آسيب شناسي جايگاه رفيع نمازجمعه
نويسنده:حسن لزومي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
سير تاريخي نمازجمعه
در عرصه تاريخ، نهادهاي سياسي- اجتماعي، بيشترين تأثير را در ساخت و ساز تمدن داشته اند- تمدن اسلامي نيز از اين قاعده جدا نبوده است و از روزهاي نخست شكل گيري جامعه اسلامي در مدينته النبي، فريضه نمازجمعه نقش بسزايي در شكل گيري فرهنگ و تمدن اسلامي ايفاء كرده است، به خاطر همين نقش است كه نمازجمعه يكي از شئون حكومت ولائي بشمار آمده و در سده هاي نخست تاريخ اسلام، پيامبر اكرم(ص) و پس از آن حضرت، حاكمان جامعه، خود مستقيماً به اقامه نمازجمعه مي پرداختند و بهترين تصميمات و برنامه هاي حكومتي را به آگاهي مردم مي رساندند.مجموعه هاي فرهنگي ارزشمندي كه به يادگار مانده، از جمله قسمت هايي از نهج البلاغه، حاصل خطبه هاي نمازجمعه است كه ايراد مي شده، البته نمازجمعه در جامعه تشيع فراز و نشيب هاي سنگيني را تجربه كرده است.در عصر ائمه(ع)، شيعه همواره در برابر حاكمان، موضع انتقادي داشته اند، زيرا ائمه جمعه را مشروع و عادل نمي دانستند. در عصر غيبت همين وضعيت ادامه يافت، ضمن آن كه برخي از فقيهان، نمازجمعه را از مناصب خاص امام معصوم حاضر مي دانستند كه با غيبت، موضوع آن منتفي شده است. نخستين باري كه نمازجمعه به صورت گسترده رواج يافت و پس از آن بار ديگر به ركود كشيده شد، دوران حكومت صفويه است، در اين دوران (صفويه) محقق كركي خود نمازجمعه را اقامه مي كرد و براي ساير شهرها امام جمعه منصوب مي كرد و رساله هاي زيادي درباره نمازجمعه نگاشته شد.در ميان اهل سنت نمازجمعه همواره رونق بسزايي داشته و همه متدينين به اقامه آن مي پردازند. باتوجه به اين كه در مذاهب فقهي اهل سنت، مسافت خاص را شرط نمي دانند، در همه مساجد، نمازجمعه اقامه مي شود.در جامعه اهل سنت، نمازجمعه از فراز و نشيب هاي جامعه تشيع به دور بوده و گسست تاريخي نداشته است، از اين رو تبديل به نهاد فرهنگي عميقي شده كه همه خود را ملزم به شركت در آن مي دانند.انقلاب شكوهمند اسلامي، تحولات عظيمي در ايران اسلامي ايجاد كرد، از جمله خلق صحنه هاي پرشكوه نمازجمعه. در دهه نخستين انقلاب اسلامي، حضور گسترده اقشار مختلف جامعه به خصوص جوانان، اقتدار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را به نمايش مي گذاشت. بي شك نمازجمعه در اين دوره اگر نگوئيم مهم ترين، اما يكي از اساسي ترين سنگرهاي پاسداري از نظام و حفظ ارزش هاي ديني در ميان جوانان بوده است، به خاطر همين نقش است كه دشمنان نظام جمهوري اسلامي ايران، بيشترين تلاش و هجمه را در ناكارآمد ساختن آن بكار برده اند.
از آن جا كه اين مقاله در پي آسيب شناسي نمازجمعه است، ضمن اعتراف به تأثير نقشه هاي دشمن، از زاويه ديگر به موضوع نگريسته و تلاش دارد با نگاهي انتقادي، رفتارهاي خودي را مورد كنكاش و بررسي قرار دهد. از اين رو به بررسي آسيب هايي مي پردازد كه منشاء آن مي تواند روحانيت بگونه عام و ائمه جمعه به صورت خاص باشد.
ضرورت آسيب شناسي
نمازجمعه كهن ترين نهاد تبليغي در جامعه اسلامي است و مهم ترين وسيله ارتباطي امام جمعه با مردم، خطبه هاي نمازجمعه است و پيام هاي امام جمعه به وسيله خطبه ها به مردم ابلاغ مي گردد. در سده هاي گذشته در عرصه تبليغ، خطابه هاي جمعه و جماعات، يكه تاز ميدان هدايت افكار عمومي بود، در حالي كه اكنون از دو سو رقيبان قدري در برابر اين نهاد سنتي ظهور يافته اند، هم در عرصه توليد، هم در عرصه تبليغ.در گذشته توليد علوم ديني در انحصار حوزه هاي علميه بود. كتاب ها و مقاله هاي ديني توسط كساني نگاشته مي شد كه پرورش يافته حوزه ها بودند ولي اكنون صدها دانشگاه و دانشكده با پسوندهاي علوم اسلامي به صورت روشن، خود به عرضه كالاهاي فرهنگي- ديني مي پردازند كه بعضاً بسيار مفيد مي باشند.در عرصه تبليغ نيز در عصري بسر مي بريم كه به آن، نام عصر انفجار اطلاعات داده اند. رسانه هاي گروهي سمعي، بصري، هنري و... مخاطبان بسياري دارد. كمتر كسي است كه از شعاع تبليغي اين رسانه ها به دور باشد. در چنين وضعيتي اگر ما بخود نيائيم و درك درستي از موقعيت خود نداشته باشيم و در روش هاي خود تجديدنظر نكنيم، بايد منتظر بمانيم كه دير يا زود تز اسلام منهاي روحانيت، كه آن روي سكه سكولاريزم است، تحقق پيدا كند. همه ما شاهد بوديم كه چگونه يك فيلم به حق يا ناحق كه نقدي طنزگونه نسبت به روحانيت داشت موج ايجاد كرد و كمتر روحاني بود كه دامنش از گزند نام آن فيلم مصون مانده باشد. شناخت آفت ها و تلاش در علاج آن، مي تواند بهترين راه بيرون رفت از وضعيت موجود باشد. امام خميني(ره) با الهام از حديث شريف «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس» همواره ضرورت زمان شناسي را به روحانيت گوشزد كرده است. او كه همواره آينده را پيش بيني مي كرد و خطرها را مي ديد، از ما چنين خواسته است:
«حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه هاي رايج اداره امور در سال هاي آينده، تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند.»(1)
آسيب ها
الف) آشنايي به اطلاعات روز
اگر روحانيت، به ويژه ائمه جمعه، آشنا به امور روز نباشند و مطالعات خود را روزآمد نكنند، باعث مي شود تا نسل تحصيل كرده، اين تلقي را پيدا كند كه مفاهيم ديني، تعلق به گذشته دارد و برنامه اي براي ترقي و پيشرفت ندارد و براي حل مشكلات بايد از ديگر مكتب ها استفاده نمود. كشور ما كه از لحاظ داشتن گروه سني جوان (30-18 ساله) رتبه اول را در جهان داراست، بايد در پي استفاده از اين سرمايه عظيم ملي باشد. اين گروه سني كه عموماً باسواد و تحصيل كرده و دانشگاهي است، انبوهي از پرسش هاي پاسخ داده نشده را در سينه خود دارند. چه كسي و چه نهادي متصدي پاسخگويي است؟واقعيت اين است كه ائمه جمعه، نخستين شخصيت هاي درگير با اين پديده هستند و مي توانند به آن پاسخگو هم باشند. امام جمعه هنگامي مي تواند پاسخگو باشد كه اهل مطالعه و آگاه به مسائل زمانش باشد. در اين زمينه، جاي آن است كه معلم شهيد، استاد مطهري را الگوي خويش قرار دهيم كه در اوج گرفتاري هاي پس از انقلاب و علي رغم داشتن مسئوليت هاي سنگين، همچنان برنامه مطالعه 8 ساعت در شبانه روز را ادامه مي داد. اين رفتار از آن جا ناشي مي شود كه شهيد مطهري، خود را در برابر نسل پرسشگر، مسئول احساس مي كند و مي داند اگر پاسخي نداشته باشد، جوان به سوي ديگران خواهد رفت. آنچه كه امروز برعهده عالمان ديني و متصديان هدايت جامعه به عنوان وارثان انبياء مي باشد، عرضه دين و نشر آگاهي و جلب دل هاست.
عالم آشنا به زمان و مكان، درمي يابد كه سؤالات نسل امروز در امور دين با سؤالات نسل ديروز متفاوت است، لاجرم پاسخ ديگري مي طلبد. حضرت امام خميني(ره) در اين رابطه مي فرمايد:
«با آغوش باز، انديشه هاي نسل جوان را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامي بشنويد و اگر بيراهه مي روند با بياني آكنده از محبت و دوستي، راه راست اسلامي را نشان دهيد. وقتي ما مي توانيم به آينده كشور و آينده سازان، اميدوار باشيم كه به آنان در مسائل گوناگون، بها دهيم و از اشتباهات و خطاهاي كوچك آنان بگذريم و به همه شيوه ها و اصولي كه منتهي به تعليم و تربيت صحيح آنان مي شود، احاطه داشته باشيم.»
ب- دنياگرايي و تجمل خواهي
مهم ترين آسيبي كه دامن روحانيت و به خصوص كارگزاران روحاني را مي گيرد، دنياگرايي و تجمل طلبي است. پس از انقلاب شمار زيادي از روحانيون، وارد مناصب و پست هاي اجرايي شدند. اگر قبلا شعار زهدورزي و طلبگي داده مي شد، براي بسياري زمينه آن وجود نداشت تا در عمل امتحان خود را پس دهند، اما پس از انقلاب و تصدي بسياري از مشاغل، توسط روحانيت، آنان در معرض آزمايش بزرگ گفتارهاي خود قرار گرفتند. نمي دانم چه اندازه توانسته ايم از اين امتحان، سربلند بيرون بياييم. ما در فرهنگي زندگي مي كنيم كه جايي براي دنياگرايي افراطي در آن نيست. امروز مكتب هاي سكولار به تقدم دنيا بر آخرت و عدم دخالت مباني ديني در اصلاح جامعه، تأكيد مي ورزند. دنيامحوري و عرفي نگري، محور اساسي اين مكتب هاست. پيروان اين مكتب ها تا آن جا كه مي توانند از لذت هاي دنيوي بهره مي برند.حال اگر الگوهاي زندگي ما به همين شكل رقم بخورد، تفاوت ماهوي ما با آنان در چيست؟ و از سوي ديگر معنويت گرايي افراطي نيز در فرهنگ اسلامي ما جايي ندارد. ترك يك سره دنيا و لذت هاي آن، گوشه گيري و رهبانيت، به تباهي و فساد مي انجامد، از اين رو اسلام آن را روا نمي داند و شديدا آن را رد كرده است. راهي كه اسلام پيشنهاد مي كند، راهي است متعادل و ميانه. در اين مسير در حالي كه انسان از مواهب طبيعي و دنيوي بهره مي برد، خود را به آن وابسته نمي كند و دنيا را مزرعه اي مي داند كه از خلال آن، دنيا و آخرت خويش را با هم آباد مي كند.
امام خميني(ره) همواره به زي طلبگي سفارش مي كردند و در اين رابطه چنين فرموده اند:
«روحانيون نبايد كاري كنند كه مردم آنها را فرصت طلب تلقي كنند و ساده زيستي گذشته آنان را بدين علت بدانند كه دست آنها كوتاه بوده و خرما بر نخيل و اكنون كه زخارف و حطام دنيا در دست آنان است، خود را در آن مستغرق ساخته و از مردم فاصله گرفته اند... اگر روزي از زندگي مردم بالاتر رفتيد، بدانيد دير يا زود، مطرود مي شويد. بايد طوري زندگي كنيد كه نگويند طاغوتي هستيم.»
در جايي ديگر امام به مصاديق تشريفات اشاره كرده اند:
«وقتي ساختمان ها و ماشين ها و دم و دستگاه ها زياد شود، موجب مي شود بنيه فقهي اسلام، صدمه ببيند، يعني با اين بساط ها نمي شود شيخ مرتضي و صاحب جواهر تحويل جامعه داد. اين موجب نگراني است و واقعا نمي دانم با اين وضع، چه كنم. اين تشريفات، اسباب آن مي شود كه روحانيت شكست بخورد. زندگي صاحب جواهر را با زندگي روحانيان امروز كه بسنجيم، خوب مي فهميم كه چه ضربه اي به دست خودمان به خودمان مي زنيم.»
ج- تضاد رفتار و گفتار
آسيبي كه از اين ناحيه به ما مي رسد از آن روست كه خود را در مقام هاديان جامعه مي دانيم. كسي كه خود مهتدي نباشد، چگونه مي تواند هادي باشد؟ بسياري از مشكلات به اين جا برمي گردد كه به گفته ها عمل نمي شود. اصولا مردم در مقام هدايت، الگوگرا مي باشند و اين آسان ترين راهي است كه مردم انتخاب مي كنند، زيرا امري است فطري.امام خميني(ره) در اين رابطه مي فرمايند:
«هر كس در خودش تجربه كند، مي داند كه قيمت حرف در نظر انسان به قدر قيمت صاحب حرف است و اين فطرت در نوع بشر است كه حرف، هرچه درست باشد، انسان وقتي از كسي كه در نظر او اوج ندارد، شنيد در روح او تأثير ندارد. چه بسا كه شما يك مطلب را بي كم و كاست از دو نفر بشنويد، تأثير سخن يكي از آنها كه در نظر شما محترم و بزرگ است ده مقابل سخن ديگري است. هيچ بقالي حاضر نيست موعظه بقال ديگري را كه مثل خودش است قبول كند ولي همين بقال، وقتي از يك نفر پيش نماز شهر كه ده صف جماعت دارد و مردم به او احترام مي گذارند همان موعظه را شنيد به زودي مي پذيرد.»
اين كه قرآن كريم پيامبر اكرم(ص) را به عنوان الگوي نمونه معرفي كرده، اهميت نقش الگو را در هدايت جامعه مشخص مي كند. منظور از الگوي نمونه مجسم و عيني اين است كه انسان بدون استفاده از لغات و كلمات و نصايح و دستورهاي اخلاقي رسمي، از او مي آموزد و آگاهانه يا ناخودآگاهانه از او تقليد مي كند.
با اين توضيحات معلوم مي شود كه هويت ديني جامعه ما در تأسي از الگو شكل مي گيرد و قهرا مردم هميشه در جستجوي الگوهاي زنده و محسوس مي باشند. در رأس الگوهاي مطرح، ائمه جمعه و جماعات هستند. در صورتي كه مردم مشاهده كنند عمل، خلاف گفتار است، به فروپاشي اعتقادي مي رسند و حتي نسبت به الگوهاي گذشته كه توسط آنان معرفي شده به شك و ترديد مي افتند.
امام خميني(ره) در جايي فرمودند:
«شخصي نزد كسي رفته بود و گفته بود: اگر قيامتي نيست، شما به ما هم بگوئيد كه نيست، اگر هست پس چرا شما اين طور هستيد. پس خطاب به حاضرين فرمودند: مبادا روزگاري بيايد كه مردم اين حرف را به ما بزنند.»
و در جايي ديگر فرموده اند:
«كسي كه خود را معرفي كند به اين كه چراغ هدايت و شمع محفل انس و راهنماي سعادت و معرف طرق آخرت است، اگر خداي نخواسته عامل به قول خود نباشد و باطنش با ظاهرش مخالف باشد در زمره اهل ريا و نفاق به حساب مي آيد و از علماء سوء و عالم بلاعمل است كه جزاي آن بزرگ تر و عذاب آن اليم تر است.»
نگاه مردم به روحاني نگاه به يك امين است، زيرا مراسم مهم ترين حوادث زندگي بشر از قبيل ولادت و مرگ، ازدواج و طلاق به آنان واگذار شده است. مهم ترين سرمايه روحانيت همين اعتماد است و بزرگ ترين خسارت و آسيب نيز از دست دادن همين اعتماد است. امروز الگوهاي زيادي به جوانان معرفي مي شوند، هنرمندان، ورزشكاران، دانشگاهيان و روحانيان.
جايگاه ما در بين اين الگوها كجاست؟ چند درصد از جوانان، روحانيان را به عنوان الگو مي پذيرند. درحالي كه دو گروه نخست (هنرمندان و ورزشكاران) بيشترين درصد را به خود اختصاص داده اند. براساس آمار سازمان ملي جوانان، روحانيت فقط 7درصد را به خود اختصاص داده است.
با نگاهي به سيره پيامبر(ص) درمي يابيم كه وجود مقدس آن حضرت، امت عصر خود را با عمل خود، تربيت نمود. امامت نيز درواقع تداوم همان روش تربيت عملي است. وقتي مردم نمونه هاي عالي هدايت و كمال را مشاهده كنند، بي درنگ براساس نداي فطرت، پاسخ مي دهند، فشرده كلام اين كه فقر الگوهاي ديني در زمان حاضر، آسيب جدي هويت ديني ما است و علاج آن هم در گرو بازگشت به خويشتن و تهذيب اخلاقي و بسط دانش است.
از من بگوي عالم تفسير گوي را
گر در عمل نكوشي تو نادان مفسري
د- دخالت سليقه در امور اجتماعي و سياسي
ائمه جمعه به خاطر نمايندگي مقام معظم رهبري و اقبال مردم، موقعيت برجسته و نافذي در مجموعه نظام دارند و در تصميم گيري هاي محل امامت خود، تاثيرگذار مي باشند. انتظار مردم از امام جمعه، انتظاري پدرانه است. همان طور كه يك پدر آگاه در اختلاف فرزندان، نقش يك اصلاح گر را ايفاء مي كند، امام جمعه نيز بايد چنين باشد. موضع گيري به نفع يك گروه و دسته، موجب جدايي بخشي از مردم از پيكره جمعه و جماعات مي شود. زيرا مردم، چنين موضع گيري هايي را از امام جمعه برنمي تابند و آن را عادلانه نمي دانند. حوادث تلخي كه در انتخابات مجلس هفتم در برخي از شهرهاي شمال و جنوب پيش آمد، عبرت آموز بود. با اين كه در اين شهرها در ساختار كلي مجلس، هر كس برنده مي شد فرقي نمي كرد ولي موضع گيري هاي سليقه اي در جانب داري از افراد، مردم را به عكس العمل كشانيد كه آثار زيانبار آن به چشم همه رفت و وسيله تبليغ بر ضد نظام شد.استقبال افراطي جامعه مذهبي از مداحي هاي كذايي و حذف وعظ و موعظه و منبر در مناسبات تبليغي در بسياري از هيئت ها بازخورد همين شيوه هاي رفتاري روحانيت است كه با طرح مسائل سليقه اي و گفتارهاي كاملا مشخص باعث گريز جوانان از پاي منبر و خطابه مي شوند. ما بايد هميشه اين ضرب المثل را مدنظر داشته باشيم كه: «كل شي جاوز حده تبدل ضده»
مقام معظم رهبري در اين زمينه چنين فرموده اند:
«يكي از خطرهايي كه انقلاب را تهديد مي كند، اين است كه مردم دچار دو دستگي شوند. امام جمعه اگر بگويد من به جايي وابسته نيستم، حتي در نمازجمعه، اين را تأكيد هم بكند اما در واقع اين طور نباشد، مردم مي فهمند اين طور نيست. اين اشتباه است كه ما خيال كنيم كه به زبان، مردم فريب مي خورند. اختلاف بين قول و عمل امام جمعه، اثر معكوس خواهد بخشيد. آقايان ائمه جمعه بايد پدرانه برخورد كنند. امام جمعه با همه گرم و مهربان و صميمي برخورد كند، البته كار مشكلي است، بايد تمرين كنيم.»(2)
هـ - بكارگيري روش هاي تبليغي استكباري
رويكرد تبليغي ما مستقيم و در قالب امور نهي است. بكارگيري اين روش براي مخاطب، احساس خوشايندي ندارد و شايد تحقيرآميز نيز باشد، گرچه اين روش در گذشته به خاطر مناسبات حاكم، مؤثر بوده ولي در دنياي كنوني، جواب نمي دهد. بنابراين مي توانيم بجاي آن، از روش استعلايي و ارتقايي استفاده كنيم. در اين روش، جوامع و شخصيت هاي غايب، محور تجزيه وتحليل است. از اوضاع و احوالي سخن گفته مي شود كه شبيه شرايط ما است، قهرا در اين جا ضمير مرجع، خودش را پيدا مي كند، مستمع به تفكر فرو مي رود، در مقام مقايسه و مقارنه برمي آيد. در اين حالت خطيب در جايگاه رابط انسان و خداست، تصوير مخاطب از او عالم ديني وارسته اي است كه دين در نهاد او دروني شده و به صورت ملكه درآمده است. او در نقش يك مربي ظاهر مي شود و سعي مي كند هر كس را در هر مرتبه اي كه هست، ارتقاء دهد. معيارهاي خوب و بد در نزد او جلوه هاي ظاهري از قبيل لباس و ريش نيست، معيارهاي دينداري فراتر از رعايت ظواهر است. مثلا خوش برخوردي، تميزي و نظافت، كمك به مستمندان، احترام به بزرگتر و... همه اين مؤلفه ها در پروسه تدين، نمره دارد. مربي ديني با مثبت ديدن وضع موجود، الگويي بالاتر و بهتري معرفي مي كند و البته آشنايي با چنين روش هايي مستلزم مطالعه روانشناسي و جامعه شناسي، همراه با تمرين در تغيير الگوهاي رفتاري خود مربي و مبلغ است.حاكميت جلب منافع بر اصل مصالح
انسان ها به صورت طبيعي در پي جلب منافع هستند و روابط خود را براساس آن تنظيم مي كنند و اگر غريزه منفعت طلبي نبود، آباداني به وجود نمي آمد و ارتباطات شكل نمي گرفت. حتي منافع معنوي نيز براساس كشش اين غريزه، سامان مي يابد. خداوند متعال در قرآن كريم براي نيكوكاران، بهشت را وعده مي دهد. اغلب اهل ايمان، اعمال خير را براي رسيدن به ثواب انجام مي دهند. بنابراين تلاش براي جلب منفعت، پسنديده است ولي كساني كه در پست هاي اجتماعي هستند مثل ائمه جمعه، در پاسخ به اين نداي فطري، رفتارها و ارتباطات خود را بايد بگونه اي برنامه ريزي كنند كه منافع جامعه تحقق يابد، در اين صورت نگاه جامعه به او نگاه يك مصلح اجتماعي و خدمتگزار است، اما اگر در اين گرايش، انحراف به وجود آيد، حس منفعت خواهي جمعي، تبديل به منفعت طلبي فردي مي گردد و به تدريج، خلق و خوي زياده خواهي و تجاوزگري در وجود آدمي نهادينه مي گردد، در نتيجه فرد مبتلا، تمامي روابطش را براساس طلب منفعت شخصي تنظيم مي كند تا آن جا كه بتواند از بيت المال در جهت راحتي و منافع شخصي خويش بهره برداري مي كند. بجاي توجه به توده هاي مردم به سرمايه داران و اربابان قدرت، چشم مي دوزد و حتي پيوندهاي فاميلي با آنان برقرار مي كند تا حاشيه اي امن براي خود ايجاد كند. آسيب حاصل از چنين رفتاري، جدايي مردم از نمازجمعه و انزواي هرچه بيشتر امام جمعه است و خلاف ثمره حسنه مردم داري است كه روحانيت داشته اند. مقام معظم رهبري مي فرمايند:«مردم داري يكي از وظايف امام جمعه است. نبايد بگوئيم، حال كه امام هستيم، مردم بايد به سراغ ما بيايند. و اين مردم داري در درجه اول بايد با علماء، با افراد برجسته فكري، با جوان ها، با ضعفا و با كساني كه به ما نياز دارند، باشد. بدترين كارها براي امام جمعه اين است كه مردم هر كار كنند، دستشان به امام جمعه نرسد. بهترين چيزها براي امام جمعه، اين است كه بتواند دل مردم را به خود جذب كند و عواطف مردم را بخود متوجه كند.»(3)
پي نوشت ها
1- مجموعه آثار، ج8، ص 173
2- با رهبر در سنگر جمعه، ص 24-23
3- با رهبر در سنگر جمعه، ص 113