آیت صدق و صفا
(سالروز شهادت آیت اللّه صدوقی)
وسعت محراب، چون باغ شقایق لالهگون شد
مسجد آدینه گم شد در سوادِ غربی غم
روزهدار عاشقی را نوبتِ افطارِخون شد
بوسه زد تیغ شهادت بر گلوی تشنه او
سرخ رو بر سفره سبز تجلّی رهنمون شد
سرخوش از صهبای یارب، خطبه میلاد بر لب
نغمه «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبِه»اش در ارغنون شد
پیر سرمست سحر در دامن سجّاده خون
دستافشان، پای کوبان از حجاب تن برون شد
شور شیرین، کس نمیداند چهها کرده است کاینسان
مسجد و محراب یکسر، بیستون در بیستون شد
عرشیان، فرش از حریر نور گستردند یارب
بر کدامین لب مگر «انّا الیه راجعون» شد ( شاعر : زکریا اخلاقی )
دستان نجیب تو شقایق عشق میکاشت و شمیم گلاب شهادت بر میداشت.
ای فخر محراب و ای شریعه شیدایی! تو از جنود مخلص سپاه نور بودی.
امواج هدایت از دریای کلام ربوبیات به سوی ساحل سعادت متلاطم و پر شکوه راه مییافت و دلها و اندیشههای خدا جویان را به شکوفایی فطرت میخواند.
خطبهها و خطابههای رسایت بر جان مشتاقان مینشست و همهرا بهپارسایی و اخلاص توصیهمیکرد.
در حوزههای دانش و نور، در اوج آبی تعالی، پرواز با بالهای سپید ایمان و یقین را تجربه کردی و ارمغان سلوک خویش را به راهیان کمال عطا نمودی.
ای پروانه شیدای ولایت، ای محو تماشای سیمای حق، ای بزرگمرد قرب و قیام و ای مجاهد طریق حقیقت!
عروج سرخ غمگنانهات، زخم بر شانه اسلام و جراحت دل یاران توست.
ای وارث صالحان و مؤمنان و ای فانی در ولایت ملکوت! تا بقای روزگاران، نام تو باقی است.
آنگاه که از کنار ما به سمت سپیده رحمت یار شتافتی، صورت سپیدار آرزو به زردی گرایید و شمع شوق خاموش شد.
اشک و نیایش عاشقان هماره بدرقه راهت باد!
منبع: http://www.hawzah.net
/خ
دو رکعت عشق راست نیاید مگر بخون
زندگینامه
در اندیشه مسلمانان
عشق و علاقه به اهلبیت
روح جوانپذیری
معلم شجاعت
مدیری مدبّر
شهید صدوقی در نگاه بزرگان
فخر محراب از نظر آفتاب
بهترین یاور امام در مبارزه
ولایت فقیه از نگاه شهید صدوقی
روحانیت از دیدگاه شهید صدوقی
سفارش به حضور در صحنه
بوسه تیغ
وسعت محراب، چون باغ شقایق لالهگون شد
مسجد آدینه گم شد در سوادِ غربی غم
روزهدار عاشقی را نوبتِ افطارِخون شد
بوسه زد تیغ شهادت بر گلوی تشنه او
سرخ رو بر سفره سبز تجلّی رهنمون شد
سرخوش از صهبای یارب، خطبه میلاد بر لب
نغمه «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبِه»اش در ارغنون شد
پیر سرمست سحر در دامن سجّاده خون
دستافشان، پای کوبان از حجاب تن برون شد
شور شیرین، کس نمیداند چهها کرده است کاینسان
مسجد و محراب یکسر، بیستون در بیستون شد
عرشیان، فرش از حریر نور گستردند یارب
بر کدامین لب مگر «انّا الیه راجعون» شد ( شاعر : زکریا اخلاقی )
ای فخر محراب!
دستان نجیب تو شقایق عشق میکاشت و شمیم گلاب شهادت بر میداشت.
ای فخر محراب و ای شریعه شیدایی! تو از جنود مخلص سپاه نور بودی.
امواج هدایت از دریای کلام ربوبیات به سوی ساحل سعادت متلاطم و پر شکوه راه مییافت و دلها و اندیشههای خدا جویان را به شکوفایی فطرت میخواند.
خطبهها و خطابههای رسایت بر جان مشتاقان مینشست و همهرا بهپارسایی و اخلاص توصیهمیکرد.
در حوزههای دانش و نور، در اوج آبی تعالی، پرواز با بالهای سپید ایمان و یقین را تجربه کردی و ارمغان سلوک خویش را به راهیان کمال عطا نمودی.
ای پروانه شیدای ولایت، ای محو تماشای سیمای حق، ای بزرگمرد قرب و قیام و ای مجاهد طریق حقیقت!
عروج سرخ غمگنانهات، زخم بر شانه اسلام و جراحت دل یاران توست.
ای وارث صالحان و مؤمنان و ای فانی در ولایت ملکوت! تا بقای روزگاران، نام تو باقی است.
آنگاه که از کنار ما به سمت سپیده رحمت یار شتافتی، صورت سپیدار آرزو به زردی گرایید و شمع شوق خاموش شد.
اشک و نیایش عاشقان هماره بدرقه راهت باد!
منبع: http://www.hawzah.net
/خ