انفاق در سيره پيشوايان
خداوند در قرآن مىفرمايد: «وتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى؛ در راه نيكى و پرهيزكارى با هم تعاون و همكارى كنيد». [1]
تعاون يك اصل كلى اسلامى در سراسر مسائل اجتماعى، حقوقى، اخلاقى و سياسى است. طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند، دردهاى جامعه را بشناسند، و به سامان بخشى و گره گشايى بپردازند، و با همدلى و همفكرى، چالشهاى مختلف، از جمله چالشهاى اقتصادى و مالى را پر كنند. و تعبير «برّ و تقوا» در آيه فوق بيانگر آن است كه اين تعاون بايد از يك سو همراه نيكىها باشد، و از سوى ديگر با هر گونه فساد و بدىها مبارزه كرده و از آنها جلوگيرى نمايد. براساس خلوص و نيت پاك باشد، و در آن هيچ گونه منّت گذارى و آزار دهى نباشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «المؤمن اخو المؤمن، كالجَسَدِ الواحِد، اِن اشتَكى شيئاً وَجَدَ الم ذلك فى سائر جَسَدِه؛ مؤمن برادر مؤمن است، همانند اعضاء يك پيكر نسبت به همديگر پيوند دارد، كه اگر يكى از اعضاء درد گرفت، ساير اعضا نيز آن درد را احساس مىكنند». [2]
اينجا است كه به اهميت مسائل اعتقادى و لزوم و ضرورت انفاق پى مىبريم، بر همين اساس، اسلام داراى قوانين محكم پيرامون انفاقهاى واجب و مستحب است، و آن را تحت عناوين مختلف مانند: زكات، خمس، نذر، قَسَم، آزاد كردن برده، قرض الحسنه، صدقه، كفّارات و جرائم و... مطرح نموده است.
در قرآن در آيات متعدد به مسأله انفاق پرداخته شده، تا آن جا كه آن را به عنوان جهاد مطرح نموده «وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ؛ و با انفاق مال و ايثار جان، در راه خدا جهاد كنيد». [3]
بنابراين اسلام به مسأله انفاق، بسيار توجه نموده، و مسلمانان قطعاً بايد در زندگى داراى انفاقات گوناگون باشند؛ و آن را در سرلوحه زندگى خود قرار دهند.
بر همين اساس، يكى از امورى كه در زندگى درخشان پيشوايان و چهارده معصوم(علیه السلام) بسيار مىدرخشد، و در كنار توحيد و نماز و ساير برنامههاى نخستين آنها قرار دارد انفاق با مال است، تا آنجا كه انفاق آنها در بسيارى از موارد، به ايثار، و مقدم داشتن ديگران بر خود، مىرسيد، كه آيات قرآنى در شأن اين فداكارىهاى خالصانه آنها نازل شد، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند رخداد زير جلب مىكنيم:
1. ماجراى معروف نذر روزه گرفتن سه روز حضرت على(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) و فضّه براى شفاى بيمارى حسن و حسين(علیه السلام) است، آنها سه روز روزه گرفتند، در آن وقت حضرت على(علیه السلام) در شدّت تهى دستى به سر مىبرد، سه من جو قرض كرد، فاطمه(سلام الله علیها) آن را آرد نموده و از آن نان پخت، شب اول هنگام افطار مسكين به در خانه على(علیه السلام) آمد و غذا طلبيد، آنها غذاى خود را به او دادند، و گرسنه ماندند، روز دوم هنگام افطار، يتيمى آمد و تقاضاى غذا كرد، آنها غذاى خود را به او دادند، و گرسنه ماندند. روز سوم نيز هنگام افطار اسيرى گرسنه آمد، آنها غذاى خود را به او دادند، و آن شب را نيز با گرسنگى شديد به سر آوردند. صبح حضرت على(علیه السلام) دست حسن و حسين (علیه السلام) را گرفت و نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) آورد، پيامبر(صلی الله علیه آله) ديد آنها از شدت گرسنگى مىلرزند. به خانه فاطمه(سلام الله علیها) رفت، او را در محراب عبادت ديد، در اين هنگام سوره دهر (هفتاد و ششمين سوره قرآن) نازل شد، كه آيات پنجم تا يازدهم اين سوره در ستايش انفاق و ايثار خاندان حضرت على(علیه السلام) است در آيه 8 مىخوانيم:
«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا؛ اينها غذاى خود را با اين كه به آن غذا علاقه و نياز دارند، به مسكين و يتيم و اسير مىدهند». [4]
2. شيخ طوسى به سند خود از ابوهريره نقل مىكند كه گفت: مرد فقيرى به محضر رسول خدا(صلی الله علیه آله) آمد، و از شدّت گرسنگى خود شكايت كرد، پيامبر(صلی الله علیه آله) دستور داد از منزل غذايى براى او بياورند، ولى در نزد هيچ يك از همسران او غذا نبود، حضرت در مسجد چنين اعلام كرد:
«چه كسى امشب اين مرد را مهمان مىكند؟»
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «چيزى جز به اندازه غذاى شب خودمان و بچهها وجود ندارد، ولى ما امشب مهمان را بر خود مقدّم مىداريم».
على(علیه السلام) فرمود: اى دختر رسول خدا! چراغ را خاموش كن، و كارى كن كه بچهها بخوابند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) چنين كرد. آن شب غذاى خود را به مهمان دادند و خود و بچهها گرسنه خوابيدند. صبح على(علیه السلام) به محضر رسول خدا(صلی الله علیه آله) آمد، و مجرا را خبر داد. در همين هنگام اين آيه در تمجيد و شأن ايثار و انفاق على(علیه السلام) و افراد خانوادهاش نازل گرديد: «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنها گرسنگان را بر خودشان مقدم مىدارند، هرچند خودشان بسيار در سختى و نياز باشند». [5]
3. انفاق و ايثار رسول خدا(صلی الله علیه آله) به محرومان و مستمندان در حدّى بود كه هيچ كسى را نزد خود نااميد رد نمىكرد، فقيرى به محضرش آمد و درخواست كمك كرد، در نزد آن حضرت چيزى نبود، به او فرمود: مشكل تو به خواست خدا حل خواهد شد. او عرض كرد: پيراهنت را كه پوشيدهاى به من بده، آن بزرگوار، پيراهنش از تنش بيرون آورده و به او داد. در نتيجه در تنگنا قرار گرفت و از خانه بيرون نيامد. خداوند اين آيه را توسط جبرئيل بر او نازل نمود: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجير نكن (و ترك انفاق ننما) و بيش از حد هرگز (نيز) دستت را مگشا، تا مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرو مانى». [6]
4. روزى فقيرى به محضر امام صادق(علیه السلام) آمد و تقاضاى كمك كرد، آن حضرت برخاست و كنار زنبيلى كه پر از خرما بود آمد، دو دستهايش را از خرما پر كرد و به او داد، فقير ديگرى آمد، باز آن حضرت اين گونه به او كمك كرد، به همين ترتيب چندين فقير را كمك كرد، و اندكى از خرما ماند، و آن را براى خود نگهداشت. آنگاه فرمود: پيامبر(صلی الله علیه آله) هر چيزى را كه نزدش بود، به محرومان انفاق مىكرد، بانويى پسرش را براى درخواست كمك نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) فرستاد، و گفت: اگر چيزى نداشت، پيراهنش را مطالبه كن، آن پسر نزد پيامبر(صلی الله علیه آله) آمد و تقاضاى كمك كرد. پيامبر(صلی الله علیه آله) فرمود: چيزى در نزدم نيست تا به شما بدهم. او عرض كرد: پيراهنت را بده. آن حضرت پيراهنش را از تن بيرون آورد و به او داد. در اين هنگام آيه (29 اسراء) نازل شد «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ...» و آن حضرت را به اعتدال در انفاق امر فرمود. [7] منظور امام صادق(علیه السلام) اين بود كه به حاضران خبر دهد كه من به پيامبر(صلی الله علیه آله) اقتدا مىكنم، و مطابق آيه اندكى را براى خودم باقى مىگذارم.
5. در يكى از جنگها، سرباز دشمن كه از كَرَم و سخاوت على(علیه السلام) خبرهايى شنيده بود، نزد آن حضرت آمد و گفت: «هَبْ لى سيفك؛ شمشيرت را به من ببخش.» حضرت على(علیه السلام) شمشيرش را به او بخشيد. او تعجّب كرد كه در چنين موقعيتى على(علیه السلام) خود را خلع سلاح كرد، و دشمن را مسلّح نمود، با تعجّب پرسيد: آيا در چنين موقعيتى به سؤال من پاسخ مثبت دادى؟
آن حضرت در پاسخ فرمود: «يا هذا انّك مددت يد المسألة الىّ و ليس من الكرم ان يردّ السّائل؛ اى شخص! تو دست سؤال به سوى من دراز كردى، و از كرم نيست كه سائل رد شود».
آن سرباز آن چنان تحت تأثير بزرگوارى حضرت على(علیه السلام) واقع شد كه هماندم شمشير را به زمين نهاد و گفت: «اگر مكتب اسلام اين چنين درس جوانمردى و سخاوت مىآموزد، مرا از تاريكى كفر نجات بده».
آنگاه در حضور على(علیه السلام) مسلمان و هدايت شد. [8]
6. روزى يك نفر عرب فقير و چادرنشين از حضرت على(علیه السلام) كمك خواست، حضرت به نمايندهاش فرمود: «هزار به او بده» پس از ساعتى نماينده نزد على(علیه السلام) آمد و عرض كرد: «هزار دينار (طلا) به او بدهم يا هزار درهم (نقره)؟»
حضرت على(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «كلاهُما عندى حجران، فاعط الاعرابىّ انفعهما له؛ طلا و نقره هر دو در نزد من، مانند دو سنگ (دو جماد) است، آنچه را كه براى آن فقير نافعتر است، همان را به او بده». [9]
7. روز ديگرى ابن زبير نزد على(علیه السلام) آمد و گفت: در دفتر حسابرسى پدرم (زبير) ديدم كه هشتاد هزار درهم از پدرت (ابوطالب) طلب دارد، و هنوز ابوطالب آن را نپرداخته است.
حضرت على(علیه السلام) فرمود: «پدرت راستگو است»؛ آنگاه دستور داد، همين مبلغ را به ابن زبير دادند.
پس از مدتى ابن زبير نزد على(علیه السلام) آمد و گفت: اشتباه كردم، بلكه در آن دفتر حساب نوشته، پدرم اين مبلغ را به پدرت ابوطالب، بدهكار است. على(علیه السلام) فرمود: «پدرت را از بند بدهكارى آزاد كردم (و آن مبلغ را بخشيدم) و آنچه را نيز از من اشتباهاً بابت بدهكارى پدرم گرفتهاى، به تو بخشيدم» [10]
روزى رسول اكرم(صلی الله علیه آله) سيصد دينار كه براى او هديه آورده بودند، به على(علیه السلام) داد، على(علیه السلام) آن را گرفت و با خود گفت سوگند به خدا اين پول را در راه خدا آن چنان صدقه مىدهم كه خداوند آن را قبول كند، شب بعد از آن، نماز عشا را به جماعت با پيامبر(صلی الله علیه آله) خواند، سپس از مسجد بيرون آمد، در مسير راه با بانويى روبرو شد، صد دينار آن را به آن بانو داد، شب بعد صد دينار به مرد فقيرى عطا كرد، شب سوم نيز چنين كرد، در نتيجه همه پولهاى اهدايى رسول خدا(صلی الله علیه آله) را به محرومان داد. [11] به اين ترتيب مىبينيم حضرت على(علیه السلام) انفاقهاى كلان به افراد مختلف داشت.
8. در مدينه مردى به نام عبدالرحمن زندگى مىكرد و مكتب خانه داشت و به كودكان درس مىداد، امام حسين(علیه السلام) يكى از پسرانش به نام جعفر [12] نزد او براى آموختن فرستاد، معلّم سوره حمد (و يا آيه الحمد لله رب العالمين) را به جعفر ياد داد. جعفر به خانه آمد و آن را براى پدرش امام حسين(علیه السلام) خواند.
امام حسين (علیه السلام) معلّم را به حضور طلبيد و احترام شايانى به او نمود، و هزار دينار و مقدار بسيار لباس و لوازم زندگى به او بخشيد، و دهان او را پر از دُرّ (مرواريد) نمود.
بعضى به عنوان اعتراض به امام حسين(علیه السلام) گفتند: اين چه كارى بود كه كرديد؟ آن همه بخشش؟!
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اين بخشش من از كجا با ارزش كار آن معلم برابرى مىكند كه او به پسرم «الحمدلله رب العالمين را ياد داده است؟» [13]
9. امام حسين(علیه السلام) هنگام فراغت به مسجدالنبى(صلی الله علیه آله) مىرفت و در آن جا مشغول نماز مىشد، روزى فقيرى بياباننشين به مدينه آمد، و از مردم پرسيد: «كريمترين و بزرگوارترين مرد كيست؟»
مردم گفتند: حسين بن على(علیه السلام). او به جستجوى حسين(علیه السلام) پرداخت، گفتند: حسين (علیه السلام) اكنون در مسجد مشغول نماز است. فقير به مسجد رفت، ديد امام حسين در نماز است، در مقابل آن حضرت ايستاد و اين اشعار را خواند:
لم يجب اليوم منرجاك و مَنْ حرَّك مِنْ خلْفِ بابك الْخَلْقَةِ
أنْتَ جوادٌ و انتَ معتمدٌ أبوكَ قدْ كان قاتلُ الفَسَقَةِ
امروز كسى كه اميد به تو داشته باشد، و حلقه درِ خانه تو را حركت دهد نااميد نخواهد شد. تو سخاوتمند و پناه بىپناهان هستى، پدرت كشنده فاسقان است».
امام حسين(علیه السلام) نماز را كوتاه كرده به پايان رسانيد، قنبر را صدا زد، قنبر به محضر امام رسيد، قنبر عرض كرد: دويست درهم باقى مانده كه به من فرمودى آن را بين بستگان تقسيم كنم. امام(علیه السلام) فرمود: آن را بياور، كسى كه از بستگان سزاوارتر است آمده است. قنبر رفت و آن را آورد، امام حسين(علیه السلام) آن مبلغ را به آن فقير داد، و در جواب اشعار او، اشعارى خواند...
وقتى كه آن فقير آن پولها را گرفت، سخت گريه كرد، حضرت به او فرمود: «گويا عطاى ما را اندك دانستى؟» او عرض كرد: «نه، بلكه علت گريهام آن است كه چگونه رواست دست با اين گونه جود و كرَم، زير خاك برود؟» [14]
10. امام سجاد(علیه السلام) عازم بود، وقتى كه مدينه را به عزم مكه ترك كرد، خواهرش حضرت سكينه(سلام الله علیها) هزار درهم براى آن حضرت فرستاد، تا در سفر حج، مصرف كند، در سرزمين حَرّه (دو كيلومترى مدينه) اين پول به دست آن حضرت رسيد. امام (علیه السلام) آن را پذيرفت، هنوز چندان از آن جا دور نشده بود، كه عدهاى از فقرا را در مسير راه ديد، همه آن هزار درهم را بين آنها تقسيم نمود، و حتى يك درهم از آن براى خود نگه نداشت. [15]
پاسخ به يك سؤال
پاسخ: اين انفاقات كلان، قطعاً از بيتالمال نبوده است، چرا كه حضرت على(علیه السلام) و امامان ديگر نهايت دقت عادلانه را در صرف بيتالمال مىنمودند، بلكه اين انفاقها از محصول باغها و نخلستانها و مزرعههايى بود كه خود آن حضرت با دسترنج خود احداث نموده بود، و گاهى نيز از هدايايى بود كه دوستان امامان(علیه السلام) به آنها مىرساندند، مانند سيصد دينارى كه به رسول خدا(صلی الله علیه آله) اهداء شده بود، و آن حضرت به على(علیه السلام) داده و على(علیه السلام) در راه خدا انفاق نمود، كه روايت آن خاطرنشان گرديد.
حضرت على(علیه السلام) باغها و مزارع متعددى را كه حاصل دسترنجش بود، وقف كرد، امامان ديگر نيز از اين موقوفات سرپرستى نموده، و محصول آنها يا پول به دست آمده از محصول آنها را در راه خدا انفاق مىكردند. حضرت على(علیه السلام) باغها و مزرعههايى به نامهاى: ابىنيزر، بُغَيبغَه، اُرَينه، رَغَد، رزين، رياح و... و چاههاى قنات آب براى كشاورزى در راه مكه و كوفه، و در سرزمين مسجد فتح در مدينه، و در نزديك مرقد حضرت حمزه(علیه السلام)، و در ميقات و در بصره و آبادان و... حفر نمود. [16] مرحوم عالم بزرگ سيد بن طاووس (متوفاى سال 664 ه.ق) در كتاب كشف المحجّه نقل مىكند كه اميرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) ازدواج كردم، فرش زير پا نداشتم، ولى اكنون باغهاى موقوفهاى كه آن را وقف كردهام آنقدر است، كه هزينه زندگى همه بنىهاشم را تأمين مىكند. آن حضرت اموالى كه ارزش غلاّت محصول يك سال آن معادل چهل هزار دينار بود، وقف كرد، در همين هنگام شمشيرش را در معرض فروش قرار داد، و مىفرمود: «اگر به اندازه هزينه نان شبم را مىداشتم شمشيرم را نمىفروختم». [17] امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اميرمؤمنان على(علیه السلام) زمينها را آماده كشاورزى مىكرد، و مزرعههايى احداث كرد، و از دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد نمود». [18] در يكى از سالها امام حسين(علیه السلام) مقروض شد، معاويه خواست از اين فرصت سوء استفاده كند، براى آن حضرت پيام داد كه دو باغ ابونيزر و بُغَيبغَه را به دويست هزار دينار خريدار هستم، امام حسين(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اين دو باغ فروشى نيست، پدرم آنها را بر عموم فقرا و محرومان وقف نموده است، تا چهرهاش از آتش دوزخ محفوظ بماند، بنابراين من آنها را به هيچ قيمتى نمىفروشم». [19] نتيجه اين كه انفاقهاى مختلف و كلان حضرت على(علیه السلام) و امامان(علیه السلام) از بيت المال نبود، بلكه بيشتر از اموال خالص خود، و از موقوفاتى بود كه خود وقف كرده بودند، و خود متولّى آن بودند وبخشى از هداياى دوستانشان بود.
صبر مىكرد تا خشك شود، سپس آن را بپوشد آخرين سخن اين كه امام غزالى در كتاب احياء العلوم مىنويسد: «حضرت على(علیه السلام) از بيت المال مصرف نمىكرد، تا آنجا كه براى تأمين مخارج مورد نياز زندگىاش، شمشيرش و نيز پيراهنش را فروخت به گونهاى كه تنها يك پيراهن داشت، و هنگام غسل، جز همان يك پيراهن را نداشت». [20] .
پي نوشت :
[1]. سوره مائده، آيه 2.
[2]. الاختصاص شيخ مفيد، ص 22؛ بحارالانوار، ج 74، ص 277.
[3]. سوره توبه، آيه 41؛ نظير اين مطلب در سوره صف، آيه 11 آمده است.
[4]. الغدير، ج3، ص107 تا 111؛ احقاقالحق، ج3، ص 157 تا 171.
[5]. تفسير نورالثقلين، ج5، ص 286، حديث 53، ذيل آيه 9 حشر.
[6]. همان، ج 3، ص 159، ذيل آيه 29 سوره اسراء.
[7]. همان، ص 158، حديث 176.
[8]. مناقب آل ابيطالب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 298.
[9]. بحارالانوار، ج 41، ص 32.
[10]. همان، ص 32.
[11]. اقتباس از مناقب آل ابيطالب، ج 2، ص 75.
[12]. جعفر يكى از پسران امام حسين(علیه السلام) بود كه در كودكى از دنيا رفت (كشف الغمّه، ج 2، ص 214)
[13]. بحارالانوار، ج 44، ص 91.
[14]. همان، ص 190.
[15]. همان، ص 32.
[16]. همان، ص 43.
[17]. فروع كافى، ج 5، ص 74.
[18]. مستدرك الوسائل، ج2، ص 514.
[19]. مناقب آل ابيطالب، ج2، ص 97.
[20]. فصول المهمه، چاپ نجف، ص 189.
/س