نویسنده: اسدالله محمدی نیا
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود:
«مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ مِنْ مَصَائِدِ الشَّیْطَانِ»
سخن گفتن با زن نامحرم، از دامهای شیطان است. (1)
گاهی این دوستیهای غربی مآب باعث میشود که دخترانی که هزاران آرزو را در سر میپرورانند، گرفتار گروههای آلوده و باندهای فاسد شوند. لذا یکی از آثار مخرب این روابط نامشروع آن است که جوانان چرب زبان با شگردهای مختلف طرح دوستی را با دختران میریزند و در موقع لازم آنان را به دام میاندازند. فرانک پس از دستگیری عنوان کرد، پس از فرار از خانه، احمد به من تعرض کرد و مرا در اختیار فرد دیگری به نام علی (معروف به باغی) قرار داد که توسط این فرد و دو برادر دیگرش، مورد تعرض قرار گرفتم. اکنون جهت هوشیاری و درس عبرت، توجه شما عزیزان را به چند حادثه جلب مینمایم:
وی افزود: دختر دانشآموز 17 سالهای دو هفته پیش، هنگامی که از مدرسه خارج میشد بین خیابان ظفر و میرداماد با یک جوان آشنا شده و طرح دوستی میریزند. در قرار بعدی پسر جوان، پسرخاله خود را به همراه آورده و با دوست این دانش آموز 17 ساله آشنا میکند و بعد طی یک برنامه از پیش تعیین شده، بین آنها اختلاف انداخته و دانش آموز 17 ساله را سوار اتومبیلش میکند و با دادن آب میوه، او را بیهوش میکند.
بازپرس شعبه 5 دادسرای جنایی ادامه داد: این دختر هنگامی به هوش میآید که در یک منزل ویلایی در شهرک غرب بوده و به مدت دو هفته به زور در آنجا نگهداری میشود. طی این دو هفته مورد سوءاستفاده قرار گرفته و پس از آن توسط همان جوان از منزل خارج شده و در حوالی خیابان سید خندان توسط پلیس دستگیر میشود.
این بازپرس از ادامه بررسیها برای روشن شدن وضعیت خانه ویلایی شهرک و همچنین جهت دستگیری پسرخاله جوان بزهکار در آگاهی تهران خبر داد. (2)
با بازرسی و تحقیق در این باره، مأموران متوجه شدند فرانک آن شب پس از فرار از خانه، مدتی را در یکی از بوستانها پرسه زده و سپس در این محل با فردی به نام احمد (معروف به روباه) آشنا شده و با این فرد بوستان را ترک نموده است.
مأموران در مرحله بعدی ردپای دختر فراری را در منطقه لواسانات شناسایی کردند و پس از عزیمت به این محل و تحقیقات محلی مشخص شد، فرانک به مدت چند روز در این محل در اختیار دوستان احمد بوده است. با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران سه نفر را در این رابطه دستگیر کردند و با انتقال آنها به پلیس آگاهی، تحقیقات خود را ادامه دادند. با اعتراف متهمان مبنی بر اینکه احمد با پرسه زدن در بوستانها و جستجوی دختران فراری، آنها را اغفال و سپس به خانههای مجردی دوستانش منتقل میکند، موضوع این اعترافات به بازپرس دادسرای جنایی تهران گزارش شد و مأموران موفق شدند این دختر را در حالی که توسط یکی از همدستان «روباه» به شمال تهران منتقل شده بود تا در اختیار چند جوان دیگر قرار گیرد، دستگیر کنند.
فرانک پس از دستگیری عنوان کرد، پس از فرار از خانه، احمد به من تعرض کرد و مرا در اختیار فرد دیگری به نام علی (معروف به باغی) قرار داد که توسط این فرد و دو برادر دیگرش، مورد تعرض قرار گرفتم.
دختر جوان گفت: دوستان احمد هرکدام وقتی قصد داشتند مرا در اختیار دیگری قرار دهند، در تماس تلفنی از من به عنوان «کادو» نام میبردند. در پی این اظهارات، بازپرس پرونده با صدور قرار قانونی دستور دستگیری اعضای باند «روباه» را که متشکل از 13 نفر هستند صادر کرد و با سرنخهای لازم تمامی اعضای باند دستگیر شدند.
بازپرس دادسرای جنایی در این باره به خبرنگار ما گفت: متأسفانه برخی از دختران جوان به تصور اینکه با فرار از خانه میتوانند به خواستههای خود برسند، با مشکلات جبران ناپذیری مواجه میشوند که در این ارتباط میتوان به باند «روباه» اشاره کرد که هر 13 متهم به دفعات دختر 16 ساله را مورد تعرض قرار دادهاند.
وی از خانوادهها خواست در برخورد با فرزندان خود سعی کنند با خواستهای آنان به صورت منطقی برخورد کنند و ارتباط دوستانهای با آنان داشته باشند. (3)
به گزارش خبرنگار ما، اواخر سال گذشته هنگامی که مأموران گشت آگاهی کرج در حال گشتزنی در یکی از خیابانهای خلوت این منطقه بودند، متوجه شدند زن و مرد جوانی با چاقو و قمه در حال تهدید راننده یک دستگاه خودروی پیکان هستند. مأموران با دیدن این صحنه از راننده پیکان خواستند تا در کنار خیابان توقف کند. پس از توقف خودرو، مأموران گشت پلیس آگاهی بلافاصله زن و شوهر را که مسلح به دو قبضه چاقو و قمه بودند دستگیر و برای بازجویی به اداره آگاهی کرج انتقال و مورد بازجویی قرار دادند.
زن 18 ساله که در بازجوییهای اولیه خود را الهه- د معرفی کرد، پرده از راز جنایتهای هولناک همسرش برداشت. این زن در ادامه در خصوص چگونگی آشنایی با شوهرش که بهزاد- م نام دارد گفت: چندی قبل در یکی از پارکهای کرج با بهزاد آشنا شدم و پس از آن وقتی فهمیدم که او سارق است از او خواستم تا مرا هم به همراه خود در کارهای مجرمانهاش شریک کند و بعد از آن وقتی در چند سرقت متوجه زرنگی من شد، به من پیشنهاد ازدواج داد و پس از چند روز به عقد یکدیگر درآمدیم.
وی سپس در خصوص اعمال مجرمانه خود و شوهرش به مأموران گفت: سال 76 من و بهزاد در حالی که مسلح به چاقو و قمه بودیم به خانه چند مرد افغان دستبرد زدیم و پس از سرقت اموال آنها یکی از آنها را از ناحیه پهلو مورد اصابت چاقو قرار داده و متواری شدیم و چند روز بعد از آن هنگامی که چند جوان تحت عنوان مأمور بسیج به من و بهزاد مظنون شدند و میخواستند ما را دستگیر کنند با آنها درگیر شدیم و پس از زخمی کردن یکی از آنان موفق به فرار شدیم.
پس از گذشت چند ماه صاحب یک دختر به نام هانیه شدم. با تولد او دیگر نمیتوانستم مانند سابق در سرقت به همسرم کمک کنم. بنابراین برای حل این مشکل تصمیم گرفتیم او را از بین ببریم. به همین خاطر در سفری که به رودسر داشتیم، بهزاد در حالی که هانیه دوساله را در آغوش خود گرفته بود به داخل دریا رفت و پس از چند دقیقه در حالی که جسم بی جان هانیه را در بغل داشت از آن بیرون آمد و بعد هم جسد او را در گوشهای دفن کردیم.
الهه در ادامه اعترافاتش افزود: اوایل سال 82 وقتی یک روز بهزاد به خانه آمد دیدم لباسهایش خونی است، وقتی علتش را پرسیدم گفت: امروز وقتی در حال عبور از سه راهی نظرآباد بودم متوجه دختری به نام زهرا شدم که یک کیف بر دوش داشت، به همین خاطر تصمیم گرفتم کیفش را سرقت کنم. اما وقتی وی متوجه این موضوع شد، شروع به مقاومت کرد و من هم پس از تهدید او با قمه، وی را به محل خلوت کشانده و مورد تجاوز قرار دادم و بعد برای اینکه نتواند مرا شناسایی کند او را با ضربات قمه به قتل رساندم و بعد از شرح این حادثه از من خواست تا به آنجا برویم و بعد از رفتن به آنجا و دیدن جسد دختر جوان، بهزاد پس از تماس با فوریتهای پلیسی 110 آنها را در جریان این قتل قرار داد.
در این مدت به طور مرتب به سرقتهای خود در کرج، اسلام شهر، نظرآباد و... ادامه میدادیم تا اینکه یک روز بهزاد به من گفت چند روز قبل در هشتگرد کرج پس از تجاوز به یک پیرزن او را نیز خفه کرده است.
با اعترافات هولناک این زن جنایتکار، کارآگاهان بهزاد را نیز مورد بازجویی قرار دادند، ولی وی منکر اتهاماتش شد. اما وقتی مأموران به وی گفتند که همسرش به تمام قتلها و سرقتها اعتراف کرده است، وی لب به اعتراف گشود و با تأیید گفتههای همسرش به تشریح تمام سرقتها و جنایتها پرداخت. با اعترافات این زوج جانی به دستور بازپرس ویژه قتل کارآگاهان به انجام تحقیقات ویژه پلیسی پی بردند که ادعاهای آنان حقیقت دارد. بر پایه این گزارش در حالی که در تحقیقات تکمیلی تنها ارتکاب قتلها برای مأموران و بازپرس پرونده به اثبات رسیده، پرونده متهمان پس از تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. (4)
محمدی نیا، اسدالله، (1392)، دختران میپرسند: چرا؟، قم: انتشارات سبط اکبر (ع)، چاپ نهم.
«مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ مِنْ مَصَائِدِ الشَّیْطَانِ»
سخن گفتن با زن نامحرم، از دامهای شیطان است. (1)
گاهی این دوستیهای غربی مآب باعث میشود که دخترانی که هزاران آرزو را در سر میپرورانند، گرفتار گروههای آلوده و باندهای فاسد شوند. لذا یکی از آثار مخرب این روابط نامشروع آن است که جوانان چرب زبان با شگردهای مختلف طرح دوستی را با دختران میریزند و در موقع لازم آنان را به دام میاندازند. فرانک پس از دستگیری عنوان کرد، پس از فرار از خانه، احمد به من تعرض کرد و مرا در اختیار فرد دیگری به نام علی (معروف به باغی) قرار داد که توسط این فرد و دو برادر دیگرش، مورد تعرض قرار گرفتم. اکنون جهت هوشیاری و درس عبرت، توجه شما عزیزان را به چند حادثه جلب مینمایم:
آب میوه و بیهوشی:
بازپرس شعبه 5 بازپرسی دادسرای ویژه امور جنایی از کشف یک خانه فساد که توسط دو جوان دایر شده بود، خبر داد و به خانوادههای تهرانی هشدار داد که مواظب روابط دختران خود بیرون از منزل باشند.وی افزود: دختر دانشآموز 17 سالهای دو هفته پیش، هنگامی که از مدرسه خارج میشد بین خیابان ظفر و میرداماد با یک جوان آشنا شده و طرح دوستی میریزند. در قرار بعدی پسر جوان، پسرخاله خود را به همراه آورده و با دوست این دانش آموز 17 ساله آشنا میکند و بعد طی یک برنامه از پیش تعیین شده، بین آنها اختلاف انداخته و دانش آموز 17 ساله را سوار اتومبیلش میکند و با دادن آب میوه، او را بیهوش میکند.
بازپرس شعبه 5 دادسرای جنایی ادامه داد: این دختر هنگامی به هوش میآید که در یک منزل ویلایی در شهرک غرب بوده و به مدت دو هفته به زور در آنجا نگهداری میشود. طی این دو هفته مورد سوءاستفاده قرار گرفته و پس از آن توسط همان جوان از منزل خارج شده و در حوالی خیابان سید خندان توسط پلیس دستگیر میشود.
این بازپرس از ادامه بررسیها برای روشن شدن وضعیت خانه ویلایی شهرک و همچنین جهت دستگیری پسرخاله جوان بزهکار در آگاهی تهران خبر داد. (2)
گرفتار باند روباه:
با دستگیری 13 متهم توسط پلیس آگاهی، باند «روباه» متلاشی شد. به گزارش خبرنگار ما، 19 روز پیش والدین دختر 16 سالهای به نام فرانک با مراجعه به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران با طرح شکایتی عنوان کردند، دختر آنها شب هنگام به بهانه بیرون بردن زبالهها، از خانه متواری شده است. با این شکایت بازپرس، پرونده را برای تحقیق و پیگیری به شعبه 11 پلیس آگاهی تهران ارجاع داد.با بازرسی و تحقیق در این باره، مأموران متوجه شدند فرانک آن شب پس از فرار از خانه، مدتی را در یکی از بوستانها پرسه زده و سپس در این محل با فردی به نام احمد (معروف به روباه) آشنا شده و با این فرد بوستان را ترک نموده است.
مأموران در مرحله بعدی ردپای دختر فراری را در منطقه لواسانات شناسایی کردند و پس از عزیمت به این محل و تحقیقات محلی مشخص شد، فرانک به مدت چند روز در این محل در اختیار دوستان احمد بوده است. با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران سه نفر را در این رابطه دستگیر کردند و با انتقال آنها به پلیس آگاهی، تحقیقات خود را ادامه دادند. با اعتراف متهمان مبنی بر اینکه احمد با پرسه زدن در بوستانها و جستجوی دختران فراری، آنها را اغفال و سپس به خانههای مجردی دوستانش منتقل میکند، موضوع این اعترافات به بازپرس دادسرای جنایی تهران گزارش شد و مأموران موفق شدند این دختر را در حالی که توسط یکی از همدستان «روباه» به شمال تهران منتقل شده بود تا در اختیار چند جوان دیگر قرار گیرد، دستگیر کنند.
فرانک پس از دستگیری عنوان کرد، پس از فرار از خانه، احمد به من تعرض کرد و مرا در اختیار فرد دیگری به نام علی (معروف به باغی) قرار داد که توسط این فرد و دو برادر دیگرش، مورد تعرض قرار گرفتم.
دختر جوان گفت: دوستان احمد هرکدام وقتی قصد داشتند مرا در اختیار دیگری قرار دهند، در تماس تلفنی از من به عنوان «کادو» نام میبردند. در پی این اظهارات، بازپرس پرونده با صدور قرار قانونی دستور دستگیری اعضای باند «روباه» را که متشکل از 13 نفر هستند صادر کرد و با سرنخهای لازم تمامی اعضای باند دستگیر شدند.
بازپرس دادسرای جنایی در این باره به خبرنگار ما گفت: متأسفانه برخی از دختران جوان به تصور اینکه با فرار از خانه میتوانند به خواستههای خود برسند، با مشکلات جبران ناپذیری مواجه میشوند که در این ارتباط میتوان به باند «روباه» اشاره کرد که هر 13 متهم به دفعات دختر 16 ساله را مورد تعرض قرار دادهاند.
وی از خانوادهها خواست در برخورد با فرزندان خود سعی کنند با خواستهای آنان به صورت منطقی برخورد کنند و ارتباط دوستانهای با آنان داشته باشند. (3)
جنایات هولناک:
زن و شوهر جنایتکاری که در جریان سرقتهای مخوف مسلحانه، دختر جوان و پیرزنی را به طرز فجیعی به قتل رسانده بودند به زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهند شد.بیشتر بخوانید: عوامل وزمینه های جلوه نمایی زنان از دیدگاه قرآن کریم و روایات (1)
به گزارش خبرنگار ما، اواخر سال گذشته هنگامی که مأموران گشت آگاهی کرج در حال گشتزنی در یکی از خیابانهای خلوت این منطقه بودند، متوجه شدند زن و مرد جوانی با چاقو و قمه در حال تهدید راننده یک دستگاه خودروی پیکان هستند. مأموران با دیدن این صحنه از راننده پیکان خواستند تا در کنار خیابان توقف کند. پس از توقف خودرو، مأموران گشت پلیس آگاهی بلافاصله زن و شوهر را که مسلح به دو قبضه چاقو و قمه بودند دستگیر و برای بازجویی به اداره آگاهی کرج انتقال و مورد بازجویی قرار دادند.
زن 18 ساله که در بازجوییهای اولیه خود را الهه- د معرفی کرد، پرده از راز جنایتهای هولناک همسرش برداشت. این زن در ادامه در خصوص چگونگی آشنایی با شوهرش که بهزاد- م نام دارد گفت: چندی قبل در یکی از پارکهای کرج با بهزاد آشنا شدم و پس از آن وقتی فهمیدم که او سارق است از او خواستم تا مرا هم به همراه خود در کارهای مجرمانهاش شریک کند و بعد از آن وقتی در چند سرقت متوجه زرنگی من شد، به من پیشنهاد ازدواج داد و پس از چند روز به عقد یکدیگر درآمدیم.
وی سپس در خصوص اعمال مجرمانه خود و شوهرش به مأموران گفت: سال 76 من و بهزاد در حالی که مسلح به چاقو و قمه بودیم به خانه چند مرد افغان دستبرد زدیم و پس از سرقت اموال آنها یکی از آنها را از ناحیه پهلو مورد اصابت چاقو قرار داده و متواری شدیم و چند روز بعد از آن هنگامی که چند جوان تحت عنوان مأمور بسیج به من و بهزاد مظنون شدند و میخواستند ما را دستگیر کنند با آنها درگیر شدیم و پس از زخمی کردن یکی از آنان موفق به فرار شدیم.
پس از گذشت چند ماه صاحب یک دختر به نام هانیه شدم. با تولد او دیگر نمیتوانستم مانند سابق در سرقت به همسرم کمک کنم. بنابراین برای حل این مشکل تصمیم گرفتیم او را از بین ببریم. به همین خاطر در سفری که به رودسر داشتیم، بهزاد در حالی که هانیه دوساله را در آغوش خود گرفته بود به داخل دریا رفت و پس از چند دقیقه در حالی که جسم بی جان هانیه را در بغل داشت از آن بیرون آمد و بعد هم جسد او را در گوشهای دفن کردیم.
الهه در ادامه اعترافاتش افزود: اوایل سال 82 وقتی یک روز بهزاد به خانه آمد دیدم لباسهایش خونی است، وقتی علتش را پرسیدم گفت: امروز وقتی در حال عبور از سه راهی نظرآباد بودم متوجه دختری به نام زهرا شدم که یک کیف بر دوش داشت، به همین خاطر تصمیم گرفتم کیفش را سرقت کنم. اما وقتی وی متوجه این موضوع شد، شروع به مقاومت کرد و من هم پس از تهدید او با قمه، وی را به محل خلوت کشانده و مورد تجاوز قرار دادم و بعد برای اینکه نتواند مرا شناسایی کند او را با ضربات قمه به قتل رساندم و بعد از شرح این حادثه از من خواست تا به آنجا برویم و بعد از رفتن به آنجا و دیدن جسد دختر جوان، بهزاد پس از تماس با فوریتهای پلیسی 110 آنها را در جریان این قتل قرار داد.
در این مدت به طور مرتب به سرقتهای خود در کرج، اسلام شهر، نظرآباد و... ادامه میدادیم تا اینکه یک روز بهزاد به من گفت چند روز قبل در هشتگرد کرج پس از تجاوز به یک پیرزن او را نیز خفه کرده است.
با اعترافات هولناک این زن جنایتکار، کارآگاهان بهزاد را نیز مورد بازجویی قرار دادند، ولی وی منکر اتهاماتش شد. اما وقتی مأموران به وی گفتند که همسرش به تمام قتلها و سرقتها اعتراف کرده است، وی لب به اعتراف گشود و با تأیید گفتههای همسرش به تشریح تمام سرقتها و جنایتها پرداخت. با اعترافات این زوج جانی به دستور بازپرس ویژه قتل کارآگاهان به انجام تحقیقات ویژه پلیسی پی بردند که ادعاهای آنان حقیقت دارد. بر پایه این گزارش در حالی که در تحقیقات تکمیلی تنها ارتکاب قتلها برای مأموران و بازپرس پرونده به اثبات رسیده، پرونده متهمان پس از تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. (4)
پینوشتها:
1.بهشت جوانان، ص223.
2.جمهوری اسلامی، شماره 7045، 4/ 8/ 82.
3.روزنامه جام جم، 1/ 5/ 82، ص19.
4.روزنامه جوان، شماره 1794، 29/ 4/ 84.
محمدی نیا، اسدالله، (1392)، دختران میپرسند: چرا؟، قم: انتشارات سبط اکبر (ع)، چاپ نهم.