خاطراتي از سوره ي ياسين(قسمت دوم)
نويسنده: محمد عبداللهيان
3. تأثير آيه اي از «يس»
آيه اي (از سوره ي يس) را در دلم خطور دادم و هنوز نخوانده بودم که مردک، دل درد شديدي گرفت و شروع به ناله و فرياد و التماس نمود... بعد از چند لحظه، به او چنين اشاره کردم که: پاشو و از مقابل چشمم گم شو! درد او برطرف شد و فوري رفت... .
پس از چند سال، يک روز، شخصي با ظاهري خداپسند نزد من آمد و گفت: آيا مرا مي شناسي؟ گفتم: خير. گفت: من همان فردي هستم که آن حادثه برايم پيش آمد و از آن روز به بعد، به برکت نفس قدسي و قرآني شما در طريق هدايت قرارگرفتم و زندگيم کاملاً دگرگون شده است.
(و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين، و لايزيد الظالمين ألاّ خساراً). (سوره ي اسراء، آيه ي 82) (به نقل از کتاب متأله قرآني، ص332)
رفع مشکل بزرگ
ايشان نيز دستوري در مورد خواندن سوره ي يس به مرحوم اسکندري، آموختند. بعد از مدت کمي حاجي اسکندري راهي سفرگشت و اتفاقاً درآخرين روزهاي اقامت در مکه ي مکرمه، گذرنامه ي ايشان و همسرشان گم شد، در حالي که به شدت ناراحت و مضطرب بودند، يک باره، به ياد توصيه ي حاج شيخ افتادند وآن را انجام دادند، سپس به سفارت مراجعه کردند. ده ها هزارگذرنامه، در قفسه ها چيده شده بود، با التماس زياد از مسئولين اداره ي گذرنامه درخواست نمودندکه به ايشان اجازه بدهند،گذرنامه ها را بررسي کند؛ تا شايدگذرنامه ي گم شده اش را پيدا کند. اعضاي سفارت، با تمسخر و بي اعتنايي، گفتند: نگاه کن!
مرحوم اسکندري با اميدواري از بين آن همه گذرنامه، يکي را بيرون آورد و به محض اينکه به آن نگاه کرد، با نام خود و همسرش روبرو شد. مسؤولين اداره ي گذرنامه، در حالي که بسيار تعجب کرده بودند، با دقت، گذرنامه و عکس آن را مورد بررسي قرار دادند: بله! عکس خود آقاي اسکندري بود. مشکل آقاي اسکندري حل شد و ايشان با خوشحالي، آماده ي بازگشت به ايران گرديد.
منبع: کتاب بشارت 63
/خ