هایم باشند، قدمم را برنمی‏دارم، داوود فرمان داد گردن او را زدند، و پیکر مطهّرش را به دار آویختند، هنگامی که امام صادق(علیه السلام) از شهادت او آگاه شد، فرمود: «قطعا برای داود نفرین می‏کنم.» امام صادق(علیه السلام) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نکرده بود که صدای شیون بلند شد، و گفتند داود بن علی از دنیا رفت... (اقتباس از: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص512 و 513.)
امام صادق(علیه السلام) به داوود بن علی در مورد کشتن معلّی اعتراض کرد و فرمود: «قَتَلْتَ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ تو مردی از اهل بهشت را کشتی.» (علاّمه علیاری، بهجة‏الآمال، ج7،ص48)
10 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص92.
11 ) شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ج2، ص591؛ محدث قمی، مفاتیح الجنان، اعمال اوّل ماه و عید نوروز.
12 ) محمد حسن رحیمیان، در سایه آفتاب، ص228 و 227.
13 ) علی رضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج26، ص19702.
14 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج59، ص100 و 101.
15 ) آل عمران (3) آیه 190.
16 ) سیّد رضی، نهج البلاغه، حکمت 428.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام

 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط