همچون ایمان اصحاب کهف
( نقدی بر اعتقادات اهل سنت )
الاصبغ بن نباته قال: سمعت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: والله ما عبد أبی ولاجدی عبدالمطلب ولاهاشم ولا عبد مناف صنما قط، قیل له: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون إلی البیت علی دین إبراهیم علیه السلام متمسکین به. (1)
اصبغ بن نباته میگوید: أمیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکردهاند.» گفتند: «پس چه را عبادت میکردند؟ فرمودند: به سوی کعبه نماز میخواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.»
در برخی از کتب اهل تسنن (2) جملاتی در مورد حضرت ابوطالب دیده میشود که حکایت از کم لطفی یا کینه نویسندگان آن کتابها نسبت به شخصیت حضرت ابوطالب علیهالسلام دارد. جای شک نیست که اگر یک دهم گواههایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب آمده است، درباره هر فرد دیگری آمده بود، همگی بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق میکردند؛ ولی چگونه است که با وجود دهها شاهد محکم بر ایمان او، باز گروهی وی را تکفیر کردهاند و حکم به کفر و عذاب او نمودهاند و گفتهاند که برخی از آیات که درباره عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟!
به راحتی میتوان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمؤمنان علی علیهالسلام چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشانیدهاند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مؤمن قلمداد نمودهاند.(3)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله کسی به شرافت علی علیهالسلام نمیرسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفتهاند: ما از کلمات علی علیهالسلام که فرموده است: «نحن اهلالبیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهلبیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.
احمدبن محمدکرزی بغدادی میگوید: از عبداللّه بناحمد بنحنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان.
گفتم: پس جایگاه علیابنابیطالب علیهالسلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهلالبیت لایقاس به هؤلاء»؛
علی علیهالسلام ازاهلبیت پیامبر است وصحابه را نباید با او قیاس کرد.»
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلیهمدانی شافعی در کتاب مودةالقربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤل نقل کردهاند که:
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت. (4)
این حدیث را بسیاری از علمای اهلتسنن از جمله خوارزمی در فصل چهارم مناقب. ـ ابنجوزی در تذکره، ابن صباغ مالکی در فصول المهمة، گنجی شافعی در کفایةالطالب، ابن ابیالحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة، حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.نقل کردهاند .
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج میشود، نیاکان حضرت علی علیهالسلام برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیهالسلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.طرز تفکر و عقیده هرشخصی را از چند راه میتوان به دست آورد: 1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(5)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده میتوان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم
لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(6)
اتانا بهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلیاللهعلیهوآله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم
تمنیتم ان تقتلوه و انما
و من قال لایقرع بها من نادم
نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کردهاید که میتوانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر میپرورانید، کمتر از خوابهای آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل میشود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب
الم تعلموا انّا وجدنا محمداً
و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ
و انّ علیه فیالعباد محبّة
ای قریش! آیا نمیدانید که ما او را مانند موسی، پیامبر میدانیم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دلها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
حتی اوسد فی التراب دفینا
واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم
وابشربذاک وقر منک عیونا
فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة
ولقد دعوت و کنت ثم امینا
ودعوتنی و علمت انّک ناصحی
من خیر ادیان البریة دینا
و لقد علمت انّ دین محمد صلیاللهعلیهوآله
ای برادر زادهام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت.
آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلیاللهعلیهوآله از بهترین آیین هاست!(6)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیدههای «لامیه» و «میمنه» او میباشد:
واحببته حبّ الحبیب المواصل
لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد
ودافعت عنه بالذری والکواهل
وجدت بنفسی دونه فحمیته
واظهر دیناً حقاً غیر باطل(8)
وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلیاللهعلیهوآله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آوردهام؛ زیرا او را به قدری دوست میدارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابیالحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
انّی علی دین النّبیّ احمد
یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فیالدّین فانّی مهتد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلیاللهعلیهوآله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله زنده بماند.
ابوطالب شبها علی را در رختخواب پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوابانید تا اگر سوء قصیدی درکار باشد، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنیهاشم نیز کشته میشد.(9)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
1. پیامبر اسلام درباره ابوطالب چنین فرمود:
یا عم ربّیت صغیرا و کفّلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا.(11) (ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1.)
ای عمو در کوچکی مرا تربیت نمودی و در یتیمی مرا کفالت کردی و در بزرگی ام مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداشها رابه تو عنایت کند.
و همچنین فرمودند: من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.(12)(الصبوح من السیرة، ج 1، ص 134 تا 142.)
2. وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
امام علی(ع):
والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله. (13( الحجة، ص 24).
قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند میپذیرد.
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(14)
( الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهجالبلاغه، ج 14، ص 68.)
3. در محضر امام سجاد علیهالسلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: « در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
4. امام باقر علیهالسلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور میداد از طرف وی حج به جا آورند. (15)
5. امام صادق علیهالسلام فرمود:
ان اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین و ان اباطالب اسروا الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین.
«حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک مینمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»(16) شرح نهجالبلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
6. حضرت عبدالعظیم حسنی در نامهای از محضر امام رضا علیهالسلام در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیهالسلام در جواب فرمود:
« بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(17)
7 ـ عن ابیعبداللّهالصادق علیهالسلام قال: نزل جبرئیل علیهالسلام علیالنبی صلیاللهعلیهوآله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابیطالب. (18)
امام صادق علیهالسلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.» (19)
ابوطالب در واپسین لحظات - وصیت ابوطالب هنگام مرگ
من محمد را به شما توصیه میکنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دلها بدان ایمان دارند، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من میبینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آوردهاند و محمد به کمک آنها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند میگردد و اگر اجل مرا مهلت میداد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع مینمودم.(20)
ابوطالب در واپسین لحظههای عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:
چهار تن را به یاری پیامبر سفارش میکنم فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس و شیر خدا حمزه که هماره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.(21) ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون میباشد.
علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو میکند:
یا معشر بنیهاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا(22)
ای جماعت بنیهاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت میشوید.
و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به افکار برخاستهاند. من میبینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست. و بزرگان آن را خوار و خانههایشان را خراب و بیپناهان را نیرومند خواهد کرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایتکنندگان حزب محمد باشید.(23) ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت.(24) طبری، ج 2، ص 277.
او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.
مزار او در سال 1325 ق همراه گنبد عبدالمطلب تجدید بنا شد. (25)
نکته قابل توجه این است که بحث مربوط به ایمان ابو طالب وتشکیک در اسلام آن بزرگوار از ابتدا جریان داشته است و بد خواهان همواره در مقام این بوده اند که او را بی ایمان ونا مسلمان معرفی نمایند و حتی این امر را منافقان در محضر امیر المو منین علی علیه السلام نیز اظهار داشته اند و حضرت بدان جواب داده اند در روایتی از امام صادق آمده است:
عن الصادق عن آبائه علیهم السلام ان امیر المؤمنین کان ذات یوم جالسا فی الرحبة، والناس حوله مجتمعون، فقام الیه رجل فقال: یاامیر المؤمنین انت بالمکان الذی أنزلک الله به وأبوک معذب فی النار؟ فقال له علی بن أبی طالب: مه فض الله فاک، والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفعه الله فیهم، أبی معذب فی النار وابنه قسیم الجنة والنار؟ ! والذی بعث محمدا بالحق نبیا ان نور أبی یوم القیامة لیطفئ أنوار الخلایق کلهم الا خمسة أنوار: نور محمد صلی الله علیه واله، ونوری، ونور الحسن، ونور الحسین، ونور تسعة من ولد الحسین، فان نوره من نورنا خلقه الله تعالی قبل ان یخلق آدم علیه السلام بالفی عام .
امام صادق از پدر گرامیشان نقل کرد که روزی امیر المومنین در فضای مسجد نشسته بود ومردم گرد او جمع بودند که مردی برخاسته و گفت : ای امیر المو منین چگونه است که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان قرار داده، در حالیکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟
حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد ! به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را بپذیرد، مگر می شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کنند بهشت وجهنم باشد؟ قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث فرمود بی شک نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد، نور من ونور حسن ونور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش وبی اثر می کند، زیرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دوهزار سال قبل از خلق آدم آفریده است.(26)
سخن آخر اینکه:
پی نوشتها:
1- کما ل الدین ج1 ص174-175 باب 12 –ح32
2- از جمله این کتابها، فصوص الحکم ماحی الدین ابن عربی عارف نمای منحرف اهل سنت است که ابوطالب پدر امیر المومنین را کافر می داند.
3- الغدیر، ج 7، ص 330.
4 ـ مودةالقربی، (المودةالثانیه.)
5 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
6 و 7 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
8 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ص 316
9 ـ باید گفت در این موقعیت از تاریخ اسلام معاویه وپدرش در کجا بودند .
سیره حلبی، ج 1، ص 389.
10 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
11-ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1.
12- الصبوح من السیرة، ج 1، ص 134 تا 142.
13- الحجة، ص 24.
14- الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهجالبلاغه، ج 14، ص 68.
15- الغدیر، ج 7، ص 390
16- شرح نهجالبلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
17 ـ الغدیر، ج 7، ص 395.
18 ـ الغدیر، ج 7، ص 392.
19- دلایلی بر ایمان ابو طالب – شمس الله صفر لکی با مقداری تلخیص واضافه
20- سیره حلبی، ج 1، ص 389.
21 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون میباشد.
22- الغدیر، ج 7، ص 367
23- ـ همان، ص 366؛ نیز در سیره حلبی، ج 1، ص 291 رجوع کنید.
24- طبری، ج 2، ص 277.
25- لبیب البیتونی، الرحلة الحجازیه، ص 95.
26- احتجاج شیخ طوسی ج1 ص546
/خ