سازمان ملل متحد و سياست خارجي ايالات متحده
حوادث خونين روزهاي اخير در اسرائيل و عراق نشاندهنده آن است كه سياست خارجي ايالات متحده در تنگنايي خطرناك گير كرده است. اين كشور نميتواند اهداف نظامي خود را در جهان سامان دهد و راه برون رفتي از اين معضلات ميجويد. در همين راستا حوادث اخير عراق و اسرائيل نشاندهنده آن بودهاست كه سازمان ملل متحد هم به همينگونه تحت فشار است و راه حلي براي اين مسائل پيچيده جهاني ميجويد. ديگر واضح گشته است كه بدون همكاري ايالات متحده آمريكا با سازمان ملل متحد راه برون رفتي از اين تنگنا وجود ندارد.
ترورهاي وحشتناك چند روز اخير در عراق و اسرائيل با شيوههاي گوناگونش همه را مات و مبهوت كرده است. اين سوال دائما تكرار ميشود كه در قبال اين جنايات تروريستي چه واكنشي انجام شود. اين سوال بخصوص از آمريكاييان ميشود. آنها در عراق ديگر به اين نتيجه رسيدهاند كه نقشه سامان دادن زندگي عادي در اين كشور به اين سادگيها هم نيست. آنها در عراق با مشكلات عديدهاي روبرو شدهاند كه فكرش را هم نميكردند.
به نوشته DW آلمان، در خاورميانه هم "نقشه راه" جرج بوش براي تحقق صلح ميان فلسطينيان و اسرائيل تقريبا با شكست كامل روبرو شده است. طرح صلحي كه رئيس جمهوري آمريكا به همراه ديگران مطرح ساخت و همه حيثيت او در حل مسائل خاورميانه در اين نقشه خلاصه ميشد. سياست خارجي نظامي بوش به خطر افتاده است و اين خطر بسيار جدي است.
البته سياستمداران خشونتگرا در آمريكا همچنان موافق راه حل نظامي براي حل بحرانهاي جهاني هستند. در همين رابطه" كالين پاول" در گفتوگوهايش با رهبران سازمان ملل متحد سعي در القاي اين مطلب كرده كه مسائل عراق و فلسطين مشكلات سازمان ملل متحد است و ايالات متحده فقط به اين جهت درگير اين دو منطقه بحراني شده است كه حيثيت سياسي مورد قبول و ابزار و قدرت نظامي لازمي را كه براي حل معضلات اين مناطق وجود دارند, در اختيار دارد.
در مورد معضل خاورميانه, تنها راه حل باقي مانده آن است كه ايالات متحده امكانات كافي در اختيار نمايندگان واقعي فلسطين، يعني" محمود عباس" قرار دهند تا خود فلسطينيان عليه افراطگرايان خودي به مبارزه بپردازند. از اين طريق اسرائيل ميتواند نيروهاي نظامي خود را از مناطق اشغالي خارج سازد و ترسي از سوقصدهاي انتحاري فلسطينيان نداشته باشد. در اين مورد اما بايد ناتو و كشورهاي اروپايي هم در اين تصميمگيريها سهيم گردند و از همان ابتدا در نقشهاي مشترك با ايالات متحده اين اقدامات آغاز گردند تا همه طرفهاي درگير پاسخگوي هرگونه اشكالي باشند كه در آينده بر سر راه صلح قرار گيرد.
در مورد عراق هم وضع همين گونه است. كشورهاي اروپايي بايد بدانند كه تنها آمريكاست كه ميتواند ساختار زيربنايي لازم براي عراق را مهيا سازد. اما ايالات متحده هم بايد قبول كند كه فقط طرح صلحي در عراق امكان تداوم و موفقيت دارد كه در آن كشورهاي اروپايي هم در آن شركتي تنگاتنگ داشته باشند و اين طرح زير نظر سازمان ملل متحد به اجرا درآيد. از مهمترين كشورهاي اروپايي، البته بيشتر منظور كشورهايي هستند كه در سازمان ملل متحد، قبل از شروع جنگ عراق، مخالفت قطعي خود را با حمله تكروانه آمريكا به اين كشور اعلام كرده بودند.
اما كشورهاي اروپايي مطمئنا حاضر نخواهند بود و اصلا امكانش را هم ندارند كه جان سربازان خود را در عراق و يا اسرائيل به خطر بياندازند و به همين جهت اين كشورها به آمريكا احتياج دارند، همان گونه كه آمريكا هم به همبستگي آنها و سازمان ملل متحد در عمليات خود در اين كشورها احتياج دارد.
بنابراين موج ترور و خونريزي در عراق و اسرائيل، يا همچنان به سير بالارونده خود ادامه خواهد داد و يا اينكه ايالات متحده سرانجام حاضر به همكاري با سازمان ملل متحد و كشورهاي اروپايي خواهد شد و شيوه برخورد را به عهده سازمان ملل متحد قرار خواهد داد. /س