تشیع در دوره‏ى امام صادق(ع)

امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین(ع) هنگامی طلوع فجر روز جمعه(یا دوشنبه )، هفدهم ربیع الاول سال 80( یا 83) ق، مصادف با روز ولادت رسول خدا(ص) دیده به جهان گشود. مادر او فاطمه با کنیه‏ى ام فروه، فرزند قاسم بن محمد بن ابی بکر و مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمان بن ابی بکر بود. امام مادر خویش را به نیکی یاد می کرد
سه‌شنبه، 5 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشیع در دوره‏ى امام صادق(ع)
تشیع در دوره‏ى امام صادق(ع)
تشیع در دوره‏ى امام صادق(ع)


1. زندگی نامه‏ى مختصر امام صادق(ع)

امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین(ع) هنگامی طلوع فجر روز جمعه(یا دوشنبه )، هفدهم ربیع الاول سال 80( یا 83) ق، مصادف با روز ولادت رسول خدا(ص) دیده به جهان گشود.
مادر او فاطمه با کنیه‏ى ام فروه، فرزند قاسم بن محمد بن ابی بکر و مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمان بن ابی بکر بود. امام مادر خویش را به نیکی یاد می کرد پارسایی، ایمان و نیکوکاری او را می ستود.
ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسی کنیه های حضرت که به اولی شهرت دارد و مشهورترین لقبهای حضرت، صادق گفته شده است.(1) نشان انگشتری امام، ماشاء الله، لا قوة الا بالله و استغفرالله بود و البته چند جمله دیگر نیز روایت شده است. برای امام ده فرزند به نامهای: اسماعیل امین، عبدالله افطح، امام موسی کاظم(ع)، محمد دیباج، اسحاق، عباس، علی ، فاطمه کبرا، فاطمه صغرا و اسماء با کنیه‏ى ام فروه نام برده اند.
در دوران زندگی امام صادق(ع) شش خلیفه اموی و عباسی به نامهای هشام بن عبدالملک ، یزید ناقص، ابراهیم بن ولید، مروان بن محمد، سفاح و منصور حکم راندند.
امام صادق(ع) پس از 34 سال امامت و رهبری، در 68( یا 65) سالگی در سال 148 هجری در مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع آرمید.

2. اوضاع سیاسی دوران امام صادق(ع)

امامان شیعه در دوران زندگانی خود، فعالیتهای گوناگون و موضع گیری های متفاوتی متناسب با محیط اجتماعی و شرایط سیاسی و اوضاع عقیدتی زمان خود می گرفتند. از این رو، بدون نشان دادن نمایی از آن دوران، نمی توان به علل و عوامل آن شیوه ها و عملکردها پی برد.
دوران امام صادق(ع) دوره‏ى فتنه ها، جنگها و جنبشهای سیاسی درگیر با یکدیگر و دوره‏ى ظهور گرایشهای مذهبی گوناگون و نحله های انحرافی نظیر غُلات، ملحدان، زندیقان و شکاکان در دین بود.
در این دوران که آزادی سیاسی و مذهبی در حد گسترده ای وجود داشت، درهای گفتگو و ارتباطات فرهنگی به روی فرهنگهای بیگانه نیز گشوده شده و مناسبات و اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی، در حال دگرگونی و تغیرهای جدی و اساسی بود.
بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوران، ما را در درک صحیح از موضع گیری ها و اقدامات امام صادق(ع) در دوره امامت آن حضرت کمک خواهد کرد.
در آن زمان، چند حزب بزرگ سیاسی در جامعه اسلامی مطرح بودند که بنی امیه و بنی هاشم از آن جمله اند و هنوز در قرن اول هجری، بنی عباس رسمیت نداشتند و فعالیت سیاسی خود را در کنار علویان انجلام می دادند. اما از اوایل قرن دوم هجری، فعالیت بنی عباس به شکل رسمی تری آغاز شد و دعوت عباسیان در دوران امام باقر(ع) پس از مرگ ابوهاشم در سال 98 ق، شروع شده و در سال 100 ق، شکل رسمی به خود گرفت.(2) البته چون امکان فعالیت مستقل نداشتند و محبوبیت مطلق از آن علویان بود، آنان به ناچار با استفاده از پایگاه اجتماعی و مذهبی علویان که مصادیق آن اهل بیت(ع ) بودند، به بهره برداری از این موقعیت ویژه پرداختند. از طرفی ، قیامهای زید و فرزندش یحیی در سالهای 122 تا 125 ق، موج فراگیری در ایران میان موالیان و خراسانیان ایجاد کرد. فریاد مظلومیت شیعیان از کربلا تا شهادت زید و یحیی، بر محبوبیت اهل بیت(ع) افزوده و بستر مناسبی برای فعالیت سیاسی آل عباس فراهم ساخته بود.
سلسله جنبشهای خوارج در عراق و حجاز تا ارمنستان و آذربایجان در حدود سه دهه‏ى اول قرن دوم، بخش بزرگی از قلمرو امویان را به آشوب کشاند.(3) رفته رفته بخشهای شرقی حکمرانی اموی، از قلمرو حکومت جدا شد و دعوت عباسیان با شتاب بیشتر گسترش یافت و در سالهای 127-129 ق، به وسیله‏ى ابومسلم به قیام مسلحانه تبدیل گردید.(4) آنان با شعار خون خواهی یحیی و دفاع از آل علی(ع) و الرضا من آل محمد(ص) کار خویش را پیش بردند. ابو مسلم جسد یحیی را با احترام دفن و به مدت یک هفته برای او عزا برپا کرد و خراسانیان به مدت یک سال، تمام نوزادان پسر خود را یحیی نام نهادند.(5)
شعارهای عباسیان کاملاً جنبه‏ى سیاسی داشت و فاقد رگ و ریشه‏ى شیعی بود و این جریان حساس و مهمی بود که بر بسیاری از شیعیان و علویان پوشیده ماند و خواسته، یا ناخواسته، یا از سر سادگی و هواپرستی و ریاست طلبی، با عباسیان هم داستان شدند.(6)
نخستین نبرد سیاه جامگان، در شوال سال 129 ق، به پیروزی رسید و پیروزی های پیاپی آنان، به فروپاشی امویان انجامید. سیاه جامگان به سوی عراق پیش روی کرده و وارد کوفه شدند و ابوالعباس سفاح را به خلافت انتخاب کردند.
سیاست امویان در اداره حکومت و جامعه، به ویژه در دوران پس از هشام بن عبدالملک بر پایه فشار و خفقان، تبعیض و خودکامگی، نژاد پرستی، اشرافیت و برتری قومی، سیاستهای نادرست اقتصادی، اعمال محرومیتهای اجتماعی در مورد مسلمانان غیر عرب به ویژه شیعیان( عرب و غیر عرب) ترویج فساد و فحشا، ترک امر به معروف و نهی از منکر و.. استوار بود. در این رهگذر، علویان، شیعیان و نیز امامان شیعه، باید بیشترین محرومیت و فشار را متحمل می شدند.
به نظر می رسید با روی کار آمدن عباسیان، از این فشارها کاسته خواهد شد و امور رو به سامان خواهد نهاد. اما برخلاف انتظار، دوران کوتاه سفاح، به تصفیه حسابهای شخصی و سیاسی با امویان و کشتار جمعی آنان در مراکز گوناگون گذشت. به دستور سفاح در موصل جنایتی رخ داد. آنها یازده هزار تن از مردان آن دیار را از دم تیغ گذراندند و هنگامی که صدای گریه و شیون زنان و کودکان داغدیده را شنیدند، آنان را نیز کشتند. این کشتار جمعی سه روز به طول انجامید؛ البته عباسیان در این ماجرا، همه سربازان زنگی خود را که به همراه داشتند هم به قتل رساندند.(7).
سفاح با شیعیان کاری نداشت و در دوره‏ى چهار ساله‏ى خلافتش، برخورد تندی با آنان نکرد و شاید به این دلیل دوری امام صادق(ع) از صحنه‏ى فعالیت سیاسی و مبارزاتی بود. از طرفی، هنوز به علویان احساس نیاز می شد و راندن آنان از صحنه در آغاز خلافت ، خطرهای فراوانی در پی داشت، به ویژه که مرکز خلافت سفاح در کوفه، پایگاه تشیع بود و کارهای مهم تری نظیر کشتن ابوسلمه و سلیمان بن کثیر، مانع از اقدام بر ضد شیعیان بود. اما با روی کار آمدن منصور دوانیقی، شرایط تغییر کرد و علویان و شیعیان، دشمنان اصلی دستگاه خلافت قلمداد شدند و سرانجام امام صادق(ع) به دستور منصور در مدینه به شهادت رسید.(8) دوران امام صادق(ع) از نظر سیاسی، دوره ضعف و تزلزل امویان و گسترش شورشها، قیامها، جنگها و نبردها، و فروپاشی و پیدایی حکومتهاست.

3. فعالیتهای فرهنگی و سیاسی- اجتماعی

1-3. فعالیتهای فرهنگی

پیامبر اکرم(ص) با آموزه های دینی خویش، حیات طیب و جاودانه را برای انسانهای آلوده به انواع مظاهر جهل و شرک به ارمغان آورد و آنان را از حضیض ذلت، به اوج عزت ارتقا داد. این بیداری جامعه برای امویان غیر قابل تحمل بود؛ زیرا با موجودیت آنان تضاد داشت. از این رو، با استقرار امپراتوری اموی، خفقان، تحریف حقیقتها، و تبلیغات شدید در نمازهای جمعه و جماعات به وسیله‏ى دستگاه های اموی و با استفاده از شاعران، محدثان و قصه سرایان برای تثبیت پایه های قدرتشان گسترش یافت. تفکر جبری گری، کارآمدترین حربه‏ى تبلیغاتی بود که همه کارهای شنیع حاکمان را زیبا و اعمال باطل آنان را حق جلوه دهد و با زر و زور و تزویر، مردم را به پذیرش ولایت مطلق آنان وادارد. این تفکر، همه چیز را مطابق مشیت خدا و مشیت را قضای حتمی، و اراده و عقل را اسیر آن می دانست. در واقع مرجئه از چنین تفکری زاده شد؛ همان که سخنگوی رسمی سنت و جماعت و مروّج جبری گری بود. اینان اعتقاد داشتند هر کس شهادتین را بر زبان راند، مسلمان است و هیچ چیز جز کفر، انسان را از جرگه‏ى ایمان خارج نمی کند. از این رو، حفظ حرمت و آبروی مرتکب کبیره، به رغم آنکه هرجنایتی مرتکب شود، لازم است و باید امر او را به خدا واگذار کرد و خدا بهتر می داند که چه رفتاری با او بکند. اعتقاد دیگر آنان، لزوم اطاعت و پیروی از امام مسلمانان، بود خواه حق باشد وخواه باطل.
در همین حال، تبلیغات گسترده عباسیان علیه امویان به آگاهی سیاسی - فرهنگی مردم انجامید و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورد که میدان را برای ظهور و خودنمایی اربابان مذاهب و نحله های فکری وعلمی آماده کرد. حاکمان به امور سیاسی و نزاع بر سر قدرت مشغول بودند و رجال علمی و فرهنگی، از این فرصت استفاده کردند و به این امور پرداختند. فرقه های گوناگون برای تبیین عقاید و مردم خود به صحنه های علمی و مناظرات کشیده شده و بسیاری از مردم، گرفتار افراط و تفریط در اعتقادات و گرایش به فرقه های سیاسی - مذهبی شدند. از این رو، بهترین موقعیت برای تقویت پایه های عقیدتی مذهبی تشیع فراهم گردید و امام(ع) با استفاده از ابزار و روشهای گوناگون آموزشی و تربیتی، بزرگ ترین نقش را در گسترش فرهنگ تشیع و اندیشه های شیعی و تربیت و آموزش شاگردان و نخبگان دینی ایفا کرد.
امام صادق(ع) در حدود چهارده سال تحت تربیت و پرورش جد بزرگوارش امام سجاد(ع) و حدود سی سال زیر نظر پدر گرامی اش امام باقر(ع) قرار داشت. زندگی علمی- فرهنگی امام صادق(ع)، امتداد فعالیتهای پدر و جدش بود. تأکید بر این نکته ضروری است که امام سجاد(ع) بذرهای فرهنگ اسلامی را در مدینه کاشت که آثار علمی بزرگی از آن سربر آورد، بعد امام باقر(ع) آن آثار را پرورش داد و سپس امام صادق(ع) آن را گسترش داد،(9) به گونه ای که این موقعیت ، زمینه را برای پدید آمدن علومی چون قرائت و تفسیر قرآن، حدیث، فقه، کلام، طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و.... فراهم ساخت که از پیامدهای قابل انتظار آن، هم اندیشی و بروز اختلاف نظرها در علوم مختلف اسلامی بود.
میان فرقه ها ، مذاهب، گروه ها و مکتبهای گوناگون چون معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، مجسمه، تناسخیه، متصوفه، اصحاب رأی و قیاس و شیعه ، برخوردهایی رخ داد مناظرات و گفتگوهایی به وقوع پیوست. آغاز عصر نهضت ترجمه و عصر تدوین علوم نیز بر این منازعات و مناقشات تأثیر گذار بود. در منابع اسلامی، نمونه های فراوانی از پرسش و پاسخها و مناظرات امام صادق(ع) آمده است.(10)
امام که پرچمدار اسلام ناب و تبیین کننده‏ى فرهنگ تشیع و مجدد حیات اسلام بود، از شرایط آشفته‏ى سیاسی برای تأسیس دانشگاه جعفری و تربیت هزاران شاگرد در علوم مختلف استفاده کرد و در برابر مذاهب دیگر ایستاد و از این رو مذهب تشیع، به مذهب جعفری شهرت یافت. گستردگی دانشگاه امام صادق(ع) از نظر تعداد زیاد شاگردان و عدم انحصار آنان به شیعیان و پراکندگی آنان که از شهرهای نیشابور، کوفه، بصره، واسط، حجاز و دیگر مناطق گرد هم آمده بودند، قابل توجه است. در آن دانشگاه، بحث و درس از همه‏ى علوم اسلام مرسوم بود. مناظرات علمی در علوم مختلف که امام صادق(ع) و شاگردان آن حضرت برگزار می کردند و نوشته هایی که از شاگردان امام گزارش شده ،(11) همگی دلیل گستردگی ابعاد گوناگون و ژرفای عمیق علم امام است.
یکی از موفقیتها و پیروزی های امامان صادقین(ع) در فعالیتهای فرهنگی، بازگرداندن امامت به جایگاه و شأنیت خاص خود در جامعه بود. پیش از آن،امامان معصوم از آن مقام طرد شده بودند و خلفای اموی و عباسی، با طرح جایگزینی فقیهان و عالمان درباری به جای اهل بیت(ع) ، مردم را از امامان دور کردند و آنان را به عنوان مرجعیت دینی معرفی می کردند. آنها از دوران امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) با معرفی فقهای سبعه به مردم، همواره در این مسیر گام بر می داشتند. طرح مرجعیت دینی و الهی امامان شیعه و ارجاع مردم به اهل بیت(ع) از زمان امام سجاد(ع) شروع شد و رفته رفته در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تثبیت گردید.
چنانکه می دانیم، گردآوری حدیث شیعی از صدر اسلام و از زمان خلافت امام علی(ع)، در دهه‏ى چهل هجری آغاز شد و تا سال 329 ق ، که غیبت کبرا رخ داد، به درازا کشید. امامان، احکام دینی را با زاویه‏ى نگاه شیعی در میان هواداران گسترش می دادند و در این راه، بر نصهای مورد اعتماد و با دلالت قطعی تکیه می کردند و احادیث آنها، همگی به پیامبر(ص) می رسید. نخستین این مجموعه ها را با نام اصول چهارصدگانه می شناسند.(12) این هنگامی بود که دیگر مذهبها و فرقه های اسلامی، برای رسیدن به احکام شرعی که نصی از کتاب و سنت نداشتند، به حکم عقل، مصالح مرسله، قیاس، استحسان و... تن می دادند.
گفته شده ابوحنیفه چون نصی در موضوعی نمی یافت، به حکم عقل مراجعه می کرد.(13) امام صادق(ع) فرمود: دین خدا با قیاس به دست نمی آید.(14) در جایی دیگر، زراره را از اصحاب قیاس پرهیز داد و در روایتی آنان را لعن و نفرین کرد؛ زیرا کلام خداوند و سنت پیامبر(ص) را تغییر دادند.(15)
حدیث شیعه که تجدید حیات و بلکه پیدایش خود را مرهون تلاشهای صادقین(ع) می داند، در طبقه اول محدثان خود، در اختیار مردانی قرار گرفت که مصادیق بارز علم و تقوا بودند. آنان با درک صحیح از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه و نیز محدودیتهای امامان خود و با دقت و دلسوزی، مواریث اهل بیت(ع) را تحویل گرفتند. و در خفا و پنهانی به رونویسی و نشر آن اقدام نمودند و موجب شدند تا به دور از مطامع اغیار، در اختیار مشتاقان فقه و حدیث اهل بیت(ع) قرار گرفته و اساس مذهب جعفری جاودانه بماند.(16)
شیعیان در این دوران به چند دسته تقسیم می شدند: برخی به شاگردی نزد امام مشغول بودند؛ برخی که در دور دست زندگی می کردند، به شیعیان شناخته شده مراجعه می کردند؛ عده ای نیز به حکومت نوپای عباسیان متمایل شده بودند، جریان زیدیه هم، جماعتی را به خود جذب کرده بود؛ گروهی در تحیر و سردرگمی به سر می بردند؛ و شیعیان افراطی، گرفتار غلو بودند. اعتقاد آنان در مورد مهدویت امام باقر(ع)، نبوت و الوهیت امامان از یک سو، و لاابالی گری آنان در فروعات و اختلاف و ارتکاب انواع محرمات و مفاسد از دیگر سو، شأن شیعه و ائمه(ع) آنان را می کاست و گاه آنان را به انزوا می کشید. از این رو، امام یکی از مهم ترین وظایف خود را برخورد با این کج اندیشی ها می دانست.
الف) امام و غلات
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
«یهلک فی رجلان؛ محب مفرط، یضعنی غیر موضعی، و یمدحنی بما لیس فی، و مبغض مفتر یرمینی بما أنا منه بریء ».(17)
افراط و تفریط، همواره دو آفت بزرگ ادیان و مذاهب بوده و عوامل گوناگون درونی و برونی، آیینها را در معرض این خطر قرار می دهد. عشق مفرط، جهل و نادانی، دفاع ناآگاهانه و بد، دنیا خواهی، قدرت طلبی، ترویج عقاید افراطی از سوی دشمنان، وجود عالمان متهتک و جاهلان متنسک و...، همگی در راستای ارائه چهره ای تحریف شده از دین است و پیامدهای افکار غلوآمیز، هنوز در آثار و منابع اسلامی به چشم می خورد.
در ظهور و گسترش اعتقاد به غلو، عوامل سیاسی بیش از هر عامل دیگری رخ می نماید. پس از شهادت امام حسین(ع) و خروج مختار، بازار ادعاهای غالیگری رونق یافت؛ گرچه پیش از آن نیز در مورد برخی افراد، ادعاهای اغراق آمیز شده بود. این اندیشه، با پوسته ای از محبت شکل گرفت، اما مغز آن آلوده به مرض انحراف بود. برخی اعتقادات آنان عبارت اند از:(18) اعتقاد به الوهیت امام یا رهبر، حلول نور الهی در امام یا رهبر، بداء ، تناسخ، تشبیه و رجعت، که همگی به مبحث امام و رهبری برمی گردد و بیشتر جنبه‏ى سیاسی به خود گرفته بود. غالیان به تحریف قرآن معتقد بودند و قرآن موجود را که در زمان خلیفه سوم گردآوری شده بود، تحریف شده می دانستند.
در ابعاد عبادی، هیچ التزامی به تکالیف شرعی در آنان نبود، مگر ریا در نگاه مردم و انظار عمومی. آنها اساساً اعتقاد به تکالیفی نظیر نماز، روزه و غیره را به شکل نمادین توجیه و تفسیر می کردند و بر این باور بودند که اظهار محبت به امام، از ادای تکالیف کفایت می کند. پیامد این اعتقاد این بود که ارتکاب گناهان نیز بخشودنی بوده و چاره‏ى آن در دوستی اهل بیت(ع) است. عجیب اینکه این باور را برگرفته از مکتب اهل بیت(ع) معرفی می کردند. ابوالخطاب روح اباحیگری را به امام صادق(ع) نسبت می داد و می گفت که امام به من فرمود: اذا عرفت الحق فاعمل ما شئت؛ هرگاه حق را ( یعنی معرفت ما را ) شناختی، هرکاری خواستی انجام بده. در حالی که امام فرمود او دروغگوست و وی را لعن کرد.(19)
از نظر اخلاقی و رفتاری، انسانهایی باری به هر جهت، بی بند و بار و به دنبال ترویج اباحیگری بودند و همه تعالیم دینی را فاقد ارزش و حقیقت می پنداشتند. طبیعی بود که رفتار و کردار این مدعیان دوستی با اهل بیت(ع) در دیدگان مردم ایجاد تنفر و انزجار کرده و نه تنها ایشان از چشم مردم می افتادند، که امامان شیعه نیز بی اعتبار می شدند و عموم مرد، گناه این افراد بی دین را به پای رهبرانشان می گذاشتند.
امام صادق(ع) از راه تبیین عقاید و معارف درست و گام برداشتن در مسیر اعتدال، راه درست آشنایی با اسلام و مذاهب را نشان داد و به افشاگری بر ضد رهبران غلات و اهداف و سیاستهای آنان پرداخت. آن حضر، شیعیان را از آنان برحذر داشت و از هم نشینی نهی کرد و فرمود:
احذروا علی شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، فان الغلاة شر خلق الله ‏یصغرون عظمة الله ‏یدعون الربوبیة لعباد الله، والله ان الغلاة لشر من الیهود و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا.(20)
طرد و نفی آنان و اعلان بیزاری از ایشان، شیوه هایی بود که امام در پیش گرفت تا همگان را از خطر آنان آگاه سازد و خط خود را از آنچه ادعای آنان بود جدا کند. آن حضرت به لعن تکفیرشان پرداخت و در مواردی، فرمان اعدام سران غلات را صادر کرد.(21) این سیاستهای کلی امامان شیعه(ع) در برخورد با غلات بوده است. گفتنی است که عدد فرقه های غلات در اسلام، از 150 فرقه بیشتر است که سرگذشت و چگونگی پدید آمدن و اعتقاد آنان در کتابهایی که در مورد فرقه ها نوشته شده، آمده است.(22)
ب) امام و معتزله
در دوران بنی امیه، گروهی با قدریه به مخالفت پرداختند و هرکس را مسئول رفتار خویش خواندند. این عقیده در محافل عمومی و در دست دانشمندان دست به دست می شد تا در زمان حسن بصری، به دست یکی از شاگردان وی به نام واصل بن عطاء که از موالیان ایرانی بود، رسید و با سامان دادن به آن باورها، به عنوان مؤسس فرقه فلسفی معتزله شناخته شد و از آن پس به تبیین و ترویج عقاید خویش پرداخت.(23)
معتزله از شمار فرقه هایی بود که با طرح نظریاتی گاه بی اساس و تفسیر به رأی، به جدایی و اعتزال گرایید و انشعاب تازه و فرقه ای دیگر در جامعه اسلامی به وجود آورد. عقل گرایی افراطی و خردورزی در اموری که خارج از قلمرو عقل بود، آنان را به اظهار نظر در مسائل مختلف وامی داشت، از جمله قضا و قدر، جبر و اختیار، وعد و وعید، ثواب و عقاب، کفر و ایمان، ظلم و عدل، خیر و شر، حسن و قبح، قدرت و اراده‏ى خداوند، منزلة بین المنزلتین، عینیت صفات و ذات خدا و دوئیت آن دو، اعتقاد به حدوث قرآن، امر به معروف و نهی از منکر و غیره.(24) آنها با توجه به پاره ای از این اعتقادات، خویش را اهل توحید و اهل عدل خوانده اند.(25) معتزله، در بسیاری از عقاید خود با شیعه هم رأی بودند.
طبیعی بود که مسلمانان در بسیاری از مسائل گفته شده اعتقاداتی برخلاف معتزله داشتند و این به جدایی و انشعاب بیشتر میان مسلمانان می انجامید. تلاش امام صادق(ع) در طرح مباحث اعتقادی و برگزاری مناظرات برای کم کردن اختلاف نظرها، نزدیک کردن آرا و تقرب بین مسلمانان بود.(26) آن حضرت(ع) با آنان گفتگو کردند و سران و متفکران آنان در مناظرات محکوم کرده و مردم و پیروان آنان را از آن اندیشه ها بیم دادند. ایشان تعارض افکار و کردار آنان را با قرآن و سیره پیامبر(ص) آشکار ساخته و نادانی و فقر فکری و فرهنگی آنان را نمایان کردند. در پایان یکی از جلسات مناظره، امام رو به عمرو بن عبید، سرکرده‏ى معتزلیان و دیگر هم فکران او کرد و فرمود:(27)
ای عمرو! از خدا بترس و شما نیز ای جماعت حاضر، از خدا پروا کنید و از کیفر و خشم او بترسید. پدرم که بهترین مردم روی زمین بود و به کتاب خدا و سنت رسول او داناترین بود، به نقل از رسول اکرم(ص) فرمود: کسانی که شمشیر به روی مردم کشند و آنان را به سوی خود فراخوانند، در صورتی که میان مسلمانان کسی هست که از وی داناتر است، گمراه و متکلف است.(28)

2-3. فعالیتهای سیاسی- اجتماعی

امام در دوران ضعف حکومت امویان و دوران انتقال حکومت اموی به عباسی و درگیری های سیاسی نظامی به سر می برد. دعوت عباسیان، در دوران امامت امام باقر(ع) به صورت کاملاً پنهانی آغاز شد. آنان با استفاده از شعار دعوت به اهل بیت(ع) موفق شده بودند بسیاری از شیعیان و علویان را به خود جذب کنند. آنها جبهه متحدی از نیروهای عباسی، علوی، شیعی، زیدی، کیسانی، خوارج، ایرانی و همه نیروهای مخالف امویان تشکیل داده و با مقدس نشان دادن هدف و تحریک احساسات دینی- قومی، به کمک گروه های درگیر و خراسانیان، به بهانه خون خواهی از قاتلان امام حسین(ع) و احقاق حق اهل بیت پیامبر(ص)، نهضت وانقلاب خویش را پیش برند و با آنکه پیشتر با محمد بن عبدالله نفس زکیه به عنوان امام بیعت کرده بودند، چندی نگذشت که وی را کشتند.
امام صادق(ع) که از توطئه عباسیان آگاه بود، از ابتدا خود را از صحنه مبارزه کناره کشید وعموزادگان و پیروان خویش را از همراهی با عباسیان برحذر داشت و آنان را از مقاصد عباسیان آگاه کرد و خود شیوه تقیه را پیشه ساخته و آن را به دیگران سفارش کرد. با آنکه تقیه راهکار مناسبی برای دور بودن از آسیبهای اجتماعی و سیاسی بود، اما هیچ یک از امامان(ع) در اثبات حقانیت خویش، در مسأله امامت تقیه نکردند و در اظهار آن کوتاهی نورزیدند.
شجاعت امامان شیعه، حتی در سخت ترین شرایط و در اختناق کامل، بر نترس بودن آنان دلالت دارد و البته که تقیه ، به معنای ترسیدن نیست. در مورد اظهار شجاعت و اعلان مواضع اصولی در دورانهای مختلف در زندگی امامان و تاریخ تشیع، نمونه های فراوانی وجود دارد. یک نمونه از جرأت و قدرت امام در برابر منصور، گفتگوی مفصلی است که میان امام و او گزارش شده است. امام پاسخ منصور را در حضور جمع درباریان در مورد منزلت امام علی(ع) فرمودند و بسیار صریح از مقام رفیع امامت و جایگاه امام نزد پیامبر(ص) و خداوند و حقانیت ایشان پرده برداشتند.(29)
نمونه دیگر، شهامت امام در برابر زمامدار ظالم عباسی است. شیبة بن غفال که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه به زمامداری مدینه رسید، در یکی از خطبه های نماز جمعه خویش از امام علی(ع) به زشتی سخن گفت و امام را به تفرقه افکنی متهم کرده، نوادگانش، محمد و ابراهیم را ادامه دهنده راه او خواند و آنان را آشوبگر، فتنه ساز و مفسد معرفی کرد که مستحق کشته شدن و در خون غلتیدن بودند. راوی گوید: این سخنان بر مردم گران آمد، ولی کسی قدرت ابراز وجود نداشت و تنها امام صادق(ع) ایستاد و حاکم را به باد انتقاد گرفت و گفت: هر سخن خوبی که گفتی، ما به آن سزاواریم و هر سخن زشتی که بر دهان راندی، خودت و اربابت(منصور) به آن سزاوارترید. آنگاه امام(ع) رو به مردم کرد و گفت: آیا می خواهید، زیانکارترین مردم در روز قیامت، که دین خویش را به دنیا فروخته، به شما نشان دهم؟ او، این فاسق است.(30) نمونه ای دیگر در دفاع از شیعیان آن است که امام صادق(ع) با کمال شهامت، در مورد به شهادت رسیدن معلی بن خنیس که کارگزار مالی و وکیل امام بود، به داوود بن علی ، کارگزار خلیفه و قاتل او اعتراض کرد. وی امام را تهدید کرد و امام نیز در مقابل او را نفرین کرد.(31)
زید، یحیی، عبدالله محض، نفس زکیه و چند تن از مبارزان، به هشدارهایی که از سوی امامان شده بودند توجهی نکردند، اما به آن نیز معترف بودند که امام در خشت خام چیزی را می دید که آنان در آیینه نمی دیدند. امام(ع)، هم ایشان را از ورود به فعالیتهای تند پرهیز می داد و هم خویشتن را. حتی آن حضرت دعوت ابوسلمه و ابومسلم را رد کرد و آگاهانه از ورود به جریانها و جنبشهای سیاسی خودداری ورزید؛ چنانکه شیعیان را از نزدیک شدن به دستگاه حاکمه و همکاری با آنان نهی می فرمود.(32)
دراوایل قرن دوم، سازمان کلامی شیعه، همپای سازمان فقهی آن به وسیله امام باقر(ع) پایه گذاری شد و به همت امام صادق راه کمال گرفت. پیش از آن، از نظر کلامی و از نظر فقهی، مرزبندی مشخصی میان مذاهب اسلامی انجام نشده بود. ظهور شیعه به عنوان یک مذهب کلامی مستقل، در عصر امام صادق(ع)، و با ظهور متکلمانی چون هشام بن حکم، مؤمن طاق، هشام بن سالم و... امکان پذیر گردید.
تاریخ تشیع، در واکنش به تحولات سیاسی و عقاید رایج در جامعه ‏یا به تناسب ضرورتهای خاص در مذهب، موضع گیری های متفاوتی داشت و شعبه ها و گرایشهای مختلف شیعه، اختلاف نظرهای خاصی را مطرح کردند. نیمه اول قرن دوم هجری، برای همه مذهبها و فرقه های اسلامی، عصر کسب استقلال عقیدتی و کلامی است.(33)

4. امام صادق(ع)، قیامها و فرقه ها

1-4. زیدیه

زید بن علی با کنیه ابوالحسن، در سال 75 در مدینه به دنیا آمد و در مکتب پدر و برادرش امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) تحصیل کرد.(34) او مردی دانشمند، پارسا، ظلم ستیز و انقلابی بود. امام رضا(ع) وی را ازعالمان آل محمد(ص) شمرده است.(35) وی، قیام خویش را در دوران حکومت هشام شروع کرد و در ذی الحجه‏ى سال 122 ق و در 42 سالگی به شهادت رسید. بدن او چهار سال بر دار بود تا در سال 126 ق ، یوسف بن عمر ثقفی بقایای جسدش را سوزاند و نیمی از خاکسترش را در فرات و نیمی را در کشتزارها ریخت و گفت چنان کردم که بدن زید را در طعام خود بخورید و در آب بیاشامید. او از این کار خواست از مردم زهر چشم بگیرد. اما نهضت زید به وسیله‏ى فرزند و پیروانش ادامه‏ یافت و در کوفه و عراق و سپس در ایران و یمن گسترش یافت. اصحاب، یاران و معتقدان به امامت زید بن علی را «زیدیه» می خوانند. او از حیث علم، زهد، ورع، شجاعت و موقعیت اجتماعی، از بزرگان اهل بیت(ع) به شمار می آمده است.(36) شیخ مفید او را شریف ترین مردم پس از امام باقر(ع) دانسته است.(37) منابع شیعه، هدف قیام او را امر به معروف و نهی از منکر و خون خواهی امام حسین(ع) دانسته اند. همچنین او مورد ستایش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قرار گرفت.(38)
زید از داعیان به حق، عدل و ظلم ستیزی بود و نهضت او، ادامه حرکت پیامبر(ص) و نهضت عاشورا به شمار می آمد. او هنگام جهاد مقدس خویش گفت:
من شما را به کتاب خدا و احیای سنت و از بین بردن بدعتها فرا می خوانم. اگر گوش فرا گیرید، هم برای من و هم برای شما خوب است و اگر روگردان شوید، من مسئول شما نیستم.(39)
حاصل قیام او، پیدایش فرقه‏ى جدیدی به نام زیدیه بود و فرزندش یحیی در خراسان در تدارک قیام بر ضد ولید بن یزید شد. تأثیر قیام و شهادت این پدر و پسر به حدی در خراسان زیاد بود که در آن سال، هر پسری را که متولد شد، زید و یحیی نامیدند.(40)
زیدیه، از فرقه های شیعی به شمار می آید. اعتقاد به اصل مسأله امامت، آنان را به شیعه نزدیک می کند و گرایش فقهی آنان، تا حدودی به مذهب حنفی نزدیک بوده، اما بیشتر مسائل فقهی شان مطابق مذهب امامیه است.(41) عدم اعتقاد آنان به عصمت در امام و عدم اعتقاد به نص جلی، موجب پذیرفتن امامت مفضول گردید.
اصول دیدگاه های زیدیه در موضوع امامت عبارت است از:
1.افضلیت امام علی(ع) و اولویت او بر سایر صحابه در خلافت، و در عین حال تجویز تقدم مفضول بر فاضل(پذیرش امامت مفضول)؛
2. تأکید بر فاطمی نسب بودن امام و حصر امامت در فرزندان فاطمه(س).
3. وجود دو امام در یک زمان و در دو منطقه؛
4. قیام مسلحانه در برابر ظلم؛
5. دعوت علنی به خویشتن و خروج بر ضد ظالمان، شرط مشروعیت امامت بود.(42)
به نظر می رسد دیدگاه زید در باب قبول امامت مفضول، کوششی برای جلب حمایت و همراهی مسلمانان بیشتری از جامعه اسلامی باشد. این همان مسأله ای است که امامان شیعه هیچ گاه با تقیه با آن برخورد نکردند. البته انتساب همه اعتقادات زیدیه به سر سلسله آن زید ثابت نیست؛ زیرا قیام به شمشیر، فاطمی نسب بودن، پایبندی به اصل امامت از این نسل و عدم پذیرش مبارزه منفی و مصلحت سنجی، با توجیه امامت مفضول و با مصلحت سازگار نیست. زیدیه به مهدویت اعتقاد ندارد و در انتظار امام غایب نیستند و از این رو، خروج با شمشیر را لازمه امامت می دانند. آنها تقیه را به دلیل وجوب امر به معروف رد می کنند.(43)
دلیل دیگر ما بر برائت زید از آن عقاید، تأیید و تصریحی است که در مقدمه‏ى صحیفه سجادیه در بیان اسناد صحیفه آمده است. در گفتگوی متوکل به هارون ثقفی از اصحاب امام با یحیی ، آمده است که او به اعلم بودن امام اعتراف کرده و پیش گویی آن حضرت را در مورد به شهادت رسیدن زید و خودش تصدیق کرد و گفت: ان الله عزوجل اید هذا الأمر بنا و جعل لنا العلم و السیف فجمعنا لنا؛ خداوند دین خودش را با ما تأیید کرد و علم و شمشیر را برایمان یکجا گرد آورد.(44) از این گزارش به خوبی فهمیده می شود که زیدیه، موقعیت ممتازی در جامعه شیعی آن روز نداشتند و اقبال مردم بیشتر به امام صادق(ع) بود و متوکل علت این را پرسیده است. یحیی در پاسخ وی گفت:
ما مردم را به مرگ می خوانیم و عمویم امام باقر(ع) و پسرش امام صادق(ع) آنان را به زندگی دعوت می کنند.(45) مذهب زیدیه با قیام یحیی در نواحی شرقی در ایران ادامه پیدا کرد و چندی نپایید که‏ یحیی در سال 125 ق، در هجده سالگی به دار آویخته شد،(46) اما نهضت آنان ادامه یافت، فرقه های متعددی از آن پدید آمد و هر یک، در پاره ای از عقاید به افراط و تفریط گراییدند و امام صادق(ع) با بسیاری از ایشان به سختی مقابله و ابوالجارود را لعنت کرد.(47) امامت زیدیه پس از یحیی، به محمد و ابراهیم از نوادگان امام حسن(ع) رسید.

2-4. قیام محمد نفس زکیه

عباسیان با طرح براندازی حکومت اموی با کمک علویان، شیعیان و همه‏ى مخالفان اموی، جبهه‏ى متحد ضد اموی را تشکیل دادند و با رهبری خویش، به مبارزه های پنهانی روی آوردند. آنها، داعیان خویش را به همه طرف فرستادند و با شعار رضای آل محمد(ص) برای شخصی از اهل بیت(ع) از همگان بیعت ستاندند. بیشتر مخالفان امویان و دوستداران اهل بیت(ع)، زیر رایت فرزندان عباس درآمدند. بزرگان ایشان در انجمن جابیه، در حضور بنی هاشم با محمد بن عبدالله با عنوان مهدی بیعت کردند و بر اساس تفاهمهای به عمل آمده، آن شخص نامعلوم و موعود همو بود که می بایست به خلافت می رسید، اما عباسیان که از این شعار، پوششی برای دستیابی به مقاصد خویش استفاده کرده بودند، خلافت را به نام خویش رقم زدند و تیغ آخته خویش را از دل امویان برداشته و بر گردن علویان در کشیدند.
نفس زکیه، از بیعت با سفاح امتناع ورزید.(48) فاصله زمانی آغاز خلافت عباسی(132 ق) تا قیام نفس زکیه(145 ق) مدت طولانی و خوبی بود که وی به تبلیغات ضد عباسیان پرداخته، هواداران بسیاری از مردم و اشراف و بزرگان مکه و مدینه را به خویش متمایل کند و حمایت مادی و معنوی فراگیری، حتی از میان فقیهان مذاهب دیگر، نظیر مالک بن انس، پیشوای بزرگ مالکی برخوردار گردد. مالک فتوایی بر نقض بیعت مردم با منصور صادر کرد؛ زیرا به عقیده‏ى او، چون منصور به زور از مردم بیعت ستانده بود، پیمانش باطل و غیر قابل اعتماد بود.(49)
محمد با تصرف مدینه، مبارزه های جدی خویش را آغاز کرد. برادرش ابراهیم بصره را گرفت و بصریان در اطاعت وی در آمدند و ابوحنیفه او را تأیید کرد. نزدیک بود که این دو برادر عراق را از دست منصور خارج کنند که او با اعزام سپاهی، با آن دو درگیر شد و در مدت زمان حدود دو ماه، آن دو را یکی پس از دیگری در دو محل از پای درآورد.
گرچه نفس زکیه از حمایت فقیهان دیگر مذاهب برخوردار شد، اما از تأیید و حمایت امام صادق(ع) محروم ماند. از آغاز فعالیتهای عباسیان، امام از توطئه ایشان مطلع بود و پسرعموهایش را از همراهی و همکاری با آنان بیم می داد و خطرهای احتمالی بلکه قطعی ورود به این صحنه از مبارزه ها را به ایشان یادآور شده بود. محمد که از بیعت فرزندان عباس با خویش مغرور و سرمست بود، از امام به بیعت دعوت کرد و پدرش عبدالله به آن اصرار ورزید. هنگامی که آنها با امتناع امام مواجه شدند و هشدارهای امام را شنیدند، آن حضرت(ع) را به حسادت متهم کردند و از خود راندند و نصایح امام را نادیده گرفتند.

3-4. پیدایش فرقه اسماعیلیه

اسماعیل بن جعفر فرزند بزرگ امام صادق(ع) در زمان حیات پدر درگذشت. براساس فرضیه‏ى امامت فرزند بزرگ، عده ای از شیعیان او را پس از امام صادق(ع) امام دانسته، گفتند: او زنده و همان مهدی موعود و امام است. به این دسته«اسماعیلیه خالصه» می گویند.(50) برخی هم مرگ او را پذیرفته و ادعا کردند و او به فرزندش محمد وصیت کرده و امام صادق(ع) امر ولایت را به محمد سپرد؛(51) زیرا امامت از برادر به برادر دیگر منتقل نمی شود و این موضوع، تنها درباره امام حسن و امام حسین(ع) بوده است و به همین دلیل، با وجود امام سجاد(ع) امامت به محمد بن حنفیه نرسید. این فرقه به «اسماعیلیه مبارکیه» شهرت یافته اند.(52)
اسماعیلیه را با نامهای سبعیه، باطنیه، قرامطه، مزدکیه، مبارکیه، نزاریه، مستعلویه،تعلیمیه، ملاحده و خطابیه می شناسند.(53) آنان نیز به فرقه ها و شعبه هایی تقسیم شدند. بعدها قرامطه در بحرین و فاطمیان در مصر با گرایش به اسماعیلیه ظهور کردند. این فرقه، بیشتر رویکرد سیاسی داشت و در پاره ای از اندیشه های کلامی به غلو متمایل بود و تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت.
امام صادق(ع) با بنیان گذاران این فرقه به مبارزه برخاست. آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه، حتی حاکم مدینه را بر مرگ اسماعیلیه گواه گرفت و گواهی فوت نوشتند تا جلوی معتقدان به حیات او را بگیرند و خود به صراحت به امام موسی کاظم(ع) وصیت کرد. البته این فرقه، پس از شهادت امام صادق(ع) شکل رسمی به خود گرفت. اصول اعتقادات ایشان در مباحث خلقت عالم باطن و ظاهر، امامت و نبوت در حیطه‏ى عوالم باطن و ظاهر، ادوار هفتگانه نبوت و مراتب چهارگانه امامت،(54) خاتمیت پیامبر(ص)، باطنیگری، تأویل و غیره است. این فرقه، به انشعابات زیادی مبتلی شد در دوره های بعدی ، تغییراتی در عقاید ایشان پدید آمد.

4-4. علل عدم قیام امام صادق(ع)

نظیر این سؤال را در مباحث گذشته در مورد امام سجاد(ع) داشتیم و در مورد امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز می توانیم علل پرهیز آنان را از فعالیتهای تند سیاسی طرح کنیم.
شرایط و مقتضیات زمان به گونه ای بود که امام، با توجه به کمی و محدودیت یاران و شیعیان حقیقی در راه انتخاب بهترین گزینه و مطمئن ترین راه برای رسیدن به هدف مقدس خویش گام برداشتند. گرچه به نظر می رسید آمار جمعیتی شیعیان زیاد است، اما آنان مواضع یکسانی نداشتند و اختلافات آنان بیش از توافقاتشان بود. در کتاب کافی در باب «در کمی تعداد مؤمنان»،(55) گزارشی از شکوه و گلایه امام از اندکی یاران حقیقی آورده شده است راوی گوید: از امام همین سؤال را پرسیدم که چرا قیام نمی کنید؟ فرمود: اگر یارانی داشتم، قیام می کردم. راوی گمان می کند یارانی حدود یک صد هزار یا دویست هزار نفر مراد امام است، ولی امام با اشاره به تعداد گوسفندانی که در نزدیکی آنان بود، فرمود: اگر این تعداد یار وفادار و پا در رکاب داشتم، بر من واجب بود که قیام کنم.(56)
از سوی دیگر، گرایشهای کلامی و تنوع جریانهای فکری نظیر زیدی، کیسانی، امامی و غلات رو به گسترش بود. احساس می شد اساس اسلام در خطر است و این مدعیان بی مایه، بیش از آنکه برای حکومتها خطرناک باشند، برای اسلام خطرساز بودند و پاسداری از آیین و جلوگیری از انحراف و بدعتها و حفظ مرزها، ارزشها، معارف و دانشهای اسلامی، جبهه جدیدی از جهاد مقدس علمی و فرهنگی را گشوده بود و امام فرماندهی جهاد در این جبهه را بر رهبری قیام مسلحانه ترجیح داد و با تمام قوا ایستاد و پیروزمندانه از آن خارج شد. امام(ع) سربازانی تربیت کرد که هر کدام فرماندهی جبهه‏ى بزرگی از میدانهای فرهنگی را به عهده گرفتند و حیات دوباره اسلام ، مرهون تلاشها و کوششهای بی دریغ آنان است. دور نمای کلی اوضاع و شرایطی که امام را به انتخاب اقدامات علمی سوق داد، از این قرار است:
1. شرایط سیاسی برای حضرت فراهم نبود. سایه و وحشت و ترس از کشته شدن بر مردم حاکم بود و آمادگی مبارزه را از دست داده بودند؛
2. محدودیت یاران و شیعیان حقیقی؛
3. حفظ شیعیان و پیروان از مرگ و هلاکت و پرهیز از داخل کردن آنان در فتنه هایی که نامعلوم و بی سر و ته بود، درست مثل امام حسن(ع) که حفظ جان شیعیان را علت صلح بیان کرد؛
4. تنوع و گسترش جریانهای فکری؛
5. حرکت علمی، بهترین جایگزینی برای حرکت سیاسی محکوم به شکست بود؛
6. امام که آگاه ترین مردم به مصالح عمومی است با توجه به عواقب امور موضع گیری می کند و امام صادق(ع) نیز مطابق شرایط و مقتضیات زمان خود عمل کرد؛
7. قیامها و انقلابها که به دگرگونی سیاسی می انجامد، به دنبال دگرگونی اجتماعی و به تبع آن است و حرکتی که هر دو تغییر سیاسی و اجتماعی را باعث شود، موفق است.
سیاست مشت آهنین و خشونت عباسیان، منازعان سیاسی را خفه کرده و سر جایشان نشانده بود. آنان به چاکران سراپا گوش خویش نیز اعتنا نداشتند و کارگزارانی چون ابومسلم و ابوسلمه را که حکومت عباسیان مرهون خدمات ایشان بود، به سادگی از سر راه برداشتند. امام(ع)، بهترین راه را انتخاب کرد و در یک نزاع سراسر مکتبی که نزدیک بود اساس اسلام از بین برود، به حفظ آیین و کیش پرداخت و مذهب راستین تشیع، مرهون فعالیت علمی آن امام همام است.

پي نوشت :

1- از جمله لقبهای امام(ع) صابر، فاضل، طاهر، قائم و منجی است.
2- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 298.
3- همان، ص 329.
4- بهرامیان، علی و سید صادق سجادی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «ابومسلم» ج 6.
5- مروج الذهب...، ج 2، ص 216.
6- معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص 87.
7- الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 86.
8- الاتحاف بحب الاشراف، ص 147.
9- ابن عبدالعزیز، عمر، الفکر السیاسی للامام جعفر الصادق(ع) ص 12، نقل از : حسن امین در مجموعه مقالات الجانب العلمی و الفکری من شخصیة الامام لاصادق(ع)، مؤتمر الامام الصادق(ع) الدولی دمشق، هفدهم تا نوزدهم ربیع الاول 1421.
10- ر.ک: الکافی ؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، بحارالانوار، قاضی زاهدی، گنجینه‏ى نور پرسشهای مردم و پاسخهای امام صادق(ع) و دیگر منابع.
11-هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان، ابو حنیفه، واصل بن عطا و.. هشام بن حکم با 31 جلد کتاب، جابر بن حیان پدر علم شیمی با 200 جلد کتاب، رساله‏ى توحید مفضل و بسیاری دیگر، برای اطلاع بیشتر ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه ص 216-231، این کتاب در ضمن جدولهایی نام شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را با نوع آثارشان آورده و پیش از آن در ص 117، موقعیت کمی و کیفی شاگردان ایشان را نشان داده است.
12- برای اطلاع بیشتر، ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، بخش چهارم، بررسی «اصل» ، «کتاب» و «اصول اربعماة» ص 169-232.
13- ابراهیم ، فؤاد ، «گذری تاریخی بر اندیشه های سیاسی شیعه»، فقه کاوشی نو در فقه اسلامی، ش 23، بهار 1379، ص 238.
14- الکافی، ج 1، ص 57.
15- امالی المفید، ص 51-52.
16- پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص 135.
17- دو گروه درباره‏ى من به هلاکت می افتند: عاشقانه گزافه گوی که مرا در غیر جایگاه خود قرار می دهند و به چیزی که ندارم می ستایند و دشمنان نارواگو، که مرا به چیزی که از آن بیزارم نسبت می دهند.(شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 5).
18- اصول اعتقادی آنان بر ظهور، اتحاد، حلول و تناسخ استوار است. فرهنگ فرق اسلامی، ص 345.
19- بحارالانوار، ج 47 ، 338.
20- جوانان خود را از غالیان برحذر دارید تا ایشان را فاسد نکنند؛ زیرا غالیان بدترین آفریدگان خدایند، بزرگی را کوچک می شمارند و برای بندگان خدا، ادعای خدایی می کنند. به خدا سوگند که غالیان بدتر از یهود، نصاری و مجوس و مشرکان اند. فرهنگ فرق اسلامی ، ص 344؛ و نیز از امام رضا(ع) روایت است: هر که با ایشان بنشیند و بیامیزد و بخورد و بیاشامد و بپیوندد و ازدواج کند و.. ، از ولایت خداوند و ولایت ما اهل بیت بیرون است. همان.
21- برای اطلاع بیشتر، ر.ک: زین عاملی، محمد حسین ، شیعه در تاریخ، ترجمه محمد رضا عطائی.
22- مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 347.
23- همان، ص 415-418.
24- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم ، الملل و النحل، ج 1، ص 49-78؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص 415-418.
25- کتاب فرهنگ فرق اسلامی، ص 416-418، نام 13 فرقه از فرقه های معتزله را آورده است.
26- برای اطلاع بیشتر از اقدامات امام صادق(ع) در تقریب بین مذاهب اسلامی ، ر.ک: سید علوی، سید ابراهیم، «نقش امام صادق(ع) در تقریب بین مسلمانان و جلوگیری از تفرقه و انشعاب»، مجله مشکوة، فصلنامه بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ش 49، ص 129.
27- اتق الله، یا عمرو و انتم ایضا ایها الرمط! فاتقوالله! ان ابی حدثنی و کان خیر اهل الارض و اعلمهم بکتاب الله و سنة رسوله ، ان رسول الله قال من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الی انفسهم و فی المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متکلف.
28- سید علوی، سید ابراهیم، «نقش امام صادق(ع) در....، مجله مشکوة، ش 49، ص 136.
29- بحارالانوار، ج 47، ص 167-169.
30- امالی الطوسی، ص 51.
31- بحارالانوار، ج 47، ص 177و 181.
32- اسحاق بن عمار گوید: شخصی از امام صادق(ع) درباره‏ى کارمند شدن در حکومت سلطان ستمگر سؤال کرد. حضرت فرمود: آیا آنها سراغ شما می آیند یا شما نزد آنها می روید؟ آن مرد گفت: بلکه آنها سراغ ما می آیند. حضرت فرمود: اشکالی ندارد. گویا جمله‏ى سؤال گونه امام، پرسش از حالت اکراه و اجبار است که در این صورت ورود به دستگاه بدون اشکال است. از فضای حاکم بر این پرسش و پاسخ فهمیده می شود که پرسشگر به خوبی از نظر امام در ممنوعیت همکاری با سلطان ستمگر آگاه بوده است و این سؤال به منزله اذن و اجازه خواستن است و امام نیز فقط در صورت مجبور بودن تجویز فرموده اند. قاضی زاهدی، احمد، گنجینه‏ى نور، ج 1، ص 485؛ نقل از : محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، الاختصاص، ص 261.
33- ولوی، علی محمد، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامی، ص 223.
34- عمرجی، احمد شوقی ابراهیم، الحیاة السیاسیة، الفکریة للزیدیه المشرق الاسلامی، ص 39.
35- حسنی ، هاشم معروف، انتفاضات الشیعیة، ص 364.
36- الارشاد...، ج 2، ص 168؛ ابن طقطقا، تاریخ فخری، ص 277.
37-همان، ص 168.
38- همان.
39- انتفاضات الشیعیة، ص 362.
40- مروج الذهب...، ج 3، ص 225.
41- موسوی نژاد، سید علی، «آشنایی با زیدیه» مجله هفت آسمان، سال3، شماره 11، ص 82.
42- فرهنگ فرق اسلامی، ص 214-219.
43- همان، ص 218.
44- صحیفه کامله سجادیه، ص 16.
45- همان، ص 17.
46- عمدة الطالب، ص 259.
47- فرهنگ فرق اسلامی، ص 134 و 216.
48- الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 513.
49- تاریخ الطبری، ج 6، ص 190.
50- اشعری، سعد بن عبدالله ، المقالات و الفرق، ص 80؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص 68.
51- فرق الشیعه، ص 68.
52- همان، ص 67-69؛ المقالات و الفرق، ص 81-83؛ اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص 26-27؛ الملل و النحل، ج 1، ص 149. ایوانف به استناد نظریه‏ى ابو یعقوب سجستانی در اثبات النبوات بر این عقیده است که مبارک، نام خود اسماعیل بوده است. این مطلب در نامه‏ى عبیدالله مهدی مؤسس دلوت فاطمیان مصر به اسماعیلیان یمن که مندرج درکتاب الفرائض و حدود الدین تألیف جعفر بن منصور، تأکید شده است. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 114-115.
53- الملل و النحل، ج 1، ص 170-172.
54- امام مقیم، امام اساس، امام مستقر و امام مستودع. برای اطلاع بیشتر ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، ص 73 به بعد.
55- الکافی، ج 2، ص 242.
56- همان، حدیث 4.

منبع: برگرفته از تاریخ تشیع(1)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط