مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
این دستگاه انرژی ذراتی را که ما میتوانیم مطالعه کنیم، با ضریب 10 افزایش میدهد. در این صورت، هر بار که شما این آزمایش را انجام بدهید دنیای جدیدی از پدیدههای فیزیکی را مشاهده خواهید کرد. درست مثل اخترشناسی که در یک طول موج جدید (یا با نوعی نور جدید) به آسمان نگاه کند، یا متخصص فیزیک حالت جامد که دمای اجسام را با ضریب 10 کاهش دهد. در این حوزه نیز هر بار دنیای کاملا جدیدی کشف خواهیم کرد. ابر برخورددهنده یک ماشین واقعا اساسی است. سوالهای خاصی وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود. اما تجربة عمومی ما حاکی از این است که پرسشهایی که از وجود آنها آگاهید و میخواهید به آنها پاسخ بدهید، مهمترین پرسشها نیستند. مهمترین پرسشها آنهایی هستند که ما اصلا هیچ تصوری از آنها نداریم. این پرسشها دنیای جدیدی را به روی ما میگشایند. اینها پرسشهای نیستند که کارایی فعالیت ما را اصلاح کنند، بلکه پرسشهایی هستند که امکان انجام این فعالیت را فراهم میکنند. اگر بخواهید قوانین زیربنایی فیزیک را کشف کنید باید از این راه پیش بروید. من نمیگویم که در فیزیک تمامی چیزها در انتظار ابر برخورد دهنده هستند. کارهای زیادی را میتوان بدون کمک ابر برخورددهنده انجام داد. اما بعضی پرسشها هست که بدون این ماشین نمیتوان بهآنها پاسخ داد. در جامعة متخصصان فیزیک ذرات بنیادی آمریکا هیچ تردیدی در مورد اهمیت این شتاب دهنده وجود ندارد.
برای شهروندی که از سنگینی مالیات مینالد چه توضیحی دارید؟ چرا شما میخواهید هزار میلیون دلار را صرف این بکنید که ببینید در اولین یک صدم ثانیة تشکیل عالم چه گذشته است؟ یا عالم در حال انبساط است یا نیست؟
خیلی چیزها در جامعة ما مصرف میشود، بدون اینکه هیچ ضرورتی داشته باشد. اما همین چیزهای غیرضروری به زندگی ما نشاط میبخشند. به نظر من قضیة کشف رویدادهای اولین یک صدم ثانیه هم یکی از آنهاست. وانگهی بدون دست یازیدن به طیف گستردهای که از کارهای علمی، از بنیادیترین علوم گرفته تا کاربردیترین آنها، نمیتوانید تکنولوژی سالمی داشته باشید. شرکا و رقبای تجاری ما هم به همین نتیجه رسیدهاند. ما معتقدیم که علوم پایه بستری است که تکنولوژی بر روی آن ساخته میشود. بدون پایه هیچ بنایی نمیتواند استوار بماند.
من میتوانم کاربردهای علمی ابر برخورد دهنده را برشمارم، اما نمیخواهم آنها را دستمایهای برای توجیه گفتههایم قرار بدهم و از این کار هم بدم میآید. به نظر من این کار از ارزش معنوی موضوع میکاهد.
ارزش معنوی؟
بلی، چهطور مگه؟ ما داریم کشف میکنیم که این عالم چگونه عالمی است و چه قواعدی بر آن حاکم است. این کار کاملاً رضایتبخش است، نه تنها برای فیزیکدانان، که از لحاظ حرفهای با این قواعد سروکار دارند، بلکه برای عموم مردم.
ظاهرا شما به کشف دنیاهای جدیدی نزدیک شدهاید، نه دنیاهای جدیدی در یکی از قارههای زمین، بلکه دنیای جدیدی در کیهان، خارج از زمین. آیا این همان چیزی نیست که به دنبالش میگردید؟
ما امیدواریم که نه دربارة دنیاهای جدید، بلکه دربارة همین دنیای خودمان مطالب بیشتری فرا بگیریم. این درست است که ما در آزمایشگاه برای خود دنیای جدیدی میسازیم، ذراتی را میآفرینیم که هرگز، دست کم از اولین یک میلیونام ثانیه بعد از خلقت تا کنون، در هیچ جای دیگری وجود نداشتهاند. ما این کار را به این دلیل انجام میدهیم که به پرسشهای انتهایی زنجیرة "چرا" ها پاسخ دهیم. چرا دنیا این چنین است که مینماید؟ ما میکوشیم همین جهان را تبیین کنیم. ما در آزمایشگاه شرایط کاملا مصنوعی ایجاد میکنیم، نه به این دلیل که از برخورد ذرات لذت میبریم، یا به خاطر کشف چند ذرة عجیب و غریب مدال طلا بگیریم، بلکه به این دلیل که میخواهیم به آخرین "چرا" در زنجیرة "چرا" ها پاسخ بگوییم.
و آخرین "چرا" عبارت است از...
هنوز به آخرین چرا نرسیدهایم. من نباید میگفتم آخرین "چرا" بلکه باید میگفتم به تازهترین "چرا" ، یا "چرا"یی که هماکنون مطرح است. گاهی از خود میپرسیم که رسیدن به پایان راه، رسیدن به قوانین نهایی طبیعت چگونه خواهد بود؟ و گاهی این فکر را نظریة همه چیز مینامیم. بعضی این فکر را علیالاصول ناممکن میدانند و بعضی ممکن، اما قبل از اینکه به آنجا برسیم جیبهایمان خالی خواهد شد، و به دلیل نداشتن قدرت مالی به جواب نخواهیم رسید. بعضی فکر میکنند که نوع انسان آنقدر باهوش نیست که به این سوال پاسخ بدهد، درست همانگونه که نوع سگ نمیتواند قوانین نیوتون را بفهمد. شاید سطح هوش ما آنقدر نباشد که بتوانیم از مرز مشخصی بگذریم. راه دیگر آن است که به معنای واقعی از آن مرز مشخص بگذریم و به انتهای زنجیرة "چرا" ها برسیم و چند اصل ساده را که بر همه چیز حاکم است کشف کنیم.
اما با این کار تمامی مسائل علوم حل نمیشود، علم برای همیشه به پیش میرود. من روی نکتة اخیر تاکید میکنم، زیرا نمیخواهم کسی فکر کند که معتقدم فیزیک ذرات بنیادی همة فیزیک است. در هر سطحی از طبیعت مسائل جدیدی مطرح است، زیرا در هر سطحی چیزهای جدیدی جلب توجه میکند. وقتی با موجود انسان سروکار دارید مسائلی چون شخصیت و زیستشناسی مورد نظر شماست، و این مسائل در سطح اتمی و مولکولی مطرح نیست. بنابراین، این مسائل را نمیتوان برحسب اتم و مولکول بررسی کرد. اما با وجود این، این سوال که "چرا مغز انسان چنین کارکرد عالیای دارد؟" را میتوان تا سطح الکتریسیته و شیمی و از آنهم پایینتر تا سطح فیزیک ذرات بنیادی دنبال کرد.
اما در بررسی این ذرات، که فقط میتوان آنها را تصور کرد، از کجا معلوم که شما در اشتباه نیستید؟
با آزمایش. این پاسخ در بلندمدت، پاسخ درست است. اما در کوتاهمدت، غالبا مسئله به این سادگیها نیست. گاهی فقط به این دلیل که همه چیز بههم میخورد شما احساس میکنید که حق با شماست. گاهی، همانطور که در مورد "نظریة نسبیت خاص" اینشتین اتفاق افتاد، تجربه نظریه را رد میکند، و تا زمانی که آزمایشگران صحت نظریه را اثبات نکنند، تردیدهایی دربارة نظریه وجود دارد. سر آرتور ادینگتون، نظریهپرداز انگلیسی، 50 سال پیش گفت هیچ آزمایشی را قبول ندارد مگر اینکه نظریه را تایید کند. اما در نهایت، بدون توجه به اینکه نظریه چهقدر زیباست، اگر نتایج آزمایشگاهی در آزمایشگاههای مختلف غلط بودن نظریه را نشان بدهند، ناچارید آن را کنار بگذارید.