پیشینه‌ی تفکّر فلسفی در هند

متفکران هند علوم نظری و فلسفی خود را درشنه نامیده‌اند که به معنی دیدن و مشاهده کردن است. زیرا هدف فلسفه‌ی هند، مشاهده‌ی حقیقت است. بر همین اساس گرایش و هدف اصلی همه‌ی مکاتب فلسفی هند، دینی و عرفانی است. از
يکشنبه، 27 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پیشینه‌ی تفکّر فلسفی در هند
 پیشینه‌ی تفکّر فلسفی در هند
 

نویسنده: احسان کردی اردکانی
متفکران هند علوم نظری و فلسفی خود را درشنه نامیده‌اند که به معنی دیدن و مشاهده کردن است. زیرا هدف فلسفه‌ی هند، مشاهده‌ی حقیقت است. بر همین اساس گرایش و هدف اصلی همه‌ی مکاتب فلسفی هند، دینی و عرفانی است. از این رو اندیشه‌ی دینی حاکم بر همه مکاتب فلسفی است. تاریخ ظهور مباحث و پرسش‌های فلسفی در هند مشکل است لکن می‌توان آن را در اوپانیشادها جست. بر مبنای دیدگاه سنتی نظام‌ها و مکاتب فلسفی هند به دو شاخه عمده تقسیم می‌شود. الف: مکاتب فلسفی است که یا رسمی و سنتی و درست آیین، ب: مکاتب فلسفی ناستیکه یا غیر رسمی و بدعت گذار که شامل سه مکتب چارواکه، بودایی و جینی است که این گروه مرجعیت دینی وداها را نپذیرفتند و معتقدند این آثار مصون از اشتباه نیستند. ولی گروه نخست ضمن پذیرش مرجعیت دینی وداها آنها را فرا انسانی می‌دانند. مهم ترین مکاتب این گروه عبارتند از ودانته، میمانسا، یوگه و ... از این میان مکتب ودانته مهم ترین مکتب فلسفی هند است. ودانته مرکب از دو واژه ودا و انته به معنی پایان وداست. این عنوان، نخست بر اوپانیشادها که آخرین بخش ادبیات ودایی را تشکیل می‌دهد، اطلاق شد اما بعد‌ها مکتب فلسفی ودانته نیز چون بر محور تعالیم اوپانیشادها شکل گرفت به این عنوان شهرت یافت. رامانوجا پس از شنکره از معروف ترین نظریه پردازان مکتب فلسفی دانته و بنیان گذار مکتب فلسفی ویشیشتادویته است. او مشهورترین کسی است که با تعالیم وحدت وجودی شنکره به مخالفت پرداخت. با نفوذ ترین متفکر دینی هند محسوب می‌شود. تاریخ حیات او معلوم نیست، اما پذیرفته ترین نظریه آن است که ولادت وی در سال 788 و وفاتش در سال 820 میلادی است. او مکتب کولادویته یا غیر ثنوی مطلق را گسترش داد. از مبانی این مکتب آن است که فقط برهمن یا روح و نفس کلی و متعال و حقیقی و واقعی است، جهان و هستی غیر واقعی است و خود فردی یا نفس جزیی در حقیقت همان خود متعالی یا نفس کلی است؛ بنابراین آموزه اصلی این مکتب وحدت وجود است از این رو این مکتب را آیین غیر ثنوی نیز نامیده‌اند. زیرا معتقد است برهما بدون دومی است. از دید او برهمن ازلی، نامحدود محیط و ساری در همه‌ی هستی، بی جزء، لا متغیر و غیر قابل روئیت است. ماسوای برهمن نیز غیر واقعی نمود است و فقط اوست که حقیقی و واقعی است. شنکره از این حقیقت تعبیر نیرگونه برهمن را به کار می‌برد یعنی برهمن فاقد صفات و ویژگی‌ها و عاری از همه تعینات و محدودیت‌ها. لکن او وجود مطلق، آگاهی مطلق، و سرور مطلق است. از نظر گاه او برهمن که همان حقیقت و وجود مطلق است، با آتمن یعنی با خود فرد و نفس درونی ما یکی است و جهان عینی و همه‌ی مظاهر در اصل ظهورات و تجلیات برهمن‌اند.
***
در وداها با یک نظام دینی منسجم مواجه نیستیم؛ بنابراین ارائه تصویری منسجم و دقیق امکان پذیر نیست.
رامانوجا پس از شنکره از معروف ترین نظریه پردازان مکتب فلسفی دانته و بنیان گذار مکتب فلسفی ویشیشتادویته است. او مشهورترین کسی است که با تعالیم وحدت وجودی شنکره به مخالفت پرداخت. از دید او برهمن همه واقعیت و منزلگاه صفات ازلی، خیر مطلق و زیبایی و سعادت است. او دربردارنده همه کمالات است. برهمن حیات حیات ما، هدایت کننده و راهنمای درونی ماست. ما در او زندگی می‌کنیم و در او هستی داریم. او در این نظریه نزدیکی و رابط صمیمانه میان خدا و نفس را نشان می‌دهد ولی به نوعی دیدگاه‌های وحدت وجودی و پانتئیستی را رد می‌کند. او هر چند منکر جدایی کامل نفس و خداست ولی تمایز میان نفس و خدا را می‌پذیرد. او هم به وحدت اعتقاد دارد و هم به کثرت و هر دو را نیز واقعی می‌داند. او به سه واقعیت متمایز اعتقاد دارد: 1- برهمن یا مطلق یا پروردگار 2- ارواح یا نفوس آگاه 3- جهان مادی یا ماده فاقد شعور.

بیشتر بخوانید: بررسی تطبیقی عرفان ایرانی با ادیان و مکتب های فلسفی و عرفانی در هند


یکی دیگر از بزرگان مکتب ودانته و بنیان گذار مکتب دویته ودانته، مدهوره است. او با پایه گذاری این مکتب نه تنها با مکتب وحدت وجودی شنکره بلکه با نظریه توحید وجودی متصف رامونوجا نیز به مخالفت پرداخت. بنیان این مکتب بر دویته یعنی ثنویت استوار است. البته ثنویت در اینجا به معنی ثنویت روح و ماده یا خدا و شیطان نیست؛ بلکه منظور از آن تمایز میان وجود متعال و مستقل و روح یا اصل وابسته و غیر مستقل حیات است. او برای خود دو حالت یا جلوه قائل است؛ حالت و جلوه مستقل و جلوه وابسته. جلوه نخست اصل و سر منشا جهان واقعی است. او خود را به وسیله آثارش نمایان می‌سازد و بدین طریق شناخته می‌شود. او ازلی، قادر و متمایز از همه تعینات و حتی متمایز از وجود وابسته است اما جلوه یا وجود وابسته، واقعی و نشان دهنده‌ی بی نیازی وجود مستقل است. جهان متشکل از وجود‌های وابسته نیز بر دو گونه است آگاه و نا آگاه. وجود‌های آگاه همان ارواح‌اند که از هشت مرحله تولد، هستی، نابودی، و هلاکت موقعیت و وضعیت نسبی، علم و معرفت، جهل اسارت و آزادی می‌گذرند. افراد مختلف بر اساس درجات مختلف دارای هشت حالت‌اند. وجود‌های وابسته نا آگاه نیز بر سه نوع‌اند:
1- آنچه دائماً ایجاد می‌شوند مانند وداها
2- آنچه هم به صورت دائم و هم به صورت اتفاقی ایجاد می‌شود مانند ماده، زمان مکان
3- آنچه به طور اتفاقی ایجاد می‌شود مانند کوزه و ...
یکی دیگر از بزرگان مکتب ودانته نیم بارکه است که اندیشه‌های او بسیار شبیه به تعالیم رامانوجاست. او نیز معتقد به سه جوهر هستی متمایز است. از دید او خداوند خدایی شخصی، قادر مطلق، عالم مطلق، و علت غایی است. جهان از برهمن نشات می‌گیرد و در آن بقا می‌یابد و در آن نیز مضمحل می‌شود. تمام موجودات آگاه و همه جهان مادی، گرچه به ظاهر متفاوت از برهمن‌اند ولی تبدیل و تغییر برهمن و بدین اعتبار عین ذات برهمن‌اند؛ اما از بعد از تنزیهی، برهمن نه جهان مادی است نه ارواح فردی، بلکه دارای وجود مستقل است و ارواح فردی و جهان مادی همه از او نشأت گرفته‌اند. نیم بارکه بر خلاف رامانوجا که عدم تمایز را اصل می‌دانست معتقد است که تمایز هر دو به یک اندازه حقیقی‌اند. او نیز همچون بزرگان مکتب ودانته آفرینش را لی لا یعنی بازی برهمن می‌داند و معتقد است برهمن از سر بی نیازی و غنای مطلق و فقط برای تفریح و سرگرمی می‌آفریند. گرچه این آفرینش سود و منفعتی برای او ندارد، لکن عبث و بیهوده نیست، بلکه وسیله‌ای است برای سعادتمند شدن انسان‌های نیکوکار.
منبع مقاله :
ماهنامه‌ی تخصصی کتاب ماه فلسفه، سال ششم، شماره‌ی 68، اردیبهشت 1392
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.