نویسنده: علی شیرازی
«فضّهی نوبیّه» در یكی از جنگها به اسارت ارتش اسلام در آمد و پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وی را به خدمتگزاری فاطمه (سلام الله علیه) مأمور كرد. (1)
وی در جایگاه رفیعی از ایمان و تقوا قرار داشت و در نطق و خطابه، زبر دست بود. زهد و پرهیزگاری او، داستان كم نظیری دارد.
عشق و ارادت او به خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بخصوص حضرت فاطمه (سلام الله علیه)، ماجرایی است كه كمتر میتوان آن را توصیف كرد.
او در مدت بیست سال از زندگی خود، حتی گفتگو و مكالمات عرفی خود را با آیات «قرآن كریم» به دیگران میفهماند. (2)
عبدالله مبارك میگوید: در سفر حج از كاروان عقب افتادم. در بیابان به زنی برخوردم، پرسیدم: كیستی؟
گفت: «و قُل سلامُ فسوَف یَعلمون» (3)؛ بگو سلام، كه به زودی میدانید.
بر او سلام كردم و گفتم: در این جا چه كار میكنی؟
گفت: «من یهدِالله فماله من مضلِّ» (4)؛ هر كه را خدا هدایت كند، گمراه كنندهای برایش نیست.
گفتم: جنّی یا انسان؟
گفت: «یا یَنی آدمَ خُذوا زینتَكُم»؛ (5) ای فرزندان آدم، زینتهای خود را برگیرید.
گفتم: از كجا میآیی؟
گفت: «یُنادوَن من مكانِ بعیدِ» (6)؛ از جایگاهی دور فرا خوانده میشوند.
گفتم: كجا میروی؟
گفت: «و للهِ علی النّاس حِجُّ البیتِ» (7)؛ بر مردم است كه برای خدا «حج» را به جای آورند.
گفتم: غذا میخواهی؟
گفت: «و ما جعَلنا هم جسداً لا یأكُلون الطّعامَ» (8)؛ آنها را مرده قرار ندادیم كه خوراك نخواهند.
به او غذا دادم و گفتم: عجله كن!
گفت: «لا یُكلف اللهُ نفساً الاّ وُسعَها»؛ (9) خداوند هر كسی را به اندازهی قدرتش تكلیف میكند.
گفتم: پشت سر من سوار شو!
گفت: «لَو كان فیهِما آلِهَةُ اِلاّ اللهُ لفَسَدَنَا» (10)؛ اگر درآسمانها و زمین، جز خدای یكتا، خدایانی بودند، دستخوش فساد میشدند.
پیاده شدم و او را سوار كردم.
گفت: «سبحانَ الّذی سخَّر لنا هذا» (11)؛ و پاك و منزه است خدایی كه این را برای من مسخر ساخت.
همین كه به قافله رسیدیم، گفتم: در قافله كسی داری؟
گفت: «یا داودُ إنّا جعَلناك خلیفةَ فی الأرضِ» (12) و «ما محمّد إلاّ رسولُ» (13)؛ «یا یحیی خُذِ الكتابَ» (14)؛ «یا موسی إنّی اَنا اللهُ» (15)
ای داود، تو را در روی زمین خلیفه قرار دادم؛ محمّد جز فرستادهی خدا نیست؛ ای یحیی كتاب را بگیر؛ ای موسی، من خداوند هستم.
فهمیدم در قافله چهار كس دارد. نامهای داود، محمّد، یحیی، و موسی را صدا زدم، دیدم چهار جوان به طرف ما آمدند.
گفتم: اینها چه نسبتی با تو دارند؟
گفت: «المالُ و البنون زینَهُ الحیوةِ الدّنیا» (16) ؛ مال و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند.
همین كه جوانها به ما رسیدند، گفت: «یا أبتِ استأجِره إنّ خیرَ من استأجرتَ القَویُّ الأمینُ»(17)
پدر او را اجیر كن، بهترین كسی كه اجیر میكنی، مرد نیرومند و امین است.
جوانان هدایایی به من دادند، وی نیز گفت: «و اللهُ یُضاعفِ لمن یَشاءُ» (18)؛ خداوند برای هر كه بخواهد زیاد میكند.
هدایای بیشتری به من دادند. از آنها پرسیدم: این زن كیست؟
گفتند: او فضه، كنیز حضرت زهرا (سلام الله علیه) است. بیست سال است كه جز به قرآن تكلم نمیكند. (19)
فضّه همچنین در نهضت امام حسین (علیه السلام) شركت داشت و همراه حضرت زینب (سلام الله علیه) بود و در تمام حوادث، خدمتگزاری راستین و با همّت برای بازماندگان شهدای كربلا به شمار میآمد. (20)
پینوشتها:
1. ریاحین الشریعه، ج2، ص 316.
2. اعلام النساء، ص 597.
3. زخرف (43) آیهی 89.
4. زمر (39) آیهی 37.
5. اعراف (7) آیهی 31.
6. فصلت (41) آیهی 44.
7. آل عمران (3) آیهی 97.
8. انبیاء (21) آیهی 8.
9. بقره (2) آیهی 286.
10. انبیاء (21) آیهی 22.
11. زخرف (43) آیهی 13.
12. ص (38) آیهی 26.
13. آل عمران (3) آیهی 144.
14. مریم (19) آیهی 12.
15. قصص (28) آیهی 12.
16. كهف (18) آیهی 46.
17. قصص (28)، آیهی 26.
18. بقره (2)، آیهی 261.
19. بحارالانوار، ج43، ص 86.
20. بحارالانوار، ج41، ص 273.
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.