آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

مادر وی «مارلا كاراچولو»، یك پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی( البته چند سال پیش این کارخانه به مالکیت آئودی آلمان در آمد)، لانچیا، آلفارمو و آیوکو ( ما به نام ایویکو می شناسیم)، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه
سه‌شنبه، 23 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا
آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا
آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون


محل تولد : نيويورك

تاريخ تولد : 16/3/1333

محل شهادت :شهر تورينوي ايتاليا

تاریخ شهادت : 24/آبان/1379

مزار شهید :كليساي روستاي ويلار روزا

طول مدت حیات 46 سال

مهدی آنیلی یا ادواردو آنیلی (به انگلیسی: Edoardo Agnelli) در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت.

آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

مادر وی «مارلا كاراچولو»، یك پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی( البته چند سال پیش این کارخانه به مالکیت آئودی آلمان در آمد)، لانچیا، آلفارمو و آیوکو ( ما به نام ایویکو می شناسیم)، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. علاوه بر این‌ها، چندین شرکت ساختمان‌سازی، راه‌سازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهام‌داران اصلی آن‌ها می‌باشند. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانه‌های ایتالیا از آن‌ها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می‌برند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند که ۳ برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران در آن تاریخ است.
ادواردو تنها فرزند پسر سناتور آنیلی است.
تنها خواهرش مارگریتا نام دارد. او ۷ فرزند دارد كه ثمره دو ازدواج او بودند. شوهر اول مارگریتا، آلین الكان یهودی و شوهر دومش سرجه دفالن مسیحی است. او ۳ فرزند از شوهر اولش به نام‌های جاكوب، لاپو و جینورا و از شوهر دومش ۴ فرزند به نام‌های ماریا، پییترو، سوفیا و آنا دارد.
ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.
قديري ابيانه آشنايي ادواردو با اسلام را بر حسب اتفاق دانست و ابراز داشت: وقتي ادواردو دانشجوي بيست ساله‌اي بود و در دانشگاه پرينستون نيويورك درس مي‌خواند وقتي روزي در كتابخانه قدم مي‌زند چشمش به قرآن مي‌افتد و كنجكاو مي‌شود آن را باز مي‌كند و جملاتي از آن را مي‌خواند.
قديري در نقل قول مستقيمي از ادواردو در اين مورد آورده است: " وقتي قرآن را باز كردم آياتي از آن را خواندم احساس كردم اينها نمي‌تواند كلام بشري باشد. "
ادواردو براثر مطالعه قرآن و فقط مطالعه آن بدون اين‌كه كسي به سمت او برود و او را دعوت به اسلام كند و حتي بدون اين‌كه او ترديدي در حقانيت اسلام داشته باشد كه نيازي به مشورت احساس كند، تصميم مي‌گيرد، مسلمان شود و مسلمان مي‌شود. اين واقعه مربوط به چهارسال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي است.يعني قبل از اين‌كه او خبري در مورد جنبش‌ها و نهضت‌هاي اسلامي بشنود.
محمد اسحاق عبداللهی كه از دوستان مسلمان آنیلی است نیز در مورد او می‌گوید؛ «ادواردو خیلی شب‌ها بیدار می‌ماند و با نور شمع تا صبح قران را مطالعه می‌كرد.»
بعد از این قضیه به یك مركز اسلامی در نیویورك مراجعه می‌كند و درخواستش مبنی بر این‌كه می‌خواهد مسلمان شود را مطرح می‌كند. آن‌ها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب می‌كنند.
این گفته كه ادواردو در اثر معاشرت با مسلمانان به این دین گرویده، یك ادعای دروغ است، چون با موقعیت مالی و سیاسی كه پدر ادواردو داشت، هیچ‌كس به خود اجازه نمی‌داد كه چنین مسائلی را با او در میان بگذارد و او را به دین جدید دعوت كند. وی پس از ملاقات و گفتگو با دکتر قدیری ابیانه شیعه شده بود.
قديري با اشاره به اين‌كه ادواردو اطلاعي از وجود شيعه و سني نداشت و گفت: دليل آن‌ هم اين بود كه اسلام‌آوردن وي از طريق مطالعه قرآن بود. در ابتدا نيز با جو جامعه و خانواده آشنا نبود و به عنوان كسي كه حقيقتي را كشف كرده سعي مي‌كرد در اولين قدم خانواده‌اش را كه نزديك‌ترين افراد به او بودند را با اين حقيقت آشنا كند. به اميد اين‌كه آن‌ها هم به اين حقيقت بپيوندند. اما آن‌ها به شدت با او مخالفت مي‌كنند و او را به انزوا مي‌كشانند.

آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویاآنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

قديري به عنوان دوست نزديك ادواردو به سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب و تاثير آن در زندگي ادواردو اشاره مي‌كند و مي‌افزايد: بعد از پيروزي انقلاب ادواردو از طريق مشاهده يك برنامه تلويزيوني سراسري از شبكه‌هاي ايتاليا كه ميزگردي در مورد انقلاب اسلامي بود با اينجانب آشنا مي‌شود و به سراغ من مي‌آيد و در اولين جلساتي كه ماهيت تشيع را براي او توضيح دادم، تصميم گرفت به اين مذهب بگرود و وقتي در فروردين سال 60 با حضرت امام ملاقات كرد به عنوان يك شيعه و مقلد با مرجع تقليد و رهبر خود ملاقات مي‌كند. او در زمان حيات حضرت امام مقلد ايشان و بعد از امام مقلد آيت‌الله خامنه‌اي بود و علاقه فراواني به ايشان داشت.ادواردو انقلاب اسلامي را با عمق وجود درك مي‌كرد و به آن اعتقاد داشت. او با شيوه‌هاي حكومتي در جهان و عمق پنهان آن آشنا بود و به همين دليل نمي‌توانست با آن‌ها موافق باشد.
دكتر قدیری كه از سال ۱۳۵۱ برای تحصیل در رشته معماری به ایتالیا رفته بود، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا بوده و آشنایی او با ادواردو آنیلی در همان زمان و به دنبال تماس ادواردو آنیلی با او آغاز شده است.
دكتر قدیری در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید؛ «بعد از یك‌ میزگرد مطبوعاتی‌ كه‌ برگزار كردیم‌ -به‌ عنوان‌ رایزن‌ مطبوعاتی‌ سفارت‌ ایران-،‌ یك‌ روز یك‌شنبه‌ در حالی‌ كه‌ من‌ در اقامت‌گاه سفارت‌ بودم، دربان‌ سفارت‌ گفت‌ كه‌ یك‌ جوان‌ ایتالیایی‌ آمده‌ و می‌خواهد شما را ببیند. من‌ هم‌ گفتم‌ اگر می‌شود به‌ او بگویید فردا برای‌ ملاقات‌ بیایند. ولی‌ بعد از لحظاتی‌ دربان‌ سفارت‌ دوباره‌ زنگ‌ زد كه‌ این‌ جوان‌ می‌گوید خدا هر در بسته‌ای‌ را می‌گشاید. من‌ هم‌ گفتم‌ در را باز كنند و خودم‌ هم‌ رفتم‌ به‌ استقبال‌اش. جوان‌ قد بلند لاغری‌ بود كه‌ با یك‌ موتور گازی‌ كهنه‌ آمده‌ بود و خودش‌ را ادواردو آنیلی‌ معرفی‌ كرد. من‌ بدون‌ این‌كه‌ انتظار جواب‌ مثبتی‌ از او داشته‌ باشم،‌ از او پرسیدم‌ كه‌ شما با خانوادهِ‌ آنیلی‌ معروف‌ نسبتی‌ دارید و او گفت‌ كه‌ من‌ پسرش‌ هستم.
و زمانی که آقای فخردالدین حجازی در سال ۱۳۵۹ به ایتالیا سفر می‌کند و با ادواردو آشنا می‌شود، از او می‌خواهد که یک بار دیگر تشرف خودش را به تشیع اعلام نماید. سپس آقای فخرالدبن حجازی نام مهدی را برای او انتخاب می‌کند. او در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سال‌ها از آن استفاده کرده بود، استفاده می‌کرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیش از نام مهدی استفاده بهره می‌گرفت.
وی در چند نوبت به ایران سفر كرده بود و در فروردین سال ۱۳۶۰ با امام خمینی نیز ملاقات کرده بود كه امام خمینی در آن‌ دیدار پیشانی‌ وی را بوسیده بود.

آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

و با آقای خامنه‌ای در قبل از دوران ریاست جمهوری‌اش و هم‌چنین با آقای هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست مجلس شورای اسلامی دیدار كرده بود.(تصویر ادواردو درنماز جمعه تهران) او سفری هم به مشهد داشت و به زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) رفته بود. برای‌ اولین‌ بار كه‌ به‌ مشهد رفته‌ بود، به‌ او گفته‌ بودند كه‌ چون‌ اولین‌ بار است‌ كه‌ به‌ زیارت‌ می‌روی،‌ هر آرزویی‌ داشته‌ باشی‌ برآورده‌ می‌شود. وقتی‌ از او پرسیدند‌ كه‌ از امام‌ رضا چه‌ خواستی،‌ وی گفته‌ از او خواستم‌ كه‌ قلب‌ پدرم‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مهربان‌ كند. او از همان دوران جوانی، علاقه‌ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را از كار بركنار كردند و عمویش جای وی را گرفت.
در اواخر دهه ۸۰، موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبی‌اش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه‌ای برای كنار گذاشتنش پیدا می‌كردند.
در همین زمان ماجرای ماریندی پیش آمد. در اكتبر ۱۹۹۰ ( پائيز سال 1369 )رسانه‌ها اعلام كردند كه به خاطر حمل ۳۰۰ گرم هروئین، وی را در شهر ساحلی ماریندی در كنیا دستگیر كرده‌اند. ماجرایی كه اصلاً واقعیت نداشت و پلیس و دادگاه كنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراك مطبوعات ایتالیا كه اكثراً زیر نفوذ پدرش بودند، فراهم شد و برخی حتی او را قاچاق‌چی نامیدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش می دانستنند. بعد از آن با این‌كه برخی مطبوعات به اشتباه خود در مورد ادواردو اشاره كردند، اما با گسترش شایعات، افكار عمومی برای معرفی جانشینی غیر از او برای مدیریت فیات آماده شد.
در اوایل دهه ۹۰، پسر عمویش "جیووانی امبرتو" را به جانشینی انتخاب كردند. ادواردو نیز مخالفتی نكرد و حتی برای وی نامه نوشت و ضمن تبریك به او توصیه كرد كه بازیچه دست پول پرستان نشود. اما در سال ۹۷، خانواده آنیلی با یك بحران مواجه شد. جیووانی در ۳۶ سالگی، بر اثر سرطان ناشناخته‌ ای درگذشت. جالب این‌جاست كه جورجو برادر سناتور آنیلی نیز در سن ۳۶ سالگی به مرگ مشكوكی در سال‌های دور كشته شده و سهم او بین بقیه تقسیم گشته بود. شورای رهبری نیز "جاكوب الكان" خواهرزاده وی که از پدری یهودی بود را به جانشینی انتخاب كرد. این انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت كرد. او این بار سكوت نكرد و حتی با قدرت در مقابل خانواده‌اش كه تصمیم داشتند نام خانوادگی جان الكان را به آنیلی تغییر دهند، ایستاد و اجازه این كار را نداد. وی مصاحبه‌ای با روزنامه "مونیفست" كه متعلق به حزب چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف پدرش بود انجام داد و به شدت انتقاد كرد. او در این مصاحبه گفته بود که درست بعد از تشییع جنازه پسر عمویش، جاكوب الكان كه هنوز ۲۲ سالش نشده به سمت هیات مدیره فیات منسوب شده بوده و او فكر می‌كند که این انتخاب، یك سقوط برای دم و دستگاه در بر داشته باشد. این انتخاب برای فیات بسیار منفیه . فیات یک موسسه جدیه, نه یک باشگاه برای 20 ساله ها .
رسوایی اخلاقی خواهرزاده یهودی ادواردو آنیلی: 10 آبان 1384 (5 سال پس از مرگ ادواردو)

آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

رسانه‌هاي ايتاليايي از رسوايي اخلاقي خواهرزاده يهودي ادواردو آنيلي وارث خانواده آنيلي در ميان مردم ايتاليا پرده برداشتند.
به گزارش خبرگزاري فارس، جان لاپو الكان John Lapo Elkannخواهرزاده يهودي ادواردو آنيلي چندي پيش در حين انجام اعمال نامشروع با سه مرد 50 ساله، در حالي كه به خاطر افراط در مصرف مواد مخدر وضع وخيمي پيدا كرده بود به بيمارستان منتقل شد.
بعد از كشته شدن مشكوك ادواردو آنيلي كه به عنوان تنها پسر جيوواني آنيلي وارث ثروت اين خانواده بود، الكان خواهرزاده يهودي ادواردو به عنوان بزرگترين فرزند پسر اين خانواده وارث دارايي‌هاي اين خانواده شد.
به گزارش نشريه اشپيگل موناكو مشكل پيش آمده براي الكان در نتيجه افراط در مصرف مخلوطي از قرص‌هاي اكستازي، كوكائين و مشروبات الكلي بوده و وي به خاطر اين مسئله بخشي از توان ذهني خود را از دست داده است.روزنامه osservative romano متعلق به واتيكان نيز در تاريخ 22 اكتبر اشاره‌اي تلويحي به مسئله اعتياد وارث آنيلي‌ها و ديگر مفاسد وي داشته است.
سايت اطلاع‌رساني virgilio نيز در خبري به شهره شدن اين يهودي صهيونيست به فساد در ميان مردم ايتاليا اشاره كرده و اظهار داشته است: دانشجويان ايتاليايي در اعتراض به يك مصوبه پارلمان اين كشور در تاريخ 25 اكتبر مقابل پارلمان ايتاليا تجمع كردند. اين دانشجويان در اعتراض به اكثريت حاكم ايتاليا به صورت طعنه آميز شعار مي‌دادند: "همه شما مثل جان الكان هستيد."
لازم به ذكر است پدر جان الكان روزنامه نگاري صهيونيست بود و مادرش نيز دختر جيوواني آنيلي و خواهر ادواردو بود و وقتي از وي كه پدر بززگش مسيحي و مادر بزرگش يهودي بوده پرسيده مي‌شود "شما به كدام مذهب هستيد؟" خاطر نشان مي‌كند: "من بيشتر خود را يك يهودي احساس مي‌كنم".
باید به ادواردو حق داد که برای افتادن ثروت عظیم آنیلی ها در دست این پسر بچه احساس خطر کرده باشد.
ادواردو در دهه ۹۰ هیچ‌گونه مسئولیتی نداشت و اغلب اوقات را با مطالعه، سفر، روزنامه‌نگاری و فعالیت‌های بشر دوستانه گذراند. پدرش او را تهدید به محرومیت از ارث در صورت عدم ترك اعتقاد به اسلام كرده بود و او برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیاردها دلار ثروت شده بود. او به خاطر اسلام آوردن، به شدت تحت فشار خانواده بود تا دست از اسلام بكشد.
او در خانه خیلی تنها بود. حتی نامزدش به خاطر اعتقاداتش او را ترك كرده بود. ادواردو خیلی تلاش كرد كه وی را مسلمان كند، ولی علیرغم تلاش‌های او، وی مسلمان نشد. وی مایل بود كه با یك دختر مسلمان ازدواج كند، ولی با فشارهایی كه خانواده‌اش به او می‌آوردند و روزها و ساعت‌ها او را در منزل خودش محبوس می‌كردند، وی به خودش اجازه این‌كه كس دیگری را وارد این همه عذاب كند، نداد.
در یک دست نوشته از ادواردو آمده است که: واضح است که آخرین پیامبر الهی ، محمد(ص) است. برای اینکه این آخرین گفتار و قوانینی است که خداوند نازل کرده تا روز قیامت، بنابراین بعد از اسلام هیچ دین جدیدی نخواهد آمد.
ادواردو نگران سوء‌قصد از سوی صهیونیست‌ها بود و به آقای قدیری گفته بود كه آن‌ها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند كشت و قتل او را به خودكشی، حادثه غیرمترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد. و حتی او را به زور در یك درمان‌گاه روانی خصوصی ویژه میلیاردرها در نزدیكی مرز سوئیس به طور كاملاً مخفی بستری كرده بودند و بالاخره همان‌طور كه خود ادواردو حدس می‌زد، در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ (۲۴ آبان ۱۳۷۹) در یك واقعه مشكوك در سن ۴۶ سالگی درگذشت.
در آن روز معاون شبكه حمل و نقل تورینو ساوونا، در حال گشت‌زنی روزانه‌اش بود كه در میانه راه به اتومبیل فیات كرومای خاكستری ‌رنگی برخورد كه در وسط پل رومانو بدون سرنشین پارك شده بود. چراغ راهنمای ماشین روشن بود و درها قفل نشده بودند. او ابتدا فكر می‌كند كه اتومبیل دچار نقص فنی شده و راننده آن پای پیاده به تعمیرگاهی در حوالی آن‌جا رفته است، اما وقتی پرسنل تعمیرگاه از مراجعه چنین شخصی اظهار بی‌اطلاعی می‌كنند، فرانكلینی متوجه می‌شود كه باید اتفاق وحشتناكی افتاده باشد. به محل پارك اتومبیل بازمی‌گردد و به آرامی از نرده‌های پل به پایین نگاه می‌كند و جسد مردی را در ارتفاع یک و نیم متری بر روی پایه پل می‌بیند كه با صورت بر روی زمین افتاده است. او به سرعت نیروی پلیس را خبر می‌كند. ساعت ۱۱ نیروهای پلیس بالای سر جسد می‌رسند. صورت مرد در اثر ضربه به شدت مجروح شده است. اما كارت شناسایی‌ای كه در جیب كتش یافت شد، متعلق به ادواردو آنیلی، تنها پسر سناتور جیووانی آنیلی می‌باشد كه در زیر پل "ژنرال فرانكو رومانو" پیدا شده است. ظاهر قضیه نشان می‌داد كه وی از روی پل به پائین پرت شده است و رسانه‌ها عمدتا خودكشی را به او نسبت دادند.
موضوع مرگ وی از همان روز اول تا چند روز در را‌س اخبار قرار گرفت و هزاران سایت اینترنتی، روزنامه‌ها و شبكه‌های تلویزیونی در مورد درگذشت او اخباری را پخش كردند.
این رسانه‌ها، "ادواردو" را فردی حساس، گوشه‌گیر، منزوی‌، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف كردند، اما در میان حجم عظیم اخبار منتشره، خبری از انجمن فارغ‌التحصیلان ایتالیا منتشر شد كه ادواردو را یك مسلمان شیعه معرفی كرد و ادعا نمود كه وی توسط عوامل صهیونیست به شهادت رسیده است. اما علیرغم ارسال این خبر برای رسانه‌های مختلف، هیچ‌كدام حتی اشاره‌ای هم به آن نكردند.
قاضی پرونده، یك روز پس از مرگ وی اعلام كرد كه او خودكشی كرده است که بنابراین تحقیقات خاصی انجام نشد و جسد وی بدون كالبد شكافی در همان روز دفن شد. دكتر "ماركو باوا" كه یكی از دوستان ادواردو می‌باشد، می‌گوید؛ «برای من عجیب است كه چه‌طور وی را كالبد شكافی نكردند. در حالی كه این‌جا اگر سگ‌ها و گربه‌ها در كنار خیابان بمیرند، كالبد شكافی می‌شوند.»
یكی از دوستانش از مسلمانان ایتالیا خواست دست به اقدام حقوقی زده و از دستگاه قضایی ایتالیا بخواهند كه در مورد احتمال قتل او تحقیق كنند. وی می‌گفت که من حاضرم شهادت دهم كه ادواردو آنیلی مسلمان بود و شخصا به من گفت كه از كشته شدن توسط صهیونیست‌ها بیم دارد و تاكید كرد كه صهیونیست‌ها بالاخره او را ترور خواهند كرد و آن‌را یا به بیماری و یا به خودكشی و حادثه غیرمترقبه نسبت خواهند داد.
دكتر قدیری ابیانه كه از دوستان صمیمی ادواردو بود، در مصاحبه‌ای كه در مورد ادواردو با او داشتند اظهار داشت؛ «من یقین دارم كه ادواردو آنیلی، همان‌طور كه خود پیش‌بینی كرده بود، كشته شده است و تحقیقات دوستان ما نیز نشان می‌دهد كه او تا آخرین لحظه بر ایمان اسلامی خود پایدار مانده بود، بلكه درصدد مسلمان كردن دیگران نیز برآمده بود و حتی دو روز قبل از فوتش با دو كشیش در استان توسكانا در مورد اسلام ملاقات داشت و به همین مناسبت از یكی از دوستان مسلمان خود خواسته بود تا تفاسیری را كه در مورد آیه "جاء الحق و ذهق‌الباطل ان الباطل كان ذهوقا" وجود دارد در اختیار او قرار دهد.»
وی در صحبت‌هایش اشاره می‌كند كه ادواردو همواره‌ به‌ دنبال‌ این‌ بود كه‌ دوستان‌ و بستگانش‌ را با اسلام‌ آشنا كند در یكی‌ از سفرهایش‌ به‌ ایران‌، یكی‌ از دوستانش‌ را با خودش‌ آورده‌ بود و به‌ وی گفته كه‌ او را تا مرز اسلام‌ آورده‌ام، جالب‌ است‌ كه‌ آن‌ دوستش‌ هم‌ پسر سلطان‌ شراب‌ ایتالیا بود كه‌ بعد از سلسله بحث‌هایی،‌ او هم‌ اسلام‌ آورد و مسلمان‌ شد.
یعنی‌ این‌كه‌ فرزند بزرگ‌ترین‌ تولید كننده‌ و صادر كنندهِ‌ شراب‌ ایتالیا از طریق‌ ادواردو مسلمان‌ شد. الان‌ او هم دقیقا مثل آنیلی کشته شده است( در قسمت های بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت.)
خانواده‌اش‌ به‌ شدت‌ دنبال‌ این‌ بودند که‌ هر رابطه‌ای‌ که‌ بین‌ او و جهان‌ اسلام‌ است‌ قطع‌ بکنند مثلاً به‌ یکی‌ از بچه‌های‌ مسلمان‌ که‌ با او دوستی‌ داشت‌ پیشنهاد کرده‌ بودند که‌ ما به‌ تو ماهیانه‌ 5000 دلار می‌دهیم، ماشین‌ هم‌ در اختیارت‌ می‌گذاریم‌ کار هم‌ اگر بخواهی‌ به‌ تو می‌دهیم‌ به‌ شرط‌ قطع‌ رابطه‌ با ادواردو و او نپذیرفته‌ بود و بعد از آن‌ فشارها شروع‌ شد؛ روزی‌ نبود که‌ پلیس‌ به‌ خانه‌اش‌ وارد نشود، این‌ فشارها بود تا این‌ رابطه‌ قطع‌ شود.
خیلی‌ از دوستان‌ ایتالیایی‌اش‌ را که‌ با او رابطه‌ داشتند خریدند و رابطه‌شان‌ را قطع‌ کردند، تا از طریق‌ این‌ فشارها و منزوی‌ کردن‌ او موجب‌ تغییر روش‌اش‌ شوند مثلاً در مورد آقای‌ حسین‌ عبدالهی‌ که‌ ادواردو هر روز او را می‌دید، پدر ادواردو به‌ او گفته‌ بود تو دوستی‌ با پسر « راکفلر» را رها کردی‌ رفتی‌ با این‌ عبدالهی‌ دوست‌ شدی. ( طبق برآورد های انجام شده راکفلرها ثروتمند ترین ‌خاندان در چند قرن اخیر بوده اند که ثروت هنگفتی از نفت به دست آوردند.)
ادواردو نسبت‌ به‌ مسایل‌ جهان‌ اسلام‌ هم‌ بسیار حساس‌ بود، مثلاً وقتی‌ می‌دید که‌ مسلمانان در فلسطین‌ آن‌ طور کشته‌ می‌شوند می‌گفت‌: من‌ تکلیفم‌ چیست؟ من‌ نمی‌توانم‌ همین‌ طور بنشینم‌ و نگاه‌ کنم. مرتب‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ زنگ‌ می‌زد، و تماس‌ می‌گرفت، گاهی‌ می‌گفتم‌ که‌ تماس‌های‌ تو خطرناک‌ است‌ برای‌ اینکه‌ اگر قرار باشد تو را به‌ شهادت‌ برسانند در این‌ کار تسریع‌ خواهند کرد.
در زمان‌ جنگ‌ ایران‌ و عراق‌ زمانی‌ که‌ عراق‌ از سلاح‌های‌ شیمیایی‌ استفاده‌ می‌کرد و این‌ کار به ‌حمایت‌ آمریکا انجام‌ می‌شد رفته‌ بود و با یکی‌ از مقامات‌ عالی‌ رتبهِ‌ آمریکا در کاخ‌ سفید ملاقات‌ کرده‌ بود من‌ الان‌ اسم‌ آن‌ فرد را به‌ خاطر ندارم، حالا یا مشاور امنیت‌ ملی‌ آمریکا بود یا وزیر دفاع، به‌ او گفته‌ بود که‌ شما چرا با ایران‌ دشمنی‌ می‌کنید و از عراق‌ حمایت‌ می‌کنید و از جنایات‌ صدام‌ گفته‌ بود. آن‌ مقام‌ آمریکایی‌ به‌ دیوار روبرویش‌ اشاره‌ کرده‌ بود، می‌گفت: دیدم‌ یک‌ عکس‌ از امام‌ خمینی‌ را روی‌ دیوار به‌ صورت‌ سیل‌ در آورده‌ و نصب‌ کرده‌ بود.
یک‌ بار در آمریکا به‌ بازدید یک‌ کارخانهِ‌ هلی‌ کوپتر سازی‌ رفته‌ بود و مقامات‌ کارخانه‌ و ژنرال‌های‌ ارتش‌ آمریکا توضیح‌ می‌دادند، در بازدید به‌ یک‌ هلی‌ کوپتر می‌رسند که‌ در موردش‌ می‌گویند این‌ هلی‌ کوپتر همهِ‌ تکنولوژی‌ برتر جهان‌ در آن‌ جمع‌ است‌ و پیشرفته‌تر از آن‌ ساخته‌ نشده‌ و در توضیح‌ همه‌ می‌گویند که‌ از همان‌ هلی‌ کوپترهایی‌ است‌ که‌ در جریان‌ طبس‌ به‌ کار رفته‌ است. ادواردو می‌گوید در طبس‌ که‌ این‌ هلی‌ کوپترهای‌ آمریکایی‌ شکست‌ خوردند و آن‌ ژنرال‌ آمریکایی‌ هم‌ در پاسخش‌ می‌گوید خدای‌ آنها از هلی‌ کوپترهای‌ ما قوی‌تر بود. بعد او برای‌ یکی‌ از دوستان‌ ما گفته‌ بود که‌ با تمام‌ سختی‌ها و مصائبی‌ که‌ به‌ من‌ وارد می‌شود هر از چند گاهی‌ چنین‌ جمله‌ هایی‌ من‌ را سر حال‌ می‌آورد.
ادواردو می‌گفت: کارخانه‌ فیات‌ هزینهِ‌ گزافی‌ خرج‌ تبلیغات‌ می‌کند تا این‌ نوع‌ ماشین‌ داشتن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ مطرح‌ کند. او این‌ نوع‌ تبلیغات‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ضد ارزش‌ مطرح‌ می‌کرد یا مثلاً می‌گفت‌ بسیاری‌ از افراد برای‌ اینکه‌ به‌ من‌ نزدیک‌ شوند و به‌ من‌ ابراز دوستی‌ کنند می‌آمدند و مثلاً می‌گفتند اگر نامزد ما را می‌پسندی‌ مشکلی‌ نیست‌ با او باشی.
او حتی این‌قدر به اسلام علاقه داشت كه زمانی‌ كه در ایتالیا یك‌ مؤ‌سسهِ‌ انتشاراتی‌ تصمیم‌ گرفت‌ كتاب‌ سلمان‌ رشدی‌ را به‌ ایتالیایی‌ چاپ‌ و منتشر كند، او وقت‌ ملاقات‌ می‌گیرد و به‌ دیدن‌ ناشر می‌رود و از او می‌خواهد كه‌ این‌ كتاب‌ را منتشر نكند، ناشر بعد از صحبت‌های‌ او خیلی‌ متعجب‌ می‌شود.
یکی‌ از بچه‌های‌ سابق انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ ایتالیا تعریف‌ می‌کرد که‌ در آن‌ شرایطی‌ که‌ منافقین‌ در ایتالیا فعالیت‌ داشتند، ما درگیری‌ هایی‌ با آنها پیدا کردیم‌ و پلیس‌ هم‌ ما را دستگیر کرد ولی‌ بعد از چند وقت‌ وکیلی‌ آمد و مارا آزاد کرد، بعد ما فهمیدیم‌ که‌ آن‌ وکیل‌ را ادواردو فرستاده‌ بود. به‌ هر حال‌ هر کاری‌ که‌ از دستش‌ بر می‌آمد برای‌ حمایت‌ از انقلاب‌ و اسلام‌ انجام‌ می‌داد.
یک‌ زمانی‌ بود که‌ در ایتالیا تبلیغات‌ سنگینی‌ علیه‌ ایران‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ بود، او با شبکه‌ 1 تلویزیون‌ ایتالیا صحبت‌ کرد و با یک‌ تیم‌ تلویزیونی‌ عازم‌ کشورهای‌ اسلامی‌ شد. راجع‌ به‌ اسلام‌ تحقیق‌ کردند. خودش‌ هم‌ در را‌س‌ آن‌ گروه‌ به‌ سفر رفت‌ و فیلم‌ مستندی‌ در این‌ باره‌ ساخته‌ شد. و از شبکه‌ 1 ایتالیا هم‌ پخش‌ شد و بعد از آن‌ او و یک‌ خبرنگار در یک‌ میزگرد راجع‌ به‌ همان‌ قضیه‌ شرکت‌ کردند.
دوستان مسلمان ادواردو می‌گفتند که قبل از مرگش، ادواردو گفته بود كه برای ترك ایمان به اسلام، به شدت تحت فشار خانواده قرار گرفته است و حتی او را به زور در یك درمانگاه روانی خصوصی و به طور كاملا مخفی بستری كرده بودند و پزشكان یهودی با گرایش شدید به اسرائیل و صهیونیسم، مرتبا به او فشار می‌آوردند و موادی نیز به او تزریق کرده‌اند تا او اراده خود را از دست بدهد.
وی می‌گفت؛ «آن‌ها حتما مسلمان بودن او را به اسرائیل گزارش خواهند كرد و این مقدمه‌ای برای ترور او خواهد بود. لیكن او در ایمان خود استوار است و تا پای جان به آن وفادار خواهد ماند.»
او حتی به دوستانش گفته بود كه شوهر اول خواهرش، مركز خطر برای جان او است. با مرگ ادواردو، سهم او از ارث پدر و مادر پیرش، تماما به خواهرش و فرزندان او رسید، ضمنا مدیریت موسسه بزرگ فیات و سایر موسسات خانواده آنیلی نیز به نوه بزرگ سناتور آنیلی یعنی جاكوب فرزند بزرگ مارگریتا (خواهر ادواردو آنیلی) خواهد رسید.
دكتر قدیری ابیانه معتقد است که صهیونیست‌ها، زنان یهودی را در سر راه زندگی مردان ثروتمند قرار می‌دهند تا بدین‌وسیله راه انتقال ثروت به جامعه یهودی را باز كنند. حتی ازدواج مادر ادواردو كه یك پرنسس یهودی بود و ازدواج اول خواهر ادواردو هم حساب شده و برنامه‌ریزی شده است و مرگ‌های مشكوكی كه در این خانواده‌های ثروتمند رخ می‌دهد، در جهتی است كه در تقسیم ارث در نهایت، قدرت و ثروت، هر چند در زمان طولانی، به یهودیان منتقل می‌گردد.»
با مرگ جورجو، برادر سناتور آنیلی نیز در سن ۳۶ سالگی و با فوت مشكوك جوواننینو، پسرعموی ادواردو آنیلی و كشته شدن خود ادواردو كه عنوان خودكشی بر آن گذاشته شده بود، مدیریت و عمده ثروت فیات (با توجه به فوت پدر ادواردو که بعد از فوت ادواردو رخ داد)، از دست كاتولیك‌ها خارج و به دست یهودی‌ها افتاد.
بالاخره پزشک قبرستان «فوسانو»، بدون کالبد شکافی و کم‌ترین تحقیقی، گواهی دفن ادواردو را صادر کرد. پیکر او را در کلیسایی در روستای «ویلارروزا» در آرامگاه خانواده آنیلی به خاک سپردند.
اما فیلم مستندی پیرامون ادواردو آنیلی وجود دارد. شاید در مورد او شنیده باشید یا فیلم مستند آن را دیده باشید. مخلص کلام اینکه ادواردو در میان خانواده ای مسیحی و خویشاوندانی یهودی، مسلمان شده بود و این برای وارث ثروت های کلان خانواده آنیلی جرم و خطری بزرگ محسوب می شد و همین مسلمانی بود که باعث شهادت وی شد.
نماز جمعه تهران، عكس «ادواردو آنیلی».این عكس، «ادواردو» را در صف اول نماز جمعه تهران به امامت جمعه آیت‌الله خامنه‌ای نشان می‌دهد. «مهدی ادواردو آنیلی» با قد بلند و كت زرد در قسمت راست عكس دیده مشاهده می‌شود. در سمت چپ عكس آیت‌الله سیدمحمد باقر حكیم دیده می‌شود. این عكس سند مهمی است در برابر کسانی که ماجرای مسلمان شدن ادواردو را داستان پردازی می نامیدند. در همین سفر به ایران بود كه ادواردو با حضرت امام دیدار كرد و حضرت امام پیشانی ادواردو را بوسید.

آنیلی، شهید میلیاردر (1): مرثیه ای بر یک رویا

محمدحسن قديري ابيانه در گفت و گو با خبرنگار فارس اظهار داشت: ادواردو يكي از شخصيت‌هاي بنام ايتاليا و به عنوان تنها فرزند پسر جيوواني آنيلي مالك 7 كارخانه اتومبيل‌سازي ايتاليا همچون فيات، فراري، لامبورگيني و آلفارومئو، مالك باشگاه ورزشي يونتوس و صاحب چند بانك و شركت‌هاي بزرگ بود كه درآمد سالانه آن‌ها به 60 ميليارد دلار مي‌رسيد و اگر روال طبيعي طي مي‌شد ادواردوي مسلمان وارث اصلي و مدير اين مجموعه مي شد و كسي كه مديريت اين مجموعه را به دست مي‌گيرد در حقيقت در همه اركان دولتي و غيردولتي، احزاب و رسانه‌هاي ايتاليا صاحب نفوذ خواهد بود.
در ادامه قديري به فرازهايي از زندگي‌نامه ادواردو اشاره كرد و افزود: ادواردو در خانواده‌اي سوپرميلياردر به دنيا آمد. پدر او مسيحي كاتوليك و مادرش يك پرنسس يهودي صهيونيست بود و شايد مختلف بودن دين پدر و مادر ادواردو به او كمك كرد كه براي جستجوي حقيقت اقدام كند. يعني چون پدر وي مسيحي و مادرش يهودي بود، نمي‌توانست هر دو را بپذيرد و ناچار بود كه به جستجو براي كشف حقيقت بپردازد و او در جستجوي خود حقيقت را در اسلام يافت. شايد اگر پدر و مادر وي هر دو مسيحي يا يهودي بودند اين انگيزه براي وي براي كشف حقيقت ايجاد نمي‌شد.
قديري ابيانه با اشاره به اين‌كه عده‌اي بسياري افراد در تلاش براي رسيدن به ثروت به هر نحوي هستند تصريح كرد: عمر بعضي افراد در اين راه تلف مي‌شود و فكر مي‌كنند داشتن بيشتر به معناي خوشبختي است. اما ادواردو كه در اوج ثروت بود و درآمد سالانه اين خانواده از دو برابر اوج درآمد نفتي ما در سال گذشته بيشتر بوده است، مشاهده مي‌كرد آن‌چه براي ديگران آب است براي او سرابي بيش نيست و ثروت نمي‌تواند براي وي نقطه نهايي آرزوي بيشر باشد و لذا در انتخاب بين اسلام و ثروت انبوه خانوادگي خود، دين اسلام را بي‌ترديد پذيرفت.
قديري تاكيد كرد: مورد ديگري كه باعث دوري گزيدن ادواردو از نظام غربي شد موقعيت او به عنوان جانشين حاكم مطلق ايتاليا بود. او به عنوان فرزند آنيلي از اسرار كشورش و اسرار سازمان‌هاي مختلف مطلع بود و مي‌دانست كه بسياري از احزاب، گروه‌ها، مقامهاي دولتي، پارلماني و رسانه‌هاي گروهي كه شعار آزادي و چند صدايي سر مي‌دهند تحت نفوذ و سلطه پدر او و كمپاني‌هاي پدر او هستند. لذا اين نمايش‌ها براي او رنگي نداشت و به پوچي آن‌ها واقف بود.
از طرفي به ادواردو از كودكي به عنوان جانشين پدر و وارث اصلي نگاه مي‌كردند و همه امكانات تربيتي را براي او فراهم كردند و در تلاش بودند از او يك مدير توانا و دانا و داراي قدرت تصميم‌گيري بالا بسازند و لذا ادواردو تجربيات و آموخته‌هاي بسياري داشت اما مجموعه اين عوامل دست به دست هم داد و موجب شد او از اين امكانات براي شناخت حقيقت بهره ببرد.
ابيانه با اشاره به اين‌كه ادواردو آنيلي با ارزش‌هاي رايج در غرب مخالف بود تاكيد كرد: وي در قسمتي از يكي از مصاحبه‌هايش كه در فيلم مستند زندگي ادواردو نيز وجود دارد مي‌گويد: "متاسفانه ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه ارزش افراد به ميزان موجودي حساب بانكي آنهااست " او به عنوان يك ثروتمند مشاهده مي‌كرد كه چه افراد بي‌مقدار اما ثروتمندي در جامعه به خاطر ثروتشان مورد احترام قرار مي‌گيرند.
ادواردو براي من نقل مي‌كرد كه به خاطر موقعيت مالي و به خصوص موقعيت آينده‌اش كساني كه از مسلمان بودن وي مطلع نبوده‌اند حتي حاضر بودند همسرشان را به ادواردو پيش‌كش كنند تا به او نزديك شوند و او نمي‌توانست با اين معيارها و ارزش‌ها موافق باشد.
قديري ابيانه افزود: ادواردو در معرض انتخاب قرار گرفت كه يا دست از اسلام بكشد و همه آن موقعيت و ثروت به او تعلق پيدا كند و يا اگر بخواهد در اسلام خود پايبند بماند، بايد از همه آن امكانات و ثروت كلان بگذرد. كه اگر سهم ادواردو به او مي‌رسيد درآمدش از سهم ارث روزانه معادل دو تا سه تن طلا بود. اما او در اين انتخاب ترديدي در انتخاب اسلام و قبول مصائبي كه در آينده بر او وارد خواهد شد، نكرد و بر مذهب و دين خود پايبند و استوار ماند.
قديري با اشاره به اين كه ادواردو سعي مي‌كرد تا بتواند حق ارث خود را براي استفاده در راه اسلام در ايتاليا و اروپا بدست بياورد، بيان داشت: وقتي از بدست آوردن اين حق خود نااميد شد، تصميم گرفت به ايران بيايد و به حوزه علميه قم برود و آنجا اسلام را از منشا و مبدا بياموزد. ادواردو از خواندن قرآن لذت مي‌برد و معتقد بود اگر بتواند عربي را ياد بگيرد و قرآن را بدون نياز به ترجمه بفهمد از لذتش در فهم قرآن دوچندان خواهد شد.
ابيانه با اشاره به واقعه شهادت ادواردو خاطرنشان كرد: در مقابل اين تصميم ادواردو مبني بر سفر به ايران مقاومت شد و در فرصت كوتاهي وي را به شهادت رساندند. همانطور كه خود ادواردو اين مسئله را پيش‌بيني كرده بود. او به من گفته بود كه دشمنان وي و به خصوص صهيونيست‌ها تحمل نمي‌كنند، وي زنده بماند و لذا اقدام به ترور او خواهند كرد. اما اعلام ترور نخواهند كرد و مرگ وي را خودكشي، بيماري يا سانحه جلوه خواهند داد.
قديري ابيانه به ساخت فيلم مستند زندگي شهيد آنيلي اشاره داشت و افزود: اين فيلم تاثير بسيار مثبتي در افكار عمومي جامعه ما برجاي گذاشت و براي بسياري افراد حكم يك تلنگر و حجت را داشت. افرادي كه گاهي به خاطر مشكلات زندگي يا براي رسيدن به نعمت‌هاي دنيوي ارزش‌ها را زير پا مي‌گذارند، وقتي مشاهده مي‌كنند كه فردي با چنين ويژگي‌هاي از آن همه ثروت رو بر مي‌گرداند و به سوي اسلام نگاه مي‌كند به فكر فرو خواهند رفت. در همين روزهاي اخير يكي از خوانندگان سايت ادواردو در اين سايت نظر با اين مضمون گذاشته بود " من تا سن 17 سالگي هرگز نماز نخواندم اما با ديدن اين فيلم به نماز روي آوردم و دو ركعت نماز براي شادي روح او خواندم " و از اين موارد بسيار زياد بوده است.
اين فعال سياسي به عملكرد نامناسب وزارت امور خارجه وقت در قبال شهيد ادواردو اشاره كرد و يادآور شد: عملكرد اين وزارت در رابطه با موضوع فيلم مستند ادواردو عملكردي بسيار منفي، مخرب و دور از شان جمهوري اسلامي بود. سفارتخانه‌هاي ما در واتيكان و روم و همچنين وزارتخانه ما نه تنها هيچ همكاري با گروه اعزامي براي توليد فيلم نكردند، بلكه نهايت تلاش خود را براي جلوگيري از توليد اين فيلم و سپس پخش آن به كار بردند و مجلس ششم نيز در اين راه دولت و وزارت‌خارجه را ياري كرد. اما خوشبختانه صدا و سيما به رياست آقاي دكتر لاريجاني تسليم اين فشارها نشد و اين فيلم را به نمايش گذاشت كه اثر بسيار مثبتي در ايران به جا گذاشت.
متن كامل نامه وزارت امور خارجه وقت بدين شرح است: "جناب آقاي دكتر علي لاريجاني؛ پيرو مكالمه تلفني احتراماً بر اساس اخبار واصله مقرر شده است كه فيلم ادواردو از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شود. با عنايت به حساسيت شديد دولت ايتاليا نسبت به فيلم ادواردو و نظر به اين‌كه ايتاليا از ماه آينده رياست اتحاديه اروپا را بر عهده خواهد گرفت و در حال حاضر روابط جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا در مرحله بسيار حساسي است و پخش اين فيلم پيامدهاي منفي نسبت به مناسبات جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا در پي خواهد داشت خواهشمند است دستور فرماييد از پخش اين فيلم از سيماي جمهوري اسلامي ايران جدا اجتناب شود. "
قديري به سانسور مطلق رسانه‌هاي ايتاليا در مورد ادواردو اشاره كرد و گفت: آن‌ها به طور عجيبي مانع پخش هر نوع خبري در ارتباط با مسلمان بودن ادواردو و در رابطه با اين‌كه فيلمي در ايران توليد شده كه ادعا كرده ادواردوي مسلمان به دست صهيونيست‌ها به شهادت رسيده، مي‌شوند و اين نشان‌دهنده حاكميت واقعي سانسور در غرب است كه اميدواريم روزي اين ديوار سانسور بريزد و مردم ايتاليا و ديگر كشورها نيز از اين واقعيت مطلع شوند.
ابيانه افزود: در طول ساخت اين فيلم چند دست‌خط از ادواردو نيز پيدا مي‌شود كه يكي از آن‌ها مربوط به ديدار وي با امام است كه امام در اين ديدار پيشاني ادواردو را مي‌بوسد.تصوير دست‌خط ادواردو در مورد ديدارش با امام هم‌اكنون در سايت ادواردو با آدرس www.edoardo.ws قابل مشاهده است.
ادواردو در نوشته خود كه با نام الله شروع شده آورده است: «يك شهروند از جمهوري ايتاليا امروز به ديدار امام خميني آمد. او براي اداي احترام به جمهوري اسلامي و شيعيان آمده است. او از رهبر انقلاب به خاطر آنچه در پيشرفت هدف و به نام خدا بر روي زمين در اين عصر انجام داده، تشكر كرد.» فرداي آن روز نيز يعني هفتم فروردين 1360ادواردو در نماز جمعه تهران به امامت آيت‌الله خامنه‌اي شركت مي‌كند كه عكس و فيلم اين واقعه نيز موجود است.
این قسمت اول این سلسله مقالات بود. در قسنت های بعدی با ابعاد جدید تری در مورد مظلومیت، ایمان و مرگ آنیلی آشنا می شوید. در طی تهیه این سری از مقالات، سوالات اساسی در مورد ایمانم برایم پیش آمد. این که چرا من که بهترین امکانات را به عنوان یک بچه مسلمان برای نیل به آن ایمان واقعی دارم، از آن استفاده نمی کنم؟ شعار نمی دهم. واقعا ببینید که ادواردو و لوکا( که در قسمت های بعدی با او آشنا می شوید ) فقط برای ایمان داشتن حاضر به رها کردن آن همه ثروت می شوند. اما من و شما چی؟ غیر از این است که دعا می کنیم تا خدا به ما ثروت بیشتری دهد؟ غیر از این است که وقتی جمکران می رویم، فقط برای حاجت های مان دعا می کنیم؟ اصلا فراموش می کنیم که جمکران کجاست؟ آیا در حین دعا کردن در جمکران شده که دلمان هم کمی فقط به اندازه یک دانه ارزن به حال امام زمانمان بسوزد؟ از این بسوزد که تنهاست؟ از این که در میان محبانش هم غریب است. آیا تا حالا شده برویم جمکران فقط برای دعا کردن به امام زمان(عج). نه این که خواستن حاجات از ائمه اطهار اشتباه باشد. نه درست است. منظورم خلوص ایمان خودمان است. که اگر شما این گونه اید خوش به حالتان. خواندن بقیه این متن برای شما سودی ندارد. روی سخنم با خودم و برخی دیگر است. من نماز می خوانم دعا می کنم و هزار کار دیگر تا مبادا خدا بخواهد با کم کردن روزی یا پیش آوردن مشکلاتی برای من مرا به سمت خودش سوق دهد. اما ادواردو . لوکا ثروت را رها می کنند هزاران سختی را با جان خود خریدار می شوند تا به خدا برسند.
من تفکرم این است که آنها خیلی درست تر از ما می روند. ما خدا را می خواهیم تا به ما ثروت دهد. اما آنها ثروت را نمی خواهند تا خدا را داشته باشند. این بدان معنی است که احتمالا ما باید سالها تلاش کنیم و ثروت جمع کنیم. ثروتی که هرگز به اندازه ثروت آنها نخواهد رسید. سپس به پوچی برسیم و دوباره به نقطه اول برگردیم.
تذکر :
کلیه منابع در قسمت پایانی آمده است.
کپی یا استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منابع اصلی و نقل از راسخون بلا مانع است.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.