سيماي انسان صالح در قرآن

« قرآن كريم كتاب انسان سازي است » ، برنامة سعادت و هدايت ، و راهنماي كساني كه مي خواهند به فوز عظيم و جاوداني نائل شوند. در اين راستا، شيوه‌هاي متنوعي در قرآن براي دعوت انسانها به رشد و صلاح، به كار رفته است . تبشير و انذار از مهم‌ترين اصول تبليغ قرآني است . يكي از راهكارهاي تبشيري، معرفي انسانها و جماعتهاي برگزيده، و برشمردن صفات و ويژگيها، و ذكر پاداشها و مواهب در نظر گرفته شده براي آنان است ؛ كه به طور ضمني يا به صراحت، به پيمودن راه آنان و
چهارشنبه، 28 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيماي انسان صالح در قرآن
سيماي انسان صالح در قرآن
سيماي انسان صالح در قرآن

نويسنده:ليلا سادات مروجّي

مقدّمه :
« قرآن كريم كتاب انسان سازي است » ، برنامة سعادت و هدايت ، و راهنماي كساني كه مي خواهند به فوز عظيم و جاوداني نائل شوند. در اين راستا، شيوه‌هاي متنوعي در قرآن براي دعوت انسانها به رشد و صلاح، به كار رفته است . تبشير و انذار از مهم‌ترين اصول تبليغ قرآني است . يكي از راهكارهاي تبشيري، معرفي انسانها و جماعتهاي برگزيده، و برشمردن صفات و ويژگيها، و ذكر پاداشها و مواهب در نظر گرفته شده براي آنان است ؛ كه به طور ضمني يا به صراحت، به پيمودن راه آنان و اتّصاف به صفات نيكوي آنان، توصيه و تشويق مي فرمايد.
برخي از اين برگزيدگان ، پيامبران و اولياي الهي هستند كه خداوند متعال با ذكر داستان زندگي آنان از تولد تا بزرگي و سپس بعثت وشروع دعوت و معجزات و رنجهايي كه در مسير نبوت خود داشته اند، آنها را به عنوان الگو سرمشق ، ممتاز مي سازد.
اسوه‌هاي ديگري نيز در قالب و ساختاري جمعي معرفي شده‌اند: مؤمنين ، محسنين ، مصلين ، صديقين ،‌خاشعين ، مستغفرين ،‌ شاكرين ، توّابين ، ‌متقين ، صادقين ، صابرين ، اولوالالباب، ‌و …
صالحين، از زمرة‌ اين برگزيدگان هستند، كه در اين نوشتار به بررسي خصوصيات و جايگاه آنها از منظر قرآن كريم، خواهيم پرداخت، ان شاء الله.
1ـ واژه شناسي
« صالح » ،‌چنانكه مي دانيم از ريشه صلح است، «صلح» به معناي مسالمت و سازش. راغب اصفهاني اين كلمه را از بين رفتن نفرت از ميان مردم معنا كرده است[1]. « صَلاح » نيز به مفهوم شايسته شدن و خوب شدن به كار رفته است . اين كلمه گاه ضد فساد است: « ولاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها[2]»، و گاهي در مقابل سيئه آمده است : « وءاخرون اعترفوا بذنوبِهِمْ خلطوا عملاً صالحا وءاخَر سيّئاً [3] ».صاحب ِ « العين‌»،‌ صلاح را نقيض كلمه « طلاح » دانسته است[4].
صالح نيز « شايسته » معني شده، آنچه يا كسي كه خوب است و در آن فساد نيست. اين كلمه گاهي وصف عمل است مانند : « من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحاً [5]» و مي دانيم كه در آيات بسياري، ايمان و عمل صالح به منزلة دو بال براي كمال انسان، به همراه هم ذكر شده اند ـ در مواردي نيز صالح وصف شخص است مثلاً : « و كان ابو هما صالحاً[6]».
البته صالح به معاني ديگري نيز آمده است كه محدودتر و خاصتر است، از جمله در آية « دَعْوَا الله ربّهما لئن اتيتناه صالحاً … فلما ءاتاهما صالحاً … [7] » ظاهراً مراد از صالح، نام الخلقه و بي عيب است و در آية « وانكحوا الايامي منكن . الصالحين من عبادكم و إماءكم » به معني لياقت و اهليت براي ازدواج است . در المعجم الوسيط . صالح را چنين معنا مي كند: « المستقيم المودي لوا حياته[8] »‌. « صالحات » به عنوان صفت اعمال به كار رفته مانند: « و بشرالذين ءامنوا و عملوا الصالحات[9] » و نيز همسران شايسته با اين كلمه معرفي شده اند : « فاصالحات قانتاتُ …[10]»
2- سيماي انسان صالح در قرآن
در اين بخش ، آيات مرتبط با اين موضوع را در قالب عناوين زير مورد توجه قرار مي دهيم :
1ـ2ـ ويژگي هاي كلي صالحان
2ـ2ـ شخصيتهاي صالح در قرآن
3ـ2ـ آثار صالح بودن
4ـ2ـ دعا در جهت صالح شدن
1ـ2ـ ويژگي هاي كلي صالحان
بهترين آيه اي كه بطور كامل به صفات اعتقادي و عملكرد و وجه رفتاري انسانهاي صالح پرداخته آيات 113 و 114 سوره آل عمران است :
ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمه يتلون ءايت الله ءاناء اليل و هم يسجدون * يؤمنون بالله و اليوم الاخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات، و أولئك من الصالحين
« [ ولي همة آنان ] يكسان نيستند،‌از ميان اهل كتاب، گروهي درست كردارند كه آيات الهي را در دل شب مي خوانند و سر به سجده مي نهند .به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به كار پسنديده فرمان مي دهند و از كار ناپسند باز مي دارند با و در كارهاي نيك شتاب مي كنند و آنان از شايستگانند»
علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه مي نويسند: « و قد عد الله سبحانه لهم جمل مهمات الصالحات، ‌و هي الايمان و الامر بالمعرف و النهي عن المنكر و المسارعه في كل خير، ثم وصفهم بانهم صالحون، فهم اهل الصراط المستقيم، و زملاء النبيين و الصديقين و الشهداء … [11] »
در مجموع، اين ويژگي ها به عنوان صفت كساني مطرح شده كه « در زمرة صالحان» قرار دارند:
(1) ويژگي هاي اعتقادي :
الف . ايمان به خدا
ب . ايمان به روز قيامت
(2) ويژگي هاي رفتاري :
الف ـ تلاوت آيات الهي در دل شب ب ـ سجده و خشوع در آستان الهي
ج ـ امر به معروف ونهي از منكر د ـ شتاب در كارهاي خير
در آيه 9 سوره عنكبوت نيز همين ويژگي ها عنوان شده، با اين تفاوت كه مي توان گفت در « ايمان » و « عمل صالح » خلاصه گشته است :
وَالَّذينَ ءامَنوُا و عَمِلُواالصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهم في الصَّالحِينَ
« و كساني كه گرويده و كارهاي شايسته كرده اند، البته آنان را در زمرة شايستگان در مي آوريم . »
عمل صالح در آية 10 سورة فاطرنيز مؤثر و بالا برنده « كلمة طيب[12]» شمرده شده :
إلَيْهِ يَصْعَدُ اُلْكِلَمُ اُلطَيِّبُ وَالْعمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
« سخنان پاكيزه به سوي او بالا ميرود، و كار شايسته به آن رفعت مي بخشد. »
در آياتي از قرآن ، مي بينيم صالحات به عنوان گروهي جداگانه معرفي شده اند:
فَالصَّالِحاتُ قانتاتُ حافِظاتُ لِلغِيْب بِماحَفِظَ اللهُ[13]
بايد توجه داشت در اين آيه ويژگي همسران (زوجات ) صالح مورد نظر است ، نه زنان به طور مُطلق؛ به ويژه اينكه در ادامة آيه نُشوز در مقابل اين صلاح مطرح شده است[14] . زنان صالح و درستكار كساني اند كه : « خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده‌اند، و نه تنها در حضور شوهر، بلكه در غياب او حفظ الغيب مي كنند[15] .»
2ـ2ـ شخصيتهاي صالح در قرآن
در آيات قرآن كريم، به صراحت برخي اشخاص، « صالح» شمرده شده اند . در مواردي اين صالحين از زمره انبياي الهي هستند، ‌يعني در توضيح و بيان داستان اين پيامبران، آنان را به صنعت صلاح متّصف فرموده است، كه در ادامه به اين آيات اشاره خواهيم داشت.
در يك مورد نيز عبارت صالح المؤمنين به كار رفته است :
… فإنّ الله هو مولاهُ و جبريلُ و صالح المؤمنين[16] …
در حقيقت خدا خود سرپرست او (پيامبر اسلام ) است، و جبرئيل و صالح و مؤمنان [ نيز ياور اويند]
مطابق برخي روايات، منظور از صالح المؤمنين در اين آيه شريفه، حضرت علي (عليه السلام ) مي باشد[17] .
ـ انبيا و پيامبراني كه با صفت صالح مدح شده‌اند :‌
(1و2) نوح و لوط : ضرب الله مثلاً للذين . كفروا مرات نوح و امرات لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين[18] …
و لوطاً اتيناه حكماً و علماً … و لندخلنه في رحمتنا انه من الصاحين[19]
(3) ابراهيم :
ـ و من يرغب عن مله ابراهيم الا من سفه نفسه و لقد اصطفيناه في الدنيا انه في الاخره لمن الصالحين[20]
ـ و اتيناه في الدنيا حسنه و انه في الاخره لمن الصاحين[21]
ـ و وهبنا له اسحق و يعقوب و جعلنا في ذريته النبوه و الكتاب و اتيناه اجره في الدنيا و انه في الاخره لمن الصالحين[22]
(5 و 4) اسحق و يعقوب :
ـ و وهبنا له اسحق و يعقوب نافله و كلا جعلنا صالحين [23]
ـ و بشرناه باسحق نبياً من الصالحين[24]
(8 و 7 و 6) اسماعيل، ادريس، ذاالكفل:
ـ و اسماعيل و ادريس و ذاالكفل كل من الصّبرين . و ادخلناهم من رحمتنا انهم من الصالحين[25]
(9) يونس:
ـ فاصبرلحكم ربك و لا تكن كصاحب الموت … فاجتباه ربه نجعله من الصالحين[26]
(10) يحيي :
… ان الله يبشرك بيحيي مصدقاً … و نبياً من الصالحین [27]
(11) عيسي :
و يكلم الناس في المهد و كهلاً و من الصالحين[28]
(12 و 13) ذكريا و الياس :
و زكريا و يحيي و عيسي و الياس كل من الصالحين [29]
3ـ 2 ـ آثار صالح بودن
بدون شك، علاوه بر پاداشهاي اخروي، در زندگي دنيوي نيز مي توان اثراتي براي صلاح انسانها جستجو نمود. اين هر دو را ذيل عناوين زير بررسي مي كنيم.
الف ) تأثير صلاح پدر بر سرنوشت فرزند.
هنگامي كه موسي كليم الله با عبدي از عباد خدا[30] ـ كه در برخي تفاسير[31]به خضرنبي(عليه السلام)تفسير شده است ـ همراه گشت، خضر خواست ديواري را كه در مسير سفرشان به آن رسيده بودند، تعمير و ترميم سازد،‌ و چنين كردند . موسي علت را جويا شد . خضر در پايان اين سفر علمي و حكمت آميز، چنين پاسخ گفت :
و أمّا الجدار فكان لغلامين يتيمين في المدينه و كان تحته كنز لهما و كان ابوهما صالحاً فاراد ربك ان يبلغا اشدهما و يستخرجا كنتزهما رحمه من ربك …[32]
« و اما ديوار، از آن دو پسر [بچة] يتيم در آن شهر بود، و زير آن ، گنجي متعلق به آن دو بود، و پدرشان [مردي] نيكوكار بود، پس پرودگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينة خود را ـ كه رحمتي از جانب پرودگارت بوده بيرون آورند…»
مي بينيم كه خداوند به حال آن دو كودك يتيم رحمت خود را شامل مي فرمايد، و دو پيامبر بزرگ خود را مأمور حفظ مال آن دو مي نمايد، تنها به اين دليل كه پدرشان فردي صالح بوده است . نكته اي كه برخي مفسرين ذكر كرده اند اين است كه دراين آيه سخن از صلاح خود آن دو فرزند به بيان نيامده، بلكه تنها عامل اين رحمت الهي، ‌صلاح پدرشان عنوان شده است[33] . همچنين گفته‌اند اين « أب صالح » پدر آن دو نبود،‌ بلكه بين ايشان هفت نسل فاصله بوده است[34] . بنابراين، چه بسا صلاح انسان براي فرزندانش آثاري زيبا به ارث گذارد و سعادت و خير را براي آنها به ارمغان آورد.[35]
ب ) صالحان، وارثان زمين:
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الارض يرثها عبادي الصالحون[36]
« حقيقت ، در زبور بعد از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.»
بايد توجه داشت برخي « ارض » در آيه فوق را « ارض الجنه » از بين بهشت دانسته اند، ولي مرحوم طبرسي، اين قول را ضعيف مي شمرد[37].
ج ) ولايت الهي :
انّ ولِيّ الله الذي نزّل الكتاب و هو يتولّي الصالحين [38]
« بي ترديد سرور من آن خدايي است كه قرآن را فرو فرستاده، و همسو [وليّ][39] شايستگان است . »
در اين آيه ولايت خدا براي صالحان مورد تأكيد و تصريح قرار گرفته است .
د) مِنعِم بودن در كنار انبيا و صديقين و شهداء :
و من يطع الله و الرسول فاواليك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقاً [40]
« و كساني كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كساني خواهند بود كه خدا ايشان را گرامي داشته [ يعني] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان‌اند،‌ و آنان چه نيكو همه مانند.»
علامه طباطبايي مراد از صالحين در اين آيه را كساني مي دانند كه سزاوار و لايق نعمتهاي خداوند و آمادة كرامات الهي هستند[41]، و علامه طبرسي نيز صالح را كسي مي داند كه نفسش به واسطة حسن عمل به راستي و درستي رسيده است[42] .
هـ ) مغفرت الهي در صورت توبه )
ربكما علم بما في نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفوراً[43]
« پرودگار شما به آنچه در دلهاي خود داريد آگاهتر است . اگر شايسته باشيد . قطعاً‌ او آمرزندة توبه كنندگان است »
4ـ2ـ دعا در جهت صالح شدن
در سورة اعراف ، سخن از دعاي پدر و مادري براي صالح شدن فرزند آينده شان است :
… فَلَمّا اَثْقَلَتْ دَعَوَا الله رَبَّهُما لئنءَ اَتيْتَنا صالحِاً لنكونَنَّ من الشَّكِرينَ * فلمّاء اَتهُما صلِحاً جعَلاَ لَه شُركاءَ فيما اتینهُما …[44]
« … و چون سنگين بار شد،‌خدا، پرورگار خود، را خواندند كه اگر به ما [ فرزندي ] شايسته عطا كني، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود. و چون به آن دو، [فرزندي] شايسته داد با در آنچه [خدا] به ايشان داده بود، براي او شريكاني قرار دادند…»
اينكه مقصود از اين والدين چه كساني هستند،‌ آيا افراد خاصّي منظور است، يا به طور كلي و مطلق گفته شده، از مجال اين بحث خارج است. تنها به مناسبت مطرح شدن كلمة صالح در وصف فرزند به بررسي معناي اين عبارت مي پردازيم .
در اكثر تفاسير، مراد از « صالحاً » در آيه مذكور، « فرزندي سالم با تناسب اندام و شايستگي كامل[45] » دانسته شده است . علامه طباطبائي مراد از اين كلمه را صالح براي زندگي و بقاء معرفي مي كند، و اينكه فرزند، انساني كامل و تام الخلقه باشد، و منظور، صلاح ديني نيست[46] . البته مرحوم طبرسي، با قول ضعيف احتمال داده اند كه مراد از صالح ، فردي نيكوكار و مطيع باشد[47] .
در قرآن كريم به طور خاصّ و مشخص، از زبان سه پيامبر بزرگ الهي دعاهايي در زمينة صلاح خود يا خداندانشان، بيان شده است :
(1) ابراهيم : رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً رَاَلْحِقْنيِ بِالصَّلِحيِنَ[48]« پرودگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماي »
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحيِنَ [49]« اي پرودگار من، مرا [فرزندي ] از شايستگان بخش »
(2) يوسف،
… تَوفّني مُسْلِماً وَاَلْحِقْنيِ بِالصَّلِحينَ [50]« مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما »
(3) سليمان
… وَاَدْخِلْنيِ بِرَحمَتِك فيِ عِبَادِك الصَّلِحينَ [51]« و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل كن.

پی نوشت :
[1] راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن ، ص 284
[2] اعراف (7) آيه 56
[3] توبه (19) آيه 102
[4] خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج 3، ص 117
[5] تبصره (2) آيه 62
[6] كهف (18) آيه 82
[7] اعراف (7) آيه 189 و 190
[8] ابراهيم انيس و عبداحليم منتقر ، امعجم الوسيط، ص 520
[9] بقره (2) آيه 25
[10] نساء 03) آيه 34
[11] محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 385
[12] علامه طباطبايي عملي را صالح مي دانند كه شايسته قبول است و ذل عبوديت و اخلاص بر آن نقش بسته، رك : الميزان ، ج 17 ص 23
[13] نساء (4) آيه 34
[14] بررك : محمد حسين طباطبايي،‌الميزان ،‌ج 4 ص 344
[15] مكارم شيرازي و ديگران،‌تفسير نمونه، ج 3 ، ص 370
[16] تحريم (66) آية 4
[17] ر.ك : محمد حسين طباطبايي،‌الميزان ، ج 19 ص 332 و ابوعلي طبرسي، مجمع البيان، ج10، ص 475 و 476
[18] تحريم (66) آيه 10
[19] انبيا (21) آيات 74 و 75
[20] بقره (2) آيه 130
[21] نحل (16) آيه 122
[22] عنكبوت (29) آيه 27
[23] انبيا (21) آيه 73
[24] صافات (37) ايه 112
[25] انبيا (21) آيه 85 و 86
[26] قلم (68) آيه 48 تا 50
[27] آل عمران (3) آيه 39
[28] همان،‌آيه 46
[29] انعام (6) آيه 85
[30] فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبادِنا … كهف (18) آيه 65
[31] ر. ك : ابو علي طبرسي، مجمعالبيان،‌ج 6 ، ص 745
[32] كهف (18) آيه 82
[33] ر.ك: طبرسي،مجمع البيان، ج 6 ص 754
[34] ر.ك: طباطبايي، الميزان، ج 13 ص 349
[35] ر.ك: طباطبايي، الميزان، ج 13 ص 349
[36] انبيا (21) آيه 105
[37] ر.ك: طبرسي، مجمع اليان، ج 7، ص 106
[38] اعراف (7) آيه 196
[39] در ترجمه استاد فولادوند،‌كلمة وليّ به دوستدار ترجمه شده است، به نظر مي رسد دوست داشتن تنها بخشي از معناي كلمة « يتوليّ » را مي رساند.
[40] نساء (4) آيه 69
[41] ر.ك : مجمع البيان، ج 3، ص 110
[42] اسراء (17) آيه 25
[43] اسراء (17) آيه 25
[44] اعراف (7) آيات 189 و 190
[45] ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه،‌ج 7، ص 50
[46] ر.ك : الميزان، ج 8 ص 375
[47] ر.ك : الميزان، ج 8 ص 375
[48] شعرا(26) آيه 83
[49] صافات (37) آيه 100
[50] يوسف 012) آيه 101
[51] نمل (27) آيه 19

 


فهرست منابع
* قرآن مجيد: ترجمه محمد مهدي فولادوند، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي ، 1377.
1. تفسير نمونه : ناصر مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تهران، دارالكتب الاسلاميه،‌1367.
2. العين : خليل بن احمد فراهيدي، قم، دارالمجره، بي تا. (ج 3)
3. قاموس قرآن : علي اكبر قرشي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1361 .
4. مجمع البيان: فضل بن حسن طبرسي،‌بيروت، دارالمعرفه، 1988.
5. المفردات في غريب القرآن : الراغب الاصفهاني،‌مصر، دفتر نشر الكتاب، 1404.
6. المعجم امفرس: محمد فواد عبدالباقي، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1421.
7. المعجم الوسيط: ابراهيم انيمن و عبدالحليم منقر، استانبول، دارالدعوه ،‌1989.
8 . الميزان في تفسير القرآن : محمد حسين طباطبايي، بيروت، مؤسسه اعملي، 1983.
پایگاه اصلاع رسانی فعالیتهای قرآنی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما