سخنران: حضرت آیت الله خامنهای
گردآوری: احمد قاسم
گردآوری: احمد قاسم
خرافات در دین اسلام امر مردودی است و یکی از اقدامات مهم پیشوایان دینی نیز در دوران رسالت و امامت شان مبارزه با جهالت، خرافه و انحراف بوده است. جدال با تفسیرهای ناسازگار با دین همچنان سرلوحه هادیان امت قرار دارد و در نظام جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه به عنوان رکن رکین قانون اساسی در صف اول پیکار با جهالت و نادانی قرار دارد. آنچه که در ذیل میآید مروری بر بیانات رهبری در مورد خرافهگرایی است که از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
آنچه که با دلیل معتبر ثابت نشده است و معارضهای با مبانی و اصول دین ندارد در مقابل آن سکوت کنید.
آنچه که معارضهای با یکی از اصول دین داشته و مدرک معتبری ندارد آن را رد کنید، این میشود خرافه. معیار خرافه این است.
امروز شما ببینید مدعیان ارتباط با امام زمان و مدعیان ارتباط با غیب در جامعه با شکلهای مختلف کار میکنند.
البته این نشانه این است که گرایش به دین یک عنصر اصلی در زندگی مردم است. مردم علاقه به مسائل دینی دارند که آدم خرافه ساز میرود خرافه میسازد. چون کالای اصلی در دست او نیست کالای تقلبی را میآورد به میدان برای اینکه مردم را جذب کند. این نشانه گرایش مردم به دین است. البته خطر است.
در مقابله با خرافات، در مقابل با آن چیزهایی که از دین نیست باید ایستاد. بگویید ملاحظه اینکه حالا کسی بدش بیاید و غالباً در مواردی انسان متأسفانه میبیند که این مراعاتها است. (85/8/18)
اشتباه است اگر کسی خیال کند که این مشکلات، مخصوص همان جزیرة العرب بوده است؛ نه. در مهد تمدن آن روز دنیا، یعنی در کشور روم آن روز هم که شما نگاه کنید، همین حرفها بود. آن جا هم که آن روز، به اصطلاح، ادعا میکردند دمکراسی و مجلس سنا دارند، استبدادها و فسادهایی بر مردم حاکم بود که شما وقتی کتاب آن را بخوانید، پیش خودتان خجالت میکشید.
انسان شرم میکند که بشر در روزگاری، دچار چنین انحطاطی بوده است. ایران باستان ما هم، از این جهت بهتر از روم نبود. اینها هم، قدرت و شمشیر و نیزه و جنگاوری و سلحشوری و از این چیزها داشتند؛ اما اختلاف طبقاتی و ظلم و تبعیض و فساد و زورگویی و جهل و خرافه هم، بی حد و اندازه داشتند. (86/3/15)
در این کشور علم و دین با هم پیش رفتهاند و دین در باز کردن راه پیشرفت، به علم کمک کرده است و کسانی که در سالهای پس از انقلاب اسلامی به مدارج بالای علمی در سطح جهان دست یافتند، عموماً با قرآن کریم مأنوس و با مسایل دینی آشنا بودهاند. (78/7/19)
آنها خیال میکردند که دین تمام شد! تجربه آنها این را نشان میداد که دین آلوده به خرافات و آمیخته به تاریکیها، در مقابل هجوم علم نتوانست طاقت بیاورد؛ ذوب شد و از بین رفت. اینها تصور کردند که دین در میان بشر هر جا هست، مثل همان چیزی است که آنها نمونهاش را در اروپا و در غرب داشتند؛ آن نوع از مسیحیت، آن نوع از دینداری، آن تعصبات و در عین حال در لابلای همان تعصبات، فسادهای فراوان!
خیال کردند که دین از بین رفت و مسأله دین در دنیا به کلی حل شد؛ شروع کردند به خیال خودشان گوشه و کنارها را درست و مرتب کردن؛ از آن اعماق و زوایای بشر، بقای دین را از بین بردن. امروز شما ملاحظه کنید؛ انگیزه دینی، توجه به دین، توجه به معنویت، بخصوص توجه به آن بخش مشترک و خالص دین- یعنی آن جنبه معنوی و دلدادگی به معنویت- دنیا را پر کرده است و روز به روز هم بیشتر میشود.
البته در جاهایی متأسفانه چون پایههای فکری دینی درستی ندارند، این احساس عرفانی، یک احساس سطحی است؛ که اگر پایه درست اعتقادی و فکری آن چنانی که در اسلام وجود دارد، با آن همراه شود، یک احساس فوق العاده ذی قیمت و والاست. بنابراین، عکس آنچه که تصور میکردند، پیش آمد. این عمل معنوی قدرت است. (1378/7/19)
رسوبات تعصبات جاهلی به قدری عمیق بود که شاید برای زدودن آنها سالهای بسیار طولانی نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبی بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضی در زمان وفات پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه قدرت نظامی پیغمبر همراه با جاذبههای اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیق دوران اول نبودند. برای پاک کردن رسوبات جاهلی از اعماق این جامعه و مستقیم نگه داشتن خط هدایت اسلامی بعد از ده سال زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، یک تدبیری لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمیشد، کار ناتمام بود.
این که در آیه مبارکه سوره مائده میفرماید:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»، تصریح به همین معناست که این نعمت- نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت- آن وقتی تمام و کامل میشد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است.
این کار را پیغمبر در غدیر انجام دادند؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت- چه شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه شخصیت انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با قشرهای مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر بفردی بود، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند. این هم فکر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، این هدایت الهی بود، دستور الهی بود، نصب الهی بود؛ مثل بقیه سخنان و هدایتهای نبی مکرم که همه، الهام الهی بود. این دستور صریح پروردگار به پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)هم این دستور را عملی کردند.
مسئله غدیر این است؛ یعنی نشان دهنده جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایی که شخصیت امیرالمومنین (علیه السلام)، مظهر آنهاست: یعنی «تقوا»، «تدین»، «پایبندی مطلق به دین»، «ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بی پروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخورداری از علم»، «برخورداری از عقل و تدبیر»، برخورداری از قدرت عزم و اراده»؛ این یک عمل واقعی و در عین حال نمادین است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با همین خصوصیات نصب کردند، در عین حال این نماد زعامت امت اسلامی در طول عمر اسلام - هر چه که بشود- همین عمل است؛ یعنی نماد زعامت و رهبری اسلام در طول زمان همین است، همان چیزی که در انتخاب الهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحقق پیدا کرد. غدیر، یک چنین حقیقتی است. (1385/10/18)
«واذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیه زوجک». این مربوط به قضیه زیاد است. «فلما قضی زید» راجع به یک خرافه است... زید زینب را طلاق داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زن پسر خوانده خود را خواستگاری کرد یا گرفت و این در حالی بود که زن پسر خوانده را مثل زن فرزند میدانستند، خرافهای بر حسب سنتهای قدیم جاهلی، مسلمانها هم در همان فکرها بودند که زن پسرخوانده را نمیتوان گرفت. پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زن پسرخوانده خودش را گرفت، این که میگوید «الذین یبلغون رسالات الله» در این قضیه وارد شده است. مبارزه با خرافات آن قدر مهم است. در مبارزه با خرافات شجاع باشید. (85/8/18)
برای اعلام رمزی حضور این قدرتی که قرار است همه پایههای ظلم و فساد را درهم بشکند و علم را از خرافه و تمدن را از فساد و ظلم، پاک و آراسته کند. این کار را پیغمبر بزرگوار ما کرد.
این مولود مقدس، در هنگام بعثت بزرگ خود، با چنان دنیایی رو به رو شد و با جهادی بسیار دشوار، انسانیت را از جهل، از خرافات، از فساد، از ظلم، از تعصبات دودمان برانداز، از زورگویی انسانها به یکدیگر و ستم انسانها و سوار شدن آنها بر دوش یکدیگر، جلوگیری کرد. اصلاً بساط بشریت را دگرگون کرد. (1372/6/1)
وقتی راه درست را تشخیص دادید، با همه وجود آن را بپیمایید. این منطق امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ منطقی شجاعانه که آن را در زندگی خود به کار بست. در حکومت خود هم که کمتر از پنج سال طول کشید، باز همین منطق امیرالمؤمنین (علیه السلام) هرچه نگاه میکنید، شجاعت است.
از روز دوم بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام)، این بزرگوار درباره قطایعی که قبل از ایشان به این و آن داده شده بود فرمود: «والله لو وجدته تزوج به النساء و ملک به الاماء»؛ به خدا اگر ببینم املاکی را که قبل از من به ناحق کسانی به شما دادهاند و مهریه زنانتان قرار داده اید یا با پول فروش آن، کنیز خریده اید، ملاحظه نمیکنم و همه آنها را برمی گردانم.
آن گاه شروع به اقدام کرد و آن دشمنیها به وجود آمد. شجاعت از این بالاتر! در مقابل لجوج ترین افراد، شجاعانه ایستاد. در مقابل کسانی که در جامعه اسلامی نام و نشانی داشتند، شجاعانه ایستاد. در مقابل ثروت انباشته شده در شام که میتوانست دهها هزار سرباز جنگجو را در مقابل او به صف آرایی وادار کند، شجاعانه ایستاد. وقتی راه خدا را تشخیص داد، ملاحظه احدی را نکرد. این شجاعت است.
در مقابل خویشاوندان خود نیز ملاحظه نکرد. گفتن این حرفها آسان است؛ اما عمل کردن به آنها بسیار سخت و عظیم است. زمانی ما این مطالب را به عنوان سرمشقهای زندگی علی (علیه السلام) بیان میکردیم و باید حقیقت قضیه را اعتراف کنم که درست به عمق این مطالب پی نمیبردیم.
اما امروز که وظیفه حساس اداره جامعه اسلامی در دست امثال بنده است و با این مطالب آشناییم، میفهمیم که چقدر علی (علیه السلام) بزرگ بوده است. عزیزان من؛ برادران و خواهران نمازگزار مؤمن! اگرچه این مطالب را من بیشتر برای خودم و برای کسانی که دستی در کارها دارند و مثل خود ما، دوششان زیر بار بخشی از اداره جامعه اسلامی است، میگویم؛ اما مربوط به همه است و فقط مربوط به قشر یا جماعت خاصی نیست. امیرالمؤمنینی که توانست کاری کند که میلیونها انسان، اسلام و حقیقت را به برکت شخصیت او بشناسند، این گونه زندگی کرد.
امیرالمؤمنینی(علیه السلام) که نزدیک به صد سال بر روی منبرها او را لعن و همه جای دنیای اسلام علیه او بدگویی کردند؛ آن یگانهای که هزاران حدیث جعلی علیه او و حرفهایش ساختند و به بازار افکار عرضه کردند، چنین بود که توانست بعد از گذشت این سالهای طولانی، خود را از زیر بار اوهام و خرافات بیرون آورد و قامت رسایش را در مقابل تاریخ نگه دارد.
گوهری مثل علی است که میماند. خار و خاشاک و زباله و گل و لای، او را آلوده نمیکند و جوهرش را نمیکاهد. اگر قطعهای الماس را در گل هم بیندازند، الماس است و بالاخره خود را نشان خواهد داد. باید این چنین جوهر پیدا کرد. هر فرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله حیات ببیند و به سمت آن حرکت کند. (1374/11/20)
به عنوال مثال، در قدیم الایام بین طبقه عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری، به بدن خودشان قفل میزدند! البته، پس از مدتی، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجدداً شروع به ترویج این رسم کردهاند و شنیدم که بعضی افراد، در گوشه و کنار این کشور، به بدن خودشان قفل میزنند! این چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام میدهند. (1373/3/17)
شما ببینید یک حادثه بزرگ، به مرور از بین میرود؛ اما حادثه عاشورا، به برکت همین خواندنها، با جزئیاتش باقی مانده است. فلان کس این طوری آمد با امام حسین (علیه السلام) وداع کرد؛ این طوری رفت به میدان، این طوری جنگید؛ این طوری شهید شد و این کلمات را بر زبان جاری کرد. واقعه خوانی، تا حد ممکن، باید متقن باشد.
مثلاً در حدود «لهوف» ابن طاووس و «ارشاد» مفید و امثال اینها- نه چیزهای من درآوردی- واقعه خوانی و روضه خوانی شود. در خلال روضه خوانی، سخنرانی، مداحی، شعرهای مصیبت، خواندن نوحه سینه زنی و در خلال سخنرانیهای آموزنده، ماجرا و هدف امام حسین علیه الصلاه والسلام، یعنی همان هدفی که در کلمات خود آن بزرگوار هست که: «و انی لم اخراج اشراً و لا ابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدی» بیان شود. این، یک سرفصل است.
عباراتی از قبیل «ایهاالنّاس، انّ رسول الله، صلّی الله علیه و آله و سلم، قال: من رای سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم الله، ناكثاً لعهد الله...، فلم یغیر علیه بفعل ولا قول، كان حقاً على الله ان یدخله مدخله» و «من كان بادلأ فینامهجته و موطناً على لقاءالله نفسه فلیر حل معنا»، هر کدام یک درس سر فصل هستند. بحث لقاءالله و ملاقات با خداست.
هدف آفرینش بشر و هدف «انّک کادح الی ربکا کد حاً»- همه این تلاشها و زحمتها- همین است که «فملاقیه»: ملاقات کند. اگر کسی موطن در لقاءالله است و بر لقاء الله توطین نفس کرده است، «فلیرح معنا»: باید با حسین راه بیفتد. نمیشود توی خانه نشست. نمیشود به دنیا و تمتعات دنیا چسبید و از راه حسین غافل شد. باید راه بیفتیم. این راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذیب نفس شروع میشود و به سطح جامعه و جهان میکشد. اینها باید بیان شود.
اینها هدفهای امام حسین (علیه السلام) است. اینها خلاصه گیریها و جمعبندیهای نهضت حسینی است. جمعبندی نهضت حسینی (علیه السلام) این است که یک روز امام حسین (علیه السلام) در حالی که همه دنیا در زیر سیطره ظلمات ظلم و جور
پوشیده و محكوم بود و هیچ کس جرات نداشت حقیقت را بیان کند- فضا، زمین و زمان سیاه و ظلمانی بود- قیام کرد.
شما نگاه کنید، ببینید: «ابن عباس» با امام حسین (علیه السلام) نیامد. «عبدالله بن جعفر» با امام حسین (علیه السلام) نیامد. عزیزان من! معنای این، چیست؟ این نشان نمیدهد که دنیا در چه وضعی بود؟ در چنین وضعیتی، امام حسین (علیه السلام) تک و تنها بود. البته چند ده نفری دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نمیماندند هم، آن حضرت میایستاد. مگر غیر از این است؟! فرض کنیم شب عاشورا، وقتی حضرت فرمود که «من بیعتم را برداشتم بروید.» همه میرفتند. ابوالفضل و علی اکبر هم میرفتند و حضرت تنها میماند. روز عاشورا چه میشد؟ حضرت برمی گشت، یا میایستاد و میجنگید؟
در زمان ما، یک نفر پیدا شد که گفت اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابل من باشند، از راهم برنمی گردم.» آن شخص، امام ما بود که عمل کرد و راست گفت.
«صدقوا ما عاهدوا الله علیه.» لقلقه زبان را که- خوب همه داریم. دیدید، یک انسان حسینی و عاشورایی چه کرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورایی باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع، و زمینه ظهور ولی مطلق حق، فراهم خواهد شد. باید این مفاد برای مردم بیان شود. فراموش نکنید که هدف امام حسین بیان شود.
حالا ممکن است انسان یک حدیث اخلاقیای هم- به فرض- بخواند، یا سیاست کشور یا دنیا را تشریح کند. اینها لازم است؛ اما در خلال سخن، حتماً طوری صحبت شود که تصریحاً، تلویحاً مستقلاً و ضمناً، ماجرای عاشورا تبیین شود و مکتوم و مخفی نماند.
مطلب دوم این که، از این فرصت استفاده شود و همان طور که خود حسین بن علی (علیه السلام) به برکت جهادش، اسلام را زنده کرد (اسلام، در حقیقت زنده شده و آزاد شده خون و قیام حسین بن علی است)، امروز هم شما به انگیزه یاد، نام و منبر آن بزرگوار، حقایق اسلامی را بیان کنید: قرآن و حدیث را معرفی کنید؛ نهج البلاغه را برای مردم بخوانید؛ حقایق اسلامی، از جمله همین حقیقت مبارکی که امروز در حکومت حق، یعنی نظام علوی، ولوی و نبوی جمهوری اسلامی، تجسد پیدا کرده است برای مردم بیان کنید. این، جزو بالا ترین معارف اسلامی است، خیال نکنند که میشود اسلام را تبیین کرد و از حاکمیت اسلام- که امروز در این مرز و بوم متجسد شده است- غافل ماند و آن را مغفول عنه گذاشت. این، توصیه ما به شما عزیزان است.
بحمدالله همه برکات در وجود آقایان محترم، بزرگان، بخصوص طلاب جوان، پرشور، مؤمن و فاضل وجود دارد. در روز اول هم که همین طبقه، این نهضت را گسترش دادند و با استفاده از آن حدیث شریف، اصحاب شان را به نحل تشبیه کردند. این آیه در مقابل چشم انسان مجسم میشد كه «و اوحی ربک الى النحل ان اتخذی من الجبال بیوتاً و من الشّجر و ممایعرشون. ثم کلی من کلّ الثمرات فاسلکی سبل ربک.» حقایق را میمکیدند و عسل ناب را به تشنگان حقیقت میدادند که «فیه شفاء للناس». امروز هم همین است.
امروز هم طلاب. فضلا و مبلغین جوان، با بهره گیری از تجربههای اساتید و بزرگان این فنون، کوله بار خود شان را محکم کنند و به امید خدا، برای خدا، در راه خدا و با قصد قربت، بروند و این حقایق را در همه جای کشور، در اقطار این کشور، در اقطار عالم، با زبان مناسب بیان کنند. (73/2/17)
اگر به گونهای که طی چهار پنج سال اخیر بعد از جنگ، قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم میکنند، در زمان حیات مبارک امام رضوان الله علیه ترویج میکردند، قطعاً ایشان در مقابل این قضیه میایستادند. کار غلطی است که عدهای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را میکنند که چه بشود؟! کجای این حرکت، عزاداری است؟
البته، دست بر سر زدن، به نوعی نشانه عزاداری است. شما بارها دیده اید، کسانی که مصیبتی برایشان پیش میآید، بر سر و سینه خود میکوبند. این نشانه عزاداری معمولی است. اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردی به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و از سر خود خون جاری کند؟! کجای این کار، عزاداری است؟! قمه زدن، سنتی جعلی است.
از اموری است که مربوط به دین نیست و بلا شک، خدا هم از انجام آن راضی نیست. من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم این مطلب- قمه زدن- را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم.
اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلب از او ناراضی ام. این را من جداً عرض میکنم. یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع میشدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه زنی میکردند و کارشان، تظاهر- به این معنا که امروز هست- نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت؛ چرا که در دایره محدودی انجام میشد.
اما یک وقت بناست که چند هزار نفر، ناگهان در خیابانی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد کنند. این کار، قطعاً خلاف است. امام حسین علیه السلام، به این معنا راضی نیست. من نمیدانم کدام سلیقههایی و از کجا این بدعتهای عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما میکنند؟ (73/3/17)
شما میدانید که قبر مطهر پیغمبر صلواه الله علیه و قبور مطهر امام حسین، امام صادق، موسی بن جعفر، امام رضا و بقیه ائمه (علیهم السلام) را همه مردم، ایضاً علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران، زیارت میکردند. آیا هرگز شنیده اید که یک نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما، وقتی میخواستند زیارت کنند، خود را از در صحن، به طور سینه خیز به حرم برسانند؟! اگر این کار، مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب مینمود، بزرگان ما به انجامش مبادرت میکردند. اما نکردند.
حتی نقل شد که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه، آن عالم بزرگ و مجتهد قوی و عمیق و روشنفکر، عتبه بوسی را با این که شاید مستحب باشد، منع میکرد. احتمالاً استحباب بوسیدن عتبه، در روایت وارد شده است. در کتب دعا که هست.
به ذهنم این است که برای عتبه بوسی، روایت هم وجود دارد. با اینکه این کار مستحب است، ایشان میگفتند: «انجامش ندهید، تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده میکنیم؛ و علیه شیعه، تشنیعی درست نکنند.»
اما امروز، وقتی عدهای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه الصلاه والسلام میشوند، خود را به زمین میاندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز میپیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستی است؟ نه؛ این کار، غلط است. اصلاً اهانت به دین و زیارت است. چه کسی چنین بدعتهایی را بین مردم رواج میدهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد؟! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید. (73/3/17)
هر جا که خرافات به نام دین به میان بیاید، دین خالص، بدنام خواهد شد و کسانی که خرافات را به نام اسلام بیان کنند، بزرگترین دشمنی را با دین خدا ابراز کردهاند و بر همین اساس، علما و متفکرین دینی و عشاق گسترش دین مبین اسلام، باید توجه کنند که اسلام و مكتب اهل بیت علیهم السلام، همیشه با منطق و استدلال همراه است. (76/1/10)
گرفتاریهای امروز بشر و طغیانهای سیاسی جهان به ریشههای اخلاقی و نیز جهالت تودههای مردم مربوط میشود و این چیزی است که تنها اسلام قادر به برطرف کردن آن است. (1376/3/7)
آن پیشرفت اقتصادی که فاصله بین طبقات مردم را زیاد کند، مورد نظر اسلام نیست. آن نسخه اقتصادی که امروز کشورهای غربی برای مردم دنیا میپیچند و ارائه میدهند که طبقاتی را مرفه میکند و رونق اقتصادی را بالا میبرد و به قیمت ضعیف شدن و فقیر شدن و زیر فشار قرار گرفتن طبقاتی از جامعه تمام میشود؛ این را اسلام نمیپسندد. رفاه اقتصادی همراه با عدالت، همراه با روح مواسات و همراه با روح برادری، باز در سایه اسلام به دست میآید.
امروز گرفتاریهای ملتهای مسلمان در دنیا چیست؟ وجود قدرتهای مسیطر و مستکبری است که از آن سوی دنیا بر ملتهای مسلمان حکم میرانند؛ در زندگی آنها دخالت میکنند؛ آنها را در فقر و ضعف و اختلاف نگه میدارند؛ از ثروتهای آنها به شکل نامشروعی استفاده میکنند.
نداشتن استقلال، نداشتن آزادی، نداشتن حیثیت انسانی، عقب ماندگی علمی و عقب ماندگی در شؤون زندگی، از دیگر گرفتاریهای ملتهای مسلمان است. همه این گرفتاریها به برکت بازگشت به اسلام، به برکت عمل به اسلام، به برکت حاکمیت اسلام برطرف میشود. (1378/3/12)
این متکلمین، چه از زمان ائمه علیهم السلام- مثل «مؤمن طاق» و «هشام بن حکم»- چه بعد از ائمه، علیهم السلام- مثل «بنی نوبخت» و «شیخ مفید»- و چه در زمانهای بعد- مثل مرحوم «علامه حلی»- فراوان بودهاند. ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید درباره مباحث مربوط به شیعه، چه کتب استدلالی قویای نوشته شده است! کتابهای مرحوم «شرف الدین» و نیز «الغدیر» مرحوم «علامه امینی» در زمان ما، سرتا پا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است. تشیع این است یا مطالب و موضوعاتی که نه فقط استدلال ندارد، بلکه «اشبه شی ء بالخرافه» است؟! چرا اینها را وارد میکنند؟! (1373/3/17)
مرحوم آقا جمال خوانساری، محشی شرح لمعه، عالم بزرگ، پسر مرحوم آقا حسین خوانساری که از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند، 300 سال پیش برای اینکه خرافات را برملا کند کتاب کلثوم ننه را نوشت. الان هست. اخیراً چاپ شده است. با زبان طنز معروفترین خرافات زمان خویش را در آورده و به زبان فتوای فقهای زنان میگوید: زنان پنج فقیه بزرگ دارند. یکی کلثوم ننه است، یکی بی بی شاه زینب است، یکی دده بزم آرا است، از قول اینها نقل میکند در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست در باب طهارت و نجاست، در باب انواع و اقسام چیزها، یعنی عالم دینی میپردازد به این چیزها. (1385/7/18)
امام بزرگوار، خط شکنی بود که هرجا انحرافی در نکتهای مشاهده میکرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه ای، بیان میفرمود. اگر این بدعتها و خلافها در زمان آن بزرگوار میبود یا به این رواج میرسید، بلاشک میگفت. البته عدهای هم که به این مسائل دل بستهاند، متاذی خواهند شد که چرا فلانی به موضوع مورد علاقه ما این طور بی محبتی کرد و با این لحن از آن یاد نمود. آنها هم البته، اغلب، مردمان مؤمن و صادق و بی غرضی هستند؛ اما اشتباه میکنند.
وظیفه بزرگی که آقایان روحانیون و علما، در هر بخشی و هرجا که هستید، باید برعهده داشته باشید، همانهاست که عرض شد. مجلس عزای حسین علیه الصلاه والسلام، مجلسی است که باید منشأ معرفت باشد. امیدواریم که خداوند متعال، شما را موفق بدارد. آنچه را که موجب رضای پروردگار است، با قدرت، با شجاعت، با تلاش و با جد و جهد، پیگیری و بیان کنید و ان شاء الله وظیفه خودتان را به انجام برسانید. (1373/3/17)
یکی از مسائل مهم کنونی جلوگیری از آمیخته شدن معارف دین با خرافه است که علما و برجستگان باید با تبیین صحیح معارف اهل بیت علیهم السلام، مانع از رسوخ مسائل خرافی شوند. (86/5/28)
تقویت ارتباط با مردم، افزایش قدرت فهم و تحلیل سیاسی، حفظ قداست روحانیت، سلامت مالی و اخلاقی، ذی طلبگی، افزایش مهارتهای دینی برای پیروزی در میدان پیکار جهانی اندیشهها و مبارزه شجاعانه با خرافات از جمله وظایفی است که عمل به آنها موجب حفظ جایگاه بی نظیر روحانیت و استمرار ویژگیهای تاریخی آن خواهد شد. (1385/8/17)
علمای سلف دستشان بسته بود و نمیتوانستند بگویند «این کار، غلط و خلاف است.» امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه اسلام است. نباید کاری کنیم که آحاد جامعه اسلامی برتر، یعنی جامعه محب اهل بیت (علیهم السلام) که به نام مقدس ولی عصر ارواحنافداه، به نام حسین بن علی (علیه السلام) و به نام امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی شوند. (1373/3/17)
فضلا، گویندگان و خطبا باید حقایق مربوط به حادثه عظیم عاشورا که پایه اصلی انقلاب ماست بصورتی پیراسته از خرافات و اضافات برای مردم بیان کنند. (1370/4/20)
همه عزاداران از جمله گویندگان، وعاظ و مداحان باید مراقب باشند که شأن و جایگاه این حقیقت عزیز را حفظ کنند و مبادا برخی خرافهها یا کارهای غیرمعقول موجب ضایع شدن عزاداری امام حسین (علیه السلام) شود.
مجالس امام حسین (علیه السلام) باید مجالس ضد ظلم، ضد سلطه و ضد یزیدها، شمرها و ابن زیادهای زمان حاضر باشد. جهت گیری در عزاداریهای امام حسین باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهی بخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بی تفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین (علیه السلام) است.
جنبه عاطفی عزاداری امام حسین را تأثیرگذار بر عواطف و احساسات مردم، جنبه عمقی و معنوی آن را موجب آگاهی بخشی به صاحبان فکر و بصیرت است و امام حسین (علیه السلام) مظهر بصیرت و استقامت بودند.(1386/10/19)
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهایی از فرقههای نوپدید و عرفانهای دروغین)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
بخش اول: ماهیت و تعریف خرافه
بعضی هستند که حقایق دینی را به عنوان خرافه انکار میکنند. آنها را کاری نداریم. آن چه که با کتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده است، این برای دین است چه عقول بپذیرند یا نپذیرند. از این حمایت و دفاع کنید.آنچه که با دلیل معتبر ثابت نشده است و معارضهای با مبانی و اصول دین ندارد در مقابل آن سکوت کنید.
آنچه که معارضهای با یکی از اصول دین داشته و مدرک معتبری ندارد آن را رد کنید، این میشود خرافه. معیار خرافه این است.
امروز شما ببینید مدعیان ارتباط با امام زمان و مدعیان ارتباط با غیب در جامعه با شکلهای مختلف کار میکنند.
البته این نشانه این است که گرایش به دین یک عنصر اصلی در زندگی مردم است. مردم علاقه به مسائل دینی دارند که آدم خرافه ساز میرود خرافه میسازد. چون کالای اصلی در دست او نیست کالای تقلبی را میآورد به میدان برای اینکه مردم را جذب کند. این نشانه گرایش مردم به دین است. البته خطر است.
در مقابله با خرافات، در مقابل با آن چیزهایی که از دین نیست باید ایستاد. بگویید ملاحظه اینکه حالا کسی بدش بیاید و غالباً در مواردی انسان متأسفانه میبیند که این مراعاتها است. (85/8/18)
بخش دوم: تاریخچه خرافهگرایی
الف. خرافه در همه دوران بشری:
کسی اگر تاریخ را ملاحظه کند، خواهد دید که در آن دوران، همه بشریت اسیر بودند. همان طور که در کلام امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام است که «فی فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت علی سنابکها،» در نهایت فتنه و فشار و مشکلات و برادرکشی، بشر زندگی تلخی را میگذرانید. «نو مهم سهود.» در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: «خواب راحت به چشم مردم نمیآمد.»اشتباه است اگر کسی خیال کند که این مشکلات، مخصوص همان جزیرة العرب بوده است؛ نه. در مهد تمدن آن روز دنیا، یعنی در کشور روم آن روز هم که شما نگاه کنید، همین حرفها بود. آن جا هم که آن روز، به اصطلاح، ادعا میکردند دمکراسی و مجلس سنا دارند، استبدادها و فسادهایی بر مردم حاکم بود که شما وقتی کتاب آن را بخوانید، پیش خودتان خجالت میکشید.
انسان شرم میکند که بشر در روزگاری، دچار چنین انحطاطی بوده است. ایران باستان ما هم، از این جهت بهتر از روم نبود. اینها هم، قدرت و شمشیر و نیزه و جنگاوری و سلحشوری و از این چیزها داشتند؛ اما اختلاف طبقاتی و ظلم و تبعیض و فساد و زورگویی و جهل و خرافه هم، بی حد و اندازه داشتند. (86/3/15)
ب. خرافهگرایی در دین مسیحیت:
قرون وسطی فقط دوران جهالت و بدبختی اروپاست و تعمیم دادن آن به دنیا چیزی از حقیقت کم نمیکند، زیرا در همان زمان یعنی قرنهای چهارم، پنجم و ششم هجری، کشورهای اسلامی و در راس همه آنها ایران در اوج شکوفایی تمدن اسلامی قرار داشتند، بنابر این دین مانعی در راه علم محسوب نمیشود و آنچه مانع از پیشرفت علمی در اروپا شد، جهالتهای گوناگون و خرافات منتسب به مسیحیت بود. در دوره اسلامی هیچگاه یک عالم به جرم علم، مورد اهانت قرار نگرفت؛ اما در اروپا به جرم علم عدهای را کشتند، دار زدند، سنگسار کردند و یا به آتش کشیدند. عالمان و دانشمندان بزرگ در ایران به جز موارد بسیار معدودی در زمره علمای بالله هستند.در این کشور علم و دین با هم پیش رفتهاند و دین در باز کردن راه پیشرفت، به علم کمک کرده است و کسانی که در سالهای پس از انقلاب اسلامی به مدارج بالای علمی در سطح جهان دست یافتند، عموماً با قرآن کریم مأنوس و با مسایل دینی آشنا بودهاند. (78/7/19)
ج. خرافهگرایی در جامعه غرب:
یک روز در دو قرن اول این تجدید حیات صنعتی اروپا که به علم روی آورده بودند، تصور این شد که دین از دنیا رفت. این تفکراتی که شما امروز میبیند بعضی از تازه رسیدههای به میدان فکر و اندیشه و سیاست بر زبان جاری میکنند، اینها حرفهای قرن نوزدهمی فیلسوفان و سیاستمداران اروپاست.آنها خیال میکردند که دین تمام شد! تجربه آنها این را نشان میداد که دین آلوده به خرافات و آمیخته به تاریکیها، در مقابل هجوم علم نتوانست طاقت بیاورد؛ ذوب شد و از بین رفت. اینها تصور کردند که دین در میان بشر هر جا هست، مثل همان چیزی است که آنها نمونهاش را در اروپا و در غرب داشتند؛ آن نوع از مسیحیت، آن نوع از دینداری، آن تعصبات و در عین حال در لابلای همان تعصبات، فسادهای فراوان!
خیال کردند که دین از بین رفت و مسأله دین در دنیا به کلی حل شد؛ شروع کردند به خیال خودشان گوشه و کنارها را درست و مرتب کردن؛ از آن اعماق و زوایای بشر، بقای دین را از بین بردن. امروز شما ملاحظه کنید؛ انگیزه دینی، توجه به دین، توجه به معنویت، بخصوص توجه به آن بخش مشترک و خالص دین- یعنی آن جنبه معنوی و دلدادگی به معنویت- دنیا را پر کرده است و روز به روز هم بیشتر میشود.
البته در جاهایی متأسفانه چون پایههای فکری دینی درستی ندارند، این احساس عرفانی، یک احساس سطحی است؛ که اگر پایه درست اعتقادی و فکری آن چنانی که در اسلام وجود دارد، با آن همراه شود، یک احساس فوق العاده ذی قیمت و والاست. بنابراین، عکس آنچه که تصور میکردند، پیش آمد. این عمل معنوی قدرت است. (1378/7/19)
د. خرافهگرایی بعد از غدیر خم:
مسئله «غدیر» یک مسئله تاریخی صرف نیست؛ نشانهای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در طول ده سال، یک جامعه بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهای عظیمی که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه مترقی اسلامی تبدیل کرد، برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بود و نقشهای در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود.رسوبات تعصبات جاهلی به قدری عمیق بود که شاید برای زدودن آنها سالهای بسیار طولانی نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبی بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضی در زمان وفات پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه قدرت نظامی پیغمبر همراه با جاذبههای اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیق دوران اول نبودند. برای پاک کردن رسوبات جاهلی از اعماق این جامعه و مستقیم نگه داشتن خط هدایت اسلامی بعد از ده سال زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، یک تدبیری لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمیشد، کار ناتمام بود.
این که در آیه مبارکه سوره مائده میفرماید:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»، تصریح به همین معناست که این نعمت- نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت- آن وقتی تمام و کامل میشد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است.
این کار را پیغمبر در غدیر انجام دادند؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت- چه شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه شخصیت انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با قشرهای مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر بفردی بود، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند. این هم فکر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، این هدایت الهی بود، دستور الهی بود، نصب الهی بود؛ مثل بقیه سخنان و هدایتهای نبی مکرم که همه، الهام الهی بود. این دستور صریح پروردگار به پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)هم این دستور را عملی کردند.
مسئله غدیر این است؛ یعنی نشان دهنده جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایی که شخصیت امیرالمومنین (علیه السلام)، مظهر آنهاست: یعنی «تقوا»، «تدین»، «پایبندی مطلق به دین»، «ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بی پروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخورداری از علم»، «برخورداری از عقل و تدبیر»، برخورداری از قدرت عزم و اراده»؛ این یک عمل واقعی و در عین حال نمادین است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با همین خصوصیات نصب کردند، در عین حال این نماد زعامت امت اسلامی در طول عمر اسلام - هر چه که بشود- همین عمل است؛ یعنی نماد زعامت و رهبری اسلام در طول زمان همین است، همان چیزی که در انتخاب الهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحقق پیدا کرد. غدیر، یک چنین حقیقتی است. (1385/10/18)
بخش سوم: خرافهزدایی در آینه قرآن و عترت
الف. قرآن کریم و مبارزه با خرافه:
ما خیال میکنیم اگر با یک مطلبی که مورد عقیده مردم است ولی ... خلاف واقع است مقاومت کنیم بر خلاف شان روحانی عمل کرده ایم، نه شان روحانی این است. همین آیه «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشونه احداً الا الله و کفی بالله حسیبا» برای چه چیزی است. این آیه مربوط به مبارزه با خرافه است.«واذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیه زوجک». این مربوط به قضیه زیاد است. «فلما قضی زید» راجع به یک خرافه است... زید زینب را طلاق داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زن پسر خوانده خود را خواستگاری کرد یا گرفت و این در حالی بود که زن پسر خوانده را مثل زن فرزند میدانستند، خرافهای بر حسب سنتهای قدیم جاهلی، مسلمانها هم در همان فکرها بودند که زن پسرخوانده را نمیتوان گرفت. پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زن پسرخوانده خودش را گرفت، این که میگوید «الذین یبلغون رسالات الله» در این قضیه وارد شده است. مبارزه با خرافات آن قدر مهم است. در مبارزه با خرافات شجاع باشید. (85/8/18)
ب. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مبارزه با خرافه:
این مولود مبارک و این پیام آور الهی، برای نجات بشریت پا به عرصه وجود گذاشت. این که در آثار و تواریخ هست که کنگره کاخ کسری شکست و نشانههای بت پرستی و شرک در گوشه و کنار دنیا متزلزل شد، اگر این آثار قطعیت داشته باشد، شاید همان قدرت نمایی الهی است.برای اعلام رمزی حضور این قدرتی که قرار است همه پایههای ظلم و فساد را درهم بشکند و علم را از خرافه و تمدن را از فساد و ظلم، پاک و آراسته کند. این کار را پیغمبر بزرگوار ما کرد.
این مولود مقدس، در هنگام بعثت بزرگ خود، با چنان دنیایی رو به رو شد و با جهادی بسیار دشوار، انسانیت را از جهل، از خرافات، از فساد، از ظلم، از تعصبات دودمان برانداز، از زورگویی انسانها به یکدیگر و ستم انسانها و سوار شدن آنها بر دوش یکدیگر، جلوگیری کرد. اصلاً بساط بشریت را دگرگون کرد. (1372/6/1)
ج. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و مبارزه با خرافه:
آن امیرالمؤمنین بزرگ است. این، آن علی درخشان تاریخ است؛ خورشیدی که قرنها درخشیده و روز به روز درخشان تر شده است. این بزرگوار، هرجا که گوهر انسانی وجودش لازم بود، حضور داشت؛ ولو هیچ کس نبود. میفرمود: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله:؛ اگر در اقلیتید و همه یا اکثریت مردم دنیا با شما بداند و راهتان را قبول ندارند، وحشت نکنید و از راه برنگردید.وقتی راه درست را تشخیص دادید، با همه وجود آن را بپیمایید. این منطق امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ منطقی شجاعانه که آن را در زندگی خود به کار بست. در حکومت خود هم که کمتر از پنج سال طول کشید، باز همین منطق امیرالمؤمنین (علیه السلام) هرچه نگاه میکنید، شجاعت است.
از روز دوم بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام)، این بزرگوار درباره قطایعی که قبل از ایشان به این و آن داده شده بود فرمود: «والله لو وجدته تزوج به النساء و ملک به الاماء»؛ به خدا اگر ببینم املاکی را که قبل از من به ناحق کسانی به شما دادهاند و مهریه زنانتان قرار داده اید یا با پول فروش آن، کنیز خریده اید، ملاحظه نمیکنم و همه آنها را برمی گردانم.
آن گاه شروع به اقدام کرد و آن دشمنیها به وجود آمد. شجاعت از این بالاتر! در مقابل لجوج ترین افراد، شجاعانه ایستاد. در مقابل کسانی که در جامعه اسلامی نام و نشانی داشتند، شجاعانه ایستاد. در مقابل ثروت انباشته شده در شام که میتوانست دهها هزار سرباز جنگجو را در مقابل او به صف آرایی وادار کند، شجاعانه ایستاد. وقتی راه خدا را تشخیص داد، ملاحظه احدی را نکرد. این شجاعت است.
در مقابل خویشاوندان خود نیز ملاحظه نکرد. گفتن این حرفها آسان است؛ اما عمل کردن به آنها بسیار سخت و عظیم است. زمانی ما این مطالب را به عنوان سرمشقهای زندگی علی (علیه السلام) بیان میکردیم و باید حقیقت قضیه را اعتراف کنم که درست به عمق این مطالب پی نمیبردیم.
اما امروز که وظیفه حساس اداره جامعه اسلامی در دست امثال بنده است و با این مطالب آشناییم، میفهمیم که چقدر علی (علیه السلام) بزرگ بوده است. عزیزان من؛ برادران و خواهران نمازگزار مؤمن! اگرچه این مطالب را من بیشتر برای خودم و برای کسانی که دستی در کارها دارند و مثل خود ما، دوششان زیر بار بخشی از اداره جامعه اسلامی است، میگویم؛ اما مربوط به همه است و فقط مربوط به قشر یا جماعت خاصی نیست. امیرالمؤمنینی که توانست کاری کند که میلیونها انسان، اسلام و حقیقت را به برکت شخصیت او بشناسند، این گونه زندگی کرد.
امیرالمؤمنینی(علیه السلام) که نزدیک به صد سال بر روی منبرها او را لعن و همه جای دنیای اسلام علیه او بدگویی کردند؛ آن یگانهای که هزاران حدیث جعلی علیه او و حرفهایش ساختند و به بازار افکار عرضه کردند، چنین بود که توانست بعد از گذشت این سالهای طولانی، خود را از زیر بار اوهام و خرافات بیرون آورد و قامت رسایش را در مقابل تاریخ نگه دارد.
گوهری مثل علی است که میماند. خار و خاشاک و زباله و گل و لای، او را آلوده نمیکند و جوهرش را نمیکاهد. اگر قطعهای الماس را در گل هم بیندازند، الماس است و بالاخره خود را نشان خواهد داد. باید این چنین جوهر پیدا کرد. هر فرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله حیات ببیند و به سمت آن حرکت کند. (1374/11/20)
بخش چهارم: انواع اصلی خرافهگرایی
الف. خرافهگرایی در ایام محرم و عزاداریها:
1. خرافه قفل زدن به بدن:
بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است که دستهایی به غلط، آن را در جامعه ما ترویج کردهاند. کارهایی را باب میکنند و رواج میدهند که هر کسی ناظران باشد، برایش سؤال به وجود میآید.به عنوال مثال، در قدیم الایام بین طبقه عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری، به بدن خودشان قفل میزدند! البته، پس از مدتی، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجدداً شروع به ترویج این رسم کردهاند و شنیدم که بعضی افراد، در گوشه و کنار این کشور، به بدن خودشان قفل میزنند! این چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام میدهند. (1373/3/17)
2. خرافات در روضه خوانی:
عاشورا و ماجرای حسین بن علی (علیه السلام) باید در منبر، به شکل سنتی روضه خوانی شود؛ اما نه برای سنت گرایی، بلکه از طریق واقعه خوانی، یعنی این که، شب عاشورا این طور شد، روز عاشورا این طور شد، صبح عاشورا این طور شد.شما ببینید یک حادثه بزرگ، به مرور از بین میرود؛ اما حادثه عاشورا، به برکت همین خواندنها، با جزئیاتش باقی مانده است. فلان کس این طوری آمد با امام حسین (علیه السلام) وداع کرد؛ این طوری رفت به میدان، این طوری جنگید؛ این طوری شهید شد و این کلمات را بر زبان جاری کرد. واقعه خوانی، تا حد ممکن، باید متقن باشد.
مثلاً در حدود «لهوف» ابن طاووس و «ارشاد» مفید و امثال اینها- نه چیزهای من درآوردی- واقعه خوانی و روضه خوانی شود. در خلال روضه خوانی، سخنرانی، مداحی، شعرهای مصیبت، خواندن نوحه سینه زنی و در خلال سخنرانیهای آموزنده، ماجرا و هدف امام حسین علیه الصلاه والسلام، یعنی همان هدفی که در کلمات خود آن بزرگوار هست که: «و انی لم اخراج اشراً و لا ابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدی» بیان شود. این، یک سرفصل است.
عباراتی از قبیل «ایهاالنّاس، انّ رسول الله، صلّی الله علیه و آله و سلم، قال: من رای سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم الله، ناكثاً لعهد الله...، فلم یغیر علیه بفعل ولا قول، كان حقاً على الله ان یدخله مدخله» و «من كان بادلأ فینامهجته و موطناً على لقاءالله نفسه فلیر حل معنا»، هر کدام یک درس سر فصل هستند. بحث لقاءالله و ملاقات با خداست.
هدف آفرینش بشر و هدف «انّک کادح الی ربکا کد حاً»- همه این تلاشها و زحمتها- همین است که «فملاقیه»: ملاقات کند. اگر کسی موطن در لقاءالله است و بر لقاء الله توطین نفس کرده است، «فلیرح معنا»: باید با حسین راه بیفتد. نمیشود توی خانه نشست. نمیشود به دنیا و تمتعات دنیا چسبید و از راه حسین غافل شد. باید راه بیفتیم. این راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذیب نفس شروع میشود و به سطح جامعه و جهان میکشد. اینها باید بیان شود.
اینها هدفهای امام حسین (علیه السلام) است. اینها خلاصه گیریها و جمعبندیهای نهضت حسینی است. جمعبندی نهضت حسینی (علیه السلام) این است که یک روز امام حسین (علیه السلام) در حالی که همه دنیا در زیر سیطره ظلمات ظلم و جور
پوشیده و محكوم بود و هیچ کس جرات نداشت حقیقت را بیان کند- فضا، زمین و زمان سیاه و ظلمانی بود- قیام کرد.
شما نگاه کنید، ببینید: «ابن عباس» با امام حسین (علیه السلام) نیامد. «عبدالله بن جعفر» با امام حسین (علیه السلام) نیامد. عزیزان من! معنای این، چیست؟ این نشان نمیدهد که دنیا در چه وضعی بود؟ در چنین وضعیتی، امام حسین (علیه السلام) تک و تنها بود. البته چند ده نفری دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نمیماندند هم، آن حضرت میایستاد. مگر غیر از این است؟! فرض کنیم شب عاشورا، وقتی حضرت فرمود که «من بیعتم را برداشتم بروید.» همه میرفتند. ابوالفضل و علی اکبر هم میرفتند و حضرت تنها میماند. روز عاشورا چه میشد؟ حضرت برمی گشت، یا میایستاد و میجنگید؟
در زمان ما، یک نفر پیدا شد که گفت اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابل من باشند، از راهم برنمی گردم.» آن شخص، امام ما بود که عمل کرد و راست گفت.
«صدقوا ما عاهدوا الله علیه.» لقلقه زبان را که- خوب همه داریم. دیدید، یک انسان حسینی و عاشورایی چه کرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورایی باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع، و زمینه ظهور ولی مطلق حق، فراهم خواهد شد. باید این مفاد برای مردم بیان شود. فراموش نکنید که هدف امام حسین بیان شود.
حالا ممکن است انسان یک حدیث اخلاقیای هم- به فرض- بخواند، یا سیاست کشور یا دنیا را تشریح کند. اینها لازم است؛ اما در خلال سخن، حتماً طوری صحبت شود که تصریحاً، تلویحاً مستقلاً و ضمناً، ماجرای عاشورا تبیین شود و مکتوم و مخفی نماند.
مطلب دوم این که، از این فرصت استفاده شود و همان طور که خود حسین بن علی (علیه السلام) به برکت جهادش، اسلام را زنده کرد (اسلام، در حقیقت زنده شده و آزاد شده خون و قیام حسین بن علی است)، امروز هم شما به انگیزه یاد، نام و منبر آن بزرگوار، حقایق اسلامی را بیان کنید: قرآن و حدیث را معرفی کنید؛ نهج البلاغه را برای مردم بخوانید؛ حقایق اسلامی، از جمله همین حقیقت مبارکی که امروز در حکومت حق، یعنی نظام علوی، ولوی و نبوی جمهوری اسلامی، تجسد پیدا کرده است برای مردم بیان کنید. این، جزو بالا ترین معارف اسلامی است، خیال نکنند که میشود اسلام را تبیین کرد و از حاکمیت اسلام- که امروز در این مرز و بوم متجسد شده است- غافل ماند و آن را مغفول عنه گذاشت. این، توصیه ما به شما عزیزان است.
بحمدالله همه برکات در وجود آقایان محترم، بزرگان، بخصوص طلاب جوان، پرشور، مؤمن و فاضل وجود دارد. در روز اول هم که همین طبقه، این نهضت را گسترش دادند و با استفاده از آن حدیث شریف، اصحاب شان را به نحل تشبیه کردند. این آیه در مقابل چشم انسان مجسم میشد كه «و اوحی ربک الى النحل ان اتخذی من الجبال بیوتاً و من الشّجر و ممایعرشون. ثم کلی من کلّ الثمرات فاسلکی سبل ربک.» حقایق را میمکیدند و عسل ناب را به تشنگان حقیقت میدادند که «فیه شفاء للناس». امروز هم همین است.
امروز هم طلاب. فضلا و مبلغین جوان، با بهره گیری از تجربههای اساتید و بزرگان این فنون، کوله بار خود شان را محکم کنند و به امید خدا، برای خدا، در راه خدا و با قصد قربت، بروند و این حقایق را در همه جای کشور، در اقطار این کشور، در اقطار عالم، با زبان مناسب بیان کنند. (73/2/17)
3. خرافه قمهزنی:
قمه زدن هم از کارهای خلاف است. میدانم عدهای خواهند گفت: «حق این بود که فلانی اسم قمه را نمیآورد.» خواهند گفت: «شما به قمه زدن چه کار داشتید؟ عدهای میزنند؛ بگذارید بزنند!» نه؛ نمیشود در مقابل این کار غلط سکوت کرد.اگر به گونهای که طی چهار پنج سال اخیر بعد از جنگ، قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم میکنند، در زمان حیات مبارک امام رضوان الله علیه ترویج میکردند، قطعاً ایشان در مقابل این قضیه میایستادند. کار غلطی است که عدهای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را میکنند که چه بشود؟! کجای این حرکت، عزاداری است؟
البته، دست بر سر زدن، به نوعی نشانه عزاداری است. شما بارها دیده اید، کسانی که مصیبتی برایشان پیش میآید، بر سر و سینه خود میکوبند. این نشانه عزاداری معمولی است. اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردی به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و از سر خود خون جاری کند؟! کجای این کار، عزاداری است؟! قمه زدن، سنتی جعلی است.
از اموری است که مربوط به دین نیست و بلا شک، خدا هم از انجام آن راضی نیست. من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم این مطلب- قمه زدن- را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم.
اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلب از او ناراضی ام. این را من جداً عرض میکنم. یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع میشدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه زنی میکردند و کارشان، تظاهر- به این معنا که امروز هست- نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت؛ چرا که در دایره محدودی انجام میشد.
اما یک وقت بناست که چند هزار نفر، ناگهان در خیابانی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد کنند. این کار، قطعاً خلاف است. امام حسین علیه السلام، به این معنا راضی نیست. من نمیدانم کدام سلیقههایی و از کجا این بدعتهای عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما میکنند؟ (73/3/17)
ب. با خرافهگرایی در زیارت معصومین (علیهم السلام):
اخیراً یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوس دیگر هم در باب زیارت درست کردهاند! بدین ترتیب که وقتی میخواهند قبور مطهر ائمه (علیهم السلام) را زیارت کنند، از در صحن که وارد میشوند، روی زمین میخوابند و سینه خیز خود را به حرم میرسانند!شما میدانید که قبر مطهر پیغمبر صلواه الله علیه و قبور مطهر امام حسین، امام صادق، موسی بن جعفر، امام رضا و بقیه ائمه (علیهم السلام) را همه مردم، ایضاً علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران، زیارت میکردند. آیا هرگز شنیده اید که یک نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما، وقتی میخواستند زیارت کنند، خود را از در صحن، به طور سینه خیز به حرم برسانند؟! اگر این کار، مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب مینمود، بزرگان ما به انجامش مبادرت میکردند. اما نکردند.
حتی نقل شد که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه، آن عالم بزرگ و مجتهد قوی و عمیق و روشنفکر، عتبه بوسی را با این که شاید مستحب باشد، منع میکرد. احتمالاً استحباب بوسیدن عتبه، در روایت وارد شده است. در کتب دعا که هست.
به ذهنم این است که برای عتبه بوسی، روایت هم وجود دارد. با اینکه این کار مستحب است، ایشان میگفتند: «انجامش ندهید، تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده میکنیم؛ و علیه شیعه، تشنیعی درست نکنند.»
اما امروز، وقتی عدهای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه الصلاه والسلام میشوند، خود را به زمین میاندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز میپیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستی است؟ نه؛ این کار، غلط است. اصلاً اهانت به دین و زیارت است. چه کسی چنین بدعتهایی را بین مردم رواج میدهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد؟! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید. (73/3/17)
بخش پنجم: آثار مخرب خرافهگرایی
الف. خرافهگرایی و ترویج سنتهای غلط:
در دوران حاکمیت اسلام، وجود خرافات و زواید اسلام قابل قبول نیست، بنابراین برادران عرب، بختیاری و لر هر کدام باید عادات و روشهای غلط گذشته را در مورد زنان کنار بگذارند تا خواهران ما در خوزستان بتوانند در میدانهای اجتماعی وارد شوند و تحصیل علم و معرفت کنند. (1375/12/18)ب. خرافهگرایی و ترویج اسلام آمریکایی:
اسلام آمریکایی، اسلام متحجرانه و آمیخته به خرافات و یا اسلام تطبیق داده شده با اصول آمریکایی و مورد نظر غربیها است ور امت اسلامی تنها با تمسک به اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)، که اسلام توحید و وحدت مسلمانان و اسلام ایستادگی در مقابل مستکبران است، آیندهای روشن و درخشان خواهد داشت. (1382/2/29)ج. خرافهگرایی و سد راه سازندگی جامعه:
با تنبلی، بی حالتی، اظهار ذلت، ضعف و ناتوانی و پایبندی به خرافات و بی اعتنایی به ارزشهای والای اسلامی نمیتوان یک کشور را بر طبق خواسته خداوند و فرهنگ قرآنی تجدید بنا کرد ولی خدا را شکرگزاریم که امکانات فراوان طبیعی، زمینهای حاصل خیز، آب و هوای مناسب، استعدادهای انسانی و طبیعی و هدایت صحیح مسؤولان، این امکان را فراهم کرده است که ملت ایران بتواند عقب افتادگیهای ناشی از دوران سیاه حاکمیت ستمشاهی بر این کشور را جبران کند و این همه در خور تمجید و ستایش در طول تاریخ است. (1375/12/19)د. خرافهگرایی و جدال با دین استدلالی:
هر ذهن سالم صحیح و اهل فهم و استدلال که در مقابل منطق اسلام قرار گیرد، تسلیم و خاضع میشود و امروز با وجود مخالفتها و مبارزاتی که با هر وسیله ممکن، علیه اسلام ناب در جریان است، دین مبین اسلام به سبب اتکای آن به منطق و استدلال، در آمریکا، اروپا، آفریقا و شرق دور، رو به توسعه و گسترش است. بنابراین اسلام در بطن خود، عقاید و احکامی دارد که هر انسان سلیم الطبعی را جذب و به خود معتقد میکند.هر جا که خرافات به نام دین به میان بیاید، دین خالص، بدنام خواهد شد و کسانی که خرافات را به نام اسلام بیان کنند، بزرگترین دشمنی را با دین خدا ابراز کردهاند و بر همین اساس، علما و متفکرین دینی و عشاق گسترش دین مبین اسلام، باید توجه کنند که اسلام و مكتب اهل بیت علیهم السلام، همیشه با منطق و استدلال همراه است. (76/1/10)
ه. خرافهگرایی و طغیان سیاسی جهان:
جهل، عادات زشت، خلقیات بد، فتنههای میان جوامع مختلف، ظلم و طغیان و نیز خرافات حاکم بر اذهان بشر که موجب انحراف انسانها از راه مستقیم میشود، ظلماتی هستند که اسلام و پیام بعثت انسانها را از همه این ظلمات خارج و به نوری که در مقابل آن است، هدایت و دلالت میکند و این همان مفهومی است که در آیات متعدد قرآن کریم به عنوان تحول در زندگی انسانها از لحاظ فردی و اجتماعی و هدف گیری مورد تأکید قرار گرفته است.گرفتاریهای امروز بشر و طغیانهای سیاسی جهان به ریشههای اخلاقی و نیز جهالت تودههای مردم مربوط میشود و این چیزی است که تنها اسلام قادر به برطرف کردن آن است. (1376/3/7)
و. خرافهگرایی و گرفتاری ملت اسلام:
اسلام به ملتها استقلال و آزادی میدهد: هم آزادی در محیط زندگی خودشان- آزادی از قدرتهای دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریها و هم آزادی از کمند قدرت اقتصادی و فشار سیاسی استکبار، اسلام به ملتها رفاه و پیشرفت اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی هم میدهد.آن پیشرفت اقتصادی که فاصله بین طبقات مردم را زیاد کند، مورد نظر اسلام نیست. آن نسخه اقتصادی که امروز کشورهای غربی برای مردم دنیا میپیچند و ارائه میدهند که طبقاتی را مرفه میکند و رونق اقتصادی را بالا میبرد و به قیمت ضعیف شدن و فقیر شدن و زیر فشار قرار گرفتن طبقاتی از جامعه تمام میشود؛ این را اسلام نمیپسندد. رفاه اقتصادی همراه با عدالت، همراه با روح مواسات و همراه با روح برادری، باز در سایه اسلام به دست میآید.
امروز گرفتاریهای ملتهای مسلمان در دنیا چیست؟ وجود قدرتهای مسیطر و مستکبری است که از آن سوی دنیا بر ملتهای مسلمان حکم میرانند؛ در زندگی آنها دخالت میکنند؛ آنها را در فقر و ضعف و اختلاف نگه میدارند؛ از ثروتهای آنها به شکل نامشروعی استفاده میکنند.
نداشتن استقلال، نداشتن آزادی، نداشتن حیثیت انسانی، عقب ماندگی علمی و عقب ماندگی در شؤون زندگی، از دیگر گرفتاریهای ملتهای مسلمان است. همه این گرفتاریها به برکت بازگشت به اسلام، به برکت عمل به اسلام، به برکت حاکمیت اسلام برطرف میشود. (1378/3/12)
ادعاهای شرم آور
البته مثل همه حقایقی که در برهههای مختلفی از زمان ملعبه دست سودجویان میشود، این حقیقت هم گاهی ملعبه دست سودجویان میشود. این کسانی که ادعاهای خلاف واقع میکنند ادعای رویت، ادعای تشرف، حتی به صورت کاملاً خرافی، ادعای اقتدای به آن حضرت در نماز که حقیقت ادعاهای شرم آوری است، اینها همان پیرایههای باطلی است که این حقیقت روشن را در چشم و دل انسانهای پاک نهاد ممکن است مشوب کند. نباید گذاشت. همه آحاد مردم توجه داشته باشند این ادعاهای اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار، هیچ کدام قابل تصدیق نیست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسانهای باارزشی که یک لحظه عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماهها و سالهای عمر امثال ما، چنین ادعاهایی نکردند. ممکن است یک انسان سعادتمندی، چشمش، دلش، این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانی اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان داری نیستند. این کسانی که دکان داری میکنند به این وسیله، انسان میتواند به طور قطع و یقین بگوید اینها دروغگو هستند؛ مفتری هستند. این عقیده روشن و تابناک را بایستی از این آفت اعتقادی دور نگه داشت. (87/5/28)بخش ششم: خرافهزدایی در طول تاریخ شیعه
الف. متکلمین و خرافهزدایی:
دین، منطقی است. اسلام، منطقی است و منطقی ترین بخش اسلام، تفسیری است که شیعه از اسلام دارد؛ تفسیری قوی، متکلمین شیعه، هر یک در زمان خود، مثل خورشید تابناکی میدرخشیدند و کسی نمیتوانست به آنها بگوید «شما منطقتان ضعیف است.»این متکلمین، چه از زمان ائمه علیهم السلام- مثل «مؤمن طاق» و «هشام بن حکم»- چه بعد از ائمه، علیهم السلام- مثل «بنی نوبخت» و «شیخ مفید»- و چه در زمانهای بعد- مثل مرحوم «علامه حلی»- فراوان بودهاند. ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید درباره مباحث مربوط به شیعه، چه کتب استدلالی قویای نوشته شده است! کتابهای مرحوم «شرف الدین» و نیز «الغدیر» مرحوم «علامه امینی» در زمان ما، سرتا پا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است. تشیع این است یا مطالب و موضوعاتی که نه فقط استدلال ندارد، بلکه «اشبه شی ء بالخرافه» است؟! چرا اینها را وارد میکنند؟! (1373/3/17)
ب. روش علمای سلف در مبارزه با خرافهگرایی:
در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل اسلام ناب باید با خرافه مبارزه کرد. روز به روز کسانی دارند خرافات جدیدی وارد جامعه ما میکنند. مبارزه با خرافه را جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده است.مرحوم آقا جمال خوانساری، محشی شرح لمعه، عالم بزرگ، پسر مرحوم آقا حسین خوانساری که از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند، 300 سال پیش برای اینکه خرافات را برملا کند کتاب کلثوم ننه را نوشت. الان هست. اخیراً چاپ شده است. با زبان طنز معروفترین خرافات زمان خویش را در آورده و به زبان فتوای فقهای زنان میگوید: زنان پنج فقیه بزرگ دارند. یکی کلثوم ننه است، یکی بی بی شاه زینب است، یکی دده بزم آرا است، از قول اینها نقل میکند در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست در باب طهارت و نجاست، در باب انواع و اقسام چیزها، یعنی عالم دینی میپردازد به این چیزها. (1385/7/18)
ج. امام خمینی (رحمة الله علیه) و خرافهزدایی از فرهنگ اسلامی:
این خطر بزرگی است که در عالم دین و معارف دینی، مرزداران عقیده باید متوجهش باشند. عرض کردم: عدهای وقتی این حرف را بشنوند، مطمئناً از روی دلسوزی خواهند گفت «خوب بود فلانی این حرف را امروز نمیزد.» نه؛ من بایستی این حرف را میزدم. من باید این حرف را بزنم. بنده مسؤولیتم بیشتر از دیگران است. البته آقایان هم باید این حرف را بزنند. شما آقایان هم باید بگویید.امام بزرگوار، خط شکنی بود که هرجا انحرافی در نکتهای مشاهده میکرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه ای، بیان میفرمود. اگر این بدعتها و خلافها در زمان آن بزرگوار میبود یا به این رواج میرسید، بلاشک میگفت. البته عدهای هم که به این مسائل دل بستهاند، متاذی خواهند شد که چرا فلانی به موضوع مورد علاقه ما این طور بی محبتی کرد و با این لحن از آن یاد نمود. آنها هم البته، اغلب، مردمان مؤمن و صادق و بی غرضی هستند؛ اما اشتباه میکنند.
وظیفه بزرگی که آقایان روحانیون و علما، در هر بخشی و هرجا که هستید، باید برعهده داشته باشید، همانهاست که عرض شد. مجلس عزای حسین علیه الصلاه والسلام، مجلسی است که باید منشأ معرفت باشد. امیدواریم که خداوند متعال، شما را موفق بدارد. آنچه را که موجب رضای پروردگار است، با قدرت، با شجاعت، با تلاش و با جد و جهد، پیگیری و بیان کنید و ان شاء الله وظیفه خودتان را به انجام برسانید. (1373/3/17)
د. نقش ممتاز حوزههای علمیه شیعه در خرافهزدایی:
روحانیت آگاه و اصیل باید برمبنای سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و روش علمای اسلام با اینگونه خرافات خطرناک؛ شجاعانه و بدون ملاحظه مقابله کند. شیعه با آزاد فکری و تکیه بر عقل و منطق و استدلال رشد کرده است و باید قدر این ویژگی را دانست و آن را دنبال کرد. (1385/8/17)یکی از مسائل مهم کنونی جلوگیری از آمیخته شدن معارف دین با خرافه است که علما و برجستگان باید با تبیین صحیح معارف اهل بیت علیهم السلام، مانع از رسوخ مسائل خرافی شوند. (86/5/28)
تقویت ارتباط با مردم، افزایش قدرت فهم و تحلیل سیاسی، حفظ قداست روحانیت، سلامت مالی و اخلاقی، ذی طلبگی، افزایش مهارتهای دینی برای پیروزی در میدان پیکار جهانی اندیشهها و مبارزه شجاعانه با خرافات از جمله وظایفی است که عمل به آنها موجب حفظ جایگاه بی نظیر روحانیت و استمرار ویژگیهای تاریخی آن خواهد شد. (1385/8/17)
علمای سلف دستشان بسته بود و نمیتوانستند بگویند «این کار، غلط و خلاف است.» امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه اسلام است. نباید کاری کنیم که آحاد جامعه اسلامی برتر، یعنی جامعه محب اهل بیت (علیهم السلام) که به نام مقدس ولی عصر ارواحنافداه، به نام حسین بن علی (علیه السلام) و به نام امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی شوند. (1373/3/17)
ه. نقش وعاظ و عزاداران در خرافهزدایی:
واقعه کربلا در روز عاشورا یک فصل عظیم از تاریخ ماست و مایه اصلی حرکت و نهضت اسلامی در جهت تفکرات صحیح اسلامی محسوب میشود. تفکر انقلابی ما مستند به حادثه عاشورا بود که سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و اینگونه مردم را وارد میدان جهاد و مبارزه فی سبیل الله کرد.فضلا، گویندگان و خطبا باید حقایق مربوط به حادثه عظیم عاشورا که پایه اصلی انقلاب ماست بصورتی پیراسته از خرافات و اضافات برای مردم بیان کنند. (1370/4/20)
همه عزاداران از جمله گویندگان، وعاظ و مداحان باید مراقب باشند که شأن و جایگاه این حقیقت عزیز را حفظ کنند و مبادا برخی خرافهها یا کارهای غیرمعقول موجب ضایع شدن عزاداری امام حسین (علیه السلام) شود.
مجالس امام حسین (علیه السلام) باید مجالس ضد ظلم، ضد سلطه و ضد یزیدها، شمرها و ابن زیادهای زمان حاضر باشد. جهت گیری در عزاداریهای امام حسین باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهی بخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بی تفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین (علیه السلام) است.
جنبه عاطفی عزاداری امام حسین را تأثیرگذار بر عواطف و احساسات مردم، جنبه عمقی و معنوی آن را موجب آگاهی بخشی به صاحبان فکر و بصیرت است و امام حسین (علیه السلام) مظهر بصیرت و استقامت بودند.(1386/10/19)
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهایی از فرقههای نوپدید و عرفانهای دروغین)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.