نخستین گزارش مکتوب کهن که مورد اهتمام منابع اصیل تاریخی قرار گرفته و به دست ما رسیده، مقتل ابومخنف است که لوط بن ابی یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم آزدی کولی (۱۵۷ - ۹۰) در قرن دوم گردآورده و نوشته است. از آنجایی که این متن جزو معتمدترین مقاتل در بین اهل سنت نیز هست، پرداخت به آن حائز اهمیت است. در این مقاله سعی شده است که به بررسی و تبیین جایگاه آن پرداخت شود.
تعداد کلمات 3199/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
لوط ابن ابی یحیی از عالمان و تاریخنگاران بنام و خبره قرن دوم است که در موضوعات مختلفی چون سقیفه، رده، شورا، جمل، صفین حره، محاصرة ابن زبیر در مکه، اقدام سپاه یزید به سوزاندن کعبه و حوادث قبل از آن مانند مقتل حجربن عدی و مرگ معاویه و دیگر مطالب، تکنگاریهای ارزشمندی نوشته[1] که متأسفانه از بین رفته است. مهمترین و تنها اثر باقی مانده از او، مقتل الحسین است که آن نیز به صورت مقتل باقی نمانده، بلکه نقلهایی از آن در منابع تاریخی ثبت شده و در دسترس ما قرار گرفته است.
هرچند درباره مذهب ابومخنف اتفاق نظر وجود ندارد، ولی کتاب باقیمانده از وی، یعنی مقتل الحسین، مورد مراجعه و اعتماد تاریخنگاران و پژوهشگران مذاهب و نحلههای گوناگون، از جمله اهلسنت است.[2] آنان هنگامی که به موضوع خلافت یزید بن معاویه، به ویژه جنایت وی در کربلا و شهادت حسین بن علی رسیدهاند، چارهای جز نقل بخش عمده یا فشردهای از مقتل ابومخنف ندیدهاند یا به گونه گزینشی، آن را نقل به مضمون کردهاند.
نامیترین تاریخنگار اهلسنت، محمدبن جریر طبری (م ۳۱۰)، بیشترین استفاده را از مقتل ابو مخنف در بیان واقعه سترگ کربلا نموده، حدود ۹۷ روایت را با بیان سند از آن گزارش کرده است. این مفصلترین نقلی است که از این مقتل در دست داریم.
ابو مخنف در نقل حوادث عاشورا و رخدادهای پیرامون آن، با بیطرفی و دقت علمی فراوان عمل کرده است. نامیترین تاریخنگار اهلسنت، محمدبن جریر طبری (م ۳۱۰)، بیشترین استفاده را از مقتل ابو مخنف در بیان واقعه سترگ کربلا نموده، حدود ۹۷ روایت را با بیان سند از آن گزارش کرده است. این مفصلترین نقلی است که از این مقتل در دست داریم.
ابو مخنف در نقل حوادث عاشورا و رخدادهای پیرامون آن، با بیطرفی و دقت علمی فراوان عمل کرده است. او عمدتاً با یک واسطه، از شاهدان حادثه و راویان متعدد در هر رخداد که در آگاهی و گزارشدهی آن حادثه بیشترین اطلاع را داشتهاند، بهره برده است.او عمدتاً با یک واسطه، از شاهدان حادثه و راویان متعدد در هر رخداد که در آگاهی و گزارشدهی آن حادثه بیشترین اطلاع را داشتهاند، بهره برده است. یکی از راویان وی، عقبة بن سمعان، غلام رباب، همسر امام حسین(علیهالسلام) بوده است که از مدینه تا شهادت آن حضرت همراه وی بود و از معدود همراهان همیشگی سیدالشهدا شمرده میشود. او زنده ماند و به اسارت گرفته شد و سپس آزاد گردید.
ابومخنف، رویداد مدینه را با یک واسطه، از عقبة بن سمعان گزارش میکند. حوادث کوفه و رخدادهای زمان حضور مسلم بن عقیل در آن شهر و روند تحولات پس از شهادت او را، از دوازده راوی که در میان هواداران وی در کوفه بودهاند گزارش کرده است. این عده، عمدتاً شاهدان صحنه بودهاند و مشاهدات و اطلاعات دست اول خود را نقل کردهاند.
او در مورد حرکت امام حسین(علیهالسلام) و تلاشهای گوناگون آن حضرت در مناطق مختلف نیز با دقت و وسواس علمی و بیطرفی، به نقل اخبار و گزارش رویدادهای مربوطه پرداخته است. برای مثال، از جمله رخدادهای مکه را از شش نفر از کسانی که همراه امام بودهاند، ثبت کرده است و رویدادهای بین مکه و کربلا را، از دوازده راوی مختلف که در سپاه امام حضور داشتهاند، گزارش میکند. مهمترین بخش مقتل ابو مخنف، شرح حوادث روز عاشورا و رخدادهای کربلاست که وی وقایع آن را در مجموع از ۲۸ نفر شنیده و اخبار آن را گزارش کرده است. از شمار افراد یادشده، حدود ۲4 نفر به سپاه عمربن سعد تعلق داشتهاند و دیگر روایات، از امام سجاد(علیهالسلام) و امام باقر(علیهالسلام) است.
عمر سعد همان روز عاشورا، سر امام حسین(علیهالسلام) را به خولی سپرد و به کوفه فرستاد. همچنین حمید بن مسلم را که از نزدیکانش بود، همراه وی اعزام کرد تا سلامت او و پایان کار حسین را به خانوادهاش خبر دهد. حمید بن مسلم از معتمدان عمر سعد است و یکی از راویان اصلی ابومخنف در مقتل الحسین به شمار میآید، بهطوری که میتوان او را در دقت، اطلاعات گسترده و نقل جزئیات حوادث، به عقبة بن سمعان تشبیه کرد که در سپاه امام حسین(علیهالسلام) بود.
۱. برجستگیهای مقتل ابومخنف
۱ - ۱. ادبیات غیرجانبدارانه
۱ - ۲. حفظ امانت و بیطرفی
عبدالرحمان بن جندب، از عقبة بن سمعان روایت میکند که من همراه حسین به بودم، از هنگامی که از مدینه خارج شد به سوی مکه و از آنجا به کربلا رفت و هیچگاه از او جدا نشدم تا آندم که کشته شد و هیچ سخنی از او در این مدت سرنزد که من آن را نشنیده باشم. به خدا سوگند آنچه مردم یاد یا گمان میکنند که حسین گفته است ]حاضرم[ دستم را در دست یزید بگذارم یا مرا به یکی از مرزهای اسلامی بفرستید، صحیح نیست؛ بلی، او گفت بگذارید در این سرزمین گسترده بروم تا ببینم کار مردم به کجا میانجامد.[4]
موارد دیگری نیز در مقتل ابومخنف مشاهده میشود که به نظر یک محقق، نقلهایی متناقض مینماید و یکی از گزارشها جعلی به نظر میرسد، اما او برای حفظ امانت و رعایت بیطرفی، آنها را نقل کرده است.
بیشتر بخوانید: بررسی مقاتل معتبر درباره قیام امام حسین(علیه السلام)
3-1. اتخاذ شیوه تخصصی
4-1. تتبع وافی یکی از برجستگیهای ابومخنف را در مقتل الحسین، باید درک عمیق وی از رخداد مانای عاشورا دانست. او به خوبی و از روی ژرفنگری، آگاه بود که انقلاب کربلا، در تاریخ اسلام، ابعاد گسترده و عظمت شگفتی خواهد یافت. به همین دلیل، با قطع نظر از هرگونه جهتگیری، به ثبت جزئیات وقایع و مسائل مرتبط بدان اقدام کرد. از این نظر، مقتل وی، دارای تفصیل لازم درباره موضوع یادشده است. او درباره این حادثه، به تبع گسترده و کسب اطلاعات درخور پرداخته است که برجستگی دیگر مقتل او را نشان میدهد. ابومخنف، به شنیدن و ثبت یک گزارش یا گزارشهای متعدد اکتفا نکرده و به بیان اجمال و غیرمستند آن اکتفا نورزیده است، بلکه به تفصیل به بیان جزئیات میپردازد و مسائل مهم و مرتبط با آن را از قلم نمیاندازد.
5-1. حفظ شیوه تاریخنگاری
یکی از ویژگیهای مقتل ابومخنف، اتخاذ شیوه علمی در تاریخنگاری و رعایت عقلانیت در نقل حوادث است؛ به گونهای که از آغاز تا پایان آن، با همه تفصیلی که دارد، نمیتوان مطالب و نکاتی غیرطبیعی و دور از عقل در آن مشاهده کرد. البته این امر به مفهوم نفی کرامات نیست و ابومخنف گزارشهایی را که حاکی از کرامات حسین است، نقل میکند؛ از جمله، در بیان علت مرگ عبدالله بن حوزه تمیمی، مینویسد که او در روز عاشورا پس از توهین به امام حسین(علیهالسلام)، مورد نفرین آن حضرت قرار گرفت و براثر رم کردن اسبش، درجا کشته شد؛ اما این نقلها که راویان مختلف و با گونههای به ظاهر متفاوت نقل کردهاند، هیچ استبعاد عقلی نداشت و او همه نقلها و مشاهدات را نقل کرده است. این گزارشها، با بعضی نقلها که نویسندگان پسین شیعه و سنی درباره حوادث غیرطبیعی عاشورا گزارش کردهاند، خیلی تفاوت دارد.
6-1. نزدیکی به زمان حادثه ابومخنف در سالهای ۹۰ تا ۱۵۷ میزیست که با زمان وقوع فاجعه کربلا (سال 61) فاصله زیادی نداشته. در واقع او با بسیاری از شاهدان و حتی مشارکت کنندگان در این فاجعه همزمان بوده و هنوز تعداد هرچند انگشت شمار شاهدان عینی قضیه و حاضران در صحنه، در قید حیات بودند که ابومخنف دست به قلم برد و به ثبت حوادث عاشورا و نگارش مقتل الحسین پرداخت که یکی از امتیازات کار وی به شمار میرود.
7-1. جامعیت علمی و نجابت خانوادگی
تاریخنگاران و مقتل ابومخنف
چنانکه اشاره شد، اصل مقتل ابومخنف به صورت مستقل، مانند دیگر آثار علمی وی از بین رفته و به دست ما نرسیده است. در آثار تاریخی تاریخنگاران بعدی، گزارشهایی از آن را در اثر معروف و مهم محمد بن جریر طبری به نام تاریخ الامم و الملوک میتوان یافت.
البته این تنها مقتل ابومخنف نیست که درباره رخداد بزرگ عاشورا، طبری به آن اعتماد و استناد کرده است. او از راویان و روایات دیگر نیز برای شناخت این نهضت سود میجوید و آن، گزارش عمار دهنی است که قبل از گزارش ابومخنف، مورد نقل وی قرار گرفته است؛ چنانکه درباره حوادث شام که به اختصار در نقل ابومخنف آمده، چند روایت از هشام و ابعاد این قیام تاریخی را تا حدودی به طور کامل بازنگری میکند.
طبیعی است نقل طبری از مقتل ابومخنف، به روشنی استحکام این مقتل را در مورد نقل حادثه عاشورا، از دیدگاه این تاریخنگار نامی اهلسنت نشان میدهد؛ هرچند نمیتوان به درستی درک کرد که آنچه او نقل میکند، همه مقتل ابومخنف بوده و برخی گزارشها و مطالب را طبق عادت معمولش و بارویکرد گزینشی، از قلم نینداخته یا احیاناً تلخیص نکرده باشد.[6]
یکی از تاریخنگاران و دانشمندان اهلسنت که درباره نهضت حسینی اطلاعرسانی کرده، ابوحنیفه دینوری (م ۲۸۲ق) است. وی در اخبار الطوال به بیان شهادت امام حسین(علیهالسلام) پرداخته است که چندان تفاوتی با مقتل ابومخنف ندارد. البته از نقل مضمون نامه امام به اشراف بصره و ورود آن حضرت به کربلا در روز چهارشنبه اول محرم و ورود عمربن سعد به کربلا در روز سوم محرم و نیز رسیدن نامه مسلم به آن حضرت و حرکت وی، تفاوت اندکی با گزارش ابومخنف در آن دیده میشود. همچنین او، خطبه امام را پس از نماز عصر با سپاه حر، با این بهانه که مانند سخن نخستین وی بوده، گزارش نمیکند.
جریان دوم تاریخی و همراهی با ابومخنف
گزارش این دسته از منابع، مخالفت چندانی با گزارش مستند و بیطرفانه ابومخنف ندارد و با دقت در ابعاد گوناگون آن، نمیتوان بین آنها تفاوت چندانی جز تفصیل و اجمال، با تکمیل برخی از زوایای پنهان مانده در یکی و مورد اهتمام در دیگری چیزی دانست.
این تنها نیست؛ اشکال دیگر کتاب آن است که خطبههای امام را هم در طریق مکه به کوفه (کربلا) نقل نمیکند. نیز یکی از فرزندان امام حسین(علیهالسلام) را با نام عمربن الحسین میآورد که اشتباه است و احتمالاً همان عمربن الحسن است. همچنین، حوادث پس از شهادت سیدالشهدا را نیز بسیار به اختصار آورده است. او که منبع خود را نقل نمیکند، احتمالاً از ابومخنف با سهلانگاری و به مضمون نقل کرده است؛ هرچند احتمال وجود منبعی غیر از ابومخنف نیز در دستش بعید نیست.
ابن قتیبه مروزی دینوری (۲۲۳- ۲۷6) کتابی دارد به نام الامامة والسیاسة.[7] این کتاب هم به مطالبی درباره مقدمات قیام حضرت امام حسین(علیهالسلام) و بیان حادثه عاشورا پرداخته است، ولی دچار اغلاط و تناقضهای بسیاری است و وقایع در موارد بسیار زیاد، جابهجا نقل شده یا خطاهای فاحشی در آن رخ داده است که با مراجعه به منابع معتبر چون ابومخنف آشکار میشود.
احمد بن یحیی بلاذری (م ۲۷۹) یکی از افرادی است که در باب «ترجمه حسین بن علی» درباره قیام عاشورایی وی مطالبی بیان کرده است. مطالعه و ارزیابی گزارش یادشده نیز آشکار میکند که معتمدش در آن اخبار و گزارشها، ابومخنف بوده است. البته مواردی جزئی در گزارش وی به چشم میخورد ابن قتیبه مروزی دینوری (۲۲۳- ۲۷6) کتابی دارد به نام الامامة والسیاسة.[7] این کتاب هم به مطالبی درباره مقدمات قیام حضرت امام حسین(علیهالسلام) و بیان حادثه عاشورا پرداخته است، ولی دچار اغلاط و تناقضهای بسیاری است و وقایع در موارد بسیار زیاد، جابهجا نقل شده یا خطاهای فاحشی در آن رخ داده است که با مراجعه به منابع معتبر چون ابومخنف آشکار میشود.که از ابومخنف نیست؛ از قبیل افزایش صددرصدی عطایای مردم کوفه به دست ابن زیاد به دستور یزیدبن معاویه، یا جمع کردن مردم در «نخیله» و جذب همه آنها به اردوگاه که چندان به اصل مطلب آسیب نرسانده است. در کل، میتوان دریافت که بلاذری در انساب الاشراف، بر ابومخنف اعتماد و گزارشهای مقتل او را روایت کرده است. البته منع ابن عمر از عزیمت امام به کوفه هم در کتاب وی آمده که نشان میدهد منبعی غیر از مقتل ابومخنف هم داشته است، ولی از نظر کمی و کیفی، به پایه مقتل یادشده نمیرسیده است.[8]
احمد بن ابی یعقوب یعقوبی (م ۲۸۴ق) یعقوبی در تاریخ خویش که به تاریخ یعقوبی شهرت یافته، بسیار فشرده به قیام امام حسین(علیهالسلام) و شهادت آن حضرت پرداخته است. تنها چیزی که در آن وجود دارد و گزارش یعقوبی را از مقتل ابو مخنف متمایز میکند، خطبه امام سجاد(علیهالسلام) در کوفه است که در آن، نکوهش صریح مردم کوفه آمده است: «اینان که به ما گریه میکنند؛ پس چه کسانی ما را کشتهاند؟» این مطلب در مقتل ابومخنف وجود ندارد و آن را یعقوبی آورده است. در بقیه موارد، تفاوتی با آنچه ابومخنف نقل کرده، دیده نمیشود.[9]
جمعبندی
تاریخ او از همان ابتدا مقبولیت عام یافت. چنین مقبولیتی، مربوط به ویژگیهای کتاب از حیث تفصیل و استناد و متعادل بودن آن از نظر اهلسنت است. این مقبولیت سبب شد کتابهای تاریخی بعد، بر نقلهای آن تکیه کنند و خلاصهای از آن را بیاورند. ابن مسکویه، ابن اثیر و ابن کثیر چنین کاری کرده اند.[11]
بهرهگیری از مقتل ابومخنف را در بیان انقلاب کربلا، در دیگر منابع تاریخی چون مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی، الفتوح ابن اعثم کوفی (م ۳۱4) و دیگران میتوان یافت که به دلیل اتهام آنان از سوی بعضی اهلسنت به تشیع، از نقل و پرداختن آنها خودداری میکنیم.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. ابن ندیم، الفهرست، ص 150.
[2]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۱۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 4، ص 344؛ رجال النجاشی، ص۳۲۰.
[3]. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص۱۱۱؛ جلیل تاری، مجله معرفت، شماره ۷۵، سال دوازدهم، بهار ۱۳۸۲، ویژه نامه تاریخ، ص48.
[4]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص۳۱۶.
[5]. همان؛ محمدهادی یوسفی غروی، وقعة الطف، ص۸.
[6]. در سالهای اخیر، پژوهشگرانی از جمله استاد شیخ محمدهادی یوسفی غروی به استخراج و تحقیق و تهذیب مقتل ابومخنف، با اعتماد به نقل طبری و کاوش در نقلهای مشابه، چون گزارش شیخ مفید و سبط ابن جوزی پرداختهاند و آن را به صورت مستقل، تحت عنوان رقعة الطف چاپ کردهاند که چند مترجم از جمله علی کرمی و محمدجواد سلیمانی به فارسی ترجمه کرده اند. محمدهادی یوسفی غروی، وقمة الدلف، قم، انتشارات اسلامی ۱۳۹۷. محمدهادی یوسفی غروی، نخستین گزارش مستند از واقعه کربلا، ترجمه محمدجواد سلیمانی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷.
[7]. درباره انتساب این کتاب به دینوری، اتفاق نظر وجود ندارد؛ چنانکه در مورد کتاب سلیم بن قیس، مقتل ابی مخنف غیر از رقعة الطف و اثبات الوصیه مسعودی تردید وجود دارد.
[8]. احمد بن یحیى بلاذری، انساب الاشراف، ص ۱۷۸-۲۲۰؛ خیر الدین الزرکلی، الاعلام، ج ۱، ص۲۹۷.
[9]. یعقوبی و مسعودی، در نقل جریان عاشورا با ابومخنف همسو هستند که در ادامه خواهد آمد. ر.ک: ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۹۲-۲۶.
[10]. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۳۳۲.
[11]. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص۱۵۹.