انقلاب اسلامی وناتوانی قدرت سركوب رژیم پهلوی

انقلاب پدیده ای است سیاسی كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاریخدانان، دانشمندان علوم اجتماعی و علم سیاست بوده است و اندیشمندان بسیاری از زمان افلاطون، پرسش های بی شماری را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهای متفاوتی در این مورد ارائه داده اند؛ بعبارت دیگر، اجماعی در خصوص كم و كیف انقلاب وجود ندارد. با اینحال در برخی موارد، بسیاری از اندیشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب،‌ نظرات مشابهی ارائه داده اند؛ یكی از این موارد، مربوط
شنبه، 24 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب اسلامی وناتوانی قدرت سركوب رژیم پهلوی
انقلاب اسلامی وناتوانی قدرت سركوب رژیم پهلوی
انقلاب اسلامی وناتوانی قدرت سركوب رژیم پهلوی

نويسنده: حمید شایسته پور




چکیده:

انقلاب پدیده ای است سیاسی كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاریخدانان، دانشمندان علوم اجتماعی و علم سیاست بوده است و اندیشمندان بسیاری از زمان افلاطون، پرسش های بی شماری را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهای متفاوتی در این مورد ارائه داده اند؛ بعبارت دیگر، اجماعی در خصوص كم و كیف انقلاب وجود ندارد. با اینحال در برخی موارد، بسیاری از اندیشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب،‌ نظرات مشابهی ارائه داده اند؛ یكی از این موارد، مربوط به قدرت سركوب انقلابیون و توان بازدارندگی رژیم حاكم می باشد. بدین صورت كه اگر رژیم حاكم، عزم كامل در سركوب مخالفین داشته باشد، می تواند از وقوع انقلاب جلوگیری نماید. در این مقاله تلاش خواهیم كرد تا با ارزیابی نحوه اعمال قدرت توسط رژیم شاه و دیالكتیك قدرت بین شاه و انقلابیون، قوت این نظریه را در خصوص انقلاب اسلامی ایران در بوته نقد بیازمائیم.
انقلاب پدیده ای است سیاسی كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاریخدانان، دانشمندان علوم اجتماعی و علم سیاست بوده است و اندیشمندان بسیاری از زمان افلاطون، پرسش های بی شماری را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهای متفاوتی در این مورد ارائه داده اند؛ بعبارت دیگر، اجماعی در خصوص كم و كیف انقلاب وجود ندارد. با اینحال در برخی موارد، بسیاری از اندیشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب،‌ نظرات مشابهی ارائه داده اند؛ یكی از این موارد، مربوط به قدرت سركوب انقلابیون و توان بازدارندگی رژیم حاكم می باشد. بدین صورت كه اگر رژیم حاكم، عزم كامل در سركوب مخالفین داشته باشد، می تواند از وقوع انقلاب جلوگیری نماید.
در این مقاله تلاش خواهیم كرد تا با ارزیابی نحوه اعمال قدرت توسط رژیم شاه و دیالكتیك قدرت بین شاه و انقلابیون، قوت این نظریه را در خصوص انقلاب اسلامی ایران در بوته نقد بیازمائیم.
در خصوص نوع رژیم شاه، طی سالهای (57-1342) نظریات مختلفی ارائه گردیده است كه درعمده ترین آنها، رژیم شاه با خصایلی همچون حامی پروری، وابستگی به غرب، دولت رانتیر و رژیم سلطانی 1 ( نئو پاتریمونیال ) معرفی شده است. با وجود اینكه ویژگی های این نظریات كاملا یكسان نیستند، لیكن فصول مشتركی با یكدیگر دارند كه مربوط به نحوه اعمال قدرت توسط رژیم شاه می باشد. عمده ترین این ویژگی ها عبارتند از:
1ـ نحوه اعمال قدرت یك جانبه و اجبارآمیز
2ـ خودكامگی و تمركز فوق العاده قدرت در دست شاه و بی قیدی وی نسبت به محدودیتهای سنتی.
3ـ تمركز فوق العاده ثروت ناشی از عایدات رانت در دست شاه.
4ـ توزیع ثروت ناعادلانه بویژه در دست خویشاوندان و تحت الحمایگان رژیم.
5ـ فقدان پایگاه اجتماعی مشخص و حذف كلیه گروههای مدنی مؤثر از قدرت.
6ـ مبهم بودن تمایز بین دستگاههای اجرایی و رژیم.
7ـ مسدود بودن فضای سیاسی و در نتیجه عدم مشاركت واقعی مردم.
8ـ سركوب شدید مخالفین توسط دستگاههای نظامی و اطلاعاتی – امنیتی.
9ـ وابستگی نیروهای نظامی و اطلاعاتی – امنیتی به شخص شاه و نظارت شدید بر این نیروها توسط وی.
در خصوص ابزارهای سه گانه قدرت 2 (سركوب، تشویق و اقناع) نحوه عملكرد رژیم با توجه به ساخت یكجانبه قدرت به صورت زیر بود:

قدرت سركوب

عمده ترین كاربرد این نوع از قدرت در قبال مخالفین، در بالاترین حد، مجازات جسمانی، زندان و اعدام و در كمترین حد، توبیخ و سرزنش، عدم آزادی بیان، عقیده و ... می باشد كه به سه صورت اعمال می‌گردید.
اجبار ابزاری : كه از طریق سركوب فیزیكی و جسمانی مخالفان انجام می گیرد و مترادف با واژه “ زور ” می باشد . طی سالهای 57-1342 عوامل اجبار ابزاری اعم از دستگاههای نظامی همچون (ارتش، ژاندارمری، شهربانی، گارد شاهنشاهی) و دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی (ساواك، اداره دوم، كمیته مشترك ضد خرابكاری، دفتر ویژه اطلاعات، سازمان بازرسی شاهنشاهی و شورای عالی هماهنگی درجه 1 و درجه 2) در بالاترین حد ممكن تقویت گردیدند.
این دستگاهها در ارتباط تنگاتنگی با دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی و نظامی 3 آمریكا، انگلیس و اسراییل 4 قرار داشتند تا بدین گونه حتی مخالفین خارج از كشور رژیم را شناسایی و مجازات نمایند. این وجه از سركوب، عمده ترین راه سركوب مخالفین بود؛ بطوریكه طی این سالها نه تنها گروه های مبارز شناخته شده، بلكه بسیاری از سیاستمداران معروف و خانواده های مرفه و روشنفكران، تحت تعقیب قرار داشتند، شكنجه در زندانها بصورت امری عادی درآمده بود و بسیاری از زندانیان زیر شكنجه كشته می شدند.
اعمال سیاست های سركوبگرانه رژیم، از یكسو موجب مسدود شدن فضای آزادی های سیاسی گردیده بود، بنحوی كه بسیاری از افراد را مجبور به برگزیدن روش مبارزه با رژیم كرده بود و از سوی دیگر، رژیم شاه در پاسخ به این وضعیت، ابزارهای سركوب خود را افزایش می داد. این نحوه سركوب بدان حد بود كه شاه به صراحت اعلام می كرد كه شكنجه و زندان در ایران تنها راه مناسب برای اداره كشور است.
اجبار ساختاری: این نحوه از اجبار، از طریق وضع قوانین و مقررات علیه مخالفان رژیم اعمال می گردد. این نوع سركوب، به وسیله تشكیل مجالس فرمایشی و اجرای مصوبات آن توسط كابینه مطیع امیال و هوس های رژیم به اجرا در می آمد.5
از جمله موارد اینگونه سركوب می توان قوانین تشدید مجازات علیه مخالفین، ایجاد سپاه دانش و بهداشت با هدف شناسایی مخالفین و در نهایت ایجاد حزب واحد رستاخیز با هدف كانالیزه كردن مشاركت مردم در امور سیاسی، جهت مشروعیت بخشیدن به اقدامات رژیم بود. شاه، پیوستن به این حزب را اجباری اعلام نموده و می گفت كسی كه وارد این حزب نشود ایرانی نیست، وطن ندارد و بر اساس اینكه فعالیت هایش غیرقانونی است می توان او را مجازات كرد. 6
اجبار ایدئولوژیك: هدف از این وجه از سركوب، توجیه زورگویی رژیم بوده تا بدین وسیله، سركوب مخالفین را مشروع جلوه داده و آنرا برای مردم قابل تحمل و پذیرفتنی سازد. در دستگاه سركوب رژیم شاه، این وجه از اجبار به دو گونه انجام می گرفت:
1ـ تبلیغ علیه مبانی ایدئولوژی مخالفین و ایجاد سانسور شدید.
2ـ تبلیغات شدید بر روی مشروعیت سلطنت و ناسیونالیسم ارتجاعی با تكیه بر فرهنگ پیش از اسلام.
بارزترین مكان برای تبلیغ ایدئولوژی رژیم، نیروهای مسلح بودند. طرح شعارهایی همچون “ خدا،‌ شاه، میهن” در هر صبحگاه در پادگانهای نظامی و اطلاق عنوان “ خدایگان” به شاه از جمله تلاش هایی بود كه در این جهت اعمال می شد. 7
برگزاری جشنهای 2500 ساله و تغییر مبدا تاریخ از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی همه در راستای اینگونه اهداف رژیم بودند.

قدرت تشویقی

در قدرت تشویقی بعلت آنكه دارنده قدرت از طریق اعطای پاداش های مادی، دیگران را وادار به اطاعت از خود می كند، لذا برای اعمال این نوع قدرت، منابع مالی نسبتا هنگفتی مورد نیاز می باشد. با توجه به ضعف اقتصادی كشور طی این دوران، افزایش درآمدهای ناشی از صدور نفت و رانتی شدن دولت طی دهه 1340 و بویژه دهه 1350 موجب گردید تا رژیم شاه از دلارهای نفتی در جهت سركوب مخالفین بصورت های زیر استفاده كند:
الف ـ افزایش سطح زندگی نیروهای نظامی و اطلاعاتی – امنیتی و تطمیع بیشتر هواداران رژیم (حامی پروری).
ب ـ افزایش توان و ظرفیت یارگیری و جذب مخالفین در دستگاه بوروكراسی.
ج ـ كسب وجهه مناسب بین المللی از طریق توسعه روابط خود با بلوك شرق، چین و شوروی و از بین بردن جاذبه این كشورها برای مخالفین ماركسیست.
بعبارت دیگر، شاه از این ابزار قدرت نیز در جهت سركوب و خاموش كردن صدای مخالفین استفاده می كرد.

قدرت اقناعی

در این نوع قدرت، افكار عمومی نقشی تعیین كننده دارند. این قدرت با منابع سمبلیك و ذهنی بیشتر ارتباط دارد. در این نوع قدرت، دانش مذهبی، سلامت اخلاق و مشروعیت، شرط لازم جهت جلب اطاعت است و برخلاف اجبار ایدئولوژیك، این نوع قدرت، ریشه در اعتقادات و باورهای مردم دارد.
رژیم شاه با آگاهی از این موضوع که مذهب، یگانه عامل فرهنگی است که ایرانیان را در اقصی نقاط کشور به هم مرتبط ساخته است و مردم حتی به سنن غیرمذهبی حفظ شده از قبل، مانند عید نوروز، رنگ و جلوه مذهبی داده و آن مراسم را با خواندن ادعیه مذهبی در اماكن مذهبی برگزار می كنند 8 ، كوشش می نمود تا مشروعیتی مذهبی برای خود ایجاد كند 9 . لیكن عمده ترین مخالفین وی عمدتا مذهبی بودند بنحوی كه حتی در گفتارهای مذهبی كه از رادیو پخش می شد نیز از شاه سخنی به میان نمی آمد. 10
ناتوانی های شاه در كسب مشروعیت مذهبی، موجب گردید كه وی سیاست سركوب را در بالاترین حد، سرلوحه كار خود قرار دهد.

منابع قدرت

در پس ابزارهای سه گانه قدرت، سه منبع قدرت نیز وجود دارند كه اعمال كنندگان قدرت را از یكدیگر متمایز می سازد. این سه منبع عبارتند از: شخصیت، مالكیت و سازمان. كه هریك با ابزار معینی از قدرت، رابطه ای بسیار قوی و غیرانحصاری دارد: سازمان با قدرت اقناعی ملازم است، مالكیت با قدرت تشویقی و شخصیت با قدرت اجبار و سركوب.
از لحاط منابع قدرت، شاه اختیار همه سیاست های كلی و جزیی نظام از صدر تا ذیل را در دست داشت و حتی با سفرا و دیپلماتهای ایرانی نیز ملاقاتهای مستقیم داشته 11 و دستور العملهای لازم را مستقیما به آنها اعلام می نمود و به عبارتی، رژیم، پادشاه و كشور معانی مترادفی داشتند.
در اختیار گرفتن تمام منابع قدرت رسمی توسط شخص شاه موجب گردید تا با از بین رفتن استقلال منابع قدرت سازمانی
(اعم از قوای سه گانه، بوروكراسی، ارتش و ...) علاوه بر تضعیف شدید قدرت اقناعی كه بیش از هر چیز با سازمان در پیوند است، شاه از داشتن پایگاه قدرت و ارتش فعال محروم گردد.
شیوه حكومت پدرسالارانه شاه نیز كه میل به سركوب تمامی مخالفین و منتقدین سیاست های رژیم در داخل و خارج از كشور داشت، علاوه بر اینكه لبه تیز حملات مخالفین را متوجه وی می ساخت، موجب گردید تا در زمان بحران و با توجه به اینكه كلیت رژیم و منابع قدرت آن در شخص شاه، خلاصه و متجلی می گردید، مخالفین به چیزی جز سرنگونی رژیم، راضی نگردند.

دیالكتیك قدرت

هر گونه اعمال قدرتی، یك گونه واكنش در جهت مخالف آن ایجاد می كند این واكنشها به گونه های مختلفی صورت می گیرد كه عمده ترین آنها عبارتند از:
1ـ واكنش متقارن: كه بطور معمول، بیان كننده یك تقارن ذاتی و اساسی بین ابزار و منابع اعمال قدرت و مخالفت با‌ آن می باشد؛ بنحوی كه مبارزه مسلحانه در برابر قدرت سركوب، قدرت تشویقی در مقابل قدرت تشویقی، شخصیت در مقابل شخصیت و ... قد علم می كند.
2ـ واكنش نامتقارن: این نحوه از واكنش، ‌جزء موارد نادر مبارزه علیه قدرت سركوب می باشد؛ چرا كه، مبارزه علیه قدرت سركوب،‌ از طریق ابزارهایی غیر از مبارزات مسلحانه و با ابزار قدرت اقناعی صورت می گیرد.
در دیالكتیك قدرت بین رژیم شاه و مخالفین نیز، این نحوه عملكردها را از سوی مخالفین می توان مشاهده كرد:

واكنش متقارن

سوابق مبارزات آزادیخواهانه در ایران، تشدید جو اختناق طی سالهای دهه 1340 به بعد و اوج گیری مبارزات چریكی و مسلحانه در جهان كه منجر به انقلابات ضد استعماری همچون الجزایر، ویتنام، كوبا و ... گردیده بود منجر گردید تا با اوجگیری قدرت سركوب رژیم شاه، گروه های جوان انقلابی، درس های انقلاب چریكی دیگران را الگوی مبارزه خود قرار دهند. این گروه ها را در یك چارچوب كلی می توان به دو دسته تقسیم نمود:
الف ـ گروههای اسلامی: همچون حزب ملل اسلامی، هیات های مؤتلفه اسلامی، ابوذر و منصورون و ... كه هدفشان از مبارزه مسلحانه جنبه تاكتیكی داشت و زمینه سازی جهت ایجاد یك حكومت اسلامی و آگاه كردن مردم با الهام از قدرت اقناعی سازمان روحانیت و رهبری امام خمینی (‌ره) هدف درازمدت ایشان بود و نقش مهمی در انقلاب اسلامی ایفا نمودند.
ب ـ گروه های ماركسیستی و التقاطی همچون سازمان فداییان خلق و سازمان مجاهدین خلق و سایر سازمان های منشعب از ایشان كه با مشی ماركسیستی به مبارزه با رژیم پرداختند و هدفشان از مبارزه مسلحانه هم جنبه تاكتیكی داشت و هم جنبه استراتژیك؛ لیكن، مبارزه ایشان به دلیل ضعف و قدرت اقناعی، تضاد بنیادین اعتقادی و ایدئولوژیك با جامعه، بی اعتمادی نسبت به توده مردم، بهبود روابط رژیم شاه با بلوك شرق و از بین رفتن جاذبه این كشورها 12، تبلیغات رژیم علیه آنها تحت عنوان ماركسیست های مسلمان، و نهایتا بیزاری روحانیت و امام خمینی از مرام ایشان، نهایتا با شكست مواجه گردید.

واكنش نامتقارن

در این نحوه از واكنش در مقابل قدرت سركوب رژیم كه توسط امام خمینی (ره ) انجام شد، ابزار قدرت مورد استفاده بصورت شایع و غالب، قدرت اقناعی برخاسته از فرهنگ اسلامی – شیعی بود. در این نحوه از مبارزه، شخصیت امام (ره) در مقابل شخصیت شاه قرار داشت كه قدرت های سازمانی موجود را بنفع قدرت شخصی خویش از میان برده بود.
عمده ترین ویژگی های مبارزه امام خمینی عبارت بودند از:
الف ـ استفاده از ابزار قدرت اقناعی برخاسته از فرهنگ سیاسی تشیع. 13
ب ـ شخصیت امام (ره) بعنوان مرجع تقلید شیعیان. 14
ج ـ شخصیت امام (ره) بعنوان یك شخصیت فرهمند. این بعد از شخصیت امام (ره) حتی نظریه پردازان ساختارگرا را تحت تاثیر قرار داده است. 15
دـ به كارگیری سازمان روحانیت شیعه و تاثیر قدرت اقناعی ایشان در انتقال اندیشه های امام (ره) به مردم تا اقصی نقاط كشور. 16
هـ ـ احیاء اسلام سیاسی از طریق ارائه طرح حكومت اسلامی بعنوان بدیل سلطنت. 17
و ـ مبارزه منفی بعنوان مشی اصلی مبارزه: مشی اصلی مبارزه امام (ره) علیه رژیم شاه، مبارزه منفی، عدم همكاری و اطاعت نكردن از دستورات شاه و مقامات اجرایی بود و مبارزه مسلحانه را در آخرین مرحله تجویز می نمود. با فراگیر شدن مبارزه، حتی پایه ها و اركان اصلی قدرت رژیم همچون بوروكراتها و نظامیان (كه كاملا از قدرت تشویقی شاه بهره مند گردیده بودند) نیز به مبارزان پیوستند. این مشی مبارزه از دعوت روحانیون به اعتصابات ادواری و نرفتن آنها به منبر و مبارزات آنها در خطابه ها، انجام راهپیمایی های مسالمت آمیز جهت نمایش قدرت علیه رژیم شاه از طریق شركت در مراسمات مذهبی همجون عید فطر، تاسوعا و عاشورا، اربعین و ...، اعتصاب كاركنان دولت (بویژه كاركنان شركت نفت) و بازاریان گرفته تا فرار سربازان از پادگانها همراه با سلاحهای خویش و ایجاد جنگ روانی در ارتش و نیروهای نظامی و اقناع آنها در پیوستن به مبارزین، سرانجام منجر به فرار شاه و اعلام بیطرفی ارتش و شكست كامل قدرت سركوب رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی گردید.

پي نوشت :

1ـ شهابی، هوشنگ و لینز، خوآن: نظام های سلطانی،‌ترجمه منوچهر صبوری، تهران: شیرازه، 1380
2ـ در این خصوص نگاه كنید به :
- مورگنتا، هانس جی: سیاست میان ملتها،‌ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، 1374
- گالبرایت، جان كنت: كالبد شناسی قدرت، ترجمه احمد شهسا، تهران: نگارش، 1370.
3- در این خصوص نگاه كنید به:
- بیل، جیمز: عقاب و شیر، جلد اول، ترجمه مهوش غلامی، تهران: اطلاعات، 1371.
- ایرانبرگر: هارالد، درباره ساواك، ترجمه جمعیت آزادی، بی جا: بی نا، بی تا.
4ـ در این خصوص نگاه كنید به:
- احمدی، عبدالرحمن: ساواك و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه اطلاعات و پژوهشهای سیاسی، 1381.
- فردوست، حسین: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران: اطلاعات، 1369.
5ـ علم، امیراسدالله: گفتگوهای من با شاه، جلد اول، ترجمه گروه مترجمان، تهران: طرح نو، 1371، ص 327.
6ـ نگاه كنید به:
- آبراهامیان، یرواند: ایران بین دو انقلاب،‌ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1375، ص 541.
- زونیتس، ماروین: شكست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1371، ص 139 و 138
7ـ محمدی، منوچهر: تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران: امیركبیر، 1366، ص 76.
8ـ محمدی، پیشین، ص 133.
9ـ فالاچی، اوریانا: مصاحبه با تاریخ، ترجمه پیروز ملكی، تهران: امیركبیر، 1357، ص 6 و 5.
10ـ علم، پیشین، ج 2، ص 392.
11ـ نگاه كنید به: راجی، پرویز: خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح . ا . مهران، تهران: اطلاعات، 1364.
12ـ خمینی، روح الله الموسوی (امام)، صحیفه نور، جلد اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1378 ص 590 .
13ـ نگاه كنید به :
- لمبتون، آن كی اس: نظریه دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران: نشر گیو، 1379، ص 114.
- بریر، كلر و بلافشه، پیر: ایران انقلاب بنام خدا، ترجمه قاسم صنعودی، تهران: سحاب كتاب، 1358، ص 259.
- صمیمی، مینو، پشت پرده های تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: اطلاعات، 1374، ص 221.
14ـ نگاه كنید به :
- هاویان، ناصر: نظریه تدا اسكاچیول و انقلاب اسلامی در رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی ، ص 177 .
- قره باغی، عباس: اعترافات ژنرال، تهران: نشر نی، 1368 ص 103.
15ـ نگاه كنید به:
- اسكاچپول، تدا: حكومت تحصیلدار، ترجمه محسن امین زاده در رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377.
- هیكل، محمدحسنین: ایران، روایتی كه ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، تهران: چاب الهام، 1382، ص 258.
16ـ اسكاچپول، پیشین، ص 203 و 202
17ـ خمینی، روح الله الموسوی (امام)، كشف الاسرار، بی جا: بی نا، 1323، ص 186 و 185.
ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1374، ص 9 و 8

منبع:سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط