سن ازدواج از ديد اسلام

از گذشته‌هاي دور، دختران و حتي پسران در آغاز بلوغ ازدواج مي‌كردند. براي مثال، در برخي كشورهاي اروپايي مانند ايرلند و حوالي آن، دختران در ده سالگي ازدواج مي‌كردند. خواستگاري دختربچه‌ها از همان كودكي
دوشنبه، 29 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سن ازدواج از ديد اسلام
سن ازدواج از ديد اسلام

نويسنده: فريبا علاسوند

 
از گذشته‌هاي دور، دختران و حتي پسران در آغاز بلوغ ازدواج مي‌كردند. براي مثال، در برخي كشورهاي اروپايي مانند ايرلند و حوالي آن، دختران در ده سالگي ازدواج مي‌كردند. خواستگاري دختربچه‌ها از همان كودكي نزد ساكنان استراليا رايج بود. پيش از ورود سفيدپوستان به اين منطقه، خواستگاري و ازدواج از هشت تا چهارده سالگي رخ مي‌داد. (1) در آفريقا و كشورهايي چون ناميبيا و اوگاندا، دختران و پسران در آغاز جواني ازدواج مي‌كردند و تجرد در آنجا و همچنين نزد ساكنان آفريقاي جنوبي رايج نبود. (2) متون تاريخي و سفرنامه‌ها نشان مي‌دهد كه سن ازدواج در ايرانِ قديم ميان همه‌ي طبقات، اعم از جامعه‌ي شهري و روستايي پايين بود. از آن پس، در نخستين تغييرهاي قانون، براي ازدواج سن قانوني اعلام شد. (3)
در ادامه‌ي تغييرها و پس از انقلاب اسلامي نيز، بنابر مصوبه‌ي مجمع تشخيص مصلحت نظام در تاريخ 1/ 4/ 1381، ثبت ازدواج دختران پيش از رسيدن به سيزده سالگي و پسران پيش از رسيدن به پانزده سالگي با اذن سرپرست، به شرط رعايت مصلحت و با تشخيص دادگاه صالح پذيرفته است.

1-1. سن ازدواج در اسلام

در اسلام براي ازدواج سن خاصي مشخص نشده است. مشروعيت ازدواج فرد نابالغ (صغير و صغيره) دليل اين مسئله است. روشن است كه اين گونه ازدواج احكام و شرايط ويژه‌اي دارد و چنين ازدواجي هنگامي مشروع است كه به مصلحت مولي عليه (صغير، صغيره)‌ باشد. (4) گذشته از اين، دختر و پسر پس از بلوغ شرعي مي‌توانند به اختيار و مسئوليت خود طرف عقد قرار گيرند. (5)
بنابراين از زمان بلوغ شرعي، پسر و دختر با رعايت شروط معتبر به برقراري عقد نكاح مجازند. ولي درباره‌ي بهترين سن براي ازدواج ديدگاه‌هاي گوناگوني وجود دارد. از برخي روايت‌هاي اسلامي بر مي‌آيد كه ازدواج براي دختران در سنين نوجواني پسنديده است؛ از جمله:
مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ لَا تَطْمَثَ ابْنَتُهُ فِي بَيْتِهِ. (6)؛ «از سعادت انسان است كه دخترش در خانه‌ي او حيض نشود.»
الْأَبْكَارُ إِذَا أَدْرَكْنَ مَا يُدْرِكُ النِّسَاءُ فَلَيْسَ لَهُنَّ دَوَاءٌ إِلَّا الْبُعُولَةُ وَ إِلَّا لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِنَّ الْفَسَادُ لِأَنَّهُنَّ بَشَر (7)؛ «دختركان تازه بالغ تنها چاره‌شان شوهر كردن است، وگرنه از فساد در امان نيستند؛ چرا كه بشرند.»
گفتني است كه معيار بالا درباره‌ي پسران نيز جاري است. برخي علما نيز با روش «تنقيح مناط»، دختر بودن را از روايت‌ها و آيه‌ها ملغي مي‌دانند و ناديده مي‌گيرند، سپس حكم اولويت ازدواج در سنين پايين را براي پسران نيز تجويز مي‌كنند. (8)
با وجود اين، از آنجا كه سلامت رواني و زندگي عفت‌مدار دختران از جنبه‌هاي گوناگون اهميت ويژه دارد، ازدواج دختران بيشتر اهميت يافته است. دختران سرمايه‌هاي اصلي حفظ نسل پاك‌اند و بي‌عفتي آنان كه مدار عفت خانواده و جامعه‌اند به معناي بيماري اخلاقي كل جامعه است. هر اندازه كه مردان ناپاك باشند، اگر زنان عفت ورزند، احتمال سقوط جامعه كمتر و احتمال اخلاقمندي مردان بيشتر است. اين همان معنايي است كه نويسندگان غربي با عبارت متمدن‌سازي مردان به وسيله‌ي زنان از آن ياد مي‌كنند. (9)
واضح است كه اگر ازدواج دختران در نخستين سنين مناسب به سيره و عرفي اجتماعي تبديل شود، با ملاحظه‌ي رعايت اختلاف سني، سن ازدواج پسران نيز كنترل مي‌شود و پايين مي‌آيد. گفتني است كه به سبب وجود همين رويه ميان متشرعان، پسران و دختران معمولاً در سنين پايين‌تري از سطح كلي جامعه ازدواج مي‌كنند. (10)
دختران و پسران هم اكنون در سنين بالاتري ازدواج مي‌كنند. گسترش صنعت در كشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه، جنبه‌هاي گوناگون مدرنيته و مباحث فمينيستي، هريك به گونه‌اي در زندگي زنان و مردان تأثير نهاده‌اند.
يكي از اين آثار، افزايش سن ازدواج است. برخي از اين عناصر موجب افزايش سن ازدواج پسران و دختران و برخي سبب بي‌ميلي دختران به ازدواج در سنين پايين‌تر شده است؛عواملي مانند:
1. اهميت يافتن و فراهم شدن امنيت شغلي و استقلال اقتصادي براي دختران؛
2. تحصيل، به ويژه تحصيلات عاليه، با توجه به طول دوره‌ي تحصيل. در جامعه‌هاي مدرن، تحصيل هم از حيث اشتغال‌زايي و هم از نظر افزايش و تثبيت موقعيت اجتماعي براي دختران و پسران اهميت يافته است؛
3. تحول در رفتار جنسي؛
4. تغيير در ارزش‌ها و آداب و رسوم. از اين جمله است قداست‌زدايي از ازدواج، فرزندخواهي كمتر، لذت‌گرايي، از ميان رفتن آداب و رسوم محلي و قومي درباره‌ي ازدواج و پذيرش آداب مدرنيته.
در هر حال مي‌توان گفت كه بنابر رويكرد ديني، افزايش سن ازدواج مطلوب نيست. ازدواج به دليل آثار بزرگش در فراهم ساختن سلامت معنوي، هر قدر كه در سنين پايين‌تر صورت گيرد، راه را براي ارتقاي انسانيت و معنويت فرد زودتر باز مي‌كند. (11) در كنار اين مسئله، روشن است كه ازدواج تحميلي نيز در اسلام پذيرفته نيست و اگر ازدواج نوجوانان با تحميل همراه باشد، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري در پي دارد. بنابراين، مي‌بايست ميان هر دو مسئله جمع كرد. نمي‌توان سن معيني را به منزله‌ي معياري كلي براي همه‌ي دختران و پسران در همه‌ي سرزمين‌ها ارائه كرد. مناسب است كه خانواده بكوشد فرزندان خود را در نخستين سنين ممكن براي پذيرش مسئوليت خانوادگي آماده كند. تربيت دختران و پسران بنا بر معيارهاي اخلاقي قناعت و خويشتن‌داري، ديگرگرايي (در مقابل فرد‌گرايي) مسئوليت‌پذيري و پشتكار، واقع‌گرايي در كنار آرمان‌خواهي و يادگيري مهارت‌هاي شغلي براي پسران در سنين نوجواني بسيار مفيد است. اين امور به تعديل خواسته‌هاي فرد، هنگام ازدواج و در ادامه‌ي زندگي مشترك كمك بسيار مي‌كند؛ چرا كه بنابر پژوهش‌ها، امروزه اغلب جوانان، اعم از دختر و پسر خواسته‌هاي بلندپروازانه‌تري از ازدواج و شريك زندگي خود دارند. (12)

پي‌نوشت‌ها:

1. ادوارد ويستر مارك، موسوعة تاريخ الزواج، ترجمه‌ي (عربي)‌ مصباح الصمد، صلاح صالح و هدي رطل، ص288.
2. همان، ص289.
3. تقي آزاد ارمكي، جامعه‌شناسي خانواده‌ي ايراني، ص102-103؛ همچنين رك. آصفه آصفي، خانواده و تربيت در ايران، ص19.
4. در همين مورد نيز برخي مراجع به كراهت چنين ازدواجي فتوا داده‌اند (ر.ك. سيد كاظم يزدي، العروة الوثقي، ج2، ص801).
5. در اين باره نيز شروطي وجود دارد. براي مثال، دختر باكره براي ازدواج به اذن ولي شرعي خود نيازمند است.
6. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، كتاب النكاح، ابواب مقدمات النكاح، باب33، ح1.
7. همان، ح3.
8. سيد محمد الصدر، فلسفة و اخلاقية الزواج، ص32. البته از آنجا كه ازدواج براي پسران بار مالي بسياري دارد، شايد نتوان آشكارا از ازدواج آنان در سنين پايين مانند هفده يا هجده سالگي دفاع كرد.
9. ر.ك. كارولين گراگليا، فمينيسم در آمريكا تا سال 2003، ج2، آرامش در خانه، ترجمه و تلخيص معصومه محمدي، ص92؛ همچنين رك. ويليام گاردنر، جنگ عليه خانواده، ترجمه‌ي معصومه محمدي، ص86-89.
10. سيد محمد صدر، فلسفة و اخلاقية الزواج، ص36.
11. مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَرِ.مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْيَلْقَهُ بِزَوْجَةٍ. (محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج103، ص22).
12. رك. محمدصادق مهدوي، بررسي تطبيقي تغييرات ازدواج، ص308-312.

منبع مقاله :
علاسوند، فريبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکاليف، قم: مركز نشر هاجر (وابسته به مركز مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط