حضور قلب از ديدگاه امام خميني (رضوان الله عليه)

ما در اين جا، به ترجمه ي متن بعضي از روايات اکتفا مي کنيم: از حضرت رسول ختمي صلي الله عليه وآله روايت است که: «عبادت کن خداي تعالي را چنانچه گويا او را مي بيني؛ و اگر تو او را نمي بيني، او تورا مي بيند. » (1) از اين حديث شريف استفاده ي دو مرتبه از مراتب حضور قلب مي شود:
سه‌شنبه، 16 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حضور قلب از ديدگاه امام خميني (رضوان الله عليه)
حضور قلب از ديدگاه امام خميني رضوان الله عليه
حضور قلب از ديدگاه امام خميني (رضوان الله عليه)





ما در اين جا، به ترجمه ي متن بعضي از روايات اکتفا مي کنيم:
از حضرت رسول ختمي صلي الله عليه وآله روايت است که: «عبادت کن خداي تعالي را چنانچه گويا او را مي بيني؛ و اگر تو او را نمي بيني، او تورا مي بيند. » (1)
از اين حديث شريف استفاده ي دو مرتبه از مراتب حضور قلب مي شود:
يکي، آن که سالک، مشاهد جمال جميل و مستغرق تجليات حضرت محبوب باشد، به طوري که جميع مسامع [گوشهاي] قلب از ديگر موجودات بسته شده و چشم بصيرت به جمال پاک ذي الجلال گشوده گرديده، و جز او چيزي مشاهده نکند. بالجمله، مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نيز غافل باشد.
و مرتبه ي ديگر، که نازلتر از اين مقام است، آن است که خود را حاضر محضر ببيند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد. جناب رسول اکرم فرمايد: « اگر مي تواني از اهل مقام اول باشي، عبادت خدا را آن طور بجا آور، و الا از اين معنا غافل مباش که تو در محضر ربوبيتي. » و البته محضر حق را ادبي است که غفلت از آن، از مقام عبوديت دور است.
و اشاره به اين فرموده است، در حديثي که جناب ابوحمزه ثمالي رضي الله عنه نقل مي کند، مي گويد: «ديدم حضرت علي بن الحسين سلام الله عليهما راکه نماز مي خواند. عباي آن حضرت از دوشش افتاد. آن را راست و تسويه نفرمود تا آن که از نماز فارغ شد. سؤال کردم از سببش، فرمود: «واي بر تو، آيا مي داني در خدمت کي بودم؟ » (2)
و نيز از حضرت رسول صلي الله عليه و آله منقول است که: « دو نفر از امت من به نماز مي ايستند، در صورتي که رکوع و سجودشان يکي است، و حال آن که [فرق] ميان نماز آنها مثل مابين زمين و آسمان است. » (3)
و فرمودند: «آيا نمي ترسد کسي که صورت خود را در نماز برمي گرداند، صورت او چون روي حمار شود. » (4)
و فرمودند: «کسي که دو رکعت نماز بجا آورد و در آن به چيزي از دنيا متوجه نشود، خداي تعالي گناهان او را مي آمرزد. » (5)
و فرمودند: «بعضي از نمازها قبول مي شود نصفش يا ثلثش يا ربعش يا خمسش - تا عشرش. و بعضي از نمازها چون جامه ي کهنه پيچيده مي شود و به روي صاحبش زده مي شود. و از نماز تو مال تو نيست مگر آن که به قلبت اقبال به آن کني. » (6)
و حضرت باقر عليه السلام فرمودند: «رسول خدا فرمود: "وقتي بنده ي مؤمن به نماز بايستد، خداي تعالي نظري به سوي او کند - يا فرمودند خداي تعالي اقبال به او کند - حتي [از نماز] منصرف شود. و رحمت از بالاي سرش سايه بر او افکند، و ملائکه فروگيرند اطراف و جوانب او را تا افق آسمان، و خداي تعالي ملکي را موکل او کند که بايستد بالاي سر او و بگويد: اي نمازگزار، اگر بداني چه کسي نظر مي کند به سوي تو و با کي مناجات مي کني، توجه به جايي نمي کني و از موضعت جدا نمي شوي هرگز. " » (7)
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است که «جمع نمي شود اشتياق و خوف در دلي، مگر آن که بهشت بر او واجب شود. پس وقتي نماز مي خواني، اقبال کن به قلب بنده ي خود به خداي عزوجل؛ زيرا که نيست بنده ي مؤمني که اقبال کند به قلبش به خداي تعالي در نماز و دعا، مگر آن که قلوب مؤمنين راه خداي تعالي به او اقبال دهد و با دوستي آنها او را تأييد کند او را به بهشت برد. » (8)
و از حضرت باقر و صادق عليهماالسلام مروي است که فرمودند: «نيست از براي تو از نمازت مگر آنچه را که اقبال داشته باشي در آن؛ پس، اگر به غلط بجا آورد تمام آن را يا غفلت از آداب آن کند، پيچيده شود آن و به روي صاحبش زده شود. » (9)
و از حضرت باقر العلوم عليه السلام روايت شده که «همانا بالا مي رود از نماز بنده از براي او نصف يا ثلث يا ربع يا خمسش؛ پس، بالا نمي رود براي او مگر آنچه را اقبال به قلب نموده است بر آن. و ما مأمور شديم به نافله تا تتميم شود نقص فرايض به آن. » (10)
و از جناب صادق عليه السلام مروي است که فرمود: «وقتي احرام بستي در نماز، اقبال کن بر آن، زيرا که وقتي اقبال نمودي، خداوند به تو اقبال فرمايد و اگر اعراض نمايي خداوند از تو اعراض کند. پس گاهي بالا نمي رود از نماز مگر ثلث يا ربع يا يک ششم آن و خداوند به غافل چيزي عطا نمي فرمايد.
«فرمود حضرت صادق، عليه السلام، که در تورات نوشته شده است: اي پسر آدم، فارغ شو از براي عبادت من، تا پر کنم قلب تو را از بي نيازي و واگذار نکنم تو را به سوي طلب خويش، و بر من است که ببندم راه فقر تو را و پرکنم دل تو را از خوف خويش. و اگر فارغ نشوي براي عبادتم، پر کنم دل تو را از اشتغال به دنيا، پس از آن نبندم فقر تو را و واگذارم تو را به سوي طلبت. » (11)

فراغت وقت در عبادت

بدان که فراغت براي عبادت حاصل شود به فراغت وقت براي آن و فراغت قلب. و اين امر از مهمات است در باب عبادات، که حضور قلب بدون آن تحقق پيدا نکند. و عبادت بي حضور قلب قيمتي ندارد.
و آنچه باعث حضور قلب شود، دو امر است: يکي فراغت وقت و قلب؛ و ديگر فهماندن به قلب اهميت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزي براي عبادت خود وقتي را معين کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت، و اشتغال ديگري را براي خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت يکي از امور مهمه ا ي است که از کارهاي ديگر اهميتش بيشتر، بلکه طرف نسبت با آنها نيست، البته اوقات آن را حفظ مي کند و براي آن وقتي موظف مي کند.
در هر حال، انسان متعبد بايد اوقات عبادتش موظف باشد. البته اوقات نماز را، که مهمترين عبادات است، بايد حفظ کند، و آنها را در اوقات فضيلت بجا آورد؛ و در آن اوقات براي خود شغل ديگري قرار ندهد. و همان طورکه براي کسب مال و منال و براي مباحثه و مطالعه، وقت موظف قرار مي دهد، براي اين عبادات نيز قرار دهد که در آن وقت فارغ از امور ديگر باشد؛ تا حضور قلب، که مغز و لب عبادات است، براي او ميسور باشد.
البته چنين عبادتي که با حضور قلب انجام گيرد نورانيت ندارد، سهل است، مورد غضب الهي است، و چنين شخصي مستخف به صلاه و متهاون [سستي کننده] در امر آن است. به خداي تعالي پناه مي برم از خفيف شمردن نماز و مبالات نکردن به امر آن. اين اوراق گنجايش ذکر اخبار در اين باب را ندارد، ولي بعضي از آن را ذکر مي کنيم براي عبرت.
«عن محمد بن يعقوب باسناده عن أبي جعفر، عليه السلام، قال: لا تتهاون بصلاتک؛ فان النبي، صلي الله عليه و آله، قال عند موته: ليس مني من استخف بصلاته؛ ليس مني من شرب مسکرا ، لا يرد علي الحوض، لا والله. » (12)
«حضرت باقر، عليه السلام، فرمود به زراره، عليه الرحمه: سستي مکن در امر نمازت، زيرا که رسول خدا، صلي الله عليه و آله، فرمود در دم مردنش: "نيست از من کسي که خفيف شمارد نمازش را؛ از من نيست کسي که بياشامد مسکري؛ به خدا قسم که وارد نمي شود بر من نزد حوض. »
«و باسناده عن أبي بصير، قال قال أبوالحسن الأول عليه السلام: لما حضرت أبي الوفاه، قال لي: يا بني، لا ينال شفاعتنا من استخف الصلاه» (13)
«جناب ابوبصير گويد که حضرت کاظم، عليه السلام فرمود: چون پدرم را [هنگام] وفات رسيد، فرمود به من: اي پسرک من، همانا نايل نشود شفاعت ما را کسي که استخفاف کند به نمازش. »
و اخبار در اين زمينه بسيار است، ولي براي اهل اعتبار همين بس است.
«حضرت باقر و صادق، عليهماالسلام، فرمودند به فضيل بن يسار: نيست از براي تو از نمازت مگر آنچه توجه قلب کردي به آن از نماز؛ پس اگر غلط بجا آورد تمام آن را، يا غافل شود از آداب آن، پيچيده شود و به آن زده بشود به روي صاحبش. »
«و عن الخصال: باسناده عن علي، عليه السلام، في حديث الأربعمائه، قال: لا يقومن أحدکم في الصلاه متکاسلا و لا ناعسا، و لا يفکرن في نفسه؛ فانه بين يدي ربه عزوجل. و انما للبعد من صلاته ما أقبل عليه منها بقلبه. » (14)
«فرمود حضرت امير، عليه السلام: نايستد در نماز البته هيچ يک از شما در حال کسالت و نه در حال چرت زدن، و انديشه نکند البته در پيش نفس خود؛ زيرا که او در محضر پروردگار است. و جز اين نيست که از براي بنده از نمازش آن چيزي است که توجه کرده است به آن چيز به قلب خويش از نمازش. »
و اخبار در اين منوال بسيار است، و همين طور در فضيلت اقبال به قلب که بعضي از آنها را در اين مقام نقل مي کنيم و اکتفا به آن مي نماييم، و براي اهل اعتبار کفايت مي کند.
«فرمود حضرت صادق، عليه السلام، به عبدالله [بن ابي يعفور] : اي عبدالله، وقتي که مشغول نماز مي شوي، مثل کسي که وداع کند با نماز و ترس آن دارد که ديگر به آن نرسد نماز بخوان؛ پس از آن چشمت را بدوز به موضع سجودت. تو اگر بداني کسي در راست و چپت هست نمازت را نيکو بجا مي آوري، بدان که تو پيش روي کسي ايستادي که او تو را مي بيند و تو او را نمي بيني. »
«فرمود حضرت صادق، عليه السلام: همانا من دوست مي دارم از شماها مرد مؤمني را که وقتي در نماز واجبي ايستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوي خداي تعالي، و مشغول نکند قلبش را به کار دنيا. نيست بنده اي که در نمازش توجه کند به سوي خدا به قلبش، مگر آن که اقبال کند خداوند به سوي او به وجهش، و قلوب مؤمنان را متوجه کند به سوي او به محبت بعد از دوستداري خداوند او را . »
اکنون ببين اين چه بشارتي است که صادق آل محمد، عليهم السلام، به مؤمنين مي دهد. افسوس که ما بيچاره هاي محجوب از معرفت، از توجه حق تعالي بي بهره ايم و از دوستي ذات مقدس او اطلاعي نداريم و دوستي حق را قياس مي کنيم به دوستي بندگان. اهل معرفت مي گويند: حق تعالي براي محبوب خود رفع حجب مي کند. و خدا مي داند در اين رفع حجب چه کرامتهايي است. غايت آمال اوليا و نهايت مقصد آنها، همين رفع حجب بوده.
جناب اميرالمؤمنين، عليه السلام، و اولاد معصومين آن بزرگوار در مناجات «شعبانيه» عرض مي کنند: «الهي، هب لي کمال الأنقطاع اليک؛ و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها اليک حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل الي معدن العظمه، و تصير أرواحنا معلقه بعز قدسک» (15) [خداوندا، گسستگي کامل از جهان و توجه به سوي خودت را ارزانيم فرما؛ و ديدگان دل ما را با پرتو ديدار خودت روشن گردان، تا ديده ي دلها حجابهاي نور را بدرد و به معدن بزرگي و جلال رسد، و جانهايمان به درگاه عز قدس تو درآويزد.]
خداوندا، اين نورانيت بصيرت قلوب که اوليا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانيت آن واصل به تو شوند، چه بصيرتي است؟ بارالها، اين حجب نور که در لسان ائمه ي معصومين ما متداول است چيست؟ اين معدن عظمت و جلال و عز قدس و کمال، چه چيزي است که غايت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمي آن هم محروميم تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سيه روي سيه روزگاريم، جز خور و خواب و بغض و شهوت، از چيز ديگر اطلاع نداريم و در فکر اطلاع هم نيستيم، تو خود نظر لطفي به ما کن و ما را از اين خواب بيدار و از اين مستي هشيار فرما.
در هر صورت، براي اهلش همين يک حديث کفايت مي کند، که تمام عمر خود را صرف کنند براي تحصيل محبت الهي و اقبال وجه الله؛ ولي امثال ما که وارد اين وادي نيستيم و مرد اين ميدان نمي باشيم، به احاديث ديگر متشبث مي شويم. راوي گويد شنيدم امام صادق عليه السلام مي فرمود: کسي که دو رکعت نماز بخواند در صورتي که بداند چه مي گويد در آنها، منصرف شود و حال آنکه نيست بين او و بين خداوند گناهي مگر آنکه آمرزيده آن را.

پي نوشتها:

1- بحارالانوار، ج 74، ص 74، «کتاب الروضه» ، باب 4، حديث 3؛ مکارم الاخلاق، ص 459.
2- وسائل الشيعه، ج 4، ص 688، «کتاب الصلوه» ، «ابواب افعال الصلوه» ، باب 3، حديث 6.
3- بحارالانوار، ج 81، ص 249، «کتاب الصلوه» ، باب 16، حديث 41.
4- مستدرک الوسائل، «کتاب الصلوه» ، «ابواب افعال الصلوه» ، باب2، حديث20.
5 - منبع پيشين، حديث 13.
6- بحارالانوار، ج 81، ص 260، «کتاب الصلوه» ، باب 16، حديث 59.
7- مستدرک الوسائل، «کتاب الصلوه» ، «ابواب افعال الصلوه» ، باب 2، حديث 22.
8- وسائل الشيعه، ج 4، ص 687، «کتاب الصلوه» ، «باب افعال الصلوه»، باب 3، حديث 3.
9- منبع پيشين، حديث 1.
10- علل الشرائع، ج 2، ص 327، باب 24، حديث 2.
11- اصول کافي، ج 2، ص 83، «کتاب ايمان و کفر» ، «باب العباده» ، حديث 1.
12- فروع کافي، ج3، ص 269، «کتاب الصلوه» ، «باب من حافظ علي صلاته أو ضيعها» ، حديث 7.
13- منبع پيشين، ص 270، حديث، 15.
14- خصال، ص 613، «باب الواحد الي المأه» ، حديث 10؛ و وسائل الشيعه، ج 4، ص 687، «کتاب الصلاه» باب 3، از «ابواب أفعال الصلاه» ، حديث 4.
15- قسمتي از «مناجات شعبانيه» ، بحارالأنوار، ج 91، ص 99-97، «کتاب الذکر و الدعاء» ، باب 32 ، حديث 12؛ اقبال الأعمال، «اعمال ماه شعبان» ؛ مصباح المجتهد و سلاح المتعبد، ص 374.






نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط