جوانان و هويت ديني و انساني
درآمد:
ایام جوانی و نوجوانی با دگرگونیهایی در جسم و روان آنها همراه است. نوجوان به سرعت رشد كرده و شاهد تكامل جسمانی و نیرومندی بدنی خویش است و همزمان عواطف و احساسات او نیز دچار تحول اساسی میشود[1] و افكار و آرزوها و نگرش او پیرامون افراد و محیط اطراف را تحت تأثیر قرار میدهد.
در دوران گذر از نوجوانی تمایلات و خواهشهای متضادی در او خودنمایی میكند، خودخواهی كودكانه با نوع پرستی خیرخواهانه را در میآمیزد[2] و او را در برزخی میان كودكی و بزرگسالی رها میسازد. و دچار نوعی بیثباتی عاطفی و روانی و فكری میشود كه از آن «بحران بلوغ» یاد میكنند؛ این بحران، نوجوان را در یك وضعیت مبهم و پیچیدهای قرار میدهد[3] كه نمیداند چه باید كرد، همین عدم اطمینان نسبت به نقش خود، موجب مشكلات زیادی برای نوجوان میشود و او را زودرنج و دو دل و بیثبات میسازد. و به قول موریس دبس: «به سرعت جنبه انفعالی و عاطفی شخصیت او گسترش مییابد و كل شخصیت او را فرا میگیرد و افق فكری از طریق علاقه و رغبت گسترش مییابد»،[4] او در پی كشف هویت گمشده خویش است و به دنبال بازشناسی شخصیت خود میباشد، شخصیتی كه شامل كل وجود اوست و وضع عمومی بدن، مهارتها، رغبتها، امیدها، عادتها، خصوصیات اخلاقی و معتقدات و افكار او را در بر میگیرد.[5]
تحول بلوغ، تصویر ذهنی از بدن و هویت شخصی نوجوان را تهدید میكند، نوجوان با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و قبول تحولات بلوغ میخواهد هویت خویش را از نو بازسازی كند، حتی مخالفت و ستیز با والدین و عصیان در برابر اندیشه و قدرتها و دخالتهای دیگران برای تثبیت «هویت» و جدانمودن خویش از سایرین است.[6] دبس میگوید: «اثبات شخصیت در آنها یك امر طبیعی است، غالباً مخالفتی مابین خود و محیطی كه در آن زندگی میكند تولید مینماید و این اثبات شخصیت اجتماعی جوانان در موارد متعددی بروز میكند.[7] به همراه این تحولات غریزه جنسی نیز در او بیدار شده و در كوتاه مدت به اوج احساسات و شیفتگی و شوق جنسی و جسمی میرسد.[8]
جوان اگر دوره نوجوانی و «بحران بلوغ» را به خوبی پشت سرگذاشته باشد و از رشد شخصیت كافی و متعادل برخوردار شده باشد دارای ویژگیهایی از قبیل احساس اطمینان، احساس استقلال و قوه ابتكار، قدرت تعیین هویت خود، احساس صمیمیت، میل به بزرگ شدن و حس كمال میباشد.[9] او مسئولیتپذیر و به آینده امیدوار است و دوستدار خوبیها و فضایل میباشد.
ایجاد و رشد و تبلور ویژگیهای فوق در جوانان درگرو داشتن نظام تربیتی كارا و جامع است. اگر در این نظام به نیازها و انتظارات جوان همانند ابراز محبت، ابراز خود، تعلق به گروه، هدفمندی[10] و... پاسخ مناسب داده شود به این رشد و بالندگی میرسد و در غیر این صورت دچار «بحران هویت»[11] میشود.
در بحران هویت او شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است به طوری كه نمیتواند جنبههای مختلف شخصیت خویش را در یك خویشتن قابل قبول و هماهنگ سازمان دهد و در «خودپنداری» دچار مشكل میشود.
بر اساس نظریه اریكسون اگر هویت شخصی نوجوان در طی زمان و بر اساس تجربیات حاصل از برخورد صحیح اجتماعی به تدریج ایجاد شود و او بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین میشود، ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد جایگزین اعتماد گردد به جای تماس با مردم گوشهگیر و منزوی میشود و به جای تحرك به ركود میگراید و به جای خودآگاهی و تشكیل هویت مثبت دچار ابهام در نقش خود میشود و هماهنگی و تعادل روانی وی به هم میخورد و به بحران هویت دچار میشود.[12]
به هنگام این بحران او در چند مورد از موارد ذیل دچار تردید و شك میشود:
1. اهداف بلند مدت؛ 2. انتخاب شغل؛ 3. رفتار و تمایل جنسی؛ 4. الگوی رقابت؛ 5. تشخیص مذهبی؛ 6. نظام ارزشی اخلاقی؛ 7. تعهد گروهی.[13]
در نتیجه از عوارض منفی بحران هویت، تردید و ابهام در تشخیص مذهبی و نظام ارزشی است، به ویژه آن كه همزمان با این بحران قدرت تفكر انتزاعی در جوانان رشد نموده و به استقلال و استنتاج مسائل علاقهمند میشوند، و به بررسی برهانی و منطقی دین در پاسخگویی به مسائل توجه مینمایند و این خود مشكل را دو چندان كرده و جوانی را كه در وضعیت بحرانی نقش و وظایفی را كه به وسیله خانواده و اجتماع برای وی مناسب تشخیص داده میشود با تمسخر و یا با پرخاشگری رد میكند، بیشتر به ورطه خطر و انحراف میكشاند به ویژه كه در این سن غرایز جنسی نیز بر این امر دامن میزند، و «هویت مذهبی» او را تهدید میكند و اگر هم به ظاهر هویت مذهبی را قبول كند این عدم تعادل شخصیتی و روانی در هویت مذهبی نیز تأثیر گذاشته و به صورت افراط و تفریط بروز میكند و گاه او را در میان تضادی پیچیده اسیر میكند، به ویژه آن كه به اعتراف روان شناسان دوره جوانی و نوجوانی، دوره تحول ارزشها و تردید در مفاهیم ارزشی است، و به نظر دبس نظام ارزشها در مجاورت دنیای علم و اطلاع در جوانان پایهگذاری میشود و به تنظیم رفتار و مشخص نمودن عقاید آنان كمك میكند.[14] اشپرانگر معتقد است كه در دوره تحول نوجوانی، ارزشهای اساسی زندگی به ترتیب اهمیت به صورتی قطعیتر و پایدارتر شكل میگیرد و ارزشهای حاكم بر فرد تعیین كننده نوع شخصیت او به شمار میرود.[15]
روشن است كه ارزشها، مفاهیم نظری هستند كه انتخاب بر اساس آنها صورت میگیرد و فرد را به عمل وامیدارد، لذا باید پیرامون این مفاهیم به باوری روشن و مستدل برسد و از صمیم جان پذیرا گردد.
امّا نوجوان تمام روابط و باورهایی را كه در دوران كودكی بدون چون و چرا پذیرفته بود مورد پرسش و تردید قرار میدهد، و سعی میكند با توجه به شخصیت شكلپذیر و استقلالجوی خود نظامی از ارزشها درباره زیبایی، حقیقت، قدرت و دین به دست آورد.[16] لذا باید به كمك او شتافت و با روابط درست و باز و صمیمانه و با تكیه بر نقاط مثبت وی او را به تجربه ارزشهای شخصی و مذهبی رهنمون شد، به ویژه آن كه سن نوجوانی را سن گرایش به اعتقادات مذهبی نامیدهاند،[17] و به گفته موریس دبس در این ایام نوعی بیداری مذهبی حتی نزد كسانی كه سابقاً نسبت به مسائل مذهبی لاقید بودهاند دیده میشود، این استحاله را میتوان بخشی از توسعه شخصیت جوان دانست.[18]
لذا میتوان با تكیه بر این گرایش فطری و روانی به پایه ریزی «هویت مذهبی» جوان دست زد. امّا تحقیقات به عمل آمده توسط (كوهلن و آرنولد) و هم چنین در تحقیقات داخلی در تهران نشان میدهد در ایام جوانی و حدود سن 18 سالگی به بعد عقیده مذهبی سستتر میشود،[19] و این امر ریشه در عملكرد والدین و یا عدم اعتقاد آنها[20] داشته و نوع رفتار مربیان دینی و پرورشی مؤثر است. لذا دلسوزان امر تربیت و پرورش باید توجه بیشتری به این امر نشان داده و با شك و تردیدها و پرسشهای نوجوانان و جوانان به دیده مثبت نگاه كنند و به گفته شهید مطهری: «غریزه پرسش یكی از غرایز اولیه بشری است و نمونه رشد و اعتلای دستگاه فكر و اندیشه است.»[21] و «از شك و تردید آنها نباید ناراحت بود، شك مقدمه یقین و پرسش مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است، شك معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است».[22]
لذا باید به این نیاز پرسشگری او پیرامون فلسفه زندگی و مذهب پاسخ درست داد و «جوان» در جستجوی پاسخ قانع كنندهای در موضوعات اساسی زندگی است تا به او نظامی فكری و عقیدتی داده و راهگشای او در تصمیمگیری و ارزشگذاریهای مهم زندگی باشد، تا بتواند متعهدانه از آن دفاع نماید، نظامی كه به آنها هویت عقیدتی ببخشد. لذا باید با بحث و گفتگوی منطقی و معرفی كتب جامع و صحیح و با ارجاع آنها به افراد متخصص و دلسوز كمك نمود.
ویل دورانت با تأكید بر این نكته اذعان میدارد: «اگر دین در سن جوانی به صورت عقاید جازم كلامی عرضه شود ممكن است شهوت جدال و بحث را دامن بزند و خود در این میان نابود شود، امّا اگر به شكل متابعت از خیر و فضیلت جلوهگری كند، حس طلب كمال و تهذیب نفس را بر میانگیزد و جزء لاینفك شخصیت میگردد».[23]
اگر جوان به پاسخهای لازم برسد و معرفت و شناخت كافی را به دست آورد و بداند كه در كدام جهان زندگی میكند، برای خود تكیه گاه فكری نیرومندی در مقابله با فراز و فرودها و تحلیل و تبیین مسائل در پرتو درك هدفمندی و قانون مداری جهان به دست میآورد و خود را در بیكران عالم هستی رها و معلق احساس نمیكند.
در نتیجه برای آن كه شاهد روند رو به رشد فرهنگ مذهبی و استحكام زیر ساختهای «هویت دینی» جوانان باشیم باید به موارد ذیل توجه نمود:[24]
1.زمینه شناخت با اسلام ناب و فلسفه احكام و مباحث عقیدتی را فراهم آورد.
2. مرز میان آموزههای دینی و خرافات و عقاید سنتی و بومی و ملی را معین نمود.
3. باید به درستی تبیین گردد كه میان دین و مظاهر توسعه و بهرهوری از محصولات فن آوری هیچ تضادی وجود ندارد و انسان میتواند در عین دینداری از تمدن جدید استفاده نموده و به همه خواستههای مشروع خود برسد، همان گونه كه اسلام سبب رشد اعراب و شكوفایی تمدن و پیشرفت زندگی مادی و امكانات رفاهی در میان آنان شد.
4. با نفوذ فرهنگ بیگانه و تبلیغات سوء دشمنان و رواج ولنگاری فكری و اخلاقی، برخورد مناسب شود.
5. در عملكردها و روشها تجدید نظر نموده و رفورم و اصلاح عمیقی در این قسمت به عمل آورد باید با منطق روز و زبان روز و افكار آشنا شد[25] و از همان راه به هدایت و حمایت نسل جوان پرداخت.
باید با هرج و مرجع تبلیغی و اظهار نظرهای نامتخصص مبارزه نمود و مكتب الهی را به طور معقول و علمی و استدلالی عرضه داشت تا شاهد رشد دین باوری جوانان باشیم. انشاء الله
پی نوشتها:
[1] . قائمی، علی، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، چاپ پنجم انتشارات امیری، تهران، 1363، ص 42 و 103.
[2] . احمدی، احمد، روان شناسی نوجوانان و جوانان، چ چهارم، انتشارات مشعل، اصفهان، 1372، ص 17.
[3] . هریس كلمز و دیگران، روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین علیپور، چ سوم، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1380، ص 21.
[4] . موریس دبس، مراحل تربیت، ص 149؛ ر.ك: روان شناسی نوجوانان و جوانان، احمدی، همان، ص 20.
[5] . شعاری نژاد، روان شناسی رشد، چ دهم، انتشارات اطلاعات، تهران، 1372، ص 600.
[6] . روان شناسی نوجوانان و جوانان، همان، ص 28.
[7] . موریس دبس، چه میدانم بلوغ، ص 82 و 88،؛ ر.ك: گفتار فلسفی، محمد تقی فلسفی، جوان، ج 1، چ 15، نشر معارف تهران، 1344، ص 402 و 406.
[8] . ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، چ سیزدهم، نشر دانشجویی، تهران، 1379، ص 115 و 125.
[9] . شریعتمداری، علی، روان شناسی تربیتی، چ هشتم، انتشارات امیر كبیر، تهران، 1374، ص 514 و 515.
[10] . شریعتمداری، علی، جامعه و تعلیم و تربیت، چ هشتم، انتشارات امیر كبیر، تهران، 1367، ص 146 ـ 155.
[11] . هریس كلمز و دیگران، روشهای تقویت عزت نفس، همان، ص 22؛ و دكتر احمدی، روان شناسی نوجوانان و...، ص 25.
[12] . روان شناسی نوجوانان و جوانان، همان، ص 28.
[13] . همان، ص 29.
[14] . همان، ص 51.
[15] . همان.
[16] . موس، نظریههای بنیادی درباره نوجوانی، ص 109؛ ر.ك: روان شناسی نوجوانان و...، ص 52.
[17] . قائمی، علی، شناخت، هدایت نوجوانان، همان، ص 111 و 223.
[18] . موریس دبس، چه میدانم بلوغ، ص 118 و 120؛ ر.ك: روان شناسی نوجوانان و...، همان، ص 60.
[19] . احمدی، احمد، روان شناسی نوجوانان و...، همان، ص 59.
[20] . اسپاك، بنجامین، دنیای بهتر برای كودكانمان، ترجمه منصوره حكمی، چ اول، نشر نی، تهران، 1375، ص 85.
[21] . مطهری، مرتضی، بیست گفتار، مقاله پرسشهای دینی، چ 6، صدرا، قم، 1369، ص 269.
[22] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، چ چهاردهم، صدرا، قم، 1378، ص 13.
[23] . لذات فلسفه، همان، ص 124.
[24] . شناخت هدایت تربیت نوجوانان و جوانان، همان، ص 224 و 235؛ و روان شناسی نوجوانان و جوانان، همان، ص 61 و 62.
[25] . مطهری، مرتضی، ده گفتار، چ 14، صدرا قم، 1377، ص 215.
/خ