انفاق در سيره پيشوايان

بدون ترديد طبيعت انسان اقتضا مى‏كند كه زيست اجتماعى داشته باشد، و روابط تنگاتنگ با انسان‏هاى ديگر برقرار كند، و مسائل اجتماعى خود را سامان بخشد، و جامعه فاضله مدنى به وجود آورد. و نيز بدون شك، حوادث و گرفتارى‏هاى مختلف كه در جامعه رخ مى‏دهد، موجب شكست و نابه‏سامانى‏هاى گوناگون در بعضى از انسان‏ها و خانواده‏ها مى‏گردد، در نتيجه آنها به طور طبيعى نياز به كمك و مساعدت ديگران خواهند داشت، و بايد به آنها كمك نمود و زندگيشان را آبرومندانه تأمين كرد، چرا كه
شنبه، 23 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انفاق در سيره پيشوايان
انفاق در سيره پيشوايان
انفاق در سيره پيشوايان

نويسنده: آیت الله محمد مهدى اشتهاردى

بدون ترديد طبيعت انسان اقتضا مى‏كند كه زيست اجتماعى داشته باشد، و روابط تنگاتنگ با انسان‏هاى ديگر برقرار كند، و مسائل اجتماعى خود را سامان بخشد، و جامعه فاضله مدنى به وجود آورد. و نيز بدون شك، حوادث و گرفتارى‏هاى مختلف كه در جامعه رخ مى‏دهد، موجب شكست و نابه‏سامانى‏هاى گوناگون در بعضى از انسان‏ها و خانواده‏ها مى‏گردد، در نتيجه آنها به طور طبيعى نياز به كمك و مساعدت ديگران خواهند داشت، و بايد به آنها كمك نمود و زندگيشان را آبرومندانه تأمين كرد، چرا كه همه افراد جامعه همانند اعضاء يك پيكرند، كه اگر يك يا چند عضو به درد آيد، اعضاء ديگر را بى‏تاب مى‏كند، و آدميت انسان مى‏طلبد كه نسبت به محنت ديگران بى‏غم نباشد، بلكه با تعاون و همكارى به يارى رسانى پردازد.
خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «وتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى؛ در راه نيكى و پرهيزكارى با هم تعاون و همكارى كنيد». [1]
تعاون يك اصل كلى اسلامى در سراسر مسائل اجتماعى، حقوقى، اخلاقى و سياسى است. طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند، دردهاى جامعه را بشناسند، و به سامان بخشى و گره گشايى بپردازند، و با همدلى و همفكرى، چالش‏هاى مختلف، از جمله چالش‏هاى اقتصادى و مالى را پر كنند. و تعبير «برّ و تقوا» در آيه فوق بيانگر آن است كه اين تعاون بايد از يك سو همراه نيكى‏ها باشد، و از سوى ديگر با هر گونه فساد و بدى‏ها مبارزه كرده و از آنها جلوگيرى نمايد. براساس خلوص و نيت پاك باشد، و در آن هيچ گونه منّت گذارى و آزار دهى نباشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «المؤمن اخو المؤمن، كالجَسَدِ الواحِد، اِن اشتَكى شيئاً وَجَدَ الم ذلك فى سائر جَسَدِه؛ مؤمن برادر مؤمن است، همانند اعضاء يك پيكر نسبت به همديگر پيوند دارد، كه اگر يكى از اعضاء درد گرفت، ساير اعضا نيز آن درد را احساس مى‏كنند». [2]
اينجا است كه به اهميت مسائل اعتقادى و لزوم و ضرورت انفاق پى مى‏بريم، بر همين اساس، اسلام داراى قوانين محكم پيرامون انفاق‏هاى واجب و مستحب است، و آن را تحت عناوين مختلف مانند: زكات، خمس، نذر، قَسَم، آزاد كردن برده، قرض الحسنه، صدقه، كفّارات و جرائم و... مطرح نموده است.
در قرآن در آيات متعدد به مسأله انفاق پرداخته شده، تا آن جا كه آن را به عنوان جهاد مطرح نموده «وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ؛ و با انفاق مال و ايثار جان، در راه خدا جهاد كنيد». [3]
بنابراين اسلام به مسأله انفاق، بسيار توجه نموده، و مسلمانان قطعاً بايد در زندگى داراى انفاقات گوناگون باشند؛ و آن را در سرلوحه زندگى خود قرار دهند.
بر همين اساس، يكى از امورى كه در زندگى درخشان پيشوايان و چهارده معصوم(علیه السلام) بسيار مى‏درخشد، و در كنار توحيد و نماز و ساير برنامه‏هاى نخستين آنها قرار دارد انفاق با مال است، تا آنجا كه انفاق آنها در بسيارى از موارد، به ايثار، و مقدم داشتن ديگران بر خود، مى‏رسيد، كه آيات قرآنى در شأن اين فداكارى‏هاى خالصانه آنها نازل شد، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند رخداد زير جلب مى‏كنيم:
1. ماجراى معروف نذر روزه گرفتن سه روز حضرت على(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) و فضّه براى شفاى بيمارى حسن و حسين(علیه السلام) است، آنها سه روز روزه گرفتند، در آن وقت حضرت على(علیه السلام) در شدّت تهى دستى به سر مى‏برد، سه من جو قرض كرد، فاطمه(سلام الله علیها) آن را آرد نموده و از آن نان پخت، شب اول هنگام افطار مسكين به در خانه على(علیه السلام) آمد و غذا طلبيد، آنها غذاى خود را به او دادند، و گرسنه ماندند، روز دوم هنگام افطار، يتيمى آمد و تقاضاى غذا كرد، آنها غذاى خود را به او دادند، و گرسنه ماندند. روز سوم نيز هنگام افطار اسيرى گرسنه آمد، آنها غذاى خود را به او دادند، و آن شب را نيز با گرسنگى شديد به سر آوردند. صبح حضرت على(علیه السلام) دست حسن و حسين (علیه السلام) را گرفت و نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) آورد، پيامبر(صلی الله علیه آله) ديد آنها از شدت گرسنگى مى‏لرزند. به خانه فاطمه(سلام الله علیها) رفت، او را در محراب عبادت ديد، در اين هنگام سوره دهر (هفتاد و ششمين سوره قرآن) نازل شد، كه آيات پنجم تا يازدهم اين سوره در ستايش انفاق و ايثار خاندان حضرت على(علیه السلام) است در آيه 8 مى‏خوانيم:
«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا؛ اين‏ها غذاى خود را با اين كه به آن غذا علاقه و نياز دارند، به مسكين و يتيم و اسير مى‏دهند». [4]
2. شيخ طوسى به سند خود از ابوهريره نقل مى‏كند كه گفت: مرد فقيرى به محضر رسول خدا(صلی الله علیه آله) آمد، و از شدّت گرسنگى خود شكايت كرد، پيامبر(صلی الله علیه آله) دستور داد از منزل غذايى براى او بياورند، ولى در نزد هيچ يك از همسران او غذا نبود، حضرت در مسجد چنين اعلام كرد:

«چه كسى امشب اين مرد را مهمان مى‏كند؟»

حضرت على(علیه السلام) عرض كرد: من. آن گاه على(علیه السلام) آن مستمند گرسنه را به خانه‏اش برد، به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «آيا غذايى در خانه هست؟»
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «چيزى جز به اندازه غذاى شب خودمان و بچه‏ها وجود ندارد، ولى ما امشب مهمان را بر خود مقدّم مى‏داريم».
على(علیه السلام) فرمود: اى دختر رسول خدا! چراغ را خاموش كن، و كارى كن كه بچه‏ها بخوابند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) چنين كرد. آن شب غذاى خود را به مهمان دادند و خود و بچه‏ها گرسنه خوابيدند. صبح على(علیه السلام) به محضر رسول خدا(صلی الله علیه آله) آمد، و مجرا را خبر داد. در همين هنگام اين آيه در تمجيد و شأن ايثار و انفاق على(علیه السلام) و افراد خانواده‏اش نازل گرديد: «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنها گرسنگان را بر خودشان مقدم مى‏دارند، هرچند خودشان بسيار در سختى و نياز باشند». [5]
3. انفاق و ايثار رسول خدا(صلی الله علیه آله) به محرومان و مستمندان در حدّى بود كه هيچ كسى را نزد خود نااميد رد نمى‏كرد، فقيرى به محضرش آمد و درخواست كمك كرد، در نزد آن حضرت چيزى نبود، به او فرمود: مشكل تو به خواست خدا حل خواهد شد. او عرض كرد: پيراهنت را كه پوشيده‏اى به من بده، آن بزرگوار، پيراهنش از تنش بيرون آورده و به او داد. در نتيجه در تنگنا قرار گرفت و از خانه بيرون نيامد. خداوند اين آيه را توسط جبرئيل بر او نازل نمود: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجير نكن (و ترك انفاق ننما) و بيش از حد هرگز (نيز) دستت را مگشا، تا مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرو مانى». [6]
4. روزى فقيرى به محضر امام صادق(علیه السلام) آمد و تقاضاى كمك كرد، آن حضرت برخاست و كنار زنبيلى كه پر از خرما بود آمد، دو دستهايش را از خرما پر كرد و به او داد، فقير ديگرى آمد، باز آن حضرت اين گونه به او كمك كرد، به همين ترتيب چندين فقير را كمك كرد، و اندكى از خرما ماند، و آن را براى خود نگهداشت. آنگاه فرمود: پيامبر(صلی الله علیه آله) هر چيزى را كه نزدش بود، به محرومان انفاق مى‏كرد، بانويى پسرش را براى درخواست كمك نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) فرستاد، و گفت: اگر چيزى نداشت، پيراهنش را مطالبه كن، آن پسر نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) آمد و تقاضاى كمك كرد. پيامبر(صلی الله علیه آله) فرمود: چيزى در نزدم نيست تا به شما بدهم. او عرض كرد: پيراهنت را بده. آن حضرت پيراهنش را از تن بيرون آورد و به او داد. در اين هنگام آيه (29 اسراء) نازل شد «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ...» و آن حضرت را به اعتدال در انفاق امر فرمود. [7] منظور امام صادق(علیه السلام) اين بود كه به حاضران خبر دهد كه من به پيامبر(صلی الله علیه آله) اقتدا مى‏كنم، و مطابق آيه اندكى را براى خودم باقى مى‏گذارم.
5. در يكى از جنگ‏ها، سرباز دشمن كه از كَرَم و سخاوت على(علیه السلام) خبرهايى شنيده بود، نزد آن حضرت آمد و گفت: «هَبْ لى سيفك؛ شمشيرت را به من ببخش.» حضرت على(علیه السلام) شمشيرش را به او بخشيد. او تعجّب كرد كه در چنين موقعيتى على(علیه السلام) خود را خلع سلاح كرد، و دشمن را مسلّح نمود، با تعجّب پرسيد: آيا در چنين موقعيتى به سؤال من پاسخ مثبت دادى؟
آن حضرت در پاسخ فرمود: «يا هذا انّك مددت يد المسألة الىّ و ليس من الكرم ان يردّ السّائل؛ اى شخص! تو دست سؤال به سوى من دراز كردى، و از كرم نيست كه سائل رد شود».
آن سرباز آن چنان تحت تأثير بزرگوارى حضرت على(علیه السلام) واقع شد كه هماندم شمشير را به زمين نهاد و گفت: «اگر مكتب اسلام اين چنين درس جوانمردى و سخاوت مى‏آموزد، مرا از تاريكى كفر نجات بده».
آنگاه در حضور على(علیه السلام) مسلمان و هدايت شد. [8]
6. روزى يك نفر عرب فقير و چادرنشين از حضرت على(علیه السلام) كمك خواست، حضرت به نماينده‏اش فرمود: «هزار به او بده» پس از ساعتى نماينده نزد على(علیه السلام) آمد و عرض كرد: «هزار دينار (طلا) به او بدهم يا هزار درهم (نقره)؟»
حضرت على(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «كلاهُما عندى حجران، فاعط الاعرابىّ انفعهما له؛ طلا و نقره هر دو در نزد من، مانند دو سنگ (دو جماد) است، آنچه را كه براى آن فقير نافع‏تر است، همان را به او بده». [9]
7. روز ديگرى ابن زبير نزد على(علیه السلام) آمد و گفت: در دفتر حساب‏رسى پدرم (زبير) ديدم كه هشتاد هزار درهم از پدرت (ابوطالب) طلب دارد، و هنوز ابوطالب آن را نپرداخته است.
حضرت على(علیه السلام) فرمود: «پدرت راستگو است»؛ آنگاه دستور داد، همين مبلغ را به ابن زبير دادند.
پس از مدتى ابن زبير نزد على(علیه السلام) آمد و گفت: اشتباه كردم، بلكه در آن دفتر حساب نوشته، پدرم اين مبلغ را به پدرت ابوطالب، بدهكار است. على(علیه السلام) فرمود: «پدرت را از بند بدهكارى آزاد كردم (و آن مبلغ را بخشيدم) و آنچه را نيز از من اشتباهاً بابت بدهكارى پدرم گرفته‏اى، به تو بخشيدم» [10]
روزى رسول اكرم(صلی الله علیه آله) سيصد دينار كه براى او هديه آورده بودند، به على(علیه السلام) داد، على(علیه السلام) آن را گرفت و با خود گفت سوگند به خدا اين پول را در راه خدا آن چنان صدقه مى‏دهم كه خداوند آن را قبول كند، شب بعد از آن، نماز عشا را به جماعت با پيامبر(صلی الله علیه آله) خواند، سپس از مسجد بيرون آمد، در مسير راه با بانويى روبرو شد، صد دينار آن را به آن بانو داد، شب بعد صد دينار به مرد فقيرى عطا كرد، شب سوم نيز چنين كرد، در نتيجه همه پول‏هاى اهدايى رسول خدا(صلی الله علیه آله) را به محرومان داد. [11] به اين ترتيب مى‏بينيم حضرت على(علیه السلام) انفاق‏هاى كلان به افراد مختلف داشت.
8. در مدينه مردى به نام عبدالرحمن زندگى مى‏كرد و مكتب خانه داشت و به كودكان درس مى‏داد، امام حسين(علیه السلام) يكى از پسرانش به نام جعفر [12] نزد او براى آموختن فرستاد، معلّم سوره حمد (و يا آيه الحمد لله رب العالمين) را به جعفر ياد داد. جعفر به خانه آمد و آن را براى پدرش امام حسين(علیه السلام) خواند.
امام حسين (علیه السلام) معلّم را به حضور طلبيد و احترام شايانى به او نمود، و هزار دينار و مقدار بسيار لباس و لوازم زندگى به او بخشيد، و دهان او را پر از دُرّ (مرواريد) نمود.
بعضى به عنوان اعتراض به امام حسين(علیه السلام) گفتند: اين چه كارى بود كه كرديد؟ آن همه بخشش؟!
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اين بخشش من از كجا با ارزش كار آن معلم برابرى مى‏كند كه او به پسرم «الحمدلله رب العالمين را ياد داده است؟» [13]
9. امام حسين(علیه السلام) هنگام فراغت به مسجدالنبى(صلی الله علیه آله) مى‏رفت و در آن جا مشغول نماز مى‏شد، روزى فقيرى بيابان‏نشين به مدينه آمد، و از مردم پرسيد: «كريم‏ترين و بزرگوارترين مرد كيست؟»
مردم گفتند: حسين بن على(علیه السلام). او به جستجوى حسين(علیه السلام) پرداخت، گفتند: حسين (علیه السلام) اكنون در مسجد مشغول نماز است. فقير به مسجد رفت، ديد امام حسين در نماز است، در مقابل آن حضرت ايستاد و اين اشعار را خواند:
لم يجب اليوم من‏رجاك و مَنْ حرَّك مِنْ خلْفِ بابك الْخَلْقَةِ
أنْتَ جوادٌ و انتَ معتمدٌ أبوكَ قدْ كان قاتلُ الفَسَقَةِ
امروز كسى كه اميد به تو داشته باشد، و حلقه درِ خانه تو را حركت دهد نااميد نخواهد شد. تو سخاوتمند و پناه بى‏پناهان هستى، پدرت كشنده فاسقان است».
امام حسين(علیه السلام) نماز را كوتاه كرده به پايان رسانيد، قنبر را صدا زد، قنبر به محضر امام رسيد، قنبر عرض كرد: دويست درهم باقى مانده كه به من فرمودى آن را بين بستگان تقسيم كنم. امام(علیه السلام) فرمود: آن را بياور، كسى كه از بستگان سزاوارتر است آمده است. قنبر رفت و آن را آورد، امام حسين(علیه السلام) آن مبلغ را به آن فقير داد، و در جواب اشعار او، اشعارى خواند...
وقتى كه آن فقير آن پول‏ها را گرفت، سخت گريه كرد، حضرت به او فرمود: «گويا عطاى ما را اندك دانستى؟» او عرض كرد: «نه، بلكه علت گريه‏ام آن است كه چگونه رواست دست با اين گونه جود و كرَم، زير خاك برود؟» [14]
10. امام سجاد(علیه السلام) عازم بود، وقتى كه مدينه را به عزم مكه ترك كرد، خواهرش حضرت سكينه(سلام الله علیها) هزار درهم براى آن حضرت فرستاد، تا در سفر حج، مصرف كند، در سرزمين حَرّه (دو كيلومترى مدينه) اين پول به دست آن حضرت رسيد. امام (علیه السلام) آن را پذيرفت، هنوز چندان از آن جا دور نشده بود، كه عده‏اى از فقرا را در مسير راه ديد، همه آن هزار درهم را بين آنها تقسيم نمود، و حتى يك درهم از آن براى خود نگه نداشت. [15]

پاسخ به يك سؤال

اينك اين سؤال مى‏شود كه طبق آنچه در روايات مختلف و در نهج‏البلاغه آمده حضرت على(علیه السلام) و ساير امامان(علیه السلام) در مصرف بيت‏المال حتى يك درهم از حريم عدل و مساوات خارج نمى‏شدند، پس اين انفاقات كلان از چه مالى بوده است؟ و با توجه به اين كه همه امامان داراى اين گونه انفاق‏ها بوده‏اند، منابع اين انفاق‏ها چه بوده است؟
پاسخ: اين انفاقات كلان، قطعاً از بيت‏المال نبوده است، چرا كه حضرت على(علیه السلام) و امامان ديگر نهايت دقت عادلانه را در صرف بيت‏المال مى‏نمودند، بلكه اين انفاق‏ها از محصول باغ‏ها و نخلستان‏ها و مزرعه‏هايى بود كه خود آن حضرت با دسترنج خود احداث نموده بود، و گاهى نيز از هدايايى بود كه دوستان امامان(علیه السلام) به آنها مى‏رساندند، مانند سيصد دينارى كه به رسول خدا(صلی الله علیه آله) اهداء شده بود، و آن حضرت به على(علیه السلام) داده و على(علیه السلام) در راه خدا انفاق نمود، كه روايت آن خاطرنشان گرديد.
حضرت على(علیه السلام) باغ‏ها و مزارع متعددى را كه حاصل دسترنجش بود، وقف كرد، امامان ديگر نيز از اين موقوفات سرپرستى نموده، و محصول آنها يا پول به دست آمده از محصول آنها را در راه خدا انفاق مى‏كردند. حضرت على(علیه السلام) باغ‏ها و مزرعه‏هايى به نام‏هاى: ابى‏نيزر، بُغَيبغَه، اُرَينه، رَغَد، رزين، رياح و... و چاه‏هاى قنات آب براى كشاورزى در راه مكه و كوفه، و در سرزمين مسجد فتح در مدينه، و در نزديك مرقد حضرت حمزه(علیه السلام)، و در ميقات و در بصره و آبادان و... حفر نمود. [16] مرحوم عالم بزرگ سيد بن طاووس (متوفاى سال 664 ه.ق) در كتاب كشف المحجّه نقل مى‏كند كه اميرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) ازدواج كردم، فرش زير پا نداشتم، ولى اكنون باغ‏هاى موقوفه‏اى كه آن را وقف كرده‏ام آنقدر است، كه هزينه زندگى همه بنى‏هاشم را تأمين مى‏كند. آن حضرت اموالى كه ارزش غلاّت محصول يك سال آن معادل چهل هزار دينار بود، وقف كرد، در همين هنگام شمشيرش را در معرض فروش قرار داد، و مى‏فرمود: «اگر به اندازه هزينه نان شبم را مى‏داشتم شمشيرم را نمى‏فروختم». [17] امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اميرمؤمنان على(علیه السلام) زمين‏ها را آماده كشاورزى مى‏كرد، و مزرعه‏هايى احداث كرد، و از دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد نمود». [18] در يكى از سال‏ها امام حسين(علیه السلام) مقروض شد، معاويه خواست از اين فرصت سوء استفاده كند، براى آن حضرت پيام داد كه دو باغ ابونيزر و بُغَيبغَه را به دويست هزار دينار خريدار هستم، امام حسين(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اين دو باغ فروشى نيست، پدرم آن‏ها را بر عموم فقرا و محرومان وقف نموده است، تا چهره‏اش از آتش دوزخ محفوظ بماند، بنابراين من آن‏ها را به هيچ قيمتى نمى‏فروشم». [19] نتيجه اين كه انفاق‏هاى مختلف و كلان حضرت على(علیه السلام) و امامان(علیه السلام) از بيت المال نبود، بلكه بيشتر از اموال خالص خود، و از موقوفاتى بود كه خود وقف كرده بودند، و خود متولّى آن بودند وبخشى از هداياى دوستانشان بود.
صبر مى‏كرد تا خشك شود، سپس آن را بپوشد آخرين سخن اين كه امام غزالى در كتاب احياء العلوم مى‏نويسد: «حضرت على(علیه السلام) از بيت المال مصرف نمى‏كرد، تا آنجا كه براى تأمين مخارج مورد نياز زندگى‏اش، شمشيرش و نيز پيراهنش را فروخت به گونه‏اى كه تنها يك پيراهن داشت، و هنگام غسل، جز همان يك پيراهن را نداشت». [20] .

پي نوشت :

[1]. سوره مائده، آيه 2.
[2]. الاختصاص شيخ مفيد، ص 22؛ بحارالانوار، ج 74، ص 277.
[3]. سوره توبه، آيه 41؛ نظير اين مطلب در سوره صف، آيه 11 آمده است.
[4]. الغدير، ج‏3، ص‏107 تا 111؛ احقاق‏الحق، ج‏3، ص 157 تا 171.
[5]. تفسير نورالثقلين، ج‏5، ص 286، حديث 53، ذيل آيه 9 حشر.
[6]. همان، ج 3، ص 159، ذيل آيه 29 سوره اسراء.
[7]. همان، ص 158، حديث 176.
[8]. مناقب آل ابيطالب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 298.
[9]. بحارالانوار، ج 41، ص 32.
[10]. همان، ص 32.
[11]. اقتباس از مناقب آل ابيطالب، ج 2، ص 75.
[12]. جعفر يكى از پسران امام حسين(علیه السلام) بود كه در كودكى از دنيا رفت (كشف الغمّه، ج 2، ص 214)
[13]. بحارالانوار، ج 44، ص 91.
[14]. همان، ص 190.
[15]. همان، ص 32.
[16]. همان، ص 43.
[17]. فروع كافى، ج 5، ص 74.
[18]. مستدرك الوسائل، ج‏2، ص 514.
[19]. مناقب آل ابيطالب، ج‏2، ص 97.
[20]. فصول المهمه، چاپ نجف، ص 189.

منبع: پاسداراسلام




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما