آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت

هدف از نگارش اين مقاله، بررسي آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت است. به اين منظور، نخست مفهوم و گستره اعتقادي مهدويت بررسي مي‌شود، سپس به ديدگاه‌هاي مثبت و منفي درباره اين باور مي‌پردازيم. آثار روان‌شناختي اين اعتقاد که در نوشتار بحث شده‌اند، عبارتند از: 1. ايجاد خودباوري و رفع ازخودبيگانگي؛ 2. تعادل‌يابي؛ 3. نداشتن احساس تنهايي؛ 4. گسترش امکانات وجودي انسان؛ 5. آرامش به هنگام مشكلات مادي؛ 6.
پنجشنبه، 20 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت
آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت
آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت

نويسنده:کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت




هدف از نگارش اين مقاله، بررسي آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت است. به اين منظور، نخست مفهوم و گستره اعتقادي مهدويت بررسي مي‌شود، سپس به ديدگاه‌هاي مثبت و منفي درباره اين باور مي‌پردازيم. آثار روان‌شناختي اين اعتقاد که در نوشتار بحث شده‌اند، عبارتند از:
1. ايجاد خودباوري و رفع ازخودبيگانگي؛ 2. تعادل‌يابي؛ 3. نداشتن احساس تنهايي؛ 4. گسترش امکانات وجودي انسان؛ 5. آرامش به هنگام مشكلات مادي؛ 6. آرامش‌بخشي به هنگام بيماري؛ 7. تقويت و تمركز اراده انسان؛ 8. رسيدن از مرحله شك به يقين؛ 9. كمك به هويت‌يابي 10. نهي انسان از گناه.

مقدمه

باور به مهدويت، تنها باوري اسلامي با رنگي ديني نيست، بلکه افزون بر آن، عنواني است براي خواسته‌ها و آرزوهاي همه انسان‌ها با کيش‌ها و مذهب‌هاي گوناگون و هم‌چنين، بازده الهام فطري مردمي است که با همه اختلاف‌هايشان در عقيده و مذهب، دريافته‌اند که براي برپايي انسانيت بر روي زمين، موعودي خواهد بود که با آمدنش، هدف نهايي و مقصد بزرگ رسالت‌هاي آسماني صورت مي‌يابد.
انتظاري اين‌چنين، تنها درون افرادي که با پذيرش دين، جهان غيب را پذيرفته‌اند، راه نيافته بلکه به ديگران نيز سرايت کرده است؛ به طوري‌که مي‌توان بازتاب چنين باوري را در مکتب‌هايي ديد که جهت‌گيري اعتقادي‌شان با سرسختي، وجود غيبت و موجودات غيبي را نفي مي‌کند. براي مثال، ماترياليسم ديالکتيک با تفسير تاريخ بر اساس تضادها، روزي را ياد مي‌کند که در آن، تمامي تضادها از ميان مي‌رود و سازش و آشتي حکم‌فرما مي‌شود.
بنابراين، مهدويت مقوله‌اي است نيازمند بررسي‌هاي گوناگون از زواياي مختلف که بررسي آن هم از ديدگاه معتقدان و هم از ديدگاه غير‌معتقدان ضرورت دارد، زيرا هر انساني در برابر اين پرسش بزرگ قرار خواهد گرفت که آينده بشري در اين جهان چگونه خواهد بود؟
در اين مقاله، آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت را بررسي خواهيم کرد و تأثيرات متفاوت اين آموزه‌ها را از اين جنبه خواهيم کاويد. گرچه به يقين، آن‌چه در اين نوشتار کوتاه بحث مي‌شود، دربرگيرنده همه آثار روان‌شناختي وابسته به اين باور مقدس نيست و موارد ديگري را نيز شامل مي‌شود.

مفهوم مهدويت و گستره آن

پايان تاريخ يا سرانجام جهان، فصل مشترک تمام اديان الهي و غيرالهي و حتي مکتب‌هاي سياسي بشري است که همگي وعده جهاني آباد، همراه با صلح و عدالتِ فراگير را داده‌اند. اعتقاد به ظهور منجي در آخرالزمان که در کتاب‌هاي جامعه‌شناسي به آن «فوتوريزم» و در تاريخ اديان «ميسيانيزم» مي‌گويند، در اسلام از آن به «مهدويت» ياد شده است.
بررسي اعتقاد به آمدن مصلح در پايان تاريخ در اديان گوناگون، نشان مي‌دهد، صرف‌نظر از تفاوت‌ها و ويژگي‌هاي جزئي، همگي فرد ويژه‌اي را در نظر دارند، زيرا امکان ندارد اديان و مذهب‌ها درباره يک دوره شکوفا و طولاني و ويژگي‌هاي آن قلم‌فرسايي کنند، اما آن دوره از زندگي بشريت، در هر دين متفاوت باشد.
با وجود آن‌که همه پيامبران به زبان خود او را توصيف کرده‌اند ، ولي با گذشت زمان و ايجاد تحريف در اديان، چنين فردي چهره‌اي مغشوش و مبهم دارد.
از اين‌رو، گمان مي‌رود که فرد توصيف‌شده در کتاب‌هاي مقدس هر دين، شخص متفاوتي است، ولي با پژوهش تطبيقي در کتاب‌هاي مقدس ، و بررسي ويژگي‌هاي دوره ظهور و با نگاه به شواهد، مي‌توان پي برد که فرد ويژه‌اي مورد توجه اديان است و همه آنها به توصيف يک شخصيت آسماني پرداخته‌اند.
از سوي ديگر، نبايد گمان کرد که باور به مهدويت و زندگي ايده‌آل آن، مخصوص به يک فرقه از مسلمانان است.
اگر به منابع و مستندات معتبر سنّي و شيعه رجوع کنيم، مشخص مي‌شود که باور به مهدويت، به همان ميزان که در ميان شيعه جايگاه ويژه‌اي دارد، در ميان اهل سنت نيز از منزلت ممتازي برخوردار است، زيرا از سوي انديش‌ورزان اهل سنت، بيش از پنجاه کتاب جداگانه، درباره حضرت مهدي(عج) نوشته شده که در آنها به بيان شخصيت آن حضرت، نشانه‌هاي ظهور و ويژگي‌هاي پس از آن پرداخته است.
مهدويت براي جامعه ديني ما هم مقولة تأمل برانگيزي است که با تار و پود زندگي ديني مردممان ما آميخته. جامعه شيعه، قرن‌هاست که با اين باور زيسته و اين باور هم‌چنان راسخ است.
نکته اين است که شيعيان در توجيه مسئله مهدويت، فقط بر روايات و منقولات تکيه نمي‌کنند ، بلکه مي‌کوشند با عقل‌پذير کردن آن از دلش پيام‌هاي سياسي و اجتماعي بيرون بکشند و آن را به مقوله‌اي بدل کنند که براي انسان امروزي معنا‌دار باشد و در پوششي امروزين، معقول و سودمند درآيد.
  • ديدگاه‌هاي متفاوت نسبت به مهدويت

    الف) ديدگاه‌هاي منفي
    گروهي براي مهدويت، هيچ ريشه اسلامي از قرآن يا روايت قائل نيستند و درباره منشأ آن نظرهاي متفاوتي دارند:
    1. نگرش ماترياليستي
    جامعه‌شناسان ماترياليست، ريشة مهدويت را مسائل اقتصادي و بازتاب محروميت‌هاي طبقه شکست‌خورده مي‌دانند که بيشتر در شکل‌هاي مذهبي خود‌نمايي مي‌کنند. از اين رو، مهدويت را ماية تخدير افکار عمومي خوانده‌اند و از نظر فردي، آن را عامل رکود و وقوف و از نظر اجتماعي، وسيلة خاموش ساختن جنبش‌هاي ضداستعماري گفته‌اند.
    2. طرح وارداتي بودن مهدويت
    بعضي اصرار دارند مهدويت و ايمان به وجود مصلح جهاني را فکري وارداتي و برگرفته از باورهاي يهود و مسيحيت و زرتشت بپندارند. براي نمونه، در دائرة‌المعارف بريتانيکا آمده است:
    اسلام ديني نيست که در آن ظهور منجي انتظار برود و جايي براي مسيح نجات‌بخش در آن وجود ندارد. با اين همه، به طور تدريجي و شايد تحت تأثير مسيحيت، عقيده به يک مصلح آخرالزماني، مطرح گرديده است.
    بعضي از پژوهش‌گران شرقي و اسلامي هم، چنين ديدگاهي را مطرح ساخته‌اند. براي مثال، سيد اميرعلي از مسلمانان هند، در کتاب روح اسلام (1992)، پس از بحث کوتاهي درباره «پيدايش مهدويت در اسلام» مي‌نويسد:
    اهل‌سنت در اسلام نيز همانند يهود، معتقدند که هنوز مهدي، آخرين منجي بزرگ اسلام، از مادر زاده نشده است. شيعيان اثني‌عشري مانند مسيحيان، در انتظار بازگشت مهدي زندة غايبند كه به خاطر استقرار عدل و بهزيستي قيام خواهد کرد.
    3. بازتاب نابساماني‌ها
    بعضي باور به مهدويت را واکنشي بر وضع نابسامان مسلمانان در دوران تاريک تاريخ خوانده‌اند. مارگلي يوت مي‌نويسد:
    درگيري آتش جنگ در ميان يک نسل واحد، پس از وفات پيامبر و آشفتگي جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با يک‌ديگر روي داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجي از يهود و مسيحيان گرديد که به ترتيب در انتظار ظهور و بازگشت مسيح به سر مي‌برند.
    ب) ديدگاه‌هاي واقع بينانه
    بعضي از ديدگاه‌هاي واقع‌بينانه عبارتند از:
    1. همگاني بودن انتظار
    از نظر تاريخي، جوامع همواره معتقد به پيروزي حتمي حقيقت، عدالت و آزادي بشريت در آينده‌اند. جامعه‌هاي بشري از جمله جامعه‌هاي طبقاتي، معتقد به انقلابي بزرگ و نجات‌بخش در آينده و بازگشت به دوره طلايي، دوره پيروزي عدالت و برابري‌اند.
    2. عشق به تکامل
    ايمان به مهدويت، نمادي از عشق به آگاهي، زيبايي و نيکي است که بدون اعتقاد به چنان ظهوري، اين عشق‌ها به ناکامي مي‌گرايد. يکي از دلايل اميدواري بشر به آينده، فطري بودن تکامل است و نشانه عشق را به تکامل، مي‌توان رشد زندگي مادي او دانست.
    3. اعتقاد ديني
    باور به مهدويت، اعتقاد ژرف ديني است که در همه دين‌ها و مذهب‌هاي گوناگون جهان از آن سخن به ميان آمده است. اين عقيده هم مانند توحيد، نبوت و معاد در تمام اديان، به‌ويژه در اسلام اصالت دارد و ثابت شده است که در فطرت بشر ريشه دارد.
    باور به مهدويت، خواسته‌اي دروني است که در موقعيت‌هاي گوناگون مانند: آشفتگي اوضاع، ناامني، فساد و. . . بيشتر مي‌شود. ولي اين عوامل سبب پيدايش مهدويت نيستند، زيرا مهدويت، عقيده‌اي ثابت و ديني است.
    4. حرکت و پويايي
    مهدويت و انتظار، غريزه جامعه را مي‌نماياند، چرا که جامعه موجودي زنده است و موجود زنده منتظر مي‌شود و اگر منتظر نباشد، حرکت نمي‌کند و به آن‌چه هست تن مي‌دهد.
    5. ساخت و بافت انسان
    دل آدمي گرايش به غيب دارد. اين گرايش بر چهار عامل استوار است: عامل اول، شناخت اندازه وجودي انسان که به ارزش‌ها و هدف‌هاي جديد مي‌انجامد؛ عامل دوم، شناخت و يا احتمال وجود دنياهاي گسترده‌تر و احساس محدوديت و تنگنا در اين دنياي موجود؛ عامل سوم، کنجکاوي و احساس بي‌قراري آدمي که در پي برداشتن حصارهاست؛ عامل چهارم، انفجار نيروها و حالتي شبيه اوايل بلوغ در جوان است.
    بنابراين، باور به مهدويت، مسئله‌اي عمومي و فطري و وديعه‌اي در نهاد تمام بشر است که مانند همه اعتقادات ديگر ديني، در وجود انسان قرار داده شده است.

    آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت

    پس از نگاهي گذرا به مفهوم و گستره مهدويت و هم‌چنين، ديدگاه‌هاي مثبت و منفي درباره اين مسئله، به بعضي از مهم‌ترين آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي مهدويت مي‌پردازيم.
    1. ايجاد آرامش روحي و رواني
    آرامش روحي و رواني از موضوع‌هايي است كه در شاخص‌هاي انسان كامل، انسان سالم و انسان معيار، مورد توجه مکتب‌ها و ديدگاه‌هاي گوناگون بوده و درباره آن در متون و اديان الهي، مطالب بسياري مشاهده مي‌شود.
    در کتاب‌هاي اسلامي، با تعابير و مفاهيم گوناگوني برمي‌خوريم كه در آن به موضوع آرامش روحي و رواني انسان توجه شده است. از كليدي‌ترين اين واژه‌ها، ايمان به شمار مي‌رود كه در آن به گونه‌اي مسئله امنيت و آرامش در نظر گرفته شده است.
    هم‌چنين، واژه‌هاي ديگري وجود دارندكه مي‌توان آنها را به‌ گونه‌اي تحليل كرد كه با مسئله آرامش روح و روان ارتباط پيدا كنند.
    آرامش روح و روان دو مفهوم دارد: مفهوم مثبت و مفهوم منفي؛ آرامشي كه همراه با خلاقيت نباشد، آرامش منفي است و آرامشي كه همراه با خلاقيت و جولان هيجانات مثبت باشد، آرامشي مثبت است. آرامش تهي از خلاقيت و حساسيت‌هاي روحي، آرامش مثبت نيست.
    در آياتي از قرآن بر اين نكته تأكيد مي‌شود كه آرامش روحي با ياد خدا فراهم مي‌آيد. مانند: «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» و يا آيه 23 سوره زمر اشاره دارد كه بي‌تابي و حساسيت در برابر ذكر و آيات الهي، همراه با آرامش، نرمي و اطمينان پديد مي‌آيد و آرامشي را مفيد و پسنديده مي‌داند كه پس از آگاهي و درك پديد آيد.
    بنابراين، در منطق قرآني و ديني، آرامشي مثبت است كه همراه با حساسيت و نگراني و بيم و اندوه باشد، نه آرامش آميخته با سكون و بي‌تحركي و بي‌احساسي در برابر حقايق و وقايع مهم. آرامشي ارزشمند است كه همراه با حساسيت و انديشه باشد و درون آن ، نوعي ناآرامي مقدس به چشم مي‌آيد كه از آن به آرامش در عين ناآرامي و آرامش آميخته به ناآرامي تعبير مي‌شود.
    آرامش روحي و رواني در انسان، برخلاف آرامش در موجودات ديگر با معرفت و شناخت او پيوند خورده و در نتيجه موضوعي کاملاً فرهنگي است.
    موجودات ديگر ممكن است اصلاً فرهنگي نباشند و يا آن‌كه جنبه فرهنگي آنها ضعيف باشد. آرامش انسان، آرامشي است كه با آگاهي و شناخت او پيوند دارد.
    بنا‌براين، عواملي مانند احساس نياز و هدف‌گذاري در زندگي، در کسب آرامش يا ناآرامي رواني بسيار تأثير دارد و اسلام نيز از همين ديد به موضوع آرامش روحي و رواني پرداخته است.
    آرامش روحي و رواني، درجات گوناگوني دارد. گاهي آرامش رواني در سطح بالا، ناآرامي‌هاي سطح‌هاي ديگر را جبران مي‌كند. اگر آدمي لايه‌هاي گوناگون شخصيتي داشته باشد، ممكن است كه در يك سطح، ناآرامي ولي در سطح بالاتري آرامش بيابد. بنابراين، آن ناآرامي‌ها به آرامش تبديل مي‌شود.
    از اين رو، آرامش روحي و رواني در اسلام، نه تنها از جنبه دروني، از جنبه‌هاي بيروني هم مورد توجه است. اسلام، آرامش در سطح‌هاي بالا را محور مي‌داند و تأكيد مي‌كند كه اگر در آن سطح آرامش فراهم آيد، ناآرامي‌هاي سطح‌هاي پايين‌تر جبران مي‌شود.
    بر اساس مشخصات ارائه شده از آرامش روحي و رواني، باور به مهدويت ، به شيوه‌هايي بر اين عامل مهم انساني تأثير مي‌گذارد:
    يکم. تکامل انسان در گرو وجود آرامش روح و روان است و باور به مهدويت، انسان سرگشته و متحير ناآگاه از آينده را به چنان آرامشي رهنمون مي‌سازد که سبب تکامل او مي‌شود.
    دوم. از آن‌جا که باور به مهدويت، با آگاهي شکل مي‌گيرد، بنابراين ضمن ايجاد آرامشي مثبت همراه با حساسيت و انديشه، درون آن نوعي ناآرامي مقدس نيز وجود دارد.
    سوم. باور به مهدويت با معرفت و شناخت انسان پيوند دارد و به هدف‌گذاري در زندگي او منجر مي‌شود، بنابراين آرامشي را که مخصوص انسان‌هاست و در روان‌شناسي از ويژگي‌هاي آن بحث مي‌شود، به او ارزاني مي‌کند.
    چهارم. باور به مهدويت، چنان آرامش سطح بالايي در انسان بي‌قرار ايجاد مي‌کند که ناآرامي‌هاي سطح پايين‌تر را از بين مي‌برد.
    2. هويت‌بخشي
    «هويت» از كلمه لاتين Idendity سرچشمه گرفته كه به معناي «هماني و تداوم» است. به عبارتي، پايداري و تداوم در حين دگرگوني و وحدت در عين كثرت است. هم به وضعيت، هم ايستار و برداشت و هم باور ارتباط دارد.
    هويت، بيان‌گر چه كسى بودن است كه از نياز بشر به شناسانده‌شدن به چيزى يا جايى ناشى مى‏شود. سرزمين، تاريخ، زبان، ادبيات، دين، ساختار سياسى، فرهنگ و هنر مشترك، از جمله عناصر تشكيل دهنده هويت به شمار مي‌روند.
    در تحليل هويت دو جريان به چشم مي‌خورد: يكي نظريه پويايي رواني و ديگري تحليل جامعه شناختي. بحث پويايي رواني، بر پايه نظريه‌هاي فرويد است كه پس از آن، نظريه هم‌سان‌سازي قرار دارد و كودك خود را با اشياء خارجي يا با پدر و مادر و يا شخصي خارجي هم‌سان مي‌كند. ديدگاه تحليل جامعه‌شناختي با نظريه اريكسون آغاز مي‌شود.
    وي هويت را فرآيندي مي‌داند كه درون فرد و فرهنگ اجتماع (محله) ساخته مي‌شود. از ناتواني فرد در کسب هويت انسانى، به تعبيرهاي متفاوتي ياد شده است. بعضي از صاحب‏نظران از آن به « گم‌كردن خويش‏» يا «از خود بيگانگى» ‏ياد مي‌كنند.
    روان‏شناسان از اين حالت بيشتر با عنوان‌هايي چون: آشفتگى هويت‏، اختلال هويت‏ و بحران هويت‏ ياد مى‏كنند و در توصيف آن مى‏گويند: بحران هويت عبارت است از ناتواني فرد در پذيرش نقشى كه جامعه از او انتظار دارد.
    بعضي نشانه‏ها و پي‌آمدهاى بحران هويت عبارتند از: بى‏هدفي در زندگى ، غفلت از فرصت‏ها، مسئوليت‌گريزى و دل‏مشغولى‏.
    فرد در فرآيند دست‏يابى به هويت كامل انسانى ، از عوامل گوناگونى مانند مذهب، خانواده، نهادهاى آموزش و پرورش، نظام سياسى و فرهنگى و اجتماعى حاكم بر جامعه، رسانه‏ها، مطبوعات و تبليغات بيگانگان و. . . متأثر مى‏شود که در اين ميان، دو عامل نخست،‏ بيش‏ترين تأثير را دارند.
    اهميت اصلي و کليدي اعتقاد به مهدويت، در هويت‌بخشي به فرد و جامعه است. فرد و جامعه‌اي که آينده را باور دارد و بر آن است که عصري ديگر فراخواهد رسيد که متفاوت از وضع موجود به دور و از نقص‌هاست. به بيان ديگر، او الگويي از وضع مطلوب دارد و همواره موقعيت و منزلت خود را با آن مي‌سنجد.
    مهدويت در زمان ما، عصر امام زمان و منجي غايب، نقشي اساسي در تعريف هويت شيعيان دارد. هويت، به معناي زندگي و کيستي شخص، لحظه به لحظه هم‌نشين و از او جداناپذير است. از اين نظر، هويت يک شيعي با امام زمانش تعريف مي‌شود. در مکتب شيعي ، امام، هويت‌بخش است و فرد را از جامعه و عصر جاهلي جدا مي‌سازد.
    پس در زمان ما شيعيان، مهدي موعود(عج) جدا از ما نيست ، بلکه بخشي از وجود ما شيعيان است و هر‌گونه غفلت از او، برابر با غفلت از خويشتن خودمان به شمار مي‌رود و در اين صورت، گم‌شده‌اي بيش نخواهيم بود.
    از اين رو، اهميت آموزه‌هاي مهدويت در يک جامعه شيعي، هويت‌بخشي و کانوني بودن آن در زندگي شيعيان است. بي‌شک کانون مقاومت هويت اسلامي در برابر چالش‌هاي دنياي امروز، باور به مهدويت به شمار مي‌رود و تمسک به نام و ياد مهدي(عج) به ما کمک مي‌کند تا به آساني و راحتي، چالش‌ها را پشت سر بگذاريم.
    3. ايجاد خودباوري و رفع ازخودبيگانگي
    از ديدگاه دانش روان‌شناسي، مهم‌ترين و اصلي‌ترين عامل مشكلات رواني آدمي، ازخودبيگانگي اوست و خودباوري بهترين شيوه درمان آن به شمار مي‌رود.
    خودباوري، اصطلاحى است كه امروزه در جامعه‏شناسى ، روان‏شناسى و علوم تربيتى به كار مى‏رود و منظور از آن، حالتي روانى است كه از احساس ارزش‌مندي در نفس انسان پديد مى‏آيد و او را آماده مى‏سازد تا از راه بهره‏گيري از لياقت‏ها و توان‌مندي‏هايش ، به وظايفش عمل کند و در اين راه، از مشكلات و موانع هراسى به دل راه ندهد.
    از اين حالت روحى در فرهنگ اسلامى با تعبيرهايي چون: علو همت، مناعت طبع، اعتماد به نفس، عزت نفس و... ياد مى‏شود. در واقع، خودباوري، باور ‌کردن استعدادها، توانايى‏ها و نيروهاي نهفته فطري است كه با تکيه بر آن، مى‏توان به هدف‌هاي موردنظر در زندگى رسيد و به آنها جامه عمل پوشاند. مرحله عالى خودباوري، شكوفايى همه استعدادهاي نهفته فرد است. براي خودباوري آفت‏هاي زيادي ذكر شده است كه به بعضي از آنها اشاره مى‏کنيم:
    ـ خودكم‌بيني: نگرش منفي به خويش داشتن و كم انگاشتن يا ناديده‌گرفتن توانايي‌ها و ارزش‌هاي خود؛
    ـ نقص‌هاي جسمي: منظور نقص عضو، بيماري‌هاي مزمن، ناتواني‌هاي جسمي، زشتي چهره و فلج بودن برخي از اعضاي بدن است؛
    ـ شكست‌ها: به معناي داشتن زندگي‌اي پر از ناكامي و شکست در گذشته؛
    ـ پذيرفته نشدن: فرد از سوي ديگران پذيرفته نشود و مقبوليت خانوادگي يا اجتماعي نداشته باشد؛
    ـ وابستگي بيش از حد: فرد در تمامي امور وابسته به ديگران باشد و بيش از مقدار معمول به فرمان‌برداري از ديگران تن دهد؛
    ـ كمبود محبت: فرد در خانواده، مدرسه و اجتماع محبت نديده و از اين بابت احساس نياز مي‌کند؛
    ـ تحقير‌ها: تجربه بيش از حد تهديد، تحقير و تنبيه در گذشته به‌ويژه دوران كودكي و نوجواني است؛
    ـ فقر و تنگ‌دستي: مشكلات بسيار اقتصادي و ناتواني در تأمين نيازهاي مادي از آن ناشي مي‌شود.
    مي‌توان مهم‌ترين عامل ناآرامي و تشويش انسان را از خودبيگانگي او دانست. نداشتن خودباوري، تمام راه‌هاي پريشاني‌هاي رواني را به روي انسان مي‌گشايد. چون انسان با رفتاري بر‌خلاف گرايش دروني خود، خويشتن را مضطرب و ناآرام كرده است. تأثير ويژه و به‌سزاي خودباوري در زندگي انسان، از سوي بسياري از روان‌شناسان نيز پذيرفته شده است.
    از جمله يونگ در اين زمينه مي‌گويد:
    خودباوري و اتکاء به نفس، اميد و قدرت را در شخص قوت بخشيده، ويژگي‌هاي اخلاقي و معنوي را در فرد و اجتماعات استحكام مي‌بخشد و براي انسان، پايگاه بسيار محكمي در مقابل مشكلات، مصائب و محروميت‌هاي زندگي ايجاد مي‌كند.
    اعتقاد به مهدويت، به عنوان تنها راه ارتباطي با حجت و نشانه خدا بر روي زمين و نقطه اتكاي آدمي به منبعي لايزال و نامتناهي، نقشي مهم در ايجاد خودباوري و رفع ازخودبيگانگي ايفا مي‌كند و درنتيجه، به انسان آرامشي عميق و لطيف مي‌بخشد كه شايد كمتر بتوان چنين آرامشي را به روش‌هاي ديگر كسب كرد.
    4. تعادل يابي
    از آن‌جا که اعتقاد به مهدويت امري فطري است، بنابراين، انسان مؤمن را به اصل فطرتي كه خدا درون او قرار داده و خميرمايه او را با آن سرشته است، باز مي‌گرداند و اين امر يعني بازگشت به تعادل، زيرا انسان از روزي كه از اصل خويش جدا شد، از درد جدايي مي‌نالد، تا شايد از اين جدايي رهايي يابد و با ياد و فكر روز وصل، به خويش آرامش ببخشد.
    هركسي كو دور ماند از اصل خويش
    بازجويد روزگار وصل خويش
    رسيدن به تعادل روحي و رواني از مهم‌ترين عوامل آرامش است و نداشتن آن، فرد را بي‌قرار مي‌کند. بر اثر همين تعادل، انسان در برابر پليدي، پلشتي و بيهودگي مقاومت مي‌ورزد و اين مقاومت در حوزه مسائل فردي، اجتماعي، ميهني و حتي جهاني قابل تعميم و اجراست.
    بر اين اساس، اعتقاد به مهدويت، هم جنبه فکري دارد و هم جنبه روحي که رسيدن به آنها نيز نيازمند تعادلي پايدار در شخصيت فرد منتظر است.
    چنين تعادلي با ايجاد هدف‌مندي در زندگي، موجب مي‌شود فرد خود را با موازين جهاني هم‌سو سازد و براي تلاش همراه با بردباري بر حسب مقتضيات زمان و مکان آماده شود.
    5. از بين بردن احساس تنهايي
    هر قدر انسان در دنياي پيش‌رفت فن‌آوري، در جلوه‌هاي زندگي مادي، رفاه ظاهري و ارضاي خواسته‌هاي جسماني خود غرق شد و از انديشه‌هاي اصيل و فطري خويش فاصله گرفت، افقي مبهم‌تر از گذشته فراروي خود مشاهده کرد و خود را تنهاتر از هميشه و جدا از واقعيت وجودي و معنوي خويش، در وادي هولناك بي‌پناهي، رها و سرگردان يافت.
    اين احساس تنهايي و سردرگمي از يك سو و روبه‌رو شدن با پوچي‌هاي ناشي از دور بودن از فطرت و طبيعت اصيل بشري، انسان‌ها را در انواع در هم‌ريختگي‌هاي فكري و مشكلات گوناگون روحي و رفتاري گرفتار کرده است، به گونه‌اي كه او مهم‌ترين و آشكارترين ويژگي زمان را، حالت اضطراب و تنش عمومي ارائه مي‌کند.
    بر اين اساس، انديش‌ورزان جامعه در فرهنگ‌هاي گوناگون كه از ناتواني تكنولوژي مدرن در رفع مشكلات و سختي‌هاي زندگاني روزمره نااميد شدند، به خودشناسي و استعدادهاي نهفته انسان، از جمله باورهاي معنوي و مذهبي و ارتباط، توكل و توسل به آفريدگار جهان و نيروهاي ناملموس روي آوردند.
    امروزه ، مؤسسات مشهوري در حال انجام مطالعاتي هستند که ارتباط علمي اثر ايمان، دعا، عمل به وظايف ديني و سنت‌هاي مذهبي را در شفاي بيماري، حفظ بهداشت و سلامت جسمي و رواني انسان بهتر بشناسند و از آن به شکل کاربردي استفاده کنند. بي‌شك، اعتقاد به مهدويت نيز به‌منزله يكي از مهم‌ترين جلوه‌هاي مذهبي، نقشي مهم در اين زمينه دارد. انسان معتقد به منجي موعود، با كسي انس گرفته كه همواره و همه‌جا انيس و همراه اوست. بنابراين، هرگز احساس تنهايي نخواهد كرد. در حقيقت خداوند باور به مهدويت را انيسي براي انسان قرار داد كه اگر بر قله كوهي تنها باشد، وحشتي نداشته باشد.
    6. وسعت امکانات و رفع محدوديت‌ها
    بخشي از توصيف انسان در قرآن به بيان محدوديت‌هايي مي‌پردازد كه يا همراه با آدمي‌اند و يا دركمين او نشسته‌اند تا در زمان مناسب او را به بند كشند. آيات نازل شده در اين زمينه، به سه دسته كلي تقسيم مي‌شوند:
    يکم. محدوديت‌هايي كه زمينه آفرينش انسانند، مانند ضعف و آز؛
    دوم. محدوديت‌هايي كه از قرار گرفتن انسان در موقعيت‌هاي مشخص برمي‌خيزد، مانند انحصارطلبي؛
    سوم. محدوديت‌هايي كه انسان با دخالت و اختيار خود، آنها را به پاي خويش مي‌پيچد، مانند نيرنگ‌ورزي.
    محدوديت‌هاي دو دسته نخست، سرزنش‌پذير نيستند، ولي دسته سوم در قرآن نكوهش شده‌اند.
    اعتقاد به مهدويت در كاهش اين نوع محدوديت‌ها بسيار تأثيرگذار است. انسان معتقد به وجود منجي آخرالزمان، امكانات موجود خود را گسترش مي‌دهد، زيرا بدون آن، زنداني اين جهان مادي و با امكاناتي محدود خواهد بود ولي با اعتقاد به مهدويت، به منبع دانش، حكمت، قدرت، عزت، لطف و رحمت بي‌انتهايي پيوند مي‌يابد كه همه چيز را از او مي‌خواهد و از هيچ‌كس و هيچ چيز ترس و نگراني ندارد.
    چنين فردي هيچ‌گاه به وضع موجود بسنده نمي‌کند و وضعيت مطلوب را آرمان و هدف خود قرار مي‌دهد و همراه اعتقاد به مهدويت، نگاهي نسبي به همه جهان دارد. پس انسان منتظر، انسان مطلق‌گرا نيست و نسبيت، امري پذيرفته شده براي اوست.
    در راستاي رفع محدوديت‌ها، انسان معتقد به مهدويت، هميشه منتقد است و در نتيجه بر پلکان تکامل قرار دارد و رو به شدن، حرکت مي‌کند و بودن را حقيقتي تمام‌شده برنمي‌شمارد.
    2. آرامش در مشکلات مادي
    يكي از عامل‌هايي که موجب نگراني و از بين رفتن آرامش خاطر انسان‌ها مي‌شود، مسئله تأمين هزينه زندگي است. اين نگراني در جوانان كه تازه مي‌خواهند بار زندگي را بر دوش كشند و دانش و تجربه چنداني ندارند، بيشتر است.
    نداشتن کسب و روزي، ممكن است انسان را نگران کند. بنابراين، وجود منبعي تأمين‌كننده براي روزي، عاملي آرام‌بخش و اطمينان‌آور است. اما آيا براي كسي كه امکانات زندگي‌اش فراهم نيست، راهي براي به دست‌آوردن آرامش او وجود دارد؟ در آيه‌هاي قرآن و روايت‌هاي معصومان، راه‌هايي براي کسب آرامش در اين زمينه وجود دارد. براي مثال انسان باايمان، با اين باور كه روزي‌دهنده خداست، آرامش مي‌يابد.
    باور به مهدويت نيز در اين زمينه بسيار کارساز است. در اين‌باره، نمونه‌هاي فراواني از شيعيان واقعي را در طول تاريخ مي‌توان ياد کرد که حتي از کمک‌هاي مادي امام زمان(عج) بهره‌ گرفته‌اند. بنابراين، با اعتقاد به وجود منجي، مي‌توان از وجود او در طول دوره غيبت نيز بهره برد.
    3. آرامش هنگام بيماري
    بيماري‌هاي جسمي، به‌ويژه اگر طولاني باشند، مي‌توانند اثر ناخوشايندي بر انسان بگذارند، زيرا اولاً جسم بر روح اثر‌گذار است و ثانياً، كسي كه بيماري مزمن دارد، ارتباطش با ديگران و نيز درآمد مادي زندگي‌اش كم مي‌شود و به دنبال آن، مسائلي پيش خواهد آمد كه روح بيمار را خسته و او را نگران و ناآرام خواهد كرد. براي رفع اين نگراني، ايمان، عبادت، نگرش انسان به جهان و آينده خلقت که همان اعتقاد به منجي موعود و مهدويت است، عوامل اساسي هستند.
    انساني كه به بيماري مبتلاست، روحي لطيف و حساس دارد و همواره نگران و مضطرب است كه چرا نمي‌تواند مانند ديگران و به‌ويژه هم‌سالان و هم‌نوعانش به كار و تلاش و تفريح بپردازد. يكي از بهترين شيوه‌هاي رفع چنين ناآرامي را مي‌توان در توکل به خدا و توسل به حجت او بر روي زمين دانست.
    لطف ويژه حضرت مهدي(عج) به بسياري از بيماران در طول تاريخ و چگونگي توسل آنها به آن حضرت، نشان‌گر چنين پشتوانه محكمي براي آينده‌اي روشن همراه با سلامتي و آرامش است.
    4. تقويت و تمرکز اراده انسان
    يكي از مهم‌ترين نيازهاي انسان، داشتن اراده‌اي استوار و متمركز براي پيش‌رفت در زندگي است. بشر به سبب‌هاي بسياري از جمله نداشتن شناخت كافي از امكانات و محدوديت‌هاي خوش، بي‌اعتمادي به خود و اطرافيان، اراده محکم و منسجمي ندارد و دچار تزلزل و ناپايداري متناوب است.
    آن‌چه كه مي‌تواند او را از اين وضعيت رهايي بخشد، درآويختن به ريسماني محكم، هم‌چون باور به مهدويت است. مسئله مهدويت که با انتظار همراه است، هم مي‌تواند موجب نابودي فرد و هم رشد فرهنگي و همه‌جانبه فرد شود. تفاوت انتظار سازنده با انتظار ويران‌گر در اين است که در انتظار سازنده، هدف بعثت پيامبران در انديشه و رفتار بروز مي‌کند و شخصيت منتظر در بينش و منش، جلوه‌گر مي‌شود.
    انتظار سازنده در زندگي نقش مثبت دارد، ولي انتظار ويران‌گر سبب رکود و سکون زندگي است. جلوه‌هاي تقويت اراده انسان را از راه باور به مهدويت، تا آن‌جا مي‌توان مهم دانست كه بسياري از دانش‌مندان پيشين، به هنگام سستي اراده و پراکندگي حواس در مسائل علمي، به حضرت مهدي(عج) توسل مي‌جستند و بسياري از مشكلات خود را بدين‌گونه رفع مي‌كردند.
    5. رسيدن از مرحله شک به يقين
    در حالت ترديد ماندن، درباره هر چيزي اضطراب‌آور است، زيرا شك، مفهومي نزديک به دودلي و تزلزل دارد که در حقيقت، همان تردد دروني به شمار مي‌رود. از ديدگاه اسلام، آسايش و راحتي در رضايت خاطر و يقين، و اندوه و نگراني در شك و غضب است، چون شك و يقين ضد يک‌ديگر هستند و اضطراب و آرامش هم ضد يك‌ديگر.
    اين عامل در انسان امروز بيشتر يافت مي‌شود، زيرا دانشي فراوان و ذهني پويا دارد كه بر هر چيزي شك مي‌كند. از اين رو، بايد از مرحله شك عبور كند و به مرحله يقين برسد. يقين، نهايت علم است؛ به گونه‌اي كه هيچ ترديدي در آن راه ندارد.
    كسي كه به يقين مي‌رسد، هستي اشيا و موجودات را به چشم ديگري مي‌نگرد. دست يافتن به چنين حالتي آسان نيست، ولي اعتقاد به مهدويت، بسيار در رفع شك و شبهه و ايجاد يقين مؤثر است، چرا كه از اين راه، انسان به اطمينان خاطر مي‌رسد و خود را از دام شك و شبهه آزاد مي‌يابد.
    منتظري که به مهدويت اعتقاد دارد، به وضع موجود راضي نمي‌شود، زيرا باور به مهدويت، بهتر خواستن است نه بهتر دانستن، يعني فرد هيچ‌گاه آن‌چه را هست، کافي نمي‌داند و به هيچ وجه از هست‌ها راضي نمي‌شود و همواره به دنبال بايدهاست. انسان جوياي يقين نمي‌پندارد که مهدويت، موجب از دست دادن حرکت‌هاي اصلاحي و حماسه‌هاي ديني و اجتماعي است. بلکه او براي رسيدن به يقين و رهايي از شک، باور به مهدويت را گونه‌اي نپذيرفتن باطل، ستم، بردگي و خواري مي‌داند.
    اين حالت اعتراض به وضع موجود دو پي‌آمد دارد: کناره‌گيري ، که در اين صورت فرد راه انزوا در پيش مي‌گيرد و به حوادث و وقايع بي‌تفاوت مي‌ماند و ديگر حضور مبارزه است که فرد با حضور دائم در اصلاح وضع موجود مي‌کوشد.
    6. نهي انسان از گناه و تجلي کرامت انسان
    به‌طور کلي، هر گناهي مي‌تواند انسان را پريشان كند، ولي بعضي گناهان تأثير بيشتري در بر هم زدن آرامش انسان دارند. از نظر اسلام، گناه چيزي نيست كه نفس به آن آرام گيرد و دل اطمينان يابد، بلکه اطاعت و عبادت خدا آرامش‌بخش است.
    در روايت‌ها باور به مهدويت و ظهور منجي، مايه آرامش انسان شمرده شده است، ولي چگونه اين امر صورت مي‌گيرد؟ پاسخ اين است كه با باور به مهدويت، توجه انسان به عالم بالا جلب مي‌شود و روح انسان تعالي مي‌يابد و هرچه روح تعالي يابد، دوري او از گناه بيشتر مي‌شود.
    از ويژگي‌هاي بارز باور به مهدويت، داشتن تقواست که بالاتر از همه امور به شمار مي‌رود. انتظار که جلوه بارز باور به مهدويت است، از بزرگ‌ترين عبادت‌ها شمرده مي‌شود و فراتر از حد فردي است و به مرتبه جمعي مي‌رسد.
    از سوي ديگر، بهترين عبادت‌ها، دشوارترين آنهاست. بنابراين، در اين راه بايد انتظار سختي کشيد و ضررهاي مادي و جاني آن را تحمل کرد.
    بحث نهي انسان از گناه تا حد بسياري به تقوا مربوط است. يكي از فرصت‌هاي انسان كه به موجب آن، كرامت او مايه امتياز انسان از ساير موجودات مي‌شود، تقواست. تقوا عبارت از آن است كه نفس حفظ شود تا گناه يا خطا نکند.
    خداوند در قرآن ، تقوا را در ارتباط مستقيم با كرامت مي‌شمارد. فقط انسان آگاه به دستورات الهي و وارسته از زشتي‌ها و آراسته به زيبايي‌هاي الهي، كريم است. از ديدگاه روان‌شناختي نيز كرامت انسان به تقوا، حفظ و مستحكم مي‌گردد.
    از سوي ديگر، تقوا هم در كرامت فرد فرد انسان‌ها مؤثر است و هم در كرامت جامعه. بنابراين، تقوا از سويي كرامت انسان را جلوه‌گر مي‌سازد و از سوي ديگر، موجب آزادي وي از تمامي بندها مي‌شود. انسان با‌تقوا، از ديدگاه روان‌شناختي، انساني به تمام معنا آزاد است، چرا كه منتظر پشتيباني ديگران نيست و امور خود را به راحتي انجام مي‌دهد.
    اعتقاد به مهدويت ، انسان را کريم مي‌پروراند و او را از هر خواري و پستي دور مي‌کند. در تاريخ همواره ثابت شده است که منتظران واقعي، هميشه عزيز و آزادند. اين عزت و کرامت، آرامشي به انسان مي‌بخشد که هيچ عامل ديگري از عهده آن بر نمي‌آيد و نمي‌تواند اين سکون و وقار را در او ايجاد کند.
    به طور مسلم، براي رسيدن به چنين کرامتي، بايد منتظري پويا و سازنده بود نه منفعل و منزوي.

    نتيجه‌گيري

    اميد به آينده که شالوده اصلي زندگي بشر است، پيکره مهدويت را نيز تشکيل مي‌دهد. مهدويت يعني هدايت به سوي آينده‌اي بهتر ، دست‌گيري و هدايت به سوي آينده‌اي که نياز فطري انسان است.
    اگر کسي به باور به مهدويت برسد، انساني خوش‌بخت در زمان حال خواهد بود. انساني که آرامشي کامل در برابر تضادهاي فعلي دارد و وابسته به محيط نخواهد بود و انفعال، تسليم و ترس در او راه نخواهد يافت.
    باور به مهدويت امري تلقيني و يا فقط تئوري نيست، بلکه امري است که ريشه در يکي از ويژگي‌هاي ذاتي و فطري انسان، يعني اميد دارد که مذهب‌ها به آن پاسخ داده‌اند. اميد به انسان نيرو و به زندگي‌اش جهت مي‌دهد، او را در مسير رسيدن به اهدافش ياري مي‌كند، ناملايمات و سختي‌ها را هموار مي‌سازد، احساس كفايت و توان‌مندي او را تقويت مي‌كند و در نهايت، انسان اميدوار مي‌تواند با شناخت بهتر توان‌مندي‌هاي خود، از زندگي لذت ببرد.
    در برابر اين افراد، انسان‌هاي نااميد قرار دارند. نااميدي بر‌خلاف اميدواري، نگرش انسان را به خود و توانايي‌هايش، به ديگران و به زندگي منفي مي‌سازد و اثر نامطلوبي بر نگرش و انديشه انسان و تعامل او با محيط بيرونش بر جاي مي‌گذارد؛ به طوري كه انسان نااميد، احساس بي‌ارزشي و پوچي مي‌كند، ارزش لحظه‌هاي زندگي را نمي‌داند و از چيزي لذت نمي‌برد. روشن است كه چنين فردي تمايلي براي تلاش و حركت ندارد و بي‌هدف، سرگردان، تقليد کننده و منفعل است.
    اميدواري و پايداري انسان در كنترل ترس‌ها، ترديدها و ناكامي‌ها، از موضوع‌هاي مهم در چيرگي بر ناملايمات است. اگر نگرش‌هاي اميدوارانه مقابله‌اي در زندگي وجود داشته باشد، فرد مي‌تواند توان‌مندي‌هاي روان‌عاطفي و اجتماعي خود را در موقعيت‌هاي گوناگون به كار گيرد.
    بر اساس آن‌چه در زمينه آثار روان‌شناختي آموزه‌هاي باور به مهدويت بيان شد، مي‌توان چنين نتيجه گرفت:
    1. اعتقاد به مهدويت، انسان سرگشته و نا‌آگاه از آينده را به آرامشي رهنمون مي‌سازد که سبب تکامل او مي‌شود.
    2. از آن‌جا که باور به مهدويت با آگاهي صورت مي‌گيرد، بنابراين، ضمن ايجاد آرامشي مثبت همراه با حساسيت و انديشه، گونه‌اي ناآرامي مقدس نيز وجود دارد.
    3. باور به مهدويت با معرفت و شناخت انسان پيوند دارد و به هدف‌گذاري در زندگي او منجر مي‌شود. بنابراين، آرامشي که در روان‌شناسي از آن سخن مي‌رود، به او ارزاني مي‌کند.
    4. باور به مهدويت، چنان آرامش بالايي در انسان بي‌قرار ايجاد مي‌کند که ناآرامي‌هاي سطح پايين‌تر را از بين مي‌برد.
    5. مهدويت نقشي اساسي در تعريف هويت شيعه دارد، زيرا هويت يک شيعه با امام زمان خويش شناخته مي‌شود. امام، هويت‌بخش است و انسان را از جامعه و عصر جاهلي جدا مي‌سازد.
    6. باور به مهدويت، نقشي مهم در ايجاد خودباوري و رفع ازخودبيگانگي دارد و به انسان، آرامشي ژرف مي‌بخشد كه شايد كمتر بتوان آن را به روش‌هاي ديگر كسب كرد.
    7. اعتقاد به مهدويت، هم جنبه فکري دارد و هم جنبه روحي و رسيدن به آن، فقط نيازمند تعادلي پايدار در شخصيت وجودي فرد منتظر است. چنين تعادلي به هدف‌مندي در زندگي منجر مي‌شود که او را با موازين جهاني هم‌سو مي‌سازد و آمادگي در عمل و تلاش او را همراه با بردباري بر حسب مقتضيات زمان و مکان موجب مي‌شود.
    8. اعتقاد به مهدويت، نقشي مهم در رفع احساس تنهايي فرد دارد. انسان معتقد به منجي موعود، با كسي انس مي‌گيرد كه همواره و همه‌جا انيس و همراه اوست. بنابراين هرگز احساس تنهايي نخواهد كرد. خداوند باور به مهدويت را انيسي براي انسان قرار داده كه اگر او در قلة كوهي تنها باشد، وحشتي نخواهد داشت.
    9. انسان معتقد به وجود منجي آخرالزمان، امكانات موجود خود را گسترش مي‌دهد، زيرا بدون اين باور، زنداني اين جهان مادي با امكاناتي محدود است، ولي با باور به مهدويت، به منبع دانش، حكمت، قدرت، عزت، لطف و رحمت بي‌انتهايي پيوند مي‌يابد كه همه چيز را از او مي‌طلبد و از هيچ‌كس و هيچ چيز ترس و نگراني ندارد.
    10. باور به مهدويت در رفع مشکلات مادي انسان‌ها، بسيار کارساز است. نمونه‌هاي بسياري از شيعيان راستين در طول تاريخ بوده‌اند که حتي از کمک مادي امام زمان(عج) بهره‌مند شده‌اند.
    11. يكي از بهترين شيوه‌هاي رفع ناآرامي و پريشان خاطري ناشي از بيماري، توکل بر خدا از راه توسل به حجت خداست؛ چرا كه لطف حضرت مهدي(عج) به بسياري از بيماران در طول تاريخ و چگونگي توسل آنها به آن حضرت، نشان‌گر چنين پشتوانه محكمي براي آينده‌اي روشن همراه با سلامتي است.
    12. بشر به دلايل بسياري مانند نداشتن شناخت كافي از امكانات و محدوديت‌هاي خويش، بي‌اعتمادي به خود و اطرافيان، اراده‌اي محکم و منسجمي ندارد و دچار تزلزلي متناوب است. آن‌چه مي‌تواند او را از اين وضعيت رهايي بخشد، درآويختن به ريسمان محكم باور به مهدويت است که در اين ميان، تأثيري مهم و اساسي برايش دارد.
    13. انسانِ جوياي يقين نمي‌پندارد که مهدويت موجب از دست دادن حرکت‌هاي اصلاحي و حماسه‌هاي ديني و اجتماعي است، بلکه او براي رسيدن به يقين و رهايي از شک، اعتقاد به مهدويت را نوعي نپذيرفتن مي‌داند نه پذيرفتن.
    14. باور به مهدويت، انسان را کريم مي‌پروراند و او را از هرگونه خواري و پستي به دور مي‌دارد و اين مسئله، همواره در طول تاريخ اثبات شده است که منتظران راستين، همواره عزيز و آزادند. اين کرامت، آرامشي به انسان مي‌بخشد که هيچ عامل ديگري از عهده آن برنمي‌آيد و نمي‌تواند اين سکون و وقار را در او ايجاد کند
    مآخذ :
    1. احمدي، سيد احمد (1378)، روان‌شناسي نوجوانان و جوانان، بي‌جا، انتشارات مشعل.
    2. باقري، خسرو (1379)، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، بي‌جا، انتشارات مدرسه.
    3. پور طباطبايي، سيد مجيد (1370)، در جست و جوي قائم، قم، انتشارات آستان مقدس صاحب‌الزمان.
    4. ثامر، هاشم العميدي (1379)، در انتظار ققنوس، ترجمة مهدي عليزاده، قم، مؤسسه امام خميني
    5. جوادي آملي، عبدالله (1369)، كرامت در قرآن، تهران، مركز فرهنگي رجاء.
    6. حسيني، سيد ابوالقاسم ، «مكانيزم بروز اضطراب از ديدگاه روان‌شناسي اسلامي»، فصل‌نامه اصول بهداشت رواني، ش 8، ص؟.
    7. حکيمي، محمدرضا (1374)، خورشيد مغرب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    8. شفيع آبادي، عبدالله (1378)، روان‌شناسي رشد، تهران، انتشارات رشد.
    9. مکارم شيرازي، ناصر (1380)، حکومت جهاني مهدي(عج)، قم، نسل جوان.

    /الف




  • نظرات کاربران
    ارسال نظر
    با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
    متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
    مقالات مرتبط