مدرسه بزرگ مستنصریه

هنوز دو سده از روزگار فعالیت آموزشی مدارس نظامیه شافعی مذهبان نگذشته بود که دنیای اسلام شاهد تحولی بزرگ و بی‌سابقه در تأسیس مدارس مذهبی وابسته به گرایشها و نحله‌های متنوع اسلامی شد. مدرسه باشکوه و
سه‌شنبه، 2 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مدرسه بزرگ مستنصریه
 مدرسه بزرگ مستنصریه

نویسنده: نورالله کسایی (1)

 

دیباچه

هنوز دو سده از روزگار فعالیت آموزشی مدارس نظامیه شافعی مذهبان نگذشته بود که دنیای اسلام شاهد تحولی بزرگ و بی‌سابقه در تأسیس مدارس مذهبی وابسته به گرایشها و نحله‌های متنوع اسلامی شد. مدرسه باشکوه و بی‌مانند نظامیه بغداد، اسوه و نمونه تمامی مدارسی بود که از پس اقدامات چشمگیر نظام‌الملک، در اقصا نقاط شرق در ترکستان و ماوراءالنهر تا اندلس اسلامی به وسیله خلیفگان، شاهان، وزیران، دبیران، پیشوایان مذاهب و دیگر افراد خیرخواه و دانش‌دوست برای یاری مذهب مورد اعتقاد خود تأسیس شدند. نهضت مدرسه‌سازی در قرّاءِ کوچک تا شهرهای بزرگ، خاصه از سده ششم و هفتم در سرزمینهای شرقی و در سده هفتم و پس از حمله مغول تا سده دهم در دیگر مناطق دنیای اسلام، از جلوه‌های بارز فرهنگی در این دیار است.
خلافت دیرپای عباسی که از پس سلطه ترکان و حکومت امیرالامرایی آنان و به دنبال آن، حکمرانی سلسله شیعی مذهب آل بویه بر عراق و استیلای فراگیر سلجوقیان بر دارالخلافه عباسی و سرزمینهای حوزه خلافت شرقی نتوانسته بود در قبال آن همه آثار خیر ایرانیان، از قبیل تأسیس دارالعلم‌ها، بیمارستانها، مدارس، مساجد جامع، زوایا و ...، با تأسیس باقیات‌الصالحاتی از این دست، خودی نشان دهد، در نیمه نخست از سده هفتم که سلجوقیان حاکم بر بغداد جای خود را به خوارزمشاهیان داده و این حکمرانان جدید نیز در خراسان و ماوراءالنهر درگیر و مغلوب مغولان مهاجم شده بودند، فرصتی دست داد تا خلافت عباسی ولو مدتی کوتاه و زودگذر، نفسی در استقلال تازه کند و به تأسی از اقدامات بی‌مانند و با عظمت خواجه نظام‌الملک طوسی - وزیر مقتدر سلجوقیان که مدارس نظامیه‌اش تمامی تحرکات سیاسی و اجتماعی بخشهایی وسیع از جهان اسلام را به خود اختصاص داده بود مدرسه‌ای بنا کند که در سبک بنا و گستردگی و پذیرش دیگر پیروان مذاهب، نظامیه مشهور بغداد را تحت‌الشعاع قرار دهد. انجام این امر مهم اگر چه بسیار دیر، اما عالی و بی‌نظیر با تأسیس مدرسه بزرگ و با شکوه مستنصریه به وسیله مستنصر عباسی جامه عمل پوشید. (2)
ابوجعفر المستنصربالله خلیفه عباسی (640-623 ق.) از معدود خلیفگان این سلسله دیرپا است که به نیک‌سیرتی، درایت، دانش دوستی و علاقه به عمران و آبادانی شهرت یافته است. خلافت عباسی قرنها از پس سلطه امیرالامرایی ترکان و امیران آل بویه و شاهان سلجوقی از روزگار مقتضی عباسی (555- 535 ق.) به بعد، اندک انتعاشی حاصل کرده بود. سلسله اتابکان زنگی برخاسته از نظام اتابکی عصر نظام‌الملکی و سلجوقی که از شافعیان و حنفیان معتقد به اطاعت روحانی از خلیفه اهل سنت عباسی بودن. نه تنها چندان مزاحمتی برای دارالخلافه عباسی ایجاد نکردند، بلکه در روزگار ضعف و ذلت این خلیفگان بود که مردانه رویاروی مهاجمان صلیبی ایستادند و با پس گرفتن بسیاری از شهرها و قلاع مناطق شام و قدس، خطر استیلای مسیحیان مغرب زمین بر مناطق اسلامی را برای روزگاری دراز دفع کردند. پس از آن، ایوبیان قدرت یافته در دستگاه زنگیان، همین سیاست را دنبال کردند. صلاح‌الدین ایّوبی، حکمران نامور این دودمان، در سال 567 ق. با مرگ عاضد، آخرین خلیفه فاطمی، بساط این سلسله مخالف و معارض با عباسیان را برچید و با اعاده مذاهب اهل سنت بر قلمرو فاطمیان و ابطال مذهب اسماعیلی به نام خلیفه عباسی، مستضیی (575- 566 ق). خطبه خواند و در 583 ق. قدس شریف را پس از صد سال اسارت و اشغال صلیبیان به دامان اسلام بازگرداند. طی این مدت، اگر چه در دوران طولانی ناصر (622- 570 ق.) خلافت عباسی نتوانست از فرصت به دست آمده طرفی بربندد و در راه احیای عظمت اسلام و جامعه اسلامی گامی کارساز بردارد و خطر پیشروی مغولان مهاجم به سرزمینهای اسلامی را جدی بگیرد؛ اما در حوزه عراق، خاصه بغداد، استقلالی ظاهری به دست آورد و امکانات مالی مناسبی یافت که به دوران خلافت مستنصر بهره داد. (3)

سابقه تاریخی مدرسه

این مکان نخستین مدرسه مخصوص مذاهب چهارگانه اهل سنت است که بنای آن در سال 625 ق. آغاز و در سال 631 ق. طی مراسم باشکوهی و در انتساب به نام بانی آن مستنصر، به نام مستنصریه گشایش یافت. بزرگ‌ترین و مشهورترین نهاد آموزش عالی در جهان اسلام، هنوز نظامیه بغداد بود که به شافعیان اختصاص داشت و پیروان دیگر مذاهب نیز هر کدام برای اشاعه و آموزش مذهب خود، مدارسی در جای جای دنیای اسلام و از جمله بغداد تأسیس کرده بودند و معدودی از مدارس دو مذهبی نیز بود که به استفاده پیروان حنفی و شافعی مخصوص شده بود. مدرسه بزرگ مستنصریه از آغاز به منظور استفاده پیروان مذاهب اربعه اهل سنت و به سبک معماری چهار ایوانی ساخته شد. ترکیب جامعه مذهبی عراق، به خصوص بغداد، عبارت بود از: اکثریتی حنبلی (در خود بغداد) و دو مذهب مقتدر شافعی و حنفی که غالب خلفا و سلاطین و رجال دولت از معتقدان به آن بودند و اقلیتی بسیار اندک نیز مالکی. (4)

محرومیت شیعیان از تحصیل در مستنصریه

شیعیان، خاصه شیعه اثنی عشری نیز در بغداد، جمعیتی چشمگیر و قابل ملاحظه بودند که بیشتر در جانب غربی بغداد و در کوی شیعه‌نشین کرخ سکنا داشتند و با وجود مسجد جامع و مراکز مذهبی و نهادهای آموزشی مخصوص به خود، از پس از انقراض سلسله شیعی مذهب آل بویه و سلطه سلجوقیان حامیان اهل سنت و نگاهبانان خلیفگان سنی، قدرت و صولت پیشین را از دست داده بودند و اگر مستنصر با وجود تسامح مذهبی و خیرخواهی‌هایی که در وجود او نهفته بود، اندکی این گام علمی آموزشی را فراتر می‌نهاد و با وجود استفاده پیروان همه مذاهب اهل سنت، سهمی هم برای شیعیان در نظر می‌گرفت و یک کرسی برای آموزش و پرورش آنان اختصاص می‌داد، چه بسا می‌شد رخنه‌ها و شکافهای عمیقی را که طی روزگاران با تنگ‌نظریها و فرقه‌گرائیها و تعصبات نابجا در بین مذاهب سنی و شیعی ایجاد شده بود، سد کرد و نام آن خلیفه هم به عنوان خلیفه‌ای که در جهت وحدت اسلام و تقریب بین مذاهب اقدامی چاره‌ساز کرده بود، در دفتر اصلاحگران جاودان باقی می‌ماند. اما متأسفانه چنین نشد و از مدرسه با عظمت مستنصریه نیز در جهت بیداری فکری و زدودن جهل و بی‌خبری و پیشبرد دامنه علوم، کاری بایسته برنیامد و این مدرسه عالی که در حکم بزرگ‌ترین و مجهزترین دانشگاههای اسلامی پس از نظامیه در بغداد بود، نتوانست در انجام رسالت یک مرکز بزرگ آموزشی عالی اسلامی که همانا تربیت انسانهای عالم و آگاه و اصلاحگر است، گامی چاره‌ساز بردارد. نشانه این ناکامی‌ها دو دهه پس از تأسیس این مدرسه و به هنگام حمله سیاه هولاکوی مغول (656 ق.) به بغداد آشکار شد که آن شهر، خالی از رجال سیاسی و نظامی چاره‌اندیش بود و این انتظاری بود که از آن دانشگاه بزرگ می‌رفت و مسئولیتی حساس بر دوش مستنصریه در جهت ایجاد آگاهی و تربیت انسانهای آگاه بود که متأسفانه در اهداف بانیان مدارس آن روزگار، منظور نبود و نتیجه این بی‌توجهی‌ها سقوط بود؛ البته نه سقوط نظامی، بلکه سقوط ارزشی.
مدرسه مستنصریه در جانب شرقی دجله در جایگاهی بلند و فضایی فراخ ساخته شد. مسئولیت این بنای رفیع را مؤید‌الدین ابوطالب محمد بن العلقمی، استاد الدار دربار خلافت مستنصر بر عهده داشت که خود از رجال بزرگ شیعی بود. وی سیرتی پسندیده داشت و عالمی کتابخوان و کتابداری بزرگ بود و از دانش و دانشمندان حمایت می‌کرد.
کتابهای بسیاری به تشویق او و به نام او تصنیف کردند که از آن جمله بود کتاب مجمع‌البحرین در فقه از رضی‌الدین صغانی و شرح کبیر نهج‌البلاغه مولا علی (علیه السلام) از ابن‌ابی‌الحدید معتزلی و شگفت است که این مرد علمی شیعی مذهب و دارای مقام و منصب در دستگاه مستنصر، نتوانست برای شیعیان محروم در استفاده از این دستگاه بزرگ آموزش تلاشی کند و از خلیفه بخواهد که در آمزوشهای این مدرسه، سهمی نیز برای شیعیان که جمعیتی قابل ملاحظه بودند در نظر گیرد. این موارد، از کاستی‌ها و عوامل مؤثر در عدم موفقیت این مدرسه عالی از همان آغاز فعالیت بوده است. پیدا است که با وجود بهره همه مذاهب اهل سنت از مستنصریه، بدعت دیرین اختلافات مذهبی در جامعه بغداد همچنان جاری بوده است و هنگامی که یورش مهاجمان تاتار به حوزه عراق هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد، اوضاع فکری دربار خلافت و علمای مستنصریه به گونه‌ای غرق در مسائل فرقه‌ای بود که این خطر را نادیده یا کم‌اهمیت انگاشتند. نوشته‌اند که پس از مرگ مستنصر (640 ق.) یکی از برادران لایق و غیرتمند او به نام خفاجی، بر آن بود که در صورت دست یافتن به خلافت، مردان رویاروی مغولان بایستند و آنان را از سرزمینهای اسلامی بیرون راند. اما رجال ناآگاه دربار خلافت که وجود خلیفه‌ای مستقل و نیرومند را مخالف مطامع خویش می‌دانستند، به جای او مستعصم سست عنصر را بر تخت خلافت نشانیدند که جز پرداختن به حرمسرا و سرگرمی با دلقکان و گاه مطالعات ناسودمند، کاری در خور انجام نداد. درگیری سنیان با شیعیان محله کرخ در سال 654 ق. و هتک حرمت از شیعیان، چنان نابسامانی‌هایی به وجود آورده بود که همین ابن‌العلقمی شیعی را - که وزارت مستعصم را بر عهده داشت - عامل انتقام عنصر شیعی از اهل سنت در ارتباط با خواجه نصیر طوسی به منظور کشانیدن سپاه هولاکوی مغول و اشغال بغداد و قتل مستعصم و سقوط خلافت عباسیان در سال 656 ق. دانسته‌اند. در حالی که این نبود مگر به علت فقدان رجال برخوردار از دانش و درایت که پرورش آنان از وظایف اصلی همین مدرسه مستنصریه بود. (5)

بنای مدرسه

مدرسه مستنصریه چنان استوار بنا شد که با گذشت زمان و آن همه سیلها که گاه نیمی از بغداد را در خود غرق می‌کرد، همچنان باقی و پابرجا ماند. نوشته‌اند که بر روی زمین، بنایی زیباتر و بزرگ‌تر از آن ساخته نشده بود که به وصف درآید. این بنا در اقتباس از مدارس و مساجد پیش از خود، چهار‌گوش و مستطیل شکل بود که با مساحتی نزدیک به پنج هزار متر و بنایی نزدیک به دو هزار متر در دو طبقه با گچ و آجر و به اقتباس از سبک معماری ساسانیان که در آن نواحی معمول و مرسوم بود ساخته شد. اتاقهای طبقه زیرین، مخصوص کلاسهای درس و کتابخانه‌ها و اتاقهای طبقه بالا که کوچک‌تر بود، به محل سکونت طلاب اختصاص داشت.
مدرسه، چهار ایوان بزرگ مخصوص مجالس استادان چهار مذهب داشت؛ حمام بزرگ و عمومی برای استحمام دانشجویان، انبار نگهداری ملزومات اداری و آموزشی، آبراه انتقال آب مشروب از دجله به درون مدرسه، آشپزخانه جهت تدارک غذای گرم برای استادان و دانشجویان و همچنین بوستانی بزرگ برای تفرّج استادان و دانشجویان که از شبکه‌های ساخته شده در ایوانها قابل رؤیت بود.
در سال 633 ق. بنای ایوانی بزرگ در روبه روی مستنصریه به پایان رسید. در زیر این ایوان، سکویی بلند بود که طبیب مدرسه بر روی آن می‌نشست و به ده تن از دانشجویان شاغل به تحصیل در رشته پزشکی، دانش طب می‌آموخت و بیماران را درمان می‌کرد.
بر دیوار این ایوان، دایره‌ای ترسیم و صورت فلک را با اشکال زیبا در آن نقش کرده بودند که وقت طلوع و غروب خورشید و اوقات نماز را نشان می‌داد. گویند نورالدین علی بن‌تغلب، ساعاتی که در روبه روی مدرسه دکّه ساعت‌سازی داشت، ساعتی شگفت برای مدرسه ساخت که اوقات نماز و درس را به خوبی نشان می‌داد. (6)

مراسم افتتاح

مراسم باشکوه افتتاح مدرسه با حضور خلیفه بانی این مدرسه، نشانه توجه دستگاه خلافت به تأسیس مرکز عالی آموزش در حیطه دروس مذهبی است. ابن‌فوطی بغدادی، مورخ مشهور این عصر و دانش‌آموخته همین مدرسه، در ذکر جمیل آیینهای شکوهند گشایش مدرسه یادآور شده است که ابتدا نایب‌الوزرا، والیان، حُجّاب (دربانان دارالخلافه)، قضات، مدرسان، فقیهان، مشایخ و رباطها، صوفیان، واعظان، قاریان قرآن، شعرا و گروهی از اعیان و تجار مقیم در بغداد به مدرسه آمدند؛ سپس خلیفه با موکبی عظیم به مدرسه آمد و مورد استقبال قرار گرفت. نصیرالدین بن‌ناقد نایب‌الوزرا نخست گزارشی از برنامه افتتاح خواند و سپس در مورد نظام‌اداری آموزشی، اقسام رشته‌ها، حقوق و مزایا، ویژگی‌ها، نحوه اداره موقوفات، کارکنان، شماره دانشجویان و رشته‌های تحصیلی، توضیحاتی داد و یادآور شد که مدرسه برای استفاده پیروان چهار مذهب اهل سنت ساخته شده؛ برای هر مذهب، 62 دانشجو و یک استاد (مدرّس) و یک نایب مدرس. خلیفه به هر یک از استادان، جبه‌ای سیاه و لباس مخصوص استادان (طرحه) و استری با زین و برگ آراسته و به نایبان، پیراهن فاخر و عمامه و به جمیع معیدان از هر مذهب و متصدیان بنا و صنعتگران و کارکنان کتابخانه، خلعتهای درخور داد؛ آن گاه سفرهای فراخ در صحن مدرسه گستردند و با انواع شیرینی‌ها، خوراکیها و نوشیدنیها از حضار پذیرایی شد و مقداری زیاد را نیز به تمامی محلات بغداد بردند و در پایان، شاعران قصایدی در مدح مدرسه و بانی آن سرودند. (7)

اساسنامه مدرسه (8)

ناصرالدین بن ناقد نایب‌الوزرا، در مراسم افتتاح، مقررات خاص مدرسه را برای خلیفه و حضار، برشمرد و وظایف مدرسان، نایب مدرسان، معیدان، قاریان قرآن، شمار دانشجویان مذاهب چهار گانه، دارالقرآن و دارالحدیث، مدرسه طبی وابسته به مستنصریه، کارکنان اداری، مشرفان (بازرسان)، ناظران (سرپرستان) رئیس کتابخانه، کتابداران، کاتبان (منشیان) و دیگر خدمه از قبیل فراشان، دربانان و آشپزان را به تفصیل خواند. در این گزارش ظرفیت دانشجویی مدرسه به ترتیب ذیل مشخص شده بود:
کل دانشجویان شاغل به تحصیل در مستنصریه به تفکیک عبارت‌اند از:
1. برای هر یک از مذاهب اهل سنت: 62 نفر و در مجموع 248 نفر.
2. کودکان یتیم شاغل در دارالقرآن: 30 نفر.
3. دانشجویان شاغل به تحصیل در دارالحدیث: 10 نفر.
4. دانشجویان شاغل به تحصیل در مدرسه طب: 10 نفر.

اعضای هیئت علمی و اداری

الف) استادان:

برای هر یک از مذاهب اهل سنت، یک استاد، برای دارالقرآن، یک استاد؛ برای دارالحدیث، یک شیخ (استاد حدیث) و برای مدرسه طب، یک طبیب (پزشک / استاد)

ب) معیدان:

برای هر رشته از مذاهب فقهی، 4 معید؛ برای دارالقرآن، یک معید و برای دارالحدیث، دو معید. مدرسه طب، معید نداشته است.
سلسله مراتب کارکنان اداری به ترتیب، ناظر (سرپرست)، پس از او مشرف (بازرس) و پس از او کاتب یا منشی بوده است که به وظایف هر یک آنها و دیگر کارکنان در جای خود اشاره خواهیم کرد. به نظر می‌رسد با توجه به مراتب علمی و آثاری که از ناظران، مشرفان و کاتبان مدرسه در دست است، اینان نیز از شخصیتهای علمی زمان خود بوده‌اند.

برنامه‌های درسی

هدف از تأسیس این مدرسه، آموزش مبانی فقهی مذاهب چهارگانه حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی بود. هر یک از این مذاهب علاوه بر مدرّس، امامی برای اقامه نماز داشتند. مدرسه؛ یک خطیب نماز جماعت نیز داشت که طبق مقررات باید جز خطیب هاشمی عباسی در عیدین (عید قربان و عید فطر)، دیگری خطبه نخواند. در کنار این افراد، مُقری (استاد قرائت قرآن)، استاد در قرائت سبعه (هفت‌گانه)، دعاخوان و مؤذن که در اوقات نماز اذان می‌گفت نیز معین شده بودند.

بخشهای مختلف مدرسه

چهار ایوان:

چهار ایوان مدرسه به مدرسان و پیشوایان چهار مذهب اختصاص یافته بود؛ جانب راست قبلی از آن شافعیان، جانب چپ قبلی از آن حنفیان، جانب سوم که در جهت راست در ورودی بود به حنبلی مذهبان و جانب چپ در ورودی برای مالکیان در نظر گرفته شده بود.
بخشهای اداری و انبارهای ملزومات در زوایای مدرسه قرار داشت. محل تحصیل و جلسات درس هیچ گاه در صحن مدرسه نبود؛ نه در تابستان و نه در زمستان و دلیل آن هم سرپوشیده نبودن صحن بود. کلاسها معمولاً در اتاقهای داخلی و ایوانهای بزرگ تشکیل می‌شد. استفاده مستنصر (خلیفه) از دریچه‌ای که به مجالس درس حنبلیان گشوده می‌شد، گرایش یا علاقه او را به این مذهب نشان می‌دهد.

دارالحدیث:

از بحث پیرامون دارالقرآن مدرسه که در مقطع ابتدایی فعال بود و به کودکان اختصاص داشت، صرف نظر می‌کنیم. اما دارالحدیث جنبه تخصصی داشت و تأسیس آن - یعنی مرکز آموزشهای عالی برای شاخه حدیث - از حدود یک قرن پیش از این، با تأسیس نخستین دارالحدیث نوریه دمشق توسط نورالدین زنگی به تدریج در جهان اسلام مرسوم شده بود. دارالحدیث مدرسه مستنصریه نیز جزء نهاد آموزش عالی محسوب می‌شود؛ زیرا در نصّ اساسنامه مدرسه قید شده بود که استاد حدیث باید از دانشمندان این رشته و عالی الاسناد باشد.
دارالحدیث نیز ضوابط آموزشی خاص خود را داشت و کلاسهای آن تنها در روزهای شنبه، دوشنبه و پنجشنبه تشکیل می‌شد. دو قاری حدیث‌خوان نیز که از معروفترین محدثان زمان خود بودند، در دارالحدیث شیخ به منزله معید، احادیث را قرائت می‌کردند. از معروف‌ترین رؤسای دارالحدیث مستنصریه، ابن‌ابی‌الدینه (متولد 680 ق.) بود که بزرگانی چو: حافظ عبدالله بن دمیاطی و ابن‌‌فوطی بغدادی از او استماع حدیث کرده بودند. ریاست دارالحدیث محدود و منحصر به حنبلی مذهبان بود؛ زیرا آنان بیش از دیگر مذاهب اهل سنت به مسائل و علوم حدیثی اعتنا داشتند.

مدرسه طب و داروسازی:

مدرسه طبی وابسته به مستنصریه، دو سال بعد از دیگر رشته‌های درسی شروع به کار کرد. این مدرسه که بنای آن در 633 ق. پایان یافت، در ایوان رو به روی مستنصریه قرار داشت و سکوی زیر ایوان، جایگاه نشست استاد پزشکی بود که علاوه بر آموزش به ده دانشجوی رشته پزشکی، بیماران مراجع را درمان و مداوا می‌کرده است. از آنجا که بیمارستان وابسته به این مدرسه اشاره‌ای در دست نیست، می‌توان حدس زد که آموزشهای پزشکی در این مدرسه تنها به صورت نظری صورت می‌گرفته است.

مشهورترین استادان رشته طب در مستنصریه:

از مشهورترین استادان رشته طب در مستنصریه، ابومنصور شمس، معروف به این صباغ و ابوعلی سنجر را می‌توان نام برد که هر دو از استادان بنام در این فن و دارای تألیفات بوده‌اند.
مدرس طب مستنصریه نظارت بر امور پزشکی و بهداشتی حوزه عراق را نیز بر عهده داشته است. طبیب مجدالدین ابوعلی حکیم بغدادی که در روزگار سلطان ارغون (690-683 ق.) با فرمان خزانه‌داری مستنصریه از سوی این سلطان به بغداد آمد، مأموریت داشت که همه پزشکان و داروسازان بغداد را بیازماید و هر کس را تأیید کرد به کار ادامه دهد و هر که را رضا نداد، طبیبی شایسته به جای او بگمارد.
در بخش طبی مدرسه، داروخانه و تشکیلات طبی وابسته به آن دایر بوده و ابن‌العبری مورخ اواخر عصر عباسی، به وجود مخزنی از انواع شربتها و داروها اشاره کرده است.

کتابخانه (9)

هم‌زمان با تأسیس مدرسه، بنای کتابخانه و تدارک کتابهای بسیار برای استفاده استادان و دانشجویان از سوی مستنصر مورد توجه قرار گرفت. مستنصر برای غنی کردن کتابخانه دستور داد ربعات قرآن و تعداد زیادی از کتابهای دینی و ادبی را که 160 حمّال آن را حمل می‌کردند، از دارالخلافه به این کتابخانه نوبنیاد منتقل کنند. کتابهای موجود در این کتابخانه بر حسب رشته‌های علمی، منظم شد تا استفاده از آنها برای طلاب آسان باشد. مراجعه کنندگان به کتابخانه از نوشت‌افزار رایگان استفاده می‌کردند.
رئیس کتابخانه (امین‌المکتبه یا خازن‌المکتبه)، بازرس و کتابداران کتابخانه از اعضای آن بودند که بنابر دستور واقف، برای آن مقرر شده بودند.» «رئیس کتابخانه» به عنوان مسئول اول، موظف به رسیدگی و مراقبت و تأمین کتاب و دیگر نیازمندی‌ها؛ «مشرف»، مسئول نظارت بر سالن مطالعه داخل کتابخانه و «منازل»، مسئول امانت دادن کتاب به مراجعان بود.
پس از اهدای کتابهای دربار خلافت به کتابخانه مستنصریه، بسیاری از دانشمندان و بزرگان به تأسی از این سیره حسنه، کتابهای خود را بر کتابخانه مستنصریه وقف می‌کردند؛ به گفته ابن‌فوطی بغدادی: فخرالدین حسن بن محمد بن حسن طبسی که در بغداد اقامت گزیده و در مستنصریه مرتبه معیدی یافته بود، کتابهای بسیاری را که غالباً خود با خط بسیار خوب نوشته بود، وقف بر کتابخانه مستنصریه کرد. کتابهای موجود در این کتابخانه را بالغ بر هشتاد هزار مجلد نوشته‌اند، که به مرور ایام در معرض اختلاس قرار گرفت و بیشترین آسیب را در حمله سال 656 ق. سپاه هولاکو و کشتار و ویرانی بغداد دید. نوشته‌اند که خواجه نصیرالدین طوسی بسیاری از این کتابها را از معرض تباهی، نجات و به کتابخانه مراغه انتقال داد. با اینکه مدرسه مستنصریه پس از این حمله، به توجه و رسیدگی‌های خواجه نصیرالدین و علاءالدین عطامک جوینی حالت عادی به خود گرفت و موقوفاتش از نو احیا شد، اما از آن به بعد کتابهای آن رو به کاستی گرفته و با انقراض مدرسه، کسی از سرنوشت کتابهای باقیمانده آن اطلاع نیافته است.
از مشهورترین مدیران کتابخانه این مدرسه می‌توان افراد زیر را نام برد:
ابن‌الساعی، علی بن انجب بغدادی، امام حافظ متبرّز شافعی مذهب و فقیه بزرگ، استاد در قرائت هفت‌گانه، مورخ و شاعر و مؤلف آثار بسیار از جمله: تاریخ مشهور و بزرگ «الجامع المنتصر فی عنوان التواریخ و السیر» در 26 مجلد.
ابن‌فوطی، ابوالفضل کمال‌الدین بغدادی؛ از شاگردان و برگزیده شدگان خواجه نصیر طوسی که خواجه او را در جمله مغول از اسارت نجات داد و سرپرستی کتابخانه رصد‌خانه مراغه را به او سپرد. او سالها سرپرست کتابخانه مستنصریه نیز بود. از مهم‌ترین آثار او «مجمع‌الآداب فی معجم الالقاب» و «الحوادث الجامعه فی المائة السابعه» است که بسیاری از اطلاعات مربوط به مدرسه مستنصریه و استادان و دانش آموختگانش، از این کتاب مأخوذ شده است.
محیی‌الدین محمد بن جمال‌الدین عاقولی، که او نیز از فضلای زمان خود و از مشایخ بزرگ مستنصریه بوده است.

هیئت علمی مدرسه

از آغاز تأسیس مستنصریه، توجه به انتخاب استادان مذاهب چهارگانه در صدر برنامه‌های دولت عباسی بود. خوش‌نامی، دیانت، دانش فقهی و برخورداری از مبانی اخلاقی، از جمله ویژگی‌های استادان مستنصریه بود. هم زمان با گشایش مدرسه، این استادان برای تدریس علوم فقهی انتخاب شده‌اند:
شیخ محیی‌الدین ابوعبدالله بن فضلان، به عنوان استاد کرسی فقه شافعی؛
شیخ رشید‌الدین ابوحفص عمر بن محمد فرغانی، به عنوان استاد کرسی فقه حنفی؛
محیی‌الدین یوسف بن‌الجوزی، به عنوان استاد کرسی فقه حنبلی که در آن هنگام به سفارت از سوی خلیفه به مصر رفته بود و پسرش جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن‌بن‌الجوزی به نیابت از پدر به تدریس پرداخت.
در ابتدای شروع به کار مستنصریه برای تصدی کرسی فقه مالکی، مدرس واجد شرایط یافت نشد و این درس بدون استاد ماند، تا اینکه شیخ ابوالحسن علی مغربی مالکی به نیابت، تا زمانی که شیخ عبدالله بن عبدالرحمن بن عمر شرمساحی برای تصدی این کرسی از مصر فرا خوانده شد، به تدریس آن پرداخت.

معیدان:

هر یک از این مدرسان، چهار معید درس داشتند. معیدان که اغلب از شاگردان برجسته همین استادان بوده و پس از مرگ یا کناره‌گیری استاد از تدریس، جانشین استاد خود می‌شدند، موظف بودند تا گفته‌های استاد را با صدای رسا به گوش همه دانشجویان برسانند، فضای درسی را برای آموزش آرام و آماده سازند و پس از اینکه استاد درس خود را گفت و کلاس را ترک کرد، دانشجویانی را که موفق به فهم درک درست مطالب نشده‌اند، در توضیح مشکلات یاری دهند.

مراسم و آداب درس

آغاز درس: مدرس به هنگام تدریس، بر کرسی (سدّه) می‌نشست و لباس سیاه استادی (طرحه) بر تن می‌کرد و عمامه بر سر می‌نهاد و در حالی که معیدان در طرفین او ایستاده بودند، به تدریس می‌پرداخت. قرائت سوره‌ای کوتاه از قرآن و شروع درس با عبارت «بسم‌الله الرحمن الرحیم» از آداب رایج تمام حوزه‌های درسی، به خصوص مدارس علوم دینی و مذهبی بود.
استادان: استادان مستنصریه اغلب از بزرگان علمی و سیاسی زمان خود بودند. برای مثال، شیخ محیی‌الدین یوسف بن الجوزی مدرس خنبلیان، استاد الدار دربار خلافت - وزیر دربار یا رئیس تشریفات - بود، یا شیخ عبدالله بن محمد بن حمّاد ثابت واسطی، مدرس و قاضی زمان خود بود.

مسائل رفاهی و مزایای تدریس

مسائل رفاهی و معیشتی استادان تا حدودی مطلوب بود و تکاپوی زندگی آبرومندانه آنان را می‌داد و ناگزیر نبودند خود را برای تلاش معاش به زحمت اندازند. تدریس کم و ایجاد فرصت برای مطالعه استاد از مزایایی است که در مراکز آموزش عالی قدیم مراعات می‌شد.

دانشجویان

در نظامنامه مدرسه قید شده بود که در هر یک از رشته‌های چهارگانه مدرسه، 62 نفر، برای دارالقرآن، 30 نفر؛ دارالحدیث و رشته پزشکی نیز هر یک 10 نفر دانشجو پذیرفته شود. دانش‌آموزان رشته قرآن در مقطع ابتدایی و بقیه در مقطع عالی به تحصیل اشتغال داشتند. چون این مدرسه یک نهاد آموزشی عالی دولتی بود، معمولاً همانند نظامیه از فارغ‌التحصیلان آن در مشاغل دولتی از قبیل قضاوت، امور دیوانی و تدریس در دیگر مدارس مربوط به دولت یا اداره دارالخلافه استفاده می‌شد. البته با وقوع حمله مغول به بغداد و پس از سقوط خلافت عباسی، مدرسه عالی مستنصریه رسالت و اهمیت خود را از دست داد.

مواد درسی

1. علوم دینی: فقه، حدیث، علوم قرآنی و تفسیر؛
2. علوم ادبی: لغت، صرف، نحو، عروض، معانی، بیان، اخبار و ادبیات؛
3. علوم ریاضی، حساب، جبر، هندسه مسطحه، علم الفرایض؛
4. علوم عقلی: محدود به منطق (آن هم برای تسلط در جدل)، کلام و اصول؛
5. علوم طبیعی: طب، داروسازی (صیدله) و علم الحیوان (بیطره).

اوقات تحصیل و روش تدریس

معمولاً مجالس درس در ساعات پیش و پس از نماز دایر می‌شد (پس از نماز صبح و بعد از نماز عصر). تدریس حدیث هم در روزهای شنبه، دوشنبه و پنجشنبه معین شده بود. مجالس درس به همان شیوه حلقه‌نشینی به پیروی از سنت نبوی بود؛ با این تفاوت که استاد بر کرسی می‌نشست و دانشجویان گرداگرد او بر روی زمین. ایام تعطیل نیز مانند نظامیه، شامل عیدین (عید فطر و عید قربان) و تمامی ایام ماه رمضان بود.
روش تدریس نیز به اقتباس از نظامیه بود که در مدارس سده هفتم قمری به طور عمده یکسان بود. ابن‌بطوطه، جهانگرد مغربی که در نیمه اول سده هشتم و حدود شش دهه پس از اشغال بغداد و انقراض خلافت عباسیان از این شهر دیدن کرده، ضمن وصف جانب شرقی بغداد، مدرسه نظامیه را از نظر زیبایی بی‌مانند دانسته و یادآور شده است که بازار معروف به سوق الثلاثا که پیشه‌وران در آن رسته‌های جداگانه دارند، به دو مدرسه نیز معروف است؛ یکی مدرسه نظامیه در میانه این بازار و دیگری مدرسه مستنصریه از بناهای المستنصربالله که در آخر بازار واقع شده است.
ابن‌بطوطه که خود از مجلس درسی این دو مدرسه دیدن کرد. نوشته است: استاد با طمأنینه و وقار در قبّه کوچک چوبینی بر فراز کرسی می‌نشیند؛ در طرفین استاد دو نفر معید نشسته یا ایستاده، هر چه را که استاد املا کرد، تکرار می‌کنند. ترتیب درس در هر یک از چهار مدرسه (مذاهب چهارگانه) به همین قرار است. مدرس پس از تدریس، باب مناقشه و مناظره بین خود و طلاب را با طرح مقاله‌ای می‌گشاید و طلاب به بحث و جدل در مسائل فقهی می‌پردازند.

ویژگی‌های سودمند مناظرات علمی:

می‌دانیم که مناقشات و مناظرات علمی از سنتهای حسنه رایج در حوزه‌های علمیه و مراکز عالی آموزش قدیم بوده است. با این شیوه، دانشجویان ضمن مراعات اصول اخلاقی و احترام شایسته به استاد و یکدیگر، آزاد بودند که باورهای ذهنی خود را بروز دهند تا سرانجام به حل معضلات علمی و راه صواب دست یابند. با این شیوه، استعدادها شکوفا و قدرت بیان و استنتاج نیرومند می‌شد. این روش تا وقتی که مراکز دانش در خانه خدا یا خانه دانشمندان بود، آزاد و فارغ از هر تنگ‌نظری و تعصب بی‌جا یا مبالغه ناروا صورت می‌گرفت. اما متأسفانه با فرقه‌ای و بعد، دولتی شدن نهادهای آموزشی و دخالت رجال متعصب دولت، آزادی بیان و اظهار عقیده، از فضاهای آموزشی رخت بربست و جای آن را، تجسس و تفتیش عقاید و تنگ‌نظری و محدودیتهای فکری گرفت. این گونه انحرافات در مدرسه بزرگی چون مستنصریه که به وسیله خلیفه تأسیس شده و می‌بایست تمامی برنامه‌هایش در جهت اجرای مقاصد و منویّات خلافت صورت گیرد. بسیار شدیدتر بود؛ که در نتیجه‌گیری و ارزیابی از کارنامه این مدرسه در پایان به آن اشاره خواهیم کرد.
یکی دیگر از شیوه‌های تقریباً نادرست در مستنصریه که در دیگر مدراس دنیای اسلام نیز معمول بود، تکیه صِرف بر حافظه بود. توجه به این روش، یعنی به خاطر سپردن و حفظ کردن مطالب که از کمبود یا نبود کتاب و سختی استنساخ و ابزار کتابت ناشی می‌شد، به تدریج دانشجویان را از توجه به درایت و درک و فهم عمیق به روایت ظاهری و تنها حفظ مطالب سطحی سوق می‌داد و اشتغال پیگیر به این امر و انباشتن معلومات گاه بی‌فایده یا کم‌فایده، استعدادها را از بالندگی و تفکر و تدبر باز می‌داشت.

مدارک تحصیلی یا اجازه نامه‌ها

اخذ اجازه شاگردان فارغ‌التحصیل از استادان نیز از شیوه‌های رایج مراکز آموزشی بوده است، اما نه برای استخدام در نهادهای دولتی؛ چون این امر اصلاً جنبه دولتی نداشته و استفاده از استاد و انتخاب واحد درسی و آزادی عمل دانشجو - که امروزه در آموزشهای دانشگاهی مطرح است اما به خاطر محدودیتهای زیاد، کمبود استاد یا فضای آموزش و ... کمتر بدان عمل می‌شود - از مزایای مدارس قدیم بوده است. در کسب اجازه از استاد (مجیز) از سوی دانشجو (مجازیه)، اجازه داشتن دانشجو در روایت احادیث یا منبع یا منابع درسی منظور بوده که دانشجو آن را نزد استاد خوانده و به هنگام فراغت از آن درس و به پایان رسانیدن مطالب آن کتاب، اجازه تدریس آن را (مجازیه) از استاد می‌گرفته است که معمولاً آن را به صورت کتبی و گاه در حاشیه صفحات آغازین یا پایان کتاب به صورت موجز در تأیید مراتب علمی و اخلاقی دانشجویان می‌نوشتند.
نخستین نمونه از این اجازه‌نامه‌ها در مدرسه مستنصریه که از سوی شیخ احمد بن علی بن تغلب بغدادی معروف به ابن‌ساعاتی - مصنّف کتاب فقهی مجمع‌البحرین - برای شاگردش شیخ زکی‌الدین سمرقندی صادر شده، به شرح ذیل بوده است (ترجمه فارسی اجازه‌نامه):
«اجازه دادم من به دارنده این اجازه‌نامه، شیخ، امام، عالم، فاضل و پارسای کامل و برخوردار از اخلاق کریمه و فضائل بزرگ، زکی‌الدین سمرقندی - که خدا سلامت و نگهداری وجود او را مستدام بدارد - مبنی بر اینکه روایت کند از من و نیز اجازه دادم او را روایت کردن شرحی که تصنیف کردم، آن گاه که بر درستی نسخه‌ای اعتماد کند و نیز روایت کند همه گفته‌ها و شنیده‌ها و مطالبی را که من خود اجازه روایت آن را داشته‌ام، چو او - که خدا روزگارش را دراز کند - شایستگی روایت معلومات خود را دارد و من که بر خدای تعالی تکیه دادم، از او خواهانم که این کتاب را نیک نگه دارد و از هر گونه تغییر و دگرگونی مراقبت کند و در آنچه که در اختلاف لفظ یا معنی در یکی از دو کتاب می‌یابد، شتاب به انکار آن نکند که من در نوشتن مطالبی یا اختیار اصحّ اقوال و روایات، قصد اصلاح و صالح را داشته‌ام و بر آن بوده‌ام که در حواشی کتاب به آن اشارتی بنمایم، اما زمانه فرصت آن را نداده و به سراسر دنیای اسلام با آن همه فراخی - که خدای تعالی مصونش بدارد از دگرگونی و ابواب فتح و پیروزی را برایش بگشاید - راه یافته است؛ اما این نکات در جای خودش نقل و در شرح کتاب به آن اشاره شده است و خدای خود الهام‌بخش به صواب است. این اجازه نامه را مصنّف کتاب، احمد بن الساعاتی شامی الاصل و بغدادی المنشأ، در مدرسه شریفه مستنصریه نوشته است که رحمت خدا بر بانی‌اش باد. به تاریخ رجب سال 690 ق.»

بخش اداری

مدرسه عالی و بزرگی چون مستنصریه که در حکم بزرگترین دانشگاههای اسلامی سده هفتم و بلکه در بسیاری از ادوار تاریخ اسلامی بوده، برای اداره بخشهای وسیع آموزشی و اداری خود نیازمند کارکنان و متصدیان آزموده بوده است. تنوع مشاغل و عناوین این کارکنان و تطبیق آن با عناوین شغلی در دبیرخانه‌های دانشگاهی امروز، گوشه‌ای از تاریخ تمدن اسلامی را نشان می‌دهد.

مدیران و کارکنان بخش اداری عبارت بودند از:

1. ناظر: کارگزار یا رئیس بخش اداری؛
2. مشرف: بازرس؛
3. کاتب: دبیر (نویسنده یا منشی امور مالی)؛
4. خازن کتب: رئیس کتابخانه‌ها؛
5. مشرف فی المکتبه: بازرس بخش کتابخانه؛
6. مناول: کتابدار؛
7. مرتب: کارمند تنظیمات؛
8. خازن‌الدیوان: تحویلدار یا انباردار؛
9. غلام‌الدیوان: نوکر، گماشته؛
10. معماریه: کارگران امور ساختمانی؛
11. فرّاش: نظافتچی و فرش‌گستر؛
12. بوّاب: دربان؛
13. حمّامی: گرمابه‌دار؛
14. مزیّن: آرایشگر، سلمانی؛
15. قیّم: سرپرست، نگبهان؛
16. طبّاخ: آشپز؛
17. مؤذّن: اذان‌گو؛
18. نقّاظ: روشن کننده چراغها، بخاری‌ها و گرم کننده حمام؛
19. خازن‌‌الآلات: انباردار؛
20. مزمّلاتی: آبدارچی، سقّا؛
این کارکنان بنابر اهمیت کاری که بر عهده داشتند، طبق نص وقف‌نامه مدرسه، حقوق و مستمری‌های ماهانه دریافت می‌کردند.
نخستین ناظر مستنصریه، قاضی ابوالنجیب عبدالرحمن بن یحیی بن قاسم تکوینی بوده است. ناظر، بزرگترین و بالا‌ترین مسئول مدرسه بوده که گاه علاوه بر بخش اداری، ریاست بخش آموزش را نیز بر عهده داشته است.
نخستین مشرف مدرسه عبدالله بن تامر بوده که بر صفت عدل موصوف بوده است؛ مشرف در حکم معاون مدرسه بود.

پشتوانه‌های مالی

برای تأمین هزینه‌های بسیار مدرسه، از قبیل وجوه نقدی برای پرداخت حقوق ماهانه استادان و کارکنان، شهریه دانشجویان و نیز تأمین نیازمندی‌های معیشتی چون: خوراک، پوشاک، تهیه کتاب و نوشت‌افزار، مواد سوختی برای حمام و روغن چراغ و علوفه استران استادان و دیگر چهار‌پایان، موقوفات بسیار از سوی مستنصر، خلیفه بانی این مدرسه با عظمت در نظر گرفته شده بود. نوشته‌اند که ارزش این موقوفات معادل یک میلیون دینار (سکه طلا معادل حدود 4/5 گرم) بوده که درآمد سالانه آن بالغ بر 70 هزار مثقال طلا بوده است. کثرت درآمد موقوفات به اندازه‌ای بوده که گفته‌اند بهای کاهِ غلات آن، برای هزینه‌های مالی مدرسه بسنده بوده است.
اعضای اداری و آموزشی علاوه بر حقوق ماهانه که در آغاز هر ماه دریافت می‌کردند، هر سال در ماه مبارک رمضان دو برابر حقوق می‌گرفتند. همچنین شیرینی و غذای گرم نیز در این ماه زیادتر از دیگر ماها پرداخت می‌شد.

مقرری دانشجویان:

مقرری دانشجویان شاغل به تحصیل، روزانه چهار رطل نان - در واحد وزن رایج که در جای جای دنیای اسلام متفاوت بوده و معادل حدود 300 تا 2500 گرم وزن اطلاق می‌شده است - و یک پیمانه غذای گرم که هر روز در آشپزخانه مدرسه تهیه می‌شده، بود. دریافتی نقدی دانشجویان، ماهانه دو دینار بود. علاوه بر اینها، نوشت‌افزار رایگان و شیرینی و میوه و صابون و روغن نیز از جمله مستمری دانشجویان بود.
دانشجویان در اتاقهای مسکونی که در خود مدرسه و معمولاً در طبقات بالا بود، منزل داشتند و از لباس متحدالشکل استفاده می‌کردند.

حق‌الزحمه استادان:

استادان که اغلب از شخصیتهای برجسته علمی، سیاسی و اجتماعی زمان خود بودند، حقوق و مزایای چشمگیر داشتند. حقوق نقدی آنان، ماهانه دوازده دینار و روزانه بیست رطل نان و پنج رطل گوشت بود و به هر یک استری به عنوان مرکب داده می‌شد. از اقامت استادان مستنصریه در این مدرسه اطلاعی در دست نیست و پیدا است که این مقدار کمکهای جنسی برای اداره معیشت استادان در خانه بسنده بوده است.

مسئول رسیدگی به امور موقوفات:

رسیدگی به امور مالی مدرسه بر عهده مسئول موقوفات بوده که عنوان «صدرالوقوف» داشته است. جمال‌الدین دستجردی یکی از بزرگان که عهده‌دار این منصب بود، وقتی مبلغی از مقرری دانشجویان کاست، بر علیه او شوریدند؛ شیخ‌ ظهیرالدین نجاری به حمایت از او برخاست و او را نجات داد. با این همه، شکایت نزد حکام بردند و او از این مقام معزول شد.
لازم به ذکر است که غلبه تدریجی عناصر ناشایست بر امر اوقاف، به تدریج موجب اختلاس اموال و کاهش درآمد موقوفات شد.

مستنصریه در واپسین روزهای حیات (10)

این مدرسه بزرگ که از سال 631 ق. فعالیت خود را طی مراسمی باشکوه در حضور مستنصر خلیفه و بزرگان علمی، سیاسی حاضر در دارالخلافه بغداد آغاز کرد، با توجه خاصی که دولتمردان عباسی به آن مبذول می‌داشتند و نیز به خاطر آنکه همه پیشوایان و فقیهان اهل سنت از مزایای فراوان مادی و معنوی آن برخوردار بودند، سالها، دست کم تا سقوط بغداد و انقراض خلافت عباسیان به دست مغول در سال 656 ق.، کعبه جویندگان دانش به خصوص سنی مذهبان جهان اسلام بود. از این گذشته، هر یک از حکمرانان هنگام حضور در بغداد برای دیدار از این مدرسه مجلل اظهار علاقه می‌کردند. در سال 633 ق. ملک ناصر داوُد ایوبی، حکمران دمشق به هنگام ورود به بغداد خواستار دیدار مستنصریه شد. خلیفه دستور داد که از حکمران ایوبی برای حضور در مدرسه دعوت به عمل آید. در این مراسم که فقیهان بغداد و مدرسان و اعیان دولت حضور داشتند، ملک ناصر در ایوان شمالی مدرسه جلوس کرد و بندگان و ملتزمانش در بخشهای مربوط به مالکیان و حنفیان به خدمت ایستادند؛ آیاتی از قرآن تلاوت شد و شعرا قصاید خویش خواندند و پس از پذیرایی مفصل، امیر به اقامتگاه خود بازگشت. در همان سال، رکن‌الدین اسماعیل بن بدرالدین لؤلؤ، پسر حکمران موصف با مرکبه‌ای عظیم از مستنصریه دیدن کرد. در 634 ق. نیز نورالدین ارسلان شاه - پسر عمادالدین زنگی، حکمران شهروز - از مجالس درس و کتابخانه مدرسه بازدید کرد.
در سال 640 ق. با مرگ مستنصر، مدرسه نه تنها بانی و واقف و حامی خود را از دست داد، بلکه مرگ خلیفه‌ای نسبتاً لایق و عاقل و جانشین شدن مستعصم نالایق و بی‌خبر از خطراتی که در نزدیکی بغداد خلافت عباسیان را تهدید می‌کرد، قطعاً در کار مستنصریه نیز مؤثر بوده است. علاوه بر این، سیل هولناک سال 646 ق. که بخشهایی وسیع از دو جانب شرقی و غربی بغداد را در آب فرو برد و تکرار آن در سال 656 ق. که به مستنصریه نیز آسیب فراوان رساند و مختل شدن زندگی و آسیبها و آفات کشاورزی، اینها همه پشتوانه‌های مالی و مهر درآمد موقوفات مستنصریه را دچار مشکلاتی کرده بود.
در سال 656 ق.، بغداد به مصیبتی بی‌مانند دچار شد؛ سپاه هولاکو این شهر را اشغال کرد؛ ویرانیها و کشتار بسیار به بار آورد و با قتل مستعصم آخرین خلیفه عباسی - طومار خلافت 534 سال دودمان عباسی در هم پیچیده شد. در این حادثه، بسیاری از استادان مستنصری که از شخصیتهای علمی و سیاسی آن روزگار بودند، مقتول یا متواری شدند. محیی‌الدین یوسف بن‌جوزی، نخستین استاد کرسی حنبلی مستنصریه و پسرش جمال‌الدین‌بن‌جوزی و نیز شیخ ابوالمناقب شهاب‌الدین محمود بن احمد زنجانی، رئیس شافعیان بغداد و مدرس مستنصریه کشته شدند. (11)

حکمرانی عطاملک جوینی و رونق دوباره مستنصریه

اشغال بغداد به وسیله سپاه مغول و خرابی‌ها و ناامنی‌های ناشی از آن، برای مدتی روند دانش‌اندوزی و حیات علمی حوزه عراق، خاصه بغداد و مدارس آن از جمله دو مدرسه بزرگ نظامیه و مستنصریه را بر هم زد و موقوفاتی که می‌بایست درآمد آن صرف اداره مدرسه و تأمین زندگی استادان و دانش‌آموزان این مدارس شود، در معرض اختلاس و غصب و غارت قرار گرفت. با این همه، انتصاب علاءالدین - عطاملک صاحب دیوان جوینی - به حکمرانی بغداد در سال 657 ق. که بیش از بیست سال استمرار یافت، خرابی‌ها را چنان ترمیم و عراق به ویژه بغداد را به قدری آبادان کرد که گفته‌اند بغداد در این دوره، از عصر خلفا آبادتر شد.
جوینی در سال 659 ق. شیخ جلال‌الدین عبدالجبارین اکبر را به استادی کرسی حنبلیان منصوب کرد؛ دانشمندان و بزرگان بغداد در مجلس درس او حضور یافتند و در مراسم پوشیدن خلعت درسی او شرکت کردند. جوینی تمامی موقوفات مدرسه را اصلاح کرد که به دنبال آن، اوضاع مالی و اداری مدرسه بهبود کامل یافت؛ اگر چه طغیان دجله و سیلهای گاه و بی‌گاه از جمله سیل سال 668 ق. آسیبهایی به مدرسه می‌رساند. (12)

مستنصریه در عصر ایلخانان

مستنصریه در عصر مغول و ایلخانان نیز مورد توجه بود. در سال 672 ق. آباقاخان جانشین هولاکو، به همراهی خواجه نصیرالدین طوسی که در این دوره زمام کلی حکومت ایلخان را در دست داشت، به بغداد آمدند و در اصلاح موقوفات و اداره منظم مدرسه، اقدامات اساسی انجام دادند. در سال 696 ق. هم، غازان‌خان از مدرسه مستنصریه و کتابخانه‌اش بازدید و فرمانهای اصلاحی صادر کرد و چنان که گفتیم در سال 727 ق. نیز که ابن‌بطوطه جهانگرد مغربی از بغداد دیدن کرد، از مدرسه مستنصریه به عنوان بزرگ‌ترین مدارس دنیا یاد کرده است. (13)

حکومت جلایریان و استادان بنام این عصر (14)

با ضعف دولت ایلخانان و جانشینی جلایریان از 738 تا 835 ق.، با حکمرانی آنان در این منطقه، مستنصریه از وجود استادان بنامی چون: رکن‌الدین اسماعیل حنبلی (م. 74 ق)، مجدالدین علی بن عبدالصمد بغدادی (م. 742 ق.)، فخر‌الدین بن فصیح (م. 755 ق.) و ... برخوردار بوده است. در همین نیمه نخست سده هشتم حمدالله مستوفی - مورخ و جغرافی‌دان معروف - هنگام بازدید از بغداد، مستنصریه را به عنوان زیباترین بناهای بغداد ستوده است. در نیمه سده نهم، حملات پیگیر تیمور لنگ و اشغال بغداد در سال 805 ق. ناامنی‌ها و ویرانی‌های فراوان به بار آورد. در عصر ترکمانان سلسله قره قویونلو (869- 814 ق) و آق‌قویونلو (913- 869 ق). تنها از اشتغال مدرسی به نام محب‌بن‌نصرالدین بغدادی (م. 844 ق.) در مستنصریه آگاهی داریم. (15)

حکومت صفوی و عثمانی بر بغداد و رکود مستنصریه

می‌توان گفت که آغاز عهد صفویان و سلطه شاهان شیعی مذهب این اسلسله بر بغداد، پایانی بر روزگار قدرت مذاهب اهل سنت بوده است که در رکود فعالیت آموزشی مستنصریه نیز بی‌تأثیر نبوده است. روزگار سلطه صفویان بر بغداد اگر چه دیری نپایید و ترکان عثمانی از سال 939 ق. بر عراق فرمان راندند، اما در حکومت درازمدت آنان بر بغداد که تا سال 1917 م. مراکز کهن آموزشی این شهر، اهمیت پیشین خود را از دست دادند. مستنصریه با آن همه شکوه و عظمت، مدتی به عنوان کاروانسرا و پس از آن انبار البسه نظامیان مورد استفاده قرار گرفت. در سال 1921 م. که حکومت سلطنتی دست‌نشانده انگلیس بر سر کار آمد، ملک فیصل اول از مستنصریه دیدن کرد و دستور داد اداره آثار باستانی در نگهداری بنای آن بکوشد.

وضعیت مستنصریه در حال حاضر (16)

پس از کودتای 1958 و اعلان جمهوری در عراق نیز مستنصریه همچنان در شمار آثار باستانی، روزگار گذرانید؛ با این تفاوت که پیرامونش خیابان احداث کردند تا این بنای بزرگ در منظر و مرآی مردم باشد که این وضع تاکنون باقی مانده است. اکنون در بغداد به پاس بزرگداشت مدرسه مستنصریه، دانشگاهی بزرگ به همین نام در محله‌ای دیگر و جدای از ساختمان اصلی مستنصریه قدیم دایر است. در پایان این بخش، مناسب است اشاره‌ای مختصر به برخی از مشهورترین استادان نخستین دوره فعالیت آموزشی مستنصریه داشته باشیم.

مشهورترین استادان دوره اول فعالیت آموزشی مستنصریه (17)

محیی‎‌الدین ابو‌عبدالله‌بن فضلان بغدادی (م. 631 ق.)؛ نخستین استاد کرسی فقه شافعی در مستنصریه که از رجال بزرگ سیاسی، علمی اواخر عصر عباسی و رئیس دارالتشریفات ناصر خلیفه بود. فرمان مفصّلی که از سوی ناصر دربار استادی ابن‌فضلان در مدرسه نظامیه صادر شده، از نمونه‌های عالی انشای آن دوره است. (پیش از این یادآور شدیم که اغلب استادان فقه شافعی مستنصریه، از فارغ‌التحصیلان نظامیه‌ها بوده‌اند.)
ابن‌النّجار محمد بن محمود بغدادی (م. 643 ق.) مورخ، ادیب و دانشمند بنام که کلیه آثار مکتوب خود را وقف کتابخانه نظامیه بغداد کرده بود. ابن‌النجار نخستین استاد حدیث مستنصریه بوده است.
رشید‌الدین عمر بن محمد فرغانی حنفی (م. 632 ق.)؛ کمال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن اسماعیل لمغانی حنفی (م. 649 ق.) و محمد بن محمد بن عبدالخالق معروف به کمال حنفی (م. 667 ق.)؛ که این سه تن نیز از نخستین استادان حنفی مدرسه بوده‌اند.
علی بن عبدالرحمن بغدادی مصری حنبلی، ابوالحسن موفق‌الدین (م. 651 ق.)، محیی‌الدین یوسف بن فرج بن عبدالرحمن بن علی جوزی (م. 656 ق.) و پسرش جمال‌الدین ابوالفرج بن یوسف جوزی از نخستین استادان حنبلی مذهب و سراج‌الدین شرمساحی مالکی (م. 666 ق.) و عثمان بن سعید واسطی مالکی (م. 687 ق.) از نخستین استادان کرسی مذهب مالکی بوده‌اند.
محمد بن یعقوب بن فرج بن ابی الدینه (م. 680 ق.) از استادان دارالحدیث مستنصریه و ابن صباغ مبارک بن مبارک بن عمر لاوانی (م. 683 ق.) نیز از نخستین استادان مدرسه طب مستنصریه بودند.

کارنامه مستنصریه

در ارزیابی کارنامه آموزش علمی مستنصریه به عنوان بزرگ‌ترین نهاد آموزش عالی دنیای اسلام (از سده 7 تا اوایل سده 10 هـ) باید گفت:
در مدرسه بزرگ مستنصریه اگر چه ابعاد دانش از تنگ‌نظرهای تک مذهبی، فراختر و برای استفاده مذاهب چهارگانه گامی در طریق تسامح مذهبی برداشته شد، اما راه ورود و استفاده برای دیگر مذاهب، به مخصوص شیعیان، بسته بود، در واقع، هدف از تأسیس این نهاد آموزش عالی چهار مذهب اهل سنت، مبارزه با آموزشهای شیعی بود.
همچنین این مدرسه عالی از بهره‌گیری دانش و معرفت دیگر ادیان و جوامع غیرمسلمان محروم بود لذا مانند آنچه در مرکز علمی، درمانی جندی‌شاپور یا بیت‌الحکمه بغداد رخ داد، دانشمندان غیرمسلمان در خدمت حکومت اسلامی نتوانستند دانش و تجربه خود را در رشته‌هایی چون: فلسفه، طب، ریاضی، شیمی و جغرافی با استفاده از امکانات مناسب مستنصریه عرضه کنند. فلسفه و علوم حکمی که بهترین راه برای استدلالات منطقی و شکوفایی فکرها برای راهیابی به واقعیات علمی بود، در مستنصریه کاملاً مردود و محکوم می‌شد و اصولاً فلسفه تأسیس این قبیل مدارس صرفاً مذهبی، مبارزه با آزاداندیشی و افکار فلسفی بود.
تنها جنبه‌های مثبت مستنصریه شامل برخورداری از فضای مناسب آموزش، پشتوانه‌های مالی، کتابخانه مجهز، برخورداری استادان و دانشجویان از مزایای رفاهی، اماکن مسکونی، حمام و دیگر مزایای مادی بود؛ اما جای آنچه به فکر و آزادی اندیشه مربوط می‌شد در این نهاد بزرگ خالی بود. البته امروزه نیز در بسیاری از دانشگاههای بزرگ شرق و غرب شاهد هستیم که این مراکز در بهره‌گیری از پیشرفته‌ترین ابزار‌آلات آموزشی هیچ‌گونه کمبودی ندارند، اما گاه محصول فکری‌شان که باید در وجود فارغ‌التحصیلان دانشمند و چاره‌ساز نمایان گردد، چندان قابل توجه نیست.
در مدرسه مستنصریه نه تنها در طب که به موارد ابتدایی و نظری محدود بود، بلکه حتی در رشته‌های دینی و مذهبی نیز یک فارغ‌التحصیل کارآمد سراغ نداریم، چون برنامه‌ها کاملاً دولتی بود؛ آن هم دولتی بی‌خبر از واقعیات و آینده‌نگری.
کوششهایی که با تأسیس مدارس نظامیه و پس از آن در دیگر مدارسی که به تأسّی از آنها تأسیس شد، در بستن باب اجتهاد و توجه به دانشهای نظری آن هم به گونه تقلیدی و برای ایجاد درگیری‌های فرقه‌ای و مبارزات عقیدتی صورت گرفت، در مدرسه مستنصریه به بالاترین درجه خود رسیده بود.
دخالت دستگاه خلافت در کار استادان این مدرسه به جایی رسیده بود که در روزگار مستعصم عباسی (656 - 640 ق.) و به دستور وزیر او، استادان چهار مذهب مستنصریه را که منصوب و گماشته خود خلیفه بودند، احضار کردند و به ایشان فرمان دادند که هنگام تدریس، از نوشته‌ها و مصنّفات خود چیزی نگویند و فقها و طلاب را نیز به حفظ مطالب جدید ملزم نکنند و به جای پرداختن به این مطالب، برای مراعات ادب و تبرّک، از مطالب پیشینیان و دانش استادان سلف سخن گویند. در این هنگام، جمال‌الدین عبدالرحمن بن جوزی حنبلی، مدرس فقه حنبلیان، این فرمان را در جا پذیرفت. سراج‌الدین عبدالله شرمساحی مدرس مالکی مذهبان نیز گفت که اصحاب ما در این موضوع نظر خاصی ندارند و نکات و مسائل خلاف پیشینیان را در خود تنظیم می‌کنم؛ لذا او نیز تسلیم فرمان وزیر شد. اما شهاب‌الدین زنجانی شافعی، مدرس فقه شافعی و عبدالرحمن بن لمغانی حنفی، مدرس مذهب حنفی که قاضی القضاة بغداد هم بود، گفتند که مشایخ سلف برای خود مردانی بودند و ما نیز برای خود مردانی (انّهم رجالُ و نحنُ رجالُ) و زیر بار این دستور نرفتند. وزیر جواب این دو استاد را به مستعصم رسانید؛ خلیفه برآشفت و خود استادان را فرا خواند و از آنان خواست که از حد خویش درنگذرند و خود را به تدریس نوشته‌های استادان سلف ملزم بدانند. در اینجا آن دو استاد هم بیش از این مقاومت نکردند و چون دولتی بودند و به ساز دولت می‌رقصیدند، برای حفظ منافع خود، علم را قربانی کردند و دستور حکومت را لبیک گفتند و این بود نتیجه برنامه‌های درسی مستنصریه و دخالت دولت در آن. محصول فکری در این نهاد نیز با آن همه زرق و برق و خرجها و پشتوانه‌های مالی بسیار عالی و ساختمان باشکوه، بی‌تأثیر و حتی زیان‌بخش بود و حاصل کار - مانند نظامیه - این شد که بغداد در زمان یورش سپاه هولاکو، از وجود مردان چاره‌اندیش خالی بود و کسی نبود که در فاصله زمانی حمله مغول به شهرهای ماورالنهر و خراسان در حدود سال 615 ق. تا سال 656 ق. که کار بغداد را ساختند، به خلفای کوردل حالی کند که راه و رسم حکومت این نیست، بلکه باید حمله دشمن را به جنگ یا به صلح تدارک دید. بنابراین، مستنصریه بدتر از نظامیه، در انجام رسالت واقعی نهاد آموزش عالی، ناکام و ناموفق ماند؛ افکار و اذهان طالبان دانش را برای استفاده از آن همه مزایای رفاهی به سوی خود جلب کردند، اما دنبال بسیاری از رشته‌های بشری را رها نمودند و در رشته‌های مورد نظرشان نیز اثری در خود علم پدید نیاوردند. (18)

نتیجه‌گیری و ارائه راهکارها

به منظور دستیابی مراکز آموزشی به اهداف و برنامه‌های پیش‌بینی شده، توجه به برخی موارد ضرروی است.
در بررسی عملکرد نهادهای آموزشی عالی قدیم یا دانشگاههای بزرگ در جهان امروز، موفقیت نسبی از آن دانشگاههایی بوده که مواردی از قبیل امکانات رفاهی و عملی را مد نظر داشته‌اند که به برخی از آنها در ذیل اشاره می‌شود:
1. توجه به تمامی رشته‌های دانش بشری و کلیه علومی که هر یک به نوعی جامعه مدنی را برای برخورداری از مزایای مطلوب حیات یاری می‌رسانند.
2. دور بودن از محدودیتهای نژادی، قومی، مسلکی، فرقه‌ای و بهره‌گیری از همه استعدادها و سرمایه‌های علمی.
3. عدم دخالت بانیان یا حاکمان دولتی در برنامه‌های علمی و آموزشی مؤسسات و دانشگاهها به منظور منع استادان و دانشجویان از پرداختن به برخی از رشته‌های درسی یا رویکرد به برخی دیگر از دانشهای دلخواه دولت.
4. آزادی فکری و استقلال مالی و تنها در خدمت علم بودن و به هیچ چیز جز علم‌الله نپرداختن.
5. توجه به اصل اجتهاد و نوآوری و ابتکار و خلافیت فکری و پرهیز از حفظ مطالب بیهوده و توجه صرف به آثار گذشتگان.
6. برخورداری استادان و دانشجویان از امکانات مطلوب آموزشی از قبیل فضای مناسب، کتابخانه مجهز، حقوق و مزایای قابل ملاحظه و ... .
7. جلوگیری از دخالت افراد غیرمسئول و تعدّد مراکز قدرت و تصمیم‌گیری؛ زیرا در غیر این صورت مدیریت دانشگاهها تضعیف و در انجام وظایف محوله ناتوان و بلاتکلیف خواهند شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
2. ر. ک. به: ابن‌فوطی، الحوادث‌الجامعه فی المائة‌السابعة، صص 58- 53.
3. ر. ک. به: سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، صص 513- 512.
4. ر. ک. به: همان و نیز: هندوشاه نخجوانی، تجارب‌السلف، صص 348- 347.
5. ر. ک. به: ابن‌الطقطقاء، الفخری، صص 47 و 336- 334؛ ابن‌العبری، مختصر‌الدول.
6. ر. ک. به: ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، صص 151- 150.
7. ر. ک. به: ابن‌العبری، پیشین، صص 238 - 237.
8. برای اطلاع کلی از سرگذشت مدرسه مستنصریه. ر. ک. به: امین، المدرسة المستنصریه؛ ناجی، علماء النظامیات و المدارس‌المشرق‌الاسلامی؛ همو، المدرسة المستنصریه؛ همو، علماء‌المستنصریه.
9. ر. ک. به: عواد، خزائن الکتب‌القدیمه فی‌العراق، صص 171-163.
10. ر. ک. به: غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، صص 128-127.
11. جواد و احمد سوسه، دلیل خارطه، صص 210-203؛ امین، المدرسة المستنصریه، صص 112-107.
12. ر. ک. به: غزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج1، صص 311، 310، 287، 269، 267، 240، 236؛ امین، پیشین، صص 108-107.
13. نقل از: ابن‌فوطی، پیشین، ص 371 به بعد.
14. برای اطلاعات بیشتر ر. ک. به: عزاوی، پیشین، ج1، ص 544 و ج 2، ص 77؛ حنبلی شذرات‌الذهب، ج8، ص 228.
15. ر. ک. به: عزاوی، همان، ج3، صص 119- 118.
16. برای اطلاعات بیشتر ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 126.
17. ر.ک. به: ناجی، پیشین.
17. ر. ک. به: کسایی، «سرگذشت دانش و دانشمندان در حمله مغول»، صص 322 - 289.

منابع تحقیق :
1. ابن‌فوطی، کمال‌الدین، الحوادث‌الجامعه فی‌المائة‌السابعة، بغداد، [بی‌نا]، 1351 ق.
2. ابن‌الطقطقاء، محمد بن علی بن طباطباء، الفخری، بیروت، [بی‌نا]، 1386 ق.
3. ابن‌العبری، مختصر‌الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.
4. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، [بی‌تا]، 1407 ق. / 1987 م.
5. امین، حسین، المدرسة‌المستنصریه، بغداد، [بی‌نا]، 1960 م.
6. جواد، مصطفی و احمد سوسه، دلیل خارطه، بغداد، [بی‌نا]، 1378 ق. / 1958 م.
7. حنبلی، ابن‌عماد، شذرات الذهب، تصحیح أرناووط، بیروت، [بی‌نا]، 1314ق./1992م.
8. سیوطی، جلال‌الدین، تاریخ‌الخلفاء، بیروت، [بی‌نا]، 1409 ق/ 1989م.
9. عزاوی، عباس، تاریخ‌الخلفاء، بین احتلالین، قم: امت، 1369.
10. عواد، کورکیس، خزائن‌الکتب‌القدیمة فی العراق، بیروت، [بی‌نا]، 1406 ق. / 1986 م.
11. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
12. کسایی، نورالله، «سرگذشت دانش و دانشمندان در حمله مغول»، نامه پژوهش، سال اول، ش 4، بهار 1376.
13. ناجی، معروف، المدرسة‌المستنصریه، دنکور، [بی‌نا]، 1939 م.
14. ناجی، معروف، علماء‌المستنصریه، بغداد، [بی‌نا]، 1959 م.
15. ناجی، معروف، علماءالنظامیات و المدارس‌المشرق‌الاسلامی، بغداد، [بی‌نا]، 1399 ق. / 1973م.
16. هندوشاه نخجوانی، تجارب‌السلف، تصحیص عباس اقبال، تهران، [بی‌نا]، 1344.

منبع مقاله :
چیت‌سازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی در گستره‌ی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.