مصاحبه با ایوان نیون و ملانی وود

مدرس نامی ریاضیات ایوان نیون ، متولد 25 اکتبر سال 1915در ونکوور کانادا، نظریه اعداد پردازی برجسته است که اساسا در حوزه های تقریب های دیوفانتی و مسایل مربوط به گنگ و متعالی بودن اعداد به کار پرداخته است. به عنوان رئیس انجمن ریاضی آمریکا(Mathematic Association of America)و یکی از اعضای شورای جامعه ریاضی امریکا(American Mathematic society) خدمت کرده است و در سال 1989 جایزه انجمن ریاضی امریکا را برای خدمات برجسته به
سه‌شنبه، 13 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مصاحبه با ایوان نیون و ملانی وود
مصاحبه با  ایوان نیون و ملانی وود
مصاحبه با ایوان نیون و ملانی وود

مصاحبه با ایوان نیون (Ivan Niven)

مدرس نامی ریاضیات ایوان نیون ، متولد 25 اکتبر سال 1915در ونکوور کانادا، نظریه اعداد پردازی برجسته است که اساسا در حوزه های تقریب های دیوفانتی و مسایل مربوط به گنگ و متعالی بودن اعداد به کار پرداخته است. به عنوان رئیس انجمن ریاضی آمریکا(Mathematic Association of America)و یکی از اعضای شورای جامعه ریاضی امریکا(American Mathematic society) خدمت کرده است و در سال 1989 جایزه انجمن ریاضی امریکا را برای خدمات برجسته به ریاضیات دریافت کرده است .
با توجه به آنچه تا اینجا درباره دیکسون گفته اید، زمانی که مسئله دکترایتان را به شما داد ، حتما برایتان بسیار سخت بوده است.بی تردید در ابتدای کار ، گیر کردید. با این حساب بر روی آن کار کردید؟
هر ابزار و ایده ای را می دانستم و تلفیق آنها را آزمودم.مقالات موجود اثر ریاضی دان هندی اس اس پیلای (S. S. Pillai) را ، که همزمان با دیکسون و به طور مستقل مسئله وارینگ را حل کرده بود ، مطالعه کردم. کار آنها بر مبنای تخمین های تحلیلی آی ام.وینوگرادوف(I. M. Vinogradov) ریاضیدان روسی بود که به مراتب بهتر از استدلال های هاردی لیتلوود (Hardy Littlewood) بودند.من هم طبیعتاً نتایج وینوگرادوف را مرور کردم تا ببینم آیا دیکسون و پیلای از تمام امکانات موجود در نتایج حاصل ، استفاده کرده بودند یا نه پاسخ مثبت بود. پس دیگر چیز جدیدی نمانده بود که دریابم. به هر حال از پس حل مسئله هایی که دیکسون داده بود ، بر آمدم . اجازه بدهید در مورد آنکه چگونه مسائل ریاضی را حل میکنیم ، قدری بیشتر توضیح دهم ، همان طور که می دانید ،در ریاضیات مسئله مهم ، یافتن مسائل مناسب برای حل و فراتر از آن آفرینش نظریه ای جدید است . ژاک آدامار( Jacques Hadamard) در کتابش به نام «روانشناسی ابداع در حوزه ریاضیات » در صدد توضیح این موارد مهم است .آدامار صلاحیت نوشتن در مورد چنینی موضوعی را دارا بود ، چه او و شارل دولا واله پوسین((Charles de la Valleépoussin،نخستین کسانی بودند که –مستقل از هم- قضیه مشهور اعداد اول را ثابت کردند.
قضیه اعداد اول:یکی از دستاوردهای بزرگ نظریه اعداد در اواخر قرن نوزدهم ، یافتن برهانی بر این قضیه است که تخمینی از چگونگی توزیع اعداد اول در دنباله اعداد صحیح مثبت را به دست میدهد . مطابق این قضیه ، اگر (x)П تعداد اعداد اول کوچکتر از x باشد ، آنگاه :
گاوس این قضیه را حدس زده بود ، ولی درستی آن را اثبات نکرده بود . برای اثبات این قضیه باید ایده های جدیدی عرضه می شدند ، پس کار براستی خلاقانه بود. بسیاری از مقالات ریاضی اقتباس اند ، به این معنا که هیچ ایده جدیدی در آنها معرفی نشده است. قصد من بدگویی از این مقالات نیست ، ایده های شناخته شده را باید به روش های بدیع ، اقتباس و تلفیق کرد و این کار آسانی نیست.
آدامار، مانند هر کس دیگری شرایط لازم و نه کافی برای خلاقیت ریاضی را ارایه میدهد . مثل زیست شناس بزرگ لویی پاستور ، که می گفت شانس به ذهن آماده روی خوش نشان میدهد.
در ضمن، در پایان تحصیلاتم در شیکاگو ، آغاز برخورد با اشخاصی از دانشگاهای دیگر مثل پرینستون بود ، که افتخار می کردند در آنجا مسئله ای به آنان واگذاری نمی شود بلکه آنها باید خود مسائل شان را پیدا می کردند ، خب فکر می کردم این از ما بهتران ،سیستم شیک تر و پیشرفته تری دارند.بعدا که بیشتر و بیشتر با این جماعت به صحبت نشستم ، دریافتم که آنها در واقع مسئله ای کشف نمی کردند.در اکثر موارد ، این مسئله چیزی بود که استاد آن را در کلاس درس (به اصطلاح) پرانده بود . آنها هم مسئله را بر می داشتند و بعد درباره آن با استاد بحث می کردند .از همه اینها گذشته ، یک دانشجو در آن مرحله ، در حدی نیست که در مورد مسئله ای تصمیم بگیرد . می توانید مسئله ای را پیدا کنید ، اما از کجا میدانید که قبلا در نوشته های ریاضی حل نشده است؟
علت حضور استاد هم همین است ، استاد آثار ریاضی را بسیار بسیار خوب می شناسد .در کتاب «جماعت ریاضی»(Mathematical People)، اولگا تاوسکی-تاد(Olga Tauessky Todd) از وین و از اینکه استادش گفت:«خب، ما روی نظریه رده ای میدان کار می کنیم»سخن می گوید نظریه ای که در آن زمان ، تازه در آغاز راه بود. بنابراین هر چه می توانست مطالعه کرد در حالی که چیز زیادی هم برای خواندن وجود نداشت . از آنجا که نمی توانست مسئله ای بیابد ، روز به روز درمانده تر می شد .دوران سختی را گذراند و تصور می کنم برایش به قیمت یک سال تمام شد. این امر آنقدر مهم نبود که او را یک سال پیر تر کند. یک سال از لحاظ مالی بسیار مهم است.من دکترایم را در سال 1938 گرفتم که اوضاع مالی خراب بود. هنگامی که دوره دکترا را به پایان بردم، وضع از این قرار بود: آخرین دلارم را هم خرج کرده بودم.
فقط محض اطلاع خوانند گان ، لطفاً بگویید کمک هزینه های تحصیلی در آن زمان چقدر بود؟
در ابتدا 600 دلار و بعدا 700 دلار بود ، ولی در دانشگاه شیکاگو 300 دلار آن را بابت شهریه دانشگاه بر می گرداندند. بنابراین عملا 300،400 دلار در سال می گرفتم که تقریبا معادل 3000تا 4000 دلار فعلی است. اصلا نمی خواستم کافه تریا یا جایی مانند آن کار کنم . پدرم گرچه هرگز به دانشگاه نرفته بود ، اما قبول نداشت که باید تن به چنینی کار هایی داد. او به راستی نمی دانست که دانشگاه چگونه جایی است . ولی می گفت « این کار یک تمام وقت است، مگر نه؟» به او گفتم باید برای هر ساعت کلاس ، دو ساعت خارج از کلاس کار کنیم.او گفت :« خوب ،تو 15 ،16 ساعت کلاس بر می داری که با کار خارج کلاس روی هم 48 ساعت می شود . مطمئن باش هفته کاری خوبی است. خب فکر نمی کنم مجبور باشی کاری غیر از این انجام دهی»او از ما می خواست تابستان کار کنیم تا به وضع مالی دوره تحصیلمان کمک کنیم ولی نمی خواست در خلال سال تحصیلی مشغول کار شویم .
آخرین مطلب در مورد پایان نامه شما ،دیکسون(L. E. Dickson) این مساله آزمایشی را به شما داد تا دریابد شما را به عنوان دانشجویش بپذیرد یا نه ، و شما کاملاً اطمینان داشتید که او قبلاً با موفقیت روی مساله کار کرده است.
او به من این طور گفت.
خوب ، این به یک پرسش بدیهی می انجامد که آیا فکر می کنید او روی تعداد زیادی از مسایل پایان نامه که ارایه می داد با موفقیت کار کرده بود؟
نمی دانم . ولی می دانم که بعد ها هنگامی که خودم مسایل پایان نامه را ارایه می دادم ، قدری روند کار را بررسی می کردم تا دریابم می توان آنها را حل کرد یا نه .
برای پایان نامه تان یکی از آخرین گام ها مسئله وارینگ را حل کردید؟
(مساله وارینگ: این مساله که صورتهای گوناگونی از آن وجود دارد ، در صورت اصلی خود حاوی این پرسش است که آیا متناظر با هر عدد صحیح مثبت k عدد صحیح مثبتی چون g(k) وجود دارد به طوری که هر عدد صحیح مثبت n مجموع حداکثر g(k) تا توان k ام مثبت باشد. ساده ترین حالت مورد توجه ، این قضیه است که هر عدد صحیح مثبت را می توان به صورت مجموع حداکثر 4 مجذور نوشت. در 1909 دیوید هیلبرت(D. Hillbert) برای نخستین بار ثابت کرد چنین g(K) ای وجود دارد ولی برهان او چگونگی محاسبه g(k) برای یک k مفروض را مشخص نمی کند.)
نه، من آن را کمی پس از اخذ دکترایم، حل کردم. پابان نامه من مربوط به صورتی از مساله وارینگ با جمعوندهای متفاوت بود .آن قدر متفاوت بود که ناچار شدم برای حل مسائل ، قدری ابتکار به خرج دهم. بعداً ، پس از گرفتن دکترایم ، مساله ای را که ذکر کردید ( یکی از اخرین گامها در مساله وارینگ) پی گرفتم. کار من ، در اثر چهار جلدی «جهان ریاضیات» نوشته نیومن(Newman) ـ نام من در نمایه کتاب هست ـ در بخشی از مطالبی که اریک تمپل بل(Eric T. Bell) درباره همکاری بین المللی در ریاضیات نوشته است ، ذکر شده است. این امر باعث شده بود در اوایل زندگی حرفه ایم ، مورد توجه بسیار قرار گیرم. برای نمونه ، یک استاد حقوق توجه مرا به مرجع نیومن جلب کرد.
با این حساب مساله دیکسون راهی به مسایل دیگر گشود. بعضی از مسایل پایان نامه ها، بن بست اند. مساله را حل می کنید و دیگر مجالی برای حرکت ندارید.
صرف نظر از موردی که همین الان خاطر نشان کردم ، مساله پایان نامه برای من حکم بن بست داشت. با این حال ریاضیدانان باید دیر یا زود از محدوده پایان نامه هایشان ، خارج شوند . سالی که برای اخذ فوق دکترا با هانس رادماخر(Hans Rademacher) در پنسیلوانیا کار کردم کمک شایانی به من کرد.
پیش از آن که سراغ رادماخر و پنسیلوانیا برویم اجازه بدهید باز هم به دیکسون و شیکاگو بپردازیم.
دیکسون قبلاً متخصص جبر بود ، ولی زمانی که من در شیکاگو با او تماس داشتم ، دیگر به جبر نمی پرداخت : فقط روی نظریه اعداد کار می کرد. همان طور که قبلاً گفتم ، زندگی دیکسون از ریاضیات و بریج تشکیل شده بود. او در دوره بازنشستگی فعالیتی نداشت : همان دوره ای که از ریاضیات کنار گرفت تا مبادا کارنامه ای درخشان را با مقالات ضعیف تر ضایع کند ، "آن گونه که چند تن از دوستانم کرده اند")نقل قول از دیکسون) . دیکسون به خاطر کار ممتازش در ریاضیات ، از دانشگاه هاروارد در جشن سیصد مین سالگرد تاسیس این دانشگاه در سال 1936 ،ُ دکترای افتخاری دریافت کرد. از او پرسیدم آیا این بزرگترین افتخاری بوده است که نصیبش شده و او پاسخ داد نه ، بلکه افتخاری که بیش از هر چیز خشنودش ساخته سالها پیش از آن بوده است. درست پیش از هنگامی که می بایست مقاله ای در نشستی در پاریس ارایه می داد ، دیکسون جوان سرگرم نوشتن صورت نتیجه اساسی خود بر روی تخته سیاه بوده که یکی از ریاضیدانان بزرگ فرانسوی ، اگر درست به خاطر آورم ،کامیل ژوردن پای تخته می آید و می پرسد: « آیا اثباتش کرده ای؟» دیکسون جواب مثبت می دهد ، پیر مرد فرانسوی سری تکان میدهد و با حسرت می گوید: « خیلی سعی کردم اثباتش کنم ».
چه چیز سبب می شود نظریه اعداد تا این اندازه برایتان جالب باشد؟
چنین می اندیشم که برای خیلی ها ، و مطمئناً برای خودم ، برخی شاخه های ریاضی می توانسته اند جالب باشند. این شاخه برایم جالب بود چون دیکسون در آن زمینه کار می کرد. اگر به دانشگاه دیگری رفته بودم ممکن بود درس دیگری و استاد دیگری (جالب) باشد . زمانی که دانشجو بودم، آنالیز را دوست داشتم . از درسی که در توپولوژی می گذراندیم خوشم می آمد اما در آن زمان در شیکاگو امکان گرفتن دکتری توپولوژی وجود نداشت . هنگامی که کار روی نظریه اعداد را آغاز کردم دلیل خاصی برای تغییر شاخه کاریم نداشتم . زمانی که در شیکاگو بودم ، این شهر یک مرکز بزرگ راه آهن بود. مسافرت تجاری هوایی در مرحله ابتدایی خود بود . دانشگاه شیکاگو به راحتی در دسترس بود . در آن دوده ، در هر بهار ، جامعه ریاضی آمریکا نشستی در آنجا برگزار می کرد. سخنرانیهای مدرسان ممتاز بسیاری را شنیدم ،هاردی ، کراتئودوری(C. Carathéodory) ، امیل آرتین (Emil Artin)، نوربرت وینر(Norbert Wiener) ، ساوندرزمک لین(Saunders Mclane) ، تیبور رادو(Tibor RadÓ) ،بنگت اشترومگرن(Bengt Stromgren) از دانمارک ، وی جایاداگاوان(Vijayaraghavan) از هند ، و هورویج(W. Hurewicz) ، که به خاطر نظریه بعدش مشهور است ، در زمره آنها بودند . ارل ریموند هدریک(Earle Raymond Hedrick) از شهر دیدن کرد و جی. بیلی. پرایس(G. Baley Price) و ای.اس. هاوس هولدر(A. S. Householder) در تابستان برای دوره های متمادی ، اساتید میهمان بودند.محیط بسیار خوبی بود که تنها پرینستون و ام. ای تی. از آن بهتر بودند. شاید من عوض شده ام ، ولی به نظرم بحثها در آن زمان ، جامعتر از بحثهای امروزی بودند . شاید به دلیل آن که ریاضیات پیشرفت کرده و مجرّد تر شده است. امروز مشکلتر می توانید آنچه را درباره اش صحبت می کنید ، به دیگران حالی کنید ولی آن وقتها به نظر من بحثها را با توجه به نوعی مبنای 20-20-20 ارایه می دادند . 20 دقیقه یا یک سوم زمان را به ارایه زمینه کلی بحث اختصاص می دادند بعد در حدود 20 دقیقه برای متخصصان آن حوزه بحث می کردند و سپس در 20 دقیقه آخر در مورد کار خودشان سخن می گفتند ، در آن لحظه گاه به نظر می رسید تنها با خدا و خودشان حرف می زنند. اما امروزه شما فقط یک سوم آخر را می بینید. گاهی هم دو سوم آخر را می بینید ، ولی این دوره دیگر کسی اصلاً هوای مخاطبین عادی را ندارد ، البته به استثنای بعضی سخنرانان مانند پال هالموس (P. Halmos)، پیتر هیلتن(Peter Hilton) ، پیتر لکس(P. Lax) ، ساوندرزمک لین و برخی دیگر.
آیا این سخنرانان میهمان ، دستور العمل های خود را از بلیس دریافت می کردند؟
او سمینار را اداره می کرد. از این که تمام برنامه ها را او ترتیب می داد یا نه ، اطلاعی ندارم ، ولی تصور می کنم به سخنرانان میهمان کاملاً می فهماند که به دلیل وجود مخاطبان بسیار گسترده ، باید در ابتدای کار تا حدی شرح واضحی از موضوع ارایه دهند . اگر این کار انجام نمی شد ، بلیس واقعاً در همان پنج دقیقه اول بیدرنگ از سخنران چند سئوال می پرسید . هنوز می توانم گفته اش را به خاطر آورم «صبر کنید ، همین حالا هم منظورتان را نمی فهمم » ، با وجود محیط نسبتاً رسمی ،بلیس کاملاً صریح سخن می گفت . بلیس شخصیتی ممتاز ، عضو فرهنگستان ملی و مدیر گروه بود می توانست کار را با موفقیت به انجام برساند . در آن زمان مدیران گروهها ،شخصیتهایی مستبد بودند . پشتکار او ، برای دانشجویان فوق لیسانس موهبت بزرگی بود .
در آن دوره از میان ریاضدانانی که سخننرانیهایشان را شنیده بودید کدامیک شورانگیز ترین سخنرانی را ارایه کرده بود؟
به نظر من ساوندرزمک لین یا امیل آرتین . انتخاب بین این دو ، کار مشکلی است.
سخنرانیهای آنها به گونه ای بود که هنگام ترک جلسه ، احساس می کردید هر آنچه را که گفته اند فهمیده اید . البته اگر سعی می کردید از جزئیات بویژه در آخرین بخش سر در آورید ، در می یافتید برخلاف آنچه تصورکرده اید مطلب را خیلی هم متوجه نشده اید.
گاهی پس از شنیدن سخنرانیهای پل هالموس چنین احساسی به من دست می دهد.
برای من هم همین طور است. به این علت نام هالموس را ذکر نکردم که در آن زمان هنوز سخنران مشهوری نبود .دکترایش را در 1938 گرفت ، سالی که من هم دکترا گرفتم.

مصاحبه با «ملاني وود

«ملاني وود» (Melanie Wood) - با اين‌‌كه سال اولي بود كه در دانشگاه «پرينستون» (Princeton) در رشته‌ي رياضيات مشغول به‌تحصيل بود - موفق به دريافت جايزه‌هاي بي‌شماري شد. در دبيرستان، مقام اول را در المپياد رياضي امريكا به‌دست آورد.
او اولين زني بود كه نماينده‌‌ي امريكا در «المپياد جهاني رياضي» (International Mathematical Organization) شركت كرد و در اولين سال و سال‌هاي بالاتر مدال برنز را كسب كرد.
در سال 2002، «ملاني وود» (Melanie Wood) جايزه‌ي «آليس تي. شافر» (Alice T. Shafer) را براي «فرد برتر رياضي» از «انجمن رياضيات زنان» (Association for Women in Mathematics) گرفت. در سال 2003 اولين و دومين زن امريكايي بود كه در مسابقه‌ي «پوت‌نام» (Putnam) - يك مسابقه‌ي معتبر رياضيات براي دانشجويان دانشگاه- برنده شد.
در سال 2004 اولين زني بود كه جايزه‌ي «مورگان» (Morgan) را - كه توسط سه سازمان رياضيات حمايت مي‌شود - براي تحقيق در دوره‌ي ليسانس به‌خود اختصاص داد. كميته‌‌ي جايزه كار او را «عميق و ابتكاري»‌ نام‌گذاري كردند.
مصاحبه‌اي كه ملاحظه مي‌فرماييد توسط «جوزف ا. گالين» (Joseph A. Gallian) از دانشگاه «مينه‌سوتاي دالاس» با وي ترتيب داده شده است.
چه موقع براي اولين بار فهميديد كه استعداد ويژه‌‌‌‌‌اي در رياضيات داريد؟
وقتي پايه‌ي هفتم بودم، معلم‌ام مرا به تيم رياضي مدرسه دعوت كرد و من بدون هيچ آمادگي يا ايده‌اي راجع به علاقه‌مندي به رياضيات در مسابقه شركت كردم.
واقعاً شوكه شدم وقتي در شهر و ايالت اول شده و سپس در كشور مقام چهلم را كسب كردم.
«باب فيشر» (Bob Fischer) مربي تيم رياضي ايالت «اينديانا» براي من مسائلي را ارسال كرد تا بدين‌وسيله مرا براي مسابقه‌ي سال آينده آماده كند كه من در آن مسابقه رتبه‌ي دهم را به‌دست آوردم.
لطفاً براي ما از شركت در مسابقه‌هاي رياضي در دبيرستان بگوييد.
در پايه‌ي نهم كه بودم آن‌قدر در رياضيات ماهر شده بودم كه يكي از سي و دوم دانش‌آموز رياضي كشور شدم كه از من براي حضور در دوره‌ي تابستاني براي آمادگي «المپياد رياضيات جهاني» (IMO) (International Mathematical Organization) دعوت كردند؛ برنامه‌اي كه به «برنامه‌ي المپياد رياضي» (MOP) (Mathematical Olympiad Program) معروف است.
لطفاً توضيح دهيد در «برنامه‌ي المپياد رياضي» (MOP) (Mathematical Olympiad Program) چه‌ كار مي‌كنيد.
در «برنامه‌ي المپياد رياضي» دانش‌آموزان هر روزه ساعت‌ها در تمام انواع رياضيات به‌صورت پيشرفته‌تر از برنامه‌ي آموزشي دبيرستان در كلاس‌ها آموزش مي‌بينند مثل: «نظريه‌ي اعداد» (Number Theory)، «هندسه» (Geometry)، «تركيبيات» (Combinatorics) و ...
آن‌ها هم‌چنين يك روز در ميان سه‌ساعت و نيم امتحان مي‌دهند و وقت‌هاي آزاد آن‌ها به «مباحثه» و «تمرين‌ در منزل» سپري مي‌شود.
تمام اين آموزش‌هاي شديد براي آماده كردن شش دانش‌آموز براي «المپياد جهاني رياضي» (IMO) (International Mathematical Organization) و آماده كردن دانش‌آموزان جوان‌تر براي شركت در «المپياد جهاني رياضي» (IMO) در سال‌هاي آينده است.
وقتي شما آن‌جا بوديد چند ‌تا دختر در «برنامه‌ي المپياد رياضي» حضور داشتند؟
در سال اول تنها دو دختر در آن‌جا بود و در سال دوم من تنها دختر در اردو بودم.
آيا اين مسأله كه شما تنها دختر در آن‌جا بوديد شما را آزار مي‌داد؟
وقتي تعداد كمي دختر در برنامه‌اي مثل اين باشند شما با يك موضوع اجتماعي و احساسي سر و كار داريد.
اين بدان معني است كه سر و كار داشتن با اين مسائل اضافي باعث لمس كردن فشار شديد آموزش و مسابقه مي‌شود. اين يك موقعيت د‌خواه براي آموزش رياضيات نيست.
علاوه بر پرورش توانايي رياضي خود، ملاقات با تعداد زيادي مردم با‌استعداد و نماينده‌ي امريكا در «المپياد رياضيات جهاني» بودن، «برنامه‌ي المپياد رياضي» چه منفعت ديگري براي شما داشته است؟
اولين مسأله‌ي خيلي مهم آن بود كه براي اولين بار با يك «الگوي رياضيات» مواجه شدم كه به‌خصوص به‌عنوان يك دختر بايد سعي مي‌كردم وضعيت خودم را به وي نزديك كنم.
اين شخص يكي از مربيان به‌نام «زژلاين استانكوف» (Zvezdeline Stankova) بود كه برنده‌ي دو مدال نقره در مسابقه‌هاي «المپياد جهاني رياضي» و عضو بلغاري تيم و دارنده‌ي PhD در رياضيات از دانشگاه «هاروارد» بود.
شور و ذوق وي براي رياضيات، كنفرانس‌هاي شفاف و با‌نشاط، اشتياق وي براي كمك به دانش‌آموزان جوان و رشد استعداد آن‌‌ها تأثير‌هاي زيادي در من داشت.
شايد تصادفي نبوده كه شما داراي اين ويژگي هستيد!
داشتن اين الگو تا اندازه‌ي زيادي در زندگي من تأثير‌گذار بوده است. قبلاً هيچ رياضي‌داني را نديده و تصوري از آن نداشتم «در حالي‌كه در عرض ده‌سال مي‌خواستم شبيه اين افراد بشوم» و اين سخت است كه تصور كنم يك رياضي‌دان شده‌ام.
اما با وجود الگويي نظير «زژلاين استانكوف» (Zvezdeline Stankova)، فكر مي‌كنم كه مي‌خواهم طي ده‌سال شبيه او شوم!
من بيش‌تر مسير‌ها را طي كردم؛ هر دوي ما در «برنامه‌ي المپياد رياضي» (MOP) آموزش ديده بوديم و هر دوي ما در «مركز تحقيقات كاربردي دالاس» (Duluth Reu) (Duluth Research Experiences for Undergraduates) به‌عنوان دانشجو و بعداً به‌عنوان مهمان شركت كرديم.
شما طي مقاله‌اي در مجله‌ي «اكتشاف» (Discover) (ماه ژوئن سال 2000) با عنوان «دختري كه عاشق رياضيات است»، معرفي شديد. چند عكس غيرمعمول از شما گذاشتند. به‌نظر شما از اين‌كار چه هدفي داشتند؟
اين مجله شامل مطالبي در حد يك‌صفحه‌ي كامل و حاوي عكس‌هايي از من بود؛ اين عكس‌ها من را در مقابل تخته‌سياه به‌گونه‌اي نشان مي‌داد كه در حال بيان داستاني براي حل مسأله‌‌ي رياضي بودم.
جريان از اين قرار بود كه ما به جنگل «دوك» (Duke) براي تحقيق الگوي ويژه‌ي رياضي رفته بوديم. يكي از آن نقاط در عكس نشان داده شده بود.
اين عقيده‌ي من است كه دانشگاه «دوك»، بخش رياضيات آن ستاره‌هاي رياضي را جذب مي‌كند مثل مربي بسكتبال «دوك» كه ستاره‌هاي بسكتبال را جذب مي‌كند. شما چرا دانشگاه «دوك» را براي دوره‌ي ليسانس انتخاب كرديد؟
در سال 1999، از دانشگاه‌هاي «هاروارد» (Harvard)، «استنفورد» (Stanford) و «دوك» (Duke) پيشنهاد‌هاي زيادي را دريافت كردم و بار‌ها «هاروارد» و «دوك» را ديدم و سعي مي‌كردم تصميم بگيرم كه كدام دانشگاه براي من بهتر است.
در پايان دانشگاه «دوك» را انتخاب كردم چون بخش رياضي آن تمركز بيش‌تري براي دوره‌ي آموزشي ليسانس و تحقيق در دوره‌ي ليسانس دارد و هم‌چنين به‌خاطر اين‌كه جو دوستانه و طرز برخورد مشاركتي اين دانشگاه را دوست داشتم. انتخاب من خيلي شانسي بود.
در «دوك» توانستم كه دوره‌هاي آموزش رياضي را طي كنم و هم‌چنين تحقيق‌هاي ابتكاري انجام دادم.
اولين تجربه‌ي تحقيقاتي شما از «مركز تحقيقات كاربردي دالاس» (Duluth Reu) (Duluth Research Experiences for Undergraduates) بود. اگر ممكن است به خواننده‌ها يك توضيح واضح بدهيد كه شما چه ‌كار كرديد؟
من قادر نبودم كه از اولين مشكلم در كار الهام بگيرم اما خوش‌شانس بودم كه دومين مشكل براي من پيش آمد و در من نسبت به رياضيات ايجاد علاقه كرد.
تنها چند سال پيش از پژوهش‌هايم در «دالاس»، محققي به‌نام «منژول زارگاوا» (Manjul Bhargava) «نظريه‌ي تابع فاكتوريل‌ معمولي» را در مبحث «تركيبات» و «نظريه‌ي اعداد» مطرح كرد.
براي پاسخ‌گويي به سؤال‌هاي نظريه‌ي اعداد به‌وسيله‌ي عملكرد فاكتوريل‌ها، اين تحقيق جواب‌هايي ديگر درون «حلقه‌هاي نوع دد» (Dedekind Rings) فراهم مي‌آورد كه شامل چندين سؤال كلاسيك درباره‌ي «چند جمله‌اي‌ها» (Polynomials) مطرح شده به‌وسيله‌ي «جورج پوليا» (George Polya) است كه بيش از هشتاد سال پيش مطرح شده بود.
توانستم بين اين «فاكتور‌يل‌هاي معمولي» و «ساختمان هندسي حلقه» از مبحث P-Adic ارتباط بر‌قرار كنم.
به‌وسيله‌ي اين ارتباط اثبات كردم كه: «پايه‌هاي منظم مهمي براي چندجمله‌اي‌هاي صحيح در ميدان‌هاي عددي درجه‌ي دو فرضي نمي‌توانند وجود داشته باشند».
بنابر‌اين اين تحقيق شما را به‌سمت ارائه‌ي اولين مقاله‌‌‌‌ي خود سوق داد؟!
بله در مجله‌ي «نظريه‌ي اعداد» (Number Theory) منتشر شد.
چه تجربه‌هاي تحقيقاتي ديگري داشتيد؟
«ريچارد هاين» (Richard Hain) پرفسور دانشگاه «دوك» - كه من هرگز در كلاس‌هاي ايشان نبودم – يك‌روز به‌نزد من آمد و گفت كه ايده‌ي خوبي دارد كه فكر مي‌كند كه مي‌تواند عنوان خوبي براي تحقيق يك دانشجو‌ي دوره‌ي ليسانس باشد؛ در يادگيري پيش‌زمينه‌هاي مسأله‌ي مطرح شده در ميان چندين مسأله‌ي شگفت‌انگيز رياضي قرار گرفتم که قسمتي از برنامه‌ي «گرودنتيك» (Grothendieck) بود که براي مطالعه در «گروه مستقل گالويس» (Absolute Galois Group) پيشنهاد شده بود.
اين مسأله مرا در مسير گنگي قرار داد؛ به‌طوري كه واقعاً بر‌انگيخته شدم ولي حتي تا حدودي موفق بودم.
هم‌چنين به شما براي برنده شدن جايزه‌ي «مورگان» به‌عنوان پايان‌نامه‌ي دوره‌ي ليسانس کمک کرد؟!
بله، آن و تعدادي مقاله‌ي نظري. خوش‌شانس بودم که دو فرصت تحقيقاتي در حوزه‌هايي پيش آمد که خيلي دوست داشتم.
شنيدم شماره‌اي به پيراهن رياضيداني شما توسط دانشگاه «دوک» اختصاص داده شده، در اين مورد بگوييد!!!
پيراهن اختصاص داده شده به من در لابي دانشگاه «دوک» آويزان شده است؛ اين بدين‌معنا است كه هيچ‌موقع يک رقيب رياضي نمي‌تواند شماره‌ي پيراهن من را داشته باشد.
من فکر نمي کنم اين مسأله دچار مشکل شود چون عدد من ساده بود: «2»! اما الان خيلي از اعداد دارد غيرمعقول مي‌شود.
آيا خاطره‌اي از عدد پيراهن‌تان به‌خاطر داريد؟
فکر مي‌کنم که «2» ساده‌ترين عددي است که هر ساختاري مي‌تواند داشته باشد؛ حتي الان مي‌تواند ما را به‌سمت رياضيات غني شامل چيزهايي مثل: «كومولوژي» (Cohomology) «زد اسلش دو زد» z/2z جبري هدايت كند که برپايه‌ي دو عنصر بنا شده است.
در ميان جايزه‌هايي که گرفتيد به کدام‌يک بيش‌تر افتخار مي‌کنيد؟
«گروه مطالعه‌ي تئاتر» (Theater Studies Department) در دانشگاه «دوك» من را از کلاسم براي جايزه‌ي «پژوهشگر مقيم» (Faculty Scholar) در دانشگاه نامزد کرد.
خيلي مفتخر شدم چون کار من در تئاتر باعث کوشش بيش از پيش من از هر کار ديگري در دانشگاه شد.
چه زماني به «تئاتر» علاقه‌مند شديد؟
هميشه به تئاتر علاقه‌مند بودم. در دانشگاه «دوک»، در‌گير خيلي از نمايش‌ها شدم که شامل «دستيار كارگرداني» نمايش «مكبث» و ارائه‌ي «محصولي موزيکال» است.
از کار «صدا‌گذاري» و «نمايش‌نامه‌نويسي» در نمايش «شکسپير» لذت مي‌بردم.
به‌عقيده‌ي من «شکسپير» و «لئوناردو داوينچي» مثل: «نيوتن» و «گائوس» نابغه بودند. نظر شما چيست؟
فکر مي‌کنم اغلب مردم از شباهت‌هاي بين «نابغه‌ي رياضي» و «نابغه‌ي هنري» چشم‌پوشي مي‌کنند.
هيچ‌يک از اين دو فقط مهارت فني ندارند؛ تا حد زيادي مهارت فني دارند ولي داراي «خلاقيت» و «توانايي تفکر به‌شيوه‌هاي مختلف» را نيز در حد تصورناشدني هستند.
به چه چيز‌هاي ديگري علاقه داريد؟
به يادگيري همه‌چيز علاقه دارم و وقتي در دانشگاه «دوک» بودم دوست داشتم در هر كلاسي شركت کنم از «فلسفه‌ي اخلاق» و «فرهنگ لغت روان‌شناسي» تا «لغت‌شناسي».
در سال تحصيلي 2004-2003 در دانشگاه «کمبريج» بوديد. از فعاليت‌هاي‌تان در آن زمان بگوييد؟
من اوقات خوبي را در دانشگاه «کمبريج» داشتم. کلاس‌هاي خوبي را در زمينه‌ي «نظريه‌ي اعداد» و زمينه‌هاي ديگر داشتم. برنامه‌هاي آن‌ها با امريکا خيلي فرق داشت.
چون هيچ تمرين و امتحاني در طول ترم نبود. امتحان‌ها فقط در ماه «ژوئن» بر‌گزار مي‌شد که از کل مطالب ارائه‌شده در طول سال سؤال داده مي‌شد.
از چيزي كه در آن زمان خيلي لذت بردم اين بود که وقت زيادي براي فکر کردن درباره‌ي «رياضي» داشتم.
خيلي از دانش‌آموزاني که توانايي‌شان در حد شماست خيلي زود از دبيرستان و دانشگاه فارغ‌التحصيل مي‌شوند. چرا شما اين‌کار را نکرديد؟
من هيچ‌عجله‌اي در تحصيلم نداشتم و غالباً نمي‌فهمم چرا ديگران اين‌کار را مي‌کنند. خوش‌شانس بودم که خيلي چيز‌هاي جالب و مهيجي در سال‌هاي دبيرستان و دانشگاه پيدا کردم.
براي مثال، وقتي سال آخر دبيرستان بودم در کلاس‌هاي دانشگاه «اينديانا» (Indiana) شرکت مي‌کردم.
مي‌توانستم دوره‌ي دکترا را پاييز گذشته شروع کنم به‌جاي اين‌که يک‌سال در دانشگاه «کمبريج» باشم اما احساس کردم با اين‌کار مي‌توانم درک بيش‌تر و عميق‌تري از رياضيات داشته باشم و اين براي من خيلي مهم است.
برنامه‌هاي بلند‌مدت شما چيست؟
من علاقه دارم که تز دکترا را در مورد «نظريه‌ي اعداد جبري»بگذرانم و شغلي در يک دانشگاه معتبر تحقيقاتي پيدا کنم. من هم به‌تحقيق و هم به‌تدريس علاقه دارم.
از گفت‌وگو با شما لذت بردم، اميدوارم تا ده‌سال آينده با شما مصاحبه‌ي ديگري داشته باشم.

منابع :

http://riazicenter.net
http://mofidy.blogfa.com/





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
توصیه های اخلاقی از آیت الله تألّهى همدانى (رحمه الله)
توصیه های اخلاقی از آیت الله تألّهى همدانى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله بهاءالدینى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله انصارى همدانى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله انصارى همدانى (رحمه الله)
ایران از آبرویش دفاع کرد، کشورهای عربی که آبرویی برایشان نمانده!
play_arrow
ایران از آبرویش دفاع کرد، کشورهای عربی که آبرویی برایشان نمانده!
وقتی ابتکار یک کارگر برای دریافت انگشتر جواب می‌دهد!
play_arrow
وقتی ابتکار یک کارگر برای دریافت انگشتر جواب می‌دهد!
آزادی بیان به سبک فرانسه
play_arrow
آزادی بیان به سبک فرانسه
بازتاب حمله موشکی ایران به صهیونیست‌ها در پاکستان
play_arrow
بازتاب حمله موشکی ایران به صهیونیست‌ها در پاکستان
منطق معیوب تنش‌زدایی آمریکایی
play_arrow
منطق معیوب تنش‌زدایی آمریکایی
استعفای بالاترین مقام نظامی صهیونیست‌ها
play_arrow
استعفای بالاترین مقام نظامی صهیونیست‌ها
ابوعبیده: ما دیدیم که تاثیر عملیات ایران چقدر بود
play_arrow
ابوعبیده: ما دیدیم که تاثیر عملیات ایران چقدر بود
آشنایی با ایران‌شناس و ادیب برجسته
play_arrow
آشنایی با ایران‌شناس و ادیب برجسته
امضای قرارداد واگذاری سرخابی‌ها با حضور وزرای ورزش و اقتصاد
play_arrow
امضای قرارداد واگذاری سرخابی‌ها با حضور وزرای ورزش و اقتصاد
پاسخ کوبنده نماینده کویت در سازمان ملل به نماینده اسرائیل
play_arrow
پاسخ کوبنده نماینده کویت در سازمان ملل به نماینده اسرائیل
ایرانیان نشان دادند که می‌توانند برای اسرائیل یک فاجعه بیافرینند!
play_arrow
ایرانیان نشان دادند که می‌توانند برای اسرائیل یک فاجعه بیافرینند!
لحظات دلهره آور از نجات راننده گرفتار در خودرو آتش گرفته
play_arrow
لحظات دلهره آور از نجات راننده گرفتار در خودرو آتش گرفته