نویسنده: محمدعلی قاضی محسن
این افراد بسیار فعال، سازمان دهنده و استاد در تنظیم برنامه و انجام آنند. هیچ وقت نمیتوان گفت که آنها یک فکر در سر دارند، همیشه در حال انجام چند کار هستند. همیشه سرشان شلوغ است. رغبت چندانی به خوابیدن ندارند و دوست دارند اکثر وقت خود را صرف انجام برنامههایی کنند که در ذهن میپرورانند. آنها خلاف جلب توجه کنندگان برای شهرت، آوازه و تشویق کار نمیکنند بلکه انجام صحیح کارها به آنها رضایت خاطر فراوانی میدهد. بازرگانان و تاجران از این دستهاند.
برنامهی دقیق زندگی این افراد میتواند بسیار الهامبخش باشد و به نظر میرسد که قادر به انجام کارهای ناممکناند. بر زندگی دیگران تأثیر میگذارند و کسالت را از آنها دور میکنند و کارهایشان زندگی را زیباتر میکند.
* همیشه شما را منتظر میگذارند، «این هفته نه، هفته دیگر»، «امسال نه، سال دیگر»، «فردا نه حالا شاید پنج شنبه»، «حالا ببینم چی میشه، آخر نمیدونم برنامم چیه.»
* شما میتوانید هر نوع برنامهای را که میخواهید تنظیم کنید و مطمئن باشید که به قول آنها هیچ اطمینانی نیست. همیشه وعدهی فردا میدهند ولی فردا کی میآید معلوم نیست.
* خیلی کم پیش میآید که این افراد، با شما به سفری تفریحی بیایند و اگر هم این طور شد بیشتر در عالم خودشانند و سعی میکنند کارهایی انجام دهند که زیاد با شما صمیمی نشوند.
* هیچ وقت نمیتوانید آنها را راضی کنید که مطابق با سلیقهی شما همراهیتان کنند. اگر قرار باشد که کل روز را با هم باشید فقط یک ساعت او را خواهید دید و اگر یک هفته فقط یک روز. «فقط زنگ زدم بگم به یادتم، میدونم قرار بود امروز با هم باشیم ولی کاری برایم پیش اومده.» همیشه در حال عذرخواهی و تأسف خوردنند زیرا واقعاً میخواهند با شما باشند ولی وقت ندارند.
* وقتی با شما هستند دائم بیتابی میکنند و نگران تعهدهای شغلیاند. بهانههای زیادی میآورند، همیشه نگران زندگی خودشان هستند و آن قدر وقتشان پُر است که زمانی برای شما باقی نمیماند. هیچ وقت نمیتوانید به مرحله بعدی رابطه خود با این افراد فکر کنید زیرا همیشه به طرح و برنامهای جدید فکر میکنند.
* فقط مردها جزو دسته شخصیتی دیوانگان کار نیستند بلکه زنها نیز میتوانند جزو این دسته باشند. همانند مردها، زنها نیز تصور میکنند که خواهان رابطهای صمیمیاند ولی پس از برقراری رابطه به این نتیجه میرسند که زیاد راغب به درگیریهای عاطفی نیستند.
* دوست دارند که شریک کار باشند نه شریک احساسات.
* این افراد خواهان روابط صمیمی و درگیریهای احساسی نیستند. امکان دارد که سر میز شام دو ساعت صحبت کنند ولی فکر میکنید در چه مورد؟ دربارهی نان با طعم سیر، تمام احساس شما را کنترل میکنند و خیلی گنگ و سریع و البته بسیار جذاب درباره مسافرت بعدی صحبت میکنند. درباره خانواده خودشان و یا خانواده شما صحبت میکنند، خلاصه به طریقی، موضوع اصلی را نادیده میگیرند و به شما اجازهی بحث نمیدهند. البته دیوانگان کار، احساس شما را مستقیم سرکوب نمیکنند بلکه سعی میکنند تا از کنار آن بگذرند. هیچ وقت مستقیم نمیگویند که تمایلی به فلان کار ندارند بلکه میگویند که کار داریم و باید به موضع دیگری رسیدگی کنیم و اگر هم شهامت بیان این جمله را نداشته باشند در عمل نشان میدهند که سرشان به کار دیگری گرم است که باید آن را به نتیجه برسانند. در حقیقت میخواهند به شما کَلَک بزنند. بسیار خوش صحبتند و همیشه دربارهی داشتن رابطهای صمیمی حرف میزنند ولی حقیقت خلاف این موضوع را ثابت میکند.
در مباحث روانشناسی، زخم روحی این افراد، حس رهاشدگی است. خواه این احساس واضح و آشکار باشد مانند از دست دادن یکی از والدین در دوران کودکی و یا ناآشکار به طوری که کودک از لحاظ عاطفی حس میکنند رها شده و به او توجهی نمیشود و در اکثر موارد باز هم والدین مسبّب این امرند. ریشهی رفتارهای افراد این دسته، غمی سنگین است که به آن اعتنایی نشده است. در دوران کودکی، توانایی احساس کافی برای برخورد با حس رهاشدگی وجود ندارد و این امر باعث میشود که احساس غم در آنها باقی بماند. این کودکان وقتی بزرگ میشوند سعی میکنند تا تجربه تلخ رهاشدگی از طرف والدین را بچشانند. بنابراین برای آنها فقط این ارزش دارد که بتوانند در کارها و فعالیتهای مختلف، موفق باشند و رضایت و خرسندی را در مشغله بیشتر مییابند.
هیچگاه سعی نمیکنند به سراغ احساس بروند، که در حقیقت رضایت را به ارمغان میآورد؛ و سعی میکنند با گذر از میان فعالیتها و شغلهای مختلف این رضایت را به دست آورند. این افراد باید بدانند که رابطه بهترین راه برای درمان احساسی است.
در دوران جوانی این افراد به خود جرأت نمیدهند که قدم در روندی احساسی بگذارند و احساساتی چون خشم، غم، بخشش و پذیرش را امتحان کنند که در نتیجه باعث حل مشکلشان میشود و خیلی زود نتیجهگیری میکنند که نمیتوان با احساسات به جلو حرکت کرد، بنابراین میآموزند که بدون احساس، پیش بروند. هرچه بیشتر عمر میکنند، بیشتر احساساتی را که باید در نظر بگیرند نادیده میگیرند و برای انجام این کار (نادیده گرفتن احساسات) نیاز دارند که مصممتر رو به جلو حرکت کنند.
منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.
برنامهی دقیق زندگی این افراد میتواند بسیار الهامبخش باشد و به نظر میرسد که قادر به انجام کارهای ناممکناند. بر زندگی دیگران تأثیر میگذارند و کسالت را از آنها دور میکنند و کارهایشان زندگی را زیباتر میکند.
ویژگیهای شخصیتی:
از آن جایی که تمام فعالیتهایشان مطابق برنامه تنظیم شده، در ارتباط با دیگران و خواستههایشان دچار مشکل میشوند. آنها در حقیقت میخواهند که با دیگران در ارتباط باشند ولی تمام زندگیشان مطابق برنامه تنظیم شده و وقت این کار را ندارند. از نظر آنها تمام کارهایشان مهم است. اگر نخواهند در مورد خاصی شما را همراهی کنند هزار نوع عذر و بهانه میآورند. در واقع افرادی که منتظرند تا با شنیدن دروغی معمولی رابطه را به هم بزنند بهتر است به سراغ دیوانگان کار بروند. میتوان گفت آنها مجموعهای از دروغهای مصلحتآمیزند.* همیشه شما را منتظر میگذارند، «این هفته نه، هفته دیگر»، «امسال نه، سال دیگر»، «فردا نه حالا شاید پنج شنبه»، «حالا ببینم چی میشه، آخر نمیدونم برنامم چیه.»
* شما میتوانید هر نوع برنامهای را که میخواهید تنظیم کنید و مطمئن باشید که به قول آنها هیچ اطمینانی نیست. همیشه وعدهی فردا میدهند ولی فردا کی میآید معلوم نیست.
* خیلی کم پیش میآید که این افراد، با شما به سفری تفریحی بیایند و اگر هم این طور شد بیشتر در عالم خودشانند و سعی میکنند کارهایی انجام دهند که زیاد با شما صمیمی نشوند.
* هیچ وقت نمیتوانید آنها را راضی کنید که مطابق با سلیقهی شما همراهیتان کنند. اگر قرار باشد که کل روز را با هم باشید فقط یک ساعت او را خواهید دید و اگر یک هفته فقط یک روز. «فقط زنگ زدم بگم به یادتم، میدونم قرار بود امروز با هم باشیم ولی کاری برایم پیش اومده.» همیشه در حال عذرخواهی و تأسف خوردنند زیرا واقعاً میخواهند با شما باشند ولی وقت ندارند.
* وقتی با شما هستند دائم بیتابی میکنند و نگران تعهدهای شغلیاند. بهانههای زیادی میآورند، همیشه نگران زندگی خودشان هستند و آن قدر وقتشان پُر است که زمانی برای شما باقی نمیماند. هیچ وقت نمیتوانید به مرحله بعدی رابطه خود با این افراد فکر کنید زیرا همیشه به طرح و برنامهای جدید فکر میکنند.
* فقط مردها جزو دسته شخصیتی دیوانگان کار نیستند بلکه زنها نیز میتوانند جزو این دسته باشند. همانند مردها، زنها نیز تصور میکنند که خواهان رابطهای صمیمیاند ولی پس از برقراری رابطه به این نتیجه میرسند که زیاد راغب به درگیریهای عاطفی نیستند.
* دوست دارند که شریک کار باشند نه شریک احساسات.
* این افراد خواهان روابط صمیمی و درگیریهای احساسی نیستند. امکان دارد که سر میز شام دو ساعت صحبت کنند ولی فکر میکنید در چه مورد؟ دربارهی نان با طعم سیر، تمام احساس شما را کنترل میکنند و خیلی گنگ و سریع و البته بسیار جذاب درباره مسافرت بعدی صحبت میکنند. درباره خانواده خودشان و یا خانواده شما صحبت میکنند، خلاصه به طریقی، موضوع اصلی را نادیده میگیرند و به شما اجازهی بحث نمیدهند. البته دیوانگان کار، احساس شما را مستقیم سرکوب نمیکنند بلکه سعی میکنند تا از کنار آن بگذرند. هیچ وقت مستقیم نمیگویند که تمایلی به فلان کار ندارند بلکه میگویند که کار داریم و باید به موضع دیگری رسیدگی کنیم و اگر هم شهامت بیان این جمله را نداشته باشند در عمل نشان میدهند که سرشان به کار دیگری گرم است که باید آن را به نتیجه برسانند. در حقیقت میخواهند به شما کَلَک بزنند. بسیار خوش صحبتند و همیشه دربارهی داشتن رابطهای صمیمی حرف میزنند ولی حقیقت خلاف این موضوع را ثابت میکند.
بیشتر بخوانید: اشتغال و تاثیر آن بر سلامت روان
چرا دیوانگان کار را دوست داریم؟
این افراد را دوست داریم چون سرشار از انرژیاند و باعث ایجاد تحرک در زندگی میشوند و به ما میآموزند که زندگی زیباست و ارزش ادامه دادن دارد و فرصتهای مختلفی را در اختیار دیگران میگذارند. برنامهی دقیق زندگی این افراد میتواند بسیار الهامبخش باشد و به نظر میرسد که قادر به انجام کارهای ناممکناند. بر زندگی دیگران تأثیر میگذارند و کسالت را از آنها دور میکنند و کارهایشان زندگی را زیباتر میکند. گاهی اوقات نیز زندگی دیگران را سازماندهی میکنند زیرا دقیقاند و خیلی خوب میدانند چه کاری برای دیگران بهتر است و پیشنهادهایشان باعث رونق در کار میشود. همیشه در انجام کارها کمک میکنند و این امر بسیار لذتبخش است البته نباید از یاد برد که آنان دیوانه کارند و در انجام کارها بسیار ماهرند. آنها بسیار هدفگرا هستند و به همین دلیل دنیایشان، پرجنب و جوش و زنده به نظر میرسد و دیگران را جذب خود میکنند. ما آنها را دوست داریم چون با اراده، قاطع و مصمماند. در ضمن انسانهایی جذاب، قدرتمند و نان آورند.چگونه ما را آزرده خاطر میسازند؟
همیشه ما را منتظر میگذارند. چون علاقهای به برقراری ارتباطی صمیمی ندارند باعث میشوند تا همسر و دوستان نزدیکشان از دست آنها خسته شوند. همیشه سرشان شلوغ است و دیر به خانه برمیگردند و آخر هفتهها مشغول کارند و این امر باعث میشود تا احساس کنید که طرد شدهاید. در ضمن خیلی خوب میدانند که وقتی شما از کمتوجهی آنها شکایت میکنید چگونه تقصیر را به گردنتان بیندازند و کاری کنند که احساس گناه کنید. کارهایشان را به رخ میکشند و از امکانات رفاهی که در اختیارتان گذاشتهاند صحبت میکنند و البته در ذهن خودشان همیشه حق با آنهاست. پس بنابراین بحث کردن فایدهای ندارد و مجبورید فقط به کارهای مهمی که انجام میدهند توجه کنید.در مباحث روانشناسی، زخم روحی این افراد، حس رهاشدگی است. خواه این احساس واضح و آشکار باشد مانند از دست دادن یکی از والدین در دوران کودکی و یا ناآشکار به طوری که کودک از لحاظ عاطفی حس میکنند رها شده و به او توجهی نمیشود و در اکثر موارد باز هم والدین مسبّب این امرند. ریشهی رفتارهای افراد این دسته، غمی سنگین است که به آن اعتنایی نشده است. در دوران کودکی، توانایی احساس کافی برای برخورد با حس رهاشدگی وجود ندارد و این امر باعث میشود که احساس غم در آنها باقی بماند. این کودکان وقتی بزرگ میشوند سعی میکنند تا تجربه تلخ رهاشدگی از طرف والدین را بچشانند. بنابراین برای آنها فقط این ارزش دارد که بتوانند در کارها و فعالیتهای مختلف، موفق باشند و رضایت و خرسندی را در مشغله بیشتر مییابند.
هیچگاه سعی نمیکنند به سراغ احساس بروند، که در حقیقت رضایت را به ارمغان میآورد؛ و سعی میکنند با گذر از میان فعالیتها و شغلهای مختلف این رضایت را به دست آورند. این افراد باید بدانند که رابطه بهترین راه برای درمان احساسی است.
در دوران جوانی این افراد به خود جرأت نمیدهند که قدم در روندی احساسی بگذارند و احساساتی چون خشم، غم، بخشش و پذیرش را امتحان کنند که در نتیجه باعث حل مشکلشان میشود و خیلی زود نتیجهگیری میکنند که نمیتوان با احساسات به جلو حرکت کرد، بنابراین میآموزند که بدون احساس، پیش بروند. هرچه بیشتر عمر میکنند، بیشتر احساساتی را که باید در نظر بگیرند نادیده میگیرند و برای انجام این کار (نادیده گرفتن احساسات) نیاز دارند که مصممتر رو به جلو حرکت کنند.
توصیه به دیوانگان کار
این افراد باید بدانند که رابطه بهترین راه برای درمان احساسی است. بزرگترین درد روحی انسان که مانع بروز احساساتش در تمام زندگی شده، میتواند درمان شود البته اگر در روابطش، جرأت کندوکاو در احساسات را به خود بدهد. مهمترین مسئله در روابط آنان این است که احساسات را نادیده میگیرند، باید بدانند بزرگترین هدیهای که روابط به انسان میدهد درمانی است که از راه احساسات صورت میگیرد. تجربه ارتباطی احساسی میتواند یکی از موفقترین کارها و نتایج زندگی این افراد باشد. لذت بخشترین حالت که انسان میتواند آن را حس کند.منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.