نقش و اهميت عراق در جهان اسلام

قديم ترين نامي که براي عراق کنوني به کار رفته، سومر است که در هزاره ي پنجم قبل از ميلاد، نام دولت و ملتي در جنوب عراق امروزي بوده است. پس از آن، به ترتيب دولت هايي آکد در مرکز و جنوب، آشور در شمال و بابل در نيمه جنوبي آن بنيان نهاده شد. وقتي اين سرزمين تحت قلمرو دولت عثماني درآمد، به ايالت «بغداد» معروف گرديد. در سال 1920 م (1339 ق) با به قدرت رسيدن ملک فيصل اول، اين کشور «پادشاهي عراق» نام گرفت، اما با سرنگوني رژيم سلطنتي در سال 1378
يکشنبه، 23 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش و اهميت عراق در جهان اسلام
نقش و اهميت عراق در جهان اسلام
نقش و اهميت عراق در جهان اسلام


1) عراق

قديم ترين نامي که براي عراق کنوني به کار رفته، سومر است که در هزاره ي پنجم قبل از ميلاد، نام دولت و ملتي در جنوب عراق امروزي بوده است. پس از آن، به ترتيب دولت هايي آکد در مرکز و جنوب، آشور در شمال و بابل در نيمه جنوبي آن بنيان نهاده شد. وقتي اين سرزمين تحت قلمرو دولت عثماني درآمد، به ايالت «بغداد» معروف گرديد. در سال 1920 م (1339 ق) با به قدرت رسيدن ملک فيصل اول، اين کشور «پادشاهي عراق» نام گرفت، اما با سرنگوني رژيم سلطنتي در سال 1378 ق (1958م) به «جمهوري عراق» موسوم شد و ده سال بعد با روي کارآمدن بعثي ها، به «جمهوري دموکراتيک خلق عراق» تغيير نام داد.
عراق با 437/072 کيلومتر مربع مساحت، در همسايگي ايران (در شرق)، سوريه (در غرب)، اردن (در غرب)، عربستان سعودي (در جنوب) و کويت (در جنوب شرقي) قرار دارد.
از نظر سيماي زمين ساختي، در عراق چهار ناحيه قابل تشخيص است. منتهي اليه شمال شرقي آن کوه هاي زاگرس و حدفاصل دجله و فرات، منطقه جزيره اي است که خشک و بياباني است. عراق مرکزي و جنوبي از ته نشين شدن دو رود دجله و فرات به وجود آمده است. اين منطقه، مرکز عمده کشاورزي و جايگاه برخي تمدن هاي کهن مي باشد.در انتهاي جنوبي عراق، دشت آبرفتي و زمين هاي باتلاقي وسيعي ديده مي شود، حال آن که پربارترين نخلستان هاي عراق در امتداد شط العرب قرار دارد. در ادامه ي غربي اين دشت، بيابان باديه الشام قابل مشاهده است. عراق به دليل موقعيت خاص جغرافيايي، سه نوع آب و هواي کوهستاني سرد، ملايم معتدل، و گرم و صحرايي دارد. عراق تا آغاز جنگ جهاني اول، تحت قلمرو دولت عثماني بود. پس از تجزيه اين امپراتوري، انگلستان از به هم پيوستن سه استان بصره، بغداد و موصل، کشور جديد عراق را تأسيس کرد. بر اثر مبارزات مردمان مسلمان عراق به رهبري علماي شيعه، انگلستان ناگزير گرديد استقلال عراق را به رسميت بشناسد. از سال 1337 ش که رژيم عراق از پادشاهي به جمهوري تبديل گشت، کودتاهاي خونيني در اين کشور روي داد و سرانجام حزب بعث با کودتا بر روي کار آمد و با درگيري هاي خونين و خفقاني که به وجود آورد، توانست حکومت جابرانه خود را تحت شعارهاي مردم فريب حفظ کند.
بر اساس آمار تير ماه 1381، عراق 24 ميليون نفر سکنه داشته است که 97 درصد آن مسلمان اند. 70 درصد مسلمانان، شيعه و 27 درصد سني هستند. سه درصد بقيه ارمني، مسيحي و مانند آن مي باشند. زبان رسمي عراق عربي است، ولي در ميان کردها، زبان کردي رواج دارد و بزرگ ترين اقليت آن همين کردها هستند که در نواحي شمال و شمال شرقي زندگي مي کنند.
مرکز حکومت عراق، بغداد است و عتبات عاليات يعني نجف،کربلا، کاظمين و سامره که مضجع شش نفر از پيشوايان معصوم و مدفن تني چند از امامزادگان، صحابي اهل بيت و کانون حوزه هاي علميه هستند، به اين کشور موقعيتي مقدس و معنوي بخشيده است. بندر بصره، موصل و کرکوک، از ديگر شهرهاي مهم اين کشور به شمار مي آيد. عراق به هيجده استان تقسيم شده است.
نيروهاي آمريکايي و انگليسي از راه لشکرکشي رسانه اي و جنگ گسترده ي تبليغاتي، به بهانه ي مجازات ديکتاتور حاکم بر عراق، از بين بردن تروريسم و حاکم کردن دموکراسي بر اين کشور، در 29 اسفند 1381، بي اعتنا به هشدارهاي مجامع بين المللي، کشورها و مردمان جهان، عراق را مورد يورش شديد و خونيني قرار دادند. آنها به بهانه ي سرکوبي کارگزاران حزب بعث، بسياري از منازل مسکوني، اماکن عمومي و فرهنگي و مراکز مردمي را بمباران کردند.
حضور نيروهاي متجاوز بيگانه، نه تنها امنيت و آرامش عراق را تأمين نکرده، بلکه آشفتگي هاي اجتماعي و ناپايداري سياسي را تشديد کرده است. دولت جديد عراق - که برخاسته از مردم است - مي کوشد ضمن پاسداري از ارزش هاي مذهبي، حيات سياسي و فرهنگي عراق را به اين سامان بازگرداند و به سلطه گري و حضور بيگانگان پايان دهد و بين اقوام و فرقه ها اتحاد به وجود آورد. اگرچه عراق از نظر کشاورزي و فرآورده هاي دامي اهميت به سزايي دارد، ثروت عمده ي آن متکي بر توليد نفت است که غالبا از حوزه هاي کرکوک در شمال به دست مي آيد؛ البته در نواحي جنوبي هم معادن نفتي وجود دارد. گفتني است ذخاير گاز عراق نيز قابل توجه است. (1)

2) عراق

کشور سلطنتي و تازه تأسيس عراق در رابطه با يکپارچگي ملي با مشکلات مختلفي دست به گريبان بود. نيروهاي خارج از مرکز بسيار نيرومند بودند. اقليت مهم و شورشي کردهاي شمال، با توجه به تصفيه حساب هاي پس از جنگ، اميدشان را به کسب خودمختاري از دست داده بود. اقليت هاي ترکمن و مسيحي آسوري هم مهم بودند. جمعيت عرب کشور هم به دو شاخه ي سني و شيعه تقسيم مي شدند که شاخه ي شيعي از حيث تعداد بيشتر ولي سني ها از نظر سياسي غالب بودند.
با اين حال، شايد عراق موفق ترين حکومت تحت قيموميت بود. اگرچه ملک فيصل اول از خارج به کشور تحميل شده بود، ثابت کرد که عامل فعال و مؤثر يکپارچگي کشور بوده است. سرکشي کردها و قبايل بدوي به تدريج مهار شد. مجتهدان شيعه (که بيشتر ايراني تبار بودند) تحت کنترل قرار گرفتند. مناسبات با ايران هر چند غيردوستانه، ولي صلح آميز بود. اختلافات مرزي با ابن سعود که به واسطه ي رقابت هاي خانوادگي هاشمي ها و سعودي ها بسيار وخيم بود، با وساطت دولت بريتانيا بهبود يافت. روابط با ترک ها و حاکمان گذشته، از همه مشکل تر بود، جمهوري ترکيه در کنفرانس 1923 لوزان خواهان استرداد قسمت اعظم ايالت موصل که جدا معتقد به وجود منابع عظيم نفت در آن جا بود، گرديد. سرانجام ترکيه پس از دو سال مشاجره و کشمکش در جامعه ي ملل با اکراه ولي با صراحت با واگذاري موصل به عراق موافقت کرد.
متعاقب شکست آن دسته از مقامات بريتانيايي در دوره ي بلافصل پس از جنگ جهاني که طرفدار انضمام عراق به امپراتوري بريتانيا بودند، سياست هاي نسبتا آزادي خواهانه به اجرا گذاشته شد. اختيارات وسيع اوليه ي مأموران بريتانيايي به تدريج کاهش يافت. در 1924 م / 1343 هـ.ق، مجلس مؤسسان تشکيل شد و درسال بعد، پيمان انگلستان و عراق و تصويب و قانون انتخابات را تدوين کرد که به موجب آن وزرا در مقابل پارلماني متشکل از دو مجلس مسئول شناخته مي شدند. اين پيمان که منافع مهم و انحصاري بريتانيا را در عراق تأمين مي کرد، تحت فشار فراوان بريتانيا بر مخالفان تندرو، که استقلال بي قيد و شرط کشور را مي خواستند، به تصويب رسيد.
تا اواخر دهه ي 1920 م / 1339 - 1349 هـ.ق، بريتانيا حاضر بود قيموميت را به شرط محفوظ ماندن منافع خود پايان دهد. ولي تصويب پيمان تازه، به علت ادامه مخالفت هميشگي ملي گرايان با تمام اشکال پنهاني و غير مستقيم قيموميت بريتانيا، مدت ها به طول انجاميد. بعضي اعضاي جامعه ي ملل هم به جد معتقد بودند که عراق هنوز آمادگي برخورداري از استقلال کامل را ندارند. (به خصوص فرانسه نگران بود که استقلال عراق موقعيت آن کشور را در مناطق تحت قيموميتش به خطر اندازد.) سرانجام، در 1930م / 1349 هـ.ق، پيمان اتحاد بيست و پنج ساله ي انگلستان و عراق منعقد شد، که دو طرف متعهد شدند که براي هماهنگي در منافع مشترک و سياست خارجي با يکديگر مشورت کنند. بريتانيا حق استفاده از بعضي از پايگاه هاي هوايي و شبکه ارتباطي موجود عراق را داشت و در عوض يک هيئت نظامي براي کمک به آموزش ارتش عراق به اين کشور اعزام مي کرد.
در 1932 م / 1351 هـ.ق، قيموميت بريتانيا رسما پايان يافت؛ عراق مستقل شد و با کمک بريتانيا به عضويت جامعه ي ملل درآمد. فقط بخش مهمي از افکار عمومي در عراق ناراضي بودند و عقيده داشتند که کشورشان هنوز هم تحت سلطه ي بريتانيا است. به نظر آنها، به علت قدرت شرکت نفت عراق که منابع نفت عراق را در انحصار خود داشت وابستگي آنها از گذشته شديدتر بود. در اوت 1933، در آستانه ي استقلال کشور واقعه ي ناخوشايند قتل سيصد نفر از روستاييان آسوري در شمال عراق توسط يک واحد نظامي اتفاق افتاد. قتل عام مورد تأييد و حمايت بخش بزرگ افکار عمومي قرار گرفت و سربازان خطاکار هرگز مجازات نشدند. بيشتر اسوري ها عراق را به مقصد سوريه ترک گفتند.
ملک فيصل اول در 1933 م / 1352 هـ.ق ناگهان درگذشت و پسرش غازي به جاي او به سلطنت رسيد. غازي شخصيتي با وجهه ي ملي، زيبا و مشهور به ملي گرايي عربي بود، ولي قدرت پدر را نداشت، در 1927 م / 1346 هـ.ق، نفت در مقياس تجاري در نزديک کرکوک در شمال کشف شده بود که با شروع توليد از 1934 م / 1352 هـ.ق جريان درآمدهاي نفتي، براي نخستين بار آغاز شد. شبکه هاي آبياري، ارتباطات، و خدمات عمومي پيشرفت کرد - رشد و توسعه ي منابع عظيم و بالقوه ي کشور آغاز شده بود. با وجود اين،غيبت ملک فيصل توسعه ي نظام پايدار سياسي کشور را مشکل تر کرد. تني چند از وزيران فداکار و توانا و کارمندان باقي مانده از دوران عثماني ها کشور را اداره مي کردند که شاخص ترين آنها نوري سعيد بود. اما دموکراسي پارلماني نتوانست ريشه بگيرد. احزاب سياسي قدرتمند به هيچ رو نضج نيافتند. انتخابات کاملا تحت تسلط صاحبان منافع شخصي و طبقاتي محافظه کارانه ي مسلط بود. چند کابينه ي ضعيف، مرتجع و کاملا اقتدارگرا يکي پس از ديگري به قدرت رسيد. سياستمداران در تحريک شورش هاي قبيله اي که هرگز نمي شد آنها را کاملا مهار کرد، عليه حکومتي که رقيبانشان تشکيل داده بودند لحظه اي ترديد به خود راه نمي دادند. اتحاد روشنفکران اصلاح طلب طبقه ي متوسط و افسران جوان و ملي گراي ارتش که از الگوي کمال آتاتورک الهام مي گرفتند با سياستمداران کهنه کار مخالف بود. آنها در 1936 م / 1355 هـ.ق با رهبري ژنرال باقر صدقي قدرت را به دست آوردند. اين نهضت ده ماه بعد همان طور که با يک کودتاي نظامي و قتل و کشتار، شروع شده بود، به پايان رسيد. علت شکست نهضت اين بود که عناصر اصلاح طلب به زودي کنار زده شدند، ارتش تجزيه شد و توده ي مردم با حاکمان تازه بيگانه بودند. اين کودتا حادثه ي بسيار مهمي بود، زيرا مبنا و سابقه ي کودتاهاي بعدي در جهان عرب شد. به رغم آن که شکست خورده بود، ارتش عراق اعتماد به نفس تازه اي پيدا کرد و طعم دخالت در زندگي سياسي کشور را چشيد.
دار و دسته ي نظامي که باقر صدقي را از قدرت انداخت، در پشت صحنه قدرت را در اختيار داشت، و مي توانست کابينه تشکيل دهد يا کابينه اي را از کار بيندازد. در 1938 م / 1357 هـ.ق، اين گروه، که به «گروه هفت» معروف بودند، در روي کار آوردن يک غير نظامي به نام نوري سعيد نقش اصلي داشت. نوري سعيد محافظه کار و طرفدار انگلستان با شخصيت قوي و مهارت سياسي خود مقدر بود تا بيست سال بعد زمام امور عراق را در اختيار داشته باشد.

3) عراق

کشور عراق داراي 437،370 کيلومتر مربع مساحت، و جمعيتي معادل 24،683،313 مي باشد. کشورهاي همسايه آن در شمال ترکيه، در غرب سوريه و اردن، در جنوب عربستان سعودي، کويت و منطقه بي طرف و در شرق ايران مي باشد. مرز عراق با ايران طولاني ترين مرز آن با يک کشور همسايه و طول آن 1180 کيلومتر است. همچنين عراق تنها کشور عربي است که با ايران داراي مرز زميني مشترک است.
از لحاظ قومي جمعيت عراق به طور عمده مرکب از اعراب، کردها، ايرانيان، آشوريان، ارامنه، ترکمن ها و ترک ها مي باشد. قوم عرب که از نژاد سامي است (مانند يهوديان و آشوريان) 70% جمعيت آن کشور را تشکيل مي دهند و اکثريت آنها شيعه مي باشند. کردها که از نژاد آريايي هستند و در طول تاريخ، سنت ها، آداب، فرهنگ و زبان خود را حفظ نموده اند، در منطقه کوهستاني شمال عراق سکونت دارند و حدود 18% جمعيت عراق را تشکيل مي دهند. اکثر آنان سني شافعي و گروهي نيز شيعه مي باشند. ترکمن ها بيشتر در ناحيه کرکوک و موصل زندگي مي کنند. آشوريان، حکوانيان، و ارامنه که اقليت مسيحي آن کشور را تشکيل مي دهند و حدود 5% جمعيت عراق مي باشند، عموما در شمال آن کشور اقامت دارند. يهوديان بيشتر در شهرها و مخصوصا در بغداد ساکن هستند. پس از جنگ اعراب و اسرائيل در 49 - 1948 يهوديان به طور گروهي به اسرائيل مهاجرت کردند و در سرشماري سال 1975 تعداد آنان کمتر از پنج هزار نفر بوده است.
شيعيان عرب و ايراني به طور عمده در جنوب عراق سکونت دارند. وجود شهرهاي مذهبي شيعيان مانند کربلا، نجف، سامره و کاظمين در عراق موجب شده است که تعداد زيادي از ايرانيان در طي قرون به اين کشور مهاجرت و در اطراف شهرهاي مذهبي اقامت کنند. ايرانيان با وجودي که اقليت کوچکي را تشکيل مي دهند، مانند کردهاي عراقي، فرهنگ و آداب و سنن خود را حفظ کرده اند. سرزمين عراق بيش از دو هزار سال، قرن ها قبل و بعد از اسلام، با ايران داراي تاريخ مشترک مي باشند و اکثريت جمعيت آن نيز مانند ايرانيان شيعه هستند. به علاوه وجود مقبره امامان شيعه در آن کشور از جاذبه نيرومندي براي ايرانيان شيعه برخوردار است.
روابط ايران و عراق قبل از کودتاي عبدالکريم قاسم در سال 1958 و حاکميت پادشاهي در عراق، دوستانه و هر دو عضو پيمان بغداد بودند. در دوران حکومت بعثي ها تا عقد قرارداد سال 1975، روابط دو کشور توأم با تنش و درگيري بود. از 1975 تا پيروزي انقلاب روابط دو دولت تا حدودي بهبود يافت. بهبود روابط في ما بين ايران و عراق در اين دوران نه به سبب صميميت و تاريخ مشترک، بلکه به دليل داشتن منافع مشترک دو دولت بوده است. از جمله ديدگاه هاي مشترک در مورد مسائل شاخ آفريقا و اپک بود.
قبل از عقد قرار داد 1975 الجزاير، حزب بعث براي سرکوب شيعيان اين کشور از بهانه وابستگي به دولت ايران استفاده مي کرد. در اين دوران شيعيان مخالف به طور مخفيانه در دادگاه ها محکوم شده و به اتهام وابستگي به دولت ايران اعدام مي شدند. حزب بعث حتي خرابکاري هاي ديگر را نيز به آنان نسبت مي داد. اختلاف هاي رژيم ايران و بعث عراق اين فرصت را به اين دولت داده بود که مخالفان را با نام جاسوسان ايراني محکوم کند.
پس از امضاي قرارداد 1975 عليرغم بهبود روابط دو دولت، تأثيري در وضعيت شيعيان و يا علماي شيعه که هميشه در عراق تحت فشار بودند، بر جاي نگذاشت و فعاليت هاي ايشان همچنان تحت نظر بود؛ حتي در بعضي از موارد دو رژيم براي محدوديت علما در يک جبهه قرار مي گرفتند.
مهم ترين مورد را مي توان در مورد امام خميني (ره) پس از تبعيد به عراق عنوان کرد. ايشان هميشه تحت نظر بودند و مأموران امنيتي عراق با دقت فراوان رهبريت شيعه را تحت نظر داشتند و مانع ارتباط ساده و مستقيم امام خميني با ديگر شيعيان عراق و جهان مي شدند و براي ايشان محدوديت هاي فراواني ايجاد مي کردند.
هنگامي که دولت عراق متوجه شد که از هيچ طريقي نمي تواند با حضرت امام به تفاهم برسد و يا اين که ايشان را کاملا محدود کند، ضمن هماهنگي با دولت ايران و هيأت اعزامي از ساواک، تصميم به اخراج امام (ره) از عراق گرفت. در تاريخ 1357/7/12 امام خميني (ره) از عراق اخراج شدند و به کويت عزيمت کردند، ولي دولت کويت از ورود ايشان به خاک اين کشور جلوگيري نمود. امام خميني (ره) از عراق به پاريس عزيمت کرده و رهبري مبارزات مردم ايران عليه رژيم شاه را با جديت و قاطعيت وصف ناپذيري بر عهده گرفتند. (2)

پي نوشت :

1. صالح زکي، مجمل تاريخ العراق الدولي في العهد العثماني، ص 7 - 1؛ «التنظيم الحزبي في العراق قبل الحرب العالميه الاولي»، مجله دراسات عربيه، ش 12، سال 1972 م، ص 32؛ مجله مکتب اسلام، سال 45، ش 38، ص 37 - 34؛ فوبليکوف و ديگران، تاريخ معاصر کشورهاي عربي، ترجمه محمد حسين روحاني، ص 133.
2. علي ايرانلو، از جنگ جهاني دوم تا جنگ ايران و عراق.

فهرست منابع:

1) گلي زواره، غلامرضا: جغرافياي جهان اسلام، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي، امام خميني، چ اول، 1385، صفحات 202 - 205.
2) متسفيلد، پيتر: تاريخ خاورميانه، ترجمه عبدالعلي اسپهبدي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1385، صفحات 228 - 235.
3) محمدي، منوچهر: بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، تهران، 1385، صفحات 136 - 138.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.