نویسنده: امین رضا کمالیان
***
نام: چهل پیر؛ چهل و چهار پیر/ نشانی: شهرستان زهک، بخش پشت آب، شهر تاریخی زاهدان کهنه/ تاریخ نخستین بنا: سدههای میانه/ دایر
***
(1) موقعیت مقبره
شهر باستانی زاهدان کهنه، نام خود را از چهل و چهار زاهد (پیر) دفن شده در این شهر وام گرفته است. این شهر در بیست و هفت کیلومتری جنوب شرق زابل، در شمال حوزهی زهک سیستان و در هفتصد متری شرق روستای جدید تأسیس زاهدان و در بخش پشت آب واقع شده است.یکی از دلایلی که مردم منطقه، ضلع جنوبی شهر زاهدان کهنه را به عنوان گورستان انتخاب کردهاند، وجود زیارتگاه چهل و چهار پیر (زاهد) است که ساختمان آن با طرح چلیپایی و با آجر ساخته شده است. زاهدان کهنه از پنج قسمت مجزا به نامهای قلعهی ارگ اول یا ارگ زبرین، ارگ دوم یا ارگ فرودین، شارستان و ربض تشکیل شده است. در ویرانههای این شهر چهل و چهار زاهد در یکجا و در درون یک قبر دفن شدهاند. «هنری ساوج لندرو» جهانگرد، باستانشناس و جغرافیدان انگلیسی، که در سال 1901م به سیستان سفر کرده است، شهر زاهدان کهنه را لندن شرق (آسیا) لقب داده است (موسوی حاجی، 1388، صص7-9).
(2) تاریخچهی مقبره
الف) نام و نشان صاحب مقبره:
در مورد نام و نشان صاحبان مقبره و افراد مدفون شده هیچ منبع مستندی وجود ندارد. طبق اظهارات راویان و نقل قول از اجدادشان تعداد این افراد را چهل و چهار نفر ذکر کردهاند که جنسیت هیچ یک مشخص نیست. در برخی از کتابها از این افراد به عنوان قاریان قرآن نام برده شده است (گلستانه، 1388، ص98).بعد از حملهی تیمورلنگ به خرابههای این شهر تاریخی که در آن زمان شهر سیستان نام داشت، این شهر را که دارالحکومه بوده است، متصرف شد و مطابق عادت معروف خویش هنرمندان، دانشمندان و عرفا را از دیگر مردم جدا کرده و آنها را به جان امان داد مشروط بر آن که به زادگاه تیمور، سمرقند رفته و باقی عمر خویش را صرف خدمت به آبادانی آن ناحیه نماید. در این بین، چهل و چهار تن از عرفا و زاهدان سیستان از این شرط تیمور استقبال نکردند و مردن در زادگاه خویش را به رفتن در سرزمین دشمن ترجیح دادند. تیمور که این جسارت و سرسختی را دید برآشفت و دستور داد تا همهی آن چهل و چهار تن را از دم تیغ بگذرانند و در گوری دسته جمعی دفن کنند. از آن پس تاکنون، مردم سیستان به پاس حرمت و قداستی که برای آن چهل و چهار پیر قائل بودند نام این شهر را، که مدفن آن بزرگواران است، زاهدان گذاشتند (موسوی حاجی، 1388، صص8-9).
ب) سابقهی بنا و حدود و ثغور آن:
یکی از دلایلی که مردم منطقه، ضلع جنوبی شهر زاهدان کهنه را به عنوان گورستان انتخاب کردهاند، وجود زیارتگاه چهل و چهار پیر (زاهد) است که ساختمان آن با طرح چلیپایی و با آجر ساخته شده است. اعتقاد بر این است که این زیارتگاه مرقد چهل و چهار زاهد است که ابتدا به دعوت تیمورلنگ به مباحثه و مجادله فراخوانده شدند و آنگاه به دستور او کشته و به صورت دسته جمعی درون چاهی مدفون شدهاند (سیستان بهشت باستان شناسان، 1380، ص22).در مورد تاریخ بنیاد شهر، جی پی تیت انگلیسی معتقد است که زاهدان حدود چهارصد سال قبل از آن که تیمور آن را خراب کند موجود بوده است و حدود سال 365 هـ.ق در زمان «خلف ابن احمد» آخرین پادشاه صفاری ساخته شده است که بعد از هفت سال ماندن در حصار، مطیع سلطان محمود غزنوی نشد (تیت، 1362، ص166).
آنچه امروز به یادگار مانده، شامل برج و باروی شهر و قلعه تیموری است. به طورکلی، این شهر مانند دیگر شهرهای قدیمی پیش از اسلام و شهرهای آسیای میانه سه حصار آبادی داشته است که نشانههای به جا مانده از معماری شهر وضعیت آن را مشخص میکند. بخش اصلی شهر ارگ (کهن دژ) است پس از آن، شارستان (شهرستان) و ربض از قسمتهای مهم آن هستند. گرداگرد هر یک از این قسمتها، حصاری به همراه برجهای تدافعی قرار گرفته است. حصار شهر تا حدودی قائمه و به شکل مستطیل است. با توجه به مصالح مورد استفاده در بناها، که تماماً از خشت خام به همراه ملاط کاهگل و اندود گچ، در برخی جاها آجرهای مکعبی شکلی لابه لای خشتها به کار رفته است و به نظر میرسد بسیاری از قسمتهای شهر زاهدان را با آجر ساخته بودند که آجرهایی به ابعاد 14 سانتیمتر در 27 سانتیمتر به وفور در بخش جنوبی شهر پراکنده است. متأسفانه در دهههای اخیر، مردم منطقه بسیاری از آنها را تخریب و از مصالح برای قبور خود استفاده کردهاند (سیستان بهشت باستانشناسان، 1380، صص21-22).
(3) محوطه و معماری کنونی مقبره
طبق گفتههای راوی و اظهارات ساکنان روستای مجاور زاهدان از این بنا به عنوان بنایی گنبدی یاد کردهاند که به صورت اتاقکی ساخته شده از خشت و گل بوده است. در برخی کتابها نیز از این بنا به صورت اتاقی گنبدی شکل با ستونهای آجری نام برده که به مرور زمان فرو ریخته و فقط آثاری از پایههای هشتی آن باقیمانده است (رئیس الذاکرین، 1370، ص51)تخریب مقبره با توجه به گذشت زمان و نبود اسناد و مدارک دربارهی آن باعث شده که در اطلاعات جمعآوری شده از بنا کمتر نام برده شود ولی با توجه به بازدید از منطقه تنها دیوارهایی مخروبه از آن باقی مانده است و قبور را نیز افرادی ناشناس به جهت یافتن اشیای قدیمی تخریب کردهاند.
در کتاب جغرافیای تاریخی سیستان به نقل از هنری ساوج لندور آمده است که در جنوب شرقی روستای زاهدان جدید در فاصلهای از قبرستان به برجی میرسیم که مقطعی به شکل هفت ضلعی دارد و به تازگی سکنه روستای زاهدان آن را تا عمق چهار فوتی کنده بودند.
بنا به گفتهی کدخدای روستای زاهدان جدید، اینجا مقبرهی چهل پیر زاهد است که در اصل چهل و چهار پیر زاهد به نام چهل پیر نامیده میشود که در این مکان دفن شدهاند، برای مدتی طولانی مردم روستای زاهدان در جستجوی این مکان مقدس بودند و بسیار مفتخر شدند که سرانجام آن را یا فتند و آنجا را «چهل پیر» نامیدند. چون برج به حد کافی بزرگ نبود تا تمام مقبره پیرها در آن جا داده شود، بنابراین بعضی از آنها را در بخشهای جنوبی و غربی برج مجاور دفن نمودند و به تدریج آن را به زیارتگاه معتبری تبدیل کردند (احمدی، 1378، صص644-647).
کتیبهای در ورودی زیارتگاه چهل پیر وجود داشت که نه از سنگ مرمر بلکه از سنگ لوح بود و روی آن عدد 1282 حکاکی شده بود که به نظر اینجانب تاریخ هزار و دویست و هشتاد دو هجری قمری است که ممکن است تاریخ بازسازی برج بوده باشد، این برج دارای دو در ورودی بود که یکی در شمال و دیگری در سمت جنوب قرار داشت (احمدی، 1378، صص649-650).
(4) توضیحات تکمیلی و ملاحظات
1. زائران:
با توجه به وجود قبرستان در نزدیکی قبل چهل و چهار پیر، افرادی که به جهت خواندن فاتحه بر سر قبر عزیزان خود حاضر میشوند به زیارت این مقبره میآیند و به فاتحه و روضهخوانی میپردازند. هماکنون تعداد زائران این مقبره بسیار کم است.2. نذورات:
در گذشته نذورات بیشتر به صورت قربانی کردن احشام بود که اکنون کمتر است. پخت نان به نیت چهل پیر و تقسیم آن بین مردم از دیگر نذورات این مقبره بوده است.3. موقوفات:
طبق نوشتهی دکتر سید رسول موسوی حاجی در کتاب زاهدان کهنه شهری خفته در سیستان، شهر باستانی زاهدان کهنه، مالک خصوصی ندارد. زمینهای اطراف آن متعلق به اهالی روستاهای اطراف زاهدان، محمد دادی، خدنگ، تلفک، ده نواب، محمدآباد و زینال است. وسعت این منطقه 342 هکتار و 8272 مترمربع است.4. مراسم:
طبق گفتههای راوی و ساکنان روستاهای اطراف، در گذشته این مکان معنویت بالایی داشته است به طوری که دستههای روضهخوان در این مکان به نوحهسرایی میپرداختند. این مراسم اکنون فراموش شده است. از جمله رسوم دیگر مردم این منطقه، بستن پارچه به درختان گز نزدیک قبور است. این کار برای برآورده شدن حاجت و شفاعت خواهی انجام میشود.همچنین براساس نوشتههای هنری ساوج لندور ایرلندی، که سفری به این امکان داشته است، رویهی غربی مقبره چهل و چهار پیر به سمت مکه است با تزئینات زیادی از قبیل یک دسته چوب و نوار، تعدادی میله و تکههای مختلف نوار به رنگ قرمز، آبی و سفید آراسته شده است. هر مسلمانی که به زیارت آنجا میآید، موقع رفتن تکه پارچه، اگر مرد باشد معمولاً از لباس یا عمامه خود و اگر زن باشد از چادر یا لباسهای خود را بجا میگذارد (احمدی، 1378، ص647).
5. دفن شدگان:
در ابتدای ورود به این شهر، که تنها ویرانههایی از آن باقی مانده است، با استخوانهای فرسوده و تکه سفالهای به جا مانده روبه رو میشویم که به دلیل عوامل طبیعی و با گذشت زمان به سطح زمین آمده است و در تمام نقاط پخش هستند. در قسمت جنوبی شهر، قبرستان عمومی قرار دارد که به گفتهی راوی، اجساد را از روستاهای اطراف در آن دفن میکنند. این قبرستان از گذشته محل تدفین روستاییان بوده است. قبرها مشخصاتی ندارند و به صورت سنگچین برآمده از زمین مشخص شدهاند. قبرهای قدیمیتر از آجرهای بزرگ چهل سانتیمتر در چهل سانتیمتر ساخته شدهاند و به صورت گنبدی هستند. در مجاورت این مزار قبرستان عمومی وجود دارد که بسیاری از سران و سرکردگان ملوک کیانی در آنجا مدفون شدهاند (رئیس الذاکرین، 1370، ص51).براساس نوشتههای لندور، گورستانی بسیار بزرگ وجود داشته است که قبرها، از آجر پخته شده در کوره ساخته شده بودند و روی آن را اندود گل دادهاند. اجساد را در فضای ساخته شده با آجر میگذاشتند که کاملاً بالای سطح زمین بود. اغلب قبرها، تکی بوده، اندازه قبرها حدود 7 در 4 در 3/5 فوت و بسیار ساده بودند. فقط رویه فوقانی قبرها دارای تزیین بود و آن هم به صورت مجموعهای از مستطیلهایی تو در تو که اندازهی آنها به طرف وسط کاهش مییافت و بالا میآمد. ضخامت هر مستطیل، معادل ضخامت یک آجر و آخرین آنها معمولاً به شکل منشور بود (احمدی، 1378، ص644).
راویان محلی:
ابراهیم شهرکی؛ علی دادیتحقیق میدانی:
1388/12/6منبع مقاله :
کمالیان، امینرضا؛ (1390)، شماری از مقبرههای استان سیستان و بلوچستان شهرستانهای ایرانشهر، تهران: بنیاد ایرانشناسی، چاپ اول.