آمریکا، پدر انقلابهای رنگین یا کودتاهای نوین مخملی در جهان است
چکیده
انقلابهای رنگین و مخملین، جنگ و مبارزه نوین و بدون خشونت است که در راستای راهبرد جهانی آمریکا برای تسلط بر اروپای مرکزی و شرقی، آسیای مرکزی و قفقاز و از میان برداشتن موانع است. انقلاب رنگی یا انقلاب مخملی نوعی دگرگونی بدون خونریزی به روش غیر خشونتآمیز است. نکتهای که توجه مضاعف به این موضوع را فراهم ساخته، مربوط به تلاشی است که برای تبدیل آن به الگوی تغییر ساختار سیاسی در کشورهای مخالف و معارض توسط آمریکا صورت میگیرد.
تعداد کلمات 2635/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
انقلابهای رنگین و مخملین، جنگ و مبارزه نوین و بدون خشونت است که در راستای راهبرد جهانی آمریکا برای تسلط بر اروپای مرکزی و شرقی، آسیای مرکزی و قفقاز و از میان برداشتن موانع است. انقلاب رنگی یا انقلاب مخملی نوعی دگرگونی بدون خونریزی به روش غیر خشونتآمیز است. نکتهای که توجه مضاعف به این موضوع را فراهم ساخته، مربوط به تلاشی است که برای تبدیل آن به الگوی تغییر ساختار سیاسی در کشورهای مخالف و معارض توسط آمریکا صورت میگیرد.
تعداد کلمات 2635/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
مقدمه
«انقلابهای مخملی» یا «انقلابهای رنگی» از شیوههای براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابهجایی قدرت همراه با مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلابهای رنگی و مخملی در جوامع پساکمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این تحولات با وقوع «انقلاب مخملی» در دوره ۶ هفتهای ۱۷ نوامرتا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی آغاز میشود و با وقوع تحولات مشابهای به شکل زنجیرهای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه مییابد. ضمن آنکه تاکنون تلاش برای انقلاب رنگی در ایران، لبنان و ونزوئلا با شکست مواجه شده است.
و به طور کلی اهداف آمریکا از ساماندهی انقلابهای رنگین در کشورهای هدف را در چارچوب حوزههای زیر میتوان بررسی کرد:
١. تسلط بر مناطق ژئوپلتیک و ژئواستراستژیک؛
٢. کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن؛
٣. حذف و یا مهار نظامهای چالشگر و موانع نظام هژمونیک آمریکا؛
۴. ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی؛
۵. همسو نمودن کشورهای هدف با سیاستهای آمریکا؛
۶. فرصتسازی اقتصادی برای آمریکا؛
۷. مهار بیداری اسلامی.
نوع دگرگونی و تغییر ساختارهای سیاسی که از آن با نام انقلابهای رنگین آمریکایی یاد میشود، واجد ویژگیهای مشترک در علل و شکل تحول میباشد. این ویژگیها عبارت است؛
١. همگی آنها به جز قرقیزستان بدون استفاده از ابزارهای خشونتآمیز و طی راهپیمایی خیابانی به پیروزی رسیدند.
۲. تمامی این تحرکات با شعارهایی مبتنی بر دموکراسیخواهی و لیبرالیسم انجام گرفتند.
۳. ثقل زمانی در انجام انقلابهای رنگین انتخابات میباشد؛ بدین صورت که با اعلام تقلب در انتخابات از سوی مخالفان دو هدف عمده، ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن، توسط ناظرین بینالمللی پیگیری میشود.
همچنین در انقلابهای رنگین آمریکایی، چهار روش عمده اعتراضی مورد توجه شورشگران قرار میگیرد:
1.اعتراضات خیابانی بدون خشونت (به صورت روزانه و مستمر و با پوشش گسترده رسانهای)
٢. اغتشاشات عمومی همراه با خشونت کنترلشده (به صورت شبانهروزی و بدون پوشش خبری)، اینگونه اغتشاشات به منظور افزایش فشار به افکار عمومی و دولت مستقیم صورت میگیرد تا محیط شورش را هیجانی کرده و عقلانیت تصمیمگیری را به حداقل خود برساند.
٣. اعتصابات قشری گسترده (کارگری، کارمندی و...)
۴. تحصن عمومی و بلندمدت با پوشش گسترده رسانهای (بهویژه در مجاورت مراکز حساس و حیاتی پایتخت)
در سال ۱۹۹۳، سازمان سیا، واحدی در درون خود به وجود آورد که وظیفهاش دخالت در انتخابات کشورهای دیگر است. در این واحد از جناح «بازههای آمریکا اسامی مهمیمانند: «پل ولفوویتز» (معاون وزیردفاع) و «مارک گروسمان» (معاون وزیرخارجه) به چشم میخورد. این واحد که با نام «انتخابگران» معروف شدند مداخلات بسیاری را در انتخابات دیگر کشورهای جهان به خصوص کشورهای جهان سوم انجام داده و میدهند.«انقلابهای مخملی» یا «انقلابهای رنگی» از شیوههای براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابهجایی قدرت همراه با مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلابهای رنگی و مخملی در جوامع پساکمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این تحولات با وقوع «انقلاب مخملی» در دوره ۶ هفتهای ۱۷ نوامرتا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی آغاز میشود و با وقوع تحولات مشابهای به شکل زنجیرهای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه مییابد. ضمن آنکه تاکنون تلاش برای انقلاب رنگی در ایران، لبنان و ونزوئلا با شکست مواجه شده است.
همچنین در ایالات متحده، «بنیاد سوروس»، با نام اصلی «بنیاد جامعه باز»، متعلق به جورج سوروس است که هدف این مؤسسه، آنطور که خود عنوان میکند، ایجاد و حفظ ساختارها و نهادهای جامعه باز است. خود مؤسسه و رسانههای غربی، فعالیت بنیاد مذکور را از کمک انساندوستانه گرفته تا بهداشت عمومی و رعایت حقوق بشر و اصلاحات اقتصادی عنوان میکنند؛ ولی عدهای به خاطر دست داشتن این موسسه در انقلابهای رنگی، هدف این مؤسسه را براندازی نرم و خاموش کشورهای مختلف میدانند. سوروس در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، تاجیکستان، روسیه، گرجستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی دارای نمایندگیهای فعال است.
بنیاد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتی در کشورهای مختلف و سپس با ارزیابی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات مخالف دولت، زمینه را برای انقلابی آرام و به شکست کشاندن دولت و یا حکومت فراهم میکرده است. عمدهترین فعالیت این بنیاد در حوزه کشورهای آسیای میانه و قفقاز است. بنیاد سوروس در انقلاب مخملی گرجستان، نقش مهمی را ایفا کرد. در گرجستان با صرف ۲۰ میلیون دلار به حمایت از مخالفین «شوارد نادزه» برخاست. همچنین، افزایش مخالفت از طریق رسانهها، در تاجیکستان نیز توسط بنیاد سوروس علیه نظام حاکم دنبال میشود؛ به گونهای که رئیسجمهور تاجیکستان با اظهار نگرانی از فعالیتهای این بنیاد در این کشور تصریح نمود: روزنامههای «روزنو» ، «ارورود» اودامو اولام» و برخی رادیوهای خصوصی از سوی بنیاد سوروس حمایت مالی شده و هدف اصلی آنها فرسوده کردن حکومت تاجیکستان است.
نظریه پرداز اصلی انقلاب رنگی و یا تغییر به روش غیرخشونت، آقای «جین سارپ»، دکترای فلسفه و استاد علوم سیاسی چندین دانشگاه آمریکا و عضو ارشد اندیشکده آلبرت اینشتین است که از اواسط قرن بیستم، نظریه خود را تبیین و بسط داد. معروفترین کتاب وی تحت عنوان از دیکتاتوری تا دموکراسی است. این کتاب که خلاصهای از مبانی نظری و بیشتر با رویکردی عملی، آموزههای کودتای نرم را بیان میکند، توسط مؤسسه آلبرت اینشتین به منظور استفاده «مبارزان راه دموکراسی» در رژیمهای به زعم آنها دیکتاتوری، به زبانهای مختلف از جمله در سالهای اخیر به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب حدود ۷۰ صفحه و شامل ۱۰ فصل و یک پیوست است. در پیوست کتاب، ۱۹۸ اقدام عملی پیشنهادی برای سرنگونی یک نظام سیاسی (بهزعم نویسنده، سرنگونی یک دیکتاتور) به روش براندازی نرم، شمارهگذاری شده است.
از مؤلفه مهم انقلابهای رنگین توسط ایالات متحده، رسانهای بودن آن است و رسانههای بینالمللی زمینهساز چنین انقلابهایی هستند و بدون حضور رسانهها وقوع چنین انقلابهایی، امکانپذیر نیست و فعالیتهای رسانهای در این عرصه نیز از طریق نظرسازی و نظرسنجی و تولید خوراک برای کسانی که براندازی نرم را پیگیری میکنند، صورت میگیرد. وی بر همین اساس، از شبکه خبری آمریکایی CNN، نیویورک تایمز و نیوزویک به عنوان نمونههای یاد کرد که همواره در زمینه جریانسازی و تولید خوراک برای جریانات خواهان انقلابهای رنگین فعالیت دارند.
مؤلفه دیگر انقلابهای رنگین تمرکز و توجه به موضوع انتخابات است. جریان معتقد به انقلاب رنگین همیشه خود را قبل از انتخابات، پیروز انتخابات معرفی میکند و تأکید هم میکند که هرچه غیر از پیروزی این جریان رخ دهد، نشانگر بروز تقلب است و رسانههای غربی هم با حمایت از جریان مذکور تلاش میکنند نظریه فوق را در قالب واقعیت به مردم القا کنند. اگر در جریان انتخابات، طرف مدعی پیروزی رأی نیاورد، جریان رهبری انقلاب رنگین، شایعه تقلب را مطرح میکند و در چنین شرایطی به دو مؤلفه برگزاری تجمعات غیر قانونی و نافرمانی مدنی تمسک میجوید و در واقع، چانهزنی را از خیابانها آغاز میکند که در انتخابات اخیر در ایران هم این روند طی شد و جریان پیگیر انقلاب رنگین، با طرح مکرر موضوع ابطال انتخابات که از مهمترین حلقههای این زنجیره است، تلاش کرد چرخه مذکور را کامل کند. جریان رسانهای آمریکایی، کودتای انتخاباتی را القا میکند.
یکی از همکاران رسانههای آمریکایی اظهار میدارد، در انتخابات ریاستجمهوری دهم در ایران، که ۲۲ خرداد برگزار شد، جریان رسانهای غربی و به خصوص آمریکایی که کاندیدا و جریان مورد حمایت خود را بازنده انتخابات میدید، در خط مخدوش کردن مشروعیت انتخابات حرکت، و حتی پیش از انتخابات شایعه تقلب را مطرح کرد و بعد از انتخابات هم میخواست القا کند کودتای انتخاباتی انجام شده و پوشش تجمعات غیر قانونی و تأکید بر موضوع ابطال انتخابات در این راستا صورت گرفت. گردانندگان رسانههای غربی و آمریکایی قبل از برگزاری انتخابات با تأکید بر پیروزی کاندیدای مورد نظر خود، تلاش کردند حدس و گمان و تحلیل خود را نه در قالب آنچه احتمال وقوع دارد، بلکه در قالب پیشبینی از ۲ ماه قبل از انتخابات، به جامعه القا کنند.
در نهایت به چند کودتای مخملی و انقلاب رنگین در حوزه شوروی سابق که توسط ایالات متحده آمریکا طراحی و اجرا شد، اشاره میکنیم؛
و به طور کلی اهداف آمریکا از ساماندهی انقلابهای رنگین در کشورهای هدف را در چارچوب حوزههای زیر میتوان بررسی کرد:
١. تسلط بر مناطق ژئوپلتیک و ژئواستراستژیک؛
٢. کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن؛
٣. حذف و یا مهار نظامهای چالشگر و موانع نظام هژمونیک آمریکا؛
۴. ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی؛
۵. همسو نمودن کشورهای هدف با سیاستهای آمریکا؛
۶. فرصتسازی اقتصادی برای آمریکا؛
۷. مهار بیداری اسلامی.
نوع دگرگونی و تغییر ساختارهای سیاسی که از آن با نام انقلابهای رنگین آمریکایی یاد میشود، واجد ویژگیهای مشترک در علل و شکل تحول میباشد. این ویژگیها عبارت است؛
١. همگی آنها به جز قرقیزستان بدون استفاده از ابزارهای خشونتآمیز و طی راهپیمایی خیابانی به پیروزی رسیدند.
۲. تمامی این تحرکات با شعارهایی مبتنی بر دموکراسیخواهی و لیبرالیسم انجام گرفتند.
۳. ثقل زمانی در انجام انقلابهای رنگین انتخابات میباشد؛ بدین صورت که با اعلام تقلب در انتخابات از سوی مخالفان دو هدف عمده، ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن، توسط ناظرین بینالمللی پیگیری میشود.
همچنین در انقلابهای رنگین آمریکایی، چهار روش عمده اعتراضی مورد توجه شورشگران قرار میگیرد:
1.اعتراضات خیابانی بدون خشونت (به صورت روزانه و مستمر و با پوشش گسترده رسانهای)
٢. اغتشاشات عمومی همراه با خشونت کنترلشده (به صورت شبانهروزی و بدون پوشش خبری)، اینگونه اغتشاشات به منظور افزایش فشار به افکار عمومی و دولت مستقیم صورت میگیرد تا محیط شورش را هیجانی کرده و عقلانیت تصمیمگیری را به حداقل خود برساند.
٣. اعتصابات قشری گسترده (کارگری، کارمندی و...)
۴. تحصن عمومی و بلندمدت با پوشش گسترده رسانهای (بهویژه در مجاورت مراکز حساس و حیاتی پایتخت)
در سال ۱۹۹۳، سازمان سیا، واحدی در درون خود به وجود آورد که وظیفهاش دخالت در انتخابات کشورهای دیگر است. در این واحد از جناح «بازههای آمریکا اسامی مهمیمانند: «پل ولفوویتز» (معاون وزیردفاع) و «مارک گروسمان» (معاون وزیرخارجه) به چشم میخورد. این واحد که با نام «انتخابگران» معروف شدند مداخلات بسیاری را در انتخابات دیگر کشورهای جهان به خصوص کشورهای جهان سوم انجام داده و میدهند.«انقلابهای مخملی» یا «انقلابهای رنگی» از شیوههای براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابهجایی قدرت همراه با مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلابهای رنگی و مخملی در جوامع پساکمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این تحولات با وقوع «انقلاب مخملی» در دوره ۶ هفتهای ۱۷ نوامرتا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی آغاز میشود و با وقوع تحولات مشابهای به شکل زنجیرهای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه مییابد. ضمن آنکه تاکنون تلاش برای انقلاب رنگی در ایران، لبنان و ونزوئلا با شکست مواجه شده است.
همچنین در ایالات متحده، «بنیاد سوروس»، با نام اصلی «بنیاد جامعه باز»، متعلق به جورج سوروس است که هدف این مؤسسه، آنطور که خود عنوان میکند، ایجاد و حفظ ساختارها و نهادهای جامعه باز است. خود مؤسسه و رسانههای غربی، فعالیت بنیاد مذکور را از کمک انساندوستانه گرفته تا بهداشت عمومی و رعایت حقوق بشر و اصلاحات اقتصادی عنوان میکنند؛ ولی عدهای به خاطر دست داشتن این موسسه در انقلابهای رنگی، هدف این مؤسسه را براندازی نرم و خاموش کشورهای مختلف میدانند. سوروس در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، تاجیکستان، روسیه، گرجستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی دارای نمایندگیهای فعال است.
بنیاد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتی در کشورهای مختلف و سپس با ارزیابی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات مخالف دولت، زمینه را برای انقلابی آرام و به شکست کشاندن دولت و یا حکومت فراهم میکرده است. عمدهترین فعالیت این بنیاد در حوزه کشورهای آسیای میانه و قفقاز است. بنیاد سوروس در انقلاب مخملی گرجستان، نقش مهمی را ایفا کرد. در گرجستان با صرف ۲۰ میلیون دلار به حمایت از مخالفین «شوارد نادزه» برخاست. همچنین، افزایش مخالفت از طریق رسانهها، در تاجیکستان نیز توسط بنیاد سوروس علیه نظام حاکم دنبال میشود؛ به گونهای که رئیسجمهور تاجیکستان با اظهار نگرانی از فعالیتهای این بنیاد در این کشور تصریح نمود: روزنامههای «روزنو» ، «ارورود» اودامو اولام» و برخی رادیوهای خصوصی از سوی بنیاد سوروس حمایت مالی شده و هدف اصلی آنها فرسوده کردن حکومت تاجیکستان است.
نظریه پرداز اصلی انقلاب رنگی و یا تغییر به روش غیرخشونت، آقای «جین سارپ»، دکترای فلسفه و استاد علوم سیاسی چندین دانشگاه آمریکا و عضو ارشد اندیشکده آلبرت اینشتین است که از اواسط قرن بیستم، نظریه خود را تبیین و بسط داد. معروفترین کتاب وی تحت عنوان از دیکتاتوری تا دموکراسی است. این کتاب که خلاصهای از مبانی نظری و بیشتر با رویکردی عملی، آموزههای کودتای نرم را بیان میکند، توسط مؤسسه آلبرت اینشتین به منظور استفاده «مبارزان راه دموکراسی» در رژیمهای به زعم آنها دیکتاتوری، به زبانهای مختلف از جمله در سالهای اخیر به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب حدود ۷۰ صفحه و شامل ۱۰ فصل و یک پیوست است. در پیوست کتاب، ۱۹۸ اقدام عملی پیشنهادی برای سرنگونی یک نظام سیاسی (بهزعم نویسنده، سرنگونی یک دیکتاتور) به روش براندازی نرم، شمارهگذاری شده است.
از مؤلفه مهم انقلابهای رنگین توسط ایالات متحده، رسانهای بودن آن است و رسانههای بینالمللی زمینهساز چنین انقلابهایی هستند و بدون حضور رسانهها وقوع چنین انقلابهایی، امکانپذیر نیست و فعالیتهای رسانهای در این عرصه نیز از طریق نظرسازی و نظرسنجی و تولید خوراک برای کسانی که براندازی نرم را پیگیری میکنند، صورت میگیرد. وی بر همین اساس، از شبکه خبری آمریکایی CNN، نیویورک تایمز و نیوزویک به عنوان نمونههای یاد کرد که همواره در زمینه جریانسازی و تولید خوراک برای جریانات خواهان انقلابهای رنگین فعالیت دارند.
مؤلفه دیگر انقلابهای رنگین تمرکز و توجه به موضوع انتخابات است. جریان معتقد به انقلاب رنگین همیشه خود را قبل از انتخابات، پیروز انتخابات معرفی میکند و تأکید هم میکند که هرچه غیر از پیروزی این جریان رخ دهد، نشانگر بروز تقلب است و رسانههای غربی هم با حمایت از جریان مذکور تلاش میکنند نظریه فوق را در قالب واقعیت به مردم القا کنند. اگر در جریان انتخابات، طرف مدعی پیروزی رأی نیاورد، جریان رهبری انقلاب رنگین، شایعه تقلب را مطرح میکند و در چنین شرایطی به دو مؤلفه برگزاری تجمعات غیر قانونی و نافرمانی مدنی تمسک میجوید و در واقع، چانهزنی را از خیابانها آغاز میکند که در انتخابات اخیر در ایران هم این روند طی شد و جریان پیگیر انقلاب رنگین، با طرح مکرر موضوع ابطال انتخابات که از مهمترین حلقههای این زنجیره است، تلاش کرد چرخه مذکور را کامل کند. جریان رسانهای آمریکایی، کودتای انتخاباتی را القا میکند.
یکی از همکاران رسانههای آمریکایی اظهار میدارد، در انتخابات ریاستجمهوری دهم در ایران، که ۲۲ خرداد برگزار شد، جریان رسانهای غربی و به خصوص آمریکایی که کاندیدا و جریان مورد حمایت خود را بازنده انتخابات میدید، در خط مخدوش کردن مشروعیت انتخابات حرکت، و حتی پیش از انتخابات شایعه تقلب را مطرح کرد و بعد از انتخابات هم میخواست القا کند کودتای انتخاباتی انجام شده و پوشش تجمعات غیر قانونی و تأکید بر موضوع ابطال انتخابات در این راستا صورت گرفت. گردانندگان رسانههای غربی و آمریکایی قبل از برگزاری انتخابات با تأکید بر پیروزی کاندیدای مورد نظر خود، تلاش کردند حدس و گمان و تحلیل خود را نه در قالب آنچه احتمال وقوع دارد، بلکه در قالب پیشبینی از ۲ ماه قبل از انتخابات، به جامعه القا کنند.
در نهایت به چند کودتای مخملی و انقلاب رنگین در حوزه شوروی سابق که توسط ایالات متحده آمریکا طراحی و اجرا شد، اشاره میکنیم؛
بیشتر بخوانید: انقلاب رنگی
الف) انقلاب گل رز گرجستان
با فروپاشی شوروی سابق و نفوذ آمریکا و ناتو به حلقه اول اروپای شرقی و سپر دفاعی هارتلند، توسعه نفوذ در حلقه دوم (آسیای مرکزی و قفقاز) سپر مذکور در دستور کار آمریکا قرار گرفت و در این میان نفوذ در گرجستان به عنوان منطقه خارج نزدیک روسیه در اولویت قرار گرفت.
بر این اساس ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی آن از طریق بنیاد سوروس و مؤسسات به ظاهر غیر دولتی با ساماندهی انقلاب رنگی، گسترش ناتو به حیات خلوت روسیه در قفقاز را زمینهسازی نمودند.
در انتخابات پارلمانی نوامبر ۲۰۰۳ در گرجستان ائتلاف برای گرجستان نو به رهبری ادوارد شوارد نادزه از یکسو و ائتلافتروئیکای گرجستان شامل میخائیل ساکاشویلی، زوراب ژواینا (رئیس قبلی پارلمان گرجستان) و نینویورجا نادزه، رئیس پارلمان، از سوی دیگر، با هم به رقابت پرداختند.
در کوران رقابت انتخاباتی، بنیاد سوروس که مسؤولیت پشتیبانی از انقلاب مخملین در گرجستان را عهدهدار بود، از طریق انستیتو جامعه باز و با استفاده افکارسنجی، پیروزی ائتلاف تروئیکا را پیشاپیش اعلام نمود. اما پس از انتخابات، نتایج شمارش آرا، بر پیروزی ائتلاف برای گرجستان نو دلالت میکرد. با اعلام نتایج اولیه انتخابات، ائتلاف تروئیکای گرجستان به نتیجه انتخابات اعتراض نمود و دولت را متهم به تقلب در انتخابات کرد. ائتلاف تروئیکای گرجستان که از طریق رسانههای آمریکایی و اروپایی حمایت میشدند، هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی فراخواندند. جنبش کامارا توانست پانزده هزار نفر را در پایتخت سازماندهی نماید؛ آنان چند روز در مقابل ساختمانهای دولتی از جمله ریاستجمهوری تجمع نمودند و به پلیس و ارتش گرجستان، شاخههای گل رز اهدا میکردند.
در روز افتتاح پارلمان این کشور و درحالی که شوارد نادزه مشغول سخنرانی بود، مخالفان به رهبری ساکاشویلی، بدون مقاومت پلیس وارد پارلمان شده و مانع از تثبیت ائتلاف برای گرجستان نو در قدرت شدند. سرانجام با موافقت مقامات روسی، شوارد نادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب به اصطلاح گل رز به پیروزی رسید.
به طور کلی فرآیند عملیاتی شدن انقلاب گل رز در گرجستان موارد زیر را شامل میگردد:
١. تزریق کمکهای مالی آمریکا و غرب به مخالفان حکومت گرجستان؛
۲. حمایت تبلیغاتی وسیع آمریکا و غرب از ائتلاف تروئیکای گرجستان و جابهجایی افکار عمومی؛
٣. متهم نمودن نظام حاکم در گرجستان به فساد مالی، سیاسی و ناکارآمدی؛
۴. افزایش انتظارات و مطالبات عمومی در جریان مبارزات انتخاباتی؛
۵. متهم نمودن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات؛
۶. از پیش برنده اعلام نمودن جریانهای متمایل به آمریکا و غرب؛
۷. درخواست بازشماری آرا و به رسمیت شناختن پیروزی مخالفان از طرف دولت؛
۸. فراخوان مخالفان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی؛
9. تصرف پارلمان و اماکن دولتی و به تعطیلی کشانیدن ادارات.
بر این اساس ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی آن از طریق بنیاد سوروس و مؤسسات به ظاهر غیر دولتی با ساماندهی انقلاب رنگی، گسترش ناتو به حیات خلوت روسیه در قفقاز را زمینهسازی نمودند.
در انتخابات پارلمانی نوامبر ۲۰۰۳ در گرجستان ائتلاف برای گرجستان نو به رهبری ادوارد شوارد نادزه از یکسو و ائتلافتروئیکای گرجستان شامل میخائیل ساکاشویلی، زوراب ژواینا (رئیس قبلی پارلمان گرجستان) و نینویورجا نادزه، رئیس پارلمان، از سوی دیگر، با هم به رقابت پرداختند.
در کوران رقابت انتخاباتی، بنیاد سوروس که مسؤولیت پشتیبانی از انقلاب مخملین در گرجستان را عهدهدار بود، از طریق انستیتو جامعه باز و با استفاده افکارسنجی، پیروزی ائتلاف تروئیکا را پیشاپیش اعلام نمود. اما پس از انتخابات، نتایج شمارش آرا، بر پیروزی ائتلاف برای گرجستان نو دلالت میکرد. با اعلام نتایج اولیه انتخابات، ائتلاف تروئیکای گرجستان به نتیجه انتخابات اعتراض نمود و دولت را متهم به تقلب در انتخابات کرد. ائتلاف تروئیکای گرجستان که از طریق رسانههای آمریکایی و اروپایی حمایت میشدند، هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی فراخواندند. جنبش کامارا توانست پانزده هزار نفر را در پایتخت سازماندهی نماید؛ آنان چند روز در مقابل ساختمانهای دولتی از جمله ریاستجمهوری تجمع نمودند و به پلیس و ارتش گرجستان، شاخههای گل رز اهدا میکردند.
در روز افتتاح پارلمان این کشور و درحالی که شوارد نادزه مشغول سخنرانی بود، مخالفان به رهبری ساکاشویلی، بدون مقاومت پلیس وارد پارلمان شده و مانع از تثبیت ائتلاف برای گرجستان نو در قدرت شدند. سرانجام با موافقت مقامات روسی، شوارد نادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب به اصطلاح گل رز به پیروزی رسید.
به طور کلی فرآیند عملیاتی شدن انقلاب گل رز در گرجستان موارد زیر را شامل میگردد:
١. تزریق کمکهای مالی آمریکا و غرب به مخالفان حکومت گرجستان؛
۲. حمایت تبلیغاتی وسیع آمریکا و غرب از ائتلاف تروئیکای گرجستان و جابهجایی افکار عمومی؛
٣. متهم نمودن نظام حاکم در گرجستان به فساد مالی، سیاسی و ناکارآمدی؛
۴. افزایش انتظارات و مطالبات عمومی در جریان مبارزات انتخاباتی؛
۵. متهم نمودن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات؛
۶. از پیش برنده اعلام نمودن جریانهای متمایل به آمریکا و غرب؛
۷. درخواست بازشماری آرا و به رسمیت شناختن پیروزی مخالفان از طرف دولت؛
۸. فراخوان مخالفان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی؛
9. تصرف پارلمان و اماکن دولتی و به تعطیلی کشانیدن ادارات.
ب) انقلاب نارنجی اوکراین
اوکراین بعد از فدراسیون روسیه، بزرگترین کشور اروپایی است و در عرصه ژئوپلتیکی از موقعیتی منحصربهفرد برخوردار میباشد. این کشور دارای موقعیت کلیدی در میان چند منطقه مهم، یعنی اروپایی شرقی، قفقاز و خاورمیانه است و نفوذ آمریکا در این کشور، از یک سو حلقه محاصره روسیه را تنگتر مینمود و از سوی دیگر، دستیابی آمریکا به بازار منابع نفت و گاز منطقه را تسهیل میکرد.
کاخ سفید برای ساماندهی انقلاب رنگی در اوکراین، تلاش مضاعفی را انجام داد؛ به طوری که پس از وقوع انقلاب نارنجی در این کشور، نیویورک تایمز فاش ساخت بوش دستکم ۶۵ میلیارد دلار برای این انقلاب سازماندهیشده خرج کرد.
در سال ۲۰۰۴ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری اوکراین، هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی نتوانستند حد نصاب لازم را در مرحله اول کسب نمایند. یانوکویچ، نخست وزیر وقت و هوادار روسیه، در دور اول ۳۹ درصد آرا را به دست آوردند؛ ویکتور یوشچنکو، نامزد مورد حمایت آمریکا و غرب، ۲۲% آرا را به خود اختصاص داد که نتیجه انتخابات به دور دوم کشیده شد. در مرحله دوم، بنا بر اعلام غیر رسمی، یانوکویچ پیروز شد، اما این نتیجه از سوی یوشچنکوو طرفدارانش مورد قبول قرار نگرفت و آنان دولت یانوکویچ را به تقلب در انتخابات متهم نمودند.
با اعلام نتیجه انتخابات جنبش پارا که از مدتها قبل با حمایت مالی و تبلیغاتی آمریکا سازماندهی شده بود با حضور در خیابانهای کیف، اقدام به تحصن و تظاهرات نمودند. متحصنین که تیشرت، بازو بند، کمربند و هدبند نارنجی برتن داشتند و با خود پرچمهای نارنجی حمل میکردند، خواستار اعلام پیروزی یوشچنکو از سوی کمیسیون انتخابات شدند. اما کمیسیون انتخابات پیروزی یانوکویچ را رسماً اعلام نمود و با اصرار این کمیسیون پارلمان اوکراین نیز نتیجه انتخابات را به تصویب رسانید. پس از اعلام نتیجه انتخابات از سوی پارلمان اوکراین، تظاهرکنندگان، مانع ورود یانو کویچ به دفتر نخستوزیری شدند و کشور در شرایطی جنگ داخلی و تجزیه به دو بخش شرقی (طرفداران یانوکویچ) و بخش غربی (به هواداری یوشچنکو) قرار گرفت. با فوقالعاده شدن وضعیت کشور، پارلمان اوکراین در رأی خود تجدید نظر کرد و اعلام نمود که در انتخابات تقلب صورت پذیرفته است و از رئیسجمهور کوچما درخواست کرد تا کمیسیون انتخابات را منحل کند. با جانبداری وزیر دفاع از یوشچنکو، شرایط به سود غربگرایان و افراد مورد حمایت آمریکا تغییر کرد.
در نتیجه دادگاه عالی اوکراین سرانجام در ۷ دسامبر نتیجه انتخابات را باطل و تاریخ ۲۶ دسامبر را برای برگزاری انتخابات مجدد اعلام نمود. انتخابات مجدد در تاریخ ۲۶ دسامبر و با حضور ۱۲ هزار ناظر بین المللی برگزار گردید و یوشچنکو با ۵۲ درصد آرا را کسب نمود و رئیسجمهور این کشور شد.
کاخ سفید برای ساماندهی انقلاب رنگی در اوکراین، تلاش مضاعفی را انجام داد؛ به طوری که پس از وقوع انقلاب نارنجی در این کشور، نیویورک تایمز فاش ساخت بوش دستکم ۶۵ میلیارد دلار برای این انقلاب سازماندهیشده خرج کرد.
در سال ۲۰۰۴ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری اوکراین، هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی نتوانستند حد نصاب لازم را در مرحله اول کسب نمایند. یانوکویچ، نخست وزیر وقت و هوادار روسیه، در دور اول ۳۹ درصد آرا را به دست آوردند؛ ویکتور یوشچنکو، نامزد مورد حمایت آمریکا و غرب، ۲۲% آرا را به خود اختصاص داد که نتیجه انتخابات به دور دوم کشیده شد. در مرحله دوم، بنا بر اعلام غیر رسمی، یانوکویچ پیروز شد، اما این نتیجه از سوی یوشچنکوو طرفدارانش مورد قبول قرار نگرفت و آنان دولت یانوکویچ را به تقلب در انتخابات متهم نمودند.
با اعلام نتیجه انتخابات جنبش پارا که از مدتها قبل با حمایت مالی و تبلیغاتی آمریکا سازماندهی شده بود با حضور در خیابانهای کیف، اقدام به تحصن و تظاهرات نمودند. متحصنین که تیشرت، بازو بند، کمربند و هدبند نارنجی برتن داشتند و با خود پرچمهای نارنجی حمل میکردند، خواستار اعلام پیروزی یوشچنکو از سوی کمیسیون انتخابات شدند. اما کمیسیون انتخابات پیروزی یانوکویچ را رسماً اعلام نمود و با اصرار این کمیسیون پارلمان اوکراین نیز نتیجه انتخابات را به تصویب رسانید. پس از اعلام نتیجه انتخابات از سوی پارلمان اوکراین، تظاهرکنندگان، مانع ورود یانو کویچ به دفتر نخستوزیری شدند و کشور در شرایطی جنگ داخلی و تجزیه به دو بخش شرقی (طرفداران یانوکویچ) و بخش غربی (به هواداری یوشچنکو) قرار گرفت. با فوقالعاده شدن وضعیت کشور، پارلمان اوکراین در رأی خود تجدید نظر کرد و اعلام نمود که در انتخابات تقلب صورت پذیرفته است و از رئیسجمهور کوچما درخواست کرد تا کمیسیون انتخابات را منحل کند. با جانبداری وزیر دفاع از یوشچنکو، شرایط به سود غربگرایان و افراد مورد حمایت آمریکا تغییر کرد.
در نتیجه دادگاه عالی اوکراین سرانجام در ۷ دسامبر نتیجه انتخابات را باطل و تاریخ ۲۶ دسامبر را برای برگزاری انتخابات مجدد اعلام نمود. انتخابات مجدد در تاریخ ۲۶ دسامبر و با حضور ۱۲ هزار ناظر بین المللی برگزار گردید و یوشچنکو با ۵۲ درصد آرا را کسب نمود و رئیسجمهور این کشور شد.
فرآیند انقلاب نارنجی در اوکراین
١. تزریق کمکهای مالی آمریکا به مخالفان دولت اوکراین؛
٢. انجام عملیات مشروعیت قهقرایی با متهم نمودن دولت اوکراین به خشونت، ترور مخالفان و فساد مالی، اداری و سیاسی؛
3. القای ناکارآمدی دولت؛
۴. تصویرسازی مطلوب از یوشچنکو و مخدوش نمودن چهره یانوکویچ توسط رسانههای آمریکایی و غربی
5. جابهجایی افکار عمومیاز طریق پخش شایعه مسموم کردن یوشنچکو توسط دولت یانوکویچ؛
۶. القای تقلب در انتخابات توسط دولت؛
۷. مخالفت با اعلام نتیجه انتخابات و فراخوان مخالفان به نافرمانی مدنی و مبارزه منفی؛
۸. انعکاس گسترده تحولات اوکراین توسط سیان÷ان، بیبیسی و یورونیوز و هدایت افکار عمومیدر این کشور؛
9. برهم زدن نظم و امنیت عمومی و اشغال اماکن دولتی.
٢. انجام عملیات مشروعیت قهقرایی با متهم نمودن دولت اوکراین به خشونت، ترور مخالفان و فساد مالی، اداری و سیاسی؛
3. القای ناکارآمدی دولت؛
۴. تصویرسازی مطلوب از یوشچنکو و مخدوش نمودن چهره یانوکویچ توسط رسانههای آمریکایی و غربی
5. جابهجایی افکار عمومیاز طریق پخش شایعه مسموم کردن یوشنچکو توسط دولت یانوکویچ؛
۶. القای تقلب در انتخابات توسط دولت؛
۷. مخالفت با اعلام نتیجه انتخابات و فراخوان مخالفان به نافرمانی مدنی و مبارزه منفی؛
۸. انعکاس گسترده تحولات اوکراین توسط سیان÷ان، بیبیسی و یورونیوز و هدایت افکار عمومیدر این کشور؛
9. برهم زدن نظم و امنیت عمومی و اشغال اماکن دولتی.
ج) انقلاب لالههای قرقیزستان
قرقیزستان اگرچه دارای منابع طبیعی نفت و گاز نمیباشد، اما به دلیل هممرز بودن با چین و روسیه، دارای جایگاه و اهمیت استراتژیک است. حادثه یازده سپتامبر، قرقیزستان را بیش از پیش در کانون توجهات آمریکا قرار داد؛ از این رو کاخ سفید درصدد جابهجایی قدرت در این کشور و تثبیت موقعیت خود در قرقیزستان برآمد. در سال ۲۰۰۵ با رد صلاحیت نامزدهای مخالف دولت در پارلمان جرقههای انقلاب مخملی در این کشور زده شد.
پس از برگزاری دو مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن، دو مخالف عسگر آقایف، یعنی کولوف وزیر پیشین امنیت قرقیزستان از اهالی شمالی به همراه باقی اف، نماینده برکنار شده پارلمان از اهالی جنوب، با یکدیگر متحد گردیدند.
با پیوستن خانم آتونبایا، نامزد رد صلاحیت شده انتخابات پارلمانی، به صفوف مخالفان آقایف، شرایط برای انقلاب مخملی در این کشور فراهم گردید. در چنین شرایطی، اولین گامهای انقلاب رنگی یا انقلاب گلی توسط جنبش مقاومت جوانان برداشته شد و در مناطق جنوبی قرقیزستان، معترضان سازماندهیشده تحت حمایت آمریکا، با تجمع در میدان اصلی شهر اوش، فرودگاه و اماکن دولتی را به محاصره خود درآوردند. دامنه اعتراضات توسط جنبش مذکور به سرعت به تمامی مناطق قرقیزستان سرایت نمود و در نتیجه مخالفان عسگر آقایف، اماکن دولتی و دفتر ریاستجمهوری را در بیشکک به تصرف خود درآوردند و خواستار کنارهگیری وی شدند. با متواری شدن آقایف، جابهجایی قدرت در این کشور با حمایت و ساماندهی آمریکا صورت پذیرفت. عسگر آقایف پس از فرار از کشور، استفن یانگ سفیر آمریکا در قرقیزستان را عامل اصلی این انقلاب معرفی کرد. وی اظهار داشت:
یک هفته قبل از وقوع این حوادث در شبکه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ تدوین کرده بود و این انقلاب دقیقاً همانند نقشه صورت گرفت.
در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان، نقش بنیاد سوروس و اعطای کمکهای مالی کاخ سفید به مخالفان دولت این کشور عامل تعیینکننده بود. نهایتاً، این کمکها زمینه لازم را برای پیشبرد اهداف انقلاب رنگی فراهم ساخت.
منبع: اسرار شیطان ناگفتههایی از ایالت متحده آمریکا، صالح قاسمی، تهران، نشر سلمان پاک، چاپ دوم، زمستان 1395ش.
پس از برگزاری دو مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن، دو مخالف عسگر آقایف، یعنی کولوف وزیر پیشین امنیت قرقیزستان از اهالی شمالی به همراه باقی اف، نماینده برکنار شده پارلمان از اهالی جنوب، با یکدیگر متحد گردیدند.
با پیوستن خانم آتونبایا، نامزد رد صلاحیت شده انتخابات پارلمانی، به صفوف مخالفان آقایف، شرایط برای انقلاب مخملی در این کشور فراهم گردید. در چنین شرایطی، اولین گامهای انقلاب رنگی یا انقلاب گلی توسط جنبش مقاومت جوانان برداشته شد و در مناطق جنوبی قرقیزستان، معترضان سازماندهیشده تحت حمایت آمریکا، با تجمع در میدان اصلی شهر اوش، فرودگاه و اماکن دولتی را به محاصره خود درآوردند. دامنه اعتراضات توسط جنبش مذکور به سرعت به تمامی مناطق قرقیزستان سرایت نمود و در نتیجه مخالفان عسگر آقایف، اماکن دولتی و دفتر ریاستجمهوری را در بیشکک به تصرف خود درآوردند و خواستار کنارهگیری وی شدند. با متواری شدن آقایف، جابهجایی قدرت در این کشور با حمایت و ساماندهی آمریکا صورت پذیرفت. عسگر آقایف پس از فرار از کشور، استفن یانگ سفیر آمریکا در قرقیزستان را عامل اصلی این انقلاب معرفی کرد. وی اظهار داشت:
یک هفته قبل از وقوع این حوادث در شبکه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ تدوین کرده بود و این انقلاب دقیقاً همانند نقشه صورت گرفت.
در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان، نقش بنیاد سوروس و اعطای کمکهای مالی کاخ سفید به مخالفان دولت این کشور عامل تعیینکننده بود. نهایتاً، این کمکها زمینه لازم را برای پیشبرد اهداف انقلاب رنگی فراهم ساخت.
منبع: اسرار شیطان ناگفتههایی از ایالت متحده آمریکا، صالح قاسمی، تهران، نشر سلمان پاک، چاپ دوم، زمستان 1395ش.