زيست شناسي علف هاي هرز
مخازن بذر (بانك بذر)
مخازن بذر داراي بذرهايي با سنين متفاوت هستند. طول عمر بذر بر اثر دفن شدن در خاك يا پوشيده شدن توسط بقاياي گياهي افزايش مييابد. تعيين تعداد گونههاي علف هرز ساليانه مزارع و تشخيص قوه ناميه بذرهائي كه نزديك به سطح زمين قرار دارند به مديريت علفهاي هرز بستگي دارد.
محدود نمودن احياء مخازن بذر در جهت تدوين صحيح برنامههاي مربوط به مديريت علفهاي هرز، اهميت فراواني دارد. برنامههاي تلفيقي مانند مناسب ترين تناوبهاي زراعي، مصرف علف كش ها و عمليات آماده كردن زمين و كاشت، نقش مهمي در محدود نمودن تعداد و تنوع بذر علفهاي هرز اين مخازن دارند.
در نواحي با مخازن بذر علف زياد بايستي يك سيستم قوي مديريت علفهاي هرز را به مدت دو تا چهار سال اعمال نمود و زمانيكه بايستي ميزان ذخيره بذر تا حد زيادي كم شد، ميتوان اين مقدار كم را با مصرف مرتب مقادير مناسب علفكش و بكار بستن عمليات آماده نمودن و كاشت، ثابت نگه داشت.
با وجود اين گاهي اوقات ميزان ذخيره بذر به علل زير افزايش مييابد:
1- هنگامي كه به خاطر شرايط نامساعد، كشت كرپه، عدم مصرف علفكش در زمان مناسب و كاهش كارآيي علفكش، علفهاي هرز باقيمانده به بذر مينشينند.
2- ورود بذرهاي جديد علف هرز توسط بادء آب ،كود دامي و با بذر آلوده ساير گياهان زراعي
3- مقاوم شدن بعضي از علفهاي هرز به علف كش ها
طول عمر بذر
درصورت مساعد بودن شرايط محيط براي جوانه زدن بذرها، عمر آنها كمتر ميشود. بالطبع كشت و زرع نقش تعيين كننده در جوانه زدن سريع آنها دارد، زيرا اين عمل، بذرها را به سمت شرايط محيطي محدود سوق ميدهد. روبرتس (1970) دريافت كه جمعيت بذرهاي زنده علف هرز در صورتي كه در يك سال، زمين چند نوبت شخم بخورد و سريعتر از هنگامي كه زمين در آن مديريت باير بماند، كاهش خواهد يافت.
طول عمر بذرهاي تابع درصد بذرهاي جوانه زده و تعداد بذر توليد شده توسط علف هرز است. در صورتيكه سالانه 50 درصدد بذرها از بين رفته وبذر جديدي نيز توليد نشود، بعد از 6 سال ميزان بذر زنده موجود دو درصدمقدار اوليه خواهد بود. به شرط سبز شدن 98 درصد بذرها، اين مقدار كاهشش در همان اول بدست خواهد آمد.
در صورتيكه ادامه روند جوانه زني به اين شكل، در پايان سال ششم، تمامي بذرهاي زنده از خاك ريشه كن خواهند شد (انيس 1977)، مشخص شده است كه افزايش ميزان جوانه زدن به همراه ممانعت از توليد بذر ميتواند زمان لازم جهت كاهش جمعيت علف هرز را تا حد باور نكردني كمتر نمايند.
توليد بذر
زمان جوانه زدن
رقابت علفهاي هرز و تاثير زمان حذف آنها
سيستمهاي مديريت علفهاي هرز را به گونه اي بايد اعمال نمود كه رقابت علفهاي هرز حداقل توليد محصول و درآمد خالص در حد مطلوب باشد. براي اين منظور لازم است تا محدوده علفهاي هرز تعيين و همچنين تركيب علفهاي هرز مشخص گردد. اين محدوده يا مرزها بسته به تفسير يا تعاريف، متفاوت هستند (كوزنر و همكاران1985) ولي اطلاعات لازم را در مورد تراكم علف هرز كه از نظر مبارزه توجيه اقتصادي دارد، در اختيار زارع قرار ميدهد. جهت تعيين اين حدود، عوامل زيادي مانند تاثير علف هرز روي كميت و كيفيت محصول، برگشت علف هرز، از نظر صرف هزينه مناسب براي مبارزه با آنها، توليد كنندگان را ياري ميدهد تا پيشبيني تخمين افت عملكرد چغندرقند بر اساس تعداد علفهاي هرزي كه در مراحل رشد و نمو با محصول اصلي رقابت ميكنند را تعيين نمايند
تعيين زمان مناسب جهت حذف هر چه سريعتر علفهاي هرز همچنين زماني كه حذف آنها از مزرعه نتيجهي ندارد. از پي ريزي برنامههاي مديريت علفهاي هرز داراي نقش اصلي است.
چغندرقند ميتواند علف هرز را از دو الي هشت هفته بعد از سبز شدن تحمل نمايد كه اين امر بسته به نوع علف هرز، زمان كاشت، زمان سبز شدن علف هرز در مقايسه با محصول اصلي و سرايط محيطي متغير است (اسكات و همكاران 1979) اين دوره معمولاً براي علفهاي هرز پهن برگ كوتاهتر از انواع باريك پهن ميباشد.
روش هاي فيزيكي مبارزه با علفهاي هرز
روش اول: وجين دستي
هنوز در بعضي از كشورها با استفاده از نيروي كارگر و وجين دستي براي كنترل علف هرز در قطعات داراي چغندرعلفي يا به ساقه رفته توصيه ميشود. روش جايگزين جهت حذف اين گياهان مزاحم، قطع آنها از سطح خاك با استفاده از بيل تيز و يا وسيله اي مشابه آن ميباشد و در صورتيكه چغندرقند علفي بذر نداده باشد كافي است كه آنها را قطع و در مزرعه رها نمود، ولي اگر بذر توليد شده باشد، حتماً بايستي بعد از حذف گياه، آنها را به خارج از مزرعه انتقال داد.
روش هاي فيزيكي مبارزه با علفهاي هرز
روش دوم: عمليت زراعي مكانيكي
يكي از طرق اوليه براي مبارزه با علفهاي هرز، استفاده از فن بستر كشت مانده بود. در اين روش، مزرعه براي كشت آماده ميكردند، ولي بجاي كشت چغندرقند، آنرا براي مدتي رها مينمودند تا علف هرز در آن سبز شود آنگاه مجدداً عمليات آماده بودن زمين را انجام ميدادند. اين روش تا حدي علفهاي هرز را كنترل ميكرد ولي بجهت تاثير منفي روي بستر كاشت، افزايش هزينه و كوپه شدن كشت، در حال حاضر منسوخ شده است. زراعين كشورهاي شمال اروپا و ايالات متحده آمريكا، به مجرد رفع خطر سرما كه ساقهرفتن را در پي دارد به خوبي از تاثير هراكشت، در بهبود عملكرد آگاهي كافي دارند. اين زراعين به جاي استفاده از روش بستر كشت مانده، ترجيح ميدهند تا در اولين فرصت اقدام به كشت نمايند. در كشورهايي كه از نظر زمان كاشت محدوديت وجود ندارد و شرايط خاك نيز مناسب است، اين روش راه مناسبي براي كاهش جمعيت علفهاي هرز ميباشد.
در حال حاضر در خاكهاي سبكتر اروپا استفاده از فاروهاي فشاري همراه با شخم رايج است. اين طريقه شكل گيري از روش بستر كشت مانده است كه در آن امكان استفاده از علف كش هاي قبل و بعد از كاشت جهت كنترل علفهاي هرز سبز شده، قبل از گياه اصلي فراهم ميگردد.
تهيه بستر كاشت تاثير زيادي روي سبز كردن علفهاي هرز دارد. آماده نمودن زمين موجب خرد شدن كلوخها و نرم تر شدن خاك ميشود. در اين حال در مقايسه با بستر نامناسب، امكان سبز شدن تعداد بيشتري علف هرز فراهم ميشود (ترپسترا1986) هر نوع مبارزه عليه علف هرز مكانيكي يا شيميايي) بر روي علفهاي هرز كوچك تاثير بيشتري دارد. بنابراين استفاده از روشهاي مختلف مبارزه قبل از ظهور بوتههاي چغندرقند ميتواند بسيار موثر باشد. در اكثر كشورها جهت از بين بردن علف هرز در بستر كاشت از هرس دندانه مستقيم استفاده ميشود. زيرا دندانه آن عميقاً در خاك فرو نميرود و هر چند از انواع ديگر هرس مانند هرس داندانه فنري وجود دارند كه با علفهاي هرز بهتر مبارزه ميكنند ولي چون عمق كارشان زياد است با خشك كردن رطوبت خاك موجب كاهش ميزان استقرار گياه در خاك ميشوند.
در اكثر كشورها تا دهه 1970 جهت از بين بردن علفهاي هرز بين رديفهاي چغندرقند استفاده از هرس مكانيكي ابتدا با اسب و گاونر و بعداً با تراكتور معمول بود ولي امروزه در اكثر كشورهاي توليد كننده چغندرقند از هرسهاي كاملاً سوار بر تراكتور استفاده ميشود. استفاده از هرس تراكتوري شامل اين موارد ميباشد:
1. براي از بين بردن علفهاي هرز بين رديفها، هنگامي كه علفهاي هرز روي رديفها توسط علف كش ها كنترل شده باشد.
2. زماني كه استفاده از علفكش دير شده باشد يا آلودگي علف هرز ناچيز باشد و بالاخره آنكه بعضي از علفهاي هرز چنان بزرگ شده باشند كه از بين بردن آنها با علفكش ممكن نباشد.
3. مبارزه با علفهاي هرز مهمي مانند چغندرعلفي و انواع علفهاي هرز چند ساله
4. درآوردن شيارهايي مانند جوي آبياري.
در هرسهاي مهم از تيغههاي ثابت استفاده ميكنند. با اين وجود برخي از آنها تيغههاي دواري دارند كه علفهاي هرز بزرگتر را كاملاً خرد ميكنند. كولتيواتورهاي دوار پرقدرت سرعت كارشان كمتر و هزينه نگهداريشان بالا است. به منظور جلوگيري از خفه شدن گياهچههاي چغندرقند در اوايل رشد توسط خاك ميبايست از گاردها، ديسكها يا تيغههاي بلند قلمي استفاده نمود. با اين حال نبايد گياهچه را در پشته رها كرد، زيرا اين كار موجب خشك شدن آنها توسط هوا يا باد ميشود. بايد توجه داشت به محض بزرگ شدن گياهچهها لازم است گاردها و ديسكها را برداشته تا به برگهاي قديميتر آسيب نرسانند. در زماني كه خطر فشرده شدن خاك اطراف ريشههاي در حال رشد به حداقل رسيد، بايستي تراكتور را به چرخهاي باريك مجهز نمود.
حتماً هرس را بايستي با تعداد رديفهاي كاشت هماهنگ نمود. در غير اين صورت هرس زدن باعث از بين رفتن رديفها خواهد شد. افزايش فاصله بين رديفها منجر به ساخت هرسهايي با عرض كار بيشترگرديد. همچنين نياز به سرعت كار زيادتر باعث تكامل هرسهاي خود كنترل شده است. معموليترين سيستم خود كنترل مجهز به داندانه نشان داري در روي ماشين كاشت است كه با گذاردن شياري در چرخ بيروني، موجب كنترل حركت هرس ميشود. سرعت كار اين نوع هرسها در مقايسه با هرسهايي كه با دست كنترل ميشوند به ترتيب 8 تا 5/3 كيلومتر در ساعت ميباشند.
روش هاي شيميايي
بخش اول : مصرف علف كش ها
چند علفكش جديد كه در دهه 1960 براي كنترل علفهاي هرز مزارع چغندرقند مورد ارزيابي قرار گرفتند عبارت بودند از: كلريدازون (پيرازون)، كلرپروفام، سكليوان، دسمديفام، دي آلات اي پي تي سي، پبوليت،
فن مديفام، پروفام، تي سي آ و تريفلورالين در دهه 1970 علف كش هاي ديكلوفوپ، دي اتاتيل، اتوفومسات و متاميترون در دسترس بودند. طي دهه 1980 اكثر علف كش هاي جديد چغندرقند گرامينهكش بودند. علف كش هاي مورد استفاه زراعت چغندرقند و نوع علف هرز مورد كنترل آن علفكش در جدول زير آمده است.
جدول كامل علفكش هاي مورد استفاده در زراعت چغندرقند
علف كش هاي ياد شده توسطBSI مصرف ميشوند و هر جا كه اسامي آنها با WSSA متفاوت باشند در پرانتز آمده اند. كليه علف كش ها و توصيههاي ذكر شده در كشورهاي توليد كننده چغندرقند قابل تهيه يا اجزاء نميباشند و اكثر به صورت مخلوط با ساير علف كش ها فهرست شده به كار ميروند.
شيوه مصرف
در اواخر دهه 1970 در بعضي كشورهاي شمال اروپا، جهت مبارزه با علفهاي هرز پهن برگ استفاده از علف كش ها با حجم و مقدار پائين در مراحل بعد از رويش رايج گرديد. استفاده از اين تكنيك موجب كاهش مصرف علف كش هاي رايج به ميزان 3/2 در انگلستان و بعضي كشورهاي شمال اروپا گرديد (به عنوان مثال 4/0 كيلوگرم مادة موثر فن مديفام در هكتار با مقايسة با 14/1 كيلوگرم ماده موثر در هكتار). در انگلستان مقدار كمي از علف كش ها با رعايت زمان مناسب طوري مصرف گرديد كه نتيجه مطلوب (و نيز زمان مناسب سمپاشي) حاصل درآمد و چنين به نظر ميرسيد كه بايد مقدار ايزوفون را كه در فرآوردههاي فن مديفام مصرف دارد در حد مطلوبي نگه داشت تا مانع از تبلور ماده موثر (فن مديفام) شود. در اين آزمايش جهت كسب نتيجه مطمئن از نازلهاي خوبي استفاده شد.
مقدام سم معمول مورد استفاده از كشوري به كشور ديگر فرق ميكند (براي مثال 80 و 180 ليتر در هكتار به ترتيب در كشورهاي انگلستان و دانمارك) يكي از مزاياي مهم اين روش امكان مبارزه تقريباً كامل و مقرون به صرف علفهاي هرز ميباشد. نكته اساسي در اين تكنيك، مصرف علفكش در مرحله اي است كه علف هرز برگهاي لپه اي خود را دارا ميباشد، هر چند كه ميزان علفكش مورد استفاده از كشوري به كشور ديگر متفاوت است ليكن جهت پوشش كامل گياهچههاي علف هرز به نازلهاي ظريف نياز ميباشد. در آغاز از فشار اسپري بالا (پنج اتمسفر) در انگلستان وفرانسه براي تهيه ذرات ريز سم استفاده ميشد. اما بعداً معلوم گرديد در صورت استفاده از نازلهائي با سوراخهاي ريز، به فشارهاي بالا نياز نميباشد و فشار معمول مورد استفاده 2 و 4 اتمسفر است. امكان پوشش كامل سطح علف هرز در مرحله برگ لپه اي به علفكش نكته مهمي است. سمپاشي مجدد مزرعه با هر بار سبز شدن علف هرز از معايب اين روش ميباشد.
با ورود سمپاشهاي نواري خودگردان مقدار علفكش مورد نياز در روش سمپاشي با حجم كم و مقدار پائين كم است. مك كلين و مي (1986) عنوان نمودند كه استفاده از روش سمپاشي نواري با مقدار پائين هزينه را تا حدود 40 درصد كاهش ميدهد، هر چند كه زمان كار نيروي كارگر نسبت به سمپاشي سراسري سه برابر زيادتر ميشود. ليكن مقايسه يك سمپاشي با عرض 12 متر (24 رديف) و يك سمپاش 6 متري (12 رديف) و يك هرس تراكتوري نشان داده كه سمپاش بزرگتر و هرس تراكتوري مدت زمان كمتري لازم دارند ولي در عوض سرمايه لازم جهت تهيه ماشين آلات آنها بيشتر ميشود. در دهه 1980 براي بعضي از زراعين كاهش هزينههاي آينده ضروري بود، در نتيجه تعداد زيادي از كارگران مزارع كم كردند. از آنجائيكه سم پاشي نواري با حجم و غلظت پائين به كارگر اضافي، ادوات مخصوص و همچنين زمان مناسب و به موقع نيازمند بود، لذ اين روش در سطح وسيع مورد استفاده قرار نگرفت.
بعضي زارعين استفاده از سيستم نازل دوتايي سمپاشي نواري را ترجيح ميدهند، در اين سيستم يك نازل در در هر طرف از رديف كاشت به صورت مايل و رو به رديف چغندر قرار محصول يگيرد. اين سيستم خصوصاً هنگام چهار يا پنج برگه شدن چغندرقند مفيد است. ولي به مقدار بيشتري علفكش نياز دارد. زراعين معمولاً تمايل با استفاده از روش سمپاشي با حجم بالا دارند (زيرا اين كار خطر گرفتگي نازلها را كاهش ميدهد)، ولي بايد اطمينان حاصل نمود كه توليدات فن مديفام در تانك متبلور نميشوند.
علف هرزهايي كه روي چغندرقند سايه مياندازند موجب افت شديد عملكرد ميشوند. سمپاشي انتخابي مختلفي جهت كار در ارتفاعهاي متغير علفهاي هرز، چغندر علفي و بساقه رفته و محصول اصلي در حال رشد ساخته شده اند، علفهاي هرز به طور معمول تا ارتفاع يك متري رشد ميكنند، حال آنكه ارتفاع معمول چغندرقند 60 سانتي متري است. انواع سمپاشها شامل باز چرخشي (مكهوتر1970)، متحرك (ويز و هيستريت 1977) و (ديل1979)، در هنگام سمپاشي بالاتر از تاج محصول قرار گرفته و علفكش را روي علفهاي هرز پخش ميكننند. هنگام كار با سمپاشهاي اختصاصي جهت ممبارزه با انواع علفهاي هرز، چغندرعلفي يا چغندر به ساقه رفته از علفكش گلايفوسيت استفاده ميشود. در آمريكا استفاده از اين سم براي منظور، به خاطر خسارت شديد به چغندرقند مرسوم نيست. اين خطر به جهت ريزش قطرات سم روي بوته اصلي نيست، بلكه احتمالاً مربوط به تبادلات زيرزميني ميان ريشه علف هرز و چغندرقند ميباشد (ايوانز و دكستر 1981) مشابه اين مشكل در انگلستان ثبت نشده است.
اولين سمپاش متحرك نسبتاً گران و شعاع كارش نيز محدود بود به طوريكه خيلي زود جايش را به نوع روبويك داد. اين سري ماشينها و به طرز باور نكردني ساده بودند. اما مهارت و حوصله زيادي جهت سوار كردن صحيح و به جريان انداختن مقدار كافي گلايوفوسيت در لوله دستگاه براي كنترل علفهاي هرز لازم بود، با اين وجود ريزش قطره قطره در حدي نبود كه به چغندرقندهاي حساس آسيب برساند و آنها را از بين ببرد. از آنجائيكه جريان مواد شيميايي تابع دما و رطوبت است، بنابراين دستگاه جهت برقراري فشار مناسب و تغيير شدت جريان مواد شيميايي، بسته به تغييرات روزانه آب و هوايي، به تنظيم مستمر نياز داشت. معرفي يك سمپاش از نوع شلنگ متحرك باعث كاهش مكشلات تنظيم دستگاهها شد، اما اين ادوات نسبتاً گران بوده و با توجه به ميزان استفاده محدود از آنها در مزارع متوسط اروپايي بكار ميروند.
اكثر علف كش ها توسط سمپاشهاي هيدروليك موسوم پاشيده ميشوند، ليكن مصرف آنها به صورت نواري يا گسترده به هزينههاي نسبي، دسترسي به مواد شيميايي، كارگر و نيز وضع هوا بستگي دارد. در فصول مرطوب يا روزهاي محدود مناسب براي سمپاشي، ممكن است كه زراعين اقدام به سمپاشي گسترده و بموقع نمايند. در ايام خشكي به علت وجود موم بيشتر روي سطح برگ علفهاي هرز، از بين بردن آنها مشكل تر است. به همين جهت،استفاده از سمپاش نواري و هرس تراكتوري جهت كنترل علفهاي هرز بين رديفها ارجحيت دارد. همچنين استفاده از هرس تراكتوري در شرايط خشكي هوا به خاطر آنكه ريشه دواني علفهاي هرز كمتر صورت ميگيرند، ترجيح داده ميشوند.
روش هاي شيميايي
بخش دوم : طبقهبندي علف كش ها بر اساس زمان مصرف
الف) علف كش هاي قبل از كاشت يا قبل از رويش
در صورت پيش بيني و وجود مشكل علفهاي هرز، بايستي نوع علفكش را از نظر مصرف در قبل يا بعد از كاشت مشخص نمود، معمولاً زناني از علفكش عمومي و تماسي در قبل از كاشت استفاده ميشود. كه علت هرز كامل نباشد و يا اينكه زمان كاشت محصول علف هرز كاملاً زير خاك مدفون نباشد. در صورتيكه زمان مصرف علف كش هاي تماسي عمومي تا بعد از كاشت با تاخير بيفتد. بيشتر علفهاي هرز ظاهر شده و در نتيجه از بين خواهند رفت. با اين وجود تعلل در مصرف علفكش تا زماني كه ظهور بوتههاي نزديك باشد. امكان دارد به گياهچههاي محصول آسيب برساند. پاركرات (همراه يا بدون ديكوات)، گليفوست و گلوفلوسسينات مهمترين علف كش هاي تماسي هستند كه در اكثر نقاط جهان مصرف ميشوند. مهمترين امتياز مصرف علف كش هاي عمومي قبل از سبز شدن چغندرقند كنترل تقريباً تمامي گونههاي علفهاي هرز از جمله چغندرعلفي ميباشد.
در صورت مصرف علف كش ها در خاك قبل ار كاشت چغندرقند، بايستي آنها را با خاك علفكش با خاك سطحي تا عمق پنج سانتي متري اطمينان حاصل نمود. مخلوط كردن علفكش با خاك، از طريق كاهش اثر آب و هوا روي فعاليت سم موجب تاثير يكنواختي علفكش ميشود. مخلوط نمودن علفكش با خاك، از طريق كاهش اثر آب و هوا روي فعاليت سم موجب تاثير يكنواخت علفكش ميشود. مخلوط نمودن علفكش با خاك در مورد تركيبات فرار و در نواحي خشك لازم ميباشد. از آنجائيكه اين روش نيازمند وسايل خاصي جهت مخلوط كردن علفكش با خاك، تراكتورهاي قوي و زمان بيشتر است، چندان مورد استفاده قرار نميگيرد.
همانند علف كش هاي تماسي، انواع پردوام را نيز بايستي با خاك سطح الارض و قبل از سبز شدن گياهچههاي چغندرقند به كاربرد. در غير اينصورت موجب صدمه به محصول اصلي ميشوند. به علت آنكه در بعضي شرايط ، مخلوط كردن علف كش هاي بادوام با خاك باعث افزايش خسارت به چغندرقند ميشود(بعنوان مثال، لناسيل روي املاح معدني خاك) نميتوان تمامي آنها را با خاك مخلوط نمود. مزيت علف كش هاي با دوام مورد استفاده در خاك، كاهش شديد علفهاي هرزي اسست كه همزمان با چغندرقند سبز ميشوند و همچنين باعث حساس شدن ساير علفهاي هرز سبز شده ميگردند (دكستر 1971، دانكن و همكاران، 1982) بعضي محققين عقيده دارند كه تاثير رقابت علفهاي هرز روي عملكرد تا هنگامي كه مراحل اوليه رشد چغندرقند ناچيز است. آنان مصرف علف كش ها را در مراحل قبل از كاشت و سبز شدن به دلايل اكولوژيك قبول ندارند (مه ير و همكاران1986)، با اين وجود اكثر زراعين مصرف علف كش هاي قبل از سبز شدن را مهم و مكمل مصرف علف كش هاي بعداز ظهور گياه اصلي ميدانند.
در دهه 1980 در نواحي شمال اروپا جهت كنترل علفهاي هرز استفاده از روش سمپاشي با مقدار پائين بعد از مرحله جوانه زدن باعث تغيير مقدار علف كش هاي قبل از رويش گرديد.
آزمايشها نشان داد قابليت اعتماد به مصرف زودتر علفكش با مقدار پائين بعد از مرحله رويش افزايش يافته و باعث شده تا بتوان از علف كش هاي قبل از رويش با مقدار كمتري براي مبارزه با پهن برگها استفاده كرد.
(مي و هيلتون1985) متعاقباً برخي سازندگان، علف كش هاي قبل از رويش و بدنبال آن انواع علف كش هاي بعد از رويش را با مقادير پائين معرفي نمودند. پائين آمدن مقدار مصرفي و در نتيجه كاهش هزينه، منجر به مصرف برخي علف كش هاي بعد از رويش توسط زارعين شده است كه از طرف ديگر اطمينان يافتن از مصرف ديرهنگام علف كش هاي بعد از رويش سه مبارزه با علفهاي هرز كمك نمايند. مهمترين علف كش هاي بادوام كه قبل استفاده زيست شناسي سبز كردن علفهاي هرز پهن به كار ميروند عبارتند از: كلرايدازون (پيرازون)، سيكلوات، دي اتاتيل، اتوفومسات، لناسيل و متاميترون.
قبل از كاشت براي مبارزه با علفهاي هرز باريك برگ ميتوان از علف كش هاي سيكلوآت، دلاپون، دي آلات، اي پي تي سي آو تري ـ آلات استفاده نمود. با وجود ارزان بودن اين علف كش ها خصوصاً دالاپون وتي سي آب و هوايي، بعضي كشورها آنها را با علف كش هاي باريك برگ انتخابي بعد از رويش كه خسارت كمتري به زراعت اصلي ميزنند، جايگزين نموده اند.
جهت انتخاب علف كش هاي قبل از رويش، عوامل زيادي را بايد در نظر گرفت. نوع علفهاي هرزي كه بايد كنترل شوند در درجه اول اهميت است. جهت اطمينان از كنترل كامل علفهاي هرز، بايستي تاثير علف كش هاي پس از رويشي را در انتخاب علفهاي قبل ار رويش در نظر داشت. نوع خاك و مواد آلي از عوامل مهمي هستند كه در تعيين سموم قابل مصرف، مقدار و تاثير آنها تاثير ميگذارند. سازندگان بر تاثير مصرف متوالي بعضي علف كش ها روي محصول تاكيد دارند (بعنوان مثال: متاميترون قبل از رويش و بدنبال آن لناسيل بعد از رويش). مصرف پشت سرهم علف كش هاي قبل از رويش و آفتكشها نيز ميتواند خسارت وارد نمايد، براي مثال مصرف كار بوفروان ميتوان تا حدي اين مسئله را برطرف نمود.
بعضي اوقات جهت مبارزه با فرسايش بادي لازم است در انتخاب علف كش هاي قبل از رويش دقت نمود. مالچ معدني باي تومن و زراعت پوششي جو، دو روش رايج حفاظت محصول در برابر فرسايش بادي هستند. مالچ باي تومن ميتواند فعاليت علف كش هاي قبل از رويش را كاهش دهد. نثورورر1984) . وجود جو در زراعت چغندرقند، كار مبارزه را دشوار ميكند زيرا در انتخاب مصرف علفكش بايستي دقت نمود كه به رشد و نمو جو آسيبي وارد نيايد.
ب) علف كش هاي پس از كاشت يا پس از رويش
1. علف كش هايي كه جهت كنترل پهن برگها مصرف ميشوند
2. علف كش هايي كه جهت كنترل باريك برگها مصرف ميشوند
3. علف كش هايي كه پس از استقرار گياه مصرف ميشوند
علف كش هاي دسته اول به جهت تنوع، مخلوط شدن با يكديگر و وجود موادي كه بعد از آنها استفاده ميشود فراوان ميباشند. به اين دليل شرح كامل اين گروه از علف كش ها به آساني نيسر نيست. مهمترين علف كش هاي اين دسته عبارتند از پيرازون، كلوپي راليد، دس مديفام، اندوتال، اتوفومسات، لناسيل، متاميترون و فنمديفام.
در غالب كشورهاي مصرف كننده، آنها را به صورت مخلوط با فن مديفام استفاده ميكنند. به جهت آنكه علف كش هاي چغندرقند بندرت قادرند تمامي علفهاي هرز را از بين ببرند و يا باقيمانده آنها قدرت فعاليت زيادي ندارد. استفاده از مخلوط آنها و همچنين علف كش هاي پس از رويش را تحت تاثير قرار ميدهد. بعنوان مثال، مصرف فن مديفام در دما و شدت نور زياد، به چغندرقند صدمه وارد ميكند (بتلن فالوي، و نوريس 1977)، (پرستون و بيسكو 1982)در سال 1986 ، نئورورر در اتريش استفاده از ديسكهاي برگي را جهت تعيين مقدار موم برگها ابداع كرد. در اين روش ميزان گسترش ورقه مومي، راهنمائي جهت پيش بيني حساسيت محصول به علفكش ميباشد.
جهت كاهش خسارت برخي از سموم مخلوط شونده مانند فن مديفام اتوفومسات، سازندگان سم، مواد مخلوط ديگري را فرموله نموداند (مارشال و همكارام1987)، اين مواد حاوي مقادير كمتر چسبندهها و فرآوردههاي فرموله شده در مقايسه با سموم مخلوط شونده بوده و عموماً براي محصول خطر كمتري دارند.
مواد افزوني با افزايش ميزان چسبندگي برخي علف كش ها روي سطح گياه، باعث افزايش كارآيي آنها ميشوند. استفاده از اين مواد خصوصاً در شرايط خشك آب و هوايي كه هم علف هرز و هم محصول تمايل به مومي كردن برگها دارند، سودمند است. به عنوان مثال، متاميترون عمدتاً در خاك فعال است، ولي از طريق تماسي نيز موثر ميباشند، به اين جهت در اغلب كشورهاي توصيه ميشود تا در زمان مصرف متاميترون بعد از رويش محصول حتماً از روغن افزودني استفاده شود. مهمترين مواد افزودني كه به صورت محلول پاشي در زراعت چغندرقند استفاده ميشود. بر اساس روغنهاي معدني ساخته شده اند، ليكن در بعضي كشورها از روغنهاي نباتي، تالوآمينها و خيس كنندهها همراه با علف كش هاي كنترل كننده پهن برگها استفاده ميشود.
افزودني پاشيدني خصوصاً براي بعضي از گراس كشهاي جديدتر مهم هستند. روغنهاي معدني معمولاً همراه با آوكسي ديم، سيكلوسي ديم، كلوئي زالوفوپ و ستوكسي ديم، و همراه با فلوآزاي فوپ، معمولاً روغنهاي معدني و خيس كنندههاي غيريوني توصيه ميشود، اكثر گراس كشهاي مورد مصرف در مرحله بعد از رويش را بايستي تقريباً در اواخر دوره رشد محصول استفاده نمود، چرا كه علف هرز به رشدكامل رسيده و به علت اندازه بزرگش، هدف خوبي براي علفكش خواهد بود. گراس كشهايي مانند ستوكسي ديم وهالوگزي فوپ جهت كنترل كامل گرامينههاي دائمي مانند آگروپيرون، بايد به خوبي در اندامهاي هوايي و ريزوم آنها جابجا شده و حركت نمايند (دكر وهاركر 1985). مهمترين علفكش مورد مصرف در زمان استقرار كامل گياه تريفلورالين كه توسط كولتيواتور هرس و يا كولتيواتور چرخشي با خاك ميان رديفها مخلوط ميشود. اين علفكش نسبتاً ارزان است و مانع سبز شدن علفهاي هرزي مانند سلمك در نواحي شمال اروپا و تاج خروس وحشي، سوروف و انواع ستاريا در ايالات متحده ميشود. گاهي اوقات از اي پي تي سي خصوصاً هنگامي كه مزاحمتهاي علفهاي هرز باريك برگ در مراحل آخر رشد محصول ميرود استفاده ميگردد.
تريلفلورالين به عنوان علفكش قبل از كاشت با بستر كاشت آماده مخلوط ميشود. اكثر زراعين از علف كش هايي با مقدار معمول طي دو نوبت براي مبارزه با علفهاي هرز پهن برگ استفاده ميكنند. ابتدا يك علفكش قبل از رويش و بدنبال آن مصرف علفكش بعد از رويش، در روس استفاده از سموم علفكش با مقدار پائين، معمولاً سه نوبت سمپاشي صورت ميگيرد، ابتدا مصرف علفكش قبل از رويش و در مراحل دوم و سوم مصرف علفكش بعد از رويش يا اينكه در هر سه نوبت از علف كش هاي بعد از رويش استفاده ميشود.
مبارزه بيولوژيكي با علفهاي هرز در مزارع چغندرقند
دو هدف اساسي از مبارزه بيولوژيك عليه علفهاي هرز دنبال ميشود، اول تحقيق مرتب و منظم در مورد روشهاي كنترل مربوط به نقاط ديگر و دوم تحقيق وسيع تر و گسترده تر در مورد علف كش هاي بيولوژيك با استفاده از توليد انبوه موجودات زنده يا ساير روشهاي دخالت در اكوسيستم. در سالهاي اخير از روش مبارزه بيولوژيك عليه علفهاي هرز مزارع چغندرقند استفاده نميشود و انتظار تغيير و تحول عمده اي نيز در اين روند نميرود. به همين دليل استفاده از اين روش مبارزه در مزارع چغندرقند با شروع قرن بيست و يكم ممكن است امكان پذير گردد.
تحقيقات اخير در مورد اين روش نشان داد وارد نمودن يك عامل زيستي كنترل كننده به مزرعه در مقياس وسيع، انواع حساس را نابود ميكنند (تمپلون و همكاران، 1986). چندين نوع قارچ، باكتري و ويروس داراي توانايي بالقوه جهت كنترل علفهاي هرز ميباشند، ليكن در حال حاضر تنها دو نوع قارچ در سطح تجارتي توليد ميشوند كه عبارتند از:
يك گونه كولتوتريكوم جهت كنترل علف هرز آسكاينومن در مزارع برنج و سويا و فايتوفتورا براي كنترل علف مورينا، در باغات مركبات. كسب موفقيت كاربرد اين دو نوع علفكش زيستي تاثير قابل ملاحظه اي بر روي تمركز منابع به سمت تحقيقات مربوط به مبارزه زيستي در دهه آينده خواهد داشت.
در حال حاضر چندين نوع قارچ بيماري زا جهت مبارزه با علفهاي هرز مزارع مختلف (به استثناء چغندرقند) تحت مطالعه ميباشند (چاروداتان و دو لوچ 1988) كه امكان استفاده از پنج نوع قارچ بيماريزا براي كنترل علفهاي هرز مانند گاوپنبه، سلمك، تاتوره، سوروف و قياق را فراهم ميآورد.
استفاده بالقوه از اين روش محدوديتهايي نيز به همراه دارد، از جمله طولاني لازم جهت ثبت روش در ادارات دولتي، زمان طولاني مورد نياز جهت توقف رشد واز ابين رفتن گياهان مزاحم، تاثير عوامل محيطي مانند دما و رطوبت روي عملكرد اين علف كش ها و تعداد كم ميزبانهاي اختصاصي (خاچاطوريان 1986، تمپلتون و همكاران، 1986، چاروداتان و دولوچ1988) يك روش ممكن جهت بالا بردن تعداد علفهاي هرزي كه تحت تاثير عوامل بيماري زا قرار ميگيرند، تهيه عامل زيستي است كه دامنه فعاليتش تابع عامل خارجي اضافه شده به محيط باشد. در اينصورت زمانيي كه آن عامل خارجي در محيط عمل نباشد، علفكش زيستي فعاليت كمي داشته واز بين خواهد رفت (سندز و همكاران 1989).
با توجه به موانع ذكر شده و ساير تنگناهاي اقتصادي، جوتسوم (1988) عنوان نمود اين روش در جائيكه مبارزه شيميايي كافي نباشد با مواد شيميايي گران بوده و يا دولت مصرف آنرا ممنوع كرده است، كاربرد خواهد داشت، احتمالاً به خاطر توجه بيشتر دولت به آلودگي آبها، هوا و انقراض موجودات در معرض خطر، ممكن است كه در آينده علفهاي هرز بيشتري در مزراع چغندرقند با استفاده از اين روش تحت كنترل درآيند.
استفاده از تناوب زراعي براي كنترل علف هاي هرز چغندرقند
امروزه استفاده از تناوب، بيشتر به دلايل اقتصادي مدنظر است تا كنون علفهاي هرز، با اين حال استفاده از تناوب جهت مبارزه با علفهاي هرز چغندرقند در هر نقطه ميتواند موفقيت آميز باشد. در نواحي كه از علفكش انتخابي استفاده ميشود بايستي چغندرعلفي را كه در زمين مزرعه سبز ميشود مهار نمود. در صورت توصيه ميتوان از علفكش قبل از برداشت گلايفوسيت جهت مبارزه با علفهاي هرز چغندرقند در هر نقطه اي ميتواند موفقيت آميز باشد. در نواحي كه علفكش انتخابي استفاد ميشود بايستي كه چغندرقند علفي را كه در زمين مزرعه سبز ميشود مهار نمود. در صورت توصيه ميتوان از علفكش قبل از برداشت گلايفوسيت جهت مبارزه با علفهاي چند ساله استفاده نمود. اين كار در زماني كه علف هرز كاملاً رشد كرده بسيار موفقيت آميز ميباشد (به عنوان مثال سيب زميني سبز شده در غلات) در حالي كه پس از برداشت محصول، چندان كارآيي نخواهد داشت. كشت دركلش نيز موجب كاهش تعداد بذر علف هرز در خاك و كنترل آن ميشود(ويوزر و همكاران 1986).
گياهان زراعي كشت قبل در مرزعه چغندرقند مخصوصاً در صورت عدم مبارزه، قادرند ايجاد مزاحمت نمايند. مبارزه با سيب زميني حاصل از سبز شدن غده، حتي با وجود استفاده از مخلوط اتوفومسات با ساير علف كش ها يا كلوپيراليد، مشكل است. سيب زمينيهاي حاصل از سبز شدن بذر را ميتوان با مصرف مخلوط فن مديفام و كلريدازون (پيرازون) يا هرس تراكتوري راحت تر از بين برد. جهت مبارزه با سيب زمينيهاي حاصل از غده، تكرار استفاده از هرس تراكتوري براي جلوگيري از هرگونه رشد مجدد غدهها ضروري است. در صورتيكه براي مدت كوتاهي اختلاف ارتفاع بين سيب زمينيهاي و چغندرقند وجود داشته باشد، ميتوان با استفاده از گليفوسيت مزرعه را از علف هرز پاك نمود. (در مرحله از برداشت) يا استفاده از فلوروكسي يير در مزارع غلات ميتوان تعداد زيادي سيب زميني سبز كرده را از بين برد.
(بويس و جول 1986) وجود كلزا به عنوان علف هرز هنگاكي كه در تناوب وارد ميشود، خود مشكل ديگري است. از علف كش هاي مخصوص چغندرقند ميتوان براي مهار آن استفاده نمود، ولي بايد دقت نمود، كلزا فقط در مراحل سبز شدن و رشد به علفكش حساس است، كه بسيار سريع ميگذرد. بنابراين استفاده مجدد از علفكش يا عمليات مكانيكي ضروري است.
بذر كلزا تا چند سال زير خاك به حالت خواب زنده ميماند. در مزارع انگلستان به كرات مشاهده ميشود كه تا پنج سال يا بيشتر بعد از كاشت كلزا، ناگهان جمعيت زيادي از آن در زمين ظاهر ميشوند. به همين دليل بايستي در زميني كه سال قبل زير كشت كلزا بوده، با استفاده از عمليات آماده كردن زمين و كاشت، آنرا مهار نمود.
نوع محصولات در تناوب و شدت مبارزه با علفهاي هرز روي جمعيت علف هرز تاثير ميگذارد. بري و هيلتون (1975) گزارش دادند كه بين سالهاي 1950 و 1974 در مزرعه اي در انگلستان جمعيت پوآ در تناوب سيب زميني، غلات و چغندرقند افزايش يافت. در حالي كه جمعيت علفهاي استلاريا و هفت بند كاهش يافتند علف كش هاي مورد استفاده در اين مزرعه، دو علف هرز آخري را كنترل نموده، ولي به علت عدم تاثير بر پوآ اين گياه به گل رفت و به بذر نشست. در اواخر دهه 1970، بسياري از علف كش هاي غلات از مهار جمعيتهاي فراوان ويولا عاجز شدند و در حال حاضر اين علف هرز جزء گياهان مزاحم كشت چغندرقند در انگلستان ميباشد. نئورورر (1975) با بررسي علفهاي هرز در چهار ناحيه اتريش طي سالهاي 1965 الي 1975 عنوان نمودند، تا زماني كه تغييرات تراكم علف هرز خيلي ناچيز بود، تعداد علفهاي هرز بسيار مزاحم مزارع چغندرقند (مانند آگروپيرون، بي تي راخ و هفت بند و بعضي از باريك برگهاي يكساله) افزايش يافتند. با اين وجود مصرف علف كش هاي پايدار در اراضي مردابي باعث كاهش كلي جمعيت آنها گرديد.
زمان شخم تحت تاثير عواملي ماننـد انـوع خـاك و كـشت قبلي، روي زمان سبز كردن علفهاي هرز تاثير ميگذارد. شخم دير هنگام عموماً علف هرز كمي را رد پي دارد (ويورز و همكاران، 1986).
بديهي است كه مهار علف هرز ميبايست در مورد تمامي محصولات حاضر در تناوب صورت گيرد تا از افزليش علف هرز خاصي كه ايجاد مشكل ميكند و يا موجب بر هم خوردن تعادل ميان جمعيت علفهاي هرز مختلف ميشود، جلوگيري نمود.
کنترل علف های هرز با استفاده از آیش
در دهه 1980، به جهت اضافه توليد برخي محصولات دولت كشاورزان را ترغيب نمود تا براي مدتي زمينهاي خود را به صورت نكاشت نگه دارند. به خاطر تخليه زمين از ازت در اين نوع سيستم آيش، استفاده از آن مناسب نميباشد. بنابراين جهت مبارزه با علفهاي هرز از گياهان خفه كننده استفاده ميشودو بايستي به موقع علف هرز را با گياه خفه كننده برداشت نمود. روش مديريت زمينهاي نكاشت روي جمعيت علفهاي هرزي كه متعاقباً در كشت آتي سبز خواهند نمود، تاثير ميگذارد (كلارك و فرود ويليامز 1989).
در آيش كوتاه مدت نيز عمليات آماده كردن زمين زا ميتوان مانند آيش يك ساله انجام داد. آيش پائيزه، تنها علفهاي هرزي كه در پائيز ظاهر ميشوند، تحت كنترل در ميآورد. مهار علفهاي هرز يك ساله اي كه در پائيز سبز ميشوند، ممكن است براي كشت بهار سال بعد در مقايسه با پائيز سال آتي از اهميت كمتري برخودار باشد. با اين وجود برا ي كاهش جمعيت علفهاي هرز چند ساله فرصت مناسبي است.
برخي كشورها خصوصاً اعضاء اتحاديه اقتصادي اروپا(ٍEEC) جهت ممانعت از خروج ازت در اراضي حساس به نيترات، كشت محصولات پوششي پائيزه را توصيه ميكنند. در صورت استفاده از اين گياهان ديگر نميتوان عمليات آماده نمودن زمين را اجراء نمود، حال آنكه گياه پوششي آشكارا رشد علف هرز را متوقف خواهد كرد. مبارزه با محصـول پوششي، قبل از كاشت چغندرقـند در بهار ممكن است موجـب اشـكال شود. اين مسئـله خصوصـاً در خاكـهايي با بافـت متـوسط يا سنـگيـن كه هنـگام شـخم بهـاره زمان كـافي براي هوا خوردن خـاك، قبل از كـاشت نيـست، بروز ميكند.
منبع:http://agro.blogfa.com
/س