تأثیرات پزشکی اسلامی در مغرب زمین

در مغرب زمین تا قرن چهارم هجری/دهم میلادی آثار مؤلفان قدیم یونانی اغلب به بوته‌ی فراموشی افتاده بود، و تنها در برخی از جاها ترجمه‌هایی از بعضی از آثار جالینوس به لاتینی اوایل سده‌های میانه هنوز وجود داشت.
يکشنبه، 14 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تأثیرات پزشکی اسلامی در مغرب زمین
  تأثیرات پزشکی اسلامی در مغرب زمین

نویسنده: مانفرد اولمان
برگردان: فریدون بدره‌ای

 

در مغرب زمین تا قرن چهارم هجری/دهم میلادی آثار مؤلفان قدیم یونانی اغلب به بوته‌ی فراموشی افتاده بود، و تنها در برخی از جاها ترجمه‌هایی از بعضی از آثار جالینوس به لاتینی اوایل سده‌های میانه هنوز وجود داشت. برای بقیه‌ی این آثار دانشمندان به آنچه در تالیفات عمومی و کلی همچون فقه اللغه‌های ایسیدورا شبیلی درباره‌ی موضوع‌هایی چون کالبدشناسی و تشریح بدن انسان آمده بود، اعتماد می‌ورزیدند. گذشته از این، معیارهای علمی مدرسه‌ی پزشکی سالرنو به سطحی بسیار پایین نزول کرده بود.
هر آینه، در اواسط قرن یازدهم میلادی (پنجم هجری) این وضع با ظهور قسطنطین افریقایی تغییر اساسی یافت. از زندگی قسطنطین چیز زیادی نمی‌دانیم. آنچه در باب وی روایت شده کلاً پر است از مطالب افسانه‌ای و به دشواری می‌توان از نظر تاریخی بدانها اعتماد کرد. وی می‌بایست در آغاز قرن یازدهم (پنجم هجری) در تونس به دنیا آمده باشد، و گویند هنگامی که چهل سال داشت احتمالاً به شغل تجارت به ایتالیا آمد. و چون وضع رقت بار پزشکی آنجا را دید، به تونس بازگشت و مدت سه سال به تحصیل پزشکی پرداخت، و سپس سرانجام در ایتالیا اقامت گزید. بعد به دین مسیحی در آمد و یکی از راهبان طریقه‌ی بندیکتی در دیر مونته کاسینو شد، و بقیه عمرش را در آنجا به ترجمه کتاب‌های عربئی که با خود آورده بود، گذرانید. وی به سال 480 هـ.ق/1087 م در مونته کاسینو درگذشت.
قسطنطین مهم‌ترین آثار پزشکی اسلامی را که در قرن یازدهم میلادی به جهان غرب عرضه شد، ترجمه کرد. این کتابها بیشتر به نام خود او رواج یافتند، چنانکه گویی او، چون عرب نبود، مولف آنها بود. مثلاً کتاب قسطنطین در مالیخولیا (Liber Constantini de melancholia) چیزی جز مقالات فی المالیخولیا اثر اسحاق ابن عمران نبود، و کتاب فراموشی او همان رساله‌ی فی نسیان و علاجه تالیف ابن جزار است. قسطنطین کتاب دیگری نیز تحت عنوان Viaticum peregrinantis از آثار ابن جزار به نام کتاب زادالمسافر ترجمه کرده بود. کتاب طب الملکی علی ابن عباس مجوسی در ترجمه لاتینی عنوان Liber Pantegni پیدا کرد. علاوه بر این، چند نوشته از اسحاق ابن سلیمان اسرائیلی (Isaac Judaeus) نیز بود. فهم ترجمه‌ی قسطنطین افریقایی بسیار دشوار است زیرا وی لغت به لغت ترجمه کرده است و اصطلاحات عربی را به همان صورت باقی گذاشته است. با وجود این، تاثیر وی چندان مهم تلقی شده بود که پطروس دیاکونوس می‌توانست او را «پس از بقراط استاد شرق و غرب» بخواند.
(orientis et occidentis magister, novusque effulgens Hippocrates)
حتی اگر نخو اهیم این داوری و قضاوت را، که داوری یکی از معاصران قسطنطین در حق اوست بپذیریم باید اذعان کنیم که مدرسه‌ی پزشکی سالرنو به وسیله‌ی فعالیت‌های او احیاء شد، و علاوه براین، طب اروپایی به طور قطع از او تاثیر برداشت و از طریق نوشته‌ها و فعالیت‌های او بارور گردید.
مسیحیان در سال 478 هـ.ق / 1085 م طلیطله را از نو تسخیر کردند، امّا بسیاری از مسلمانان عرب و یهودیان عرب زبان تحت حکومت امرای مسیحی در آنجا باقی ماندند. در سال 519 هـ.ق / 1125 م رمون ساوتاتی اسقف اعظم طلیطله شد. وی دریافت که طلیطله موقعیت و فرصت مساعدی برای ترجمه‌ی آثار علمی عربی به زبان لاتینی دارد، و دیری نگذشت که شهر طلیطله مرکزی شد که از آنجا دانش‌های اسلامی به مغرب زمین انتقال یافت. دومنیکوس گوندیسالینوس (دومینگو گونزالز) و یوانس هیسپالنسیس دو تن از سرآمدان مترجمان در زمینه‌ی آثار فلسفی و علوم دقیقه‌ی عربی به لاتینی بودند. در سال 545 هـ.ق/1150 م گراردوس (ژرارد) که در سال 1114 میلادی در کرمونا واقع در لومباردی زاده شده و اینک به طلیطله آمده بود تا در متون عربی بویژه مجسطی بطلمیوس، مطالعه کند به آنها ملحق شد. گراردوس کرموننسیس نه تنها مجسطی را ترجمه کرد، بلکه آثار بزرگ طبی رازی، زهراوی و ابن سینا را به لاتینی در آورد. ترجمه بیش از صد کتاب به وی نسبت داده شده است، که مسلماً نمی‌تواند همه‌ی آنها به قلم خود او باشد. آنچه در مورد گراردوس کرموننسیس اتفاق افتاده است همانست که در مورد حنین ابن اسحاق رخ داده است؛ یعنی، همه‌ی آثاری که مترجم آنها ناشناخته بوده به این دو که شهرت فراوان داشتند نسبت داده شده است.
نام یک مترجم دیگر را هم در اینجا باید ذکر کنیم. و آن اصطفن پیزایی است. وی در سالرنو تحصیل کرد، و پس از مدتی توقف در اشبیلیه در سال 1127 به انطاکیه (در شام) رفت، و در آنجا ترجمه جدیدی از کتاب الملکی علی ابن عباس مجوسی به عمل آورد که عنوانش Liber regits بود. (1) این ترجمه‌ها که در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی صورت گرفت شالوده‌های «گرایش به طب اسلامی» را در سنت پزشکی غربی گذاشت، و این گرایش قرن‌ها برقرار و بر طب غربی فائق بود، و تنها در روزگاران جدید و پس از جرح و بحث‌های طولانی، روندی معکوس پیدا کرد. مدت‌های مدید حاکم و قانون این بود که کسی پزشک و طبیب نیکویی است که در پزشکی ابن سینایی ماهر باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Moritz Steinschneider, Die europaischen Uberstzungen aus dem Arabischen bis Mitte des 17. Jahrhunderts (Sitzungsberichte der Kaiserlichen Akademie der Wissenschaften in Wien, phil. Hist. klass), 1940. 05, rep. Graz. 1956; Charles Homer Haskins, Studies in the History of Mediaeval Science (Harvard Historical Studies Vol. XXVII) Cambridge, Mass. 1924; Heinrich Schipperges, ‘Die fruhen Ubersetzer der arabischen Medizin in chronologischer Sicht’, Sudhoffs Archiv, XXXIX (1955) 53-93; id, Die Assimilation der arabischen Medizin durch das Lateinische Mittelalter (Sudhoffs Archiv, Beihefte, Heft 3), Wiesbaden 1964; B. Ben Yahia, EI2, II, 49f. (s.v. Constantinus Africanus).

منبع مقاله :
اولمان، مانفرد؛ (1383)، طب اسلامی، فریدون بدره‌ای، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط