آموزش فلسفه به کودکان
نویسنده : دکتر رضا محمدزاده
در این مقاله سعی شده تا خواننده با نظریات نوین آموزش مباحث فلسفی آشنا شود.ایدهها ، روشها و قلمرو سنی که برای آموزش فلسفی تبیین شده ، بحدی جالب توجه است که میتواند راهگشای فعالیتهای آموزشی معلمان و اساتید فلسفه باشد. مطالب این مقاله نقطه آغازی است برای سمتگیری ، یادگیری و یاددهی فلسفه و وارد ساختن منافع حاصل از آن برای رفع مهمترین نیازهای بشری در حیات فکری و اجتماعی وی.
واژگان کلیدی: آموزش فلسفه، آموزش کودکان، فلسفه برای کودکان
اگر بتوان مطالعات معرفتی بشر را بدو بخش ساده و مشکل تقسیم نمود، قطعا مباحث فلسفی در بخش دوم میگنجد؛ چرا که برای انجام مطالعات فلسفی، ذهن باید با مفاهیم انتزاعی درگیر شود و در این درگیری، قابلیتهای فراوانی لازم است. بهمین جهت هنگامی که واژه فلسفه به میان میآید بلافاصله در اذهان ، مفهوم دشواری و ابهام تداعی میشود و در چنین شرایطی سخن گفتن از آموزش مباحث فلسفی برای کودکان و افراد کم سن و سال، عجیب و غیر عملی مینماید و شاید قرار گرفتن عناوین فلسفی در ردیف درسهای دبیرستان هم هنوز برای برخی محل تأمل و سؤال باشد.
اگر از نزاعهای فراوانی که در طول تاریخ میان مخالفان فلسفه و اهل آن بر سر خطا بودن مواضع فلسفی یا مخالفت آنها با آموزههای دینی وجود داشته صرف نظر کنیم، به احتمال فراوان یکی از انگیزههای مخالفت با طرح مباحث فلسفی، دشوار بودن فهم آنها و گمراهی ناشی از نبود ظرفیت مناسب برای پرداختن به آنها برای افراد بالغ و حتی میانسال و کهنسال بوده است. به این ترتیب با پذیرش این سطح از دشواری مطالب، واکنش منفی نسبت به طرح مباحث فلسفی بخصوص برای کودکان، امری خلاف انتظار نیست. اما واقعیت امر چنین نیست و امروزه در تعداد زیادی از کشورهای جهان خلاف این گرایش وجود دارد.
توجه به عملکرد فیلسوفان در گذشته نشان میدهد که ایشان قابلیتهای مشخصی را برای فراگیری فلسفه لازم میدانستند، اما هیچگاه سن خاصی را برای یادگیری مشخص نکرده اند و در عین حال برای مدت 2500 سال آموزش فلسفه برای بچهها توصیه نمیشد ، چرا که آنرا برخوردار از مباحثی مشکل میدانستند. تنها جایگاهی که برای آن قائل بودند محیطهای آکادمیک و دانشگاهی و برخوردار از سطح علمی بالا بود. همچنین فیلسوفان معتقد بودند که قوای ادراکی انسان بتدریج فعلیت یافته و عنصر زمان نقش مهمی در فهم بهتر و یادگیری کاملتر او دارد.در ضمن تا حدود سنی معین، انسان در فهم و یادگیری کمال مییابد و پس از رسیدن به آن حدود، بتدریج این نیرو در وی رو به کاهش میگذارد. البته پیمودن این مسیر در مورد کلیه انسانها همسان نیست و استثناپذیر میباشد.
آنچه امروزه محل توجه متخصصان یادگیری بخصوص در زمینه مفاهیم فلسفی و پرسشهای اساسی میباشد آنستکه همه انسانها دارای خصوصیت فطری اندیشه و تفکرند. اندیشه و تفکر نیاز به آموزش ندارد بلکه بیش از هر چیز نیازمند کسب مهارت است. لذا باید مهارتهای تفکر را در افراد پرورش داد و این پرورش میتواند در سنین بچگی و حتی خردسالی صورت گیرد.
در چند دهه اخیر بسیاری از کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدند که قدرت استدلال بچهها و نیز قوت احکام اخلاقی ایشان باید تقویت گردد. مهمترین بخشهای فلسفه که از این جهت حائز اهمیت فوق العاده ای میباشد عبارتند از اخلاق و منطق. اما سوال اساسی آن بود که آموزش این مباحث چگونه برای بچهها امکان پذیر است. پاسخ این سوال از طرف متولیان امر تعلیم و تربیت ارائه گردید. ایشان هدف خویش را در آن میدانستند که توانایی کودکان را برای استدلال افزایش دهند و برای رسیدن به این هدف تاکید فراوانی بر تقویت عنصر اندیشه و تفکر داشتهاند.
ایشان معتقد بودند که همانطور که به بچههای خویش خواندن و نوشتن را تحت عنوان ادبیات میآموزیم، باید استدلال و داوری صحیح را نیز بخصوص در حوزه سوالات اساسی تحت عنوان "فلسفه" به آنها بیاموزیم.
نکتة جالب آن است که مجریان این پروژه معتقدند که کودکان، بطور طبیعی فیلسوف هستند و تنها لازم است معلم به آنها کمک نموده تا بتوانند افکار عمیق خویش را با زبان خود بیان نمایند. پس آنچه باید به کودکان آموزش داده شود تا سطح و درجه تفکر و معرفت خویش را بالا ببرند، آن است که کلمات و جملات مناسب را در اختیار آنها قرار داد که این کار از طریق گوش دادن دقیق به سخنان آنها و پس دادن ایدههای آنها بخودشان انجام می شود . باید با جهان و عالم کودکان آشنا شد، سپس ماجراهایی از جهان واقع را بشکل داستان برای آنها بیان نمود و سپس ایدهها و حقایق این داستانها را با آنها مورد بحث قرار داد.
در سه دهه اخیر اولین کسانی که بطور رسمی آموزش مهارتهای تفکر فلسفی در مورد کودکان را حتی در مرحله پیش از ورود به دبستان ممکن دانسته و برای تحقق آن، برنامه مشخصی را ارائه کردهاند، متیو لیپمن، یکی از اساتید دانشگاه ایالت مونت کلر در نیوجرسی (در فاصله زمانی 1969 تا 1980) و همکاران وی از جمله خانم آن مارگرت شارپ است. وی و همکارانش در مورد نظریه خویش کتابهای متعددی نگاشتهاند.
لیپمن و همکاران او معتقد بودند که میتوان در کلاسهای درس، دانش آموزان را بگونهای با فلسفه درگیر کرد که با وجود کمی سن، زمینههای فعلیت نیروی خدادادی تفکر فلسفی در آنها با سرعت زیادی رشد یافته و مهارتهای تفکر فلسفی در آنان تحقق یابد. گفته میشود که لیپمن در ارائه برنامه آموزش فلسفه برای کودکان متأثر از شخصیتهایی چون سقراط، جان دیوئی و چارلز پیرس بوده است. (سقراط را مامای افکار میدانند زیرا روش خاص او مبتنی بر گفتگو و بحث بوده و با در انداختن پرسشهای دقیق به دیگران کمک میکردتا فکر خود را بزایند.)
البته برای انجام این پروژه هم به معلمان کارکشته و کارآزموده و هم به متون درسی مناسب نیاز است، بهمین دلیل وی و همکاران او در ارائه طرح فلسفه برای کودکان (که با عنوان: Philosophy for children و علامت اختصاری : p4c شناخته میشود) غیر از کتابهای راهنمای معلمان به تدوین کتابهای مفیدی بعنوان متن درسی برای این نوع کلاسها اقدام نمودند.
گفتنی است که بسیاری از نظریه پردازان پیرامون این پروژه، روش لیپمن را نپذیرفتهاند و معتقدند لازم نیست متن مکتوب مشخصی برای بحث، وجود داشته باشد. آنچه بعنوان متن باید در این آموزشها مورد توجه قرار گیرد، مطالب یا داستانهایی است که معلم آنها را در کلاس نقل می کند و سپس کلاس و گروه یا گروههای تحقیق با طرح مجدد داستان و تمرکز بر بخشهای مهم و سوال برانگیز آن وارد بحث و گفتگو می شوند.
معلمان در اجرای پروژه فلسفه برای کودکان باید بروش معینی عمل کنند، که این روش در کارگاههای آموزشی تعلیم داده میشودو در همین مقاله بصورت کلی به این روش اشاره خواهد شد.
بصورت کلی اهداف مورد نظر در اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بشرح زیر قابل ذکر است:
1- ایجاد انگیزه در کودکان برای جستجوی معانی.
2- ایجاد جایگاهی امن برای تأمل پیرامون مواردی که قبلا مورد تفکر قرار نگرفته است.
3- در انداختن فکر و به چالش طلبیدن افکار دیگران.
4- تحکیم ایدهها و افکاری که در اثر مواجهه با سایر اندیشهها ، استدلالی و منطقی میشود.
5- تمرکز و عطف توجه در شنیدن سخنان دیگران، فکر کردن، بچالش خواندن و انعطاف پذیری در اندیشه.
6- ایجاد روحیه تلاش برای اکتشاف مجموعه افکاری که منجر به استفهام یا طرح مسائل و مشکلات واقعی میشود.
7- بازسازی نظام فلسفی برای آنکه در دسترس دانش آموزان و معلمان قرار گیرد.
8- ایجاد ارتباط فکری با دیگران.
9- پرداختن به تفکر با روشها و سطوح مختلف.
10- فراهم آوردن جایگاهی امن برای بررسی افکار و ایدهها.
11- آموزش احترام به اندیشه دیگران، ارزیابی افکار دیگران و تلاش برای جستجوی دلایل آنها نسبت به اعتقادات، سخنان و رفتار ایشان.
12- توجه دادن دانش آموزان به منابع ذهنی ایشان و ایجاد خودباوری در آنها.
13- تشویق دانش آموزان برای کشف و ساخت اندیشه نو بجای أخذ افکار دیگران و انعکاس آنها.
14- نشان دادن ارزش و اهمیت بحث استدلالی به کودکان برای فهم بهتر و حل اختلاف.
15- تشویق دانش آموزان برای جستجوی سوالات و تلاش برای حل آنها.
16- تأکید بر ارزش بحثهای شفاهی و گفتگو با افراد.
17- آموزش مهارتهای شناختی: از جمله منطق، فرااندیشه(مقصود از این مقوله رساندن دانش آموز به مرحلهای است که بطور ناخودآگاه به فرآیند اندیشه خویش و اصول حاکم بر آن توجه نماید)، مهارتهای اندیشه و تفکر.......
18- ایجاد جرأت و جسارت برای درگیر شدن با سوالات اساسی( Big questions ).
19- تعمق بیشتر نسبت به ایدهها.
20- تأکید بر اینکه به یک نکته میتوان از جهات مختلف نگریست.
امروزه در بیش از پنجاه کشور طرح آموزش برای کودکان اجرا میشود؛ معلمان برای شرکت در این طرح دوره میبینند و موسسات و سازمانهای متعددی در این رابطه شکل گرفته است. با توجه به اهداف فوق، برای معلمان و نهادهای آموزشی متون مناسبی جهت توجیه طرح آموزش فلسفه برای کودکان تدوین شده است و همچنین متون آموزشی مناسبی برای کودکان تدوین گردیده است و حتی برای ایجاد روحیه بحث نقاد و اندیشه خلاق و تأمین زمینههای گفتگوی جمعی به کلاسهای درس اکتفا نمیشود و از امکانات دیگری همچون شبکههای اطلاعاتی و اینترنتی نیز استفاده میشود. همانطور که اشاره گردید در اجرای طرح آموزش فلسفه برای کودکان، متنهای آموزشی از اهمیت خاصی برخوردارند. این متون باید از تنوع و تناسب با سطح فکری دانش آموزان برخوردار بوده و هر بخش از آنها یک نکته کلیدی و اصلی فلسفی داشته باشد.بطوری که در درسهای بعدی همان نکته به شکلی دقیقتر مورد توجه قرار گرفته و در عین حال مطالب جدیدتری نیز اضافه میگردد. به همراه مطالب، مجموعه متنوعی از تمارین و پرسشها مطرح میگردد. سلسله مباحثی که در این کتابها معمولا مورد توجه قرار میگیرد بترتیب عبارتند از:
1- نکات متدیک و آموزش روشها که موجب تقویت و رشد ارتباط، تبیین، مشارکت و تعامل میان کودکان میگردد. مفاهیمی از قبیل ابهام، این همانی، نام، فامیلی، سلیقهها، صدق و کذب در این مرحله مورد توجه قرار میگیرد.
2- توجه به زبان و ابعاد مختلف آن از جمله ساختار گرامری ، معنا ، ابهامهای گفتاری و مفاهیمی از قبیل علیت، فضا، شخص،کلاس.......
3- آشنایی با حوزههای منطقی نه فقط از طریق بررسیهای زبان شناختی بلکه در خلال مطالعات اخلاقی و اجتماعی. در این مرحله دانش آموزان با نحوه استدلال و شرایط حاکم بر یک استدلال مطلوب و ایده آل از قبیل قطعیت، سازگاری، نبود تناقض،.......آشنا میگردند و در نهایت ، اصول مربوط به منطق مادی(نه صوری) را بخوبی فرا میگیرند.
4- توجه و تأکید بر حوزههای خاص فلسفی همچون اخلاق، زیبایی شناسی، متافیزیک و شناخت شناسی (از جمله سوالاتی که معمولا در این گروهها توسط بچهها مطرح میشود میتوان این موارد را ذکر نمود: "ذهن چیست؟"، "حقیقیت چیست؟"، "اشیا چیستند؟"، "نیکی چیست؟"، "عدل چیست؟"، "چه چیزهایی را میتوان فهمید؟"....)
متون آموزشی این پروژه لزوما متنهای مکتوب بر روی اوراق کتاب نیست بلکه برای رسیدن به هدف این پروژه میتوان از منابع تصویری و صوتی(بخصوص برای کودکانی که هنوز توان خواندن و نوشتن را ندارند)، فیلم و مقالات روزنامهها نیز بهره جست. محتوای منبع مورد نظر میتواند بصورت داستانی تنظیم گردد. اما در مواردی (بخصوص با افزایش سن دانش آموز) متن حاوی مباحث فلسفی هم مورد استفاده قرار میگیرد. آنچه در این میان اهمیت بسیار زیادی دارد راهنمای متن آموزشی است که به معلم داده میشود ودر آن خصوصیات متن و کیفیت بهره برداری از آن برای معلمان شرح داده شده است .
بطور خلاصه آنچه در یک کلاس آموزش فلسفه صورت میگیرد (فرآیند برنامه فلسفه برای کودکان) تشکیل یک یا چند گروه تحقیق ( community of inquiry ) است که بعد از تشکیل آن، مراحل زیر صورت میگیرد:
1- تشکیل حلقه دانش آموزی (افراد به شکل دایرهای طوری مینشینند که همه بتوانند براحتی یکدیگر را مشاهده نمایند)
2- هر یک از دانش آموزان بخشی از متن آموزشی را قرائت مینماید.
3- معلم از دانش آموزان نسبت به محتوای متن قرائت شده سوال مینماید که چه نکته جالب یا سوال برانگیزی در آن وجود دارد. دانش آموزان باید تشویق شوند تا نکات خود را بصورت پرسش مطرح کنند. کلیه پرسشهای مطرح شده بهمراه نام سوال کننده بر روی تخته نوشته میشود.
4- سؤالات دسته بندی میشود تا مهمترین و اصلیترین آنها (که با برنامه دوره تطابق بیشتری دارد) از سوالات ساده و نیز سوالاتی که پاسخ به آنها یا بسیار سخت است یا با توجه با شرایط مخاطبین، امکان پذیر نیست جدا شود.
5- آنچه معلم در ارتباط با بحث در مورد پرسشهای گزینش شده انجام میدهد، صرفا نقش ایجاد هماهنگی و خط دهی دارد نه منبع دانش. برخی تکنیکهای سودمند در این مرحله عبارتند از: دادن وقت بیشتر به دانش آموزان جهت تفکر بیشتر، اجتناب از ارائه توضیحات داورمآبانه، معماسازی، کاربرد مدبرانه سؤالاتی که راه را برای حرکتهای اندیشمندانه هموارتر میکند و موجب توجه دانش آموزان به فرااندیشه میشود......
6- دانش آموزان با یکدیگر بحث میکنند و فرآیند مباحثه و مواجهه فکری برای بچهها بتدریج بصورت ملکه در میآید. ایشان کم کم فکر کردن را احساس نموده و خود شروع به اندیشیدن میکنند. نتیجه این نوع کلاسها و مباحثههای کلاسی برانگیختن قابلیتی در کودکان است که امروزه تحت عنوان تفکر انتقادی critical thinking شناخته میشود. در تفکر انتقادی بچهها یاد میگیرند که چگونه افکار و ایدهها را مورد تبیین، بررسی و بحث قرار دهند. با طی مراحل این طرح، دانش آموزان از اندیشهای کارا و پر بصیرت برخوردار میشوند.
فلسفه و تفکر انتقادی میتواند مشخصههای نقادی از قبیل کنجکاوی، حدس، ملاک یابی......را در کنار قابلیتهایی چون استدلال، مفهوم سازی فلسفی، تعبیر، مهارتهای پژوهش..... رشد دهد.
7- در هر گروه تحقیق ، قوانین معینی وضع شده و مورد تبعیت قرار میگیرد. این قوانین معمولا در اولین جلسات درس مورد توافق قرار میگیرد. نمونهای از این قوانین عبارتند از:
وقتی که نوبت سخن دیگران است آرام باش، به سخن دیگران گوش کن، سربه هوا نباش، وقتی نوبت سخن گفتن توست بلند و شمرده سخن بگو..........
از آنجا که تذکرات مستقیم به دانش آموزانی که از قواعد مورد توافق تخطی میکنند ممکن است اثر سویی بر ادامه مشارکت ایشان در فعالیت کلاسی داشته باشد. یکی از کارهای مفیدی که صورت میگیرد استفاده از کلمات جادویی ( Magic words ) است. برای اظهار هر یک از قوانین مورد اشاره به دانش آموزان از یک تک واژه یا حروف اختصاری استفاده میشود. بعنوان مثال؛ هنگامی که سخن دانش آموز واضح نیست و شنونده، مقصود را درک نمیکند از حروف IDUS (مخفف I don’t understand ) استفاده میشود. هنگامی که سخن گوینده بدلیل برخوردار نبودن از شکل مناسب و منطق جا نمیافتد و به نتیجه نمیرسد از واژة Splat استفاده میشود...
این نکته مهم قابل تذکر است که این پروژه بعنوان ابزاری برای آموزش فلسفه و اندیشه فلسفی طراحی شده است و مستقل از سایر عناوین درسی نیز ارائه میگردد. البته از روشهایی که در آن بکار گرفته میشود میتوان در آموزش سایر عناوین درسی بهره برد چنانکه یکی از هدفهای این طرح، تکمیل تربیت دانش آموز محور و ارائه ابزاری مناسب برای رسیدن به نتایج آموزشی مربوط به رشته تحصیلی دانش آموز است.ولی به هیچ عنوان نباید آنرا تنها در خلال سایر درسها قابل اجرا دانست.
همانطور که اشاره شد پروژه فلسفه برای کودکان هم اینک در بیش از پنجاه کشور جهان اجرا میگردد و بتدریج بر این تعداد افزوده میشود. آنچه در این میان اهمیت دارد بومی کردن مباحث و در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی است که در صورت رعایت آنها نتایج کاملتری عائد میگردد. لازم به ذکر است که برخی از متونی که توسط لیپمن تدوین گردید در همه جا مورد استفاده قرار نمیگیرد زیرا یا قدیمی تلقی میشود و یا با بافت اجتماعی و فرهنگی برخی جوامع سازگار تشخیص داده نمیشود و لذا نویسندگان به تدوین متون مناسب با شرایط محیطی و اجتماعی جامعه خویش اقدام کردهاند. به همین دلیل اجرای این پروژه در هر کشوری، مستلزم آنست که دست اندرکاران آموزش در آن کشور،، کلیه منابع تدوین شده در این حیطه را در اختیار کارشناسان و متخصصان قرار داده و ایشان نیز با مطالعه آنها و ملاحظه خصوصیات و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور، نسبت به طراحی پروژه مناسبی برای دستیابی به اهداف آموزش فلسفه برای کودکان اقدام نمایند.
منبع:http://pac.org.ir
/س
واژگان کلیدی: آموزش فلسفه، آموزش کودکان، فلسفه برای کودکان
اگر بتوان مطالعات معرفتی بشر را بدو بخش ساده و مشکل تقسیم نمود، قطعا مباحث فلسفی در بخش دوم میگنجد؛ چرا که برای انجام مطالعات فلسفی، ذهن باید با مفاهیم انتزاعی درگیر شود و در این درگیری، قابلیتهای فراوانی لازم است. بهمین جهت هنگامی که واژه فلسفه به میان میآید بلافاصله در اذهان ، مفهوم دشواری و ابهام تداعی میشود و در چنین شرایطی سخن گفتن از آموزش مباحث فلسفی برای کودکان و افراد کم سن و سال، عجیب و غیر عملی مینماید و شاید قرار گرفتن عناوین فلسفی در ردیف درسهای دبیرستان هم هنوز برای برخی محل تأمل و سؤال باشد.
اگر از نزاعهای فراوانی که در طول تاریخ میان مخالفان فلسفه و اهل آن بر سر خطا بودن مواضع فلسفی یا مخالفت آنها با آموزههای دینی وجود داشته صرف نظر کنیم، به احتمال فراوان یکی از انگیزههای مخالفت با طرح مباحث فلسفی، دشوار بودن فهم آنها و گمراهی ناشی از نبود ظرفیت مناسب برای پرداختن به آنها برای افراد بالغ و حتی میانسال و کهنسال بوده است. به این ترتیب با پذیرش این سطح از دشواری مطالب، واکنش منفی نسبت به طرح مباحث فلسفی بخصوص برای کودکان، امری خلاف انتظار نیست. اما واقعیت امر چنین نیست و امروزه در تعداد زیادی از کشورهای جهان خلاف این گرایش وجود دارد.
توجه به عملکرد فیلسوفان در گذشته نشان میدهد که ایشان قابلیتهای مشخصی را برای فراگیری فلسفه لازم میدانستند، اما هیچگاه سن خاصی را برای یادگیری مشخص نکرده اند و در عین حال برای مدت 2500 سال آموزش فلسفه برای بچهها توصیه نمیشد ، چرا که آنرا برخوردار از مباحثی مشکل میدانستند. تنها جایگاهی که برای آن قائل بودند محیطهای آکادمیک و دانشگاهی و برخوردار از سطح علمی بالا بود. همچنین فیلسوفان معتقد بودند که قوای ادراکی انسان بتدریج فعلیت یافته و عنصر زمان نقش مهمی در فهم بهتر و یادگیری کاملتر او دارد.در ضمن تا حدود سنی معین، انسان در فهم و یادگیری کمال مییابد و پس از رسیدن به آن حدود، بتدریج این نیرو در وی رو به کاهش میگذارد. البته پیمودن این مسیر در مورد کلیه انسانها همسان نیست و استثناپذیر میباشد.
آنچه امروزه محل توجه متخصصان یادگیری بخصوص در زمینه مفاهیم فلسفی و پرسشهای اساسی میباشد آنستکه همه انسانها دارای خصوصیت فطری اندیشه و تفکرند. اندیشه و تفکر نیاز به آموزش ندارد بلکه بیش از هر چیز نیازمند کسب مهارت است. لذا باید مهارتهای تفکر را در افراد پرورش داد و این پرورش میتواند در سنین بچگی و حتی خردسالی صورت گیرد.
در چند دهه اخیر بسیاری از کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدند که قدرت استدلال بچهها و نیز قوت احکام اخلاقی ایشان باید تقویت گردد. مهمترین بخشهای فلسفه که از این جهت حائز اهمیت فوق العاده ای میباشد عبارتند از اخلاق و منطق. اما سوال اساسی آن بود که آموزش این مباحث چگونه برای بچهها امکان پذیر است. پاسخ این سوال از طرف متولیان امر تعلیم و تربیت ارائه گردید. ایشان هدف خویش را در آن میدانستند که توانایی کودکان را برای استدلال افزایش دهند و برای رسیدن به این هدف تاکید فراوانی بر تقویت عنصر اندیشه و تفکر داشتهاند.
ایشان معتقد بودند که همانطور که به بچههای خویش خواندن و نوشتن را تحت عنوان ادبیات میآموزیم، باید استدلال و داوری صحیح را نیز بخصوص در حوزه سوالات اساسی تحت عنوان "فلسفه" به آنها بیاموزیم.
نکتة جالب آن است که مجریان این پروژه معتقدند که کودکان، بطور طبیعی فیلسوف هستند و تنها لازم است معلم به آنها کمک نموده تا بتوانند افکار عمیق خویش را با زبان خود بیان نمایند. پس آنچه باید به کودکان آموزش داده شود تا سطح و درجه تفکر و معرفت خویش را بالا ببرند، آن است که کلمات و جملات مناسب را در اختیار آنها قرار داد که این کار از طریق گوش دادن دقیق به سخنان آنها و پس دادن ایدههای آنها بخودشان انجام می شود . باید با جهان و عالم کودکان آشنا شد، سپس ماجراهایی از جهان واقع را بشکل داستان برای آنها بیان نمود و سپس ایدهها و حقایق این داستانها را با آنها مورد بحث قرار داد.
در سه دهه اخیر اولین کسانی که بطور رسمی آموزش مهارتهای تفکر فلسفی در مورد کودکان را حتی در مرحله پیش از ورود به دبستان ممکن دانسته و برای تحقق آن، برنامه مشخصی را ارائه کردهاند، متیو لیپمن، یکی از اساتید دانشگاه ایالت مونت کلر در نیوجرسی (در فاصله زمانی 1969 تا 1980) و همکاران وی از جمله خانم آن مارگرت شارپ است. وی و همکارانش در مورد نظریه خویش کتابهای متعددی نگاشتهاند.
لیپمن و همکاران او معتقد بودند که میتوان در کلاسهای درس، دانش آموزان را بگونهای با فلسفه درگیر کرد که با وجود کمی سن، زمینههای فعلیت نیروی خدادادی تفکر فلسفی در آنها با سرعت زیادی رشد یافته و مهارتهای تفکر فلسفی در آنان تحقق یابد. گفته میشود که لیپمن در ارائه برنامه آموزش فلسفه برای کودکان متأثر از شخصیتهایی چون سقراط، جان دیوئی و چارلز پیرس بوده است. (سقراط را مامای افکار میدانند زیرا روش خاص او مبتنی بر گفتگو و بحث بوده و با در انداختن پرسشهای دقیق به دیگران کمک میکردتا فکر خود را بزایند.)
البته برای انجام این پروژه هم به معلمان کارکشته و کارآزموده و هم به متون درسی مناسب نیاز است، بهمین دلیل وی و همکاران او در ارائه طرح فلسفه برای کودکان (که با عنوان: Philosophy for children و علامت اختصاری : p4c شناخته میشود) غیر از کتابهای راهنمای معلمان به تدوین کتابهای مفیدی بعنوان متن درسی برای این نوع کلاسها اقدام نمودند.
گفتنی است که بسیاری از نظریه پردازان پیرامون این پروژه، روش لیپمن را نپذیرفتهاند و معتقدند لازم نیست متن مکتوب مشخصی برای بحث، وجود داشته باشد. آنچه بعنوان متن باید در این آموزشها مورد توجه قرار گیرد، مطالب یا داستانهایی است که معلم آنها را در کلاس نقل می کند و سپس کلاس و گروه یا گروههای تحقیق با طرح مجدد داستان و تمرکز بر بخشهای مهم و سوال برانگیز آن وارد بحث و گفتگو می شوند.
معلمان در اجرای پروژه فلسفه برای کودکان باید بروش معینی عمل کنند، که این روش در کارگاههای آموزشی تعلیم داده میشودو در همین مقاله بصورت کلی به این روش اشاره خواهد شد.
بصورت کلی اهداف مورد نظر در اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بشرح زیر قابل ذکر است:
1- ایجاد انگیزه در کودکان برای جستجوی معانی.
2- ایجاد جایگاهی امن برای تأمل پیرامون مواردی که قبلا مورد تفکر قرار نگرفته است.
3- در انداختن فکر و به چالش طلبیدن افکار دیگران.
4- تحکیم ایدهها و افکاری که در اثر مواجهه با سایر اندیشهها ، استدلالی و منطقی میشود.
5- تمرکز و عطف توجه در شنیدن سخنان دیگران، فکر کردن، بچالش خواندن و انعطاف پذیری در اندیشه.
6- ایجاد روحیه تلاش برای اکتشاف مجموعه افکاری که منجر به استفهام یا طرح مسائل و مشکلات واقعی میشود.
7- بازسازی نظام فلسفی برای آنکه در دسترس دانش آموزان و معلمان قرار گیرد.
8- ایجاد ارتباط فکری با دیگران.
9- پرداختن به تفکر با روشها و سطوح مختلف.
10- فراهم آوردن جایگاهی امن برای بررسی افکار و ایدهها.
11- آموزش احترام به اندیشه دیگران، ارزیابی افکار دیگران و تلاش برای جستجوی دلایل آنها نسبت به اعتقادات، سخنان و رفتار ایشان.
12- توجه دادن دانش آموزان به منابع ذهنی ایشان و ایجاد خودباوری در آنها.
13- تشویق دانش آموزان برای کشف و ساخت اندیشه نو بجای أخذ افکار دیگران و انعکاس آنها.
14- نشان دادن ارزش و اهمیت بحث استدلالی به کودکان برای فهم بهتر و حل اختلاف.
15- تشویق دانش آموزان برای جستجوی سوالات و تلاش برای حل آنها.
16- تأکید بر ارزش بحثهای شفاهی و گفتگو با افراد.
17- آموزش مهارتهای شناختی: از جمله منطق، فرااندیشه(مقصود از این مقوله رساندن دانش آموز به مرحلهای است که بطور ناخودآگاه به فرآیند اندیشه خویش و اصول حاکم بر آن توجه نماید)، مهارتهای اندیشه و تفکر.......
18- ایجاد جرأت و جسارت برای درگیر شدن با سوالات اساسی( Big questions ).
19- تعمق بیشتر نسبت به ایدهها.
20- تأکید بر اینکه به یک نکته میتوان از جهات مختلف نگریست.
امروزه در بیش از پنجاه کشور طرح آموزش برای کودکان اجرا میشود؛ معلمان برای شرکت در این طرح دوره میبینند و موسسات و سازمانهای متعددی در این رابطه شکل گرفته است. با توجه به اهداف فوق، برای معلمان و نهادهای آموزشی متون مناسبی جهت توجیه طرح آموزش فلسفه برای کودکان تدوین شده است و همچنین متون آموزشی مناسبی برای کودکان تدوین گردیده است و حتی برای ایجاد روحیه بحث نقاد و اندیشه خلاق و تأمین زمینههای گفتگوی جمعی به کلاسهای درس اکتفا نمیشود و از امکانات دیگری همچون شبکههای اطلاعاتی و اینترنتی نیز استفاده میشود. همانطور که اشاره گردید در اجرای طرح آموزش فلسفه برای کودکان، متنهای آموزشی از اهمیت خاصی برخوردارند. این متون باید از تنوع و تناسب با سطح فکری دانش آموزان برخوردار بوده و هر بخش از آنها یک نکته کلیدی و اصلی فلسفی داشته باشد.بطوری که در درسهای بعدی همان نکته به شکلی دقیقتر مورد توجه قرار گرفته و در عین حال مطالب جدیدتری نیز اضافه میگردد. به همراه مطالب، مجموعه متنوعی از تمارین و پرسشها مطرح میگردد. سلسله مباحثی که در این کتابها معمولا مورد توجه قرار میگیرد بترتیب عبارتند از:
1- نکات متدیک و آموزش روشها که موجب تقویت و رشد ارتباط، تبیین، مشارکت و تعامل میان کودکان میگردد. مفاهیمی از قبیل ابهام، این همانی، نام، فامیلی، سلیقهها، صدق و کذب در این مرحله مورد توجه قرار میگیرد.
2- توجه به زبان و ابعاد مختلف آن از جمله ساختار گرامری ، معنا ، ابهامهای گفتاری و مفاهیمی از قبیل علیت، فضا، شخص،کلاس.......
3- آشنایی با حوزههای منطقی نه فقط از طریق بررسیهای زبان شناختی بلکه در خلال مطالعات اخلاقی و اجتماعی. در این مرحله دانش آموزان با نحوه استدلال و شرایط حاکم بر یک استدلال مطلوب و ایده آل از قبیل قطعیت، سازگاری، نبود تناقض،.......آشنا میگردند و در نهایت ، اصول مربوط به منطق مادی(نه صوری) را بخوبی فرا میگیرند.
4- توجه و تأکید بر حوزههای خاص فلسفی همچون اخلاق، زیبایی شناسی، متافیزیک و شناخت شناسی (از جمله سوالاتی که معمولا در این گروهها توسط بچهها مطرح میشود میتوان این موارد را ذکر نمود: "ذهن چیست؟"، "حقیقیت چیست؟"، "اشیا چیستند؟"، "نیکی چیست؟"، "عدل چیست؟"، "چه چیزهایی را میتوان فهمید؟"....)
متون آموزشی این پروژه لزوما متنهای مکتوب بر روی اوراق کتاب نیست بلکه برای رسیدن به هدف این پروژه میتوان از منابع تصویری و صوتی(بخصوص برای کودکانی که هنوز توان خواندن و نوشتن را ندارند)، فیلم و مقالات روزنامهها نیز بهره جست. محتوای منبع مورد نظر میتواند بصورت داستانی تنظیم گردد. اما در مواردی (بخصوص با افزایش سن دانش آموز) متن حاوی مباحث فلسفی هم مورد استفاده قرار میگیرد. آنچه در این میان اهمیت بسیار زیادی دارد راهنمای متن آموزشی است که به معلم داده میشود ودر آن خصوصیات متن و کیفیت بهره برداری از آن برای معلمان شرح داده شده است .
بطور خلاصه آنچه در یک کلاس آموزش فلسفه صورت میگیرد (فرآیند برنامه فلسفه برای کودکان) تشکیل یک یا چند گروه تحقیق ( community of inquiry ) است که بعد از تشکیل آن، مراحل زیر صورت میگیرد:
1- تشکیل حلقه دانش آموزی (افراد به شکل دایرهای طوری مینشینند که همه بتوانند براحتی یکدیگر را مشاهده نمایند)
2- هر یک از دانش آموزان بخشی از متن آموزشی را قرائت مینماید.
3- معلم از دانش آموزان نسبت به محتوای متن قرائت شده سوال مینماید که چه نکته جالب یا سوال برانگیزی در آن وجود دارد. دانش آموزان باید تشویق شوند تا نکات خود را بصورت پرسش مطرح کنند. کلیه پرسشهای مطرح شده بهمراه نام سوال کننده بر روی تخته نوشته میشود.
4- سؤالات دسته بندی میشود تا مهمترین و اصلیترین آنها (که با برنامه دوره تطابق بیشتری دارد) از سوالات ساده و نیز سوالاتی که پاسخ به آنها یا بسیار سخت است یا با توجه با شرایط مخاطبین، امکان پذیر نیست جدا شود.
5- آنچه معلم در ارتباط با بحث در مورد پرسشهای گزینش شده انجام میدهد، صرفا نقش ایجاد هماهنگی و خط دهی دارد نه منبع دانش. برخی تکنیکهای سودمند در این مرحله عبارتند از: دادن وقت بیشتر به دانش آموزان جهت تفکر بیشتر، اجتناب از ارائه توضیحات داورمآبانه، معماسازی، کاربرد مدبرانه سؤالاتی که راه را برای حرکتهای اندیشمندانه هموارتر میکند و موجب توجه دانش آموزان به فرااندیشه میشود......
6- دانش آموزان با یکدیگر بحث میکنند و فرآیند مباحثه و مواجهه فکری برای بچهها بتدریج بصورت ملکه در میآید. ایشان کم کم فکر کردن را احساس نموده و خود شروع به اندیشیدن میکنند. نتیجه این نوع کلاسها و مباحثههای کلاسی برانگیختن قابلیتی در کودکان است که امروزه تحت عنوان تفکر انتقادی critical thinking شناخته میشود. در تفکر انتقادی بچهها یاد میگیرند که چگونه افکار و ایدهها را مورد تبیین، بررسی و بحث قرار دهند. با طی مراحل این طرح، دانش آموزان از اندیشهای کارا و پر بصیرت برخوردار میشوند.
فلسفه و تفکر انتقادی میتواند مشخصههای نقادی از قبیل کنجکاوی، حدس، ملاک یابی......را در کنار قابلیتهایی چون استدلال، مفهوم سازی فلسفی، تعبیر، مهارتهای پژوهش..... رشد دهد.
7- در هر گروه تحقیق ، قوانین معینی وضع شده و مورد تبعیت قرار میگیرد. این قوانین معمولا در اولین جلسات درس مورد توافق قرار میگیرد. نمونهای از این قوانین عبارتند از:
وقتی که نوبت سخن دیگران است آرام باش، به سخن دیگران گوش کن، سربه هوا نباش، وقتی نوبت سخن گفتن توست بلند و شمرده سخن بگو..........
از آنجا که تذکرات مستقیم به دانش آموزانی که از قواعد مورد توافق تخطی میکنند ممکن است اثر سویی بر ادامه مشارکت ایشان در فعالیت کلاسی داشته باشد. یکی از کارهای مفیدی که صورت میگیرد استفاده از کلمات جادویی ( Magic words ) است. برای اظهار هر یک از قوانین مورد اشاره به دانش آموزان از یک تک واژه یا حروف اختصاری استفاده میشود. بعنوان مثال؛ هنگامی که سخن دانش آموز واضح نیست و شنونده، مقصود را درک نمیکند از حروف IDUS (مخفف I don’t understand ) استفاده میشود. هنگامی که سخن گوینده بدلیل برخوردار نبودن از شکل مناسب و منطق جا نمیافتد و به نتیجه نمیرسد از واژة Splat استفاده میشود...
این نکته مهم قابل تذکر است که این پروژه بعنوان ابزاری برای آموزش فلسفه و اندیشه فلسفی طراحی شده است و مستقل از سایر عناوین درسی نیز ارائه میگردد. البته از روشهایی که در آن بکار گرفته میشود میتوان در آموزش سایر عناوین درسی بهره برد چنانکه یکی از هدفهای این طرح، تکمیل تربیت دانش آموز محور و ارائه ابزاری مناسب برای رسیدن به نتایج آموزشی مربوط به رشته تحصیلی دانش آموز است.ولی به هیچ عنوان نباید آنرا تنها در خلال سایر درسها قابل اجرا دانست.
همانطور که اشاره شد پروژه فلسفه برای کودکان هم اینک در بیش از پنجاه کشور جهان اجرا میگردد و بتدریج بر این تعداد افزوده میشود. آنچه در این میان اهمیت دارد بومی کردن مباحث و در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی است که در صورت رعایت آنها نتایج کاملتری عائد میگردد. لازم به ذکر است که برخی از متونی که توسط لیپمن تدوین گردید در همه جا مورد استفاده قرار نمیگیرد زیرا یا قدیمی تلقی میشود و یا با بافت اجتماعی و فرهنگی برخی جوامع سازگار تشخیص داده نمیشود و لذا نویسندگان به تدوین متون مناسب با شرایط محیطی و اجتماعی جامعه خویش اقدام کردهاند. به همین دلیل اجرای این پروژه در هر کشوری، مستلزم آنست که دست اندرکاران آموزش در آن کشور،، کلیه منابع تدوین شده در این حیطه را در اختیار کارشناسان و متخصصان قرار داده و ایشان نیز با مطالعه آنها و ملاحظه خصوصیات و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور، نسبت به طراحی پروژه مناسبی برای دستیابی به اهداف آموزش فلسفه برای کودکان اقدام نمایند.
منبع:http://pac.org.ir
/س