پیوند نه چندان موفق علم و صنعت (1)

در نخستین بخش از گزارش سمپوزیوم بین‌المللی آموزش فنی و حرفه‌ای دیدم که علت اصلی عقب‌ماندگی صنعت، کمبود نیروی انسانی کاردان و متخصص است. علت اصلی ناکامی برنامه‌های آموزش فنی و حرفه‌ای ـ و به
شنبه، 11 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پیوند نه چندان موفق علم و صنعت (1)
پیوند نه چندان موفق علم و صنعت - 1

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

در نخستین بخش از گزارش سمپوزیوم بین‌المللی آموزش فنی و حرفه‌ای دیدم که علت اصلی عقب‌ماندگی صنعت، کمبود نیروی انسانی کاردان و متخصص است. علت اصلی ناکامی برنامه‌های آموزش فنی و حرفه‌ای ـ و به طور کلی نظام آموزشی ـ هم این است که از تربیت نیروی انسانی کاردان و به درد‌بخور برای اشتغال در صنعت و کشاورزی-یعنی قلمرو راستین تولید- ناتوان است. این نکته را نیز گفته‌ایم که علت این ناکامی دوجانبه، نادانی دوجانبه است: صنعت نیاز‌های خود را در زمینة نیروی انسانی به دقت نمی‌شناسد، نظام آموزشی نیز از نیاز‌های صنعت بی‌خبر است. به تعبیری دیگر، دو بخش صنعت و آموزش، برخلاف حکم عقل سلیم، پیوند استراتژیکی باهم ندارند. در دومین بخش از گزارش خود، به ابعاد دیگری از مسئله می‌پردازیم. می‌خواهیم بگوییم که به اعتقاد برخی از کارشناسان، اساسا بنای برخی از آموزش‌های جدید از آغاز و از پایه کج نهاده شده است و در مورد بسیاری از مقوله‌های اساسی آموزش و رابطة آن ‌ها با پیشرفت صنعتی بد‌فهمی ایجاد شده است: مفاهیم علم و صنعت و تکنولوژی به اشتباه با هم درآمیخته شده‌اند؛ تحصیلات مدرسه و دانشگاهی و اخذ مدارک رسمی، با کسب توانایی‌ها و مهارت‌های عملی در قلمرو کار و تولید، یکسان دانسته شده‌ند؛ و پاسخ معما‌ها از کسانی انتظار رفته‌ است که اصلا از صورت مسئله و معما آگاهی ندارند و...
صنایع مدرن و مکانیزه و انبوهی از اختراعات و ابداعات جدید که چهرة زندگی را دگرگون کرده‌بودند. بسیاری از این اختراعات جدید از کشفیات جدید علمی مایه گرفته بودند. جوامع غربی هم خود اصرار داشتند که نسل جدیدی از صنعت‌گران و مهندسان برخاسته از دانش‌گاه‌ها را بر جای صنعت‌گران سنتی دانشگاه‌ندیده بنشانند. مشاهدة این وضع، جای شک باقی نگذاشت که مایة اصلی تحولات صنعتی عظیم اروپا، چیزی جز علم نیست که آن هم فقط از دانشگاه به دست می‌آید. پس بدین نتیجه رسیدیم که تنها راه ممکن برای گذر از نظام صنعتی قدیم به صنایع مدرن، همانا برقراری نظام آموزشی کلاسیک دانشگاهی و فنی است. پس به جاست که نخست ببینیم صنایع مدرن، نظام‌های جدید آموزشی و پیشرفت‌های علمی در اروپا چگونه پدید آمدند و چه ارتباطی با هم داشتند.
صنعت از دل صنعت می‌زاید، نه از علم
در‌واقع چند پدیده را می‌باید جدا از یک‌دیگر مورد بررسی قرار دهیم: 1) انقلاب علمی، 2) انقلاب صنعتی، 3) تغییروتحولات در نظام آموزشی.
این پدیده‌ها البته پیوند‌هایی با هم دارند، روابط علت و معلولی با یک‌دیگر دارند، بر هم‌دیگر تاثیر داشته‌اند اما ظاهرا گاهی در تعبیر و تفسیر این پیوند‌ها بدفهمی به وجود آمده است.
انقلاب علمی در اروپا از عهد رنسانس در قرن پانزدهم آغاز شد، و پس از کشفیات نیوتون در قرن هفدهم سرعت گرفت و در قرن‌های هجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید. تا قرن هجدهم میلادی، در هیچ نقطة جهان، مدرسه، انستیتو یا دانشگاهی برای آموزش فنون و صنایع و رشته‌های گوناگون مهندسی وجود نداشت. پیش از پیدایش این نهاد‌های آموزشی جدید، شیوة آموزش صنعت در اروپا بر پایة نظام استاد ـ شاگردی استوار بود. اندیشة تاسیس هنرستان‌های صنعتی در اروپا، از دو جریان به ظاهر مستقل نشات می‌گیرد: یکی آن جریان فکری است که از سوی اندیشمندانی چون فرانسیس بیکن، دکارت، جان لاک، روسو، و دیدرو ارائه شده بود. این جریان فکری، در فاصلة قرون شانزدهم تا ‌هجدهم، ضرورت یک نظام آموزشی عمومی ـ و به ویژه مدارسی جهت آموزش صنایع و فنون ـ را تبلیغ می‌کرد.
عامل دیگری که موجب تاسیس نهاد‌هایی برای آموزش فنون و صنایع و رشته‌های گوناگون مهندسی شد، وقوع انقلاب صنعتی در قرن هجدهم بود. استفادة گسترده از علوم شیمی، فیزیک و ریاضی در بهبود محصولات صنعتی و اختراعات جدید، ایجاب می‌کرد که در کنارآموزش سنتی فنون و صنایع، هنرستان‌هایی هم بنیاد گردد تا در آن‌ها هنرجو با اصول علمی،که کم کم در صنایع مدرن به کار گرفته می‌شد، آشنا شود. د رنتیجه، در قرون هجدهم و نوزدهم، در قارة اروپا، به تدریج هنرستان‌ها، انستیتوها و دانشگاه‌های فنی و مهندسی تاسیس شد. آلمان در تاسیس هنرستان‌های صنعتی برای آموزش شاغلان در صنایع خود پیش‌گام بود، اما در این‌جا به یک نکتة اساسی و بسیار مهم بایستی اشاره کنیم: صنعت مدرن در اروپا، از دل خود صنعت برخاسته و علم تنها به آن یاری رسانده است. انقلاب علمی در اروپا، در توفیق انقلاب صنعتی انگلستان در قرن هجدهم و نشر آن در سایر کشور‌های اروپایی در قرن نوزدهم، بی شک هیچ نقش محسوسی نداشته است. مثال‌هایی بزنیم:
در قرن هفدهم نیوتون قوانین اساسی مکانیک و گرانش را به‌دست آورد و آنالیز وارد ریاضیات شد. هوک و یانگ با کار‌های خود نظریة کش‌سانی (الاستیسیته) را بنیاد نهادند. دانشکدة فنی پاریس از اواسط قرن هجدهم کار خود را آغاز کرد. اما این‌ها هیچ کدام نقشی در پیدایش اختراع بزرگی چون ماشین بخار در سال 1712 نداشت. این ماشین را آهنگری به نام تامس نیوکامن ساخت.
جان برنال در کتاب خود به نام علم در تاریخ می‌نویسد: "این حقیقت که نیوکامن تحصیلات علمی نداشت، در سال 1824 مایکل هام را واداشت تا به رد نظری که ماشین بخار را "یکی از باشکوه‌ترین هدایای علم به بشریت" می‌دانست، بپردازد. به گفتة مایکل هام "هر ماشین یا مکانیسمی که دست نظریه پردازان علمی، هرقدر هم اندک، در آن دخالت کند، بی‌فایده است، ماشین را صنعتگران و کارگران فنی ـ آری فقط هم‌آنان ـ پدید آوردند و در اصلاح و تکمیلش کوشیدند."
این دو نظریة‌ افراطی در باب نقش علم در پیدایش ماشین بخار در واقع چندان هم مانعه الجمع نیست. مسئلة ‌تخلیة هوا و ایجاد خلاء، مشکل به ذهن یک کارگر فنی می‌رسید و دست کم کارگر قبل از دانشمندان آن را درنمی‌یافت. از سوی دیگر، هیچ دانشمندی قدرت حل مسائل و رفع مشکلات ساختن یک ماشین واقعی را نداشت و نمی‌توانست هم داشته باشد. و این مشکلات نیز البته دست کمی از مسائل علمی نداشتند. وقایع آینده به خوبی نشان داد که در تکمیل ماشین‌ها، ترکیب مداوم اندیشة علمی و کار تجربی لازم بوده است. در تبحر و استادی نیوکامن همین بس که بگوییم ماشین بخار او تا ‌هفتاد سال بعد اصلاح و تغییر اساسی نیافت، و حتی برخی از ماشین‌های او تا صد سال بعد بی وقفه کار کردند."
در پیدایش و گسترش صنایع فولاد، خانوادة داربی نقش مهمی داشتند. و اینان نه دانشگاه دیده بودند و نه دانشمند بودند، بلکه به کار ریخته‌گری اشتغال داشتند. اما در فاصلة سه نسل تولید فولاد را به ده‌ها برابر رساندند.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.