صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش
اشاره
تعريف و انواع صهيونيسم
يهودستيزى
1 . مهاجرت و پراكندگى يهوديان، اغلب به دلخواه آنان و با هدف اقتصادى به سوى پر رونقترين سرزمينها صورت گرفت .
2 . يهوديان همواره در پهنهاى گسترده از خاك امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مىزيستهاند .
3 . يهوديان در بريتانيا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبودهاند و حتى پس از عصرنوزايى، وضع اجتماعى آنان بهبود يافت .
4 . رنج و دردى كه ميليونها برده آفريقايى سياه پوست، در انتقال و اسكان اجبارى به غرب متحمل شدهاند، بيش از رنج و دردى است كه بر يهوديان وارد آمده است . جالب اينكه، صاحبان برخى از كشتىهاى حامل بردگان، سوداگران و بانكداران يهودى بودهاند .
5 . وقوع يهودآزارى را در حد پايينى مىتوان پذيرفت كه آن هم به ويژگىهاى فردى و اجتماعى يهوديان، مانند جمعگريزى و اشتغال در مشاغل غيرمولد، چون رباخوارى باز مىگردد (18) و نيز ريشه در منازعه دائمى كليسا و كنيسه دارد . به هر روى، نقش يهودآزارى ساختگى در تولد صهيونيسم آنچنان بزرگ بود كه هرتصل آن را موهبت الهى ناميد . اگر صهيونيسم محصول يهودآزارى است، پس چرا صهيونيسم به نوعى يهود آزارى از طريق تبعيض بين يهوديان سفاردى و اشكنازى (19) مبدل شده است; سؤالى كه صهيونيست همچنان آن را بىپاسخ گذاشتهاند . (20)
نقش امپرياليسم نوين در پديدآيى صهيونيسم
طبقه سرمايهدار يهود (29)
از اواخر قرن دهم شمسى/شانزدهم ميلادى، يهوديان سفاردى از اسپانيا و پرتغال طرد شدند و در كشورهاى عثمانى، هلند و فرانسه سكونت گزيدند . آنان به دليل مهارت در بانكدارى و با بهرهمندى از روابط تنگاتنگى كه با سفاردىهاى عثمانى داشتند، به آسانى به عرصه تجارت جهانى وارد شدند و بدينسان، نخستين گام را در شكلدهى به بورژوازى يهود برداشتند . (30) در قرن يازده شمسى/هجدهم ميلادى نيز با ارتقاى وضع اجتماعى اروپاييان، وقعيتيهوديان، به ويژه در عرصه اقتصادى، بهبود يافت . اين امر منجر به تلاش بيشتر بخشى از يهوديان براى رهايى از نظام گيتو و ادغام در جوامع غربى و روى آوردن به مشاغل مولد و در نتيجه، گسترش و تثبيت قشر بورژوازى يهود گرديد . (31)
بورژوازى يهود به صورتهاى گوناگون در پديد آوردن صهيونيسم مؤثر افتاد، كه مهمترين آنها عبارتند از:
1 . بورژوازى يهود، همگام و همراه با رشد و تكامل سرمايهدارى غرب، و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود مىپندارد . در آن زمان، هرچند امپراتورى عثمانى از ضعف اقتصادى رنج مىبرد، اما به دست آوردن بازار داخلى آن به سادگى امكانپذير نبود، اين امكان با مهاجرت بيشتر يهوديان به عثمانى - سرزمينى كه از نيروى كار ارزان عرب بهرهمند بود - فراهم مىآمد . افزون بر اين، چنين اقدامى يهوديان غيرفعال اقتصادى و بىعلاقه به سرمايهگذارى را به عناصر فعال اقتصادى، در امپراتورى عثمانى تبديل مىكرد و يهوديان باقىمانده در غرب را نيز به سوى فعاليتهاى اقتصادى و سودآور (32) سوق مىداد . (33)
2 . سرمايهدارى يهود، براى جلوگيرى از افزايش تقاضاى مالى يهوديان فقير، كه به كاهش ثروت آنان مىانجاميد، خواهان طرد آنها بود، از اينرو، با تشكيل دولت اسرائيل، اداره دولتيهودى را در دست گرفتند . بنابراين، بورژوازى يهود، هم در راندن يهوديان از اروپا و هم در اداره كردن آنان در فلسطين اشغالى، نقش اساسى داشته است .
3 . بورژوازى يهود در آغاز خواهان مهاجرت يهوديان به فلسطين نبود، بلكه به اعتراف حيم وايزمن، اوگاندا بيشتر مورد علاقه بازرگانان يهودى بود . در مرحله بعد نيز بورژوازى يهود در پى مهاجرت همه يهوديان به فلسطين نبود، بلكه خواهان آن بود كه شمار يهوديان به اندازهاى كاهش يابد كه به رفاه اقتصادى آنان در غرب لطمهاى وارد نسازد . ناحوم ساكولو در اينباره اعتراف مىكند كه صهيونيسم نه به عنوان يك نهضت، بلكه به عنوان يك اقدام مالى و سرمايهدارى ظهور كرده است . البته، يافتن مكانى براى خوشگذرانى و نيز دستيابى به كنترل مجدد يهوديان، از ديگر هدفهاى بورژوازىيهود در خلق صهيونيسمشمردهشده است . (34)
صهيونيسم و نقش ادبيات سياسى
پيشگامان صهيونيسم
1 . تئودور هرتصل: وى كه بنيانگذار سازمان جهانى صهيونيسم و پدر صهيونيسم به شمار مىرود، در بوداپست مجارستان به دنيا آمد و در ادلاخ اتريش جان سپرد . هرتصل در هجده سالگى به وين رفت و به تحصيل حقوق پرداخت . وى پس از پايان تحصيلات، به جاى كار وكالت، پا به دنياى ادبيات و مطبوعات گذارد . در اين دوره، او به تاثير از موج تازه يهودستيزى در روسيه، لهستان و برخى از كشورهاى اروپايى در پى مطالعه كتاب «مساله يهودى» و نيز به دنبال مشاهده قضيه دريفوس (42) به اين نتيجه رسيد كه تنها راه حل پايان يافتن يهودآزارى، گردآوردن يهوديان جهان در يك سرزمين است . هرتصل، اين نظريه را در كتاب دولتيهود (چاپ 1275 ش/1896 م)، كه در اصل نامهاى به خاندان روچيلدهاست، (43) مطرح ساخت و يك سال بعد، نخستين كنگره جهانى صهيونيسم را در شهر بال سوئيس تشكيل داد (44) كه هدف آن، ايجاد موطنى براى يهوديان در فلسطين بود، (45) در حالى كه خود او به يهوديت ايمان نداشت، به شعاير مذهبى بىاعتنا بود، زبان عبرى نمىدانست و به فرهنگ غربى خويش (46) مباهات مىكرد . (47)
2 . بارون ادموند روچيلد: (48) اعلاميه 1296 ش/1917 م دولت انگليس، درباره لزوم تاسيس دولتيهودى در فلسطين (اعلاميه بالفور) با عبارت "لرد روچيلد، عزيزم! " آغاز مىشود كه خود نشان از سهم ويژه و مؤثر بارون ادموند روچيلد (متوفى 1313 ش/1934 م) در تولد و حيات صهيونيسم دارد . او همچنين مشهور به "پدر اسكان يهوديان در فلسطين" است . اين عنوان، به پاس تلاش مستمر وى در خريد زمين و املاك اعراب فلسطينى و هزينه كردن يك ميليون و ششصد هزار ليره استرلينگ براى احداث دهكدههاى مهاجرنشين در فلسطين، به او داده شد . ادموند روچيلد به خانوادهاى ثروتمند و يهودىالاصل تعلق داشت كه از راه صرافى و بانكدارى به ثروتى افسانهاى دستيافت . از اينرو، اعضاى خانواده روچيلدها به سلاطين مالى مشهورند . اين خانواده ثروتمند، به پاس خدمات مالىشان به دولت اتريش، از سوى آن دولتبه لقب بارون (49) مفتخر شدند . سهم ادموند روچيلد در شكلگيرى اسرائيل نيز بسيار است . خود او در اينباره اعتراف مىكند «بدون من صهيونيستها هيچكارىنمىتوانستند انجام دهند .» (50) دولت اسرائيل نيز به منظور قدردانى از خدمات وى، نام او را بر يكى از بلوارهاى تلآويو (51) نهاده است . (52)
3 . حيم وايزمن: وى برجستهترين رهبر صهيونيستى پس از هرتصل است . خدمات او به نيروى دريايى بريتانيا (53) ، زمينه را براى پذيرش نظريههايش درباره لزوم تاسيس يك دولتيهودى در فلسطين، نزد مقامهاى انگليسى و نيز براى صدور اعلاميه بالفور، فراهم آورد . وى پس از هرتصل، به رهبرى سازمان جهانى صهيونيسم و سپس به رياست آژانس يهود (54) در فلسطين و سرانجام به رياست جمهورى اسرائيل (اولين رئيسجمهور اسرائيل) برگزيده شد . (55)
4 . لرد ارل شافتسبرى هفتم: وى يكى از برجستهترين رجال سياسى بريتانيا و نيز برادر همسر پالمرستون، نخستوزير اسبق انگليس بود . وى رياست صندوق كشف فلسطين را بر عهده داشت و به پيشنهاد او نخستين كنسولگرى انگليس در بيتالمقدس تاسيس شد . شافتسبرى بر پايه اين استدلال كه هر ملتبايد داراى وطن باشد و سرزمين كهن از آن ملت كهن است، مشوق نظرى و عملى مهاجرت يهوديان به فلسطين گرديد . (56)
5 . بنجامين ديزرائيلى: اين سياستمدار و نويسنده يهودىالاصل انگليسى در 1216 ش/1837 م به عضويت پارلمان و سپس به رهبرى مجلس عوام و حزب محافظهكار انگليس درآمد و آنگاه به نخستوزيرى رسيد . ديرزائيلى، بار دومى كه به نخستوزيرى بريتانيا رسيد، ورود يهوديان به پارلمان آن كشور، در كسوت نمايندگى را قانونى ساخت و مهمتر از آن، به ابتكار شخصى، سهام ترعه (كانال) سوئز (57) را پس از اخذ و دريافت وام چهار ميليون ليرهاى از بارون ادموند روچيلد، از خديو مصر خريد و آن را در اختيار دولت انگليس قرار داد و بدينسان، سلطه انگليس را بر مصر، فلسطين و صحراى سينا فراهم كرد . چهل سال بعد، دولتبريتانيا به پاس قدردانى از زحمات او و ديگر صهيونيستها، فلسطين را به عنوان سرزمين يهوديان در نظر گرفت . بنابراين، تاثير ديزرائيلى در شكلگيرى دولتيهود غيرمستقيم، ولى اساسى بود . (58) وى كه در سال 1223 ش/1844 م . به پل جوليوس رويتر (59) تغييرنام داد، در 1195 ش/1816 م به دنيا آمد و در سيزده سالگى از آلمان به انگليس مهاجرت كرد . او به تدريجبه فعاليتهاى خبرى علاقهمند شد و سرانجام در 1228 ش/1849 م مؤسسهاى براى گرداورى خبر در فرانسه و بلژيك تاسيس كرد تا آلمان را به خطوط تلگراف آن دو كشور متصل كند . بيست و پنجسال بعد، اين مؤسسه به يك خبرگزارى بىرقيب تبديل شد و به اينگونه، رويتر به ثروت و شهرتى فراوان دستيافت . وى از اولين كسانى است كه در اواسط قرن دوازدهم شمسى/نوزدهم ميلادى با خريد زمين در فلسطين، سنگ بناى دولت غاصب و اشغالگر اسرائيل را گذارد . و همچنين، با در اختيار داشتن سازمان عظيم خبرى رويتر، بيشازهريهودى ديگربهشكلدهى صهيونيسم كمك كرد . (60)
صهيونيسم و ماركسيسم
الف . در عقايد كارل ماركس (متوفى 1262 ش/1882 م) كه يك يهودى بوده است، آلمان كشورى به شمار مىرود كه گرفتار انقلاب كارگرى خواهد شد و يهوديان در آن انقلاب، همانند انقلابهاى گذشته بشرى، نيروى پيشرو خواهند بود . صهيونيستها به تاثير از ماركس، ملتبرگزيده خداوند، يعنى يهوديان، را همواره عامل هر حركت پيشروانه و مترقيانه به حساب مىآورند . به عقيده آنان، اين نقش پيشتازى در جريان تولد و رشد كمونيسم و نيز در فرايند برپايى و پيروزى انقلاب كمونيستى روسيه وجود داشته است; زيرا بيشتر اعضاى كادر مركزى حزب كمونيستشوروى سابق مانند تروتسكى (62) ، يهودى بودهاند . مضافا اينكه بسيارى از رهبران صهيونيستى چون بن گوريون از روسيه تزارى كه نخستين كشور كمونيستى جهان بوده است، برخاستهاند . (63)
ب . صهيونيستها، همانند كمونيستها، از ماترياليسم (64) تاريخى ماركس در تحليل گذشته و آينده خود سود مىجويند . به گمان صهيونيستها، دوران كمون اوليه (65) ، جلوه روزگار يهوديان پيش از حضرت يعقوب عليه السلام است . در دوره بردهدارى، بردهدارانى غيريهودى مانند فروعون، يهوديان را به بردگى گرفتند . در دوران فئوداليسم (66) و سرمايهدارى، زمينداران و سرمايهداران غيريهودى بر مسند قدرت باقى ماندند و يهوديان را به سوى كارهاى كم ارزش و پستى چون صرافى سوق دادند . «در اينجا بود كه يهود لازم . . . [ديد ] كه با انقلاب كمونيستى رقبا را از ميدان به در كرده و با ايجاد يك حزب نيرومند . . . تمامى قدرت اقتصادى و سياسى و اجتماعى را به دست گيرد .» (67) به هر روى، كمونيسم، جهان را با ديدگاه مادىمحض تفسيرمىكند، دينراافيونتودهها مىداند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا مىشمارد، حركت تاريخ را براساس جبر تشريح مىنمايد، شيرازه جامعه را بر اقتصاد قرار مىدهد، براى نيل به هدف از هر وسيلهاى بهره مىبرد و طبقات و نه شخصيتها را تاريخساز مىداند، صهيونيسم نيز معتقد است:
1 . ثروت، پايه و اساس حكومتهاست . در نتيجه، جهان را بايد از دريچه سكه و سرمايه ديد .
2 . ايمان مذهبى را بايد ريشه كن كرد و به جاى آن ارقام و اعداد را جايگزين نمود .
3 . سياست هيچ وجه مشتركى با اخلاق ندارد و حكومت اخلاقى محكوم به شكست است .
4 . بىگمان، يهوديان براساس مشيت الهى به آقايى و سرورى جهان مىرسند .
5 . طلا، برترين نيروى محرك جهانى، در دستيهوديان است .
6 . از مكر، تزوير و خيانتبراى نيل يا نزديك شدن به هدف مىتوان سود برد .
7 . هيچ تحولى بدون دخالت و نظارت پر قدرت و نفوذ وافر يهوديان انجام نمىشود . (68)
2 . ملىگرايى
ناسيوناليسم يا ملىگرايى جديد، محصول انقلاب كبير فرانسه و يكى از آثار تمدن نوين غرب است . پس از انقلاب كبير فرانسه، ميل به وطنخواهى و آرمانهاى قومى در مليتها و اقليتهاى دينى، چون يهوديت، افزايش يافت . از اينرو، صهيونيسم را نمىتوان فرزند درد و رنجيهوديان دانست، بلكه اگر به يهوديان آزار و آسيبى نيز نمىرسيد، باز هم، تولد صهيونيسم برپايه رشد ناسيوناليسم غربى اجتنابناپذير بود . هرتصل هم با بيان اينكه "مساله تشكيل حكومتيهودى بيش از آنكه مسالهاى مذهبى يا اجتماعى باشد، مسالهاى ملى است . " بر تاثير فزاينده ملىگرايى در خلق صهيونيسم تاكيد مىورزد . همچنين مارتين بوبر، يكى از بزرگترين مناديان يهود در قرن حاضر، بر ويژگى ناسيوناليستى صهيونيسم تاكيد مىكند . افزون بر اين، آلبرت اينشتيناززيانهاىگسترش ناسيوناليسم بر يهود، بيمناك بود . (69) اين اعتقاد كه يهوديت ريشه در روح جمعى و گروهى، زبان و دشمن و سرزمين مشترك دارد، همواره ميان يهوديان وجود داشته است . ولى يهوديان در گذشته، قادر به بهرهگيرى از اين عناصر براى خلق دولتيهود نبودهاند . سرانجام گروهى با تاكيد بسيار بر عناصر ناسيوناليستى يهود، زمينههاى ظهور صهيونيسم و تاسيس دولتيهودى را فراهم آوردند . البته ظهور ليبراليسم كه ميل به آزادى و برابرى را شدت مىبخشد، در بهبود وضععمومى، اجتماعىوسياسى يهود و ظهور ناسيوناليسم يهودى (صهيونيسم) تاثير بسزايى داشته است . (70) امروزه برخى انديشمندان، عناصرى را كه يهوديان افراطى يا صهيونيسم، به عنوان عناصر تكشيلدهنده دولتيهود مطرح مىكنند، مورد ترديد جدى قرار دادهاند; زيرا: اولا، صهيونيسم، جريانى غير دينى است و از اينرو، نمىتواند با تكيه بر عناصر سازنده دين، به حيات خود مشروعيتبخشد . ثانيا، يهود، يك نژاد نيست، بلكه يك دين است، آن هم دينى كه پيروان پراكندهاش در هيچ نقطه جهان داراى اكثريت جمعيتى نبودهاند . ثالثا، يهود يك ملت نيست; زيرا يهوديان از عناصر تشكيلدهنده ملت، چون زبان و دشمن مشترك برخوردار نيستند . رابعا، صهيونيسم با طرح قوم برگزيده بودن يهود، در پى سلطه بر جهان است، در حالى كه برترى و برگزيدگى راستين نيز نمىتواند وسيلهاىبرمشروعيتبخشيدنبهرفتارسلطهگرايانهباشد . خامسا، اگر فلسطين قبلهگاه ويژه يهوديان است، پس چرا بيشتر يهوديان آن را نمىشناخته و حتى درباره موقعيت جغرافيايى آن نيز بىاطلاع بودهاند؟ سادسا، ناسيوناليسم صهيونيستى به شكلى افراطى درآمده و بشر امروز به هيچرو پذيراى تحمل ناسيوناليستى نيست كه براى تحقق هدفهاى خويش، به كشتار، خشونت، ازدواج قومى و رفتار ناپسند دست مىزند . (71)
قوم برگزيده
1 . براساس متون دينى يهودى، يهود قوم برگزيده خداوند است; چرا كه خدا به بنىاسرائيل وعده حكومت از نيل تا فرات را داده است . اين آموزه، تفسير كلام خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام است كه فرمود: "به اخلاف تو، اين سرزمين، از رود مصر تا شط بزرگ [يعنى] شط فرات را عطا مىكنم . " در واقع، كتاب مقدس يهوديان، آنان را "قومى كه خداوند كيفرشان داده و در همان حال برگزيده است" معرفى مىكند . به ديگر سخن، براساس متون دينى يهوديان، آنان عطيه الهىاند، و خداوند آنان را دوست مىدارد و از اينرو، آنان را از ميان مردم زمين براى اداره حكومت جهانى برگزيده است . (72)
انديشه مذكور در شرايط عادى و در وضعيت طبيعى به پديدآمدن صهيونيسم منجر نشده است، بلكه بزرگنمايى و سياسى كردن آن، زاينده صهيونيسم است; زيرا:
الف . هرتصل بنيانگذار صهيونيسم، فردى غيرمذهبى بود، وى اعتراف كرد كه آرا و عقايدش متاثر از مذهب يهودى نيست، بلكه او انسان بىدينى است . در تاييد اين اعتراف، يورى اونرى)، Uri Avnery) عضو سابق مجلس اسرائيل، بر اين نكته پاى فشرد كه اكثريت جمعيت اسرائيل، بىمذهب و حتى ضد مذهباند . (73)
ب . درتفسيربرگزيده شدنقومبنىاسرائيلواعطاى حكومت نيل تا فرات به آنان از سوى خداوند، دو نظريه مطرح است:
اول . وعده فوق كه به بنىاسرائيل داده شده، مربوط به زمانهاى گذشته است كه خانه به دوش بودهاند، و پس از مدتى اين وعده (تشكيل دولتيهود) تحقق يافته است .
دوم . اين وعده مربوط به آينده است، بدينگونه كه يك منجى ظهور مىكند و يهوديان را به ارض موعود مىبرد . و البته، هنوز آن منجى ظهور نكرده است . (74)
2 . يكى از ديگر دلايل يهوديان براى اثبات برگزيده بودن خويش، ويژگىهايى است كه به گمان آنان تنها در يهوديان وجود دارد . يهوديان گمان مىكنند كه شباهتى به ملل ديگر ندارند و نژادشان پاكترين و خالصترين نژادهاست، و به اين دليل، در سراسر تاريخ از پذيرش حاكميت و سلطه هر سلطانى جز پروردگار عالم سرباز زدهاند . همچنين يهوديان برآنند كه قوم يهود، ملتى استبىمانند و آنان، نخستين مورخان دنيا، تنها دارندگان فرهنگ مستقل در خاورميانه و جهان، گل سر سبد آفرينش، مردمى كوشا و توانا، اولين كاشفان حكومت جهانى خدا، نژاد برتر و ملت مقدساند و به دليل برخوردارى از اين ويژگىها، بر ديگران مىبالند و خود را شايسته حكومت مستقل و يا مسلط بر جهانيان مىدانند . (75)
اگر هم بر فرض، اين گمان و اعتقاد آنان درستباشد، به هيچ روى موجب پديد آمدن حقى براى تشكيل دولتيهود و سلطه بر جهان نمىشود . افزون بر اين، تحقيقات نوين، اولا، برخوردارى يهوديان از ويژگىهاى مذكور را رد مىكند و ثانيا، اگر فرض شود كه اين ويژگىها در يهود هست، اثبات وجود آنها در همه يهوديان ممكن نخواهد بود . چنانكه ساكولو مىگويد: «خلوص و ناآلودگى مطلق [دريهود] وجودندارد .» (76) چگونهمىتوانپذيرفت كه آلودگى دريهودنيست، درحالىكه يكىاز زمينههاى پديد آمدن صهيونيسم، نجات يهود از آلودگى نژادى است؟ از اينرو، ساكولو به عنوان يك صهيونيست، يهوديانى را كه زنان غيريهودى مىگيرند، سرزنش و نفرين مىكندو مىكوشد آنان راازاينكارگناهآلود باز دارد . (77)
آرمان مذهبى
الف . ماجراى آلفرد دريفوس: وى (متوفى 1314 ش/1935 م) افسر يهودى ارتش فرانسه بود كه در 1273 ش/1894 م متهم به تحويل مدارك نظامى محرمانه و مهمى به آلمان شد . او در همين سال دستگير، محاكمه و به حبس ابد محكوم گشت، ولى در 1278 ش/1899 م تبرئه و در 1285 ش/1906 م به خدمت فراخوانده شد . اين ماجرا از يك سو، موج تازهاى از يهودآزارى و از سوى ديگر، يهودگرايى را در اروپا شدت بخشيد . اگر چه ماجراى دريفوس نزاعى ميان گروههاى چپ و راست فرانسه تلقى مىشد، اما صهيونيسم، آن را به عنوان يكى از مظاهر آزار و ستم بر يهوديان مطرح ساخت . همين ماجرا، اثرى عميق بر افكار هرتصل گذاشت، چونان كه وى را به يافتن يك راه حل اساسى براى رهانيدن و نجات يهوديان از ظلم و ستم كشاند . در پى آن، وى طرح تاسيس يك كشور يهودى را به عنوان راه حلى براى نجات يهوديان از يهودآزارى، در كتاب «يهود و دولت» خويش به دست داد . (83)
ب . جنبشها و گروههاى صهيونى: از ديگر زمينههاى ظهور صهيونيسم، تاسيس و تداوم فعاليتها و جنبشهاى صهيونى است . از مهمترين اين گروهها و جنبشها، گروه عشاق صهيون و جنبش بيلو (84) بودند كه در نخستين سالهاى دهه 1260 ش/18890 م در روسيه پديد آمدند و به سرعت در كشورهاى ديگر گسترش يافتند . جنبش بيلو، متاثر از آرا و نظريههاى پنسكر، رهبر عشاق صهيون بود، اما رنگ صهيونيستى بيشترى نسبتبه عشاق صهيون داشت، به گونهاى كه نخستين مهاجرت گروهى به فلسطين از ابتكارات اين جنبش است . در مجموع، نتيجه تلاشهاى حدود پانزده ساله گروه عشاق صهيون و جنبش بيلو، ظهور هرتصل و نگارش كتاب «دولتيهود» است . هرتصل براى نيل به هدف تاسيس كشور يهودى، جنبشها و سازمانهاى پراكنده صهيونيستى را در كنفرانس بال، زير چتر سازمانى واحد (سازمانى جهانى صهيونيسم) گرد آورد . (85)
ج . نگاه منفى اروپا به يهود: اروپاييان با نگاهى منفى به يهوديان مىنگريستند . از نظر آنان، يهوديان موجوداتى پست، ملتى فرومايه، استثمارگران اصلى اقتصاد اروپا، ناتوان در همسانى با ديگران، نژادى با زاد و ولد فراوان و عناصرى فقير و انگل بودند و به عقيده بالفور، آنان دشمنانى بودند كه حضورشان در تمدن غرب به فلاكت آن مىانجاميد . بنابراين، اروپاييان، تاب تحمل آنها را نداشتند و بر آن شدند تايهوديان را از اروپا اخراج و در يك سرزمين خارجى، مانند فلسطين، ساكن كنند . در اين صورت، يهوديان فقير و انگل با حراست از كانال استراتژيك سوئز به ابزار سودمند براى غرب مبدل مىشدند . (86)
د . ناتوانى يهود در همسانى اجتماعى: زندگى اجتماعى يهوديان در اروپا، همراه با مشكلات و موانعى بود، يكى از اين مشكلات و موانع اين بود كه يهوديان توانايى هماهنگى و همسانى با جامعه غرب را نداشته و براى پاسدارى از آداب، سنن و عقايد يهودى، علاقهاى به ادغام از خود نشان نمىدادند و چون ناچار بودند توان و نيروى خويش را در بهسازى، عمران و آبادانى تمدن غرب - تمدنى كه در آن عنصرى بيگانه بودند - به كار گيرند، هيچگاه خشنود نبودهاند . از اينرو، به سوى نظريه تاسيس دولت مستقل يهودى كه مىتوانست آنان را از شر غرب رهايى بخشد، گرايش يافتند . (87)
ه . ادعاى پاسدارى از دين: در دوره رنسانس (88) و انقلاب صنعتى غرب، حصار زندگى گيتويى يهوديان فرو ريخت . اين امر مواجهه و برخورد يهوديان با فرهنگ غيرخودى و تضعيف عقايد دينى را در پى داشت و از قدرت پاسخگويى يهوديتبه نيازهاى نوين مردم يهودى كاست . در نتيجه، گروهى كه به ظاهر در پى حفظ هويت ملى و مذهبى يهود بودند، تحت تاثير عوامل گوناگون و به ويژه نفوذ استعمارگران، به سياسى كردن يهوديت، يعنى آفرينش صهيونيسم پرداختند . در دستيابى به اين هدف، حفظ انسجام نسبى يهوديان و ممانعت از تفرقه آنها ضرورى بود . (89)
و . حقوق و آزادىهاى مدنى: تحولات اجتماعى در غرب پس از عصر نوزايى، به گسترش حقوق مدنى و ترويج آزادىهاى سياسى و توسعه شعارهاى برابرى و برادرى همگانى انجاميد . اين موضوع به يهوديان امكان داد تا در پرتو فضاى ايجاد شده، به تقويت عناصر ناسيوناليستى يهوديت، همچون نژاد، خون، مذهب، وطن و زبان بپردازند . به عنوان مثال، بسط و رشد آزادى سياسى، موجب دست كشيدن يهوديان آلمانى از زبان محلى «يديش» و روى آوردن به زبان عبرى گرديد . خلاصه اينكه بهرهگيرى از عناصر ناسيوناليستى براى خلق صهيونيسم در پرتو گسترش حقوق مدنى غربى به وقوع پيوست . (90)
ز . شكست دادن عثمانىها: تجزيه و نابودسازى امپراتورى عثمانى از اهداف استعمارگران بود; زيرا تجزيه يك امپراتورى مسلمان افزون بر اينكه شكست دشمن و حريفى ديرينه به شمار مىرفت، بازار مصرف، مواد اوليه و موقعيت اقتصادى نوينى را براى يكايك استعمارگران، به ويژه بريتانيا به عنوان بزرگترين دولت استعمارى، فراهم مىآورد . به اعتراف سرهنگ جورج گاولر (George Gauler - حاكم انگليسى استرالياى جنوبى - فلسطين به عنوان محور، مركز عصب و قلب دنياست . بنابراين، تصرف و تصاحب آن توسط هر يك از كشورهاى رقيب، ضربهاى هولناك بر پيكر بريتانيا وارد مىساخت . (91)
ح . انديشه ملت واحد: ترويج انديشه ملت واحد، در بارورى صهيونيسم سهيم بوده است . در ترويج و ترزيق اين انديشه، كسانى چون اسحاق نيوتن (92) و روسو (93) داراى سهمى بزرگاند . در نوشتههاى كانت (94) و فيخته (95) نيز يهوديان به عنوان يك ملت انداموار (ارگانيك) يا واحد معرفى شدهاند . كوششهاى آنان منجر به نگارش كتاب سرزمين جلعاد (چاپ 1259 ش/1890 م) و تولد سرود هاتيكوه (96) به معناى اميد شد كه اولى بر لزوم اسكان يهوديان در يك سرزمين معين پاى مىفشرد (97) و دومى برحركت صهيونيسم به سوى فلسطين . (98)
بديهى است پرداختن به عوامل ديگرى همچون: نقش مهاجرتهاى يهوديان به نقاط گوناگون جهان، تحريف متون دينى و سكوت روحانيان مذهبى و نيز خاموشى و بىتفاوتى مسلمانان و حكومتهاى اسلامى در پديدآمدن صهيونيسم، مجال و فرصت ديگرى را مىطلبد .
پي نوشت :
1- Zionism
2- نگارنده مقالهاى تحت عنوان "زمينههاى شكلگيرى رژيم اشغالگر قدس" را در دست تدوين دارد . برخى از اين زمينهها عبارتند از: اعلاميه بالفور، سازمان ملل متحد، قيموميت انگليس بر فلسطين و تركان جوان .
3- تئودور هرتصل - بنيانگذار صهيونيسم - (Thedar herzel) به شكلهاى گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و . . . نوشته مىشود، ولى معمولا آن را به صورت «هرتصل» مىنگارند .
4- ناحوم ساكولو (Nahum sokolow) مورخ صهيونيستى است .
5- عبدالوهاب المسيرى، صهيونيسم، ترجمه لواء رودبارى، ص 7/حميد احمدى، ريشههاى بحران در خاورميانه، ص 3/علىآقا بخشى، پيشين، ص 423/ب . پراهى، فريبخوردگان صهيونيسم، ترجمه ابوالقاسم سرى، ص 27
6- انسان رهايى بخش را در زبان عبرى "ما شياح" مىگويند .
7- حميد احمدى، پيشين، ص 3/روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيزم سياسى، ترجمه نسرين حكمى، ص 5/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8
8- هر كسى كه خواهان مهاجرت يهوديان جهان به فلسطين باشد، صهيونيست است، خواه يهودى باشد و يا نباشد . بنابراين، هر يهودى، صهيونيست نيست، و به عكس، برخى صهيونيستها غيريهودىاند .
9- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 7- 14/عادل توفيق عطارى، تعليم و تربيت صهيونيستى، ترجمه مجتبى بردبار، ص 50/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، اسطورههاى بنيانگذار سياست اسرائيل، ترجمه مجيد شريف، ص 23
10- Anti - Semitism
11- «حيم» يا «حيئم» يا «چيم وايزمن» (Chaimweizman) پس از هرتصل، جامعه صهيونيستى را براى نيل به تاسيس اسرائيل رهبرى كرد .
12- يورى ايوانف، صهيونيسم، ترجمه ابراهيم يونسى، ص 74- 71/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 36
13- نام دولت ديگر يهودى، يهودا (يهوذا) بود .
14- «گتو» Ghetto در گذشته به محلهاى در يك شهر گفته مىشود كه يهوديان به اقامت در آن مجبور بودهاند .
15- آلاسداير دراسدل و جرالد اچ . بليك، جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا، ترجمه دره ميرحيدر، ص 361
16- ديويد داود بن گوريون (David Ben Gurion) در لهستان به دنيا آمد و در اسرائيل مرد . وى نخستوزير اسرائيل در سالهاى نخستين تاسيس رژيم صهيونيستى بود .
17- پراهى، فريبخوردگان صهيونيسم، ص 6/گالينا نيكيتينا، دولت اسرائيل، ترجمه ايرج مهدويان، ص 32
18- يورى ايوانف، پيشين، ص 32 و 40 و 74 و 71/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 75 و 24
19- سفاردى (sepharadi) و اشكنازى (Ashkanase) به ترتيب به يهوديان مهاجر اروپاى شرقى و شمال غرب اروپا به اسرائيل اطلاق مىشود .
20- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 88
21- پيش از جنگ جهانى اول، صهيونيستها به آلمان دل بسته بودند، ولى با مشاهده شكست قريبالوقوع آلمان و پيروزى انگليس، به آن روى آوردند .
22- يورى ايوانف، پيشين، ص 54 و 48، 45، 13
23- به عقيده ماكس نوردو (Max Nordau) يكى از رهبران صهيونيستها در قرن بيستم ميلادى، صهيونيسم اختراع انگليس است . ر . ك . به: يورى ايوانف، پيشين، ص51
24- انگلوفيل به افراد و گروههايى مىگويند كه گرايش و وابستگى شديد به انگليس دارند .
25- يورى ايوانف، پيشين، ص 85 و 51 و 47، 18
26- Seventh Earl shafes bury
27- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 54 و 12، 8، 5/يورى ايوانف، پيشين، ص 69
28- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 29
29- بورژوازى (Bourgeoisie) براى طبقه سرمايهدار نيز به كار مىرود . ر . ك . به: علىآقا بخشى، پيشين، ص 35
30- به عقيده ايوانف، بورژوازى يهود محصول رنسانس نيست، بلكه پيش از آن نيز وجود داشته است . ر . ك . به: يورى ايوانف، پيشين، ص 26- 20
31- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8 و 7 و 2
32- ماير ويلنر (Mcir vilner) سياستمدار اسرائيلى مىگويد: «صهيونيسم نماينده ايدئولوژى ارتجاعى يهوديان بورژوازى طرفدار امپرياليست است .» ر . ك . به: پراهى، پيشين، ص 30
33- المسيرى، پيشين، ص 55، 40 و 17، 9
34- يورى ايوانف، پيشين، ص 83 و 82 و 52/نيكيتينا، دولت اسرائيل، ص 31
35- غسان كنفانى، نگاهى به ادبيات صهيونيسم، ترجمه موسى بيدج، ص 23- 13
36- تلمود يا تعليم، كتابى استشامل دو بخش كه يكى را «مشنا» و ديگرى را «گمارا» گويند . مشنا، مجموع تعاليم مختلف يهود است و گمارا، تعليمات و تفاسيرى است كه پس از تكميل مشنا در مدارس عاليه يهود به وجود آمد . ر . ك . به: روژه گارودى، پرورنده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ص 181
37- Daniel Deranda
38- اعلاميه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوى لردآرتور بالفور (Lord Arthur James Balfeur) وزير امورخارجه وقت انگليس صادر شد . مفاد اين اعلاميه به پيشنهاد وى در كنفرانس سان ريمو (San Remo) - شهرى در ايتاليا - به تاييد متفقين رسيده بود .
39- روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيزم سياسى، ص 47و 42 و 33 و 28/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 17- 14 . در) اينجا بايد به ترجمه عبرى كتاب جلعاد (Gilead) - نام منطقهاى در شرق اردن - اشاره كرد كه ركورد بىسابقهاى در فروش نشريات عبرى برجاى گذاشت .
40- كنعانى، نگاهى به ادبيات صهيونيسم، ص 66، 57
41- همان، ص 81، 71، 43، 41
42- آلفرد دريفوس (Alfred Drevtus) سرباز يهودى ارتش فرانسه بود كه به اتهام جاسوسى به نفع آلمان دستگير و زندانى شد .
43- (Rothschil) Rotschil يك خانواده ثروتمند يهودى است كه يكى از اعضاى آن سهمى ويژه در شكلگيرى صهيونيسم داشته است .
44- The Bale Declaration Conferenc
45- او در اين زمان گفت: "امروز بنيان دولتيهود را گذاردم . " ر . ك . به: حميد احمدى، پيشين، ص 37
46- هرتصل نقش ممتازى در حيات مجدد يهوديان داشت . از اينرو، به وى لقب موسى جديد دادهاند . ر . ك . به: يورى ايوانف، پيشين، ص 83
47- غلامرضا علىبابايى، پيشين، ج 1، ص 49، ج 2، ص 414، ج 3، ص 313/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 63 و 55، 52
48- Edmond Rothschild (Rotschild)
49- بارون (Baron) يكى از القاب سابق اشراف و نجبا در اروپا بود . ر . ك . به: حسن عميد، فرهنگ فارسى عميد، ج 1، چاپ 1364، ص 296
50- اسرائيلىها اعتراف كردهاند كه اگر كمك بارون ادموند روچيلد از پاريس نبود، مهاجرت يهوديان امكانپذير نبود . ر . ك . به: حميد احمدى، پيشين، ص 26
51- پايتخت رژيم اشغالگر قدس .
52- روچيلدها، ترجمه رضا سندگل و منيژه اسلامبولچى، ص 94/غلامرضا علىبابايى، پيشين، ج 3، ص 149/حميد احمدى، پيشين، ص 26
53- وايزمن استاد شيمى دانشگاه منچستر انگليس در 1915 م/1294 ش ماده استون ( Asetone) را كشف كرد . اين ماده در ساختسلاحهاى جنگى با قدرت انفجارى بالا به كار مىرود . ر . ك . به: حميد احمدى، پيشين، ص 156
54- اين آژانس در 1308 ش/1292 م به وسيله صهيونيستها براى تسهيل مهاجرت، جذب و اسكان يهوديان در فلسطين تشكيل شد .
55- حميد احمدى، پيشين، ص 84 و 28/غلامرضا علىبابايى، پيشين، ج 3، ص 319
56- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 12- 8
57- كانال سوئز براى انگليس بسيار حياتى بود . هربرت سموئل، يكى از صهيونيستهاى معروف در اينباره مىگويد: «نزديك شدن يك نيروى اروپايى به كانال سوئز خطر جدى براى طرحهاى مهم دولتبريتانيا بود .» ر . ك . به: حكم دروزه، پرونده فلسطين، ترجمه كريم زمانى، ص 20
58- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، جهان زير سلطه صهيونيزم، ص141/علىاكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج 7، ص 10023
59- پل جوليوس (ژوليوس) رويتر (Paul Julius Reuter) در 1872 م/1250 ش . امتياز بهرهبردارى و استخراج اكثر معادن ايران را از ناصرالدين شاه دريافت كرد . اين امتياز كه به معناى فروش ايران بود، در پى مخالفتهاى داخلى و خارجى لغو شد و شاه براى دلجويى از او، امتياز بانك شاهنشاهى را در 1889 م/1268 ش به رويتر واگذار كرد .
60- ابراهيم تيمورى، عصر بىخبرى يا تاريخ امتيازات ايران، ص 101- 97
61- "واژه ماركسيسم (Marxism) از نام كارل ماركس گرفته شده، اين مكتب، قدرتهاى مادى توليد و مبارزه طبقاتى رانيروهاى بنيادى فعال در تاريخ مىداند . " ر . ك . به: على آقابخشى، پيشين، ص 197
62- تروتسكى (Trotski) از رهبران انقلاب 1917 روسيه بود، ولى پس از مرگ لنين در مبارزه قدرت از استالين شكستخورد و در تبعيدگاه خود در مكزيك به دستيكى از عوامل استالين به قتل رسيد .
63- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، پيشين، ص 207، 104، 102،
64- ماترياليسم (Materrialism) مكتب و ايدهاى است كه ماده و طبيعت را بر روح و تفكر مقدم مىشمارد و معتقد است، ماده قبل از پيدايش شعور وجود داشته است و شعور نتيجه تكامل طولانى ماده است . ر . ك . به: على آقابخشى، پيشين، ص 198
65- كمون (Commune) يا جامعه اشتراكى بدوى، به نخستين شيوه توليد در تاريخ اطلاق مىشود كه شالوده آن مالكيت جمعى به وسايل توليد است .
66- فئوداليسم (زميندارى - (Fedalism) به بزرگ مالكى، نظام خانخانى، ملوك الطوايفى، رژيم ارباب و رعيتى ترجمه مىشود .
67- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، ص 206، 205
68- همان، ص 207- 200 و 97- 90
69- آلا سداير درايسدل و جرالد اچ بليك، پيشين، ص 21/توفيق عطارى، تعليم وتربيت صهيونيستى، مجتبى بردبار، ص 50
70- يورى ايوانف، پيشين، ص 70/عبدالوهاب، المسيرى، پيشين، ص 129 و 23، 21، 11/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، ارسطورههاى بنيانگذار سياست اسرائيل، پيشين، ص 67- 62
71- يورى ايوانف، پيشين، ص 98، 70، 66، 29/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 29/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 67، 61
72- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 14/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 50 و 37، 35/ب . پراهى، پيشين، ص 29/درايسدل و اچ بليك، پيشين، ص 362/يورى ايوانف، پيشين، ص 64 و 39
73- ب . پراهى، پيشين، ص 29/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 41 و 39، 22
74- درايسدل و اچ بليك، پيشين، ص363/يورىايوانف، پيشين، ص 35
75- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 46 و 32/روژه گارودى تاريخ يك ارتداد، ص 27 و 26/نيكيتينا، پيشين، ص 23 و 15/يورى ايوانف، پيشين، ص 76 و 70، 64، 28
76- ب . پراهى، پيشين، ص 28/يورىايوانف، پيشين، ص 76
77- يورى ايوانف، پيشين، ص 79، 67، 28/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 70
78- يورىايوانف، پيشين، ص 88، 64، 36، /نيكيتينا، پيشين، ص 21
79- روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 36
80- يورى ايوانف، پيشين، ص 85 و 83، 45، 42/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 275 و 42، 22
81- حميد احمدى، پيشين، ص 54- 49/جان گوئيلگى، فلسطين واسرائيلرويارويىباعدالت، سهيلا ناصرى، ص 9
82- يورى ايوانف، پيشين، ص 85، 83، 45، 42/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 275، 42، 22
83- روچيلدها، پيشين، ص 68/حميد احمدى، پيشين، ص 37/روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ص 18/روژه گارودى، ماجراى اسرائيل و صهيونيسم، ترجمه منوچهر بيات محمدى، ص 13
84- Bilu حرف اول جمله عبرى «بتيعقوب ليخ ونيلخا» و به معناى «اى دختر يعقوب، بيا تا در نور پروردگار حركت كنيم .» ر . ك . به: غازى، اسماعيل ربابعه، استراتژيك اسرائيل، ترجمه محمدرضا فاطمى، ص 17
85- حميد احمدى، پيشين، ص 37- 39
86- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 51، 39، 33، 31، 27
87- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 56، 32، 24/يورى ايوانف، پيشين، ص 77
88- Reniaissance يا نوزايش نهضت فرهنگى بزرگ اروپا بعد از قرون وسطى كه منجر به پيدايش تمدن سرمايهدارى شد .
89- يورى ايوانف، پيشين، ص 97، 66/نيكيتينا، پيشين، ص 14
90- يورى ايوانف، پيشين، ص 42- 41
91- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 119، 49/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، پيشين، ص 31
92- Isaac Newton
93- Rousseau
94- Kant
95- Fichte
96- Hatikvah
97 و 98- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 17، 14، 5
/س