نویسنده: علی جعفری
ایدهای برای بهبود فرایند تکثیر دانشآموختگان علوم انسانی (1)
1. «بورس اعزام به خارج» یکی از قدیمیترین شیوههای توسعهی دانش و تکثیر دانشگاهی در ایران است. سابقهی اعطای بورس به دانشجویان ایرانی، حتی از سابقهی تأسیس دانشگاه نیز بیشتر است. بورس اعزام به خارج، هم در شکلگیری بنیان دانشگاه ایرانی و هم در استمرار حیات آن نقش مهمی ایفا کرده است. به رغم گذشت 80 سال از تأسیس اولین دانشگاه در ایران (دانشگاه تهران) و 120 سال از اعزام اولین گروه بورسیهها به خارج، بازار بورس اعزام به خارج همچنان داغ است و مشتریهای پروپاقرصی دارد. آسیبهای تحصیل در خارج فقط ناظر به ساحتهای اعتقادی یا خانوادگی نیست؛ بلکه جنبههای جالبی در محدودیتهای دانشاندوزی دارد. تجربه نشان داده که کیفیت تعامل دانشگاههای غربی با «دانشجویان غربی» و «دانشجویان ایرانی» حداقل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی برابر نیست. 2. تحصیل خارج از کشور، خصوصاً در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی، از زمینههای جدی و فراگیری در مبتلا ساختن دانشجویان به انواع آسیبهای فرهنگی، بینشی و حتی دانشی برخوردار است. رهاشدگی جوان در اقیانوس مطالعات انسانی و اجتماعی غربی با معلومات متوسطی در حد کارشناسی ارشد یکی از رشته های داخلی و بدون شناخت دقیق و در خور اتکایی از مبانی نظری اسلامی، اعزام سرباز کم تجربه جبههی خودی به منطقهی مین دشمن است. این وضعیت متزلزل بینشی وقتی با چاشنی گرایشهای عاطفی و محرکهای جوانی ترکیب میشود. اوضاع ذهنی و روحی دانشجوی جوان ایرانی را از موقع ورود به فرنگ تا لحظهی خروج از آن در وضعیت هشدار قرار میدهد. تاریخ بیش از یک قرن اعزام دانشجو به خارج از کشور، ریزشهای نظری و عملی صدها جوان خوش استعداد ایرانی را در فرایند زندگی دانشگاهی خارج از کشور ثبت کرده است.
3. آسیبهای تحصیل در خارج فقط ناظر به ساحتهای اعتقادی یا خانوادگی نیست؛ بلکه جنبههای جالبی در محدودیتهای دانشاندوزی دارد. تجربه نشان داده که کیفیت تعامل دانشگاههای غربی با «دانشجویان غربی» و «دانشجویان ایرانی» حداقل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی برابر نیست. دانشگاههای مقصد، خصوصاً دانشگاههای انگلستان که تا همین اواخر بخش عمدهای از بورسههای دولتی ایران را از آن خود میکردند، معمولاً با دانشجوی غربی سختگیرانهتر و جدیتر از دیگر دانشجویان برخورد میکنند. تعامل جدی استادان با دانشجوی غربی، مثلاً انگلیسی، و تعامل سهلانگارانه با دانشجوی غیرغربی، مثلاً ایرانی، تأثیر خود را در سطح دانش و مهارتهای علمی ایشان نشان میدهد؛ آنجا که فارغ التحصیلان غربی به لحاظ عمق دانش باسوادتر و در مقام بهرهبرداری از آن ماهرتر به نظر میرسند.
امام خمینی (رحمةالله) در چند قسمت از بیانات خود به این واقعیت عجیب اشاره کرده است:
«اصلاً برنامه این است که این اشخاصی که میروند در آنجا و صاحب دیپلم میشوند و [صاحب] تصدیق میشوند، اینطور نیست که آنها تصدیق کرده باشند اینها را، این تصدیق استعماری است! تصدیق استعماری. بنای آنها این است که خودشان [را] یک جور تصدیق میکنند - به این زودیها به [خودشان] تصدیق نمیدهند - به ما هم یکجور، به ما زود تصدیق میدهند! برای چه؟ برای اینکه نمیخواهند که ما یک چیزی داشته باشیم. نه، آنها نه! همیشه ما محتاج به آنها باشیم و همیشه انگل باشیم (10 / 6/ 1358). میدانید که اینهایی که میروند در خارج از ممالک شرقی برای تحصیل، آن دیپلمی که به آنها میدهند، غیر از آنی است که به خود اینها - آنهایی که آنجا تحصیل میکنند - میدهد؛ یعنی اینها را زود به ایشان اجازه و جواز میدهند. لکن آنهایی که در ممالک خودشان هست اینطور نیست... (14/ 7/ 1358)». حال تصور کنید که قرار است این آقا یا خانم فارغ التحصیل به اتکای مدرک تحصیلیاش که اعطایی یکی از دانشکدههای معتبر علوم انسانی و اجتماعی دنیاست؛ اما در حقیقت فاقد پشتوانههای مطلوب علمی است، دهها سال کرسیهای معتبر دانشگاههای داخل را اشغال کند و عیار تمییز تفکر و تولید علمی از غیر آن باشد.
«سنت جزوهمداری» بسیاری از استادان فارغ التحصیل دانشگاههای خارجی یکی از نشانههای آشکار تهی بودگی علمی ایشان است. فرار استاد از تدریس بر اساس متون استاندارد جهانی، مثلاً کتابهایی که از سوی انتشارات دانشگاهی معتبر دنیا به بازار جهانی نشر وارد شده و حتی تدریس بر مبنای متون استاندارد ملی، مثلاً کتابهای انتشارات سمت یا نشر دانشگاهی و در عوض واردکردن دانشجویان به چرخهی وقتگیر و طاقت فرسای جزوه نویسی به چه علت است؟ چرا بسیاری از استادان فرنگ دیده تمایلی حتی به تدریس متون استاندارد دانشگاههای محل تحصیل خود نشان نمیدهند؟ در حالی که بسیاری از کتابهای دانشگاهی غربی دارای امکانات کمک آموزشی، درس نامههای دقیق، آزمونهای استاندارد و در دسترس است؟ به راستی، سنت جزوهگویی و جزوهنویسی در دانشگاههای ایران چرا این قدر قدرتمند و فراگیر است؟ و از آن جالبتر چرا بسیاری از استادان جزوهگو، پس از سالها جزوهگویی نمیخواهند جزوههای خود را در قالب کتابهای استاندارد منتشر کنند؟ فرهنگ جااُفتاده جزوهگویی از دم دستیترین و آشکارترین نشانههای ضعف بنیهی علمی آموزش دهندگان دانشگاهی در ایران است و جالب اینکه بسیاری از فرنگ برگشتهها که باید پرچمدار تدریس متون استاندارد و کلاسیک باشند، خود به بقا و دوام این سنت دامن میزنند. این واقعیت نشان میدهد که حتی در اختیار داشتن مدارک بسیاری از دانشگاههای معتبر غربی لزوماً به استاندارد بودن دانش صاحب مدرک دلالت نمیکند و دانش آموخته را به مقام نمایندگی تفکر و دانش غربی نمیرساند؛ بلکه ارزیابیهای دقیقتر و بیشتری لازم است.
4. دانشجویان مهاجر یکی از عوامل مؤثر در افول یا بهبود «تصویرملی» کشورشان در خارج ار آن هستند. بخش مهمی از تصویر شکل گرفتهی از ایران در اذهان نخبگان علوم انسانی غرب به شخصیت و منش بورسیههای دولت ایران باز میگردد. در عُرف دانشگاهی، بورسیههای دولتی اصولاً جزو موفقترین دانشجویان کشور مبدأ محسوب میشوند که به واسطهی مزیتهای بیشتری که از خود نشان دادهاند امکان تحصیل در خارج از کشور را هزینهی بودجهی ملی کسب کردهاند. در اوضاعی که اغلب بورسیههای علوم انسانی کشور نه تنها از منابع و معارف کهن اسلامی ایرانی خود بیگانه هستند؛ بلکه حتی با کمترین شناخت از دیدگاهها، مبادی و منابع غربی رشتهی خود عازم فرنگ میشوند، به راستی در حال نمایندگی چه تصویری از ایران هستند؟!
5. به نظر میرسد که دیگر زمان آن رسیده تا در سنت دیرین اعزام دانشجو به خارج از کشور تجدیدنظر جدی صورت گیرد. اگر از وضعیت امروز دانشگاههای خود در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی رضایت نداریم، بخش مهمی از این نارضایتی به فرایندهای غلط و بیمار اعزام دانشجو به خارج برمیگردد؛ چه اینکه بسیاری از کرسیهای مهم رشتههای انسانی و اجتماعی در دانشگاههای معتبر کشور در اختیار بورسیههای سابق است. اعزام جوان بورسیه به خارج از کشور علاوه بر قرار دادن او در معرض انواعی از آسیبهای اعتقادی و روحی و حتی دانشی، به تازگی واجد آسیبهای حادی در واگرایی از نظام سیاسی کشور نیز شده است. در سالهای اخیر خصوصاً در فتنهی 88، فعالیت عناصر ضدانقلاب در بسیاری از کشورها که کانون حضور تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی است نیز نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و امینتی دشمن، تلفات زیادی از انقلاب گرفت و بسیاری از دانشجویان را تا مرز بریدن از نظام پیش برد. آسیبهای فرهنگی، روحی، دانشی و اخیراً امنیتی اعزام دانشجو به خارج از کشور، خصوصاً کشورهای خاصی مثل انگلستان، فرانسه، کانادا و... عیانتر و جدیتر از آن است که به توضیح بیشتری احتیاج داشته باشد. با این حال، ادامهی روند رشد علمی کشور قاعدتاً بدون بهرهبرداری ا امکانات علمی کشورهای پیشگاه و پیشرو نیز ممکن نیست.
6. نوشتار پیش رو با الهام از تذکار راهبردی پروفسور حمید مولانا، پیشنهاد ساده، اما عمیقی برای عبور از این معضلهی یک قرنه دارد که در یک جمله چنین بیان میشود: «بورس استاد خارجی برای تدریس در داخل به جای بورس دانشجوی داخلی برای تحصیل در خارج». این صورت جدید بورس که نمونههای جهانی نیز دارد، از طریق امضای تفاهم نامههای بین دانشگاهی به راحتی قابل انجام است. این نوع بورس پیشرفته، خصوصاً در رشتههای انسانی و اجتماعی که امکانات آزمایشگاهی خاصی نمیطلبد، بسیار آسانتر است. تفاهم نامههای بین دانشگاهی میتو.اند شامل بندهای دیگری مثل استفادهی دانشجویان و حتی استادان ایرانی از منابع کتابخانهای دانشگاه غربی (با توجه به اینترنتی بودن ساختار اغلب کتابخانههای دانشگاهی) نیز باشد و تقریباً اکثر امکاناتی که از بورس خارجی دانشجوی ایران متصور است را در بورس داخلی استاد خارجی نیز فراهم نماید.
این تغییر ساده همچنین منجر به کاهش چشمگیر هزینههای بورس خواهد شد؛ زیرا با مبلغ بسیار کمتری از آنچه طی پنج سال برای یک دانشجوی دکتری ایرانی ساکن اروپا هزینه میشود، میتوان استادان همان دورهی دکتری را در مدت زمانهای محدودتری به ایران دعوت کرد و در عوض به جای یک دانشجو، حداقل هفت دانشجوی دکتری تربیت نمود. تغییر در مناسبات بورسی وزارت علوم همچنین منجر به آشنایی نزدیک بسیاری از نخبگان علوم انسانی اجتماعی اروپا و آمریکا با واقعیت جامعه و انقلاب ایران میشود و آنها را با ظرفیتهای فرهنگی عظیم ملت و نظام ایران مواجه میکند. بورس استادان برجسته دانشگاههای معتبر جهان علاوه برآوردههای علمی، همچنین از این ظرفیت برخوردار است که به مثابه یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
1. «بورس اعزام به خارج» یکی از قدیمیترین شیوههای توسعهی دانش و تکثیر دانشگاهی در ایران است. سابقهی اعطای بورس به دانشجویان ایرانی، حتی از سابقهی تأسیس دانشگاه نیز بیشتر است. بورس اعزام به خارج، هم در شکلگیری بنیان دانشگاه ایرانی و هم در استمرار حیات آن نقش مهمی ایفا کرده است. به رغم گذشت 80 سال از تأسیس اولین دانشگاه در ایران (دانشگاه تهران) و 120 سال از اعزام اولین گروه بورسیهها به خارج، بازار بورس اعزام به خارج همچنان داغ است و مشتریهای پروپاقرصی دارد. آسیبهای تحصیل در خارج فقط ناظر به ساحتهای اعتقادی یا خانوادگی نیست؛ بلکه جنبههای جالبی در محدودیتهای دانشاندوزی دارد. تجربه نشان داده که کیفیت تعامل دانشگاههای غربی با «دانشجویان غربی» و «دانشجویان ایرانی» حداقل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی برابر نیست. 2. تحصیل خارج از کشور، خصوصاً در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی، از زمینههای جدی و فراگیری در مبتلا ساختن دانشجویان به انواع آسیبهای فرهنگی، بینشی و حتی دانشی برخوردار است. رهاشدگی جوان در اقیانوس مطالعات انسانی و اجتماعی غربی با معلومات متوسطی در حد کارشناسی ارشد یکی از رشته های داخلی و بدون شناخت دقیق و در خور اتکایی از مبانی نظری اسلامی، اعزام سرباز کم تجربه جبههی خودی به منطقهی مین دشمن است. این وضعیت متزلزل بینشی وقتی با چاشنی گرایشهای عاطفی و محرکهای جوانی ترکیب میشود. اوضاع ذهنی و روحی دانشجوی جوان ایرانی را از موقع ورود به فرنگ تا لحظهی خروج از آن در وضعیت هشدار قرار میدهد. تاریخ بیش از یک قرن اعزام دانشجو به خارج از کشور، ریزشهای نظری و عملی صدها جوان خوش استعداد ایرانی را در فرایند زندگی دانشگاهی خارج از کشور ثبت کرده است.
3. آسیبهای تحصیل در خارج فقط ناظر به ساحتهای اعتقادی یا خانوادگی نیست؛ بلکه جنبههای جالبی در محدودیتهای دانشاندوزی دارد. تجربه نشان داده که کیفیت تعامل دانشگاههای غربی با «دانشجویان غربی» و «دانشجویان ایرانی» حداقل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی برابر نیست. دانشگاههای مقصد، خصوصاً دانشگاههای انگلستان که تا همین اواخر بخش عمدهای از بورسههای دولتی ایران را از آن خود میکردند، معمولاً با دانشجوی غربی سختگیرانهتر و جدیتر از دیگر دانشجویان برخورد میکنند. تعامل جدی استادان با دانشجوی غربی، مثلاً انگلیسی، و تعامل سهلانگارانه با دانشجوی غیرغربی، مثلاً ایرانی، تأثیر خود را در سطح دانش و مهارتهای علمی ایشان نشان میدهد؛ آنجا که فارغ التحصیلان غربی به لحاظ عمق دانش باسوادتر و در مقام بهرهبرداری از آن ماهرتر به نظر میرسند.
امام خمینی (رحمةالله) در چند قسمت از بیانات خود به این واقعیت عجیب اشاره کرده است:
«اصلاً برنامه این است که این اشخاصی که میروند در آنجا و صاحب دیپلم میشوند و [صاحب] تصدیق میشوند، اینطور نیست که آنها تصدیق کرده باشند اینها را، این تصدیق استعماری است! تصدیق استعماری. بنای آنها این است که خودشان [را] یک جور تصدیق میکنند - به این زودیها به [خودشان] تصدیق نمیدهند - به ما هم یکجور، به ما زود تصدیق میدهند! برای چه؟ برای اینکه نمیخواهند که ما یک چیزی داشته باشیم. نه، آنها نه! همیشه ما محتاج به آنها باشیم و همیشه انگل باشیم (10 / 6/ 1358). میدانید که اینهایی که میروند در خارج از ممالک شرقی برای تحصیل، آن دیپلمی که به آنها میدهند، غیر از آنی است که به خود اینها - آنهایی که آنجا تحصیل میکنند - میدهد؛ یعنی اینها را زود به ایشان اجازه و جواز میدهند. لکن آنهایی که در ممالک خودشان هست اینطور نیست... (14/ 7/ 1358)». حال تصور کنید که قرار است این آقا یا خانم فارغ التحصیل به اتکای مدرک تحصیلیاش که اعطایی یکی از دانشکدههای معتبر علوم انسانی و اجتماعی دنیاست؛ اما در حقیقت فاقد پشتوانههای مطلوب علمی است، دهها سال کرسیهای معتبر دانشگاههای داخل را اشغال کند و عیار تمییز تفکر و تولید علمی از غیر آن باشد.
«سنت جزوهمداری» بسیاری از استادان فارغ التحصیل دانشگاههای خارجی یکی از نشانههای آشکار تهی بودگی علمی ایشان است. فرار استاد از تدریس بر اساس متون استاندارد جهانی، مثلاً کتابهایی که از سوی انتشارات دانشگاهی معتبر دنیا به بازار جهانی نشر وارد شده و حتی تدریس بر مبنای متون استاندارد ملی، مثلاً کتابهای انتشارات سمت یا نشر دانشگاهی و در عوض واردکردن دانشجویان به چرخهی وقتگیر و طاقت فرسای جزوه نویسی به چه علت است؟ چرا بسیاری از استادان فرنگ دیده تمایلی حتی به تدریس متون استاندارد دانشگاههای محل تحصیل خود نشان نمیدهند؟ در حالی که بسیاری از کتابهای دانشگاهی غربی دارای امکانات کمک آموزشی، درس نامههای دقیق، آزمونهای استاندارد و در دسترس است؟ به راستی، سنت جزوهگویی و جزوهنویسی در دانشگاههای ایران چرا این قدر قدرتمند و فراگیر است؟ و از آن جالبتر چرا بسیاری از استادان جزوهگو، پس از سالها جزوهگویی نمیخواهند جزوههای خود را در قالب کتابهای استاندارد منتشر کنند؟ فرهنگ جااُفتاده جزوهگویی از دم دستیترین و آشکارترین نشانههای ضعف بنیهی علمی آموزش دهندگان دانشگاهی در ایران است و جالب اینکه بسیاری از فرنگ برگشتهها که باید پرچمدار تدریس متون استاندارد و کلاسیک باشند، خود به بقا و دوام این سنت دامن میزنند. این واقعیت نشان میدهد که حتی در اختیار داشتن مدارک بسیاری از دانشگاههای معتبر غربی لزوماً به استاندارد بودن دانش صاحب مدرک دلالت نمیکند و دانش آموخته را به مقام نمایندگی تفکر و دانش غربی نمیرساند؛ بلکه ارزیابیهای دقیقتر و بیشتری لازم است.
4. دانشجویان مهاجر یکی از عوامل مؤثر در افول یا بهبود «تصویرملی» کشورشان در خارج ار آن هستند. بخش مهمی از تصویر شکل گرفتهی از ایران در اذهان نخبگان علوم انسانی غرب به شخصیت و منش بورسیههای دولت ایران باز میگردد. در عُرف دانشگاهی، بورسیههای دولتی اصولاً جزو موفقترین دانشجویان کشور مبدأ محسوب میشوند که به واسطهی مزیتهای بیشتری که از خود نشان دادهاند امکان تحصیل در خارج از کشور را هزینهی بودجهی ملی کسب کردهاند. در اوضاعی که اغلب بورسیههای علوم انسانی کشور نه تنها از منابع و معارف کهن اسلامی ایرانی خود بیگانه هستند؛ بلکه حتی با کمترین شناخت از دیدگاهها، مبادی و منابع غربی رشتهی خود عازم فرنگ میشوند، به راستی در حال نمایندگی چه تصویری از ایران هستند؟!
5. به نظر میرسد که دیگر زمان آن رسیده تا در سنت دیرین اعزام دانشجو به خارج از کشور تجدیدنظر جدی صورت گیرد. اگر از وضعیت امروز دانشگاههای خود در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی رضایت نداریم، بخش مهمی از این نارضایتی به فرایندهای غلط و بیمار اعزام دانشجو به خارج برمیگردد؛ چه اینکه بسیاری از کرسیهای مهم رشتههای انسانی و اجتماعی در دانشگاههای معتبر کشور در اختیار بورسیههای سابق است. اعزام جوان بورسیه به خارج از کشور علاوه بر قرار دادن او در معرض انواعی از آسیبهای اعتقادی و روحی و حتی دانشی، به تازگی واجد آسیبهای حادی در واگرایی از نظام سیاسی کشور نیز شده است. در سالهای اخیر خصوصاً در فتنهی 88، فعالیت عناصر ضدانقلاب در بسیاری از کشورها که کانون حضور تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی است نیز نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و امینتی دشمن، تلفات زیادی از انقلاب گرفت و بسیاری از دانشجویان را تا مرز بریدن از نظام پیش برد. آسیبهای فرهنگی، روحی، دانشی و اخیراً امنیتی اعزام دانشجو به خارج از کشور، خصوصاً کشورهای خاصی مثل انگلستان، فرانسه، کانادا و... عیانتر و جدیتر از آن است که به توضیح بیشتری احتیاج داشته باشد. با این حال، ادامهی روند رشد علمی کشور قاعدتاً بدون بهرهبرداری ا امکانات علمی کشورهای پیشگاه و پیشرو نیز ممکن نیست.
6. نوشتار پیش رو با الهام از تذکار راهبردی پروفسور حمید مولانا، پیشنهاد ساده، اما عمیقی برای عبور از این معضلهی یک قرنه دارد که در یک جمله چنین بیان میشود: «بورس استاد خارجی برای تدریس در داخل به جای بورس دانشجوی داخلی برای تحصیل در خارج». این صورت جدید بورس که نمونههای جهانی نیز دارد، از طریق امضای تفاهم نامههای بین دانشگاهی به راحتی قابل انجام است. این نوع بورس پیشرفته، خصوصاً در رشتههای انسانی و اجتماعی که امکانات آزمایشگاهی خاصی نمیطلبد، بسیار آسانتر است. تفاهم نامههای بین دانشگاهی میتو.اند شامل بندهای دیگری مثل استفادهی دانشجویان و حتی استادان ایرانی از منابع کتابخانهای دانشگاه غربی (با توجه به اینترنتی بودن ساختار اغلب کتابخانههای دانشگاهی) نیز باشد و تقریباً اکثر امکاناتی که از بورس خارجی دانشجوی ایران متصور است را در بورس داخلی استاد خارجی نیز فراهم نماید.
این تغییر ساده همچنین منجر به کاهش چشمگیر هزینههای بورس خواهد شد؛ زیرا با مبلغ بسیار کمتری از آنچه طی پنج سال برای یک دانشجوی دکتری ایرانی ساکن اروپا هزینه میشود، میتوان استادان همان دورهی دکتری را در مدت زمانهای محدودتری به ایران دعوت کرد و در عوض به جای یک دانشجو، حداقل هفت دانشجوی دکتری تربیت نمود. تغییر در مناسبات بورسی وزارت علوم همچنین منجر به آشنایی نزدیک بسیاری از نخبگان علوم انسانی اجتماعی اروپا و آمریکا با واقعیت جامعه و انقلاب ایران میشود و آنها را با ظرفیتهای فرهنگی عظیم ملت و نظام ایران مواجه میکند. بورس استادان برجسته دانشگاههای معتبر جهان علاوه برآوردههای علمی، همچنین از این ظرفیت برخوردار است که به مثابه یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.
پینوشتها:
1. این ایده را برای اولین بار از پروفسور حمید مولانا، استاد مدعو و سابق دانشگاه امام صادق (علیه السلام) شنیدم. ایشان معتقد بود در حالی که امکان بورس معکوس استاد در ایران وجود دارد، فرستادن جوانان کم تجربهی کشور، خصوصاً در رشتههای علوم انسانی برای تحصیل در خارج از کشور، چه به لحاظ آسیبهای نظری بینشی و چه به لحاظ آسیبهای اخلاقی و تربیتی بورس جوانان به جهنم است.
منبع مقاله :جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.